گروه شریعتی
572 subscribers
1.67K photos
555 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
وقتی چپ و راست امام موسی صدر را متهم می‌کردند!
پوستری که شهید #چمران در این رابطه طراحی کرد

@Shariati_Group
‍ ‍‍ 🔷🔸نگاهی دیگر به چمران

🖋 احسان شریعتی

🔹نام زنده‌یاد مصطفی چمران را نخستین بار در سنین جوانی از زنده‌یاد حسین برازنده شنیده بودم. زمانی که دکتر شریعتی پس از زندان خانه‌نشین شده بود؛ و برازنده که از مشهد آمده بود تا نمیدانم از چه کانالی پیامی از لبنان و چمران را برای دکتر ‌بیآورد. از دکتر پرسیدم توضیح داد که چمران از دوستان همفکر ما در دوران تأسیس نهضت آزادی در خارج کشور- شاخهٔ امریکا- مانند دکتر ابراهیم یزدی است، که سپس، برای مبارزه به فلسطین رفته و پس از آشنایی با امام موسی صدر، «حرکت محرومین» در لبنان و شاخه نظامی آن موسوم به «افواج مقاومت لبنان» (امل)، را براه انداخته است.

🔸دکتر شریعتی چنان‌که خود می‌گفت با همفکرانش نام «نهضت آزادیبخش» را برای این تاسیس پیشنهاد داده بود، اما فکر کنم مهندس بازرگان و همفکرانشان نام نهضت آزادی را برای تاکید بر وجه ضداستبدادی ترجیح داده اند. حتی نام مجاهدین خلق هم در آغاز «سازمان آزادیبخش» (مانند فلسطین و سایر جنبش‌های ضداستعماری ضداستبدادی) بود. سرمشق(پارادایم) مبارزاتی دوران پس از کودتا، و بويژه در دههٔ ۴۰، «مقاومت» قهرآمیز (مسلحانه) بود. در همین مسیر نیز شماری از فعالین ملی به مصر و فلسطین رفتند برای تدارک نوعی سازماندهی جنبشی که با جمعبندی دلایل شکست جنبش‌های گذشته، مکتبی، تشکیلاتی غیرقطبی و متکی به مشی رهائی‌بخش (یا مقاومت مسلح در برابر امدریالیسم و دیکتاتوری) باشد. دکتر شریعتی البته با بازگشت به ایران فراسوی رفرمیسم و براندازی، خطمشی سومی برگزید که آنرا «مشی آگاهی رها‌ی‌بخش» می‌خوانیم.

🔹دکتر چمران را برای بار نخست، در ایام سوگ و به امانت‌گذاری پیکر دکتر شریعتی در زینبیهٔ سوریه حضوری دیدم. او در آن مراسم نقش فعالی داشت. تابوت را در خاک به امانت گذارد و بخش هایی از آثار دکتر را قرائت کرد. شیفتهٔ کویر شریعتی بود و به‌گفتهٔ خود در سنگر آنرا می‌خواند. او را عارفی چریک یافتم که خود به‌شکل منفرد به این جنبش در لبنان پیوسته و در خدمت به مردم و شیعیان جنوب آن کشور تلاش می‌کند. مرا به جنوب لبنان برد و در شهری نزدیک مرز فلسطین به بیمارستانی که مبارزان زخمی‌ مقاومت امل در آن بستری بودند. اسامی انقلابیون جهان بزرک جهان مانند چه و غیره را بر خود گذاشته بودند. از شیوهٔ برخورد نیروهای چپ مارکسیستی در جنگ داخلی لبنان خیلی شکایت داشت (و درگیری با فلسطینی‌ها که در مراسم چهلم دکتر و موضع‌گیری یاسر عرفات تا حدودی رفع-و-رجوع شد). این درگیری‌ها در روحیهٔ او چنان اثر گزارده بود که، در کنار رخدادهای سازمان مجاهدین، که موجب جوّی و رویکردی ضدکمونیستی در میان دوستان و او شده بود. و در این مورد با او بحث داشتم و معتقد به ضرورت تفکیک میان رفتار برخی از نیروهای مدعی مارکسیستی با «چپ» (و سوسیالیسم و...) به‌طورکلی بودیم. متقابلا، برخی نیروی چپ مارکسیستی هم بعدها از او چهرهٔ یک غول سرکوبگر ساخته بودند (حتی پیش از ورود به ماجراهای کردستان).

🔸در ایران نیز پس از وقوع انقلاب و آغاز جنگ چند بار او را دیدم. یکبار به خانهٔ ما آمد و بسیار از روند حوادثی که ازجمله به حذف جریان ملی-مذهبی و نهضت از دولت و نظام می‌انجامید، انتقاد داشت. این که در پایان عمر نیز خود را وقف جنگ و دفاع از کشور کرد، به نظر من، قدری برای گریز از همین درگیری‌ها و انحصارطلبی‌ها در مرکز بود.
در آغاز جنگ با دوستان ارشاد به‌عنوان امدادرسانی در قالب هلال احمر به جبهه‌ها رفتیم و آخرین بار چمران را در ستاد رهبری عملیات جنگ‌های نامنظم (چریکی) دیدم. در دفترش نقشهٔ جبهه را بر دیوار نقش بسته بود و برایمان تشریح کرد که الآن در برابر ارتشی مقاومت می‌کنیم که شش برابر ما نیرومند است و ما به‌شکل ایذایی به آن ضربه می‌زنیم.
چمران چریکی عارف و چهره‌ای ملی-مذهبی و نهضتی بود که در ضمن، به تصور من، تنها راه خود را می‌پیمود. از این منظر کارش به شیوهٔ دکتر شریعتی در عالم فکر و فرهنگ و راه‌کار آگاهی‌بخش او، این شباهت را داشت که ضمن همدل و همسویی با جمع، همچون کرگدن «تنها» سفر می‌کرد. یادش را با بازخوانی و نقد میراث تلاش‌ها و مبارزات پیشگامان گذشته گرامی بداریم.


#چمران
#آگاهی
#آزادی
#عرفان
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
🔷🔸چمران چریکی عارف و چهره‌ای ملی-مذهبی و نهضتی بود که راه خود را تنها می‌پیمود. از این منظر کارش به شیوهٔ شریعتی این شباهت را داشت که ضمن همدلی و همسویی با جمع، همچون کرگدن «تنها» سفر می‌کرد...

🔆احسان شریعتی

#نگاه_مشترک
#چمران_شریعتی

@Dr_ehsanshariati


📸عکس: بوسه بازرگان بر سیمای چمران
📷 ۳۱ خرداد ماه؛ سالروز عروج دکتر مصطفی چمران
عکس تاریخی "بوسه مرحوم مهندس #بازرگان بر پیکر شهید #چمران"

#ایرانشهر

@Shariati_Group
🔆 مرثیه‌ای برای دکتر #شریعتی به قلم شهید دکتر #چمران

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان #عشق، در توفان‌های سهمگین #تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم!

ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!…خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی...

ای علی! تو را وقتی شناختم که #کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود…

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم….


ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.

راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه‌ی کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای #ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد… .

‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با «زر و زور و تزویر» درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه‌ی آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه‌ی #حق و #ایمان و #روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی....

🌹 خرداد خونین، یادآور شهادت معلم مردم #علی_شریعتی و عارف و مجاهد نستوه، #مصطفی_چمران گرامی باد

@Shariati_Group
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 | سخنرانی تاریخی و شنیدنیِ عالم و عارف و مجاهدِ شهید دکتر #مصطفی_چمران در رثای دوست و رفیق دیرینش معلم شهید دکتر #علی_شریعتی، با عنوان «شریعتی، عشق و عرفان» - در ضرورت یافتن #عشق و #عرفان و #ایمان پس از توفق یافتن #نهضت و #انقلاب ، در دومین سالگرد شهادت معلم #شریعتی مورخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۸ خورشیدی

۳۱خرداد - سالروز شهادت دکتر #چمران گرامی‌باد

@Shariati_Group
Forwarded from گروه شریعتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 | سخنرانی تاریخی و شنیدنیِ عالم و عارف و مجاهدِ شهید دکتر #مصطفی_چمران در رثای دوست و رفیق دیرینش معلم شهید دکتر #علی_شریعتی، با عنوان «شریعتی، عشق و عرفان» - در ضرورت یافتن #عشق و #عرفان و #ایمان پس از توفق یافتن #نهضت و #انقلاب ، در دومین سالگرد شهادت معلم #شریعتی مورخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۸ خورشیدی

۳۱خرداد - سالروز شهادت دکتر #چمران گرامی‌باد

@Shariati_Group
🔰 خاطره‌ای از عارف و شهید سرافراز #چمران

🔹 یک شب در تنهایی همان‌طور که داشتم می‌نوشتم، چشمم به یک نقّاشی که در تقویمی ‌چاپ شده بود، افتاد. یکی از نقّاشی‌ها زمینه‌ای کاملا سیاه داشت و وسط این سیاهی، شمع کوچکی می‌سوخت که نورش در مقابل این ظلمت، خیلی کوچک بود. زیر نقّاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته شده بود:

«من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک، فرق ظلمت و نور و #حق و #باطل را نشان می‌دهم و کسی که دنبال نور است، این نور هر چقدر کوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود».

آن شب، تحت تاثیر این شعر و نقّاشی خیلی گریه کردم...


@Shariati_Group