📝 مردی که چهل سال برای اثبات بیگناهیاش ایستاد
زندگی و تقدیر #عباس_امیرانتظام چه بسا از مصادیق عملی این نظر دکتر #شریعتی باشد که: «اگر باطل را نمیتوان ساقط کرد، میتوان رسوا ساخت و اگر حق را نمیتوان استقرار بخشید، میتوان اثبات کرد، طرح کرد، به زمان شناساند و زنده نگه داشت.»
آنچه که باعث شد تا #ابراهیم_یزدی دبیرکل وقت #نهضت_آزادی پس از رها شدن امیرانتظام از اولین دورهی حبس که ۱۷ سال به طول انجامید، او را ماندلای ایران بنامد، بزرگداشت مقاومت و مدارای او بود. به عبارت دیگر طولانی و طاقتفرسا شدن دورهی زندان به تنهائی نمیتواند امتیازی برای یک فعال سیاسی بزرگی چون #امیرانتظام محسوب شود.
عباس امیرانتظام چند شاخصهی منحصر به فرد دارد که بخشی از آن متاثر از الگوهایی بود که در راه مبارزه انتخاب کرده بود و بعد دیگر مربوط میشد به شخصیت وجودی خود ساختهاش. اولین ویژگی، دلدادگی او به نهضت ملی و شخص دکتر #مصدق بود و همین تعلق خاطر به آن حرکت تاریخی بود که او را وارد سیاست نمود.
درسال ۱۳۳۲ درحالی که دانشجوی سال دوم دانشکده فنی بود، داوطلب شد تا نامهی اعتراضیه ملیون نسبت به برکناری مصدق را به ریچارد کاتم، نماینده ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهوری وقت آمریکا که به تهران سفر کرده بود، تحویل دهد. اقدامی که بعدأ منجربه دستگیری مهندس #مهدی_بازرگان شد. امیرانتظام در شرایط خطیری پذیرای این اقدام شجاعانه شده بود چرا که همزمان سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران، در اعتراض به این سفردرحادثه #۱۶_آذر آن سال جانشان را از دست دادند.
دومین خصیصهی امیرانتظام، عشق او به مهندس مهدی بازرگان بود. صرفنظر از اینکه #بازرگان یکی از استادان او در دانشکدهی فنی بود، اما مرام سیاسی و مبارزاتی بازرگان در #نهضت_مقاومت_ملی از سوئی و شخصیت استثنائی خود ساخته او از طرف دیگر باعث شد تا امیرانتظام او را به عنوان استاد و الگویی در سرتاسر عمرش بپذیرد. به عبارت دیگر بازرگان و مصدق دو مراد امیرانتظام بودند.
چنین تعلق خاطری را حتی در برخی از مکاتباتش با بازرگان در زمانی که اسیر سلول انفرادی دانشجویان پیروخط امام بود، به وضوح میتوان دید. وقتی او از مهندس بازرگان به عنوان ابرمرد شجاع، سمبل شرافت و قدرت و حتی انسانی قابل تقدیس یاد میکند. آن هم در شرایطی که بازرگان و یارانش با انگ کفرگونه #لیبرالیسم از هر سو مورد آماج قرار میگرفتند.
سومین مشخصه، صراحت لهجهی امیرانتظام بود. آن هم در جامعهای که نه تنها غالب عامه مردم بلکه بسیاری از خواص به بیماری تملق و تزویر مبتلا بودند. امیرانتظام اهل تعارف و لفاظی نبود و درست به همین دلیل بیم آن را نداشت که به زبان آوردن آنچه که دست کم از نظر او حقیقت بود، چگونه میتواند تاثیر منفی بر موقعیت شخصی یا شغلیاش داشته باشد.
چهارمین شاخص، صداقت و اعتماد بود؛ مهندس بازرگان در موقعیت خطیری که مسئولیت حساس نخست وزیری را میپذیرفت، به خوبی واقف بود که نماینده و سخنگویش چه ویژگیهایی باید داشته باشد. بازرگان برغم آنکه دوستان نزدیکتری داشت که تا مقطع پیروزی انقلاب در کنارش بودند، اما فقط امیرانتظام را برگزید. زیرا بازرگان به این امر باور داشت که او تنها شاگرد کاملأ صادق و مطمئنی است که با وفاداریش به سیاستهای سالم و گام به گام دولت موقت، میتواند نماینده شایستهای در عرصه دیپلماتیک و تعامل با غرب در آن برهه خطیر باشد.
امیرانتظام بیرحمانه قربانی بیدادگری شد و هفده پاییز از بهترین سالهای عمرخود را در کنج عزلت گذراند. آن طور که خودش میگفت اتهامات او چهار مورد بود: تماس و گفتگو با مقامات آمریکائی، حمایت از #بختیار، پیشنهاد انحلال مجلس خبرگان و اجازه خروج افراد مظنون از کشور و بخشی از تجهیزات یا اموال نظامیان آمریکائی مستقر در #ایران، اما مشکل اصلی جناح حاکم با امیرانتظام صرفأ اینها نبود...
امیرانتظام به کرات فریاد زد که هرگونه تماس با مسئولین آمریکائی از بدو انقلاب بعد از هماهنگی با مقامات ارشد در دولت موقت و بعضأ حتی با اطلاع شورای انقلاب و برخی روحانیون در حزب جمهوری صورت گرفته است، اما گوش شنوایی پیدا نمیشد، چون از همان ابتدا اساسأ بنا براین نبود که او اجازه پاسخ یا دفاع از خود را داشته باشد...
✍ علی ایزدی
برشی از نشریه میهن / شماره ۳۰ ـ آبان ۹۸ / یادنامه امیرانتظام
✅ @Shariati_Group
زندگی و تقدیر #عباس_امیرانتظام چه بسا از مصادیق عملی این نظر دکتر #شریعتی باشد که: «اگر باطل را نمیتوان ساقط کرد، میتوان رسوا ساخت و اگر حق را نمیتوان استقرار بخشید، میتوان اثبات کرد، طرح کرد، به زمان شناساند و زنده نگه داشت.»
آنچه که باعث شد تا #ابراهیم_یزدی دبیرکل وقت #نهضت_آزادی پس از رها شدن امیرانتظام از اولین دورهی حبس که ۱۷ سال به طول انجامید، او را ماندلای ایران بنامد، بزرگداشت مقاومت و مدارای او بود. به عبارت دیگر طولانی و طاقتفرسا شدن دورهی زندان به تنهائی نمیتواند امتیازی برای یک فعال سیاسی بزرگی چون #امیرانتظام محسوب شود.
عباس امیرانتظام چند شاخصهی منحصر به فرد دارد که بخشی از آن متاثر از الگوهایی بود که در راه مبارزه انتخاب کرده بود و بعد دیگر مربوط میشد به شخصیت وجودی خود ساختهاش. اولین ویژگی، دلدادگی او به نهضت ملی و شخص دکتر #مصدق بود و همین تعلق خاطر به آن حرکت تاریخی بود که او را وارد سیاست نمود.
درسال ۱۳۳۲ درحالی که دانشجوی سال دوم دانشکده فنی بود، داوطلب شد تا نامهی اعتراضیه ملیون نسبت به برکناری مصدق را به ریچارد کاتم، نماینده ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهوری وقت آمریکا که به تهران سفر کرده بود، تحویل دهد. اقدامی که بعدأ منجربه دستگیری مهندس #مهدی_بازرگان شد. امیرانتظام در شرایط خطیری پذیرای این اقدام شجاعانه شده بود چرا که همزمان سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران، در اعتراض به این سفردرحادثه #۱۶_آذر آن سال جانشان را از دست دادند.
دومین خصیصهی امیرانتظام، عشق او به مهندس مهدی بازرگان بود. صرفنظر از اینکه #بازرگان یکی از استادان او در دانشکدهی فنی بود، اما مرام سیاسی و مبارزاتی بازرگان در #نهضت_مقاومت_ملی از سوئی و شخصیت استثنائی خود ساخته او از طرف دیگر باعث شد تا امیرانتظام او را به عنوان استاد و الگویی در سرتاسر عمرش بپذیرد. به عبارت دیگر بازرگان و مصدق دو مراد امیرانتظام بودند.
چنین تعلق خاطری را حتی در برخی از مکاتباتش با بازرگان در زمانی که اسیر سلول انفرادی دانشجویان پیروخط امام بود، به وضوح میتوان دید. وقتی او از مهندس بازرگان به عنوان ابرمرد شجاع، سمبل شرافت و قدرت و حتی انسانی قابل تقدیس یاد میکند. آن هم در شرایطی که بازرگان و یارانش با انگ کفرگونه #لیبرالیسم از هر سو مورد آماج قرار میگرفتند.
سومین مشخصه، صراحت لهجهی امیرانتظام بود. آن هم در جامعهای که نه تنها غالب عامه مردم بلکه بسیاری از خواص به بیماری تملق و تزویر مبتلا بودند. امیرانتظام اهل تعارف و لفاظی نبود و درست به همین دلیل بیم آن را نداشت که به زبان آوردن آنچه که دست کم از نظر او حقیقت بود، چگونه میتواند تاثیر منفی بر موقعیت شخصی یا شغلیاش داشته باشد.
چهارمین شاخص، صداقت و اعتماد بود؛ مهندس بازرگان در موقعیت خطیری که مسئولیت حساس نخست وزیری را میپذیرفت، به خوبی واقف بود که نماینده و سخنگویش چه ویژگیهایی باید داشته باشد. بازرگان برغم آنکه دوستان نزدیکتری داشت که تا مقطع پیروزی انقلاب در کنارش بودند، اما فقط امیرانتظام را برگزید. زیرا بازرگان به این امر باور داشت که او تنها شاگرد کاملأ صادق و مطمئنی است که با وفاداریش به سیاستهای سالم و گام به گام دولت موقت، میتواند نماینده شایستهای در عرصه دیپلماتیک و تعامل با غرب در آن برهه خطیر باشد.
امیرانتظام بیرحمانه قربانی بیدادگری شد و هفده پاییز از بهترین سالهای عمرخود را در کنج عزلت گذراند. آن طور که خودش میگفت اتهامات او چهار مورد بود: تماس و گفتگو با مقامات آمریکائی، حمایت از #بختیار، پیشنهاد انحلال مجلس خبرگان و اجازه خروج افراد مظنون از کشور و بخشی از تجهیزات یا اموال نظامیان آمریکائی مستقر در #ایران، اما مشکل اصلی جناح حاکم با امیرانتظام صرفأ اینها نبود...
امیرانتظام به کرات فریاد زد که هرگونه تماس با مسئولین آمریکائی از بدو انقلاب بعد از هماهنگی با مقامات ارشد در دولت موقت و بعضأ حتی با اطلاع شورای انقلاب و برخی روحانیون در حزب جمهوری صورت گرفته است، اما گوش شنوایی پیدا نمیشد، چون از همان ابتدا اساسأ بنا براین نبود که او اجازه پاسخ یا دفاع از خود را داشته باشد...
✍ علی ایزدی
برشی از نشریه میهن / شماره ۳۰ ـ آبان ۹۸ / یادنامه امیرانتظام
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
🔴 ۱۶ یا ۱۸ آذر؟ آیا مسئله این است؟
✍ مهدی زمانی
🔺کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران ارتباطی به ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری #آمریکا، به #ایران نداشت؛ #نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان از آمدن او خبر نداشتند؛ ماهیت اعتراض دانشجویان نه ضد آمریکایی و ضد نیکسونی بلکه علیه دادگاه دکتر #مصدق و تجدید رابطه با #انگلیس بود؛ این چند محور تنهی اصلی روایت نهچندان تازهای را تشکیل میدهد که به نظر میرسد در آن سعی شده است سویه ضد آمریکایی رخداد #۱۶_آذر سال ۳۲ مورد تردید قرار گیرد و یا اساسأ کتمان شود..!
سیدجواد طباطبایی از قائلین به این نظر، اردیبهشت ماه سال ۸۹، در گفتگو با مجله مهرنامه، این روایت و تفسیر را مطرح کرد: «کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران در شانزده آذر سی دو... ربطی به ورود ریچارد نیکسون نداشت که در هجده آذر به تهران آمد...». سپس امیر خسروی از فعالان حزب توده، در گفتگوهای خود در چند سال گذشته، تفاسیری را که به واقعه ۱۶ آذر سویه ضد آمریکایی و ضد نیکسونی دادهاند، «جعل تاریخی» دانسته و دیدگاه طباطبایی را تکرار و اضافه کرده است که «این واقعه اصولاً به سفر نیکسون مربوط نمیشود» و «برخلاف آنچه شایع است که دانشجویان علیه آمدن نیکسون به ایران دست به تظاهرات زده بودند و به خاطر این تظاهرات به دانشجویان حمله شد، این گفتهها به کلی نادرست است. به خصوص اینکه نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان اطلاعی از آمدن نیکسون نداشتند.» علاوه بر این محمد ترکمان نیز در تأیید درستی این روایت گفته است: «... نیکسون هجدهم آذر ماه به ایران میآید و نه ۱۶ آذر ۳۲... از آن گذشته... محور اعتراضات دانشجویان در روزهای قبل طبق اسناد و مدارک اعتراض به دادگاه دکتر #محمد_مصدق و اعتراض به تجدید رابطه با انگلستان بود و هیچ سند و مدرکی برای اینکه در آن زمان به سفر نیکسون اعتراض وسیعی صورت گرفته باشد، در دست نیست. از آن گذشته در روز ورود نیکسون به دانشگاه اعتراض و واکنشی شاهد نیستیم... واقعه ۱۶ آذر اساسأ ارتباطی با تظاهرات ضد آمریکایی و نیکسون ندارد».
👈 در یادداشت پیشرو میزان استحکام این روایت از دریچهی سنت #آزادی خواهی در ایران و نگاههای جدید به معرفت تاریخی مورد سنجش قرار میگیرد.
🔺 با نگاهی اجمالی به مبارزات تاریخی مردم ایران به خصوص در سده اخیر، درخواهیم یافت که آزادی خواهی- در معنای رهایی از شر «دوقلوهای ناهمسان همزاد» یعنی #استبداد داخلی و #استعمار خارجی، مهمترین خواست مردم بوده است. نمود و بروز این خواسته در میان مطالبات کوشندگان جنبش #مشروطه خواهی به شکل واضحی در متون آن دوره آمده است. علاوه بر این، با برقراری نظام جدید مشروطه نیز، تأکید و تبلیغ بسیاری از کوشندگان مبنی بر امیدواری به تحقق این خواست رهاییبخش، نشان از اهمیت و اولویت آن برای مردم داشت. به گونهای که نگارندهای در روزنامه #صوراسرافیل تحقق مشروطیت را دورهی «رهایی از ذلت و رقیت و بندگی و مملوک این و آن بودن» تفسیر کرده است. و یا روزنامه نگاری دیگر در روزنامه مساوات، رسیدن به «آزادی» را از پس این تحقق، به سان عاشقی که به معشوقهاش رسیده است، به تصویر کشیده است. او در ادامه از سر ذوق این رسیدن، نوشت: «امروزه سیل آزادی... تمام کره را فرا گرفته و بسی کوههای بلند استبداد را فرو برده و دیگر محال است که در مقابل طوفان طبیعت، خس و خاشاک استبداد تاب مقاومت آرد.»
اگرچه این امیدواری و بهرهمندی از نعمت آزادی و خلاصی از شر استبداد و استعمار در آن دوره خاص، چندان به درازا نکشید و پنجه قدرت سنتی استبداد و سلطه تحکیم یافته استعمار، دوباره سایه افکند و این نهال تازه کاشته را گرفتار و محدود و مصلوب نمود و مقاله نویس روزنامهی جنگل ناامیدانه به قلم آورد که: «ملت ایران حکم یک گله گوسفند بی شبان را دارد که در بیابان بیصاحب و بیکس آواره و طعمه گرگان خونخوار داخلی و خارجی میشود.» اما، در طی صد و اندی سال پس از مشروطه تا کنون، سنت آزادیخواهی ادامه داشته است و رهروانش با تمام وجود به این شعار پایبند بودند که: «در مقابل این سیلهای بلا... مقاومت نموده یا شاهد مقصود را (که دفع استیلای اجانب و حفظ آزادی و حریت است) در آغوش کشیده، یا جان بر سر این کار میگذاریم، بنام نیک میمیریم و زندگانی ننگین مانند این زندگانی با ننگ را پشت پا میزنیم.»
🔗 متن کامل در instant view مطالعه شود :
✅ @Shariati_Group
🆔 @Iranfardamag
✍ مهدی زمانی
🔺کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران ارتباطی به ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری #آمریکا، به #ایران نداشت؛ #نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان از آمدن او خبر نداشتند؛ ماهیت اعتراض دانشجویان نه ضد آمریکایی و ضد نیکسونی بلکه علیه دادگاه دکتر #مصدق و تجدید رابطه با #انگلیس بود؛ این چند محور تنهی اصلی روایت نهچندان تازهای را تشکیل میدهد که به نظر میرسد در آن سعی شده است سویه ضد آمریکایی رخداد #۱۶_آذر سال ۳۲ مورد تردید قرار گیرد و یا اساسأ کتمان شود..!
سیدجواد طباطبایی از قائلین به این نظر، اردیبهشت ماه سال ۸۹، در گفتگو با مجله مهرنامه، این روایت و تفسیر را مطرح کرد: «کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران در شانزده آذر سی دو... ربطی به ورود ریچارد نیکسون نداشت که در هجده آذر به تهران آمد...». سپس امیر خسروی از فعالان حزب توده، در گفتگوهای خود در چند سال گذشته، تفاسیری را که به واقعه ۱۶ آذر سویه ضد آمریکایی و ضد نیکسونی دادهاند، «جعل تاریخی» دانسته و دیدگاه طباطبایی را تکرار و اضافه کرده است که «این واقعه اصولاً به سفر نیکسون مربوط نمیشود» و «برخلاف آنچه شایع است که دانشجویان علیه آمدن نیکسون به ایران دست به تظاهرات زده بودند و به خاطر این تظاهرات به دانشجویان حمله شد، این گفتهها به کلی نادرست است. به خصوص اینکه نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان اطلاعی از آمدن نیکسون نداشتند.» علاوه بر این محمد ترکمان نیز در تأیید درستی این روایت گفته است: «... نیکسون هجدهم آذر ماه به ایران میآید و نه ۱۶ آذر ۳۲... از آن گذشته... محور اعتراضات دانشجویان در روزهای قبل طبق اسناد و مدارک اعتراض به دادگاه دکتر #محمد_مصدق و اعتراض به تجدید رابطه با انگلستان بود و هیچ سند و مدرکی برای اینکه در آن زمان به سفر نیکسون اعتراض وسیعی صورت گرفته باشد، در دست نیست. از آن گذشته در روز ورود نیکسون به دانشگاه اعتراض و واکنشی شاهد نیستیم... واقعه ۱۶ آذر اساسأ ارتباطی با تظاهرات ضد آمریکایی و نیکسون ندارد».
👈 در یادداشت پیشرو میزان استحکام این روایت از دریچهی سنت #آزادی خواهی در ایران و نگاههای جدید به معرفت تاریخی مورد سنجش قرار میگیرد.
🔺 با نگاهی اجمالی به مبارزات تاریخی مردم ایران به خصوص در سده اخیر، درخواهیم یافت که آزادی خواهی- در معنای رهایی از شر «دوقلوهای ناهمسان همزاد» یعنی #استبداد داخلی و #استعمار خارجی، مهمترین خواست مردم بوده است. نمود و بروز این خواسته در میان مطالبات کوشندگان جنبش #مشروطه خواهی به شکل واضحی در متون آن دوره آمده است. علاوه بر این، با برقراری نظام جدید مشروطه نیز، تأکید و تبلیغ بسیاری از کوشندگان مبنی بر امیدواری به تحقق این خواست رهاییبخش، نشان از اهمیت و اولویت آن برای مردم داشت. به گونهای که نگارندهای در روزنامه #صوراسرافیل تحقق مشروطیت را دورهی «رهایی از ذلت و رقیت و بندگی و مملوک این و آن بودن» تفسیر کرده است. و یا روزنامه نگاری دیگر در روزنامه مساوات، رسیدن به «آزادی» را از پس این تحقق، به سان عاشقی که به معشوقهاش رسیده است، به تصویر کشیده است. او در ادامه از سر ذوق این رسیدن، نوشت: «امروزه سیل آزادی... تمام کره را فرا گرفته و بسی کوههای بلند استبداد را فرو برده و دیگر محال است که در مقابل طوفان طبیعت، خس و خاشاک استبداد تاب مقاومت آرد.»
اگرچه این امیدواری و بهرهمندی از نعمت آزادی و خلاصی از شر استبداد و استعمار در آن دوره خاص، چندان به درازا نکشید و پنجه قدرت سنتی استبداد و سلطه تحکیم یافته استعمار، دوباره سایه افکند و این نهال تازه کاشته را گرفتار و محدود و مصلوب نمود و مقاله نویس روزنامهی جنگل ناامیدانه به قلم آورد که: «ملت ایران حکم یک گله گوسفند بی شبان را دارد که در بیابان بیصاحب و بیکس آواره و طعمه گرگان خونخوار داخلی و خارجی میشود.» اما، در طی صد و اندی سال پس از مشروطه تا کنون، سنت آزادیخواهی ادامه داشته است و رهروانش با تمام وجود به این شعار پایبند بودند که: «در مقابل این سیلهای بلا... مقاومت نموده یا شاهد مقصود را (که دفع استیلای اجانب و حفظ آزادی و حریت است) در آغوش کشیده، یا جان بر سر این کار میگذاریم، بنام نیک میمیریم و زندگانی ننگین مانند این زندگانی با ننگ را پشت پا میزنیم.»
🔗 متن کامل در instant view مطالعه شود :
✅ @Shariati_Group
🆔 @Iranfardamag
Telegraph
🔴 ۱۶ یا ۱۸ آذر؟ آیا مسئله این است؟
🔷 مهدی زمانی @iranfardamag 🔺کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران ارتباطی به ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری آمریکا، به ایران نداشت؛ نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان از آمدن او خبر نداشتند؛ ماهیت اعتراض دانشجویان نه ضد آمریکایی و…
🟠 تقلیل شریعتی به "کویریات" قابل دفاع نیست!
🔅دکتر #سروش_دباغ در نوشتهی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی، ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، #شریعتی را به #کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ مینویسد: "به نزد من بخش زیادی از #اجتماعیات و #اسلامیات او امروز دیگر به کار نمیآید و گرهی از کار ما نمیگشاید، که ناموجه است؛ کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
🔅به نظر میرسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمیآیند؛ من خود در سخنرانی خویش در #۱۶_آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با #نیهیلیسم دوران جدید اشاره کردهام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت، گرچه بیتردید باید آنها را به بوتهی نقد کشید. تلاشهای مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز میتوان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیدهاند.
🔅به نظر میرسد #سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژهی حکمی و اجتماعیِ خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شدهاند!
🔅حالا اگر پدر #مولانا را برکشیده است، وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهدهی سروش بزرگ هم بیرون بوده است، حتی در قمار عاشقانه که اساساً میتوانست محمل خوبی برای اینگونه طبع آزماییها باشد.
🔅باری ارزیابیهای شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب «مطالعات آکادمیک» همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون #سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانیِ خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگیِ ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅دکتر #سروش_دباغ در نوشتهی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی، ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، #شریعتی را به #کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ مینویسد: "به نزد من بخش زیادی از #اجتماعیات و #اسلامیات او امروز دیگر به کار نمیآید و گرهی از کار ما نمیگشاید، که ناموجه است؛ کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
🔅به نظر میرسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمیآیند؛ من خود در سخنرانی خویش در #۱۶_آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با #نیهیلیسم دوران جدید اشاره کردهام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت، گرچه بیتردید باید آنها را به بوتهی نقد کشید. تلاشهای مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز میتوان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیدهاند.
🔅به نظر میرسد #سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژهی حکمی و اجتماعیِ خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شدهاند!
🔅حالا اگر پدر #مولانا را برکشیده است، وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهدهی سروش بزرگ هم بیرون بوده است، حتی در قمار عاشقانه که اساساً میتوانست محمل خوبی برای اینگونه طبع آزماییها باشد.
🔅باری ارزیابیهای شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب «مطالعات آکادمیک» همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون #سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانیِ خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگیِ ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آینده پژوهیِ جهان بدون دانشگاه! / #۱۶_آذر و روز #دانشجو از منظری دیگر
📌سخنان قابل تأمل #حسن_عباسی تئوریسین و استاد پژوهشگر اندیشکده یقین در ارتباط با تحولات بزرگ و زیرساختیِ نظام علمی و دانشگاهی در دنیای #هوش_مصنوعی، طی یک دههی آینده و سرنوشت #دانشگاه و دانشجویان در آیندهای بسیار نزدیک، به همت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد واحد لاهیجان - ۱۷ آذر ۱۴۰۰
✅ @Shariati_Group
📌سخنان قابل تأمل #حسن_عباسی تئوریسین و استاد پژوهشگر اندیشکده یقین در ارتباط با تحولات بزرگ و زیرساختیِ نظام علمی و دانشگاهی در دنیای #هوش_مصنوعی، طی یک دههی آینده و سرنوشت #دانشگاه و دانشجویان در آیندهای بسیار نزدیک، به همت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد واحد لاهیجان - ۱۷ آذر ۱۴۰۰
✅ @Shariati_Group