گروه شریعتی
564 subscribers
1.65K photos
554 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🔆 مرثیه‌ی جاودان و زیبای عارف شهید، دکتر #مصطفی_چمران بر سر مزار معلم شهید، دکتر #علی_شریعتی


ای علی!
همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم!

ای علی!
من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی! خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود #عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.
می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.

می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم و ستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم.

ای علی!
تو را وقتی شناختم که #کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی!
تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی!
شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته‌ی گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود..»


@Shariati_Group
🔷🔆بینایی ممنوع

🔅به مناسبت پنجاهمین سال انتشار کتاب «کویر»

🖋سوسن شریعتی

🔅بخش هایی از این مقاله که در مجله کرگدن شماره ۱۳۲ منتشر شده است به شرح زیر است:

🔆کتاب "کویر"پنجاه ساله شد. علی شریعتی در ماه های آخر سال 1348 کویر را به خرج خودش به دست چاپخانه طوس در مشهد می سپارد تا کتابی را که بعدها از جنس «بینایی ممنوع » می نامد راهی کوچه و خیابان کند.

🔆در سال 1349، شریعتی دیگر فقط استاد دانشکده ادبیات مشهد نیست. او دیگر چندین مهر بر پیشانی دارد: چهره دانشگاهی، متفکر مذهبی و ناراضی سیاسی و...علاوه بر این همه، بارِ نام شریعتی است که در مشهد دهه بیست- سی – چهل، به یمن فعالیت های سیاسی-فرهنگی استاد محمد تقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی»نامی است آشنا و سنگین. تثلیثی جذاب که می تواند زندان هم باشد. با این همه شریعتی در همین سال از سوی متولیان این سه حوزه مورد حمله است: مدیریت دانشگاه از او ناراضی است (از غیبت هایش، از مدرکش، از سفرهای پی در پی اش به تهران، از بی اعتنایی اش به مقرارت)؛ متولیان مذهبی به سخنانش مشکوک اند و بنیانگذاران حسینیه ارشاد برای حذف او از لیست سخنرانان تحت فشار هستند؛ ساواک چندین بار طی سال 48-49 او را فرا می خواند، تحت تعقیب است، اظهاراتش در کلاس گزارش می شود اما محافل سیاسی هم خیلی دل خوشی از او ندارند(در میانشان زیاد ظاهر نمی شود، میل به خلوت دارد و...). شرایط سیاسی ایران هم همه می دانیم که با شکل گیری گروههای چریکی مسلح رادیکالیزه شده است. (اسفند همین سال است که سیاهگل اتفاق می افتد) کویر در چنین شرایطی به چاپ می رسد و بر خلاف تصور، محصول ایام خلوت نشینی و تآملات عرفانی یک «بریده از غیر و خزیده در خویش» نیست. نویسنده «کویر» و سخنران «امت و امامت»(فروردین 1348) متعلق به یک دوره اند. همین شریعتی سی هفت ساله است که علی رغم مهرهایی که بر پیشانی دارد تصمیم گرفته است به هر ترتیب باز صدای یک «خودِ» دیگری را در آورد که مرسوم نیست؛ با سیاست، دانشگاه و نهاد دین کاری ندارد و بی شباهت به کلیشه های روشنفکری زمانه است. به خصوص روشنفکری مذهبی. در آن سال ها به جز «شاعر» کدام روشنفکر و یا چهره سیاسی از این خود پرده برداشته و با دیگران در میان گذاشته است.

🔆واقعیت این است که کتاب «کویر» تحت شعاع شریعتی ارشاد قرار می گیرد و دیده نمی شود. شریعتی اما با چاپ این کتاب معلوم است که منتظر نگاه دیگری است به خودش ( شاید برای همین است که شاعر را فرا می خواند) ؛ یا برای تحت شعاع قرار دادن تصویری که از او در حال شکل گرفتن است و او از زندانی شدن در آن هراس دارد؛ یا برای اینکه با مخاطبش صادق باشد؛ یا از سر وفاداری به خودش، به خود هایش.

🔆شریعتی خود سبک «کویر» را تعیین کرده : بث الشکوی. تعریف او از بث الشکوی این است: «خود را نالیدن». دایره المعارف می گوید : «آشکار کردن راز و پراکنده ساختن آن»، شکایت از زمانه و حدیث رنج. بث الشکوی را به نوعی اتو-پرتره و یا خود-چهره نگاری هم می شود ترجمه کرد. جهانی پر از فیلترینگ و در پی راه حل هایی برای شکستن فیلترها.

🔆«کویر» چه تجربه خوردن میوه ممنوع باشد و خودآگاهی بر عریانی خویش، دست تنهایی و سراسیمگی و چه تلاشی برای پل زدن میان سنت های معنوی متعدد بشر، تجربه ابراهیمی موسس بودن است، معمار کعبه ایمان خویش بودن.

📌 مطالعه کامل متن در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی 👇

🖇 http://drshariati.org/?p=25358

#کویر
#سوسن_شریعتی
#مجله_کرگردن
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی




🆔 @Shariati_SCF
🔆 مرثیه‌ای برای دکتر #شریعتی به قلم شهید دکتر #چمران

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان #عشق، در توفان‌های سهمگین #تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم!

ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!…خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی...

ای علی! تو را وقتی شناختم که #کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود…

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم….


ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.

راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه‌ی کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای #ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد… .

‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با «زر و زور و تزویر» درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه‌ی آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه‌ی #حق و #ایمان و #روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی....

🌹 خرداد خونین، یادآور شهادت معلم مردم #علی_شریعتی و عارف و مجاهد نستوه، #مصطفی_چمران گرامی باد

@Shariati_Group
.
ای #آزادی من از ستم بی‌زارم، از بند بی‌زارم، از زنجیر بی‌زارم، از #زندان بی‌زارم، از #حکومت بی‌زارم، از باید بی‌زارم، از هرچه و هر که تو را در بند می‌کشد بی‌زارم ...

ای آزادی، مرغک پر شکسته‌ی زیبای من، کاش می‌توانستم تو را از چنگ پاسداران وحشت، سازندگان شب و تاریکی و سرما، سازندگان دیوارها و مرزها و زندان‌ها و قلعه‌ها رهایت کنم، کاش قفست را می‌شکستم و در هوای پاک بی‌ابر و بی‌غبار بامدادی پروازت می‌دادم...

هرگز تنهایت نمی‌گذارم، همه جا، همه وقت تو را در کنارم و مرا در کنارت می‌بینند، هستم؛
اما... دست‌های مرا نیز شکسته‌اند، زبانم را بریده‌اند، پاهایم را غل و زنجیر کرده‌اند و چشمانم را نیز بسته‌اند... وگرنه، مرا با تو سرشته‌اند، تو را در عمق خویش، در آن صمیمی‌ترین و راستین منِ خویش می‌یابم، احساس می‌کنم، طعم تو را هر لحظه در خویش می‌چشم، بوی تو را همواره در فضای خلوت خویش می‌بویم، آوای زنگ‌دار و دل‌انگیزت را که به ستایش بالهای فرشته‌ای در دل ستاره زیر آسمان شب‌های تابستان #کویر می‌ماند همواره می‌شنوم، همه روز با تو‌ام، گام به گام همچون سایه با تو همراهم...

📚 معلم علے‌شریعتے

@Shariati_Group
🔸#شریعتی در مقاله معبودهای من در کتاب #کویر از روح‌های بزرگی می‌گوید که در زندگی او تأثیرگذار بوده‌اند و از آنها آموخته و با آن‌ها درآمیخته است. او در م.آ ۱۳ - کتاب کویر می‌نویسد:
«...روح‌های غیر عادی و عظیم و زیبا و سوزنده و سازنده‌ای که روزگار، چندی مرا برسر راهشان، کنارشان نشانده است! این روح‌ها در کالبد من حلول کرده‌اند و حضور آن‌ها، همه را در درون خویش هم اکنون به روشنی احساس می‌کنم، هماره با آنها زنده‌ام و زندگی می‌کنم…»

🔸این چهره‌های تأثیرگذار عبارتند از :
استاد #محمدتقی_شریعتی، #گورویچ، پروفسور #برک، #شوارتز، #لوفور، #کوکتو، ابوالحسن خان #فروغی، #سارتر، کارولا #گرابرت، ژاکلین #شه‌زل، کاتب #یاسین، #کلودبرنارد، #پیکاسو، #شاگال، #وان‌گوک، #تنتوره، #لاکروا، #ماسینیون، #بودا، #عین‌القضات_همدانی… (همان)

🔸اما سال‌ها بعد، یکی از هم سلولی‌های دکتر در دوران زندان نیز خاطره‌ای را بدین شرح بیان می‌کند :
یک بار از #علی_شریعتی پرسیدم اگر بخواهی در شرایطی کاملاً آزاد یک نفر دیگر را به کسانی که در مقاله‌ی معبود‌های من آورده‌ای‌ اضافه کنی، آن فرد کیست؟
او گفت: «فقط #مصدق» / مهرنامه‌ی ۴۲، ص ۱۸۵

@Shariati_Group
🔷 هبوط شریعتی

🔸هبوط نقطه عطف زندگی #شریعتی و چرخشی جوهری در ذهنیت و شخصیت او از سطح به عمق هستی پدیده‌هاست؛ هستی #طبیعت، #انسان ، #دین و... اگر او #هبوط نکرده بود بی‌گمان ما امروز میراث غنی او را در اختیار نداشتیم؛ میراثی از خوانش‌های نو، بصیرت‌های تازه، سرشار از افکار و اندیشه‌های بدیع و در یک کلمه خلق خلاق یک جهان ایمانی_ دینی نوین. میراثی که می‌توان با الهام از آن افق فکری درخشانی را گشود که او بدان نه تنها امید که ایمان نیز داشت.

🔹عمر کوتاه اما پرشتاب و درنگ‌ناپذیر او را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد:
دوره پیش از هبوط و دوره پس از هبوط. او ۲۸ سال از زندگی پربارش را در دوره پیشا‌هبوط و ۱۶ سال دیگر را در دوره پسا‌هبوط سپری کرد. اتفاق ناگهانی و دگرگون‌ساز هبوط زمانی که او در #پاریس بود، رخ داد. داستان این رخداد شگفت‌انگیر را خود او در #کویر، به‌ویژه در مقاله معبد، به‌تلویح و تصریح بیان کرده است. هبوط، که به تعبیر دقیق #اقبال_لاهوری "انتقال آدمیزاد است از حال آگاهی ساده به نخستین شعله خودآگاهی" ( احیاء ، ۹۹ ) شریعتی را از دنیایی که در آن می‌زیست به دنیای تازه‌ای پرتاب کرد که اساساً با آن بیگانه بود و بنیادا با دنیای پیشین‌اش تفاوت داشت.
او از دنیایی که آن را در مقاله معبد
" شب" و " تاریکی" توصیف می‌‌کند، براثر هبوط به دنیای روز و روشنایی پرتاب می‌شود؛ دنیایی پر از نور و رنگ و زیبایی و عظمت. او در این مرحله از قلمرو آگاهی(عقل) با ضربه‌ای ناگهانی عبور می‌کند و به قلمرو "خود" ‌آگاهی(فرا عقل) وارد می‌شود، جایی که در آن با امر قدسی، کانون روحانی وجود، مواجه می‌شود و در این مواجهه عشق، چشمه #عشق قدسی در جانش سر باز می‌کند و "نگاه قدسی" در چشمانش گشوده می‌شود. از آن پس طبیعت و پدیده‌های آن در نگاه او قدسی می‌شوند. عشق قدسی از یک سو رنج بودن، رنج تنها بودن، و از سوی دیگر رنج #مردم، رنج مردم بی‌یار و یاور را در او بیدار می‌کند. #ایثار، که زاده چنین عشقی است، او را سراسیمه و شتابان به سوی مردم می‌کشاند تا شاید از میان انبوه بی‌راهه‌ها راهی به رهایی باز کند.
او ، برخلاف عرفا، که با نیروی عشق برآمده از #عرفان به عرصه‌ی خلوت می‌روند، با قدرت عشق برآمده از #ایمان به عرصه‌ی جلوت می‌‌آید تا پیام آگاهی‌بخش خود را که از عمق جان و از مرکز روشنایی وجودش دریافت کرده، ابلاغ کند.
آگاهی‌ای از جنس ایمان، نور ، امید به آینده‌ای لبالب از #عدالت، #آزادی و کرامت انسانی. او سال‌ها در این آتش شور و شیدایی و عشق به معبود و مردم سوخت و سوخت تا خاکستر شد و اکنون خاکسترش بی‌تاب آن است که بار دیگر شعله‌ور شود...

#امیر_رضایی

@Shariati_Group
🆔 @Shariati40
آسمان کویر! این نخلستان خاموش و پرمهتابی که هرگاه مشت خونین و بی‌تاب قلبـم را در زیر باران‌های غیبیِ سکوتش می‌گیرم و نگاه‌های اسیرم را، همچون پروانه‌های شوق، در این مزرع سبز آن دوست شاعرم رها می‌کنم ـ ناله‌های گریه‌آلود آن #روح دردمند و تنها را می‌شنوم، ناله‌های گریه‌آلود آن #امام راستین و بزرگم را که همچون این #شیعه گمنام و غریبش‌، در کنار آن مدینه پلید و در قلب آن #کویر بی‌فریاد، سر در حلقوم چاه می‌برد و می‌گریست...
در آسمان، سرگرمی‌های بسیار است برای این نگاه‌های اسیر و محرومی که همه شب، از پشت بام‌های گل‌اندود دِه، به سوی آن پرواز می‌کنند.


📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۳ / هبوط در کویر

@Shariati_Group
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 | به مناسبت ۲۹ خرداد، سالروز شهادت #علی_شریعتی / خوانشی سریع و گذرا بر زندگی دکتر #شریعتی با محوریت #کویر

🔹کاری از سیما فکر، ویدئو رسانه #فرهنگ و #سیاست #ایران

@Shariati_Group