#حضرت_عباس_ع
#ولادت
با غیرت و حماسه با اشک های جاری
بر دفترم نوشتم ابیات ماندگاری
گاهی امام داری فیض مدام داری
اما از آب دریا یک جرعه هم نداری
گاهی برای تصدیق باید گذشت از تیغ
باید که چشم پوشاند از صید هر شکاری
گاهی یل عشیره ای نافذالبصیره
شرمندگی ست سهمت از طفل شیرخواری
دشمن بنی امیه بر شانه ات رقیه
دلواپسی و هر دم بر غصه ای دچاری
ای شیر بی هماورد از ضربه های نامرد
باید به خاک افتی در بین کارزاری
با خود چرا نگفتی حتی اخا نگفتی
جز سیدی نیامد روی لب تو ؛ آری
ای آفتاب روشن در پای چشم گفتن
دستت قلم ولیکن تا خیمه رهسپاری
خود شاهدی که آقا در بیت بیت شعرم
"عباس" را نوشتم " سردار پایداری "
در امتحان دوران ای سربلند میدان
بر قله ی شهامت تندیس اقتداری
شرمنده پیش از اینها من همتی نکردم
از ایستادگی هایت صحبتی نکردم
من ردّ ربنا را از راه شب گرفتم
اذن توسلم را از دست رب گرفتم
جام شراب من شد باران گریه هایم
چشم پر اشک دادم بار عنب گرفتم
اذن سفر ندادی اما صد و سی وسه
بوسه ز بیرق تو جای طلب گرفتم
روز الست عشقت تا عرضه شد به خلقت
مهرت به دل نشست و عاشق لقب گرفتم
نان و نوای خود را کرببلای خود را
عمری دوای خود را از این مطب گرفتم
چون سائل مدینه دستی به روی سینه
تا محضرت رسیدم رزقی عجب گرفتم
خرماخور است شیعه از سفره ی کریمت
از برکت طعامت طعم رطب گرفتم
" اقای من حسین و مولای من حسین است "
پیوسته از کلامت درس ادب گرفتم
سر را که هدیه دادم نذر تو پس نگیرم
این نکته یادگار از ام وهب گرفتم
دادم قسم علی را بر عصمت تو اقا
من کربلای خود را ماه رجب گرفتم
الحق وزیر شاه دربار کربلایی
ا ادخل ابوالفضل؟ ؛ باب الحسین مایی
ای بی مثال عباس ای بی بدیل عباس
کوه وقار عباس مرد اصیل عباس
بی تو تمام دنیا مفتش گران ما بود
بر خلقت دو عالم هستی دلیل عباس
همواره هست محرز در رتبه برتری از
موسی و هود و نوح و شیث و خلیل عباس
جبرییل با ارادت هرشب به قصد قربت
پای تو را بشوید در سلسبیل عباس
هرگز نمی توان که قد تو را رصد کرد
باشد برای درکت راهی طویل عباس
اصلا به قول اعراب با گیسوی کمندت
پیشانی بلندت جدا جمیل عباس
داروی هر چه دردی تو مرده زنده کردی
در چنته کم نداری از این قبیل عباس
زانو زده ست شهری در پای سفره ی تو
کوری چشم شور هر چه بخیل عباس
درهم نکردی ابرو من هم نرفتم از رو
هربار لطف کردی شکرا جزیل عباس
خورده گره به کارم جز تو کسی ندارم
دارم به لب مرتب هی الدخیل عباس
کاری نشد ندارد نزد تو یا ابوالفضل
روز جزا خیالم جمع ست با ابوالفضل
مضمون بی نظیر شعر تری علمدار
مدح تو را بخوانم از هر دری علمدار
ای سرور صحابه تنها به یک خطابه
حتی ز کعبه هم کردی دلبری علمدار
هم ذوالفقار مستت هم بیرقی به دستت
صفین تا به طف را سرلشگری علمدار
شمشیر تو برنده هر ضربه ات کشنده
یا حمزه ای به واقع یا حیدری علمدار
ای خضر نینوایی سقای کربلایی
الحق به تو می اید اب اوری علمدار
حتی حسین زهرا بر تو پناه برده
بین تمام سرها داری سری علمدار
هستت ز هست زهرا دستت به دست زهرا
از شافعان فردای محشری علمدار
فطرس گرفت از اقا بال و پر خودش را
من هم بگیرم از تو بال و پری علمدار
بی مایه ام کرم کن اصلا تو شاعرم کن
از من بساز دعبل یا حمیری علمدار
بازار گریه ی ما با هر دم تو گرم است
با هر اشاره ای ناظم پروری علمدار
از منزوی سلامت زیبا نشسته نامت
در بیت بیت اشعار آذری علمدار
" آز قالدی کی دعواده یتسون خطر عباسه
قان گوزلرینی دوتموش وئرمور خبر عباسه
قوللار قلم اولموشدی قان گوزلره دولموشدی
آغلاردی مدارینده شمس و قمر عباسه "
روی پر ملائک خنده کنان ابوالفضل
پا بر زمین نهادی از آسمان ابوالفضل
جشن تولدت را خورشید و مه گرفتند
بس که مرید داری در کهکشان ابوالفضل
جانی گرفته حیدر با دیدن جمالت
از یمن مقدم تو دل شد جوان ابوالفضل
مولود مرد خیبر شیر خدا مکرر
بوسید بازوانت را بی امان ابوالفضل
ذکر جلی مایی دوم علی مایی
خالی ست جای نامت بین اذان ابوالفضل
فتح الفتوح کردی با دست های خالی
سردار بی نیاز از تیر و کمان ابوالفضل
در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی
ای سرور تمام آزادگان ابوالفضل
ورد لب تو باشد هر لحظه جان رقیه
ورد لب رقیه هر لحظه جان ابوالفضل
بی انتهایی اقا رزاق مایی اقا
ای ناتمام ابوالفضل ای بی کران ابوالفضل
هر جا که نام پاکت برده شود شتابان
خود را یقین رساند صاحب زمان ابوالفضل
حتی شب تولد من حال گریه دارم
مانده ست بر دل من داغی گران ابوالفضل
شام خوشی سر آمد اشک همه در آمد
از خیمه تا که رفتی دامن کشان ابوالفضل
باید به گریه گوید دل حرف اخرش را
یارب کسی نبیند داغ برادرش را
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت
با غیرت و حماسه با اشک های جاری
بر دفترم نوشتم ابیات ماندگاری
گاهی امام داری فیض مدام داری
اما از آب دریا یک جرعه هم نداری
گاهی برای تصدیق باید گذشت از تیغ
باید که چشم پوشاند از صید هر شکاری
گاهی یل عشیره ای نافذالبصیره
شرمندگی ست سهمت از طفل شیرخواری
دشمن بنی امیه بر شانه ات رقیه
دلواپسی و هر دم بر غصه ای دچاری
ای شیر بی هماورد از ضربه های نامرد
باید به خاک افتی در بین کارزاری
با خود چرا نگفتی حتی اخا نگفتی
جز سیدی نیامد روی لب تو ؛ آری
ای آفتاب روشن در پای چشم گفتن
دستت قلم ولیکن تا خیمه رهسپاری
خود شاهدی که آقا در بیت بیت شعرم
"عباس" را نوشتم " سردار پایداری "
در امتحان دوران ای سربلند میدان
بر قله ی شهامت تندیس اقتداری
شرمنده پیش از اینها من همتی نکردم
از ایستادگی هایت صحبتی نکردم
من ردّ ربنا را از راه شب گرفتم
اذن توسلم را از دست رب گرفتم
جام شراب من شد باران گریه هایم
چشم پر اشک دادم بار عنب گرفتم
اذن سفر ندادی اما صد و سی وسه
بوسه ز بیرق تو جای طلب گرفتم
روز الست عشقت تا عرضه شد به خلقت
مهرت به دل نشست و عاشق لقب گرفتم
نان و نوای خود را کرببلای خود را
عمری دوای خود را از این مطب گرفتم
چون سائل مدینه دستی به روی سینه
تا محضرت رسیدم رزقی عجب گرفتم
خرماخور است شیعه از سفره ی کریمت
از برکت طعامت طعم رطب گرفتم
" اقای من حسین و مولای من حسین است "
پیوسته از کلامت درس ادب گرفتم
سر را که هدیه دادم نذر تو پس نگیرم
این نکته یادگار از ام وهب گرفتم
دادم قسم علی را بر عصمت تو اقا
من کربلای خود را ماه رجب گرفتم
الحق وزیر شاه دربار کربلایی
ا ادخل ابوالفضل؟ ؛ باب الحسین مایی
ای بی مثال عباس ای بی بدیل عباس
کوه وقار عباس مرد اصیل عباس
بی تو تمام دنیا مفتش گران ما بود
بر خلقت دو عالم هستی دلیل عباس
همواره هست محرز در رتبه برتری از
موسی و هود و نوح و شیث و خلیل عباس
جبرییل با ارادت هرشب به قصد قربت
پای تو را بشوید در سلسبیل عباس
هرگز نمی توان که قد تو را رصد کرد
باشد برای درکت راهی طویل عباس
اصلا به قول اعراب با گیسوی کمندت
پیشانی بلندت جدا جمیل عباس
داروی هر چه دردی تو مرده زنده کردی
در چنته کم نداری از این قبیل عباس
زانو زده ست شهری در پای سفره ی تو
کوری چشم شور هر چه بخیل عباس
درهم نکردی ابرو من هم نرفتم از رو
هربار لطف کردی شکرا جزیل عباس
خورده گره به کارم جز تو کسی ندارم
دارم به لب مرتب هی الدخیل عباس
کاری نشد ندارد نزد تو یا ابوالفضل
روز جزا خیالم جمع ست با ابوالفضل
مضمون بی نظیر شعر تری علمدار
مدح تو را بخوانم از هر دری علمدار
ای سرور صحابه تنها به یک خطابه
حتی ز کعبه هم کردی دلبری علمدار
هم ذوالفقار مستت هم بیرقی به دستت
صفین تا به طف را سرلشگری علمدار
شمشیر تو برنده هر ضربه ات کشنده
یا حمزه ای به واقع یا حیدری علمدار
ای خضر نینوایی سقای کربلایی
الحق به تو می اید اب اوری علمدار
حتی حسین زهرا بر تو پناه برده
بین تمام سرها داری سری علمدار
هستت ز هست زهرا دستت به دست زهرا
از شافعان فردای محشری علمدار
فطرس گرفت از اقا بال و پر خودش را
من هم بگیرم از تو بال و پری علمدار
بی مایه ام کرم کن اصلا تو شاعرم کن
از من بساز دعبل یا حمیری علمدار
بازار گریه ی ما با هر دم تو گرم است
با هر اشاره ای ناظم پروری علمدار
از منزوی سلامت زیبا نشسته نامت
در بیت بیت اشعار آذری علمدار
" آز قالدی کی دعواده یتسون خطر عباسه
قان گوزلرینی دوتموش وئرمور خبر عباسه
قوللار قلم اولموشدی قان گوزلره دولموشدی
آغلاردی مدارینده شمس و قمر عباسه "
روی پر ملائک خنده کنان ابوالفضل
پا بر زمین نهادی از آسمان ابوالفضل
جشن تولدت را خورشید و مه گرفتند
بس که مرید داری در کهکشان ابوالفضل
جانی گرفته حیدر با دیدن جمالت
از یمن مقدم تو دل شد جوان ابوالفضل
مولود مرد خیبر شیر خدا مکرر
بوسید بازوانت را بی امان ابوالفضل
ذکر جلی مایی دوم علی مایی
خالی ست جای نامت بین اذان ابوالفضل
فتح الفتوح کردی با دست های خالی
سردار بی نیاز از تیر و کمان ابوالفضل
در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی
ای سرور تمام آزادگان ابوالفضل
ورد لب تو باشد هر لحظه جان رقیه
ورد لب رقیه هر لحظه جان ابوالفضل
بی انتهایی اقا رزاق مایی اقا
ای ناتمام ابوالفضل ای بی کران ابوالفضل
هر جا که نام پاکت برده شود شتابان
خود را یقین رساند صاحب زمان ابوالفضل
حتی شب تولد من حال گریه دارم
مانده ست بر دل من داغی گران ابوالفضل
شام خوشی سر آمد اشک همه در آمد
از خیمه تا که رفتی دامن کشان ابوالفضل
باید به گریه گوید دل حرف اخرش را
یارب کسی نبیند داغ برادرش را
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
خون خدا اگر شد روزی نثار اسلام
ماییم و سربلندی در سایه سار اسلام
دارد حقیقت امر امروزه می درخشد
آفاق پر شد از نور آشکار اسلام
اوازه ی شریعت از هر مناره جاری ست
چشم تمام دنیا محو وقار اسلام
بی شک اجابت حق یعنی اجابت دوست
لبیک یا حسین است اول شعار اسلام
جز بیرق حسینی دین پرچمی ندارد
نام و نشان مولا شد اعتبار اسلام
هیهات من الذله از هر که بر نیاید
این نقل قول باشد از اقتدار اسلام
اسلام از محرم دارد هر آنچه دارد
بالا گرفته از لطفش کار و بار اسلام
از قید جان گذشت و سر را گرفت بر دست
هر کس که شد شبیه او پاسدار اسلام
لبهای ما همیشه گرم شهادتین است
قرآن ما علی و اسلام ما حسین است
در جان شعر شیعی بیت الغزل حسین است
در مردی و مروت ضرب المثل حسین است
چشم و زبان و جان پرورگار من اوست
آیینه ی خدای عز و جل حسین است
کوری چشم شور ناقه سوار بیوه
سیب دو نیم شیر جنگ جمل حسین است
گفتم حسین و کامم شیرین شد از کرامت
فریاد می زنم احلی من عسل حسین است
رو میکنم به حق تا رو میکنم به تربت
حی علی الصلاتم حی علی الحسین است
دنیا بزرگواری مانند او ندارد
از قبل خلق سعدی شیخ اجلّ حسین است
اسباب دستگاهش هم احترام دارد
آوازه ی هر آنچه طبل و کتل حسین است
زرتشتی و مسیحی زوار اربعینش
بانی اتحاد بین ملل حسین است
ترس از ابد ندارم بیم از لحد ندارم
امید شیعیان از صبح ازل حسین است
در محضرش نگفتم سخت است مشکل من
گفتم به مشکلات خود راه حل حسین است
با حسن خلق آقا از خلق بی نیازم
میگیرد آن که سائل را در بغل حسین است
او حضرت کریم و من همچنان فقیرم
عیدی خود از آقا یک کربلا بگیرم
این نو رسیده در نایاب بود از اول
وی نام دیگرش عشق ناب بود از اول
بر سر در رفیع جنت ؛ جمال مولا
پیش از شروع خلقت در قاب بود از اول
با اولین نگاهش دل برده از ملائک
گل خنده ی ملیحش جذاب بود از اول
پیشانی اش چو خورشید از عرش می درخشد
مبهوت روی ماهش مهتاب بود از اول
بعد از امامتش نه از صبح آفرینش
ارباب زاده بود و ارباب بود از اول
تا سمت بارگاهش من هم پری بگیرم
این دل شبیه فطرس بی تاب بود از اول
دیدار حضرتش را اذن دخول باید
زایر مودب بر آداب بود از اول
ذریه اش شهید گودال شد از اخر
مردی که خود شهید محراب بود از اول
رودم به سمت دریا با گریه رهسپارم
از روضه نه ولیکن از غصه حرف دارم
جانم به شاعری که از باب همدلی گفت
افتاد در مسیر سیلاب غم ولی گفت
تدبیر رهبر ما تنها به دردمان خورد
از راهکارهای هرگونه معظلی گفت
هم نوع مان زمین گیر است و امید دارد...
در راه یاری او باید که یاعلی گفت
خوردند اشکارا از حق هرچه مظلوم
باید علیه ظالم بی پرده و جلی گفت
از دست پشت پرده از رحم کوچ کرده
از کودتای رنگین با جنس مخملی گفت
باید به حکم قرآن دیگر به گوش شیطان
از غیرت و جهاد و شمشیر صیقلی گفت
فرقی ندارد اصلا شاه اند یا وزیر اند
این قوم ناخدا از طاغوت خط بگیرند
چون کوه استواریم وقتی حسین داریم
ترس از کسی نداریم وقتی حسین داریم
یک اربعین شکوه خود را به رخ کشیدیم
۴۰ سال استواریم وقتی حسین داریم
از برکت ولایت در صحت و سلامت
تندیس اقتداریم وقتی حسین داریم
غرق صلابتیم و دشمن حریف ما نیست
پیروز کارزاریم وقتی حسین داریم
دشمن رجز بخواند ما پشت مان نلرزد
در جبهه پایداریم وقتی حسین داریم
هم خشم ما کشنده هم تیغ ما برنده
از جنس ذوالفقاریم وقتی حسین داریم
حب الحسین یعنی حکم برائت از نار
همواره رستگاریم وقتی حسین داریم
هرکس که شد حسینی نزد خدا عزیز است
محبوب کردگاریم وقتی حسین داریم
با حسرت شهادت حیف است که بمیریم
عمری امیدواریم وقتی حسین داریم
" لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارند او وا نمی گذارد "
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت
خون خدا اگر شد روزی نثار اسلام
ماییم و سربلندی در سایه سار اسلام
دارد حقیقت امر امروزه می درخشد
آفاق پر شد از نور آشکار اسلام
اوازه ی شریعت از هر مناره جاری ست
چشم تمام دنیا محو وقار اسلام
بی شک اجابت حق یعنی اجابت دوست
لبیک یا حسین است اول شعار اسلام
جز بیرق حسینی دین پرچمی ندارد
نام و نشان مولا شد اعتبار اسلام
هیهات من الذله از هر که بر نیاید
این نقل قول باشد از اقتدار اسلام
اسلام از محرم دارد هر آنچه دارد
بالا گرفته از لطفش کار و بار اسلام
از قید جان گذشت و سر را گرفت بر دست
هر کس که شد شبیه او پاسدار اسلام
لبهای ما همیشه گرم شهادتین است
قرآن ما علی و اسلام ما حسین است
در جان شعر شیعی بیت الغزل حسین است
در مردی و مروت ضرب المثل حسین است
چشم و زبان و جان پرورگار من اوست
آیینه ی خدای عز و جل حسین است
کوری چشم شور ناقه سوار بیوه
سیب دو نیم شیر جنگ جمل حسین است
گفتم حسین و کامم شیرین شد از کرامت
فریاد می زنم احلی من عسل حسین است
رو میکنم به حق تا رو میکنم به تربت
حی علی الصلاتم حی علی الحسین است
دنیا بزرگواری مانند او ندارد
از قبل خلق سعدی شیخ اجلّ حسین است
اسباب دستگاهش هم احترام دارد
آوازه ی هر آنچه طبل و کتل حسین است
زرتشتی و مسیحی زوار اربعینش
بانی اتحاد بین ملل حسین است
ترس از ابد ندارم بیم از لحد ندارم
امید شیعیان از صبح ازل حسین است
در محضرش نگفتم سخت است مشکل من
گفتم به مشکلات خود راه حل حسین است
با حسن خلق آقا از خلق بی نیازم
میگیرد آن که سائل را در بغل حسین است
او حضرت کریم و من همچنان فقیرم
عیدی خود از آقا یک کربلا بگیرم
این نو رسیده در نایاب بود از اول
وی نام دیگرش عشق ناب بود از اول
بر سر در رفیع جنت ؛ جمال مولا
پیش از شروع خلقت در قاب بود از اول
با اولین نگاهش دل برده از ملائک
گل خنده ی ملیحش جذاب بود از اول
پیشانی اش چو خورشید از عرش می درخشد
مبهوت روی ماهش مهتاب بود از اول
بعد از امامتش نه از صبح آفرینش
ارباب زاده بود و ارباب بود از اول
تا سمت بارگاهش من هم پری بگیرم
این دل شبیه فطرس بی تاب بود از اول
دیدار حضرتش را اذن دخول باید
زایر مودب بر آداب بود از اول
ذریه اش شهید گودال شد از اخر
مردی که خود شهید محراب بود از اول
رودم به سمت دریا با گریه رهسپارم
از روضه نه ولیکن از غصه حرف دارم
جانم به شاعری که از باب همدلی گفت
افتاد در مسیر سیلاب غم ولی گفت
تدبیر رهبر ما تنها به دردمان خورد
از راهکارهای هرگونه معظلی گفت
هم نوع مان زمین گیر است و امید دارد...
در راه یاری او باید که یاعلی گفت
خوردند اشکارا از حق هرچه مظلوم
باید علیه ظالم بی پرده و جلی گفت
از دست پشت پرده از رحم کوچ کرده
از کودتای رنگین با جنس مخملی گفت
باید به حکم قرآن دیگر به گوش شیطان
از غیرت و جهاد و شمشیر صیقلی گفت
فرقی ندارد اصلا شاه اند یا وزیر اند
این قوم ناخدا از طاغوت خط بگیرند
چون کوه استواریم وقتی حسین داریم
ترس از کسی نداریم وقتی حسین داریم
یک اربعین شکوه خود را به رخ کشیدیم
۴۰ سال استواریم وقتی حسین داریم
از برکت ولایت در صحت و سلامت
تندیس اقتداریم وقتی حسین داریم
غرق صلابتیم و دشمن حریف ما نیست
پیروز کارزاریم وقتی حسین داریم
دشمن رجز بخواند ما پشت مان نلرزد
در جبهه پایداریم وقتی حسین داریم
هم خشم ما کشنده هم تیغ ما برنده
از جنس ذوالفقاریم وقتی حسین داریم
حب الحسین یعنی حکم برائت از نار
همواره رستگاریم وقتی حسین داریم
هرکس که شد حسینی نزد خدا عزیز است
محبوب کردگاریم وقتی حسین داریم
با حسرت شهادت حیف است که بمیریم
عمری امیدواریم وقتی حسین داریم
" لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارند او وا نمی گذارد "
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مدح #ولادت
شیرین تر از شکر که بر لب می نشیند
بر روی لب یا رب و یا رب می نشیند
الحمدلله بر لبان دائم الذکر
اسماء حسنایش مرتب می نشیند
پروردگارم گاه در رخت امامی
نزدیک اصحاب مقرب می نشیند
توحید را باید بیاموزد به خوبی
هر دانش آموزی به مکتب می نشیند
باب الحسن باب الی الله است بی شک
طالب برای درک مطلب می نشیند
تنها به شوق فتح بابی سالک شهر
پشت در این خانه هر شب می نشیند
عبدم همان عبدی که با دستی به سینه
در نزد مولایش مودب می نشیند
اِنّی اُحِبُّک های من از دل بر آمد
پس خوب بر جان مخاطب می نشیند
وقت توسل نام آقایم به جای
اوراد و اذکار مجرب می نشیند
پس می نویسم " یا الهی" را "حسن جان"
اِنّی تَوَسَلتُ بِکُم مولا حسن جان
قال نبی المؤتمن اهلا و سهلا
قال امام الممتحن اهلا و سهلا
گرم خوش امد گویی ات هستند اقا
فرمود زهرا سوما اهلا و سهلا
جمع کسا با تو یقینا جمع تر شد
ای چارمین پنج تن اهلا و سهلا
عین الرسولی و به عشق تو بلند است
اوایی از سوی قرن اهلا و سهلا
کعبه نشسته در سر راهت بخواند
دوم علی بت شکن اهلا و سهلا
زهرا بپوشاند تو را و دم بگیرد
با دکمه های پیرهن اهلا و سهلا
هم حیدر و هم فاطمه هم مصطفایی
جمع همه در یک بدن اهلا و سهلا
شیرینی عمر بتول و مرتضایی
ای خسرو شیرین دهن اهلا و سهلا
یک زن تمام کفر مطلق بود دیروز
ای خار چشم بیوه زن اهلا و سهلا
اوازه ات پیچیده در جان طبیعت
سر میدهد مرغ چمن اهلا و سهلا
از محضرت دارم تمنایی ولیکن
پیش از شروع هر سخن اهلا و سهلا
من رعیتی هستم که اربابم رسیده
ای حضرت ارباب من اهلا و سهلا
از عالم زر عاشق روی تو هستم
ای حضرت عشق کهن اهلا و سهلا
روزی می ایی دیدن قربانی خود
پس مینویسم بر کفن اهلا و سهلا
لبهای من از ذکر تو سیری ندارد
یا نور عینی یاحسن اهلا و سهلا
اهلا و سهلا یابن زهرا یابن حیدر
اهلا و سهلا مجتبی یا سبط الاکبر
با نور تو نور سحر از سکه افتاد
تا آمدی شمس و قمر از سکه افتاد
افتاده بود از سکه یوسف بعد حیدر
تو آمدی و بیشتر از سکه افتاد
وقتی که هستی قبله ی سیار عالم
پس کعبه حق دارد اگر از سکه افتاد
بوسیدن روی تو احلی من عسل بود
شیرین زبان پیشت شکر از سکه افتاد
بیش از طلا خاک قدمهایت می ارزد
با گرد راهت سیم و زر از سکه افتاد
بس بود اگر تنها تو بودی مرد خلقت
بعد از هبوط تو بشر از سکه افتاد
سر هم اگر نذرت کنم بی آبرویی ست
ای سرورم اینگونه سر از سکه افتاد
جز قبر خاکی تو من جایی ندارم
در چشم من کوه و کمر از سکه افتاد
خیلی حسن آمد به دنیا بعد تو لیک
حسن تو اقاجان مگر از سکه افتاد ؟
بین تمامی حسن ها شاهکاری
ای مجتبای حیدری همتا نداری
روح زلال شبنمستان مدینه
خورده گره با نبض تو جان مدینه
انوار تو دنیای ما را کرده روشن
ممنونتیم ای ماه تابان مدینه
دیگر فراز ماذنه بر خود نبیند
مثل تو داوود خوش الحان مدینه
خدمتگزاران تو اهل اسمانند
جبرییل و میکائیل دربان مدینه
روی کرم روی سخاوت استوار است
در سایه ی مهر تو بنیان مدینه
بعد از امیرالمومنین سوی تو باشد
چشمان پر اشک یتیمان مدینه
در شهر عمری خانه ات را میشناسند
بیت الکرامت بیت الاحسان مدینه
از ابروی خویش حتی ابرویی
دادی به مسکین پریشان مدینه
دیروز در دولت سرایت سائلی بود
امروز شد یکباره سلطان مدینه
از برکتت هرشب تنور شهر گرم است
عطر تو را دارد فقط نان مدینه
پی میبرد دل کندن از خاکت چه سخت است
هر کس که شد یک دفعه مهمان مدینه
ما را شهید تربت پاکت نوشتند
پس جان ما بادا به قربان مدینه
قطعا خبرهای خوشی دارد به دنبال
بیداری فردای وجدان مدینه
جای قلم تیغ دو دم باید بگوید
در شرحی از ان روی پنهان مدینه
روزی رسد بر گوش وراث سقیفه
امواج فریاد خروشان مدینه
صبح فرج ال خلیفه تار و مار است
با ضربه شصتی از گروهان مدینه
باشد قرار منتقم با فاطمیون
بعد از ظهورش دور میدان مدینه
پر میشود از دودمان لات و عزی
سلول به سلول زندان مدینه
نام علی و بچه هایش را گذاریم
بر هر ورودی اتوبان مدینه
عالم رسد بر خانه ی زهرا اطهر
وقت عبور از هر خیابان مدینه
دنیا به جز اولاد زهرا شهروندی
فردا نمی بیند در استان مدینه
شیرین کند مانند سوهان قم اینبار
کام جهان را طعم سوهان مدینه
از طرح ایوان نجف الگو بگیریم
در نقشه ی احداث ایوان مدینه
پر میشود صحن بقیع از عطر مهدی
این است فردای درخشان مدینه
چشم انتظار انتقامی آتشینیم
صبح فرج ای کاش باشیم و ببینیم...
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح #ولادت
شیرین تر از شکر که بر لب می نشیند
بر روی لب یا رب و یا رب می نشیند
الحمدلله بر لبان دائم الذکر
اسماء حسنایش مرتب می نشیند
پروردگارم گاه در رخت امامی
نزدیک اصحاب مقرب می نشیند
توحید را باید بیاموزد به خوبی
هر دانش آموزی به مکتب می نشیند
باب الحسن باب الی الله است بی شک
طالب برای درک مطلب می نشیند
تنها به شوق فتح بابی سالک شهر
پشت در این خانه هر شب می نشیند
عبدم همان عبدی که با دستی به سینه
در نزد مولایش مودب می نشیند
اِنّی اُحِبُّک های من از دل بر آمد
پس خوب بر جان مخاطب می نشیند
وقت توسل نام آقایم به جای
اوراد و اذکار مجرب می نشیند
پس می نویسم " یا الهی" را "حسن جان"
اِنّی تَوَسَلتُ بِکُم مولا حسن جان
قال نبی المؤتمن اهلا و سهلا
قال امام الممتحن اهلا و سهلا
گرم خوش امد گویی ات هستند اقا
فرمود زهرا سوما اهلا و سهلا
جمع کسا با تو یقینا جمع تر شد
ای چارمین پنج تن اهلا و سهلا
عین الرسولی و به عشق تو بلند است
اوایی از سوی قرن اهلا و سهلا
کعبه نشسته در سر راهت بخواند
دوم علی بت شکن اهلا و سهلا
زهرا بپوشاند تو را و دم بگیرد
با دکمه های پیرهن اهلا و سهلا
هم حیدر و هم فاطمه هم مصطفایی
جمع همه در یک بدن اهلا و سهلا
شیرینی عمر بتول و مرتضایی
ای خسرو شیرین دهن اهلا و سهلا
یک زن تمام کفر مطلق بود دیروز
ای خار چشم بیوه زن اهلا و سهلا
اوازه ات پیچیده در جان طبیعت
سر میدهد مرغ چمن اهلا و سهلا
از محضرت دارم تمنایی ولیکن
پیش از شروع هر سخن اهلا و سهلا
من رعیتی هستم که اربابم رسیده
ای حضرت ارباب من اهلا و سهلا
از عالم زر عاشق روی تو هستم
ای حضرت عشق کهن اهلا و سهلا
روزی می ایی دیدن قربانی خود
پس مینویسم بر کفن اهلا و سهلا
لبهای من از ذکر تو سیری ندارد
یا نور عینی یاحسن اهلا و سهلا
اهلا و سهلا یابن زهرا یابن حیدر
اهلا و سهلا مجتبی یا سبط الاکبر
با نور تو نور سحر از سکه افتاد
تا آمدی شمس و قمر از سکه افتاد
افتاده بود از سکه یوسف بعد حیدر
تو آمدی و بیشتر از سکه افتاد
وقتی که هستی قبله ی سیار عالم
پس کعبه حق دارد اگر از سکه افتاد
بوسیدن روی تو احلی من عسل بود
شیرین زبان پیشت شکر از سکه افتاد
بیش از طلا خاک قدمهایت می ارزد
با گرد راهت سیم و زر از سکه افتاد
بس بود اگر تنها تو بودی مرد خلقت
بعد از هبوط تو بشر از سکه افتاد
سر هم اگر نذرت کنم بی آبرویی ست
ای سرورم اینگونه سر از سکه افتاد
جز قبر خاکی تو من جایی ندارم
در چشم من کوه و کمر از سکه افتاد
خیلی حسن آمد به دنیا بعد تو لیک
حسن تو اقاجان مگر از سکه افتاد ؟
بین تمامی حسن ها شاهکاری
ای مجتبای حیدری همتا نداری
روح زلال شبنمستان مدینه
خورده گره با نبض تو جان مدینه
انوار تو دنیای ما را کرده روشن
ممنونتیم ای ماه تابان مدینه
دیگر فراز ماذنه بر خود نبیند
مثل تو داوود خوش الحان مدینه
خدمتگزاران تو اهل اسمانند
جبرییل و میکائیل دربان مدینه
روی کرم روی سخاوت استوار است
در سایه ی مهر تو بنیان مدینه
بعد از امیرالمومنین سوی تو باشد
چشمان پر اشک یتیمان مدینه
در شهر عمری خانه ات را میشناسند
بیت الکرامت بیت الاحسان مدینه
از ابروی خویش حتی ابرویی
دادی به مسکین پریشان مدینه
دیروز در دولت سرایت سائلی بود
امروز شد یکباره سلطان مدینه
از برکتت هرشب تنور شهر گرم است
عطر تو را دارد فقط نان مدینه
پی میبرد دل کندن از خاکت چه سخت است
هر کس که شد یک دفعه مهمان مدینه
ما را شهید تربت پاکت نوشتند
پس جان ما بادا به قربان مدینه
قطعا خبرهای خوشی دارد به دنبال
بیداری فردای وجدان مدینه
جای قلم تیغ دو دم باید بگوید
در شرحی از ان روی پنهان مدینه
روزی رسد بر گوش وراث سقیفه
امواج فریاد خروشان مدینه
صبح فرج ال خلیفه تار و مار است
با ضربه شصتی از گروهان مدینه
باشد قرار منتقم با فاطمیون
بعد از ظهورش دور میدان مدینه
پر میشود از دودمان لات و عزی
سلول به سلول زندان مدینه
نام علی و بچه هایش را گذاریم
بر هر ورودی اتوبان مدینه
عالم رسد بر خانه ی زهرا اطهر
وقت عبور از هر خیابان مدینه
دنیا به جز اولاد زهرا شهروندی
فردا نمی بیند در استان مدینه
شیرین کند مانند سوهان قم اینبار
کام جهان را طعم سوهان مدینه
از طرح ایوان نجف الگو بگیریم
در نقشه ی احداث ایوان مدینه
پر میشود صحن بقیع از عطر مهدی
این است فردای درخشان مدینه
چشم انتظار انتقامی آتشینیم
صبح فرج ای کاش باشیم و ببینیم...
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_معصومه_س
#مدح
نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده
تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده
دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل
چارپایه خوانی از بازار تهران آمده
مادر دلداده ای از پای دار قالی اش
دختری از بین شالی های گیلان آمده
با نگاه مهربان حضرت شاه چراغ
هرکسی که رد شد از دروازه قرآن آمده
زائر آواره ای از ارگ بم آوار تر
با هزاران آرزو از سوی کرمان آمده
تا بشوید سنگ فرش صحن ها را عاشقی
با گلاب قمصر سوغات کاشان آمده
شهر مشکی پوش داغت شد از این رو باز هم
منبری برپا شده ست و مرثیه خوان آمده
کربلا هم عطر صحنت را ندارد عمه جان
کربلا هم رفته ای از مرز مهران آمده
عطر و بوی آستان قدس دارد با خودش
هرکه از سمت شمال شرق ایران آمده
فرق دارد با همه نزد تو ای بانوی مهر
هرکه با امضای آقای خراسان آمده
ضامن آهو خودش من را سفارش کرده ست
سرپناهم باش آهوی بیابان آمده
پیرمردی هم که دکترها جوابش کرده اند
با امیدی در پی دارو و درمان آمده
دختر باب الحوائج عمه ی باب المراد
مستمندی پابرهنه دل پریشان آمده
زشت و زیبا خوب و بد از مستمند و از فقیر
ای کریمه باز کن در را که مهمان آمده
بر مشامش خورده عطر و بوی ایوان نجف
هرکه از پایین پا تا زیر ایوان آمده
در زمین شایسته ی دربانی ات پیدا نشد
جبرئیل از عرش با شوق دوچندان آمده
مریم موسی بن جعفر که مسیحاپروری
ذره ای از وصف تو در "آل عمران" آمده
مطمئن هستم همیشه دست پر برگشته است
دست خالی هرکسی نزد کریمان آمده
خانه ای جز خانه ی تو خانه ی رحمت نشد
بی نگاه لطف تو اینجا کسی دعوت نشد
جز تو ای سرچشمه ی مهر و محبت هیچکس
بامن بیچاره ی درمانده هم صحبت نشد
دختران باحیا موسی بن جعفر کم نداشت
هیچکس مثل تو اما صاحب عصمت نشد
یا ملک گرم طوافت دیده ام یا آدمی
لحظه ای دور ضریح اطهرت خلوت نشد
بهترین آوازه ها در خادمی کوی توست
شهرت خالی ز شوق نوکری شهرت نشد
مرعشی ها صحن زیبای تو را جارو زدند
هرکسی در بارگاهت لایق خدمت نشد
خادمانت را رضا شخصا گزینش میکند
هرکه هرکه در حریمت صاحب کسوت نشد
ریشه ی توحید هم در سجده بر خاک تو بود
بی نگاه تو کسی کشمیری و بهجت نشد
هرکسی پا پس کشید از خانه ات بیچاره شد
عده ای دیدند اما مایه ی عبرت نشد
خارج از نوبت طبابت کرده ای در این مطب
ای طبیب دردمندان صحبت از نوبت نشد
میتوان از اشتیاق عاشقان فهمید که
آن قدر که شهر قم جذاب شد جنت نشد
بزم اشک و روضه ی داغ تو چیز دیگری ست
تجربه کردم برایم هیچ جا هیئت نشد
بدرقه کردی برادر را به چشم اشکبار
هیچ موقع آخرین دیدار را یادت نشد
چشم بر در داشتی یک عمر از درد فراق
آخرش هم دیدن روی رضا قسمت نشد
از دل پر درد تو بانو چه میداند مگر
آن که یک شب هم گرفتار غم غربت نشد
در غم هجر برادر سوختی و ساختی
روزی چشمان خیس ات یک شب راحت نشد
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده
تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده
دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل
چارپایه خوانی از بازار تهران آمده
مادر دلداده ای از پای دار قالی اش
دختری از بین شالی های گیلان آمده
با نگاه مهربان حضرت شاه چراغ
هرکسی که رد شد از دروازه قرآن آمده
زائر آواره ای از ارگ بم آوار تر
با هزاران آرزو از سوی کرمان آمده
تا بشوید سنگ فرش صحن ها را عاشقی
با گلاب قمصر سوغات کاشان آمده
شهر مشکی پوش داغت شد از این رو باز هم
منبری برپا شده ست و مرثیه خوان آمده
کربلا هم عطر صحنت را ندارد عمه جان
کربلا هم رفته ای از مرز مهران آمده
عطر و بوی آستان قدس دارد با خودش
هرکه از سمت شمال شرق ایران آمده
فرق دارد با همه نزد تو ای بانوی مهر
هرکه با امضای آقای خراسان آمده
ضامن آهو خودش من را سفارش کرده ست
سرپناهم باش آهوی بیابان آمده
پیرمردی هم که دکترها جوابش کرده اند
با امیدی در پی دارو و درمان آمده
دختر باب الحوائج عمه ی باب المراد
مستمندی پابرهنه دل پریشان آمده
زشت و زیبا خوب و بد از مستمند و از فقیر
ای کریمه باز کن در را که مهمان آمده
بر مشامش خورده عطر و بوی ایوان نجف
هرکه از پایین پا تا زیر ایوان آمده
در زمین شایسته ی دربانی ات پیدا نشد
جبرئیل از عرش با شوق دوچندان آمده
مریم موسی بن جعفر که مسیحاپروری
ذره ای از وصف تو در "آل عمران" آمده
مطمئن هستم همیشه دست پر برگشته است
دست خالی هرکسی نزد کریمان آمده
خانه ای جز خانه ی تو خانه ی رحمت نشد
بی نگاه لطف تو اینجا کسی دعوت نشد
جز تو ای سرچشمه ی مهر و محبت هیچکس
بامن بیچاره ی درمانده هم صحبت نشد
دختران باحیا موسی بن جعفر کم نداشت
هیچکس مثل تو اما صاحب عصمت نشد
یا ملک گرم طوافت دیده ام یا آدمی
لحظه ای دور ضریح اطهرت خلوت نشد
بهترین آوازه ها در خادمی کوی توست
شهرت خالی ز شوق نوکری شهرت نشد
مرعشی ها صحن زیبای تو را جارو زدند
هرکسی در بارگاهت لایق خدمت نشد
خادمانت را رضا شخصا گزینش میکند
هرکه هرکه در حریمت صاحب کسوت نشد
ریشه ی توحید هم در سجده بر خاک تو بود
بی نگاه تو کسی کشمیری و بهجت نشد
هرکسی پا پس کشید از خانه ات بیچاره شد
عده ای دیدند اما مایه ی عبرت نشد
خارج از نوبت طبابت کرده ای در این مطب
ای طبیب دردمندان صحبت از نوبت نشد
میتوان از اشتیاق عاشقان فهمید که
آن قدر که شهر قم جذاب شد جنت نشد
بزم اشک و روضه ی داغ تو چیز دیگری ست
تجربه کردم برایم هیچ جا هیئت نشد
بدرقه کردی برادر را به چشم اشکبار
هیچ موقع آخرین دیدار را یادت نشد
چشم بر در داشتی یک عمر از درد فراق
آخرش هم دیدن روی رضا قسمت نشد
از دل پر درد تو بانو چه میداند مگر
آن که یک شب هم گرفتار غم غربت نشد
در غم هجر برادر سوختی و ساختی
روزی چشمان خیس ات یک شب راحت نشد
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_باقر_ع
#شهادت #روضه
کربلا ؛ کرب و بلا را با دو چشمم دیده ام
ابتدا تا انتها را با دو چشمم دیده ام
جدم از اهل و عیال خود خجالت می کشید
غربت خون خدا را با دو چشمم دیده ام
بغض بود و اهل خیمه چشم در چشم رباب
گریه های بی صدا را با دو چشمم دیده ام
من خودم گهواره جنبان علی اصغر شدم
تشنگی بچه ها را با دو چشمم دیده ام
یک عمویم شد صد و ده تا عمو؛ای وای من
پیکر بین عبا را با دوچشمم دیده ام
کشته ی گودال مان را یک نفر آبی نداد
کوفیان بی وفا را با دو چشمم دیده ام
کاش اصلا کور بودم تا نمیدیدم ؛ ولی
من ذبیح بالقفا را با دو چشمم دیده ام
روضه ی سنگین ما در کربلا تنها نبود
سخت تر از نینوا را با دو چشمم دیده ام
عمه ام را مثل مادر سیلی محکم زدند
ضربه های بی هوا را با دو چشمم دیده ام
نیمه شب از سوز تاول هیچ کس خوابش نبرد
زخم روی دست و پا را با دو چشمم دیده ام
"صد پسر در خون بغلطد غم نبیند دختری "
طفل محتاج عصا را با دو چشمم دیده ام
روضه ی بزم شراب اخر شهیدم میکند
خیزران بی حیا را با دو چشمم دیده ام
یک طرف جام شراب و یک طرف راس الحسین
سفره ی شام بلا را با دو چشمم دیده ام
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت #روضه
کربلا ؛ کرب و بلا را با دو چشمم دیده ام
ابتدا تا انتها را با دو چشمم دیده ام
جدم از اهل و عیال خود خجالت می کشید
غربت خون خدا را با دو چشمم دیده ام
بغض بود و اهل خیمه چشم در چشم رباب
گریه های بی صدا را با دو چشمم دیده ام
من خودم گهواره جنبان علی اصغر شدم
تشنگی بچه ها را با دو چشمم دیده ام
یک عمویم شد صد و ده تا عمو؛ای وای من
پیکر بین عبا را با دوچشمم دیده ام
کشته ی گودال مان را یک نفر آبی نداد
کوفیان بی وفا را با دو چشمم دیده ام
کاش اصلا کور بودم تا نمیدیدم ؛ ولی
من ذبیح بالقفا را با دو چشمم دیده ام
روضه ی سنگین ما در کربلا تنها نبود
سخت تر از نینوا را با دو چشمم دیده ام
عمه ام را مثل مادر سیلی محکم زدند
ضربه های بی هوا را با دو چشمم دیده ام
نیمه شب از سوز تاول هیچ کس خوابش نبرد
زخم روی دست و پا را با دو چشمم دیده ام
"صد پسر در خون بغلطد غم نبیند دختری "
طفل محتاج عصا را با دو چشمم دیده ام
روضه ی بزم شراب اخر شهیدم میکند
خیزران بی حیا را با دو چشمم دیده ام
یک طرف جام شراب و یک طرف راس الحسین
سفره ی شام بلا را با دو چشمم دیده ام
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#ولادت
شیرین تر از شکر که بر لب می نشیند
بر روی لب یا رب و یا رب می نشیند
الحمدلله بر لبان دائم الذکر
اسماء حسنایش مرتب می نشیند
توحید را باید بیاموزد به خوبی
هر دانش آموزی به مکتب می نشیند
باب الحسن باب الی الله است بی شک
طالب برای درک مطلب می نشیند
تنها به شوق فتح بابی سالک شهر
پشت در این خانه هر شب می نشیند
عبدم همان عبدی که با دستی به سینه
در نزد مولایش مودب می نشیند
اِنّی اُحِبُّک های من از دل بر آمد
پس خوب بر جان مخاطب می نشیند
وقت توسل نام آقایم به جای
اوراد و اذکار مجرب می نشیند
پس می نویسم " یا الهی" را "حسن جان"
اِنّی تَوَسَلتُ بِکُم مولا حسن جان
قال نبی المؤتمن اهلا و سهلا
قال امام الممتحن اهلا و سهلا
گرم خوش امد گویی ات هستند اقا
فرمود زهرا سوما اهلا و سهلا
جمع کسا با تو یقینا جمع تر شد
ای چارمین پنج تن اهلا و سهلا
عین الرسولی و به عشق تو بلند است
اوایی از سوی قرن اهلا و سهلا
کعبه نشسته در سر راهت بخواند
دوم علی بت شکن اهلا و سهلا
زهرا بپوشاند تو را و دم بگیرد
با دکمه های پیرهن اهلا و سهلا
هم حیدر و هم فاطمه هم مصطفایی
جمع همه در یک بدن اهلا و سهلا
شیرینی عمر بتول و مرتضایی
ای خسرو شیرین دهن اهلا و سهلا
یک زن تمام کفر مطلق بود دیروز
ای خار چشم بیوه زن اهلا و سهلا
اوازه ات پیچیده در جان طبیعت
سر میدهد مرغ چمن اهلا و سهلا
از محضرت دارم تمنایی ولیکن
پیش از شروع هر سخن اهلا و سهلا
من رعیتی هستم که اربابم رسیده
ای حضرت ارباب من اهلا و سهلا
از عالم زر عاشق روی تو هستم
ای حضرت عشق کهن اهلا و سهلا
روزی می ایی دیدن قربانی خود
پس مینویسم بر کفن اهلا و سهلا
لبهای من از ذکر تو سیری ندارد
یا نور عینی یاحسن اهلا و سهلا
اهلا و سهلا یابن زهرا یابن حیدر
اهلا و سهلا مجتبی یا سبط الاکبر
با نور تو نور سحر از سکه افتاد
تا آمدی شمس و قمر از سکه افتاد
افتاده بود از سکه یوسف بعد حیدر
تو آمدی و بیشتر از سکه افتاد
وقتی که هستی قبله ی سیار عالم
پس کعبه حق دارد اگر از سکه افتاد
بوسیدن روی تو احلی من عسل بود
شیرین زبان پیشت شکر از سکه افتاد
بیش از طلا خاک قدمهایت می ارزد
با گرد راهت سیم و زر از سکه افتاد
بس بود اگر تنها تو بودی مرد خلقت
بعد از هبوط تو بشر از سکه افتاد
سر هم اگر نذرت کنم بی آبرویی ست
ای سرورم اینگونه سر از سکه افتاد
جز قبر خاکی تو من جایی ندارم
در چشم من کوه و کمر از سکه افتاد
خیلی حسن آمد به دنیا بعد تو لیک
حسن تو اقاجان مگر از سکه افتاد ؟
بین تمامی حسن ها شاهکاری
ای مجتبای حیدری همتا نداری
روح زلال شبنمستان مدینه
خورده گره با نبض تو جان مدینه
انوار تو دنیای ما را کرده روشن
ممنونتیم ای ماه تابان مدینه
دیگر فراز ماذنه بر خود نبیند
مثل تو داوود خوش الحان مدینه
خدمتگزاران تو اهل اسمانند
جبرییل و میکائیل دربان مدینه
روی کرم روی سخاوت استوار است
در سایه ی مهر تو بنیان مدینه
بعد از امیرالمومنین سوی تو باشد
چشمان پر اشک یتیمان مدینه
در شهر عمری خانه ات را میشناسند
بیت الکرامت بیت الاحسان مدینه
از ابروی خویش حتی ابرویی
دادی به مسکین پریشان مدینه
دیروز در دولت سرایت سائلی بود
امروز شد یکباره سلطان مدینه
از برکتت هرشب تنور شهر گرم است
عطر تو را دارد فقط نان مدینه
پی میبرد دل کندن از خاکت چه سخت است
هر کس که شد یک دفعه مهمان مدینه
ما را شهید تربت پاکت نوشتند
پس جان ما بادا به قربان مدینه
قطعا خبرهای خوشی دارد به دنبال
بیداری فردای وجدان مدینه
جای قلم تیغ دو دم باید بگوید
در شرحی از ان روی پنهان مدینه
روزی رسد بر گوش وراث سقیفه
امواج فریاد خروشان مدینه
صبح فرج ال خلیفه تار و مار است
با ضربه شصتی از گروهان مدینه
باشد قرار منتقم با فاطمیون
بعد از ظهورش دور میدان مدینه
پر میشود از دودمان لات و عزی
سلول به سلول زندان مدینه
نام علی و بچه هایش را گذاریم
بر هر ورودی اتوبان مدینه
عالم رسد بر خانه ی زهرا اطهر
وقت عبور از هر خیابان مدینه
دنیا به جز اولاد زهرا شهروندی
فردا نمی بیند در استان مدینه
شیرین کند مانند سوهان قم اینبار
کام جهان را طعم سوهان مدینه
از طرح ایوان نجف الگو بگیریم
در نقشه ی احداث ایوان مدینه
پر میشود صحن بقیع از عطر مهدی
این است فردای درخشان مدینه
چشم انتظار انتقامی آتشینیم
صبح فرج ای کاش باشیم و ببینیم...
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت
شیرین تر از شکر که بر لب می نشیند
بر روی لب یا رب و یا رب می نشیند
الحمدلله بر لبان دائم الذکر
اسماء حسنایش مرتب می نشیند
توحید را باید بیاموزد به خوبی
هر دانش آموزی به مکتب می نشیند
باب الحسن باب الی الله است بی شک
طالب برای درک مطلب می نشیند
تنها به شوق فتح بابی سالک شهر
پشت در این خانه هر شب می نشیند
عبدم همان عبدی که با دستی به سینه
در نزد مولایش مودب می نشیند
اِنّی اُحِبُّک های من از دل بر آمد
پس خوب بر جان مخاطب می نشیند
وقت توسل نام آقایم به جای
اوراد و اذکار مجرب می نشیند
پس می نویسم " یا الهی" را "حسن جان"
اِنّی تَوَسَلتُ بِکُم مولا حسن جان
قال نبی المؤتمن اهلا و سهلا
قال امام الممتحن اهلا و سهلا
گرم خوش امد گویی ات هستند اقا
فرمود زهرا سوما اهلا و سهلا
جمع کسا با تو یقینا جمع تر شد
ای چارمین پنج تن اهلا و سهلا
عین الرسولی و به عشق تو بلند است
اوایی از سوی قرن اهلا و سهلا
کعبه نشسته در سر راهت بخواند
دوم علی بت شکن اهلا و سهلا
زهرا بپوشاند تو را و دم بگیرد
با دکمه های پیرهن اهلا و سهلا
هم حیدر و هم فاطمه هم مصطفایی
جمع همه در یک بدن اهلا و سهلا
شیرینی عمر بتول و مرتضایی
ای خسرو شیرین دهن اهلا و سهلا
یک زن تمام کفر مطلق بود دیروز
ای خار چشم بیوه زن اهلا و سهلا
اوازه ات پیچیده در جان طبیعت
سر میدهد مرغ چمن اهلا و سهلا
از محضرت دارم تمنایی ولیکن
پیش از شروع هر سخن اهلا و سهلا
من رعیتی هستم که اربابم رسیده
ای حضرت ارباب من اهلا و سهلا
از عالم زر عاشق روی تو هستم
ای حضرت عشق کهن اهلا و سهلا
روزی می ایی دیدن قربانی خود
پس مینویسم بر کفن اهلا و سهلا
لبهای من از ذکر تو سیری ندارد
یا نور عینی یاحسن اهلا و سهلا
اهلا و سهلا یابن زهرا یابن حیدر
اهلا و سهلا مجتبی یا سبط الاکبر
با نور تو نور سحر از سکه افتاد
تا آمدی شمس و قمر از سکه افتاد
افتاده بود از سکه یوسف بعد حیدر
تو آمدی و بیشتر از سکه افتاد
وقتی که هستی قبله ی سیار عالم
پس کعبه حق دارد اگر از سکه افتاد
بوسیدن روی تو احلی من عسل بود
شیرین زبان پیشت شکر از سکه افتاد
بیش از طلا خاک قدمهایت می ارزد
با گرد راهت سیم و زر از سکه افتاد
بس بود اگر تنها تو بودی مرد خلقت
بعد از هبوط تو بشر از سکه افتاد
سر هم اگر نذرت کنم بی آبرویی ست
ای سرورم اینگونه سر از سکه افتاد
جز قبر خاکی تو من جایی ندارم
در چشم من کوه و کمر از سکه افتاد
خیلی حسن آمد به دنیا بعد تو لیک
حسن تو اقاجان مگر از سکه افتاد ؟
بین تمامی حسن ها شاهکاری
ای مجتبای حیدری همتا نداری
روح زلال شبنمستان مدینه
خورده گره با نبض تو جان مدینه
انوار تو دنیای ما را کرده روشن
ممنونتیم ای ماه تابان مدینه
دیگر فراز ماذنه بر خود نبیند
مثل تو داوود خوش الحان مدینه
خدمتگزاران تو اهل اسمانند
جبرییل و میکائیل دربان مدینه
روی کرم روی سخاوت استوار است
در سایه ی مهر تو بنیان مدینه
بعد از امیرالمومنین سوی تو باشد
چشمان پر اشک یتیمان مدینه
در شهر عمری خانه ات را میشناسند
بیت الکرامت بیت الاحسان مدینه
از ابروی خویش حتی ابرویی
دادی به مسکین پریشان مدینه
دیروز در دولت سرایت سائلی بود
امروز شد یکباره سلطان مدینه
از برکتت هرشب تنور شهر گرم است
عطر تو را دارد فقط نان مدینه
پی میبرد دل کندن از خاکت چه سخت است
هر کس که شد یک دفعه مهمان مدینه
ما را شهید تربت پاکت نوشتند
پس جان ما بادا به قربان مدینه
قطعا خبرهای خوشی دارد به دنبال
بیداری فردای وجدان مدینه
جای قلم تیغ دو دم باید بگوید
در شرحی از ان روی پنهان مدینه
روزی رسد بر گوش وراث سقیفه
امواج فریاد خروشان مدینه
صبح فرج ال خلیفه تار و مار است
با ضربه شصتی از گروهان مدینه
باشد قرار منتقم با فاطمیون
بعد از ظهورش دور میدان مدینه
پر میشود از دودمان لات و عزی
سلول به سلول زندان مدینه
نام علی و بچه هایش را گذاریم
بر هر ورودی اتوبان مدینه
عالم رسد بر خانه ی زهرا اطهر
وقت عبور از هر خیابان مدینه
دنیا به جز اولاد زهرا شهروندی
فردا نمی بیند در استان مدینه
شیرین کند مانند سوهان قم اینبار
کام جهان را طعم سوهان مدینه
از طرح ایوان نجف الگو بگیریم
در نقشه ی احداث ایوان مدینه
پر میشود صحن بقیع از عطر مهدی
این است فردای درخشان مدینه
چشم انتظار انتقامی آتشینیم
صبح فرج ای کاش باشیم و ببینیم...
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_عسکری_ع
#ولادت
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما
کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما
عکس تو در پیالهی ما نقش بسته است
ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما
از دست تو رسید شراب طهورمان
باقیست جای دست تو بر روی جام ما
جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد
جز تو کسی نداد جواب سلام ما
مست توئیم در همهی طول زندگی
هستی تو حُسن مطلع و حُسن ختام ما
پیداست رد پای تو حتی میان شعر
نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما
سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم
بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما
"هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما"
این شعرها به اذن خدا حرف میزنند
آری هنوز قافیهها حرف میزنند
سرداب سامرای تو بیت الحرام ما
هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما
ما نذر کردهایم که قربانیات شویم
آقا بگو که سر ببُرند از کدام ما؟
یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم
شیری که خوردهایم ز مادر، حرام ما
مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد
این عشق را سند زده زهرا به نام ما
جز خانهی کریم که جایی نداشتیم
پُر شد همیشه خانهات از ازدحام ما
از برکت نگاه تو ما رزق میخوریم
ذکر حَسَن حَسَن نمک هر طعام ما
در خاک کوی تو اثر از کامیابی است
از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما
بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده
در دست توست نسخهای از التیام ما
وقت طواف مرقد شش گوشهات رسد
یکباره عطر کرببلا بر مشام ما
اقبالمان بلند، که هستیم خادمت
حسرت برند حور و ملک بر مقام ما
از حُرمت تو روز جزا حفظ میشود
در پیش دیدگان همه احترام ما
از حب قیمتیِ تو قیمت گرفتهایم
با نوکری تو همه عزت گرفتهایم
ای حجت ملائکه مولای جبرییل
آیینهی نمونه و مولود بی بدیل
گهواره احتیاج نداری چرا که هست
هر لحظه بالشِ سر تو بال جبرییل
حاجت به دست آمده از شوق بستهاند
حور و فرشته بر پر قنداقهات دخیل
دلبستهی نگاهت اهالی آسمان
بر خلقت زمین و زمان بودهای دلیل
کوثرنشانی و همهی عمر تشنهی_
یک بوسه بر قدوم تو لبهای سلسبیل
لبخند عاشقانهی دنیا! نهفته است
صدها رمان تازه در آن خندهی طویل
جز تو کسی که لایق نام حسن نبود
چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل
پیغمبران به دیدن تو صف کشیدهاند
یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل
در قِدمت نجابت تو شک نمیکنیم
هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل
تنها نصیب توست که قائم بپروری
دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل
عیدی بیا به این همه دلهای غمزده
آقای خوب من! خبر از مهدیات بده
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما
کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما
عکس تو در پیالهی ما نقش بسته است
ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما
از دست تو رسید شراب طهورمان
باقیست جای دست تو بر روی جام ما
جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد
جز تو کسی نداد جواب سلام ما
مست توئیم در همهی طول زندگی
هستی تو حُسن مطلع و حُسن ختام ما
پیداست رد پای تو حتی میان شعر
نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما
سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم
بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما
"هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما"
این شعرها به اذن خدا حرف میزنند
آری هنوز قافیهها حرف میزنند
سرداب سامرای تو بیت الحرام ما
هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما
ما نذر کردهایم که قربانیات شویم
آقا بگو که سر ببُرند از کدام ما؟
یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم
شیری که خوردهایم ز مادر، حرام ما
مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد
این عشق را سند زده زهرا به نام ما
جز خانهی کریم که جایی نداشتیم
پُر شد همیشه خانهات از ازدحام ما
از برکت نگاه تو ما رزق میخوریم
ذکر حَسَن حَسَن نمک هر طعام ما
در خاک کوی تو اثر از کامیابی است
از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما
بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده
در دست توست نسخهای از التیام ما
وقت طواف مرقد شش گوشهات رسد
یکباره عطر کرببلا بر مشام ما
اقبالمان بلند، که هستیم خادمت
حسرت برند حور و ملک بر مقام ما
از حُرمت تو روز جزا حفظ میشود
در پیش دیدگان همه احترام ما
از حب قیمتیِ تو قیمت گرفتهایم
با نوکری تو همه عزت گرفتهایم
ای حجت ملائکه مولای جبرییل
آیینهی نمونه و مولود بی بدیل
گهواره احتیاج نداری چرا که هست
هر لحظه بالشِ سر تو بال جبرییل
حاجت به دست آمده از شوق بستهاند
حور و فرشته بر پر قنداقهات دخیل
دلبستهی نگاهت اهالی آسمان
بر خلقت زمین و زمان بودهای دلیل
کوثرنشانی و همهی عمر تشنهی_
یک بوسه بر قدوم تو لبهای سلسبیل
لبخند عاشقانهی دنیا! نهفته است
صدها رمان تازه در آن خندهی طویل
جز تو کسی که لایق نام حسن نبود
چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل
پیغمبران به دیدن تو صف کشیدهاند
یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل
در قِدمت نجابت تو شک نمیکنیم
هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل
تنها نصیب توست که قائم بپروری
دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل
عیدی بیا به این همه دلهای غمزده
آقای خوب من! خبر از مهدیات بده
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
این نامه را به جوهر کینه نوشته ام
از روزهای خوب مدینه نوشته ام
روزی که اختیار به دست سقیفه بود
روزی که چشم مان به ردای خلیفه بود
هم فکر غصب حق علی بود در سرم
هم بود " ابوعبیده ی جراح " یاورم
بر روی سنت حسنه پا گذاشتم
تصمیم را به عهده ی شورا گذاشتم
می زد به کوس تفرقه " بِن مَنذر " البته
خیلی از آن جماعت روشنگر البته
" بِن سعد خزرجی " شده کوتاه امدند
با پیروان لات و هبل راه امدند
غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند
اهل مدینه لشگر خودخواهمان شدند
گفتم بدون مایه فطیر است کارمان
بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان
گفتم ز یار غار حمایت کند علی
باید به زور هم شده بیعت کند علی
از این جهت روانه شدم سمت خانه اش
گرد امدیم پشت در اشیانه اش
پشت سرم مهاجر و انصار امدند
حتی به یاری ام در و دیوار امدند
هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم
در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم
گفتم علی خانه نشین را خبر کنید
مثل بقیه بیعت بی دردسر کنید
گفتم که ختم غائله در دست حیدر است
بیعت علی اگر نکند کار ابتر است
امد صدای فاطمه از پشت در به گوش
میگفت از امامت و حق پسر عموش
حکم ولایت ازلی را به ما نداد
یک تار موی شخص علی را به ما نداد
گفتم به حال خویش نباید رها شود
وقتش رسیده شعله ی اتش به پا شود
در بین دود فکر علی بود فاطمه
همواره گرم ذکر علی بود فاطمه
گرم حمایت از علی ش عاشقانه بود
تنها علاج کار فقط تازیانه بود
کاشانه اش همینکه پر از بوی دود شد
با تازیانه بازوی زهرا کبود شد
این سو مغیره گرم بگو و بخندشد
ان سو صدای ناله ی زهرا بلند شد
چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود
با گریه های فاطمه دل منقلب شود
اما علی و شوکتش امد به خاطرم
شور و شکوه ضربتش امد به خاطرم
تیغ دو دم به خاطرم امد چکار کرد
اهل قریش را به مصیبت دچار کرد
پس با تمام کینه و بغضی که داشتم
انجا همه توان خودم را گذاشتم
بر سینه ی زمین و زمان دست رد زدم
بر درب نیمه سوخته محکم لگد زدم
طوری لگد زدم که همان پشت در نشست
طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست
طوری زدم معاویه! در خورد بر سرش
تاثیر ضربه های لگد کرد پرپرش
طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود
طوری لگد زدم که علی بی پسر شود
حتی کنار ضربه ی سنگین کاری ام
مسمار درب سوخته آمد به یاری ام
ریحانه ی رسول که رنگش پریده بود
داغی میخ در نفسش را بریده بود
یک ضربه روزگار علی را سیاه کرد
سیلی زدم به فاطمه حیدر نگاه کرد ....
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
این نامه را به جوهر کینه نوشته ام
از روزهای خوب مدینه نوشته ام
روزی که اختیار به دست سقیفه بود
روزی که چشم مان به ردای خلیفه بود
هم فکر غصب حق علی بود در سرم
هم بود " ابوعبیده ی جراح " یاورم
بر روی سنت حسنه پا گذاشتم
تصمیم را به عهده ی شورا گذاشتم
می زد به کوس تفرقه " بِن مَنذر " البته
خیلی از آن جماعت روشنگر البته
" بِن سعد خزرجی " شده کوتاه امدند
با پیروان لات و هبل راه امدند
غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند
اهل مدینه لشگر خودخواهمان شدند
گفتم بدون مایه فطیر است کارمان
بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان
گفتم ز یار غار حمایت کند علی
باید به زور هم شده بیعت کند علی
از این جهت روانه شدم سمت خانه اش
گرد امدیم پشت در اشیانه اش
پشت سرم مهاجر و انصار امدند
حتی به یاری ام در و دیوار امدند
هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم
در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم
گفتم علی خانه نشین را خبر کنید
مثل بقیه بیعت بی دردسر کنید
گفتم که ختم غائله در دست حیدر است
بیعت علی اگر نکند کار ابتر است
امد صدای فاطمه از پشت در به گوش
میگفت از امامت و حق پسر عموش
حکم ولایت ازلی را به ما نداد
یک تار موی شخص علی را به ما نداد
گفتم به حال خویش نباید رها شود
وقتش رسیده شعله ی اتش به پا شود
در بین دود فکر علی بود فاطمه
همواره گرم ذکر علی بود فاطمه
گرم حمایت از علی ش عاشقانه بود
تنها علاج کار فقط تازیانه بود
کاشانه اش همینکه پر از بوی دود شد
با تازیانه بازوی زهرا کبود شد
این سو مغیره گرم بگو و بخندشد
ان سو صدای ناله ی زهرا بلند شد
چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود
با گریه های فاطمه دل منقلب شود
اما علی و شوکتش امد به خاطرم
شور و شکوه ضربتش امد به خاطرم
تیغ دو دم به خاطرم امد چکار کرد
اهل قریش را به مصیبت دچار کرد
پس با تمام کینه و بغضی که داشتم
انجا همه توان خودم را گذاشتم
بر سینه ی زمین و زمان دست رد زدم
بر درب نیمه سوخته محکم لگد زدم
طوری لگد زدم که همان پشت در نشست
طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست
طوری زدم معاویه! در خورد بر سرش
تاثیر ضربه های لگد کرد پرپرش
طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود
طوری لگد زدم که علی بی پسر شود
حتی کنار ضربه ی سنگین کاری ام
مسمار درب سوخته آمد به یاری ام
ریحانه ی رسول که رنگش پریده بود
داغی میخ در نفسش را بریده بود
یک ضربه روزگار علی را سیاه کرد
سیلی زدم به فاطمه حیدر نگاه کرد ....
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
بی گمان گهواره ات آغوش گرم مادر است
راحت و آسوده ای زیر پر ام البنین
اشک شادی میچکد بر گونه های اطهرت
از میان صحن چشمان تر ام البنین
تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت
افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین
هم شجاعت هم شهامت در رگانت جاری است
وارث شیر خدا شیر نر ام البنین
أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین
ای علی مرتضای دیگر ام البنین
مثل بابا با نگاهت فتح خیبر میکنی
چشم بد دور از وجودت حیدر ام البنین
آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس
ای تمام آبروی لشگر ام البنین
تشنه ی آب فراتیم از کرم مهلت بده
ساقی لب تشنه گان آب آور ام البنین
چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست
کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست
یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی
مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی
ساکنان آسمان را بنده ی خود کرده ای
با مرام ! از اولش اقا به دنیا آمدی
با "ابد والله ما انسا حسینا "بر لبت
با شکوه حضرت عیسی به دنیا آمدی
قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده اند
کوه ایمان ، اسوه ی تقوا به دنیا آمدی
خضر مایی با خودت آب حیات اورده ای
از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی
به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی
ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی
هم پناه حجت حق در میان معرکه
هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی
جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری
نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی
صبح محشر که رسد دست تو دست آویز ماست
شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی
نیست بر روی زمین باب الحوائج تر ز تو
ای امید مردم دنیا به دنیا آمدی
در هجوم درد و رنج و غم صدایت میکنند
دردمندان "حضرت مرهم" صدایت میکنند
آزموده ، فانی فی الله ، روشندل تویی
ما شهادت میدهیم از هر نظر کامل تویی
جرعه ای از معرفت امشب بنوشان بر همه
مطمئنا ساقی بن ساقی عادل تویی
جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا
ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی
کوه احسان آسمان جود دریای کرم
از نگاه سائل آقای متمول تویی
هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت میکند
بانی هربار دلهای متحول تویی
هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد
از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی
حاجت ما هرچه که باشد اجابت میکنی
در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی
رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده
به خدا روزی رسان این همه سائل تویی
مصرعی نذر تو دیوان ها به دنبال آورد
افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی
السلام ای سربلند آزمون کربلا
بازوان تو شده تنها ستون کربلا
خلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی
محشری و ناز شصتت شیرمرد هاشمی
صاحب نطق علی حسن حسن صبر حسین
علم باقر صدق صادق کظم غیظ کاظمی
ابجد نام تو و نام اباصالح یکی ست
پس به نوعی آینه دار امام قائمي
دشمنانت در عذاب از ضربه های مهلک ات
در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی
در میان جنگ الگوی علی اکبری
بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی
هیچ کس از حلقه ی دشمن جلودار تو نیست
هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی
طعمه ی شمشیر تو با سر به دوزخ میرود
از مصافت برنمیگردد حریف سالمی
در بصیرت هم چنان اوازه داری پهلوان
هم به باطل واقفی هم به حقیقت عالمی
شور جاری در رجزهای "رضازاده" تویی
تو شکوه پنجه ی ناب رسول خادمی
در جوانمردی همیشه تخته ات باشد وسط
عالم و ادم همه بنده تو مولایی فقط
ارمنی ها از تو خواندند و عبادت کرده اند
تا کلیمی ها به تو عرض ارادت کرده اند
ما که میمردیم اگر صحن و سرای تو نبود
شیعیان به خاکبوسی تو عادت کرده اند
نه که جبرائیل ، اسرافیل و میکاییل هم
محرم کویت شده قصد زیارت کرده اند
یک طرف زهرای اطهر یک طرف ام البنین
با مزار کوچک و پاک تو خلوت کرده اند
نه فقط ما در میان محفلت زانو زدیم
از شهیدان نیز در جشن تو دعوت کرده اند
مهدی صاحب زمان را در میان محفلت
اهل دل با چشم سر همواره رویت کرده اند
بهترین آموزه ها در سیره ی اجداد توست
ساده لوحان در کجا مشق سیاست کرده اند
دین فروشانی که سر در آخور خود برده اند
آخرت را خرج کرسی ریاست کرده اند
عقل ضایع آدمی را به تباهی میکشد
بی خردهای فرومایه حماقت کرده اند
مثل اسپند به روی آتش ایم و درهمیم
بی ادب ها را به شمشیرت حواله میدهیم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
بی گمان گهواره ات آغوش گرم مادر است
راحت و آسوده ای زیر پر ام البنین
اشک شادی میچکد بر گونه های اطهرت
از میان صحن چشمان تر ام البنین
تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت
افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین
هم شجاعت هم شهامت در رگانت جاری است
وارث شیر خدا شیر نر ام البنین
أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین
ای علی مرتضای دیگر ام البنین
مثل بابا با نگاهت فتح خیبر میکنی
چشم بد دور از وجودت حیدر ام البنین
آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس
ای تمام آبروی لشگر ام البنین
تشنه ی آب فراتیم از کرم مهلت بده
ساقی لب تشنه گان آب آور ام البنین
چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست
کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست
یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی
مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی
ساکنان آسمان را بنده ی خود کرده ای
با مرام ! از اولش اقا به دنیا آمدی
با "ابد والله ما انسا حسینا "بر لبت
با شکوه حضرت عیسی به دنیا آمدی
قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده اند
کوه ایمان ، اسوه ی تقوا به دنیا آمدی
خضر مایی با خودت آب حیات اورده ای
از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی
به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی
ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی
هم پناه حجت حق در میان معرکه
هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی
جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری
نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی
صبح محشر که رسد دست تو دست آویز ماست
شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی
نیست بر روی زمین باب الحوائج تر ز تو
ای امید مردم دنیا به دنیا آمدی
در هجوم درد و رنج و غم صدایت میکنند
دردمندان "حضرت مرهم" صدایت میکنند
آزموده ، فانی فی الله ، روشندل تویی
ما شهادت میدهیم از هر نظر کامل تویی
جرعه ای از معرفت امشب بنوشان بر همه
مطمئنا ساقی بن ساقی عادل تویی
جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا
ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی
کوه احسان آسمان جود دریای کرم
از نگاه سائل آقای متمول تویی
هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت میکند
بانی هربار دلهای متحول تویی
هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد
از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی
حاجت ما هرچه که باشد اجابت میکنی
در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی
رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده
به خدا روزی رسان این همه سائل تویی
مصرعی نذر تو دیوان ها به دنبال آورد
افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی
السلام ای سربلند آزمون کربلا
بازوان تو شده تنها ستون کربلا
خلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی
محشری و ناز شصتت شیرمرد هاشمی
صاحب نطق علی حسن حسن صبر حسین
علم باقر صدق صادق کظم غیظ کاظمی
ابجد نام تو و نام اباصالح یکی ست
پس به نوعی آینه دار امام قائمي
دشمنانت در عذاب از ضربه های مهلک ات
در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی
در میان جنگ الگوی علی اکبری
بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی
هیچ کس از حلقه ی دشمن جلودار تو نیست
هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی
طعمه ی شمشیر تو با سر به دوزخ میرود
از مصافت برنمیگردد حریف سالمی
در بصیرت هم چنان اوازه داری پهلوان
هم به باطل واقفی هم به حقیقت عالمی
شور جاری در رجزهای "رضازاده" تویی
تو شکوه پنجه ی ناب رسول خادمی
در جوانمردی همیشه تخته ات باشد وسط
عالم و ادم همه بنده تو مولایی فقط
ارمنی ها از تو خواندند و عبادت کرده اند
تا کلیمی ها به تو عرض ارادت کرده اند
ما که میمردیم اگر صحن و سرای تو نبود
شیعیان به خاکبوسی تو عادت کرده اند
نه که جبرائیل ، اسرافیل و میکاییل هم
محرم کویت شده قصد زیارت کرده اند
یک طرف زهرای اطهر یک طرف ام البنین
با مزار کوچک و پاک تو خلوت کرده اند
نه فقط ما در میان محفلت زانو زدیم
از شهیدان نیز در جشن تو دعوت کرده اند
مهدی صاحب زمان را در میان محفلت
اهل دل با چشم سر همواره رویت کرده اند
بهترین آموزه ها در سیره ی اجداد توست
ساده لوحان در کجا مشق سیاست کرده اند
دین فروشانی که سر در آخور خود برده اند
آخرت را خرج کرسی ریاست کرده اند
عقل ضایع آدمی را به تباهی میکشد
بی خردهای فرومایه حماقت کرده اند
مثل اسپند به روی آتش ایم و درهمیم
بی ادب ها را به شمشیرت حواله میدهیم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
#مدح #ولادت
ای دوست اگرچه همه جا عطر بهار است
این رایحه ی خوش همه از جانب یار است
این عطر مسیحاست که از راه رسیده
از یمن قدومش همه جا غنچه دمیده
پیچیده به هر دشت شمیم گل نرگس
گل ها همه سرمست نسیم گل نرگس
سبزی و طراوت هم اگر در چمن ماست
از برکت هر نغمه ی یابن الحسن ماست
این گل پسر فاطمه یک پارچه نور است
نوروز همه منتظران روز ظهور است
دل می برد و محض همین دلبری آمد
آیینه ی حُسن حسن عسگری آمد
زیبایی او را نه فقط ماه ندارد
جز او احدی در دل ما راه ندارد
او نیز همانند عمویش علی اکبر
در ظاهرو باطن بشود شبه پیمبر
این را به تواتر قلم شیعه نوشته ست
مهدی ست که طاووس اهالی بهشت است
مهدی ست گل سرسبد عالم خلقت
مهدی ست همان منجی مشتاق هدایت
مهدی ست که خود شان نزول نعمات است
تنها فرج مصلح کل راه نجات است
تنها نه فقط جمعه که سرتاسر هفته
از غربت محض اش دل تقویم گرفته
افتاده به دل ها ولی الله می آید
بد راه نده در دلت ؛ از راه می آید
ما باورمان است که موعود به زودی
باذکر علی ولی الله می آید
با نیت نابودی وراث سقیفه
با تیغ دو دم حضرت خونخواه می آید
ای کاش که شعبان بشود ماه ظهورش
ای کاش بگوید که همین ماه می آید
هجران زده اما همه سرشار امیدیم
ما ملت خودساخته ی قرن جدیدیم
ما در دلمان غصه ی تحریم نداریم
در پیش ستمگر سر تعظیم نداریم
آن نکته که در صدر خبرهای جهان است
اوازه ی بیداری اسلامی مان است
همواره خدا حفظ کند رهبرمان را
با خطبه ی خود ساخت همه باورمان را
در جبهه ی تبیین همه مشتاق جهادیم
یک موی علی را به معاویه نداریم
تیغ دو دم ما همه جا پا به رکاب است
دشمن غلطی هم بکند خانه خراب است
ما عزت خود را همه مدیون رضاییم
ما ملت ایران همه ممنون رضاییم
المنه لله که خدا در نظر ماست
دست کرم ضامن آهو به سر ماست
همچون پدری مشفق و رحمان و عطوف است
ما میهن مان بیمه ی آقای رئوف است
ما سفره ی دل پیش کسی باز نکردیم
جز او به کسی حاجتی ابراز نکردیم
اصلا به تقلای من و تو چه نیاز است
عمری در این خانه به روی همه باز است
ما هیچ نگفتیم خودش خوب عطا کرد
با دست خودش کرببلا قسمت ما کرد
حرف دلمان را بخدا گفت موید
از شیوه ی الطاف رضا گفت موید
" تا گوهر اشکم سر بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمش
جایی ننوشته ست گنهکار نیاید "
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح #ولادت
ای دوست اگرچه همه جا عطر بهار است
این رایحه ی خوش همه از جانب یار است
این عطر مسیحاست که از راه رسیده
از یمن قدومش همه جا غنچه دمیده
پیچیده به هر دشت شمیم گل نرگس
گل ها همه سرمست نسیم گل نرگس
سبزی و طراوت هم اگر در چمن ماست
از برکت هر نغمه ی یابن الحسن ماست
این گل پسر فاطمه یک پارچه نور است
نوروز همه منتظران روز ظهور است
دل می برد و محض همین دلبری آمد
آیینه ی حُسن حسن عسگری آمد
زیبایی او را نه فقط ماه ندارد
جز او احدی در دل ما راه ندارد
او نیز همانند عمویش علی اکبر
در ظاهرو باطن بشود شبه پیمبر
این را به تواتر قلم شیعه نوشته ست
مهدی ست که طاووس اهالی بهشت است
مهدی ست گل سرسبد عالم خلقت
مهدی ست همان منجی مشتاق هدایت
مهدی ست که خود شان نزول نعمات است
تنها فرج مصلح کل راه نجات است
تنها نه فقط جمعه که سرتاسر هفته
از غربت محض اش دل تقویم گرفته
افتاده به دل ها ولی الله می آید
بد راه نده در دلت ؛ از راه می آید
ما باورمان است که موعود به زودی
باذکر علی ولی الله می آید
با نیت نابودی وراث سقیفه
با تیغ دو دم حضرت خونخواه می آید
ای کاش که شعبان بشود ماه ظهورش
ای کاش بگوید که همین ماه می آید
هجران زده اما همه سرشار امیدیم
ما ملت خودساخته ی قرن جدیدیم
ما در دلمان غصه ی تحریم نداریم
در پیش ستمگر سر تعظیم نداریم
آن نکته که در صدر خبرهای جهان است
اوازه ی بیداری اسلامی مان است
همواره خدا حفظ کند رهبرمان را
با خطبه ی خود ساخت همه باورمان را
در جبهه ی تبیین همه مشتاق جهادیم
یک موی علی را به معاویه نداریم
تیغ دو دم ما همه جا پا به رکاب است
دشمن غلطی هم بکند خانه خراب است
ما عزت خود را همه مدیون رضاییم
ما ملت ایران همه ممنون رضاییم
المنه لله که خدا در نظر ماست
دست کرم ضامن آهو به سر ماست
همچون پدری مشفق و رحمان و عطوف است
ما میهن مان بیمه ی آقای رئوف است
ما سفره ی دل پیش کسی باز نکردیم
جز او به کسی حاجتی ابراز نکردیم
اصلا به تقلای من و تو چه نیاز است
عمری در این خانه به روی همه باز است
ما هیچ نگفتیم خودش خوب عطا کرد
با دست خودش کرببلا قسمت ما کرد
حرف دلمان را بخدا گفت موید
از شیوه ی الطاف رضا گفت موید
" تا گوهر اشکم سر بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمش
جایی ننوشته ست گنهکار نیاید "
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_رقیه_س
سر تا به پا، آیینهی مادربزرگی
هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبهی محجوب و زیبای حسینی
#علیرضا_خاکساری
🍃
سر تا به پا، آیینهی مادربزرگی
هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبهی محجوب و زیبای حسینی
#علیرضا_خاکساری
🍃
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
کشته ی نیرنگ هایی ای اسیر سنگ ها
من خودم دیدم که دستت بود زیر سنگ ها
سنگهایی محکم اند و سنگهایی خوش تراش
دلخورم از ظلم ؛ ظلم بی نظیر سنگ ها
مجتبای خیمه ام را از نفس انداختند
بارش سنگین تعداد کثیر سنگ ها
هر کجا شد می روم شاید تو را پیدا کنم
می کشد سمت تو پایم را مسیر سنگ ها
کاش تیر دشمنت می خورد قاسم جان به سنگ
حیف روی صورتت میخورد تیره سنگ ها
استخوان های ظریفت را به درد آورده اند
ضربه های بی هوای سخت گیر سنگ ها
تا دم آخر خودم دیدم که سنگت می زدند
آه از احوالات سیری ناپذیر سنگ ها
****
سنگ ها رفتند و می آید صدای نعل ها
آه از افتادنت ...وای از بلای نعل ها
ذکر یا عمّاه تو آتش به جانم می زند
ناله هایت می رسد از لابه لای نعل ها
تازه داماد حرم روی تو را بوسیده اند
پر شده پیشانی ات از بوسه های نعل ها
پاره ی جان عمو وقت مواسات من است
می زنم بر صورت خود از جفای نعل ها
زیر سم مرکب دشمن کش آورده تنت
مانده از خون تنت بر جای جای نعل ها
پای هر اسبی به خون صورتت آغشته شد
سکه می گیرند اراذل در ازای نعل ها
یک نفر باید بگیرد چشم های نجمه را
بر تنت پیداست کلی رد پای نعل ها
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
کشته ی نیرنگ هایی ای اسیر سنگ ها
من خودم دیدم که دستت بود زیر سنگ ها
سنگهایی محکم اند و سنگهایی خوش تراش
دلخورم از ظلم ؛ ظلم بی نظیر سنگ ها
مجتبای خیمه ام را از نفس انداختند
بارش سنگین تعداد کثیر سنگ ها
هر کجا شد می روم شاید تو را پیدا کنم
می کشد سمت تو پایم را مسیر سنگ ها
کاش تیر دشمنت می خورد قاسم جان به سنگ
حیف روی صورتت میخورد تیره سنگ ها
استخوان های ظریفت را به درد آورده اند
ضربه های بی هوای سخت گیر سنگ ها
تا دم آخر خودم دیدم که سنگت می زدند
آه از احوالات سیری ناپذیر سنگ ها
****
سنگ ها رفتند و می آید صدای نعل ها
آه از افتادنت ...وای از بلای نعل ها
ذکر یا عمّاه تو آتش به جانم می زند
ناله هایت می رسد از لابه لای نعل ها
تازه داماد حرم روی تو را بوسیده اند
پر شده پیشانی ات از بوسه های نعل ها
پاره ی جان عمو وقت مواسات من است
می زنم بر صورت خود از جفای نعل ها
زیر سم مرکب دشمن کش آورده تنت
مانده از خون تنت بر جای جای نعل ها
پای هر اسبی به خون صورتت آغشته شد
سکه می گیرند اراذل در ازای نعل ها
یک نفر باید بگیرد چشم های نجمه را
بر تنت پیداست کلی رد پای نعل ها
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اصغر_ع
دُرّ گونه ؛ زیبا و سپید: از گوش تا گوش
گلبوسه تنها می دوید از گوش تا گوش
هر بار که بابا بغل کرد اصغرش را
دست نوازش می کشید از گوش تا گوش
در گوش جبرائیل بی شک روضه خوانده
وقتی خداوند آفرید از گوش تا گوش
"روح الامین" را از شب هفتم بگویید
باید تصاویری کشید از گوش تا گوش
فردای محشر "گردنش" باشد "مدالش"
دارد نشان طفل شهید از گوش تا گوش
جای تورق گریه باید کرد زیرا
می آورد "شیخ مفید" از گوش تا گوش...
با اینکه قد و قامتش در تیررس بود
یکباره فرمانی رسید از گوش تا گوش
از خستگی خوابیده بود آشفته اش کرد
تیری که نازش را کشید از گوش تا گوش
تیری که راحت حرمله آن را رها کرد
حلقوم اصغر را برید از گوش تا گوش
چون برگ پاییزی سرش از نیزه افتاد
باد خزان وقتی وزید از گوش تا گوش
وقتی رباب از حنجر او یاد می کرد
با گریه ناخن می کشید از گوش تا گوش
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
دُرّ گونه ؛ زیبا و سپید: از گوش تا گوش
گلبوسه تنها می دوید از گوش تا گوش
هر بار که بابا بغل کرد اصغرش را
دست نوازش می کشید از گوش تا گوش
در گوش جبرائیل بی شک روضه خوانده
وقتی خداوند آفرید از گوش تا گوش
"روح الامین" را از شب هفتم بگویید
باید تصاویری کشید از گوش تا گوش
فردای محشر "گردنش" باشد "مدالش"
دارد نشان طفل شهید از گوش تا گوش
جای تورق گریه باید کرد زیرا
می آورد "شیخ مفید" از گوش تا گوش...
با اینکه قد و قامتش در تیررس بود
یکباره فرمانی رسید از گوش تا گوش
از خستگی خوابیده بود آشفته اش کرد
تیری که نازش را کشید از گوش تا گوش
تیری که راحت حرمله آن را رها کرد
حلقوم اصغر را برید از گوش تا گوش
چون برگ پاییزی سرش از نیزه افتاد
باد خزان وقتی وزید از گوش تا گوش
وقتی رباب از حنجر او یاد می کرد
با گریه ناخن می کشید از گوش تا گوش
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
سیرت شهزاده همچون شاه بود
صورتش مانند قرص ماه بود
عده ای احمد صدایش می زدند
بسکه او شکل رسول الله بود
تشنه ی بوسیدن رویش حسین
یوسف یعقوب خاطرخواه بود
این جوان ممسوس در ذات خدا
از طریق بندگی آگاه بود
لحظه لحظه با امام عصر خود
هم عقیده همنفس همراه بود
اولین قربانی آل رسول
در دلش کی ذره ای اکراه بود ؟
خواهرانش را تک و تنها گذاشت
در دلش غم ؛ بر لبانش آه بود
هرچه گفت از غربت جدش علی
پاسخش تنها بد و بیراه بود
نیزه ای وقتی به پهلویش نشست
ناله اش فریاد یا اُمّاه بود
در جوان مرگی اکبر فکر کن
مثل زهرا عمر او کوتاه بود
پیر شد بابا سر تشییع او
بسکه داغ رفتنش جانکاه بود
*
نقل بعضی حرف ها ممکن نبود
گریه باید کرد با "ممکن نبود "
از صحابه هیچ کس باقی نماند
ماندنش در خیمه ها ممکن نبود
کاروانی در وداعش گریه کرد
فهم هجر مصطفی ممکن نبود
وصل با تن پروری امکان نداشت
پس تقرب بی بلا ممکن نبود
صحبت از رسم و رسومات عرب
در زمین کربلا ممکن نبود
داغ پشت داغ دید آقای ما
کندن رخت عزا ممکن نبود
بر سر بالین اکبر ضجه زد
گریه های بی صدا ممکن نبود
فرق سر تا بین ابرو باز شد
بستن فرق دو تا ممکن نبود
پهن شد آنجا عبایی هم ولی
بُردنشَ با یک عبا ممکن نبود
قطعه قطعه ؛ ریز ریزش کرده اند
حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟
خواهری آمد عصای دست شد
راه رفتن بی عصا ممکن نبود
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
سیرت شهزاده همچون شاه بود
صورتش مانند قرص ماه بود
عده ای احمد صدایش می زدند
بسکه او شکل رسول الله بود
تشنه ی بوسیدن رویش حسین
یوسف یعقوب خاطرخواه بود
این جوان ممسوس در ذات خدا
از طریق بندگی آگاه بود
لحظه لحظه با امام عصر خود
هم عقیده همنفس همراه بود
اولین قربانی آل رسول
در دلش کی ذره ای اکراه بود ؟
خواهرانش را تک و تنها گذاشت
در دلش غم ؛ بر لبانش آه بود
هرچه گفت از غربت جدش علی
پاسخش تنها بد و بیراه بود
نیزه ای وقتی به پهلویش نشست
ناله اش فریاد یا اُمّاه بود
در جوان مرگی اکبر فکر کن
مثل زهرا عمر او کوتاه بود
پیر شد بابا سر تشییع او
بسکه داغ رفتنش جانکاه بود
*
نقل بعضی حرف ها ممکن نبود
گریه باید کرد با "ممکن نبود "
از صحابه هیچ کس باقی نماند
ماندنش در خیمه ها ممکن نبود
کاروانی در وداعش گریه کرد
فهم هجر مصطفی ممکن نبود
وصل با تن پروری امکان نداشت
پس تقرب بی بلا ممکن نبود
صحبت از رسم و رسومات عرب
در زمین کربلا ممکن نبود
داغ پشت داغ دید آقای ما
کندن رخت عزا ممکن نبود
بر سر بالین اکبر ضجه زد
گریه های بی صدا ممکن نبود
فرق سر تا بین ابرو باز شد
بستن فرق دو تا ممکن نبود
پهن شد آنجا عبایی هم ولی
بُردنشَ با یک عبا ممکن نبود
قطعه قطعه ؛ ریز ریزش کرده اند
حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟
خواهری آمد عصای دست شد
راه رفتن بی عصا ممکن نبود
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#بازار_شام
#حضرت_زینب_س
چه بگویم من از سر بازار
از حراجی آخر بازار
دور زینب شلوغ شد شلوغ
این هم از لطف دیگر بازار
گریه کردیم و هلهله کردند
مردمان ستمگر بازار
حکم تکفیر خواهرت را داد
بی حیایی به منبر بازار
شام ، گودال قتلگاهم شد
به سرم ریخت لشگر بازار
سنگ خورد و خوراک مان شده بود
در رکود مکرر بازار
چشم بر چهارتا النگو داشت
کاسب تشنه ی زر بازار
گوش پاره گواه حرف من است
پر شده دخل زرگر بازار
چقدر روسری غنیمت برد
لااُبالی ابتر بازار
جگرم را کباب کرد امروز
نان و خرمای خیِّر بازار
قدر پنجاه سال پیرم کرد
روضه ی گریه آور بازار
کوچه کوچه شدم تماشایی
در هیاهوی محشر بازار
نفسم بند آمده دیگر
چه بگویم من از سر بازار
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
چه بگویم من از سر بازار
از حراجی آخر بازار
دور زینب شلوغ شد شلوغ
این هم از لطف دیگر بازار
گریه کردیم و هلهله کردند
مردمان ستمگر بازار
حکم تکفیر خواهرت را داد
بی حیایی به منبر بازار
شام ، گودال قتلگاهم شد
به سرم ریخت لشگر بازار
سنگ خورد و خوراک مان شده بود
در رکود مکرر بازار
چشم بر چهارتا النگو داشت
کاسب تشنه ی زر بازار
گوش پاره گواه حرف من است
پر شده دخل زرگر بازار
چقدر روسری غنیمت برد
لااُبالی ابتر بازار
جگرم را کباب کرد امروز
نان و خرمای خیِّر بازار
قدر پنجاه سال پیرم کرد
روضه ی گریه آور بازار
کوچه کوچه شدم تماشایی
در هیاهوی محشر بازار
نفسم بند آمده دیگر
چه بگویم من از سر بازار
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
#شهادت
پر از شراره ی غم ! جز دلی کباب نداری
میان سینه ی خود غیر اضطراب نداری
نه مسلمی نه بریری نه عابسی نه زهیری
مدافع حرم پای در رکاب نداری
دم ورودی باب الرضا رسیدم و گفتم
تویی غریب که جز گنبدی خراب نداری
تو شرح ماوقع کوچه نانوشته بگویی
تویی پیمبر روضه فقط کتاب نداری
مخواه روضه چنان راز سر به مهر بماند
بگو به کوچه چه دیدی ؟ چرا جواب نداری؟
مغیره رفته به منبر ؛ مرو به مسجد جدت
اگر تحمل سبّ ابوتراب نداری
تو هم شبیه حسینت عزیز فاطمه هستی
عزیز فاطمه هستی ولی رباب نداری
برای اینکه همیشه به سوگ تو بنشیند
عیال مرثیه خوان زیر آفتاب نداری
کنار نهر نکردند قصد نحر گلویت
نگاه منتظری جانب سراب نداری
اگر چه طشت پر از پاره پاره های جگر شد
ولی کنار سرت جامی از شراب نداری
هزار مرتبه شکر خدا که مثل اسیران
سه ساله دخترکی بسته بر طناب داری
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
پر از شراره ی غم ! جز دلی کباب نداری
میان سینه ی خود غیر اضطراب نداری
نه مسلمی نه بریری نه عابسی نه زهیری
مدافع حرم پای در رکاب نداری
دم ورودی باب الرضا رسیدم و گفتم
تویی غریب که جز گنبدی خراب نداری
تو شرح ماوقع کوچه نانوشته بگویی
تویی پیمبر روضه فقط کتاب نداری
مخواه روضه چنان راز سر به مهر بماند
بگو به کوچه چه دیدی ؟ چرا جواب نداری؟
مغیره رفته به منبر ؛ مرو به مسجد جدت
اگر تحمل سبّ ابوتراب نداری
تو هم شبیه حسینت عزیز فاطمه هستی
عزیز فاطمه هستی ولی رباب نداری
برای اینکه همیشه به سوگ تو بنشیند
عیال مرثیه خوان زیر آفتاب نداری
کنار نهر نکردند قصد نحر گلویت
نگاه منتظری جانب سراب نداری
اگر چه طشت پر از پاره پاره های جگر شد
ولی کنار سرت جامی از شراب نداری
هزار مرتبه شکر خدا که مثل اسیران
سه ساله دخترکی بسته بر طناب داری
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
#امام_حسین_علیه_السلام
یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم
بعد از علمدارت علمدار است زینب
شکر خدا پیروز پیکار است زینب
کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟
کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟
با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم
کاری که من با زاده ی مرجانه کردم
تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده
آغوش واکن فاتح میدان رسیده
عشق تو را به عالم و آدم ندادم
در راه تو از هستی خود کم ندادم
اذن تعرض را به نامحرم ندادم
چادر نه خاک چادرم را هم ندادم
کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟
مادر نزائیده کسی معجر بگیرد
ای روشنای هر شبم ای ماه زینب
غیر از تو پایانی ندارد راه زینب
شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب
ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب
راه نجاتی بعد از آن باقی نماند
روی زمین شمر و سنان باقی نماند
در دست بسته همت بسیار من بود
شکر خدا این پای خسته یار من بود
سرّی میان اشک معنادار من بود
محشر به پا کردن مکرر کار من بود
مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است
من در رگ ام خون امیرالمومنین است
از جذر و مد چشم دریایم بگویم
از پایداری قدم هایم بگویم
از لحن تند و تیز غوغایم بگویم
از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم
از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد
یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد
خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست
با دست بسته دشمنانت را حریف است
من سربلندم منکرت خار و خفیف است
دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است
من نور چشم احمد مختار هستم
از وارثان حیدر کرار هستم
حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم
گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم
دلواپس و زار و غمین اینجا رسیدم
با روضه های آتشین اینجا رسیدم
برخیز تا که روی نیلی را ببینی
برخیز تا که جای سیلی را ببینی
در زیر بار کعب نی ها پر شکسته
از لطف چوب سخت محمل سر شکسته
این دل شبیه پهلوی مادر شکسته
مانند زهرا بازوی خواهر شکسته
باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟
عاقبت هر که سپر باشد همین است
در قاب چشمان ترم ای دال گودال
دارد تداعی میشود جنجال گودال
حال دلم آشفته تر از حال گودال
با سم مرکب ها شدی پامال گودال
باور نمیکردم که روزی مهربانم!
پایین پایت فاتحه باید بخوانم
بار رسالت را به دوش خود کشیدم
با جان و دل درد اسارت را خریدم
منزل به منزل غارت خلخال دیدم
پای برهنه در بیابان ها دویدم
ما را فقط با اذیت و آزار بردند
آخر میان کوچه و بازار بردند
طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم
از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم
از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم
از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم
آورده ام با خود تمام غصه ها را
باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را
دیگر شمار غصه هایم بی حساب است
از این همه رنج و مصیبت دل کباب است
در عمر خود یکبار زینب بی جواب است
می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست
از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم
با دست خالی آمدم شرمنده هستم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم
بعد از علمدارت علمدار است زینب
شکر خدا پیروز پیکار است زینب
کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟
کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟
با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم
کاری که من با زاده ی مرجانه کردم
تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده
آغوش واکن فاتح میدان رسیده
عشق تو را به عالم و آدم ندادم
در راه تو از هستی خود کم ندادم
اذن تعرض را به نامحرم ندادم
چادر نه خاک چادرم را هم ندادم
کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟
مادر نزائیده کسی معجر بگیرد
ای روشنای هر شبم ای ماه زینب
غیر از تو پایانی ندارد راه زینب
شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب
ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب
راه نجاتی بعد از آن باقی نماند
روی زمین شمر و سنان باقی نماند
در دست بسته همت بسیار من بود
شکر خدا این پای خسته یار من بود
سرّی میان اشک معنادار من بود
محشر به پا کردن مکرر کار من بود
مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است
من در رگ ام خون امیرالمومنین است
از جذر و مد چشم دریایم بگویم
از پایداری قدم هایم بگویم
از لحن تند و تیز غوغایم بگویم
از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم
از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد
یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد
خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست
با دست بسته دشمنانت را حریف است
من سربلندم منکرت خار و خفیف است
دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است
من نور چشم احمد مختار هستم
از وارثان حیدر کرار هستم
حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم
گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم
دلواپس و زار و غمین اینجا رسیدم
با روضه های آتشین اینجا رسیدم
برخیز تا که روی نیلی را ببینی
برخیز تا که جای سیلی را ببینی
در زیر بار کعب نی ها پر شکسته
از لطف چوب سخت محمل سر شکسته
این دل شبیه پهلوی مادر شکسته
مانند زهرا بازوی خواهر شکسته
باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟
عاقبت هر که سپر باشد همین است
در قاب چشمان ترم ای دال گودال
دارد تداعی میشود جنجال گودال
حال دلم آشفته تر از حال گودال
با سم مرکب ها شدی پامال گودال
باور نمیکردم که روزی مهربانم!
پایین پایت فاتحه باید بخوانم
بار رسالت را به دوش خود کشیدم
با جان و دل درد اسارت را خریدم
منزل به منزل غارت خلخال دیدم
پای برهنه در بیابان ها دویدم
ما را فقط با اذیت و آزار بردند
آخر میان کوچه و بازار بردند
طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم
از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم
از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم
از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم
آورده ام با خود تمام غصه ها را
باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را
دیگر شمار غصه هایم بی حساب است
از این همه رنج و مصیبت دل کباب است
در عمر خود یکبار زینب بی جواب است
می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست
از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم
با دست خالی آمدم شرمنده هستم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#پیامبر_اکرم_ص
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزی صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از
سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را
هی از تنش کم می شود بعد از رسول الله
سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد
افسوس درهم می شود بعد از رسول الله
بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزی صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از
سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را
هی از تنش کم می شود بعد از رسول الله
سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد
افسوس درهم می شود بعد از رسول الله
بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_سکینه_س
باوضو سمت قبله رو کردم
نذر تو شعری آرزو کردم
هرچه روح القدس حواله کند
نظر لطف اگر سه ساله کند
از شکوهت مدام بنویسم
شعر با احترام بنویسم
گفتمت کوه باز کم گفتم
به همان شیوه ی خودم گفتم
خواندمت نور بیش از آن هستی
برتر از وصف شاعران هستی
دختر و خواهر ولی خدا
همه جا یاور ولی خدا
عصمت الله دختر معصوم
سینه ات مهبط تمام علوم
آینه زاده ای و آینه ای
اسما و رسما عین آمنه ای
در دل ما بروبیا داری
عطر و بوی حسین را داری
نوه ی فاتح حنین تویی
ان که دل برده از حسین تویی
متقن است این حدیث صد در صد
دوست دارد حسین بیش از حد
خانه ای را که تو در ان هستی
عشق بابا سکینه جان هستی
دختر ماه و آفتابی تو
دست پروده ی ربابی تو
مستحق نوازش عباس
ذکر نامت نیایش عباس
به حیایت کسی ندارد شک
زینبی در قواره ای کوچک
عمه سنجاق بر سرت می زد
بوسه از روی معجرت می زد
وارث اقتدار فاطمه ای
مظهری از وقار فاطمه ای
در گلویت طنین غرنده
خطبه ات تند و تیز و برنده
خطبه ات تیغ ذوالفقارت شد
کوفه از مرد و زن دچارت شد
خطبه ات شد مفتح الابواب
مرحبا شیردختر ارباب
دیدنی بود نطق حیدری ات
جلوات علی اکبری ات
همه دیدند انقلابت را
نور جاری در حجابت را
روسری دگر نیاز نشد
گره معجر تو باز نشد
مدح ناب تو را روایت گفت
از بزرگی ات از عفافت گفت
روزگاری شدید عازم حج
خبر امد که در مراسم حج
گرم تکبیر غرق در صلوات
موقع رمی تک تک جمرات
ریگ از دست خسته ات افتاد
کی به مکروه نفس تو تن داد ؟
نفس پاک تو کی بهانه گرفت ؟
خاتمت کفر را نشانه گرفت
همسفر بود اگرچه دور و برت
نشدی وامدار همسفرت
نشدی خم که ریگ برداری
شرم داری چه شرم بسیاری
پیش از ان که به خیمه ات برسی
حجم جسم تو را ندید کسی
شام اما نظاره ات کردند
ملاعام اشاره ات کردند
سیلی از شمر بی حیا خوردی
دم دروازه سنگ ها خوردی
"وابتلاکم بنا " ی تو روضه ست
بغض در گفته های تو روضه ست
قدری از روضه بیشتر گفتی
"کَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْکٍ... " اگر گفتی
گره افتاده بود در مویت
زجر دزدیده بود النگویت
لحن نامحرمان عذابت داد
شمر با ناسزا جوابت داد
با دلی غرق درد و غم رفتی
بین بزم شراب هم رفتی
اب پیش رباب می خوردند
پیش چشمت شراب می خوردند
سر در بین تشت را دیدی
هر چه انجا گذشت را دیدی
بی جهت گیسویت سپید نشد
"خیزران خسته شد یزید نشد"
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
باوضو سمت قبله رو کردم
نذر تو شعری آرزو کردم
هرچه روح القدس حواله کند
نظر لطف اگر سه ساله کند
از شکوهت مدام بنویسم
شعر با احترام بنویسم
گفتمت کوه باز کم گفتم
به همان شیوه ی خودم گفتم
خواندمت نور بیش از آن هستی
برتر از وصف شاعران هستی
دختر و خواهر ولی خدا
همه جا یاور ولی خدا
عصمت الله دختر معصوم
سینه ات مهبط تمام علوم
آینه زاده ای و آینه ای
اسما و رسما عین آمنه ای
در دل ما بروبیا داری
عطر و بوی حسین را داری
نوه ی فاتح حنین تویی
ان که دل برده از حسین تویی
متقن است این حدیث صد در صد
دوست دارد حسین بیش از حد
خانه ای را که تو در ان هستی
عشق بابا سکینه جان هستی
دختر ماه و آفتابی تو
دست پروده ی ربابی تو
مستحق نوازش عباس
ذکر نامت نیایش عباس
به حیایت کسی ندارد شک
زینبی در قواره ای کوچک
عمه سنجاق بر سرت می زد
بوسه از روی معجرت می زد
وارث اقتدار فاطمه ای
مظهری از وقار فاطمه ای
در گلویت طنین غرنده
خطبه ات تند و تیز و برنده
خطبه ات تیغ ذوالفقارت شد
کوفه از مرد و زن دچارت شد
خطبه ات شد مفتح الابواب
مرحبا شیردختر ارباب
دیدنی بود نطق حیدری ات
جلوات علی اکبری ات
همه دیدند انقلابت را
نور جاری در حجابت را
روسری دگر نیاز نشد
گره معجر تو باز نشد
مدح ناب تو را روایت گفت
از بزرگی ات از عفافت گفت
روزگاری شدید عازم حج
خبر امد که در مراسم حج
گرم تکبیر غرق در صلوات
موقع رمی تک تک جمرات
ریگ از دست خسته ات افتاد
کی به مکروه نفس تو تن داد ؟
نفس پاک تو کی بهانه گرفت ؟
خاتمت کفر را نشانه گرفت
همسفر بود اگرچه دور و برت
نشدی وامدار همسفرت
نشدی خم که ریگ برداری
شرم داری چه شرم بسیاری
پیش از ان که به خیمه ات برسی
حجم جسم تو را ندید کسی
شام اما نظاره ات کردند
ملاعام اشاره ات کردند
سیلی از شمر بی حیا خوردی
دم دروازه سنگ ها خوردی
"وابتلاکم بنا " ی تو روضه ست
بغض در گفته های تو روضه ست
قدری از روضه بیشتر گفتی
"کَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْکٍ... " اگر گفتی
گره افتاده بود در مویت
زجر دزدیده بود النگویت
لحن نامحرمان عذابت داد
شمر با ناسزا جوابت داد
با دلی غرق درد و غم رفتی
بین بزم شراب هم رفتی
اب پیش رباب می خوردند
پیش چشمت شراب می خوردند
سر در بین تشت را دیدی
هر چه انجا گذشت را دیدی
بی جهت گیسویت سپید نشد
"خیزران خسته شد یزید نشد"
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110