میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.7K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
615 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#حضرت_زهرا_س
#روضه

یارب غریب و مضطرم...عجّل وفاتي
آمد بلایا بر سرم...عجّل وفاتي

خانه نشینیِ علی(ع) بیطاقتم کرد
از بغض، پُر شد حنجرم...عجّل وفاتي

دنیاپرستان یک به یک بیعت شکستند
میسوزم و شعله ورم...عجّل وفاتي

در پشتِ "در" خوردم زمین و چادرم سوخت
در آتش ِ دور و برم...عجّل وفاتي

محکم زد و ضربِ غلافِ قنفذ(لع)انداخت
بر دست و بازویم ورم...عجّل وفاتي

ماندم میانِ هجمهٔ دیوار و مسمار
آزرده شد بال و پرم...عجّل وفاتي

بی مادری سخت است، گرچه فوراً آمد
فضه به جایِ مادرم...عجّل وفاتي

خیلی برای داغِ محسن(ع) گریه کردم
هر شب میانِ بسترم...عجّل وفاتي

طاقت ندارم اشکِ حیدر را ببینم
جانِ همین چشمِ ترم...عجّل وفاتي

آغوش میخواهد حسین(ع) اما توان نیست
در جای-جایِ پیکرم...عجّل وفاتي

باید به زینب(س) بسپرم چندین کفن را
در روزهای آخرم...عجّل وفاتي...!

#مرضیه_عاطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#روضه

جوری زدند آینه از چند جا شکست
در بین خلق حرمت شیر خدا شکست

ای کاش می شکست نه آیینه خورد شد
در پیش چشم های علی سینه خورد شد

تا دست های حیدر کرار بسته شد
گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد

می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی
آتش گرفته بود در خانه ی علی

سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان
در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان

افسوس غیرِ فاطمه ی در میانِ دود
یک شهر روبه روی علی ایستاده بود

از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت
آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت

یاس علی بریده بریده نفس نکش
با قامتی که سخت خمیده نفس نکش

بودی به دور حیدر کرار در طواف
شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف

در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو
آتش دخیل بسته به چادر نماز تو

#احسان_نرگسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#روضه

شرمنده اَم ز چشمِ ترِ تو، حلال کن
امروز می‌روم ز برِ تو، حلال کن

این چند روزه خیلی اذیت شدی علی
زهرا شده ست دردِ سرِ تو، حلال کن

با من بگو که فاطمه جان راضی اَم، برو
ای داغِ من، غمِ دگرِ تو، حلال کن

از بسکه از مصائبِ من خونجگر شدی
بانوی توست خونجگرِ تو، حلال کن

این رکنِ دوم است که از دست می‌دهی
خَم می‌شود اگر کمرِ تو، حلال کن

زینب که خود، چو اُمِ ابیها شود، ولی
جانِ تو و دوتا پسرِ تو، حلال کن

گفتم بخود: برو که نشد یاورِ علی...
فریادهای پُر ثمرِ تو، حلال کن

مَردم به فکرِ زندگیِ عادیِ خودند
این است دردِ بیشترِ تو، حلال کن

گر دربِ خانه، آینۀ دِق شود، ببخش
مسمارِ درب، نیشترِ تو، حلال کن

غسلم بده شبانه و دفنم شبانه نیز
هر حرف ماند، پشتِ سرِ تو، حلال کن

ای آبِ غسلِ پیکرِ زخمیِ فاطمه...
اشکِ زلالِ چشمِ ترِ تو، حلال کن

دستت اگر به این وَرَمِ بازویم رسید
دیدی شکسته چون سپرِ تو، حالا کن

با زینبم بگو، کفنم را بیاورد
چون ماند بی کفن پسرِ تو، حلال کن

#محمود_ژولیده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#روضه

خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد
گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد

تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در
خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد

تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد
تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد

چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود
ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد

می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن...
هرچه شد در کوچه شد ، بهتر  نفهمیدم چه‌شد

روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند:
بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد

دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد
عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد

خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد
شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد

گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش
آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌ شد

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_کاظم_ع
#حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
#روضه

بس کن یهود زاده ، حرم را بهم نریز
هربار، خلوتِ سحرم را بهم نریز

من پا به سِن شدم سرِ زنجیر را نکش
با هر تکان ِ ضربه پرم را بهم نریز

هراستخوانِ لِه شده بد جوش میخورد
ارثیه هایِ پشتِ درم را بهم نریز

من هم شبیهِ مادرِ خود گیر کرده ام
ترکیبِ جسمِ مختصرم را بهم نریز

نامرد نامِ فاطمه را بی وضو مبر
با حرف هایِ بد جگرم را بهم نریز

مویِ سپیدِ من شده بازیِ دستِ تو
با ضربه ، هالة قمرم را بهم نریز

بردار پایِ نحسِ خودت را ز صورتم
تصویرهایِ چشمِ ترم را بهم نریز

گودال هم، نهیب زد عمه،برو سنان
این کشتة بدون سرم را بهم نریز

با نیزه ات عزیز ِ مرا زیرو رو نکن
بس کن حرام زاده حرم را بهم نریز

بر اسبهایِ تازه نفس گفت دختری
بانعلِ تازه ات پدرم را بهم نریز

فریاد زد رباب برو حرمله برو
با نیزه تربت پسرم را بهم نریز

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
#امام_کاظم_ع
#حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
#روضه

آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است

جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است

افتاده است بی کس و تنها، غریب وار
مردی که با تمامی خلقت برابر است

مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست
بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است

زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
غار حرای حضرت موسی بن جعفر است

از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است

باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است

ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است

#میلاد_یعقوبی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_کاظم_ع
#حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
#روضه

بازو،کمر،سر ،هرکجایم ضربه دیده
بدتر زهرجا ساقِ پایم ضربه دیده

جا باز کرده حلقه ها زیرِ گلویم
با هر تکان ،راهِ صدایم ضربه دیده

با پا مرا روی زمین مالید و رد شد
چون چادر خاکی عبایم ضربه دیده

در جایِ گودی مثل جدم گیر کردم
باضربِ سنگین دنده هایم ضربه دیده

سر بسته گویم بی ادب حرف بدی زد
شخصیت درد آشنایم ضربه دیده

با پا زدو واشد ترک های لبانم
ارثیة کرب وبلایم ضربه دیده

بر رویِ تخته پاره یادِ بوریایم
از بسکه اعضایِ جدایم ضربه دیده

در پیش زینب ار قفا سررا بریدند
پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه

مهمانِ زینب و سحرِ آخرِ علی
دلشوره های نیمه شب و دختر علی

افطار که نخورده، بجز نانی و نمک
حیرانِ اوست سفره، ز چشمِ تر علی

گاهی به آسمان نِگرَد، گه به دخترش
عمریست، هجرِ فاطمه دردِسرِ علی

حالا رسیده وقت وصالِ حبیبه اَش
پیداست این، ز حالِ دلِ مضطر علی

مسجد در انتظارِ نمازِ وداعِ اوست
محراب منتظر، که رسد در بر علی

تیغِ شقی‌ترین پسرِ بوالبشر، ز ترس
مخفی است پشتِ قاتلِ کین پرور علی

انگار اِبنِ ملجمِ پَست است، در کمین
ضربه زند، به نیمه‌ی شب، بر سر علی


بوی سقیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را
مکرِ خلیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را


قومی که در مسیر سقیفه شتافتند
بینِ سجود، فرقِ علی را شکافتند

روزی هجوم برده به پهلوی فاطمه
روزی به قتلِ شاهِ ولایت شتافتند

آنکه خدا به سجده‌ی او افتخار داشت
در سینه ها به دشمنی اَش کینه بافتند

دادند عدل و داد علی را ز کف، سپس
خود را میانِ ظلمِ معاویه یافتند

قرآن بروی نیزه زدند و علی که بود
قرآنِ ناطقِ ازلی، برنتافتند

راهِ خوارج، آخرِ راهِ جهنم است
قومی که خویش را به دَمی درنیافتند

نفرین به اُمتی که علی را ز ما گرفت
چون او دگر در عالم و آدم نیافتند


این کینه ها وصی و ولی را شهید کرد
شمشیر و زهر، آل علی را شهید کرد

#محمود_ژولیده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه

یک جور زدند که از دو زانو افتاد

یا فاطمه ای گفت و به پهلو افتاد

از شدت ضربه سر فقط باز نشد

چه فاصله ای بین دو ابرو افتاد


بالت اگر افتاد پرت ضربه نخورد

دیگر به کنارت پسرت ضربه نخورد

هرچند که بی خبر ز پشتت زده اند

صد شکر دگر پشت سرت ضربه نخورد

#حبیب_نیازی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#روضه

نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است
پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است

آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود
آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است

خوشه ی انگور ، تیره چون دل منصور بود
دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است

خانه ی آتش گرفته ، روضه خوان مادر است
ناله ی زن را زپشت در شنیدن مشکل است

قاتلی برادشت یک شمشیر....پیغمبر رسید
ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است

#میثم_مومنی_نژاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#شهادت
#روضه

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده
با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_جواد_ع
#روضه

شکرِ خدا برای تو این حجره تنگ نیست
در خانه تیر و نیزه و شمشیر و سنگ نیست

از فرط تشنگی به رخت گرچه رنگ نیست
دیگر برای غارتِ جسمِ تو جنگ نیست

شکر خدا که داغِ تو چون کربلا نشد
انگشترت نرفت و سر تو جدا نشد

#رضا_یزدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_رقیه_س
#روضه

سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی

از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی

آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی

گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی

خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی

یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی

گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی

امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی

ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی

یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی

موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی

عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#قاسم_بن_الحسن_ع
#روضه

چه بلائی سرت ای نورِ دو عین آمده است
تیربارانِ حسن یاد حسین آمده است

قرعه ی قائله انگار به اسمت زده اند
سنگ، کم آمده از بسکه به جسمت زده اند

سرِ لِه کردنِ جسم تو چه بلوا کردند
عقده ها از پدرت را سرِ تو وا کردند

سینه اَت خُرد شده، بسکه لگدمال شدی
زیرِ این نیزه و شمشیر و سنان، چال شدی

سیزده ساله ی بشکسته تنم، صبر نما
ای شده کشته بجای حسنم، صبر نما

بدن هیچ کسی اینهمه پر چین نشده
هیچکس مثل تو، چون فاطمه گلچین نشده

چو غزالی، گلوی نازکِ تو نحر شده
صحن این دشتِ غم، از خونِ تو یک بحر شده

چه بلوغی قد و بالای تو دارد، گُلِ من
غارتِ گیسوی خونریزِ تو شد قاتلِ من

بس مرا خوانده ای، از آهِ تو بیتاب شدم
تشنه لب مانده ای، از شرمِ لبت آب شدم

ناله ی آخری اَت، لحظه ی افتادنِ تو
پیشَت آورد مرا، در دمِ جان دادنِ تو

بغلت میکنم اما ز بغل می‌ریزی
چقدَر از دهن ای مست، عسل می‌ریزی

سوی معراج شدی، در برِ چشمِ ترِ من
جای تو هست همان پیشِ علی اکبرِ من

#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#روضه

مقابل رخ زرد رباب میزدنت
به جرم تشنگی و بهر آب میزدنت

تبرک از تو و پیراهن تو میخواهند
جماعتی که به قصد ثواب میزدنت

بمیرم ای دل غافل چها که زینب دید
درون مجلس شُرب و شراب میزدنت

مگر که حق کرا خورده ای؟ نمیدانم!
مگر به کینه بر بو تراب میزدنت؟

به قتلگاه برفتی تو با طمانینه*
ولی وحوش همه با شتاب میزدنت

قلم شکست به دستان شاعری شبگرد
نوشت تا که... "شیوخ و شباب میزدنت"

#سروش_وطن_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه

تیری که بر گلوی علی جای آب شد
از خونِ او محاسنِ منهم خضاب شد

پنجاه و چند سال ز بدر و حنین رفت
گفتند خونِ خیبر و خندق حساب شد

این طفلِ تشنه لب، سندِ غربت من است
تیری مکید و بر روی دستم بخواب شد

شد پاره پاره مثل فدک، حلقِ نازکش
ذبحی عظیم پاره ی قلب رباب شد

آغوشِ من، اگرچه شده قتلگاه او
لبخند میزند! جگرِ من کباب شد

"لا تُحرِ قَلبی" از طرف خیمه میرسد
گوید سکینه: زَهره ی قلبم مذاب شد

گوید رقیه: بند دلم پاره شد بیا...
ای نازنین برادرِ من، وقت خواب شد

اما ز پشت خیمه کسی گفت: ای رباب...
تعجیل کن، که روی علی در نقاب شد

یک عده نیزه دار، به دنبال غارتند
بشتاب که، مزارِ علی هم خراب شد

بر نیزه، راسِ کودک شش ماهه جا نشد
زینب که دید، در دل او انقلاب شد

بر سر زنان، تمام زنان جیغ می‌کشند
زهرا شنید و خونجگرش بوتراب شد

سرها به نیزه رفت و بدنها بخاک ماند
با اینکه دفن کشته ی اهل عذاب شد

#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه

با هر غمی شبیه و برابر نمی شود
هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع) نمی شود

زخمی گذاشت حرمله بر قلب اهل بیت
زخمی که بسته تا صف محشر نمی شود

شش ماهه را ز شیر مگر می شود گرفت!!!؟
باشد، به دست تیر که دیگر نمی شود

اصلا به فرض جرم پدر، هیچ کودکی
با حکم هیچ محکمه کیفر نمی شود

آخر جواب اشک و تلظی ،سه شعبه نیست
آنهم روانه سوی کبوتر نمی شود

ظلمت به روی پیکر خورشید اگر چه تاخت
بر روی جسم غنچه ی پر پر نمی شود!

باب الحوائجی است که جز با نگاه او
احوال شهر غم زده بهتر نمی شود

هرکس گرفت حاجت از او غرق اشک گفت:
هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع)نمی شود

#محمدجواد_منوچهری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110