ساسان آقایی
3.84K subscribers
675 photos
262 videos
6 files
950 links
روز‌نامه‌نگار، نویسنده و بنیان‌گذار پادکست مدبویز
کمی از هر چیز؛ سیاست، رسانه، اقتصاد آزاد و کتاب. در این محل مناقشه‌های بین‌المللی هم به مزایده گذاشته می‌شود به ویژه در حوزه‌ی آمریکا

🔸️ ارتباط:
@SasanAghaei2


🔸 آیدی توییتر و اینستاگرام:
@SasanAghaei2
Download Telegram
📜 #درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۱

📖 دموکراسی تحقیق عینی و تعدیل‌شده‌ی نظریه‌ی #لیبرالیسم است. جوهر لیبرالیسم تفکیک حوزه‌های دولت و جامعه و تحدید قدرت دولت در مقابل #فرد در جامعه است. لیبرالیسم در آغاز کوششی فکری برای تعیین حوزه‌ی خصوصی (فردی، خانوادگی، اقتصادی) در برابر اقتدار دولتی بوده است، و به عنوان ایدئولوژی سیاسی، از حوزه‌ی جامعه‌ی مدنی در برابر اقتدار دولت و بنابراین از دولت مشروطه و مقید به قانون و آزادی‌های فردی و حقوق مدنی، به ویژه مالکیت خصوصی دفاع کرده است. براساس اصول لیبرالیسم حق دولت برای دخالت در زندگی خصوصی و مدنمدنی باید با قیودی نیرومند و مشخص محدود گردد.

👈🏻 تکلمه: لیبرالیسم برای دفاع از فرد در برابر هرگونه نهاد قدرت پدید آمد؛ فرد و اصالت حقوق فردی پایه‌ی اصلی این متکب فکری‌ست و بر هر چیز دیگری، ترجیح داده می‌شود. پایه‌ی دوم آن را می‌توان حق «مالکیت خصوصی» به عنوان بدیهی‌ترین حقوق انسان دانست، مالکیت فردی پایه‌ی تمام حقوق‌های دیگر‌ انسانی‌ست، نمی‌توان انسان را در هر سطحی از مالکیت فردی محروم ساخت و مدعی تامین دیگر حقوق و آزادی‌های او بود. در تئوری می‌توان از این هم پیش‌تر رفت و هرگونه مالکیت عمومی بر هر چیزی را نفی ساخت. لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهمی برای دفاع از فرد، سریع‌‌ترین راه را برگزید؛ به رسمیت شناختن مالکیت او بر تمام دارایی‌هایش. از راه به رسمیت شناخته شدن این حقوق، حق مالکیت فرد بر دیگر شمول زندگی خود، حق انتخاب در تمامی بخش‌های زندگی بدون هر قید و مشارکت دیگری و برگزیدن سبک زندگی تامین شد.

✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
ساسان آقایی
📜 #درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۱ 📖 دموکراسی تحقیق عینی و تعدیل‌شده‌ی نظریه‌ی #لیبرالیسم است. جوهر لیبرالیسم تفکیک حوزه‌های دولت و جامعه و تحدید قدرت دولت در مقابل #فرد در جامعه است. لیبرالیسم در آغاز کوششی فکری برای تعیین حوزه‌ی خصوصی (فردی، خانوادگی،…
#درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۲

📜 نزاع تاریخ لیبرالیسم

📖 اساس فلسفی #لیبرالیسم این است که تمامی انسان‌ها از خرد بهره‌مندند، و خردمندی ضامن آزادی فردی است؛ و فرد تنها در آزادی می‌تواند به حکم خرد خود چنان‌که می‌خواهد زندگی کند. خردمندی و آزادی فکر دو جز جذایی‌ناپذیرند. سلب آزادی از #فرد به معنی نفی خردمندی اوست؛ و نفی توان خردورزی انسان به نفی آزادی او می‌انجامد ... براساس اصول لیبرالیسم، آزادی فردی در وجوه گوناگون ضامن تامین مصالح راستین فرد و جمع و لازمه‌ی شان و شرف آدمی در مقام موجود خردمند است ... از همین جاست که بر مخالف شدید لیبرالیسم با دخالت دولت در زندگی اقتصادی [و تمام شمول دیگر زندگی انسان] تاکید می‌شود ... آزادی فردی و محدود کردن قدرت دولت، به عنوان دو اصل اساسی لیبرالیسم، گرچه مکمل یک‌دیگرند، گاه با هم تعارض پیدا می‌کنند؛ به این معنا که گاه حفظ و توسعه‌ی حوزه‌ی آزادی فردی منوط به دخالت دولت می‌شود ... بنابراین لیبرالیسم دموکراتیک رایج در قرن بیستم با لیبرالیسم اولیه‌ی قرن نودزهمی، تفاوت‌هایی دارد.

👈🏻 تکلمه: لیبرالیسم هرگونه خرد برتر و قیم بزرگ را نفی می‌کند چه این خرد سنت باشد، چه مذهب، چه ایدئولوژی. از راه نفی خرد برتری که «حق» حکومت و حکمیت بر تک‌تک مردم یک اجتماع را می‌یابد، لیبرالیسم به جنگ عقل‌گرایان افراطی هم می‌رود؛ آن‌ها که از راه تاکید مسلم و غیرقابل خدشه برای عقل و علم انسانی، بساط خون‌بار کمونیسم و سوسیالیسم را در قرن بیستم بر پا ساختند و مدعی خرد برتر نخبه‌ اما موهومی شدند که قرار بود راه و روش زندگی تک‌تک مردم یک جامعه را ترسیم می‌کند. لیبرالیسم به جای ترسیم یک خط‌مشی کلی برای همه، نسخه‌ی بسیار ساده‌ای دارد؛ هر کس آن‌طور که «می‌خواهد» می‌تواند زندگی کند. هیچ چیز و هیچ کس و هیچ فکری نمی‌تواند «آزادی» فرد در انتخاب شخصی را محدود سازد. از همین روست که پس از پایان جنگ سرد در ۱۹۹۰، بحث‌های گسترده‌ای در میان لیبرال‌ها به راه افتاد که مرز این آزادی شخصی تا کجاست و آیا «فرد» آزادی زیان رساندن به خود را هم دارد یا خیر؟ بیش‌تر متفکران پیش‌روی حوزه‌ی لیبرالیسم و برخی از نئولیبرال‌ها ترسیم هرگونه خط و مرز برای «آزادی» فرد را در حوزه‌ی فردیت وی و تا جایی که مربوط به دایره‌ی شخصی اوست، رد کرده‌اند. در نتیجه‌ی همین جدل‌هاست که امروز، بیش‌تر کشورهای آزاد به سمت به رسمیت شناختن حق مصرف موادر مخدر سبک یا حق اتانازی(مرگ خودخواسته) پیش می‌روند. اصول بنیادین لیبرالیسم کلاسیک قن نوزدهمی، چنان بر حق «فردی» اصرار و پافشاری داشت که هرگونه مداخله در آن را به بهانه‌هایی چون عرف، هنجار، سودمندی یا نفع فرد رد می‌کرد.

این تاکید گسترده بر حقوق فردی، در قرن بیستم متاثر از به‌راه افتادن موج‌های دولت‌گرایی سوسیالیسم‌پرستی مقداری کاهش یافت و برای فیلسوفان لیبرال دو پرسش بنیادی به‌وجود آمد؛ ۱) دولت شر است یا خیر؟ ۲) دولت اختیار/رسالتی در زمینه‌ی توانمندسازی فرد با دخالت در حوزه‌ی شخصی دارد یا خیر؟ هر دو پرسش برای دهه‌ها به تقویت اندیشه‌های دولت‌محور و نهادگرا انجامید تا موج نئولیبرالیسم اقتصادی در دهه‌ی ۸۰ میلادی قدرت گرفت و بعدها راه خود را به حوزه‌های اجتماعی و سیاسی نیز گشود. #نئولیبرالیسم در حقیقت بازگشتی به بنیادهای لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم همراهِ خوانش تازه‌ای در برخورد با مساله‌های روز جهان است؛ هر چند نزاع میان دو گرایش لیبرالیسم که یکی نقشی در خدمت تقویت فرد برای دولت در نظر می‌گیرد و دیگری به کلی دولت را از دخالت به سود یا زیان فرد بازمی‌دارد، پایان نگرفته و قریب به یقین این نزاع، نبرد تاریخ لیبرالیسم است؛ بدون سازش و پیروز قطعی.

✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
ساسان آقایی
#درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۳ 📖 دولت‌های لیبرال‌دموکرات در قرن بیستم سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی مختلفی داشته‌اند؛ و حتی برای دفاع از حقوق اجتماعی طبقات فرودست به سیاست‌های رفاهی و و دخالت در اقتصاد روی آورده‌اند. از این رو صرف مداخله‌ی دولت در…
#درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۳

📜 نظام سرمایه‌داری، شرط بنیاد جامعه‌ی لیبرال

👈🏻 تکلمه: در درس‌گفتار پیشین درباره‌ی «نزاع تاریخی لیبرالیسم» میان دو نگرش، اندکی گفته شد. یک نگرش لیبرالیستی که پیوندی همگن با سوسیال‌دموکراسی را برقرار می‌کند، دخالت دولتی در اقتصاد را برای حفظ منافع فرد در جامعه نه‌تنها پلید ندانسته که از مشوقان آن است و نگرش دومی که هرگونه دخالت در اقتصاد از سوی دولت را پا گذاردن بر آرمان‌های کلاسیک و اصیل و سنت لیبرالی دانسته و با آن می‌جنگد. صورت‌‌بندی سیاسی این دو نگرش رل در بیش‌تر اروپا در قالب احزاب میانه‌ی چپ و راست و در آمریکا در نبرد تاریخی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان می‌بینیم.

این نزاع از آن رو اهمیت دارد که اصل اساسی #لیبرالیسم چیزی جز آزادی فرد و آزادی اقتصادی بدون هیچ تخفیفی نیست؛ از دیدگاه فلسفی هرگونه دخالت دیگری در این حق حتا اگر به سود #فرد تمام شود، اصول لیبرالیسم و حق فردی را خدشه‌دار کرده و از دیدگاه اجتماعی و اقتصادی نیز نهاد مداخله‌کننده در بیش‌تر وقت‌ها #دولت نام دارد که به شکلی بیهوده و اعتیادآوری در حال خرج منابع دیگری برای دیگری‌ست! با وجود این می‌توان با بشیریه توافق داشت که لیبرالیسم در عمل تا حدی از لیبرالیسم فلسفی و دیدگاه‌های فکری آن انحراف یافته و در اثر سیاست‌های دولت رفاهی، برخی اصول مداخله‌گری دولت در جامعه و اقتصاد نهاد گرفته و مفهوم‌هایی مانند تامین حداقلی از غذا، آموزش، درمان و اشتغال برای تکاتک افراد جامعه از جمله وظیفه‌هایی‌ست که حتا دولت‌های #نئولیبرال هم برای خود تعریف کرده‌‌اند. از آن سو اما تاثیرگذاری لیبرالیسم اقتصادی، به شکل غیرقابل بازگشتی مفهوم دولت-ملت را لیبرالیزه کرده و امروز کم‌تر می‌توان جایی در کره‌ی خاکی یافت که به مالکیت خصوصی، اقتصاد رقابتی، اقتصاد بازار، آزادی فردی، حق انتخاب‌گری و ... دست‌کم در ایده و نظر چون ارزش‌هایی ثابت‌شده بها داده نشود.

محافظه‌کاران و راست‌گرایان هرچند تا حدی مسوولیت دولت در تامین حداقلی نیازهای عمومی را تحمل کرده‌اند اما سنگری قدرتمند در برابر هرگونه میل بیش‌تر دولت‌ها به دخالت بیش‌تر در اقتصاد و روند بی‌پایان سیاست‌گذاری در اقتصاد یا دولتی‌سازی روندهای اقتصادی سودده هستند. از دید فلسفی آنان، از آن‌جا که جوهره‌ی لیبرالیسم، فرد است و از آن‌جا که مالکیت خصوصی و آزادی اقتصادی سنگ‌بنای آزادی فردی‌ست (درس‌گفتار ۱)، نظام‌های سیاسی ممکن است ناگزیر از دخالت‌های ناگریز در تامین حداقل‌های زندگی شهروندان باشند اما تنها با سرسپردن تئوریک و عملی در برابر نظام #سرمایه‌داری و اقتصاد آزاد است که می‌توانند یک نظام سیاسی آزاد را شکل دهند.

اگر بخواهیم فرمولی ارایه دهیم و در آن آزادی فردی را برابر X و دخالت دولتی را برابر Y بدانیم، به ازای هر واحد دخالتی که دولت در امور اقتصادی و اجتماعی داشته باشد، حوزه‌ی آزادی فردی یک واحد کم‌تر خواهد شد. نظام‌های لیبرال‌دموکراتی مانند نظام سیاسی #آمریکا با پذیرفتن نظام سرمایه‌داری و اقتصاد آزاد و سپردن مکانیسم اقتصادی به اقتصاد بازار توانسته‌اند به سنگ تعادلی میان مداخله‌های ناگزیر دولتی و حدود آن و عدم تصادم با آزادی‌های فردی دست یابند. این موج با روی‌کرد نئولیبرالی اقتصادی پس از دهه‌ی ۸۰ به‌شدت تقویت شد اما براساس آمارهای موجود با خیزش دوباره‌ی نوچپ‌ها و نومارکسیست‌ها و جنبش‌های منحط و سراب‌گونه‌ی ناشی از آن، در یک دهه‌ی اخیر حد مداخله‌گری دولتی در اقتصاد آمریکا به سرعت افزایش یافته. محافظه‌کاران و راست‌گرایان که آسیب سیاسی جدی از رکود اقتصادی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ جهان دیده‌اند، اکنون در سخت‌ترین کارزار سه دهه‌ی اخیر خود قرار دارند؛ آن‌ها باید ثابت کنند مکانیسم اقتصاد آزاد واقعی کار می‌کند و پاسخ کلپس، دخالت بیش‌تر دولت در اقتصاد نیست.

آزادی سیاسی ممکن‌شده‌ی امروزه مرهون نظام لیبرال‌دموکراسی‌ست، لیبرال‌دموکراسی بدون نظام سرمایه‌داری بی‌معناست و نظام سرمایه‌داری نیز بدون سرسپردن به اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد مفهومی ندارد، بنابراین اگر زیر فشار پاسخ‌های اشتباهی جریان‌ها چپ به بحران‌های اقتصادی، از آرمان‌های لیبرالیسم بازگردیم، به عصر زنجیر کردن انسان بازگشته‌ایم.

✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی
ساسان آقایی
#درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۴ 📖 دموکراسی، زاده‌ی #لیبرالیسم است. از دیدگاه فلسفی، لیبرالیسم در معنای گسترده‌ی آن، فلسفه‌ی افزایش آزادی فردی در جامعه تا حد ممکن است؛ و دشمن اصلی این ایده، تمرکز قدرت بوده که بیش‌ترین آسیب را به آزادی فرد می‌رساند.…
#درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری ۴

📜 جنگیدن برای دموکراسی

👈🏽 تکلمه: جنبش فردگرایی، کمی پیش‌تر از آن که اندیشه‌ای به نام #لیبرالیسم جهان را درنوردد، آغازید. اندیشمندان بی‌همانندی چون #جان_لاک و #آدام_اسمیت، مبانی فردگرایی و اصالت و تقدم فرد بر هر چیز دیگری را سرشتند و به لیبرالیسم در حال تکوین ماهیتی تزلزل‌ناپذیر بخشیدند. از دل همین باور راسخ نیز پایه‌ی دوم اندیشه‌ی لیبرالیسم تاسیس شد؛ دموکراسی! لیبرال‌ها از همان ابتدا هم با اثرگذاری قدرتمند بر جریان انقلاب‌های انگلستان و فرانسه، نسبت لیبرالیسم و دموکراسی را روشن ساخته بودند اما احتمالن استقلال #آمریکا، قانون اساسی آن و برقراری یک دموکراسی در آن‌جا بود که دموکراسی را چون همزاد لیبرالیسم به بشریت شناساند. بی‌تردید اگر لیبرالیسم نبود، جهان مفهومی با نام دموکراسی را نمی‌شناخت یا ذهنیت متفاوتی از آن داشت. لیبرال‌ها با به رسمیت شناختن فرد و حقوق تامه‌ی وی، حق انتخاب، دخالت در تعیین سرنوشت و حق حکومت را برای تک‌تک افراد یک جامعه را اساس قرار داده و هرگونه منبع مشروعیت قدرت و حکومت را جز نمایندگی خواسته‌های #فرد و تعقیب آن‌ها، واهی و دروغین دانستند. به این معنا، از آن‌جا که تاسیس حکومت تنها و تنها برای اداره‌ی قرارداد اجتماعی و تامین مالکیت و امنیت و حقوق فرد است، هیچ کس در جامعه نیست که حق مضاعفی در اعمال حاکمیت داشته باشد، و افراد تنها می‌توانند با انتخاب(نصب) از سوی دیگران، این حق آن‌ها را «نمایندگی» کنند. این نمایندگی البته شکل‌های گوناگونی به خود گرفت و دموکراسی‌هایی نوینی از مشروطه‌ی پادشاهی تا نظام‌های ریاستی و پارلمانی تاسیس کرد اما حتا در حکومت‌های سلطنتی امروزه، پادشاه چیزی جز نماینده‌ی خواسته‌های افراد جامعه نیست که یک اکثریت را نمایندگی کرده و مخالفت اقلیت با او نیز امری مجاز و جزیی از حقوق فرد است.

به این ترتیب به‌تقریب تمامی پیش‌گامان لیبرالیسم در قرن هیجدهم و نوزدهم، «دموکرات» نیز بوده‌اند اما با بروز رادیکالیسم چپ در قرن بیستم و افزایش جهت‌گیری‌های سوسیالیستی و ناسیونالیسم افراطی، بیش‌تر فیلسوفان لیبرال در نیمه‌ی نخست این قرن، پایه‌ی دوم لیبرالیسم که تامین آزادی سیاسی‌ست را چون هدف اصلی این اندیشه گرامی داشته و گاه بر پایه‌ی بنیادی حقوق فردی اولویت دادند. تصور رایجی به‌وجود آمد که حقوق فردی تام با اصول آزادی سیاسی مقدار ستیزی دارد و می‌توان در این ستیز، طرف دوم ایستاد یا دست‌کم دولت باید پاس‌دار شق دوم در برابر شق نخست باشد. نئولیبرالیسم و #لیبرالیسم‌محافظه‌کار، پاسخی قدرتمند به چنین گرایشی در فیلسوفان لیبرالی بوده (درس‌گفتارهای ۲ و ۳) که به قول مشهور هایک؛ «همه در حقیقت کمونیستند».

دموکراسی نه مقدم بر لیبرالیسم که زاده و فرزند آن است و اگر به هر دلیل و توجیهی، هسته‌ی مرکزی لیبرالیسم(حقوق فردی) تحدید شود، به همان نسبت در یک توالی فاسد به بروز قدرت‌های مطلقه‌تر می‌انجامد. فرمول درس‌گفتار ۳ را به یاد آورید؛ اگر آزادی فردی را X و دخالت دولتی را Y بدانیم، به ازای هر واحد دخالتی که دولت در امور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی داشته باشد، حوزه‌ی آزادی فردی یک واحد کم‌تر خواهد شد. حالا این فرمول را می‌توان کامل‌تر هم کرد:
🔘 حقوق فردی X ، دموکراسی D ، افزایش قدرت دولت Y
افزایش X برابر D است اما به همان نسبت که D از X دور شود، بر Y افزوده شده و در نهایت Y به کاهش X و انهدام D می‌انجامد؛ حکومت مطلقه‌ای که تمام حقوق فردی را پایمال می‌کند. به همین سبب لیبرالیسم همواره از سوی دو جریان تهدید شده؛ ۱) هواداران هرگونه خودکامگی از سیاسی، مذهبی، پرولتاریا تا توتالیتریسم اکثریت، و ۲) گرایش‌های رادیکال فردگرایی که هنوز متوجه نشده‌اند حقوق فردی و دموکراسی، یک پیوند خویشاوندی دارد.

تجربه‌ی کمونیسم و فاشیسم و غلتیدن از چاه یکی به دام دیگری در قرن بیستم، توالی فاسد نادیده گرفتن هر کدام از دو پایه‌ی لیبرالیسم را برملا ساخت و اندیشمندان آن را به بازگشت به سنت‌های فردگرای قرن هیجدهم و درآمیختن آن‌ با آرای دموکراتیک قرن نوزدهم واداشت. مهم‌ترین نحله‌ی چنین گرایشی را #نئولیبرالیسم می‌نامند. رشد شتابان این گرایش که با مفهوم‌های امروزینی چون جهانی‌شدن، غرب‌گرایی و دولت‌سازی درآمیخته، به واکنش تند و شدید جامعه‌های ناپایدار و ماقبل‌مدرنیته انجامید و طیف گسترده‌ای از متفکران چپ تا لفت‌لیبرال را بر علیه آن شوراند. جنگ و ستیزی که ادامه دارد و نئولیبرالیسم مبتنی بر حقوق تامه‌ی فردی با ماهیت دموکراسی‌خواهانه را بدل به کانون دشمنی کسانی کرده که از تجربه‌ی قرن بیستم درس نگرفته‌اند. اینان با برپاساختن بنگاه‌های درآمدزای ایدئولوژیکی چون چپ‌نو، نئومارکسیسم، قوم‌گرایی و ... می‌کوشند راه رستگاری انسانی را به کلبه‌های وحشت بارها آزموده شده منحرف سازند.

✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی
ساسان آقایی
💎 #لیبرتاس ۱۷ لیبرالیسم بدون محافظه‌کاری یک لیبرالیسم خیالی، تصنعی و بدون پرنسیب است که دست آخر شما را سوسیالیست بار می‌آورد؛ سرنوشت رقت‌بار لیبرالیست‌های دولت‌رفاهی قرن بیستم و انحراف تاریخی از مکتب #لیبرالیسم_کلاسیک ثروتی بزرگ برای آموختن است ✔️ t.me…
💎#لیبرتاس ۱۸

‏مهم‌ترین چیزی که برای آینده‌ی ‎#ایران باید بخواهیم، ‎#حق_مالکیت تام و تمام است، بدون هر ماده، تبصره و امایی مانند یک وحی منزل. حق مالکیت بر دارایی، سرمایه، درآمد، اموال، زندگی، لایف‌استایل، دین، بدن، گرایش و و و در یک واژه حق مالکیتِ خودمان بر خودمان. تجاوز حاکمیت با موهوماتی چون عدالت، فرصت برابر، ساخت بهشت همگانی و ... به حق مالکیت برای ابد ‎#باید ممنوع شود و قانون از بند ابزارهای تحمیلی مانند مالیات، حقوق حکومتی و ... باید برهد. هر حکومتی به هر نام، بدون گردن نهادن به حق مالکیت تام و خمودن پیش پای ‎#فرد، ره به هیچستان می‌برد

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#لیبرالیسم‌محافظه‌کار #اقتصاد_آزاد

✍🏻 از سری یادداشت‌های پیشین:
در دفاع از فردیت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 فالکون ۹، ساخته‌ی دست قادر #بخش_خصوصی به فضا پرتاب شد و برای نخستین بار در تاریخ، دو فضانورد با ترانسفر بخش خصوصی به فضا رفتند. برای برآوردن این روز بزرگ، اسپیس‌ایکس و الون #ماسک، ۱۰ سال بی‌وقفه کار کردند و هزینه پرداختند تا به این پرتاب برسند و تاریخ فضایی ورق بخورد. امشب ‎بخش خصوصی واقعی و ‎#بورژوازی_ملی دست انحصار دولت را به سود سلطنت #فرد شکست و شبی شد که بعدها درباره‌اش خواهند نوشت: توریستی و تجاری شدن فضا، سفرهای تفریحی مهیج آینده‌مان و مستعمره ساختن کرات دیگر با آن آغاز شد، خوشا به حال نسل‌های آینده‌ی بشر!

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#فیلم #یادمان #دانش

◀️ پخش زنده‌ی ماموریت فالکون ۹، تا رسیدن به ایستگاه فضایی روی یوتیوب ادامه دارد، ۱۹ ساعت سفر برای رویایی بزرگ (لینک)
✍🏻درباره‌ی مغلطه‌ی "بنگاه خصوصی"؛
💡 نئولیبرالیسم چه می‌گوید؟

📝 #یادداشت

پیشگامان #لیبرالیسم و فرزندان‌شان، نئولیبرال‌ها چند قرن با ‎#قدرت_بزرگ جنگیده‌اند؛ برای قرن‌ها این کلیسا و دولت بود که نماینده‌ی "برادر بزرگ" و اقتدار مسلط به شمار می‌رفتند و تحدید فرد و حقوقش را دنبال می‌کردند. لیبرالیسم در برابر هر دو ایستاد، گفت باید دست دولت را شکست تا ‎#فرد رسمیت یابد و به این سان فرد را در هسته‌ی کانونی اندیشه‌اش قرار داد.

در جهانِ امروز، البته هنوز هم دولت‌ها زیادی بزرگند اما دیگر تنها قدرت قادر و دزدان حقوق فردی نیستند؛ اکنون هیولاهای مقتدر دیگری، چه بسا بدتر به نام #گوگل و شبکه‌های اجتماعی پدیدار شده‌اند که از هر دولت و سازمان اطلاعاتی هوشمندتر، به‌روزتر و قدرتمندترند و معذوریت‌های قانونی دولت‌ها را هم ندارند! این قدرت‌های بی‌پروای خطرناک، به مانند الگوی اقتدار مسلط سنتی، به بسط قدرت خود بر فرد و چنگ انداختن به حقوق او می‌اندیشند و با استفاده از بلبشوی قانونی درباره‌ی این تازه از راه‌رسیدگان، تسلط بر فرد و مهندسی فکر و اندیشه و تمایلش را در سر می‌پرورانند.

این مسیر ‏دارد ما را با شیب تندی به دره‌ی انهدام بزرگ‌ترین دست‌آورد فکری بشر در قرن‌های اخیر می‌برد و خردمندی و آزادی فرد را دوباره سلب می‌کند. در انتهای این دالان تاریک که در حال پیمودنیم، اقتدار مسلطی شکل می‌گیرد که بازتولیدی از رابطه‌ی ارباب،رعیتی در قرون وسطاست و اسارت فرد در میان نگهبانان مقتدر نامریی را ممکن می‌سازد. ‎#نئولیبرالیسم معاصر نمی‌تواند برابر این فروکاستن بی‌پروای فرد به اسمایلی‌های خنگ شبکه‌های مجازی، هدایت هوشمند او با بمباران اطلاعات کانالیزه، گرفتار ساختنش در جزیره‌های منفک شده و گاه متروک، و اکنون از همه بدتر سانسور فرد، بی‌تفاوت باشد؛ انسان دوباره در حال تبدیل شدن به برده‌ی یک قدرت بزرگ قادر است و پاسخ نئولیبرال‌ها چه می‌تواند باشد؟

در این جهانِ نو، باید هم‌راه با اعاده‌ی رسالت سنتی شکستن دست دولت، بی‌محابا بر کمپانی‌های به ظاهر خصوصی تاخت که زیادی بزرگند و دم‌شان تا قدری دراز است که فرد هر کجا پا بگذارد روی دم این سوپردولت‌های مجازی می‌رود. این دولت‌های آینده، اکنون در بستری از فقدان قانون‌های روشن، توانسته‌اند حقوق حیاتی فرد را به تصمیم‌گیری‌های و منفعت‌های شخصی و آنی و باندی خود گره بزنند و استیلایی نامیمون را بر جهان تحمیل سازند.

به نظر می‌رسد همان جوری که بشر چند قرنِ پیوسته، برای قانون اساسی جنگید تا صاحب حقوقی قانونی در برابر دولت بزرگ شود و دست حکومت‌ها را از حریم فرد بیرون کند، باید از همان تجربه، سرمشق بگیرد و به کارش اندازند؛ نوبت تادیب قانونی سوپردولت‌های مجازی فرا رسیده تا این گردن‌کشی علیه فرد و تجاوز به آزادی بیان و تمامی آزادی‌های دیگر انسان متوقف شود.

این رسالتی بسیار حیاتی‌ست که مرحله‌ی بعدی پیش‌رفت بشریت را ممکن می‌سازد؛ به یاد داشته باشید که جهانِ آتی ما، چیزی نخواهد بود جز صفر و یک و همین صفحه‌ی نمایش که تمامی امور انسانی به آن گره می‌خورد و اگر جلوی بی‌بندوباری نوقدرت‌مداران را نگیرید، ممکن است یک روز صبح بیدار شوید و ببینید بابت یک نظر یا لایک و کامنتی، دیوایس ارتباطی شما به هیچ کجا وصل نمی‌شود و رویش نوشته؛ "هیات مجازات هوشمند گوگل تصمیم گرفت به دلیل خشونت بیش از اندازه‌ی کامنت دیشب‌تان، سه روز قرنطینه برای شما در نظر بگیرد"، آن‌وقت نه می‌توانید به سرکار خود در آفیس مجازی بروید، نه از بانک‌تان پول بردارید، نه خرید کنید!

پیش از فرا رسیدن چنین روزی که اشکال فیزیکی همه چیز محو شده و دیگر چیزی باقی نمانده جز ‎#پلتفرم های مجازی، باید و باید بر دست و پای این هیولا و نوقدرت بزرگ زنجیر زد تا فرد در امان بماند؛ ماموریت ‎#نئولیبرالیسم معاصر بی‌تردید همین است؛ باز هم دفاع از فرد، مانند همه‌ی تاریخ لیبرالیسم!

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#توییت‌باز #رشته_توییت #اندیشه

🔻 پی‌نوشت 🔻
این بحث را می‌شود در سرفصل‌های مهم دیگر از جمله قانون‌های ضدانحصار و اقتصادی‌تر، بحث کالاهای عمومی نیز دنبال کرد، اگر علاقه‌مند شدید، در کامنت‌ها اشاره کنید
💡 قربانیان دموکراسیِ لخت
▫️ چرا دموکراسی یک پاسخ اشتباه است؟

💎 #لیبرتاس ۲۷
👑 #گزارش_این_روزها

دموکراسی، لغلغه‌ی زبان‌هاست، برخی فکر می‌کنند بهشت موعود را تنها در صندوق رایی می‌یابند که حتا در ریشه‌دارترین دموکراسی‌های جهان، خروجی‌اش با ‎#پوپولیسم درآمیخته و نتیجه‌های اشتباه پی در پی بر جای گذاشته است. خام‌اندیشانه و متاثر از باور باند اصلاح‌طلب حکومت بر این گمانند که مهم‌ترین مشکل ج.ا، فقدان امکان برگزاری انتخابات آزاد است که برآیند آن، ‎خواست مردم باشد. هیچ کدام از این مدافعان بی‌مغز ‎#دموکراسی پاسخ نمی‌دهند که نتیجه‌ی دموکراسی‌های خام‌دستانه‌ی مصر و عراق و افغانستان چه بود و چگونه صندوق رای به بنیادگرایی مذهبی رسمیت قانونی داد؟

دموکراسی بدون بنیادهای ‎#لیبرالیسم و نهادسازی قدرتمندی که حافظ حقوق اساسی و ‎#فردیت مردم در برابر قدرت باشد، می‌تواند به لباسی اشرافی بر تن دیو بی‌مهاری بدل شود که تمام رویاهای یک ملت را زیر خاک کند. یک بار، تجربه‌ی برکشیدن نازی‌ها و فاشیست‌ها از دل انتخابات‌های آزادِ آلمان و ایتالیای دهه‌ی ۳۰ میلادی را مرور کنید تا ببینید که دموکراسی خام و بی‌مغز در فقدان نهادسازی، به کجا خواهد کشید!

از نقطه‌نظر سیاسی در ‎#فردای_ایران، آن‌چه بر شکل نظام سیاسی و محتوایش اولویت دارد، تاسیس ‎لیبرالیسم، به رسمیت شناختن ‎#حق_مالکیت تام و ‎فردیت شهروندان با تمام ملحقات آن است. بدون چنین تقدمی، و بدون شکل‌گیری نهادهایی با دستورکار دفاع از ‎#فرد در برابر همه نوع قدرت و عارضه‌های آن، برپایی دموکراسی، در کم‌تر از ۲ دهه نتیجه‌ای به بار خواهد آورد که یا به بازگشت تهاجمی بنیادگرایی مذهبی با خصلت‌های ویران‌گرتر از گذشته می‌انجامد یا مردم عاصی از دموکراسی و انتخابات، در پی پادشاهی مطلقه و قدرتمند برمی‌آیند تا بساط "هرج و مرج قانونی" را جمع کرده، امور مملکت را سامان بخشیده و بتواند معاش ملت را در امنیت و ثبات تامین کند.

ایران یک بار، نتیجه‌ی دموکراسی خام را در پس مشروطه دید و نتیجه‌اش را که به تکه‌تکه شدن کشور، از بین رفتن استقلال ایران و قحطی و بیماری و مرگ میلیون‌ها شهروند انجامید. مشروطه‌ی بی‌نهاد و بی‌فکر، چنان ایران را بر زمین کوفت که در زمان طلوع ‎#رضاشاه بر آسمان تاریک مملکت، هیچ از آن‌چه مشروطه‌خواهان (دموکراسی‌خواهان/انتخابات‌خواهان) در پی‌اش بودند، باقی نماند و ایران به راستی در آستانه‌ی فروپاشی قرار داشت؛ #تاریخ تنها برای قصه گفتن نیست، برای درس گرفتن است!

ایرانِ فردا پیش از دموکراسی، تشنه‌ی پذیرفتن و نهادینه شدن حقوق لیبرال هر فرد جامعه است و نیازمند نهادهایی بر راس هرم قدرت، که اجازه‌ی تصرف هر بخش از حق مالکیت و حقوق تک‌تک افراد را به دیگر اجزای قدرت ندهند. این شهروندان قدرتمندند که دموکراسی را می‌سازند وگرنه دموکراسیِ توده‌های بی‌قدرت به تراژدی ختم می‌شود و زودتر از انتظار، مدافعان دموکراسی را قربانی خود می‌کند.

✔️ t.me/SasanAghaei
#لیبرالیسم‌محافظه‌کار #یادداشت

📌 👈🏼 در مجموعه #درس‌گفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظه‌کاری درباره‌ی نسبت لیبرالیسم و دموکراسی نوشته‌ام. به ویژه در قسمت «جنگیدن برای دموکراسی» تقدم لیبرالیسم را توضیح داده‌ام که می‌توانید در این لینک‌ها بخوانید:

1⃣ در دفاع از فردیت (لینک)
2⃣ نزاع تاریخی لیبرالیسم (لینک)
3⃣ بنیاد جامعه‌ی لیبرال (لینک)
4⃣ جنگیدن برای دموکراسی (لینک)