📜 #درسگفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظهکاری ۱
📖 دموکراسی تحقیق عینی و تعدیلشدهی نظریهی #لیبرالیسم است. جوهر لیبرالیسم تفکیک حوزههای دولت و جامعه و تحدید قدرت دولت در مقابل #فرد در جامعه است. لیبرالیسم در آغاز کوششی فکری برای تعیین حوزهی خصوصی (فردی، خانوادگی، اقتصادی) در برابر اقتدار دولتی بوده است، و به عنوان ایدئولوژی سیاسی، از حوزهی جامعهی مدنی در برابر اقتدار دولت و بنابراین از دولت مشروطه و مقید به قانون و آزادیهای فردی و حقوق مدنی، به ویژه مالکیت خصوصی دفاع کرده است. براساس اصول لیبرالیسم حق دولت برای دخالت در زندگی خصوصی و مدنمدنی باید با قیودی نیرومند و مشخص محدود گردد.
👈🏻 تکلمه: لیبرالیسم برای دفاع از فرد در برابر هرگونه نهاد قدرت پدید آمد؛ فرد و اصالت حقوق فردی پایهی اصلی این متکب فکریست و بر هر چیز دیگری، ترجیح داده میشود. پایهی دوم آن را میتوان حق «مالکیت خصوصی» به عنوان بدیهیترین حقوق انسان دانست، مالکیت فردی پایهی تمام حقوقهای دیگر انسانیست، نمیتوان انسان را در هر سطحی از مالکیت فردی محروم ساخت و مدعی تامین دیگر حقوق و آزادیهای او بود. در تئوری میتوان از این هم پیشتر رفت و هرگونه مالکیت عمومی بر هر چیزی را نفی ساخت. لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهمی برای دفاع از فرد، سریعترین راه را برگزید؛ به رسمیت شناختن مالکیت او بر تمام داراییهایش. از راه به رسمیت شناخته شدن این حقوق، حق مالکیت فرد بر دیگر شمول زندگی خود، حق انتخاب در تمامی بخشهای زندگی بدون هر قید و مشارکت دیگری و برگزیدن سبک زندگی تامین شد.
✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
📖 دموکراسی تحقیق عینی و تعدیلشدهی نظریهی #لیبرالیسم است. جوهر لیبرالیسم تفکیک حوزههای دولت و جامعه و تحدید قدرت دولت در مقابل #فرد در جامعه است. لیبرالیسم در آغاز کوششی فکری برای تعیین حوزهی خصوصی (فردی، خانوادگی، اقتصادی) در برابر اقتدار دولتی بوده است، و به عنوان ایدئولوژی سیاسی، از حوزهی جامعهی مدنی در برابر اقتدار دولت و بنابراین از دولت مشروطه و مقید به قانون و آزادیهای فردی و حقوق مدنی، به ویژه مالکیت خصوصی دفاع کرده است. براساس اصول لیبرالیسم حق دولت برای دخالت در زندگی خصوصی و مدنمدنی باید با قیودی نیرومند و مشخص محدود گردد.
👈🏻 تکلمه: لیبرالیسم برای دفاع از فرد در برابر هرگونه نهاد قدرت پدید آمد؛ فرد و اصالت حقوق فردی پایهی اصلی این متکب فکریست و بر هر چیز دیگری، ترجیح داده میشود. پایهی دوم آن را میتوان حق «مالکیت خصوصی» به عنوان بدیهیترین حقوق انسان دانست، مالکیت فردی پایهی تمام حقوقهای دیگر انسانیست، نمیتوان انسان را در هر سطحی از مالکیت فردی محروم ساخت و مدعی تامین دیگر حقوق و آزادیهای او بود. در تئوری میتوان از این هم پیشتر رفت و هرگونه مالکیت عمومی بر هر چیزی را نفی ساخت. لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهمی برای دفاع از فرد، سریعترین راه را برگزید؛ به رسمیت شناختن مالکیت او بر تمام داراییهایش. از راه به رسمیت شناخته شدن این حقوق، حق مالکیت فرد بر دیگر شمول زندگی خود، حق انتخاب در تمامی بخشهای زندگی بدون هر قید و مشارکت دیگری و برگزیدن سبک زندگی تامین شد.
✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
Telegram
ساسان آقایی
روزنامهنگار، نویسنده و بنیانگذار پادکست مدبویز
کمی از هر چیز؛ سیاست، رسانه، اقتصاد آزاد و کتاب. در این محل مناقشههای بینالمللی هم به مزایده گذاشته میشود به ویژه در حوزهی آمریکا
🔸️ ارتباط:
@SasanAghaei2
🔸 آیدی توییتر و اینستاگرام:
@SasanAghaei2
کمی از هر چیز؛ سیاست، رسانه، اقتصاد آزاد و کتاب. در این محل مناقشههای بینالمللی هم به مزایده گذاشته میشود به ویژه در حوزهی آمریکا
🔸️ ارتباط:
@SasanAghaei2
🔸 آیدی توییتر و اینستاگرام:
@SasanAghaei2
ساسان آقایی
📜 #درسگفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظهکاری ۱ 📖 دموکراسی تحقیق عینی و تعدیلشدهی نظریهی #لیبرالیسم است. جوهر لیبرالیسم تفکیک حوزههای دولت و جامعه و تحدید قدرت دولت در مقابل #فرد در جامعه است. لیبرالیسم در آغاز کوششی فکری برای تعیین حوزهی خصوصی (فردی، خانوادگی،…
#درسگفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظهکاری ۲
📜 نزاع تاریخ لیبرالیسم
📖 اساس فلسفی #لیبرالیسم این است که تمامی انسانها از خرد بهرهمندند، و خردمندی ضامن آزادی فردی است؛ و فرد تنها در آزادی میتواند به حکم خرد خود چنانکه میخواهد زندگی کند. خردمندی و آزادی فکر دو جز جذاییناپذیرند. سلب آزادی از #فرد به معنی نفی خردمندی اوست؛ و نفی توان خردورزی انسان به نفی آزادی او میانجامد ... براساس اصول لیبرالیسم، آزادی فردی در وجوه گوناگون ضامن تامین مصالح راستین فرد و جمع و لازمهی شان و شرف آدمی در مقام موجود خردمند است ... از همین جاست که بر مخالف شدید لیبرالیسم با دخالت دولت در زندگی اقتصادی [و تمام شمول دیگر زندگی انسان] تاکید میشود ... آزادی فردی و محدود کردن قدرت دولت، به عنوان دو اصل اساسی لیبرالیسم، گرچه مکمل یکدیگرند، گاه با هم تعارض پیدا میکنند؛ به این معنا که گاه حفظ و توسعهی حوزهی آزادی فردی منوط به دخالت دولت میشود ... بنابراین لیبرالیسم دموکراتیک رایج در قرن بیستم با لیبرالیسم اولیهی قرن نودزهمی، تفاوتهایی دارد.
👈🏻 تکلمه: لیبرالیسم هرگونه خرد برتر و قیم بزرگ را نفی میکند چه این خرد سنت باشد، چه مذهب، چه ایدئولوژی. از راه نفی خرد برتری که «حق» حکومت و حکمیت بر تکتک مردم یک اجتماع را مییابد، لیبرالیسم به جنگ عقلگرایان افراطی هم میرود؛ آنها که از راه تاکید مسلم و غیرقابل خدشه برای عقل و علم انسانی، بساط خونبار کمونیسم و سوسیالیسم را در قرن بیستم بر پا ساختند و مدعی خرد برتر نخبه اما موهومی شدند که قرار بود راه و روش زندگی تکتک مردم یک جامعه را ترسیم میکند. لیبرالیسم به جای ترسیم یک خطمشی کلی برای همه، نسخهی بسیار سادهای دارد؛ هر کس آنطور که «میخواهد» میتواند زندگی کند. هیچ چیز و هیچ کس و هیچ فکری نمیتواند «آزادی» فرد در انتخاب شخصی را محدود سازد. از همین روست که پس از پایان جنگ سرد در ۱۹۹۰، بحثهای گستردهای در میان لیبرالها به راه افتاد که مرز این آزادی شخصی تا کجاست و آیا «فرد» آزادی زیان رساندن به خود را هم دارد یا خیر؟ بیشتر متفکران پیشروی حوزهی لیبرالیسم و برخی از نئولیبرالها ترسیم هرگونه خط و مرز برای «آزادی» فرد را در حوزهی فردیت وی و تا جایی که مربوط به دایرهی شخصی اوست، رد کردهاند. در نتیجهی همین جدلهاست که امروز، بیشتر کشورهای آزاد به سمت به رسمیت شناختن حق مصرف موادر مخدر سبک یا حق اتانازی(مرگ خودخواسته) پیش میروند. اصول بنیادین لیبرالیسم کلاسیک قن نوزدهمی، چنان بر حق «فردی» اصرار و پافشاری داشت که هرگونه مداخله در آن را به بهانههایی چون عرف، هنجار، سودمندی یا نفع فرد رد میکرد.
این تاکید گسترده بر حقوق فردی، در قرن بیستم متاثر از بهراه افتادن موجهای دولتگرایی سوسیالیسمپرستی مقداری کاهش یافت و برای فیلسوفان لیبرال دو پرسش بنیادی بهوجود آمد؛ ۱) دولت شر است یا خیر؟ ۲) دولت اختیار/رسالتی در زمینهی توانمندسازی فرد با دخالت در حوزهی شخصی دارد یا خیر؟ هر دو پرسش برای دههها به تقویت اندیشههای دولتمحور و نهادگرا انجامید تا موج نئولیبرالیسم اقتصادی در دههی ۸۰ میلادی قدرت گرفت و بعدها راه خود را به حوزههای اجتماعی و سیاسی نیز گشود. #نئولیبرالیسم در حقیقت بازگشتی به بنیادهای لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم همراهِ خوانش تازهای در برخورد با مسالههای روز جهان است؛ هر چند نزاع میان دو گرایش لیبرالیسم که یکی نقشی در خدمت تقویت فرد برای دولت در نظر میگیرد و دیگری به کلی دولت را از دخالت به سود یا زیان فرد بازمیدارد، پایان نگرفته و قریب به یقین این نزاع، نبرد تاریخ لیبرالیسم است؛ بدون سازش و پیروز قطعی.
✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
📜 نزاع تاریخ لیبرالیسم
📖 اساس فلسفی #لیبرالیسم این است که تمامی انسانها از خرد بهرهمندند، و خردمندی ضامن آزادی فردی است؛ و فرد تنها در آزادی میتواند به حکم خرد خود چنانکه میخواهد زندگی کند. خردمندی و آزادی فکر دو جز جذاییناپذیرند. سلب آزادی از #فرد به معنی نفی خردمندی اوست؛ و نفی توان خردورزی انسان به نفی آزادی او میانجامد ... براساس اصول لیبرالیسم، آزادی فردی در وجوه گوناگون ضامن تامین مصالح راستین فرد و جمع و لازمهی شان و شرف آدمی در مقام موجود خردمند است ... از همین جاست که بر مخالف شدید لیبرالیسم با دخالت دولت در زندگی اقتصادی [و تمام شمول دیگر زندگی انسان] تاکید میشود ... آزادی فردی و محدود کردن قدرت دولت، به عنوان دو اصل اساسی لیبرالیسم، گرچه مکمل یکدیگرند، گاه با هم تعارض پیدا میکنند؛ به این معنا که گاه حفظ و توسعهی حوزهی آزادی فردی منوط به دخالت دولت میشود ... بنابراین لیبرالیسم دموکراتیک رایج در قرن بیستم با لیبرالیسم اولیهی قرن نودزهمی، تفاوتهایی دارد.
👈🏻 تکلمه: لیبرالیسم هرگونه خرد برتر و قیم بزرگ را نفی میکند چه این خرد سنت باشد، چه مذهب، چه ایدئولوژی. از راه نفی خرد برتری که «حق» حکومت و حکمیت بر تکتک مردم یک اجتماع را مییابد، لیبرالیسم به جنگ عقلگرایان افراطی هم میرود؛ آنها که از راه تاکید مسلم و غیرقابل خدشه برای عقل و علم انسانی، بساط خونبار کمونیسم و سوسیالیسم را در قرن بیستم بر پا ساختند و مدعی خرد برتر نخبه اما موهومی شدند که قرار بود راه و روش زندگی تکتک مردم یک جامعه را ترسیم میکند. لیبرالیسم به جای ترسیم یک خطمشی کلی برای همه، نسخهی بسیار سادهای دارد؛ هر کس آنطور که «میخواهد» میتواند زندگی کند. هیچ چیز و هیچ کس و هیچ فکری نمیتواند «آزادی» فرد در انتخاب شخصی را محدود سازد. از همین روست که پس از پایان جنگ سرد در ۱۹۹۰، بحثهای گستردهای در میان لیبرالها به راه افتاد که مرز این آزادی شخصی تا کجاست و آیا «فرد» آزادی زیان رساندن به خود را هم دارد یا خیر؟ بیشتر متفکران پیشروی حوزهی لیبرالیسم و برخی از نئولیبرالها ترسیم هرگونه خط و مرز برای «آزادی» فرد را در حوزهی فردیت وی و تا جایی که مربوط به دایرهی شخصی اوست، رد کردهاند. در نتیجهی همین جدلهاست که امروز، بیشتر کشورهای آزاد به سمت به رسمیت شناختن حق مصرف موادر مخدر سبک یا حق اتانازی(مرگ خودخواسته) پیش میروند. اصول بنیادین لیبرالیسم کلاسیک قن نوزدهمی، چنان بر حق «فردی» اصرار و پافشاری داشت که هرگونه مداخله در آن را به بهانههایی چون عرف، هنجار، سودمندی یا نفع فرد رد میکرد.
این تاکید گسترده بر حقوق فردی، در قرن بیستم متاثر از بهراه افتادن موجهای دولتگرایی سوسیالیسمپرستی مقداری کاهش یافت و برای فیلسوفان لیبرال دو پرسش بنیادی بهوجود آمد؛ ۱) دولت شر است یا خیر؟ ۲) دولت اختیار/رسالتی در زمینهی توانمندسازی فرد با دخالت در حوزهی شخصی دارد یا خیر؟ هر دو پرسش برای دههها به تقویت اندیشههای دولتمحور و نهادگرا انجامید تا موج نئولیبرالیسم اقتصادی در دههی ۸۰ میلادی قدرت گرفت و بعدها راه خود را به حوزههای اجتماعی و سیاسی نیز گشود. #نئولیبرالیسم در حقیقت بازگشتی به بنیادهای لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم همراهِ خوانش تازهای در برخورد با مسالههای روز جهان است؛ هر چند نزاع میان دو گرایش لیبرالیسم که یکی نقشی در خدمت تقویت فرد برای دولت در نظر میگیرد و دیگری به کلی دولت را از دخالت به سود یا زیان فرد بازمیدارد، پایان نگرفته و قریب به یقین این نزاع، نبرد تاریخ لیبرالیسم است؛ بدون سازش و پیروز قطعی.
✔️ t.me/SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
Telegram
ساسان آقایی
روزنامهنگار، نویسنده و بنیانگذار پادکست مدبویز
کمی از هر چیز؛ سیاست، رسانه، اقتصاد آزاد و کتاب. در این محل مناقشههای بینالمللی هم به مزایده گذاشته میشود به ویژه در حوزهی آمریکا
🔸️ ارتباط:
@SasanAghaei2
🔸 آیدی توییتر و اینستاگرام:
@SasanAghaei2
کمی از هر چیز؛ سیاست، رسانه، اقتصاد آزاد و کتاب. در این محل مناقشههای بینالمللی هم به مزایده گذاشته میشود به ویژه در حوزهی آمریکا
🔸️ ارتباط:
@SasanAghaei2
🔸 آیدی توییتر و اینستاگرام:
@SasanAghaei2
ساسان آقایی
#درسگفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظهکاری ۲ 📜 نزاع تاریخ لیبرالیسم 📖 اساس فلسفی #لیبرالیسم این است که تمامی انسانها از خرد بهرهمندند، و خردمندی ضامن آزادی فردی است؛ و فرد تنها در آزادی میتواند به حکم خرد خود چنانکه میخواهد زندگی کند. خردمندی و آزادی فکر…
#درسگفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظهکاری ۳
📖 دولتهای لیبرالدموکرات در قرن بیستم سیاستهای اجتماعی و اقتصادی مختلفی داشتهاند؛ و حتی برای دفاع از حقوق اجتماعی طبقات فرودست به سیاستهای رفاهی و و دخالت در اقتصاد روی آوردهاند. از این رو صرف مداخلهی دولت در اقتصاد به هر دلیل هر چند مغایر اصل اساسی لیبرالیسم، یعنی #اقتصاد_آزاد است؛ دیگر خصوصیات دولت لیبرال را نفی نمیکند. دولتهای سوسیالدموکرات هم به این معنای گسترده کاملا لیبرالند. به طور خلاصه باید گفت که #لیبرالیسم در عمل بسیار ناخالصتر از لیبرالیسم به عنوان فلسفه و نظریه بوده است. برای ساده کردن مطلب میتوان از دو نوع لیبرالیسم سخن گفت؛ اول لیبرالیسم اقتصادی به مفهوم رایج که به معنی حفظ بازار آزاد و رقابتی است و ممکن است در دولتهای دیکتاتور و فاشیست هم برقرار باشد؛ دوم، لیبرالیسم فرهنگی، به معنی آزادی اندیشه و بیان، که امکان دارد در نظامهایی با اقتصاد دولتی نیز وجود داشته باشد ... بیشتر لیبرالها، به ویژه در کشورهای اروپایی، امروز جزو نیروهای راست و #محافظهکار به شمار میآیند؛ و آزادی اقتصادی را شرط تحقق آزادیهای دیگر میدانند. به نظر آنان آزادی سیاسی تنها در نظام #سرمایهداری تحقق میپذیرد؛ لذا در چنین دیدگاهی آزادی پیش از برابری شرط دموکراسی است و حتا ایجاد برابری از طرق مصنوی و سیاسی مخل آزادی، لیبرالیسم و دموکراسی است.
👈🏻 تکلمه در پست بعدی
✔️ @SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
📖 دولتهای لیبرالدموکرات در قرن بیستم سیاستهای اجتماعی و اقتصادی مختلفی داشتهاند؛ و حتی برای دفاع از حقوق اجتماعی طبقات فرودست به سیاستهای رفاهی و و دخالت در اقتصاد روی آوردهاند. از این رو صرف مداخلهی دولت در اقتصاد به هر دلیل هر چند مغایر اصل اساسی لیبرالیسم، یعنی #اقتصاد_آزاد است؛ دیگر خصوصیات دولت لیبرال را نفی نمیکند. دولتهای سوسیالدموکرات هم به این معنای گسترده کاملا لیبرالند. به طور خلاصه باید گفت که #لیبرالیسم در عمل بسیار ناخالصتر از لیبرالیسم به عنوان فلسفه و نظریه بوده است. برای ساده کردن مطلب میتوان از دو نوع لیبرالیسم سخن گفت؛ اول لیبرالیسم اقتصادی به مفهوم رایج که به معنی حفظ بازار آزاد و رقابتی است و ممکن است در دولتهای دیکتاتور و فاشیست هم برقرار باشد؛ دوم، لیبرالیسم فرهنگی، به معنی آزادی اندیشه و بیان، که امکان دارد در نظامهایی با اقتصاد دولتی نیز وجود داشته باشد ... بیشتر لیبرالها، به ویژه در کشورهای اروپایی، امروز جزو نیروهای راست و #محافظهکار به شمار میآیند؛ و آزادی اقتصادی را شرط تحقق آزادیهای دیگر میدانند. به نظر آنان آزادی سیاسی تنها در نظام #سرمایهداری تحقق میپذیرد؛ لذا در چنین دیدگاهی آزادی پیش از برابری شرط دموکراسی است و حتا ایجاد برابری از طرق مصنوی و سیاسی مخل آزادی، لیبرالیسم و دموکراسی است.
👈🏻 تکلمه در پست بعدی
✔️ @SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
ساسان آقایی
👁 چهار ریشهی فکری #لیبرالیسم؛ 1⃣ لیبرالیسم، محصول دگرگونیهای فکری بزرگی در چند قرن از تاریخ اروپا بود که از اومانیسم و جنبش اصلاح دینی تا خردگرایی و سکولاریسم، همگی بر افرایش گرایش به دنیا تاکید داشتند؛ دنیاطلبی و تلاش برای کسب لذت دنیوی، امری ناپسند نیست…
#درسگفتارهای_لیبرالیسم_و_محافظهکاری ۴
📖 دموکراسی، زادهی #لیبرالیسم است. از دیدگاه فلسفی، لیبرالیسم در معنای گستردهی آن، فلسفهی افزایش آزادی فردی در جامعه تا حد ممکن است؛ و دشمن اصلی این ایده، تمرکز قدرت بوده که بیشترین آسیب را به آزادی فرد میرساند. از دید لیبرالی، فرد بر جامعه و مصلحت فردی بر مصحلت اجتماعی اولویت دارد. در حقیقت لیبرالیسم نه یک ایدئولوژی سیاسی که گونهای راه زندگیست. لیبرالیسم از آغاز همزاد و همراه سکولاریسم یا جداانگاری دین از دولت، مدرنیسم یا سنتستیزی، فلسفهی اختیار یا جبرستیزی، بازار آزاد، رقابت کامل، فردگرایی، مشارک سیاسی، نظام نمایندگی، عقلگرایی، ترقیخواهی و علمگرایی بوده است. تاکید بنیادی لیبرالیسم، بر حفظ تنوع در تمام حوزههای زندگیست، از همین روز لیبرالیسم ضد وحدتگرایی، تمرکزگرایی، انحصارگرایی و اقتدارگراییست. در لیبرالیسم، فرد و غایات او اصل و نهادهای اجتماعی از جمله دولت، وسیلههای تامین آنهاست ...
لیبرالیسم در معنای گسترده، نخست در برابر سلطهی مذهبی و سپس در برابر سلطهی سیاسی حکام خودکامه پدید آمد. مقابلهی آن با سلطهی مذهبی کلیسا، لیبرالیسم را با جنبش ملیگرایی اولیه نیز آمیخته کرد. لیبرالیسم همچنین [در ادامه] با خودکامگی حکام مطلقهی نوساز و ملیگرا[در اینجا به مفهوم شوونیسم] و ضدکلیسا به مبارزه برخاست. مهمترین خواست لیبرالها در مقابل حکام مطلقه، محدود کردن قدرت آنان به قانون بود که بیشتر از طریق انقلابها به دست آمد و در سندهای مهمی چون منشور حقوق انقلاب شکوهمند ۱۶۸۸ انگلستان، اعلامیهی استقلال ۱۷۷۶ #آمریکا و اعلامیهی «حقوق انسان و شهروند» مجلس انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ تجلی یافت 🔖 ...
مهمترین مفهوم نظری اندیشهی لیبرالسم، «قرارداد اجتماعی» است که براساس آن، حکومت موسسهای مصنوعیست و مردم آن برای تامین نظم و امنیت و تحصیل آسانتر حقوق فردی خود ایجاد میکنند [مشروعیت را از مردم گرفته و با نظر آنها از مشروعیت برانداخته میشود، دولت هیچ اختیاری در دستاندازی به حقوق فرد ندارد] ... مبارزه با استبداد در تمامی شکلها از طبقاتی، تودهای، مذهبی و حزبی همواره هدف اصلی لیبرالها بوده است
👈🏻 تکلمه در پست بعدی
🔖 گهگاه در همینجا نگاهی به این سندهای مهم تاریخ مدرن بشر خواهیم داشت. دوست خوبم، مهدی قدیمی در کانال «ایرانآینده» نیز سلسله یادداشتهایی دارد دربارهی اعلامیهی استقلال آمریکا که بخش نخست آن را اینجا میتوانید بیابید:
t.me/iraneayandeh/1298
✔️ @SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
📖 دموکراسی، زادهی #لیبرالیسم است. از دیدگاه فلسفی، لیبرالیسم در معنای گستردهی آن، فلسفهی افزایش آزادی فردی در جامعه تا حد ممکن است؛ و دشمن اصلی این ایده، تمرکز قدرت بوده که بیشترین آسیب را به آزادی فرد میرساند. از دید لیبرالی، فرد بر جامعه و مصلحت فردی بر مصحلت اجتماعی اولویت دارد. در حقیقت لیبرالیسم نه یک ایدئولوژی سیاسی که گونهای راه زندگیست. لیبرالیسم از آغاز همزاد و همراه سکولاریسم یا جداانگاری دین از دولت، مدرنیسم یا سنتستیزی، فلسفهی اختیار یا جبرستیزی، بازار آزاد، رقابت کامل، فردگرایی، مشارک سیاسی، نظام نمایندگی، عقلگرایی، ترقیخواهی و علمگرایی بوده است. تاکید بنیادی لیبرالیسم، بر حفظ تنوع در تمام حوزههای زندگیست، از همین روز لیبرالیسم ضد وحدتگرایی، تمرکزگرایی، انحصارگرایی و اقتدارگراییست. در لیبرالیسم، فرد و غایات او اصل و نهادهای اجتماعی از جمله دولت، وسیلههای تامین آنهاست ...
لیبرالیسم در معنای گسترده، نخست در برابر سلطهی مذهبی و سپس در برابر سلطهی سیاسی حکام خودکامه پدید آمد. مقابلهی آن با سلطهی مذهبی کلیسا، لیبرالیسم را با جنبش ملیگرایی اولیه نیز آمیخته کرد. لیبرالیسم همچنین [در ادامه] با خودکامگی حکام مطلقهی نوساز و ملیگرا[در اینجا به مفهوم شوونیسم] و ضدکلیسا به مبارزه برخاست. مهمترین خواست لیبرالها در مقابل حکام مطلقه، محدود کردن قدرت آنان به قانون بود که بیشتر از طریق انقلابها به دست آمد و در سندهای مهمی چون منشور حقوق انقلاب شکوهمند ۱۶۸۸ انگلستان، اعلامیهی استقلال ۱۷۷۶ #آمریکا و اعلامیهی «حقوق انسان و شهروند» مجلس انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ تجلی یافت 🔖 ...
مهمترین مفهوم نظری اندیشهی لیبرالسم، «قرارداد اجتماعی» است که براساس آن، حکومت موسسهای مصنوعیست و مردم آن برای تامین نظم و امنیت و تحصیل آسانتر حقوق فردی خود ایجاد میکنند [مشروعیت را از مردم گرفته و با نظر آنها از مشروعیت برانداخته میشود، دولت هیچ اختیاری در دستاندازی به حقوق فرد ندارد] ... مبارزه با استبداد در تمامی شکلها از طبقاتی، تودهای، مذهبی و حزبی همواره هدف اصلی لیبرالها بوده است
👈🏻 تکلمه در پست بعدی
🔖 گهگاه در همینجا نگاهی به این سندهای مهم تاریخ مدرن بشر خواهیم داشت. دوست خوبم، مهدی قدیمی در کانال «ایرانآینده» نیز سلسله یادداشتهایی دارد دربارهی اعلامیهی استقلال آمریکا که بخش نخست آن را اینجا میتوانید بیابید:
t.me/iraneayandeh/1298
✔️ @SasanAghaei
#کتاب_خوانی #بشیریه
Telegram
🌍مجله ایران آینده
🔸 #تاریخ_استقلال_آمریکا | ۱
دوران آسودگی زیر پرچم بریتانیا
✍ #مهدی_قدیمی
اعلامیه استقلال آمریکا که هرسال در چهارم جولای، سالگرد تصویب آن به عنوان روز استقلال آمریکا جشن گرفته میشود، یکی از مترقی ترین و دموکراتیک ترین اسناد نوشته بشر است. اما این اعلامیه…
دوران آسودگی زیر پرچم بریتانیا
✍ #مهدی_قدیمی
اعلامیه استقلال آمریکا که هرسال در چهارم جولای، سالگرد تصویب آن به عنوان روز استقلال آمریکا جشن گرفته میشود، یکی از مترقی ترین و دموکراتیک ترین اسناد نوشته بشر است. اما این اعلامیه…