Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
📒 #کتاب_امروز
غمنامهی مایکل روزن
#مهرنوش
شما با اندوه و غم از دست دادن چطور کنار میاین؟ بچهها چی؟ اصلا کسی به ما یاد داده هنگام مواجهه با غم چکار کنیم؟
مایکل روزن در این کتاب خیلی ساده ذهن خودش رو به روی خواننده باز کرده و اجازه داده دیگران هم غم اون رو بعد از دست دادن پسرش، درک کنن.
البته آدم همیشه غمگین نمیمونه ولی پذیرفتنش کار رو راحتتر میکنه.
مینویسم:
غم جاییست
سیاه و ژرف
مثل زیر تخت
غم جاییست
روشن و پلکانی
مثل یک راه آسمانی
البته بگم که این کتاب رده سنیش ده سال به بالاست و تصویرگریش رو کوئنتین بلیک انجام داده. احتمالا به عنوان تصویرگر کتابهای "رولد دال"بشناسیدش.
اما اگه بزرگسال هستین بازم لذت خوندش رو از خودتون دریغ نکنید. مطمئنم در آخر احساس سبکی خواهید کرد.
📘غمنامهی مایکل روزن، #مایکل_روزن #محبوبه_کرمی، #نشر_قدیانی، رحلی شومیز 32صفحه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
غمنامهی مایکل روزن
#مهرنوش
شما با اندوه و غم از دست دادن چطور کنار میاین؟ بچهها چی؟ اصلا کسی به ما یاد داده هنگام مواجهه با غم چکار کنیم؟
مایکل روزن در این کتاب خیلی ساده ذهن خودش رو به روی خواننده باز کرده و اجازه داده دیگران هم غم اون رو بعد از دست دادن پسرش، درک کنن.
البته آدم همیشه غمگین نمیمونه ولی پذیرفتنش کار رو راحتتر میکنه.
مینویسم:
غم جاییست
سیاه و ژرف
مثل زیر تخت
غم جاییست
روشن و پلکانی
مثل یک راه آسمانی
البته بگم که این کتاب رده سنیش ده سال به بالاست و تصویرگریش رو کوئنتین بلیک انجام داده. احتمالا به عنوان تصویرگر کتابهای "رولد دال"بشناسیدش.
اما اگه بزرگسال هستین بازم لذت خوندش رو از خودتون دریغ نکنید. مطمئنم در آخر احساس سبکی خواهید کرد.
📘غمنامهی مایکل روزن، #مایکل_روزن #محبوبه_کرمی، #نشر_قدیانی، رحلی شومیز 32صفحه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
📕 #کتاب_امروز
زنان در برابر فمینیسم
📝#مهرنوش
خانم جوانا ویلیامز در این کتاب تصمیم گرفته که از قید و بندهای فمینیسم رها بشه و از موج چهارم فمینیسم هم گذر کنه.
به طور کلی، این کتاب ایدههای جالب و قابل تاملی رو بیان میکنه و با استفاده از آمارها و ارقام، نشون میده که چرا باید درخواستهای زنان، وارد مرحله جدیدی بشه و به "آزادی" به طور کلی فکر کنه.
اما
زمانی که خوندن این کتاب رو شروع کردم تنها یک چیز به ذهنم رسید: اگه من هم یک زن ساکن بریتانیا بودم احتمالا همین فکر رو میکردم!
آمار و مطالعات این کتاب متمرکز بر بریتانیا و آمریکاست و توقعاتی که دارن در سطح همون کشورهاست. چیزهایی که میگه برای سطح زندگی زنان ما و حتی خاورمیانه کمی به قول دوستان "لاکچری" به نظر میاد. بماند که گفتمان فمینیستی در ایران به دلایل مختلفی از جمله رویکرد حکومتی، تبدیل به یک آش شلهقلمکار شده و هرکسی با ژست روشنفکری سعی در خفه کردنش داره و خیلیها فکر میکنن فمینیسم یعنی ضد مرد!
برگردیم به کتاب.
نکته مهمی که نویسنده در ابتدای کتاب بیان میکنه اینه که فمینیسم هم مثل هر چیز دیگهای لازمه که نقد بشه و اصلاح بشه تا پویایی خودش رو حفظ کنه و کارکرد درستی داشته باشه. دقت داشته باشید، نقد، نه حمله و بازداشت و تمسخر و زندان و... که خب رویکرد درست هم همینه. در واقع وقتی این دیدگاه به برخی خواستهها رسیده، قطعا باید بازنگری بشه. که باز هم به درد همون کشورها میخوره.
البته گاهی هم به نظر میرسه خانم نویسنده مساله تبعیض نژادی رو با فمینیسم ترکیب کرده. گرچه به نظر میاد بیشتر سعی داره تبعیض معکوس رو به چالش بکشه.
پشت جلد کتاب:
«اگر زنان میخواهند زندگی برابر با مردان را ادامه دهند و در ساختن جهان برای نسل آینده نقش تمام عیاری را ایفا کنند، نیاز دارند قیدوبندهای فمینیسم را دور بیندازند. نمایش فمینیسم از زن به عنوان قربانی مردانگی مسلط و آزمند از یک طرف و نیروهای ناشناختهی مرد سالار از طرف دیگر، هیچ سودی برای مردان و زنان ندارد. زمان آن رسیده است که ما واژهی محبوب فمینیستها در دههی شصت را دوباره احیا کنیم: آزادی، برای این که زنان و مردان آزاد و به درستی قادر به تشخیص توانمندی خود در زمان حاضر باشند. همهی ما نیاز به خلاصی از فمینیسم و جنگهای جنسیتی داریم.»
#چند_سطر_کتاب
گزارش سال 2011 ان.ای اِی با نام "مسابقه علیه زمان" در آموزش پسران سیاهپوست مشخص میکند که کمتر از نصف دانشآموزان پسر سیاهپوست به موقع از مدرسه فارغالتحصیل شدهاند و فقط 11درصد مردان سیاهپوست دورهی کارشناسی را به پایان میرسانند.
در دو دهه نخست، پس از آنکه دختران شروع به پیش افتادن از پسران در مدرسه و ورود به تحصیلات عالی در شمار بیشتر کردند، توجه نسبتا اندکی به افت تقریبی در عملکرد پسران شده بود. این طور قلمداد میشد که صرفا دختران بودند که داشتند بیعدالتی تاریخی را جبران و از فرصتهایی استفاده میکردند که همواره متعلق به آنان بود. نگرانی دربارهی کمکاری پسران برای کاهش توجه و گرفتن منابع سخت بهدستآمده از دست دختران بود. ص25
📘 زنان در برابر فمینیسم، #جوانا_ویلیامز، #شهرزاد_بیات_موحد، #نشر_اگر
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
زنان در برابر فمینیسم
📝#مهرنوش
خانم جوانا ویلیامز در این کتاب تصمیم گرفته که از قید و بندهای فمینیسم رها بشه و از موج چهارم فمینیسم هم گذر کنه.
به طور کلی، این کتاب ایدههای جالب و قابل تاملی رو بیان میکنه و با استفاده از آمارها و ارقام، نشون میده که چرا باید درخواستهای زنان، وارد مرحله جدیدی بشه و به "آزادی" به طور کلی فکر کنه.
اما
زمانی که خوندن این کتاب رو شروع کردم تنها یک چیز به ذهنم رسید: اگه من هم یک زن ساکن بریتانیا بودم احتمالا همین فکر رو میکردم!
آمار و مطالعات این کتاب متمرکز بر بریتانیا و آمریکاست و توقعاتی که دارن در سطح همون کشورهاست. چیزهایی که میگه برای سطح زندگی زنان ما و حتی خاورمیانه کمی به قول دوستان "لاکچری" به نظر میاد. بماند که گفتمان فمینیستی در ایران به دلایل مختلفی از جمله رویکرد حکومتی، تبدیل به یک آش شلهقلمکار شده و هرکسی با ژست روشنفکری سعی در خفه کردنش داره و خیلیها فکر میکنن فمینیسم یعنی ضد مرد!
برگردیم به کتاب.
نکته مهمی که نویسنده در ابتدای کتاب بیان میکنه اینه که فمینیسم هم مثل هر چیز دیگهای لازمه که نقد بشه و اصلاح بشه تا پویایی خودش رو حفظ کنه و کارکرد درستی داشته باشه. دقت داشته باشید، نقد، نه حمله و بازداشت و تمسخر و زندان و... که خب رویکرد درست هم همینه. در واقع وقتی این دیدگاه به برخی خواستهها رسیده، قطعا باید بازنگری بشه. که باز هم به درد همون کشورها میخوره.
البته گاهی هم به نظر میرسه خانم نویسنده مساله تبعیض نژادی رو با فمینیسم ترکیب کرده. گرچه به نظر میاد بیشتر سعی داره تبعیض معکوس رو به چالش بکشه.
پشت جلد کتاب:
«اگر زنان میخواهند زندگی برابر با مردان را ادامه دهند و در ساختن جهان برای نسل آینده نقش تمام عیاری را ایفا کنند، نیاز دارند قیدوبندهای فمینیسم را دور بیندازند. نمایش فمینیسم از زن به عنوان قربانی مردانگی مسلط و آزمند از یک طرف و نیروهای ناشناختهی مرد سالار از طرف دیگر، هیچ سودی برای مردان و زنان ندارد. زمان آن رسیده است که ما واژهی محبوب فمینیستها در دههی شصت را دوباره احیا کنیم: آزادی، برای این که زنان و مردان آزاد و به درستی قادر به تشخیص توانمندی خود در زمان حاضر باشند. همهی ما نیاز به خلاصی از فمینیسم و جنگهای جنسیتی داریم.»
#چند_سطر_کتاب
گزارش سال 2011 ان.ای اِی با نام "مسابقه علیه زمان" در آموزش پسران سیاهپوست مشخص میکند که کمتر از نصف دانشآموزان پسر سیاهپوست به موقع از مدرسه فارغالتحصیل شدهاند و فقط 11درصد مردان سیاهپوست دورهی کارشناسی را به پایان میرسانند.
در دو دهه نخست، پس از آنکه دختران شروع به پیش افتادن از پسران در مدرسه و ورود به تحصیلات عالی در شمار بیشتر کردند، توجه نسبتا اندکی به افت تقریبی در عملکرد پسران شده بود. این طور قلمداد میشد که صرفا دختران بودند که داشتند بیعدالتی تاریخی را جبران و از فرصتهایی استفاده میکردند که همواره متعلق به آنان بود. نگرانی دربارهی کمکاری پسران برای کاهش توجه و گرفتن منابع سخت بهدستآمده از دست دختران بود. ص25
📘 زنان در برابر فمینیسم، #جوانا_ویلیامز، #شهرزاد_بیات_موحد، #نشر_اگر
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📕 #کتاب_امروز
در کتابخانه پیدایش میکنی
#مهرنوش
پشت جلد نوشته برای دوستداران "کتابخانه نیمه شب"، که البته تا حد زیادی درست گفته. اما به این معنی نیست که با یک داستان تکراری طرفیم، اونم وقتی پای نویسندهی ژاپنی در میون باشه.
توی یک مدرسه، یک انجمن محلی قرار داره که با هزینه کم، کلاسهای آموزشی برای مردم منطقه فراهم میکنه و یک کتابخانهی کوچیک هم داره. خانم کتابدار عظیمالجثه، که اوقات بیکاریش کچهدوزی هم میکنه، نقطهی عطف داستانه.
این کتاب چند بخش داره که هرکدوم یک شخصیت رو محور خودش قرار میده، و هر کدوم به دلایلی سر و کارشون به کتابخونه میافته. افراد سردرگمی که نمیدونن از زندگی چی میخوان یا اینکه مسیر اشتباهی رو در پیش گرفتن.
داستان منسجم و جذاب، با ترجمهی دقیق و خوب نشر نون میتونه به افرادی کمک کنه که نیاز دارن با خودشون رو راست باشن و تصمیمات سختی بگیرن.
#چند_سطر_کتاب
به خاطر دوستیام با سایا نیست که نمیخواهم ارتباطم را با او قطع کنم، دلیلش این است که او به نوعی از من بتی ساخته و همیشه به من "فوقالعاده" میگوید. بیشتر دلم میخواهد حداقل جلوی یک نفر این توموکایی که هستم نباشم، دلم میخواهد حداقل جلوی او بتوانم ماسک جعلیای به صورتم بزنم و تصویری از خودم را نشان دهم که همیشه دلم میخواسته دیگران از من ببینند. ص31
📒 در کتابخانه پیدایش میکنی، #میچیکو_آئویاما #هادی_سالارزهی، #نشر_نون
عنوان اصلی: What You Are Looking For Is in the Library
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
در کتابخانه پیدایش میکنی
#مهرنوش
پشت جلد نوشته برای دوستداران "کتابخانه نیمه شب"، که البته تا حد زیادی درست گفته. اما به این معنی نیست که با یک داستان تکراری طرفیم، اونم وقتی پای نویسندهی ژاپنی در میون باشه.
توی یک مدرسه، یک انجمن محلی قرار داره که با هزینه کم، کلاسهای آموزشی برای مردم منطقه فراهم میکنه و یک کتابخانهی کوچیک هم داره. خانم کتابدار عظیمالجثه، که اوقات بیکاریش کچهدوزی هم میکنه، نقطهی عطف داستانه.
این کتاب چند بخش داره که هرکدوم یک شخصیت رو محور خودش قرار میده، و هر کدوم به دلایلی سر و کارشون به کتابخونه میافته. افراد سردرگمی که نمیدونن از زندگی چی میخوان یا اینکه مسیر اشتباهی رو در پیش گرفتن.
داستان منسجم و جذاب، با ترجمهی دقیق و خوب نشر نون میتونه به افرادی کمک کنه که نیاز دارن با خودشون رو راست باشن و تصمیمات سختی بگیرن.
#چند_سطر_کتاب
به خاطر دوستیام با سایا نیست که نمیخواهم ارتباطم را با او قطع کنم، دلیلش این است که او به نوعی از من بتی ساخته و همیشه به من "فوقالعاده" میگوید. بیشتر دلم میخواهد حداقل جلوی یک نفر این توموکایی که هستم نباشم، دلم میخواهد حداقل جلوی او بتوانم ماسک جعلیای به صورتم بزنم و تصویری از خودم را نشان دهم که همیشه دلم میخواسته دیگران از من ببینند. ص31
📒 در کتابخانه پیدایش میکنی، #میچیکو_آئویاما #هادی_سالارزهی، #نشر_نون
عنوان اصلی: What You Are Looking For Is in the Library
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📗وانیل و شکلات
کتاب با نامهی قهر پنه لوپه به آندرئای نکبت! آغاز میشود.
بعد از خواندن چند صفحه از کتاب علت نامگذاری آن را متوجه میشوید. وانیل همان پنه لوپه است که با شیرینی ملایم خود، پایداری و وفاداری را یادآور میشود و شکلات هم، همسر او یعنی آندرئاست با خاصیت دوگانهی تلخ و شیرین بودن همزمان و لذتجوییهای هیجانانگیز زودگذر زندگی.
همان ابتدا متوجه میشویم قهر پنه لوپه و ترک خانه و خانوادهاش بی دلیل نیست که بعد از هجده سال و در پی خیانتهای مکرر همسرش اتفاق افتاده، همسری که تمام بار زندگی را بر دوش پنه لوپه گذاشته و از مواجهه با مسولیتهایش مدام شانه خالی کرده.
این دو بعد از جدایی شروع به شناخت خود میکنند. کاری که همان هجده سال پیش و قبل از ازدواج انجام نداده بودند، حال باید با وجود سه فرزند انجام دهند.
در مسیر داستان و بعد از جدایی، پنه لوپه به ویلای ساحلی دوران کودکیاش میرود و در آنجا با نقاشی آشنا میشود و ماجرای عاشقانهی کوچکی را با او تجربه میکند.
🎬 #اقتباس_سینمایی
در سال 2004، فیلمی ایتالیایی با نام؛ «وانیل و شکلات» از روی این رمان اقتباس شده.
#چند_سطر_کتاب
تو پدر خوبه هستی و من مادر بده. تو آن کسی هستی که تایید میکند و من کسی که نفی میکند.
هر بار که جرئت بحث کردن با تو را در خود مییابم، تبدیل به یک حیوان میشوی و هر چیزی را که به دستت برسد میشکنی.
زمانی که مسئولیتهایت را به تو یادآور میشوم این صحنههای زشت تنها پاسخ تو به من است. بعد با به هم کوبیدن در از منزل خارج میشوی. زمانی بود که میترسیدم بازنگردی. قربانیی بودم که میترسد زندانبانش رهایش کند. من با دلسوزی، کودکی و ناپختگی تو را از کودکانمان پنهان کردم، اما آنها فهمیدند و اکنون گیج و گمگشتهاند. ص6
📙 #وانیل_و_شکلات، #ازووا_کاساتی_مودینیانی، #لیلا_صدری، #نشر_البرز
www.klidar.ir
https://t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📗وانیل و شکلات
کتاب با نامهی قهر پنه لوپه به آندرئای نکبت! آغاز میشود.
بعد از خواندن چند صفحه از کتاب علت نامگذاری آن را متوجه میشوید. وانیل همان پنه لوپه است که با شیرینی ملایم خود، پایداری و وفاداری را یادآور میشود و شکلات هم، همسر او یعنی آندرئاست با خاصیت دوگانهی تلخ و شیرین بودن همزمان و لذتجوییهای هیجانانگیز زودگذر زندگی.
همان ابتدا متوجه میشویم قهر پنه لوپه و ترک خانه و خانوادهاش بی دلیل نیست که بعد از هجده سال و در پی خیانتهای مکرر همسرش اتفاق افتاده، همسری که تمام بار زندگی را بر دوش پنه لوپه گذاشته و از مواجهه با مسولیتهایش مدام شانه خالی کرده.
این دو بعد از جدایی شروع به شناخت خود میکنند. کاری که همان هجده سال پیش و قبل از ازدواج انجام نداده بودند، حال باید با وجود سه فرزند انجام دهند.
در مسیر داستان و بعد از جدایی، پنه لوپه به ویلای ساحلی دوران کودکیاش میرود و در آنجا با نقاشی آشنا میشود و ماجرای عاشقانهی کوچکی را با او تجربه میکند.
🎬 #اقتباس_سینمایی
در سال 2004، فیلمی ایتالیایی با نام؛ «وانیل و شکلات» از روی این رمان اقتباس شده.
#چند_سطر_کتاب
تو پدر خوبه هستی و من مادر بده. تو آن کسی هستی که تایید میکند و من کسی که نفی میکند.
هر بار که جرئت بحث کردن با تو را در خود مییابم، تبدیل به یک حیوان میشوی و هر چیزی را که به دستت برسد میشکنی.
زمانی که مسئولیتهایت را به تو یادآور میشوم این صحنههای زشت تنها پاسخ تو به من است. بعد با به هم کوبیدن در از منزل خارج میشوی. زمانی بود که میترسیدم بازنگردی. قربانیی بودم که میترسد زندانبانش رهایش کند. من با دلسوزی، کودکی و ناپختگی تو را از کودکانمان پنهان کردم، اما آنها فهمیدند و اکنون گیج و گمگشتهاند. ص6
📙 #وانیل_و_شکلات، #ازووا_کاساتی_مودینیانی، #لیلا_صدری، #نشر_البرز
www.klidar.ir
https://t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📗تنفس
✍️ #مهرنوش:
ای بابا یه نفس راحت هم دیگه نمیشه کشید؟ نویسندهی این کتاب از اونجایی که خودش همیشه دچار مشکلات تنفسی و ریوی بوده، مدت طولانی به بررسی در مورد یک هنر قدیمی پرداخته. ایشون میگن که نفس کشیدن هم میتونه یک شیوهی جادویی و موثرتر داشته باشه که مردم خردمند در روزگاران قدیم خیلی ازش استفاده میکردن.
در بخشهای مختلف به جنبههای مختلف تنفس و تاریخچهی این هنر یا علم میپردازه و هم زمان تجربیات خودش رو برای تلاش در نفس کشیدن مطرح میکنه.
البته به جز پیشینه و معرفی، در آخر دستورالعمل شیوههای مختلف تنفس رو هم گذاشته برای کسانی که شاید بخوان تمرین کنن.
#چند_سطر_کتاب
بله کمبود ویتامین میتواند دلیل بیماری بسیاری از مردمی باشد که غذای فراوری شده مصرف میکردند، میتواند پوسیدگی دندانها و ضعیف شدن استخوانهای بسیاری از مردم را توجیه کند، اما این کمبودها نمیتوانستند کوچک شدن ناگهانی و شدید دهان و بسته شدن مجاری تنفسی در جوامع مدرن را توجیه کنند. حتی اگر اجداد ما گسترهی کامل ویتامینها و املاح معدنی را هر روز مصرف میکردند، بازهم دهانهایشان خیلی کوچک، دندانهایشان کج و مجاری تنفسیشان دچار انسداد میشد. همان اتفاق برای ما نیز رخ میداد. مشکل چندانی در رابطه با غذای مصرفی ما نبود، بلکه مشکل چگونگی مصرف غذاها بود. جویدن.
ص135
📒 تنفس: علم جدید هنری از یاد رفته، #جیمز_نستر، #شبنم_اسماعیلی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
https://t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📗تنفس
✍️ #مهرنوش:
ای بابا یه نفس راحت هم دیگه نمیشه کشید؟ نویسندهی این کتاب از اونجایی که خودش همیشه دچار مشکلات تنفسی و ریوی بوده، مدت طولانی به بررسی در مورد یک هنر قدیمی پرداخته. ایشون میگن که نفس کشیدن هم میتونه یک شیوهی جادویی و موثرتر داشته باشه که مردم خردمند در روزگاران قدیم خیلی ازش استفاده میکردن.
در بخشهای مختلف به جنبههای مختلف تنفس و تاریخچهی این هنر یا علم میپردازه و هم زمان تجربیات خودش رو برای تلاش در نفس کشیدن مطرح میکنه.
البته به جز پیشینه و معرفی، در آخر دستورالعمل شیوههای مختلف تنفس رو هم گذاشته برای کسانی که شاید بخوان تمرین کنن.
#چند_سطر_کتاب
بله کمبود ویتامین میتواند دلیل بیماری بسیاری از مردمی باشد که غذای فراوری شده مصرف میکردند، میتواند پوسیدگی دندانها و ضعیف شدن استخوانهای بسیاری از مردم را توجیه کند، اما این کمبودها نمیتوانستند کوچک شدن ناگهانی و شدید دهان و بسته شدن مجاری تنفسی در جوامع مدرن را توجیه کنند. حتی اگر اجداد ما گسترهی کامل ویتامینها و املاح معدنی را هر روز مصرف میکردند، بازهم دهانهایشان خیلی کوچک، دندانهایشان کج و مجاری تنفسیشان دچار انسداد میشد. همان اتفاق برای ما نیز رخ میداد. مشکل چندانی در رابطه با غذای مصرفی ما نبود، بلکه مشکل چگونگی مصرف غذاها بود. جویدن.
ص135
📒 تنفس: علم جدید هنری از یاد رفته، #جیمز_نستر، #شبنم_اسماعیلی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
https://t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز:
📔درخت کیک
✍️ #مهرنوش
خب باید بگم که این کتاب واقعا مناسب اول صبح نیست. فقط وقتی دلتون میخواد گریه کنید، این کتاب رو بردارید.
درخت کیک در واقع یک مجموعه داستان با موضوع جنگ جهانی است که محوریت ژاپن رو داره. برای اون دسته از بزرگسالانی که احیانا انیمهی "مدفن کرمهای شبتاب" رو ندیدن و یا کتابش رو نخوندن باید هشدار جدی بدم. این نویسنده اصلا شوخی نداره. (وای بر شما اگه ندیدین🥺)
در این مجموعه داستان، شاهد جنگ از زوایای مختلف خواهیم بود. اولین داستان که کمی هم حماسیطور هست، از زبان یک نهنگ نر روایت میشه. در داستانهای دیگه هم شاهد رنج حیوانات هستیم و حتی از زاویه دید سربازان آمریکایی هم جنگ رو میبینیم، نه فقط سربازان ژاپنی و مردم ژاپن.
مثلا در داستان فیل و نگهبانش، به خاطر قحطی و بمباران، حیوانات باغوحش با یک سوم جیره غذایی زندگی میکردند و در آگوست سال 1943 مقالهای در روزنامهها منتشر شد که خبر از کشتار حیوانات باغ وحش اونئو در توکیو را میداد:
نگهبانان یک شام آخر برای حیوانات آماده کردند و از جیره غذایی خانوادهی خود زدند تا یک ضیافت باشکوه ترتیب دهند. غافل از اتفاقات پیش رو، ببر با خوشحالی دندانهایش را در یک مرغ فرو برد، خرس سیاه با ولع گردوهایش را خورد و سیاهگوش، موشهایی که برایش ریخته بودند را فرو داد. در تمام غذاها قرص خواب آور ریخته بودند.
پس از تحقیق دربارهی این موضوع، مدیر باغ وحش، به این نتیجه رسیده بود که روش خفه کردن، کمترین عذاب را برای حیوانات به بار میآورد. ص84
📗 درخت کیک، #آکیوکی_نوساکا، #فریناز_بیابانی، #نشر_دانش_آفرین، 138صفحه
www.klidar.ir
https://t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📔درخت کیک
✍️ #مهرنوش
خب باید بگم که این کتاب واقعا مناسب اول صبح نیست. فقط وقتی دلتون میخواد گریه کنید، این کتاب رو بردارید.
درخت کیک در واقع یک مجموعه داستان با موضوع جنگ جهانی است که محوریت ژاپن رو داره. برای اون دسته از بزرگسالانی که احیانا انیمهی "مدفن کرمهای شبتاب" رو ندیدن و یا کتابش رو نخوندن باید هشدار جدی بدم. این نویسنده اصلا شوخی نداره. (وای بر شما اگه ندیدین🥺)
در این مجموعه داستان، شاهد جنگ از زوایای مختلف خواهیم بود. اولین داستان که کمی هم حماسیطور هست، از زبان یک نهنگ نر روایت میشه. در داستانهای دیگه هم شاهد رنج حیوانات هستیم و حتی از زاویه دید سربازان آمریکایی هم جنگ رو میبینیم، نه فقط سربازان ژاپنی و مردم ژاپن.
مثلا در داستان فیل و نگهبانش، به خاطر قحطی و بمباران، حیوانات باغوحش با یک سوم جیره غذایی زندگی میکردند و در آگوست سال 1943 مقالهای در روزنامهها منتشر شد که خبر از کشتار حیوانات باغ وحش اونئو در توکیو را میداد:
نگهبانان یک شام آخر برای حیوانات آماده کردند و از جیره غذایی خانوادهی خود زدند تا یک ضیافت باشکوه ترتیب دهند. غافل از اتفاقات پیش رو، ببر با خوشحالی دندانهایش را در یک مرغ فرو برد، خرس سیاه با ولع گردوهایش را خورد و سیاهگوش، موشهایی که برایش ریخته بودند را فرو داد. در تمام غذاها قرص خواب آور ریخته بودند.
پس از تحقیق دربارهی این موضوع، مدیر باغ وحش، به این نتیجه رسیده بود که روش خفه کردن، کمترین عذاب را برای حیوانات به بار میآورد. ص84
📗 درخت کیک، #آکیوکی_نوساکا، #فریناز_بیابانی، #نشر_دانش_آفرین، 138صفحه
www.klidar.ir
https://t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📒#کتاب_امروز
گورهای بی سنگ
✍️ #مهرنوش
راستش هیچوقت کتاب "سنگی بر گوری" رو دوست نداشتم. اما وقتی چشمم به عنوان این کتاب خورد بهنظرم جالب اومد. "گورهای بیسنگ" اسمش رو از کتاب آل احمد قرض گرفته اما داستان نیست و از جستار تشکیل شده. جستارهایی از زندگی نویسنده که به اتفاقات و تجربیاتش در درمان نازایی میپردازه.
هر بخش کمابیش تمرکزش روی موضوع خاصی از مقولهی نازایی هست. از خود فرد و زندگیش گرفته تا اهدا کنندگان تخمک و مادرانی که رحمشون رو اجاره میدن و زنان مجردی که فرزندخونده دارن رو در بر میگیره.
زوجهایی هستند که به انتخاب خودشون بچهدار نشدن ولی وقتی مشکل ناباروری داری، اونم تو جامعهای که حتی مجرد بودن هم جرمه، یک زوج بدون فرزند بودن هم ناقص به نظر میاد و همه تلاش میکنن برای مشکلت راهحلی بدن! حتی خودت هم ممکنه خودت رو سرزنش کنی. نمیدونم در مورد آقایون چقدر این فشارها وجود داره اما وقتی زن باشی رسما ناقص محسوب میشی.
گاهی همانقدر که مجرد بودن و مادر بودن در نگاه دیگران نامانوس است، متاهل بودن و مادر نبودن هم نامانوس به نظر میرسد. انگار خانوادههای دونفره را نمیشود به رسمیت شناخت، حتی اگر همهچیز در آن رابطهی دو نفره بینقص و لذت بخش باشد. شاید هم این شبیه نوعی اثر هنری یا ادبی مدرن است. ص95
ولی امید همیشه آدم رو به جلو میبره:
خانم میانسال گفت: «وقتی جنینها رو از انجماد خارج میکنن بهشون شوک وارد میشه. جنینهای بیکیفیتتر ممکنه تقسیم سلولیشون متوقف بشه.» فکر کردم: چه فرقی میکند ناامیدی کی اتفاق بیفتد؟ اگر قرار است آخرش بچهای در کار نباشد بهتر نیست زودتر این را بفهمی؟ چرا معمولا این را نمیخواهیم؟ چرا هرچهقدر هم شکست قطعی باشد دوست داریم دیرتر اتفاق بیفتد؟ ص 124
📗 گورهای بی سنگ: نه جستار دربارهی نازایی، #بنفشه_رحمانی، #نشر_چشمه، 131 صفحه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
گورهای بی سنگ
✍️ #مهرنوش
راستش هیچوقت کتاب "سنگی بر گوری" رو دوست نداشتم. اما وقتی چشمم به عنوان این کتاب خورد بهنظرم جالب اومد. "گورهای بیسنگ" اسمش رو از کتاب آل احمد قرض گرفته اما داستان نیست و از جستار تشکیل شده. جستارهایی از زندگی نویسنده که به اتفاقات و تجربیاتش در درمان نازایی میپردازه.
هر بخش کمابیش تمرکزش روی موضوع خاصی از مقولهی نازایی هست. از خود فرد و زندگیش گرفته تا اهدا کنندگان تخمک و مادرانی که رحمشون رو اجاره میدن و زنان مجردی که فرزندخونده دارن رو در بر میگیره.
زوجهایی هستند که به انتخاب خودشون بچهدار نشدن ولی وقتی مشکل ناباروری داری، اونم تو جامعهای که حتی مجرد بودن هم جرمه، یک زوج بدون فرزند بودن هم ناقص به نظر میاد و همه تلاش میکنن برای مشکلت راهحلی بدن! حتی خودت هم ممکنه خودت رو سرزنش کنی. نمیدونم در مورد آقایون چقدر این فشارها وجود داره اما وقتی زن باشی رسما ناقص محسوب میشی.
گاهی همانقدر که مجرد بودن و مادر بودن در نگاه دیگران نامانوس است، متاهل بودن و مادر نبودن هم نامانوس به نظر میرسد. انگار خانوادههای دونفره را نمیشود به رسمیت شناخت، حتی اگر همهچیز در آن رابطهی دو نفره بینقص و لذت بخش باشد. شاید هم این شبیه نوعی اثر هنری یا ادبی مدرن است. ص95
ولی امید همیشه آدم رو به جلو میبره:
خانم میانسال گفت: «وقتی جنینها رو از انجماد خارج میکنن بهشون شوک وارد میشه. جنینهای بیکیفیتتر ممکنه تقسیم سلولیشون متوقف بشه.» فکر کردم: چه فرقی میکند ناامیدی کی اتفاق بیفتد؟ اگر قرار است آخرش بچهای در کار نباشد بهتر نیست زودتر این را بفهمی؟ چرا معمولا این را نمیخواهیم؟ چرا هرچهقدر هم شکست قطعی باشد دوست داریم دیرتر اتفاق بیفتد؟ ص 124
📗 گورهای بی سنگ: نه جستار دربارهی نازایی، #بنفشه_رحمانی، #نشر_چشمه، 131 صفحه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📕راهنمای سفر درونی
✍🏻#مینا
چرا به این جهان قدم گذاشتهاید؟ رسالت شما در این زندگی چیست؟
کتابی که قرار است پاسخ این سوال را به شما بدهد مجموعهای از تمام کتابهای دکتر جیمز هالیس تحت عنوان راهنمای سفر درونی است. یک جلد کتاب که چکیدهوار شما را با نویسندهی معروف آثار "مرداب روح"، "ردپای خدایان"، "زندگی معنا" و ... هم سفر میکند.
مطالب گردآوری شده توسط لوگان جونز از کتابهای دکتر جیمز هالیس طی بیست و دو فصل، شناخت مناسب از ماهیت روان یک انسان مبتنی بر روانشناسی یونگی ارائه میدهد.
ویژگی مهم این کتاب نحوهی فصلبندی و نثر آن است ترتیب و خلاصهنویسیها، یک متن قابل فهم و یکپارچه ارائه میدهد که با تحریک کنجکاوی خواننده او را به سمت کتاب اصلی هدایت میکند.
مباحث ارائه شده در این کتاب از آنیما و آنیموس تا فردیت، دین و معنویت، افسردگی، خدایان، مرگ، عقدهها و .....را شامل میشود و برخلاف حجم زیاد خود در قالب یک جزوهی روانشناسی برای علاقهمندان به آن شناخته میشود.
📚#چند_سطر_کتاب
به بیان ساده، هدف چرخهی خون و قربانی کردن، یعنی مرگ و تولد دوباره، این است که ما در رنج برگزیدگان شریک شویم و از طریق آن رنج از وحشتهای تصادفی زندگی بیرون بیاییم و به آن سطح از راز و معنا، که برخاسته از اساطیر است، قدم بگذاریم.
📗#راهنمای_سفر_درونی، #جیمز_هالیس، #راضیه_سعدی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📕راهنمای سفر درونی
✍🏻#مینا
چرا به این جهان قدم گذاشتهاید؟ رسالت شما در این زندگی چیست؟
کتابی که قرار است پاسخ این سوال را به شما بدهد مجموعهای از تمام کتابهای دکتر جیمز هالیس تحت عنوان راهنمای سفر درونی است. یک جلد کتاب که چکیدهوار شما را با نویسندهی معروف آثار "مرداب روح"، "ردپای خدایان"، "زندگی معنا" و ... هم سفر میکند.
مطالب گردآوری شده توسط لوگان جونز از کتابهای دکتر جیمز هالیس طی بیست و دو فصل، شناخت مناسب از ماهیت روان یک انسان مبتنی بر روانشناسی یونگی ارائه میدهد.
ویژگی مهم این کتاب نحوهی فصلبندی و نثر آن است ترتیب و خلاصهنویسیها، یک متن قابل فهم و یکپارچه ارائه میدهد که با تحریک کنجکاوی خواننده او را به سمت کتاب اصلی هدایت میکند.
مباحث ارائه شده در این کتاب از آنیما و آنیموس تا فردیت، دین و معنویت، افسردگی، خدایان، مرگ، عقدهها و .....را شامل میشود و برخلاف حجم زیاد خود در قالب یک جزوهی روانشناسی برای علاقهمندان به آن شناخته میشود.
📚#چند_سطر_کتاب
به بیان ساده، هدف چرخهی خون و قربانی کردن، یعنی مرگ و تولد دوباره، این است که ما در رنج برگزیدگان شریک شویم و از طریق آن رنج از وحشتهای تصادفی زندگی بیرون بیاییم و به آن سطح از راز و معنا، که برخاسته از اساطیر است، قدم بگذاریم.
📗#راهنمای_سفر_درونی، #جیمز_هالیس، #راضیه_سعدی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📗#کتاب_امروز
سیاگالش
نگهبان جنگل
💎جان گرفتن یک افسانه قدیمی
بالاخره بعد از مدتها شاهد جان گرفتن یک افسانه قدیمی ایرانی هستیم. چه غرورانگیز!
در افسانههای کهن گیلان آمده: پیرمرد سپیدمویی بود که نگهبان جنگل و حیوانات بود، بسیار مهربانو دلسوز. نام او سیاگالش. سیا به معنی کوه و گالش به معنی دامدار.
اگر کسی میخواست در محدودهی زندگی او شکار کند و یا به جانوری آسیب برساند سیا گالش او را تنبیه میکرد و قصههای زیادی هم در این زمینه نقل میشود...
سیاگالش در باور مردم گیلان هنوز هم نگهبان جنگل است طوری که زندگی در جنگل و ییلاق را بدون حمایت او غیر ممکن میدانند.
🟠لذت خواندن این کتاب و دیدن تصاویر زیبای آن در کنار اسامی محلی حیوانات دو چندان میشود.
پشت جلد کتاب نوشته:
تا حالا با یک خرس صبحانه خوردهای؟
با یک موش کور قدم زدهای؟
با یک کَل و بز دوچرخه سواری کردهای؟
سبیلهای یک فک را شانه زدهای؟
این کاری است که سیاگالش هر روز انجام میدهد. اما یک روز....
#سیا_گالش_نگهبان_جنگل، #محمد_رضا_شمس، #نشر_پرتقال
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
سیاگالش
نگهبان جنگل
💎جان گرفتن یک افسانه قدیمی
بالاخره بعد از مدتها شاهد جان گرفتن یک افسانه قدیمی ایرانی هستیم. چه غرورانگیز!
در افسانههای کهن گیلان آمده: پیرمرد سپیدمویی بود که نگهبان جنگل و حیوانات بود، بسیار مهربانو دلسوز. نام او سیاگالش. سیا به معنی کوه و گالش به معنی دامدار.
اگر کسی میخواست در محدودهی زندگی او شکار کند و یا به جانوری آسیب برساند سیا گالش او را تنبیه میکرد و قصههای زیادی هم در این زمینه نقل میشود...
سیاگالش در باور مردم گیلان هنوز هم نگهبان جنگل است طوری که زندگی در جنگل و ییلاق را بدون حمایت او غیر ممکن میدانند.
🟠لذت خواندن این کتاب و دیدن تصاویر زیبای آن در کنار اسامی محلی حیوانات دو چندان میشود.
پشت جلد کتاب نوشته:
تا حالا با یک خرس صبحانه خوردهای؟
با یک موش کور قدم زدهای؟
با یک کَل و بز دوچرخه سواری کردهای؟
سبیلهای یک فک را شانه زدهای؟
این کاری است که سیاگالش هر روز انجام میدهد. اما یک روز....
#سیا_گالش_نگهبان_جنگل، #محمد_رضا_شمس، #نشر_پرتقال
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📕بازیهای میراث
✍️#مینا
زندگی ایوری گرمبز دختر نابغهی دبیرستانی با یک خبر، یک نامه و یک دیدار به عمارت هاثورنها و چهار نوهی پسری او گره میخورد.
یک عاشقانهی متفاوت در عمارتی که معما و مرگ قصد امتحان او را دارد.
اگر یک روز صبح بیدلیل شما را به دفتر مدیر خواندند دست رد به سینهی سرنوشت خود نزنید. ایوری هم هرگز انتظار دیدن یک میلیاردر جذاب با چشمان خاکستری و نگاهی نافذ را نداشت.
گریسون هاثورن، وارث بر حق توبیاس بزرگ به نمایندگی از سه برادر دیگر خود دنبال دخترکی با نام ایوری گرمبز میگردد تا سر از راز وصیتنامهی شوکهکنندهی پدربزرگش درآورد.
چهار وارث متفاوت و جذاب هاثورنها در عمارت خود به انتظار دیدار دخترکی نشستهاند که یکشبه مالک میراث آنها شده است. دختری که تا به امروز نه او را دیدهاند و نه اسم او را شنیدهاند.
دختری که قرار است تمام معماهای کودکی تا برزگسالی پدربزرگ باهوش آنها را جلوتر از آنان حل کند.
احساسات درهم پیچیدهی شخصیتها، قوانین بازی، معماهای به دقت طراحی شدهی پدربزرگ، و رازهایی از گذشته، عمارت هاثورن را در خود فرو میبرد.
#چند_سطر_کتاب
اگر به خاطر کلماتش نبود، صدایش به گوش خوشایند میآمد. زیر لب گفتم: «مردی که فکر میکنه همه چی رو میدونه. چه جدید.»
جواب داد: «دختری که زبون تندوتیزی داره.» چشمهای نقرهایش به من خیره شده و گوشههای لبش بالا رفته بودند.
پرسیدم: « تو کی هستی؟ و چی میخوای» چیزی درونم اضافه کرد، از من، از من چی میخوای؟
پسر گفت: « تنها چیزی که میخوام اینه که یه پیام برسونم.» به دلایلی که نمیتوانستم دقیق تشخیصشان دهم، ضربان قلبم تندتر شد.»
پیامی که ثابت شده رسوندنش از طرق عادی تا حدی دشواره.»
📙#بازی_های_میراث، #جنیفر_لین_بارنز، #نجلا_محقق، #نشر_نون
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📕بازیهای میراث
✍️#مینا
زندگی ایوری گرمبز دختر نابغهی دبیرستانی با یک خبر، یک نامه و یک دیدار به عمارت هاثورنها و چهار نوهی پسری او گره میخورد.
یک عاشقانهی متفاوت در عمارتی که معما و مرگ قصد امتحان او را دارد.
اگر یک روز صبح بیدلیل شما را به دفتر مدیر خواندند دست رد به سینهی سرنوشت خود نزنید. ایوری هم هرگز انتظار دیدن یک میلیاردر جذاب با چشمان خاکستری و نگاهی نافذ را نداشت.
گریسون هاثورن، وارث بر حق توبیاس بزرگ به نمایندگی از سه برادر دیگر خود دنبال دخترکی با نام ایوری گرمبز میگردد تا سر از راز وصیتنامهی شوکهکنندهی پدربزرگش درآورد.
چهار وارث متفاوت و جذاب هاثورنها در عمارت خود به انتظار دیدار دخترکی نشستهاند که یکشبه مالک میراث آنها شده است. دختری که تا به امروز نه او را دیدهاند و نه اسم او را شنیدهاند.
دختری که قرار است تمام معماهای کودکی تا برزگسالی پدربزرگ باهوش آنها را جلوتر از آنان حل کند.
احساسات درهم پیچیدهی شخصیتها، قوانین بازی، معماهای به دقت طراحی شدهی پدربزرگ، و رازهایی از گذشته، عمارت هاثورن را در خود فرو میبرد.
#چند_سطر_کتاب
اگر به خاطر کلماتش نبود، صدایش به گوش خوشایند میآمد. زیر لب گفتم: «مردی که فکر میکنه همه چی رو میدونه. چه جدید.»
جواب داد: «دختری که زبون تندوتیزی داره.» چشمهای نقرهایش به من خیره شده و گوشههای لبش بالا رفته بودند.
پرسیدم: « تو کی هستی؟ و چی میخوای» چیزی درونم اضافه کرد، از من، از من چی میخوای؟
پسر گفت: « تنها چیزی که میخوام اینه که یه پیام برسونم.» به دلایلی که نمیتوانستم دقیق تشخیصشان دهم، ضربان قلبم تندتر شد.»
پیامی که ثابت شده رسوندنش از طرق عادی تا حدی دشواره.»
📙#بازی_های_میراث، #جنیفر_لین_بارنز، #نجلا_محقق، #نشر_نون
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📕#کتاب_امروز
فابل
✍️ #مهرنوش:
فابل چند سال تک و تنها توی جزیرهی جوال زندگی کرده و از راه غواصی و استخراج سنگهای قیمتی زندگیشو گذرونده. زندگی در جایی که کسی اونو عضوی از جامعه نمیدونه و هر لحظه ممکنه یه نفر اونو بکشه و بندازه ته دریا، از فابل یک دختر سرسخت ساخته.
فابل میخواد هر طور شده از جوال بره و پدرشو پیدا کنه ولی انگار پیدا کردنش سادهتر از زندگی توی جوال نیست. شاید بهتر باشه با خاطرات گذشته خداحافظی کنه و با واقعیت کنار بیاد.
از این کتاب خیلی انتظار موجودات جادویی و اتفاقات خارقالعاده نداشته باشید، اما قدرت سری فابل و ماجراهایی که روی دریا پیش میاد، جذاب و غیرقابل پیشبینی هستن.
البته این کتاب کمی چاشنی رمانتیک هم داره، اما چطور میشه به کسی اعتماد کرد؟ توی دریا زندگی سخته و هرکسی باید هوای سر خودشو داشته باشه، از کجا معلوم کی داره باهاش بازی میکنه و کی واقعا بهش اهمیت میده؟
در ضمن، ظاهرا این کتاب سه جلدیه و یک جلد فرعی هم داره که فابل اولین بخش از مجموعهی دریای باریک محسوب میشه. جلدهای بعدی به ترتیب همنام و آخرین میراث هستند. جلد فرعی هم مخصوص "سینت" پدر قدرتمند و عجیب فابل هست.
#چند_سطر_کتاب
همین که به سطح آب رسیدم، چیزی دور بازویم حلقه شد و پیش از آنکه حتی فرصت نفس کشیدن پیدا کنم، دوباره مرا به زیر کشید. زیر آب فریاد زدم و آخرین ذخیرهی هوا در ریههایم هنگام تقلا کردن از سینهام خارج شد.
از میان دستهی ماهیها که زیر پایم شنا میکردند، صورت کوی را دیدم که به من نگاه میکرد و هر دو دستش را محکم دور مچم حلقه کرده بود. با پایم به شانهاش لگد زدم، انگشتانش سُر خوردند و از مچم جدا شدند. دیدم تار میشد، با این حال با آخرین سرعتی که میتوانستم، به سوی نور در سطح آب پا زدم. ص26
📙#فابل، #آدریان_یانگ، #پگاه_خدادی، #نشر_کتاب_مجازی، 313صفحه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
فابل
✍️ #مهرنوش:
فابل چند سال تک و تنها توی جزیرهی جوال زندگی کرده و از راه غواصی و استخراج سنگهای قیمتی زندگیشو گذرونده. زندگی در جایی که کسی اونو عضوی از جامعه نمیدونه و هر لحظه ممکنه یه نفر اونو بکشه و بندازه ته دریا، از فابل یک دختر سرسخت ساخته.
فابل میخواد هر طور شده از جوال بره و پدرشو پیدا کنه ولی انگار پیدا کردنش سادهتر از زندگی توی جوال نیست. شاید بهتر باشه با خاطرات گذشته خداحافظی کنه و با واقعیت کنار بیاد.
از این کتاب خیلی انتظار موجودات جادویی و اتفاقات خارقالعاده نداشته باشید، اما قدرت سری فابل و ماجراهایی که روی دریا پیش میاد، جذاب و غیرقابل پیشبینی هستن.
البته این کتاب کمی چاشنی رمانتیک هم داره، اما چطور میشه به کسی اعتماد کرد؟ توی دریا زندگی سخته و هرکسی باید هوای سر خودشو داشته باشه، از کجا معلوم کی داره باهاش بازی میکنه و کی واقعا بهش اهمیت میده؟
در ضمن، ظاهرا این کتاب سه جلدیه و یک جلد فرعی هم داره که فابل اولین بخش از مجموعهی دریای باریک محسوب میشه. جلدهای بعدی به ترتیب همنام و آخرین میراث هستند. جلد فرعی هم مخصوص "سینت" پدر قدرتمند و عجیب فابل هست.
#چند_سطر_کتاب
همین که به سطح آب رسیدم، چیزی دور بازویم حلقه شد و پیش از آنکه حتی فرصت نفس کشیدن پیدا کنم، دوباره مرا به زیر کشید. زیر آب فریاد زدم و آخرین ذخیرهی هوا در ریههایم هنگام تقلا کردن از سینهام خارج شد.
از میان دستهی ماهیها که زیر پایم شنا میکردند، صورت کوی را دیدم که به من نگاه میکرد و هر دو دستش را محکم دور مچم حلقه کرده بود. با پایم به شانهاش لگد زدم، انگشتانش سُر خوردند و از مچم جدا شدند. دیدم تار میشد، با این حال با آخرین سرعتی که میتوانستم، به سوی نور در سطح آب پا زدم. ص26
📙#فابل، #آدریان_یانگ، #پگاه_خدادی، #نشر_کتاب_مجازی، 313صفحه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📙 #کتاب_امروز
"کامیلا تولنو" هنرمند دانمارکی، اخیرا در ایران نیز محبوبیت پیدا کرده. تولنو چهار کتاب شعر مینیمال به زبان انگلیسی منتشر کرده که از هر چهار کتاب در ایران هم استقبال شده.
این هنرمند و نویسنده برای بیان احساسات پیچیده با عبارات ساده معروف شده که معمولا با تصاویر ساده همراه است.
اولین کتاب کامیلا به نام "the moon" در سال 2020 منتشر شد و به رتبه یک پرفروشها دست یافت. بقیه آثار او نیز به ترتیب سال نشر "the wolf" ، "the orchid" و The Ocean هستند.
بخش کوچکی از کتاب "ماه" رو بخونیم:
things have a tendency to move
in a way
that clouds our vision
sometimes even the clearest truths
are hidden behind heavy shadows
a series of unfortunate events
that we cannot control
may pull us into a night
without an end
📓 THE MOON:ماه
#کامیلا_تولنو، #نشر_زبان_ما
🔹 k.tolnoe
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
"کامیلا تولنو" هنرمند دانمارکی، اخیرا در ایران نیز محبوبیت پیدا کرده. تولنو چهار کتاب شعر مینیمال به زبان انگلیسی منتشر کرده که از هر چهار کتاب در ایران هم استقبال شده.
این هنرمند و نویسنده برای بیان احساسات پیچیده با عبارات ساده معروف شده که معمولا با تصاویر ساده همراه است.
اولین کتاب کامیلا به نام "the moon" در سال 2020 منتشر شد و به رتبه یک پرفروشها دست یافت. بقیه آثار او نیز به ترتیب سال نشر "the wolf" ، "the orchid" و The Ocean هستند.
بخش کوچکی از کتاب "ماه" رو بخونیم:
things have a tendency to move
in a way
that clouds our vision
sometimes even the clearest truths
are hidden behind heavy shadows
a series of unfortunate events
that we cannot control
may pull us into a night
without an end
📓 THE MOON:ماه
#کامیلا_تولنو، #نشر_زبان_ما
🔹 k.tolnoe
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📗نیک سرشت
🔸اگر والدی هستید که در وقایع چالشبرانگیز تربیتی دچار درماندگی، فرسودگی و ناامیدی میشوید و دست آخر به دنبال مشاور خوب و کاربلدی برای کمک گرفتن هستید، و یا اینکه قصد فرزندآوری دارید و با هراس از مشکلات تربیتی در آینده دست به گریبانید، این کتاب میتواند بسیار مفید باشد.
🔸نویسنده که خود، روانشناس بالینیست و در حوزهی کودکان سالها تجربه دارد در این کتاب کوشیده است؛ خلا آموزشی مهمترین شغل دنیا یعنی فرزندپروری را با بیان موضوعات مختلف و پرچالش در این زمینه، پر کند.
#چند_سطر_کتاب
سالهای نخست مهماند.
فرزندان قبل از اینکه بتوانند صحبت کنند، از طریق ارتباط با والدینشان یاد میگیرند که چه چیزی پذیرفتنی یا شرم آور، کنترلپذیر یا خارج از تحمل است. در این صورت، «خاطرات» ما از دوران کودکی در واقع مهمتر از خاطراتی است که در سالهای آخر میسازیم؛ نحوهی تعامل والدین با بچهها در سالهای نخستشان، طرح کلیای را شکل میدهد که با خود وارد دنیا میکنند. فرزندان اطلاعاتی را که از طریق این تعاملات گرد میآورند هضم میکنند و آن را به کل دنیا تعمیم میدهند. ص51
📗#نیک_سرشت، #بکی_کندی، #شقایق_الکائی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📗نیک سرشت
🔸اگر والدی هستید که در وقایع چالشبرانگیز تربیتی دچار درماندگی، فرسودگی و ناامیدی میشوید و دست آخر به دنبال مشاور خوب و کاربلدی برای کمک گرفتن هستید، و یا اینکه قصد فرزندآوری دارید و با هراس از مشکلات تربیتی در آینده دست به گریبانید، این کتاب میتواند بسیار مفید باشد.
🔸نویسنده که خود، روانشناس بالینیست و در حوزهی کودکان سالها تجربه دارد در این کتاب کوشیده است؛ خلا آموزشی مهمترین شغل دنیا یعنی فرزندپروری را با بیان موضوعات مختلف و پرچالش در این زمینه، پر کند.
#چند_سطر_کتاب
سالهای نخست مهماند.
فرزندان قبل از اینکه بتوانند صحبت کنند، از طریق ارتباط با والدینشان یاد میگیرند که چه چیزی پذیرفتنی یا شرم آور، کنترلپذیر یا خارج از تحمل است. در این صورت، «خاطرات» ما از دوران کودکی در واقع مهمتر از خاطراتی است که در سالهای آخر میسازیم؛ نحوهی تعامل والدین با بچهها در سالهای نخستشان، طرح کلیای را شکل میدهد که با خود وارد دنیا میکنند. فرزندان اطلاعاتی را که از طریق این تعاملات گرد میآورند هضم میکنند و آن را به کل دنیا تعمیم میدهند. ص51
📗#نیک_سرشت، #بکی_کندی، #شقایق_الکائی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📗#کتاب_امروز
به کتابفروشی هیونام دونگ خوش آمدید
اگر به دنبال آرامش دوچندان بین سطرهای کتاب میگردید، پیشنهاد من کتابهاییست که داستانشان در بستر یک کتابفروشی یا یک کتابخانه اتفاق میافتد. باور کنید حتی داستان جنایی هم در بستر کتابفروشی و کتابخانه رنگ آرامش میگیرد!
کتاب امروز هم که به قلم یک نویسندهی کرهای نوشته شده، جدا از این قاعده نیست. روایت زن جوانیست که از حرفه و زندگی مشترکش دست شسته، محل زندگیاش را تغییر داده و برای شروعی دوباره به سراغ رویای دیرینش یعنی داشتن یک کتابفروشی رفته.
#چند_سطر_کتاب
در گذشته، او با استفاده از مانتراهایی مانند اشتیاق و اراده زندگی میکرد، گویی با حک کردن این کلمات در ذهنش، به نوعی به زندگیاش معنا میداد. سپس یک روز متوجه شد که احساس میکند دارد خودش را در تنگنا قرار میدهد و تصمیم گرفت دیگر هرگز اجازه ندهد این کلمات روش زندگی را به او دیکته کنند. در عوض یاد گرفت که به بدن و احساسش گوش دهد و در مکانهایی که خوشحالش میکنند بماند. او از خودش این سوالات را میپرسید:
آیا این مکان به من احساس مثبتی میدهد؟ آیا میتوانم واقعا به طور کامل و بدون چون و چرا خودم باشم؟ اگر اینجا باشم، یعنی خودم را دوست دارم و برای خودم ارزش قائلم؟ برای یونگ جو بودن در کتابفروشی پاسخی مثبت به تمامی این سوالات بود. ص6
📗#به_کتابفروشی_هیونام_دونگ_خوش_آمدید، #هوانگ_بوروم، #الهام_صیفی_کار، #آنیتا_پارسا، #انتشارات_دانش_آفرین
🍀 برخی از کتابهایی که در کتابفروشی یا کتابخانه روایت میشوند:
💎شکسپیر و شرکا نوشتهی جرمی مرسر
💎کتابخانهی نیمهشب نوشتهی مت هیگ
💎در کتابخانه پیدایش میکنی نوشتهی میچیکو آئویاما
💎کتاب فروشی 24 ساعته آقای پنامبرا نوشتهی رابین اسلوان
💎کتابفروشی سر نبش نوشتهی جنی کولگن
💎کتابفروشی کوچک بروکن ویل نوشتهی کاتارینا بیوالد
💎کشف عشق کنج یک کتاب فروشی نوشتهی ورونیکا هنری
💎نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی نوشتهی متیو سالیوان
💎واژههایی در اعماق آبی دریا نوشتهی کت کرولی
💎خاطرات یک کتابفروش نوشتهی شان بایتل
💎زن غیر ضروری نوشتهی ربیع علمالدین
💎روزها در کتابفروشی موریساکی نوشتهی ساتوشی یاگیساوا
💎سری کتابهای کتابخانهی آقای لمونچلو نوشتهی کریس گرابنستاین (کودک و نوجوان)
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
به کتابفروشی هیونام دونگ خوش آمدید
اگر به دنبال آرامش دوچندان بین سطرهای کتاب میگردید، پیشنهاد من کتابهاییست که داستانشان در بستر یک کتابفروشی یا یک کتابخانه اتفاق میافتد. باور کنید حتی داستان جنایی هم در بستر کتابفروشی و کتابخانه رنگ آرامش میگیرد!
کتاب امروز هم که به قلم یک نویسندهی کرهای نوشته شده، جدا از این قاعده نیست. روایت زن جوانیست که از حرفه و زندگی مشترکش دست شسته، محل زندگیاش را تغییر داده و برای شروعی دوباره به سراغ رویای دیرینش یعنی داشتن یک کتابفروشی رفته.
#چند_سطر_کتاب
در گذشته، او با استفاده از مانتراهایی مانند اشتیاق و اراده زندگی میکرد، گویی با حک کردن این کلمات در ذهنش، به نوعی به زندگیاش معنا میداد. سپس یک روز متوجه شد که احساس میکند دارد خودش را در تنگنا قرار میدهد و تصمیم گرفت دیگر هرگز اجازه ندهد این کلمات روش زندگی را به او دیکته کنند. در عوض یاد گرفت که به بدن و احساسش گوش دهد و در مکانهایی که خوشحالش میکنند بماند. او از خودش این سوالات را میپرسید:
آیا این مکان به من احساس مثبتی میدهد؟ آیا میتوانم واقعا به طور کامل و بدون چون و چرا خودم باشم؟ اگر اینجا باشم، یعنی خودم را دوست دارم و برای خودم ارزش قائلم؟ برای یونگ جو بودن در کتابفروشی پاسخی مثبت به تمامی این سوالات بود. ص6
📗#به_کتابفروشی_هیونام_دونگ_خوش_آمدید، #هوانگ_بوروم، #الهام_صیفی_کار، #آنیتا_پارسا، #انتشارات_دانش_آفرین
🍀 برخی از کتابهایی که در کتابفروشی یا کتابخانه روایت میشوند:
💎شکسپیر و شرکا نوشتهی جرمی مرسر
💎کتابخانهی نیمهشب نوشتهی مت هیگ
💎در کتابخانه پیدایش میکنی نوشتهی میچیکو آئویاما
💎کتاب فروشی 24 ساعته آقای پنامبرا نوشتهی رابین اسلوان
💎کتابفروشی سر نبش نوشتهی جنی کولگن
💎کتابفروشی کوچک بروکن ویل نوشتهی کاتارینا بیوالد
💎کشف عشق کنج یک کتاب فروشی نوشتهی ورونیکا هنری
💎نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی نوشتهی متیو سالیوان
💎واژههایی در اعماق آبی دریا نوشتهی کت کرولی
💎خاطرات یک کتابفروش نوشتهی شان بایتل
💎زن غیر ضروری نوشتهی ربیع علمالدین
💎روزها در کتابفروشی موریساکی نوشتهی ساتوشی یاگیساوا
💎سری کتابهای کتابخانهی آقای لمونچلو نوشتهی کریس گرابنستاین (کودک و نوجوان)
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📘#کتاب_امروز
پیرانِزی
✍️ #مهرنوش:
پیرانزی یک رمان فانتزی عجیبه! دنیایی که خلق کرده سرد و مرطوب و خوفناکه. نه اینکه موجودات ترسناک داشته باشه، نه. بلکه سرگذشت یک انسان تنهاست! "پیرانزی" در یک خانه زندگی میکنه که صدها تالار و راهرو داره و در آب محصوره. گاهی آب تا بخشهایی از خانه بالا میاد و اون مجبوره به تالارهای خشک پناه ببره.
هیچ همدمی نداره به جز مجسمههای فراوان که تالارهای خانه رو پر کردن و "دیگری". دیگری مردیه که پیرانزی هر هفته به دیدارش میره تا مشاهداتشون رو باهم به اشتراک بذارن.
اما چرا پیرانزی و دیگری تنها در این عمارت عجیب زندگی میکنن؟ اون چیز خاصی به خاطر نداره و منابعش محدود هستن، اما دیگری گاهی بهش چیزهایی مثل کفش، ساندویچ، کیسه خواب و غیره میده.
ارتباط این دو فرد نسبت به همدیگه، و نسبت به جهان اطرافشون چیزهای مختلفی رو به ذهن خواننده میاره. کمابیش مثل "در انتظار گودو" ولی در قالب دیگهای.
بعد از مدتها، رمانی شگفتانگیز و خلاقانه اومده تا شما رو غافلگیر کنه و از دنیای معمولی دور بشید.
#چند_سطر_کتاب
با اعتراض گفتم: «ولی نمیفهمم. من یه حافظهی قوی دارم. هر تالاری رو که تا حالا دیدم، یادمه. اینجا هفت هزار و ششصد و هفتاد و هشت تالار وجود داره.»
«تو هرگز چیزی رو دربارهی هزارتو فراموش نمیکنی، به خاطر همینه که همکاری و کمک تو در انجام این کار برای من ارزشمنده، ولی تو بقیه چیزها رو فراموش میکنی. و البته زمان رو هم گم میکنی.»
وحشت زده گفتم: «چی؟»
«زمان. تو همیشه زمان رو گم میکنی.» ص67
🔹پیرانزی، #سوزانا_کلارک، #پریسا_موسوی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
پیرانِزی
✍️ #مهرنوش:
پیرانزی یک رمان فانتزی عجیبه! دنیایی که خلق کرده سرد و مرطوب و خوفناکه. نه اینکه موجودات ترسناک داشته باشه، نه. بلکه سرگذشت یک انسان تنهاست! "پیرانزی" در یک خانه زندگی میکنه که صدها تالار و راهرو داره و در آب محصوره. گاهی آب تا بخشهایی از خانه بالا میاد و اون مجبوره به تالارهای خشک پناه ببره.
هیچ همدمی نداره به جز مجسمههای فراوان که تالارهای خانه رو پر کردن و "دیگری". دیگری مردیه که پیرانزی هر هفته به دیدارش میره تا مشاهداتشون رو باهم به اشتراک بذارن.
اما چرا پیرانزی و دیگری تنها در این عمارت عجیب زندگی میکنن؟ اون چیز خاصی به خاطر نداره و منابعش محدود هستن، اما دیگری گاهی بهش چیزهایی مثل کفش، ساندویچ، کیسه خواب و غیره میده.
ارتباط این دو فرد نسبت به همدیگه، و نسبت به جهان اطرافشون چیزهای مختلفی رو به ذهن خواننده میاره. کمابیش مثل "در انتظار گودو" ولی در قالب دیگهای.
بعد از مدتها، رمانی شگفتانگیز و خلاقانه اومده تا شما رو غافلگیر کنه و از دنیای معمولی دور بشید.
#چند_سطر_کتاب
با اعتراض گفتم: «ولی نمیفهمم. من یه حافظهی قوی دارم. هر تالاری رو که تا حالا دیدم، یادمه. اینجا هفت هزار و ششصد و هفتاد و هشت تالار وجود داره.»
«تو هرگز چیزی رو دربارهی هزارتو فراموش نمیکنی، به خاطر همینه که همکاری و کمک تو در انجام این کار برای من ارزشمنده، ولی تو بقیه چیزها رو فراموش میکنی. و البته زمان رو هم گم میکنی.»
وحشت زده گفتم: «چی؟»
«زمان. تو همیشه زمان رو گم میکنی.» ص67
🔹پیرانزی، #سوزانا_کلارک، #پریسا_موسوی، #نشر_میلکان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📘 #کتاب_امروز
گربه صفتی
گربهها هیچ نیازی به فلسفه ندارند. آنها بر اساس طبیعتشان راضیاند به زندگیای که برایشان مقرر شده. اما در انسانها ناراضی بودن از طبیعتشان است که طبیعی به نظر میرسد! با نتایج تراژیک و مضحکی که قابل پیشبینی است، آدمیزاد هرگز از تلاش برای بودنِ چیزی که نیست دست برنمیدارد. ص10
گربهصفتی یا به عبارتی فلسفهی گربهسانان، ترکیبی از فلسفه و جامعهشناسی و زیستشناسیه. در این کتاب دیدگاههای فلاسفهی مختلف رو در مورد زندگی و انسان میبینیم و در این بین ماجراهایی از گربههای مختلف رو هم میشنویم. در واقع این کتاب نمیخواد از گربهها به ما درس بده، بلکه با توجه به سبک زندگی گربهسانان، به انسان از زاویه دید جدیدی نگاه میکنه.
مثلا در جایی میگه: مطمئنا نمیتوانیم بدانیم گربه بودن چگونه است. همچنین نمیتوانیم درک کنیم که انسان دیگری بودن چگونه است. با این که ما به درستی معتقدیم کسی که فکر میکند انسانهای دیگر ماشینهای بیاحساساند بیمار روانی است، فلاسفهای همچون دکارت دقیقا همین نظر را دربارهی حیوانات داشتند و با این حال به عنوان علامهی دهر تحسین شدند. ص102
📕 #گربه_صفتی، #جان_گری، #مهدی_مومنی_نیا، #نشر_دیوار
www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
گربه صفتی
گربهها هیچ نیازی به فلسفه ندارند. آنها بر اساس طبیعتشان راضیاند به زندگیای که برایشان مقرر شده. اما در انسانها ناراضی بودن از طبیعتشان است که طبیعی به نظر میرسد! با نتایج تراژیک و مضحکی که قابل پیشبینی است، آدمیزاد هرگز از تلاش برای بودنِ چیزی که نیست دست برنمیدارد. ص10
گربهصفتی یا به عبارتی فلسفهی گربهسانان، ترکیبی از فلسفه و جامعهشناسی و زیستشناسیه. در این کتاب دیدگاههای فلاسفهی مختلف رو در مورد زندگی و انسان میبینیم و در این بین ماجراهایی از گربههای مختلف رو هم میشنویم. در واقع این کتاب نمیخواد از گربهها به ما درس بده، بلکه با توجه به سبک زندگی گربهسانان، به انسان از زاویه دید جدیدی نگاه میکنه.
مثلا در جایی میگه: مطمئنا نمیتوانیم بدانیم گربه بودن چگونه است. همچنین نمیتوانیم درک کنیم که انسان دیگری بودن چگونه است. با این که ما به درستی معتقدیم کسی که فکر میکند انسانهای دیگر ماشینهای بیاحساساند بیمار روانی است، فلاسفهای همچون دکارت دقیقا همین نظر را دربارهی حیوانات داشتند و با این حال به عنوان علامهی دهر تحسین شدند. ص102
📕 #گربه_صفتی، #جان_گری، #مهدی_مومنی_نیا، #نشر_دیوار
www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
سوپ آنقدر تند بود که تمام درماندگیام را سوزاند و مثل ظرفی که توی آب جوش خیس خورده و ساییده شده، تمیز و سرحال به رختخواب رفتم.
📘#کتاب_امروز
خمیر ترش
#مهرنوش:
لوئیس از دانشگاه فارغالتحصیل شده و در کار خودش متخصصه. یه شغل خوب بهش پیشنهاد شده که حقوق بالایی هم داره و باید به شهر دیگه بره. اما شغل جدید با همهی هیجانش، چیزی جز استرس و کمخوابی و غذای بد و ساعتهای کاری طولانی به دنبال نداره.
در همین حال، یک آگهی "سوپ تند" تغییر بزرگی در مسیر زندگیش ایجاد میکنه. یک کاسه سوپ تند و یک تکه نان خمیر ترش، اون رو موقت به زندگی واقعی برمیگردونه. و وقتی میفهمه آشپزهای سوپ تند میخوان به کشورشون برگردن، انگار چیزی رو داره از دست میده.
به این شدت نه ولی ممکنه خیلی از ماها در جایگاه لوئیس قرار گرفته باشیم و خودمون رو در جایی ببینیم که نمیدونیم علاقهمندی و استعدادمون در چیه، و فقط برای حفظ وضعیت موجود تلاش میکنیم.
🥖نان خمیر ترش رو شاید دیده باشید. همون نونهای چاقی که روی اونها ترک خورده و بعد برش خوردن حفره هم داره. برای پختنش باید همیشه به خمیر ترش که ماده اصلی نونه، غذا بدید و ازش مراقبت کنید.
📕فقط اینکه گاهی به چیزهایی توی کتاب برمیخورم که احساس میکنم مترجم یا ویراستار اصلا با زبان فارسی آشنایی نداشتن!! مثلا اسم شرکت رو نوشته ژنرال دکستریتی! کاری به تلفظ اصلیش ندارم ولی در فارسی ما اسم شرکتها رو معمولا جنرال مینویسیم و ژنرال مفهوم دیگه ای برامون داره. یا مثلا در جای دیگه نوشته: دک و پوز مهربان یک بازآور طلایی را داشت. به جان بچههام اگه پانویس نداشت عمرا میفهمیدم بازآور طلایی چیه!
حتی میتونید گوگل کنید ولی هیچ رفرنسی براش نیست.
(اسم نژاد سگ "گلدن رتریور" رو ترجمه کرده. چرا باید اسم نژاد ترجمه بشه؟)
🔹خمیر ترش، #رابین_اسلون، #سحر_حدیقه، #نشر_خوب
www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
📘#کتاب_امروز
خمیر ترش
#مهرنوش:
لوئیس از دانشگاه فارغالتحصیل شده و در کار خودش متخصصه. یه شغل خوب بهش پیشنهاد شده که حقوق بالایی هم داره و باید به شهر دیگه بره. اما شغل جدید با همهی هیجانش، چیزی جز استرس و کمخوابی و غذای بد و ساعتهای کاری طولانی به دنبال نداره.
در همین حال، یک آگهی "سوپ تند" تغییر بزرگی در مسیر زندگیش ایجاد میکنه. یک کاسه سوپ تند و یک تکه نان خمیر ترش، اون رو موقت به زندگی واقعی برمیگردونه. و وقتی میفهمه آشپزهای سوپ تند میخوان به کشورشون برگردن، انگار چیزی رو داره از دست میده.
به این شدت نه ولی ممکنه خیلی از ماها در جایگاه لوئیس قرار گرفته باشیم و خودمون رو در جایی ببینیم که نمیدونیم علاقهمندی و استعدادمون در چیه، و فقط برای حفظ وضعیت موجود تلاش میکنیم.
🥖نان خمیر ترش رو شاید دیده باشید. همون نونهای چاقی که روی اونها ترک خورده و بعد برش خوردن حفره هم داره. برای پختنش باید همیشه به خمیر ترش که ماده اصلی نونه، غذا بدید و ازش مراقبت کنید.
📕فقط اینکه گاهی به چیزهایی توی کتاب برمیخورم که احساس میکنم مترجم یا ویراستار اصلا با زبان فارسی آشنایی نداشتن!! مثلا اسم شرکت رو نوشته ژنرال دکستریتی! کاری به تلفظ اصلیش ندارم ولی در فارسی ما اسم شرکتها رو معمولا جنرال مینویسیم و ژنرال مفهوم دیگه ای برامون داره. یا مثلا در جای دیگه نوشته: دک و پوز مهربان یک بازآور طلایی را داشت. به جان بچههام اگه پانویس نداشت عمرا میفهمیدم بازآور طلایی چیه!
حتی میتونید گوگل کنید ولی هیچ رفرنسی براش نیست.
(اسم نژاد سگ "گلدن رتریور" رو ترجمه کرده. چرا باید اسم نژاد ترجمه بشه؟)
🔹خمیر ترش، #رابین_اسلون، #سحر_حدیقه، #نشر_خوب
www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
📕 #کتاب_امروز
#سروتونین
#مهرنوش:
سروتونین یک کتاب جامع در مورد سلامت روان هست که برای مخاطبینی با طیف سنی نوجوان تا بزرگسال نوشته شده. در زمینهی احساسات و بلوغ کتابهای مختلفی تالیف شدن ولی این یکی جنبههای مختلفی از جمله فشارهای شبکههای اجتماعی، نحوهی کاهش استرس، دوستیابی و نحوهی کمک گرفتن در موارد بحرانی رو مطرح کرده.
شاید ظاهر کتاب کمی کودکانه باشه ولی مطمئن باشید در خیلی از موارد میتونه به همهی افراد با هر رده سنی کمک کنه.
"همهی احساسات عادیاند، حتی احساسات بد. بنابراین اگر احساس بدی داشته باشی، معنیاش این نیست که آدم بدی هستی، اما باید یاد بگیری چطور به احساساتت واکنش نشان بدهی و با خودت مهربان باشی." ص37
دوست سمی ممکن است...
🔹مدام بهت بگوید اشتباه میکنی، فرقی هم نمیکند تو چه بگویی.
🔹مدام از کارهایت انتقاد کند و کارهای خجالتآوری را که در گذشته انجام دادهای، به رخت بکشد.
🔹دربارهی چیزهایی که بهشان علاقه داری یا خوب انجامشان میدهی، بدگویی کند یا حرفهای تحقیرآمیز بزند. ص88
📕 سروتونین روزی یک وعده ناشتا (چگونه مراقب سلامت روان خودمان باشیم؟)، #آلیس_جیمز، #لویی_استوول، #آرزو_قلی_زاده، #نشر_پرتقال
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#سروتونین
#مهرنوش:
سروتونین یک کتاب جامع در مورد سلامت روان هست که برای مخاطبینی با طیف سنی نوجوان تا بزرگسال نوشته شده. در زمینهی احساسات و بلوغ کتابهای مختلفی تالیف شدن ولی این یکی جنبههای مختلفی از جمله فشارهای شبکههای اجتماعی، نحوهی کاهش استرس، دوستیابی و نحوهی کمک گرفتن در موارد بحرانی رو مطرح کرده.
شاید ظاهر کتاب کمی کودکانه باشه ولی مطمئن باشید در خیلی از موارد میتونه به همهی افراد با هر رده سنی کمک کنه.
"همهی احساسات عادیاند، حتی احساسات بد. بنابراین اگر احساس بدی داشته باشی، معنیاش این نیست که آدم بدی هستی، اما باید یاد بگیری چطور به احساساتت واکنش نشان بدهی و با خودت مهربان باشی." ص37
دوست سمی ممکن است...
🔹مدام بهت بگوید اشتباه میکنی، فرقی هم نمیکند تو چه بگویی.
🔹مدام از کارهایت انتقاد کند و کارهای خجالتآوری را که در گذشته انجام دادهای، به رخت بکشد.
🔹دربارهی چیزهایی که بهشان علاقه داری یا خوب انجامشان میدهی، بدگویی کند یا حرفهای تحقیرآمیز بزند. ص88
📕 سروتونین روزی یک وعده ناشتا (چگونه مراقب سلامت روان خودمان باشیم؟)، #آلیس_جیمز، #لویی_استوول، #آرزو_قلی_زاده، #نشر_پرتقال
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📕 #کتاب_امروز
الکس و من
در 6 سپتامبر سال 2007، طوطی خاکستری آفریقایی به نام الکس دچار مرگ زودهنگام در سن 31 سالگی شد. آخرین کلماتی که او به صاحبش، آیرین پپربرگ، گفت، این ها بودند: «خوب باش. دوستت دارم»
این کتاب در واقع زندگینامهی نویسنده خانم آیرین پپربرگ دانشمند رفتارشناس است. خانم پپربرگ برای تحقیقاتی که با یک طوطی به نام الکس داشت معروفه و این کتاب هم به ماجرای زندگی خودش پرداخته و هم اینکه چطور مسیرش به کار با الکس کشیده شد.
البته جدای از جنبههای علمی داستان، پپربرگ نزدیک به سه دهه با الکس کار کرده و قطعا وابستگی عاطفی هم نسبت به الکس پیدا کرده.
الکس این پرنده باهوش نشون داد که طوطیها صرفا تقلید نمیکنن و میتونن به اندازهی یک بچهی چهار ساله باهوش باشن. زندگی پر فراز و نشیب این دو نفر مخصوصا برای کسانی که پرندهها رو دوست دارن میتونه جذاب و در عین حال غمانگیز باشه.
#چند_سطر_کتاب
آن زمان به والدینی مثل مادر من میگفتند مادر یخچالی: سرد و غیر صمیمی. او هرگز خودجوش من را در آغوش نمیگرفت یا با محبت با من صحبت نمیکرد و هرگز با من بازی نمیکرد یا برایم کتاب نمیخواند. پدرم، روزها معلم راهنمایی بود و شبها، به لطف لایحه جی.آی برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد درس میخواند و از مادر بیمارش مراقبت میکرد. به همین خاطر من او را از یک صبح بخیر تا صبح بخیر بعدی نمیدیدم. تا روزی که "بینام" وارد زندگی من شود، فقط من بودم و من، یک کودک گوشهگیر که کسی را جز خودش برای حرف زدن نداشت. اما حالا آن شرایط تغییر کرده بود. حالا دیگر فقط من نبودم. حالا بینام بود و من. بینهایت ذوق زده بودم. بالاخره همدمی داشتم، کسی که میتوانستم با او صحبت کنم، کسی که به نظر من وفادار بود. ص26
📗 الکس و من، #آیرین_ماکسین_پپربرگ، #فائزه_ادیبان، #نشر_دانش_آفرین
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
الکس و من
در 6 سپتامبر سال 2007، طوطی خاکستری آفریقایی به نام الکس دچار مرگ زودهنگام در سن 31 سالگی شد. آخرین کلماتی که او به صاحبش، آیرین پپربرگ، گفت، این ها بودند: «خوب باش. دوستت دارم»
این کتاب در واقع زندگینامهی نویسنده خانم آیرین پپربرگ دانشمند رفتارشناس است. خانم پپربرگ برای تحقیقاتی که با یک طوطی به نام الکس داشت معروفه و این کتاب هم به ماجرای زندگی خودش پرداخته و هم اینکه چطور مسیرش به کار با الکس کشیده شد.
البته جدای از جنبههای علمی داستان، پپربرگ نزدیک به سه دهه با الکس کار کرده و قطعا وابستگی عاطفی هم نسبت به الکس پیدا کرده.
الکس این پرنده باهوش نشون داد که طوطیها صرفا تقلید نمیکنن و میتونن به اندازهی یک بچهی چهار ساله باهوش باشن. زندگی پر فراز و نشیب این دو نفر مخصوصا برای کسانی که پرندهها رو دوست دارن میتونه جذاب و در عین حال غمانگیز باشه.
#چند_سطر_کتاب
آن زمان به والدینی مثل مادر من میگفتند مادر یخچالی: سرد و غیر صمیمی. او هرگز خودجوش من را در آغوش نمیگرفت یا با محبت با من صحبت نمیکرد و هرگز با من بازی نمیکرد یا برایم کتاب نمیخواند. پدرم، روزها معلم راهنمایی بود و شبها، به لطف لایحه جی.آی برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد درس میخواند و از مادر بیمارش مراقبت میکرد. به همین خاطر من او را از یک صبح بخیر تا صبح بخیر بعدی نمیدیدم. تا روزی که "بینام" وارد زندگی من شود، فقط من بودم و من، یک کودک گوشهگیر که کسی را جز خودش برای حرف زدن نداشت. اما حالا آن شرایط تغییر کرده بود. حالا دیگر فقط من نبودم. حالا بینام بود و من. بینهایت ذوق زده بودم. بالاخره همدمی داشتم، کسی که میتوانستم با او صحبت کنم، کسی که به نظر من وفادار بود. ص26
📗 الکس و من، #آیرین_ماکسین_پپربرگ، #فائزه_ادیبان، #نشر_دانش_آفرین
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📚چهار فصل در ژاپن
✍🏻#مینا
فلو مترجم تازهکاری که بعد از ترجمهی اولین کتاب خود دچار سردرگمی و ناامیدی پیچیدهای شده است بعد از یک قرار شام دوستانه زمانی که در قطار برگشت به خانه است کتابی را پیدا میکند که آغازگر سفری دگرگونکننده در زندگی یکنواخت او میشود.
کتاب یک جلد قهوهای ساده دارد و روی آن خیلی ساده نوشته شده است: صدای آب
نوشتهی هیبیکی.
و همین. هیچ توضیحی اعم از نام انتشارات و ... ندارد و همین مورد کتاب را برای فلو مرموزتر نیز میکند و در ادامه تصمیم به ترجمهی آن میگیرد.
برای فلو این کتاب ساده با جلد قهوهای معجزهای با خود به همراه میآورد که همهی ما در سختترین لحظات زندگیمان منتظر آن هستیم.
کتاب از آیاکو پیرزنی با شخصیتی محکم و متفاوت حرف میزند که کافه رستورانی کوچک را اداره میکند اما در واقع در این کافه در کنار پذیرایی از افراد مختلف آمادهی همصحبتی با انسانهای غریبه و آشنا است.
تا زمانی که تصمیم میگیرد از نوهی پسر مرحوم خود به مدت چهار فصل نگهداری کند. کیو، پسری 19 ساله که با رد شدن در آزمون پزشکی مادر خود را ناامید کرده مادری که همیشه برای جلب رضایت او تلاش میکرد و حالا درماندهتر از همیشه مجبور به سفر به روستای کوچک و دورافتادهی مادربزرگ خود است مادربزرگی که فقط تعریف او را شنیده است!
📕#چند_سطر_کتاب
سرش را چرخاند و به کولترین نگاه کرد که روی فرش حصیری دراز کشیده و در خود جمع شده بود.
در خواب پاهایش تکان میخورد. «اگه جای گربهها باشی میفهمی که اونا رویابافی میکنن، ولی نمیذارن این رویاها تمام وقت و وجودشون رو مختص خودشون کنن. ولی آدمها کاملا اینطوری هستن. ما در قبال تبدیل کردن رویاهامون به واقعیت، احساس اجبار میکنیم... و این همون چیزیه که هم باعث خوشحالی و هم باعث نارضایتی ما میشه.»
#چهار_فصل_در_ژاپن، #نیک_بردلی، #ثمین_سلاجقه، #انتشارات_دانش_آفرین
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📚چهار فصل در ژاپن
✍🏻#مینا
فلو مترجم تازهکاری که بعد از ترجمهی اولین کتاب خود دچار سردرگمی و ناامیدی پیچیدهای شده است بعد از یک قرار شام دوستانه زمانی که در قطار برگشت به خانه است کتابی را پیدا میکند که آغازگر سفری دگرگونکننده در زندگی یکنواخت او میشود.
کتاب یک جلد قهوهای ساده دارد و روی آن خیلی ساده نوشته شده است: صدای آب
نوشتهی هیبیکی.
و همین. هیچ توضیحی اعم از نام انتشارات و ... ندارد و همین مورد کتاب را برای فلو مرموزتر نیز میکند و در ادامه تصمیم به ترجمهی آن میگیرد.
برای فلو این کتاب ساده با جلد قهوهای معجزهای با خود به همراه میآورد که همهی ما در سختترین لحظات زندگیمان منتظر آن هستیم.
کتاب از آیاکو پیرزنی با شخصیتی محکم و متفاوت حرف میزند که کافه رستورانی کوچک را اداره میکند اما در واقع در این کافه در کنار پذیرایی از افراد مختلف آمادهی همصحبتی با انسانهای غریبه و آشنا است.
تا زمانی که تصمیم میگیرد از نوهی پسر مرحوم خود به مدت چهار فصل نگهداری کند. کیو، پسری 19 ساله که با رد شدن در آزمون پزشکی مادر خود را ناامید کرده مادری که همیشه برای جلب رضایت او تلاش میکرد و حالا درماندهتر از همیشه مجبور به سفر به روستای کوچک و دورافتادهی مادربزرگ خود است مادربزرگی که فقط تعریف او را شنیده است!
📕#چند_سطر_کتاب
سرش را چرخاند و به کولترین نگاه کرد که روی فرش حصیری دراز کشیده و در خود جمع شده بود.
در خواب پاهایش تکان میخورد. «اگه جای گربهها باشی میفهمی که اونا رویابافی میکنن، ولی نمیذارن این رویاها تمام وقت و وجودشون رو مختص خودشون کنن. ولی آدمها کاملا اینطوری هستن. ما در قبال تبدیل کردن رویاهامون به واقعیت، احساس اجبار میکنیم... و این همون چیزیه که هم باعث خوشحالی و هم باعث نارضایتی ما میشه.»
#چهار_فصل_در_ژاپن، #نیک_بردلی، #ثمین_سلاجقه، #انتشارات_دانش_آفرین
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar