#کتاب_امروز:
📕خواهر من، قاتل زنجیرهای
📓اوینکان بریثویت
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #سعیده_تیموری:
راستش گاهی فکر میکردم نسبت نزدیک داشتن با یک قاتل میتونه چقدر هیجانانگیز و کاربردی باشه! شما دستور قتل خیلی از افرادی که روی مختون میرن رو صادر میکنید و... 🙂
اما «کورید» راوی داستان نظرم رو کاملا عوض کرد.
«آیولا» خواهر کوریده و کورید از زمانی که یادش میاد مراقب خواهرش بوده. آیولا در زیبایی زبانزده و همه یه جورایی زیبایی اون رو ستایش میکنن و بعضیا مثل مادرش به داشتن دختر زیباش افتخار میکنن. اما مردانی که توی زندگی آیولا میان به سرنوشت خوبی دچار نمیشن و به شکل بدی کشته میشن...
کورید همیشه در جریان این قتلها قرار میگیره و یه جورایی خودش رو مسئول جمع کردن جنازهها و صحنهی قتل میدونه. اما تا کجا میتونه ساکت باشه؟ حتی وقتی پای دکتری که عاشقشه هم میاد وسط میتونه سکوت کنه؟
پشت جلد کتاب نوشته شده: «اوینکان بریثویت، نویسندهی جوان بریتانیایی (متولد 1988)، در اولین کتابش فضایی متفاوت را تجربه میکند. "خواهر من، قاتل زنجیرهای" رمانی رازآلود و معمایی است که در فضایی تاریک با چاشنی طنز و هیجان به وقوع میپیوندد و از سایر رمانهای همژانرش متمایز است. همین تمایز است که حسابی به مذاق خوانندگان و منتقدان خوش آمده است.»
◀️ #چند_سطر_کتاب
«فامیلش چی؟»
اخمی میکند، لبهایش را به هم فشار میدهد و بعد، سرش را تکان میدهد. انگار که دارد سعی میکند اسمی را که ته ذهنش گیر کرده است جلو بیاورد. اما موفق نمیشود. شانههایش را بالا میاندازد. باید کیف آن مرد را برمیداشتم. دفترچهی یادداشت را میبندم. دفترچهی کوچکی است، کوچکتر از کف دستم. یک بار، داشتم ویدئوی تدکسی را میدیدم که در آن آقایی میگفت همراه داشتن یک دفترچهی یادداشت و نوشتن یک لحظهی خوشحالکننده در هر روز، به او کمک کرده است تا زندگیاش را تغییر دهد. برای همین، این دفترچهی یادداشت را خریدم. در صفحهی اولش نوشتم: «جغد سفیدی را از پنجرهی اتاقم دیدم» دفترچهام بعد از آن، تقریبا خالی ماند.
«میدونی که تقصیر من نبود، مگه نه؟» اما نمیدانم. نمیدانم دقیقا به چه چیزی اشاره میکند. منظورش ناتوانی در به یاد آوردن فامیل آن مرد است؟ یا مرگش؟
ص11
📓خواهر من، قاتل زنجیرهای، #اوینکان_بریثویت، مترجمان: #میلاد_بابانژاد و #الهه_مرادی، #نشر_نون، چاپ اول 1399، 248صفحه، قیمت: 45هزارتومان
#رمان_خارجی
عنوان اصلی: my sister the serial killer
نویسنده: #Oyinkan_Braithwaite
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📕خواهر من، قاتل زنجیرهای
📓اوینکان بریثویت
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #سعیده_تیموری:
راستش گاهی فکر میکردم نسبت نزدیک داشتن با یک قاتل میتونه چقدر هیجانانگیز و کاربردی باشه! شما دستور قتل خیلی از افرادی که روی مختون میرن رو صادر میکنید و... 🙂
اما «کورید» راوی داستان نظرم رو کاملا عوض کرد.
«آیولا» خواهر کوریده و کورید از زمانی که یادش میاد مراقب خواهرش بوده. آیولا در زیبایی زبانزده و همه یه جورایی زیبایی اون رو ستایش میکنن و بعضیا مثل مادرش به داشتن دختر زیباش افتخار میکنن. اما مردانی که توی زندگی آیولا میان به سرنوشت خوبی دچار نمیشن و به شکل بدی کشته میشن...
کورید همیشه در جریان این قتلها قرار میگیره و یه جورایی خودش رو مسئول جمع کردن جنازهها و صحنهی قتل میدونه. اما تا کجا میتونه ساکت باشه؟ حتی وقتی پای دکتری که عاشقشه هم میاد وسط میتونه سکوت کنه؟
پشت جلد کتاب نوشته شده: «اوینکان بریثویت، نویسندهی جوان بریتانیایی (متولد 1988)، در اولین کتابش فضایی متفاوت را تجربه میکند. "خواهر من، قاتل زنجیرهای" رمانی رازآلود و معمایی است که در فضایی تاریک با چاشنی طنز و هیجان به وقوع میپیوندد و از سایر رمانهای همژانرش متمایز است. همین تمایز است که حسابی به مذاق خوانندگان و منتقدان خوش آمده است.»
◀️ #چند_سطر_کتاب
«فامیلش چی؟»
اخمی میکند، لبهایش را به هم فشار میدهد و بعد، سرش را تکان میدهد. انگار که دارد سعی میکند اسمی را که ته ذهنش گیر کرده است جلو بیاورد. اما موفق نمیشود. شانههایش را بالا میاندازد. باید کیف آن مرد را برمیداشتم. دفترچهی یادداشت را میبندم. دفترچهی کوچکی است، کوچکتر از کف دستم. یک بار، داشتم ویدئوی تدکسی را میدیدم که در آن آقایی میگفت همراه داشتن یک دفترچهی یادداشت و نوشتن یک لحظهی خوشحالکننده در هر روز، به او کمک کرده است تا زندگیاش را تغییر دهد. برای همین، این دفترچهی یادداشت را خریدم. در صفحهی اولش نوشتم: «جغد سفیدی را از پنجرهی اتاقم دیدم» دفترچهام بعد از آن، تقریبا خالی ماند.
«میدونی که تقصیر من نبود، مگه نه؟» اما نمیدانم. نمیدانم دقیقا به چه چیزی اشاره میکند. منظورش ناتوانی در به یاد آوردن فامیل آن مرد است؟ یا مرگش؟
ص11
📓خواهر من، قاتل زنجیرهای، #اوینکان_بریثویت، مترجمان: #میلاد_بابانژاد و #الهه_مرادی، #نشر_نون، چاپ اول 1399، 248صفحه، قیمت: 45هزارتومان
#رمان_خارجی
عنوان اصلی: my sister the serial killer
نویسنده: #Oyinkan_Braithwaite
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
#کتاب_تازه #خرداد1399
📒چرخش کلید
#روث_ور
#شادی_حامدی_آزاد
#نشر_نون
#رمان_خارجی
360صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 58000 تومان
t.me/klidar
📒چرخش کلید
#روث_ور
#شادی_حامدی_آزاد
#نشر_نون
#رمان_خارجی
360صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 58000 تومان
t.me/klidar
#کتاب_تازه #خرداد1399
📕چرخش کلید
#روث_ور
#شادی_حامدی_آزاد
#نشر_نون
#رمان_خارجی
360صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 58000 تومان
t.me/klidar
📕چرخش کلید
#روث_ور
#شادی_حامدی_آزاد
#نشر_نون
#رمان_خارجی
360صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 58000 تومان
t.me/klidar
#کتاب_تازه #خرداد1399
📗تمام آن یکشنبهها کجا رفتهاند؟
#هاروکی_موراکامی #کنزابورواوئه #کازوئو_ایشی_گورو
#مژگان_رنجبر
#نشر_نون
#مجموعه_داستان
288صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 49000 تومان
t.me/klidar
📗تمام آن یکشنبهها کجا رفتهاند؟
#هاروکی_موراکامی #کنزابورواوئه #کازوئو_ایشی_گورو
#مژگان_رنجبر
#نشر_نون
#مجموعه_داستان
288صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 49000 تومان
t.me/klidar
#کتاب_تازه #تیر1399
📗ناکدبانو
#سوفی_کینسلا
#روناک_احمدی_آهنگر
#نشر_نون
#رمان_خارجی
380صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 65000 تومان
t.me/klidar
📗ناکدبانو
#سوفی_کینسلا
#روناک_احمدی_آهنگر
#نشر_نون
#رمان_خارجی
380صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 65000 تومان
t.me/klidar
#کتاب_امروز
📒 #ناکدبانو
🔹 #سوفی_کینسلا
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی
سامانتا وکیل باهوش و فعال، همیشه در استرس، به خودش اجازه نمیده حتی یک ساعت استراحت کنه. تمام توان و تلاش رو گذاشته تا بتونه سهامدار شرکتشون بشه و ذره ذرهی انرژیشو گذاشته تا هیچ اشتباهی مرتکب نشه.
درست روزی که قراره اعلام کنن سامانتا جزو سهامداران شرکت شده یا نه، متوجه میشه که اشتباه وحشتناکی مرتکب شده. اما سامانتا که همیشه بینقص بوده، حالا نمیدونه چطور اشتباهشو جبران کنه و دست به کاری میزنه که ....
نویسنده تلاش میکنه تا تعادلی بین کار و روابط شخصی برقرار کنه، اما انگار شخصیت داستان بیش از اینها استرس داره، پس شاید بد نباشه یه استراحتی بهش بده.
ناکدبانو، داستانی روان و ساده، در عین حال جذاب و پرکششه. یک طنز اجتماعی انگلیسی، البته نه در حد جوجو مویز😉
◀️ #چند_سطر_کتاب:
مایا داره با صدای آرومش میگه: «ریلکس باش. تصور کن کنار ساحل دریا داری راه میری.»
آروم میگم: «اوهوم...»
تایپ میکنم: دیوید، نظر به قرارداد نفتی ZFN، اصلاحیهها رو خوندم، فکر میکنم جوابمون باید این باشه که...
«داری چی کار میکنی؟» یهو، حواس مایا جمع شده.
میگم: «هیچی!» و سریع، بلکبری رو زیر حوله قایم میکنم. «فقط دارم...امم... ریلکس میکنم.»
با ناباوری میگه: «داری یه چیزی رو قایم میکنی؟»
«نه!»
از زیر حوله، صدای بیب بیب بلکبری شنیده میشه. لعنتی.
سعی میکنم عادی به نظر برسم. «فکر کنم صدای یه ماشین بود، بیرون توی خیابون.»
مایا چشمهاشو تنگ میکنه.
با یه حالت تهدید آمیز میگه: «سامانتا تو یه وسیلهی الکترونیکی اون زیر داری؟»
یه احساسی بهم میگه اگه اعتراف نکنم، ممکنه حوله رو از تنم بکشه.
ص 12
📗ناکدبانو، سوفی کینسلا، مترجم: #روناک_احمدی_آهنگر، #نشر_نون، 384صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 65هزارتومان
# رمان_خارجی
عنوان اصلی: The Undomestic Goddess
نویسنده: #Sophie_Kinsella
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📒 #ناکدبانو
🔹 #سوفی_کینسلا
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی
سامانتا وکیل باهوش و فعال، همیشه در استرس، به خودش اجازه نمیده حتی یک ساعت استراحت کنه. تمام توان و تلاش رو گذاشته تا بتونه سهامدار شرکتشون بشه و ذره ذرهی انرژیشو گذاشته تا هیچ اشتباهی مرتکب نشه.
درست روزی که قراره اعلام کنن سامانتا جزو سهامداران شرکت شده یا نه، متوجه میشه که اشتباه وحشتناکی مرتکب شده. اما سامانتا که همیشه بینقص بوده، حالا نمیدونه چطور اشتباهشو جبران کنه و دست به کاری میزنه که ....
نویسنده تلاش میکنه تا تعادلی بین کار و روابط شخصی برقرار کنه، اما انگار شخصیت داستان بیش از اینها استرس داره، پس شاید بد نباشه یه استراحتی بهش بده.
ناکدبانو، داستانی روان و ساده، در عین حال جذاب و پرکششه. یک طنز اجتماعی انگلیسی، البته نه در حد جوجو مویز😉
◀️ #چند_سطر_کتاب:
مایا داره با صدای آرومش میگه: «ریلکس باش. تصور کن کنار ساحل دریا داری راه میری.»
آروم میگم: «اوهوم...»
تایپ میکنم: دیوید، نظر به قرارداد نفتی ZFN، اصلاحیهها رو خوندم، فکر میکنم جوابمون باید این باشه که...
«داری چی کار میکنی؟» یهو، حواس مایا جمع شده.
میگم: «هیچی!» و سریع، بلکبری رو زیر حوله قایم میکنم. «فقط دارم...امم... ریلکس میکنم.»
با ناباوری میگه: «داری یه چیزی رو قایم میکنی؟»
«نه!»
از زیر حوله، صدای بیب بیب بلکبری شنیده میشه. لعنتی.
سعی میکنم عادی به نظر برسم. «فکر کنم صدای یه ماشین بود، بیرون توی خیابون.»
مایا چشمهاشو تنگ میکنه.
با یه حالت تهدید آمیز میگه: «سامانتا تو یه وسیلهی الکترونیکی اون زیر داری؟»
یه احساسی بهم میگه اگه اعتراف نکنم، ممکنه حوله رو از تنم بکشه.
ص 12
📗ناکدبانو، سوفی کینسلا، مترجم: #روناک_احمدی_آهنگر، #نشر_نون، 384صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 65هزارتومان
# رمان_خارجی
عنوان اصلی: The Undomestic Goddess
نویسنده: #Sophie_Kinsella
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
#کتاب_امروز
📗 #آه_ای_مامان
🏆 برگزیدهی جایزه ادبی #مهرگان
🔹 #احمد_حسن_زاده
✍️ یادداشت: #مصطفی_بیان
🔸کتاب «آه ای مامان» یازده داستان کوتاه دارد. اکثر داستانهای این مجموعه، راوی اول شخص دارند. این کتاب با زبانی روانکاوانه به زندگی آدمهایی میپردازد که به سر حد جنون رسیدهاند و سعی دارند به نوعی به آرامش برسند. داستانها اگر چه ناپیوستهاند اما کودک، مادرها و پدرها در هر داستان گوشهای از زندگی آدمها را بازگو میکنند.
🔹 در این مجموعه، آدمها تلاش میکنند برای ماندن حتی به قیمت نابودی همنوعشان. مبارزه میکنند و موجودات، حیوانات و همنوعشان را از بین میبرند و در این راه، این «انسانیت» است که نابود می شود.
🔸 مادری که با مرگ پی در پی عزیزانش، به سر حد جنون رسیده (مامانخانه)، نگاه کودکانه به ابعاد روابط جنسی بزرگسالان (هملت مامان)، گذشتهی آدمهایی که رفتهاند (شیارها)، از داستانهای خوب این مجموعه است.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
وقتی من و مامان آنجا بودیم و از قبل هم بودیم و اصلا از اول بودیم و حالا هم هستیم انگار و همیشه هم، یعنی از همان اول درها بسته بود. پنجرهها بسته بود. پشت نرده، درها و پنجرهها توری داشت. پشت آن حیاط و یک استخر کوچک خالی بود دور استخر ده تا درخت بیخاصیت هم بود. من و مامان از پشت درها و پنجرههای بسته میدیدیمشان. ما پشت درها بودیم، پشت پنجرهها بودیم. پشت توریهای فلزی. من و مامان به تصویر آنها نگاه میکردیم که پشت پنجره پیدا بود. ما انعکاس نور فِلرهای گاز و نفت را هم روی شیشهها که پشتش توریهای فلزی بود میدیدیم. میدیدیم که جایی دور، خیلی دور میان دشتهای گچساران شعله میکشیدند. ص۹
📕 آه ای مامان، احمد حسنزاده، #نشر_نون، 112صفحه، چاپ ششم1398 قیمت: 14هزارتومان
▫️ t.me/klidarNews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📗 #آه_ای_مامان
🏆 برگزیدهی جایزه ادبی #مهرگان
🔹 #احمد_حسن_زاده
✍️ یادداشت: #مصطفی_بیان
🔸کتاب «آه ای مامان» یازده داستان کوتاه دارد. اکثر داستانهای این مجموعه، راوی اول شخص دارند. این کتاب با زبانی روانکاوانه به زندگی آدمهایی میپردازد که به سر حد جنون رسیدهاند و سعی دارند به نوعی به آرامش برسند. داستانها اگر چه ناپیوستهاند اما کودک، مادرها و پدرها در هر داستان گوشهای از زندگی آدمها را بازگو میکنند.
🔹 در این مجموعه، آدمها تلاش میکنند برای ماندن حتی به قیمت نابودی همنوعشان. مبارزه میکنند و موجودات، حیوانات و همنوعشان را از بین میبرند و در این راه، این «انسانیت» است که نابود می شود.
🔸 مادری که با مرگ پی در پی عزیزانش، به سر حد جنون رسیده (مامانخانه)، نگاه کودکانه به ابعاد روابط جنسی بزرگسالان (هملت مامان)، گذشتهی آدمهایی که رفتهاند (شیارها)، از داستانهای خوب این مجموعه است.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
وقتی من و مامان آنجا بودیم و از قبل هم بودیم و اصلا از اول بودیم و حالا هم هستیم انگار و همیشه هم، یعنی از همان اول درها بسته بود. پنجرهها بسته بود. پشت نرده، درها و پنجرهها توری داشت. پشت آن حیاط و یک استخر کوچک خالی بود دور استخر ده تا درخت بیخاصیت هم بود. من و مامان از پشت درها و پنجرههای بسته میدیدیمشان. ما پشت درها بودیم، پشت پنجرهها بودیم. پشت توریهای فلزی. من و مامان به تصویر آنها نگاه میکردیم که پشت پنجره پیدا بود. ما انعکاس نور فِلرهای گاز و نفت را هم روی شیشهها که پشتش توریهای فلزی بود میدیدیم. میدیدیم که جایی دور، خیلی دور میان دشتهای گچساران شعله میکشیدند. ص۹
📕 آه ای مامان، احمد حسنزاده، #نشر_نون، 112صفحه، چاپ ششم1398 قیمت: 14هزارتومان
▫️ t.me/klidarNews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
#کتاب_تازه #تیر1399
📘پیکان زرد
#ویکتور_پلوین
#محمدرضا_قاسمی
#نشر_نون
#رمان_خارجی
80صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 19000 تومان
t.me/klidar
📘پیکان زرد
#ویکتور_پلوین
#محمدرضا_قاسمی
#نشر_نون
#رمان_خارجی
80صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 19000 تومان
t.me/klidar
#کتاب_تازه #مرداد1399
📗سکوت
#انگین_آکیورک
#مهتا_مظفری
#نشر_نون
#رمان_خارجی
160صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 32000 تومان
t.me/klidar
📌نگین آکیورِک در اکتبر ۱۹۸۱ در آنکارا به دنیا آمد و فارغالتحصیل رشتة تاریخ از دانشگاه آنکارا است. مردم ایران انگین آکیورک را بیشتر با سریالهایش میشناسند.
کتاب سکوت نخستین کتاب آکیورک و شامل ۲۱ داستان کوتاه است. این کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر و با استقبال چشمگیر مواجه شد. در هر داستان اشارهای به سکوت شده و نویسنده معتقد است همین سکوت و فقدان گفتوگو است که بین ما آدمها جدایی انداخته است. داستانهای این کتاب ما را به سالهایی میبرند که سکوت نشانة جدایی بود، به دورانی که واژة مقدس عشق هنوز قربانی لایکهای شبکههای اجتماعی نشده بود...
این کتاب با مجوز رسمی نویسنده برای انتشار در ایران توسط نشر نون منتشر شده است.
📗سکوت
#انگین_آکیورک
#مهتا_مظفری
#نشر_نون
#رمان_خارجی
160صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 32000 تومان
t.me/klidar
📌نگین آکیورِک در اکتبر ۱۹۸۱ در آنکارا به دنیا آمد و فارغالتحصیل رشتة تاریخ از دانشگاه آنکارا است. مردم ایران انگین آکیورک را بیشتر با سریالهایش میشناسند.
کتاب سکوت نخستین کتاب آکیورک و شامل ۲۱ داستان کوتاه است. این کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر و با استقبال چشمگیر مواجه شد. در هر داستان اشارهای به سکوت شده و نویسنده معتقد است همین سکوت و فقدان گفتوگو است که بین ما آدمها جدایی انداخته است. داستانهای این کتاب ما را به سالهایی میبرند که سکوت نشانة جدایی بود، به دورانی که واژة مقدس عشق هنوز قربانی لایکهای شبکههای اجتماعی نشده بود...
این کتاب با مجوز رسمی نویسنده برای انتشار در ایران توسط نشر نون منتشر شده است.
#کتاب_امروز
📕 #تمام_آن_یکشنبه_ها_کجا_رفته_اند؟
🔹 #هاروکی_موراکامی و دیگران
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی
مجموعه داستانها، اونم وقتی که هر داستان از یک نویسندهی مختلف باشه، مثل پیدا کردن چراغ جادو میمونه. تازه اگه نویسندهاش ژاپنی باشن که دیگه نگم براتون!
کتاب "تمام آن یکشنبهها کجا رفتهاند؟" شامل 16 داستان از نویسندگان سرشناس ژاپنیه که هرکدوم برای خودشون دنیایی هستن. موراکامی، بنانا یوشیموتو، کازوئو ایشی گورو و ...
اصلا داستانهای ژاپنی انگار آدمو وارد یک خلسهی عجیب میکنن، جادو میشی و باید تا آخر دنبالشون بری ببینی از کجا سر در میاری!
بعد از "خوبی خدا" این کتاب جزو بهترین مجموعه داستانهایی هست که خوندم و راستش یه جورایی ترغیبم کرد بیشتر پیگیر نویسندههای ژاپنی باشم.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
هفت سال پیش، در یک روز سرد، تنها دو روز بعد از بازنشستگی تایهی، همسرش مرد. وقتی او تا ظهر از خواب بیدار نشد، تایهی با گفتن یک جوک به اتاق خواب رفته بود، این طوری تنبل میشی، وقتی دیگه لازم نیست رئیس خونه بره سر کار، که دریافت قلب همسرش از تپش ایستاده است. آمبولانسی او را برد و علت مرگ را خونریزی ساب آراکنوئید تشخیص دادند. تایهی به یاد میآورد که شب پیش از آن همسرش شکایت کرده بود که وجود خودش را حس نمیکند و پیش از او به رختخواب رفته بود، اما هرگز به ذهن تایهی خطور نکرده بود که او به همین سادگی قرار است بمیرد.
ص 36
📗تمام آن یکشنبهها کجا رفتهاند؟، هاروکی موراکامی، مترجم: #مژگان رنجبر، #نشر_نون، 288صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 49هزار تومان
#مجموعه_داستان_خارجی
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📕 #تمام_آن_یکشنبه_ها_کجا_رفته_اند؟
🔹 #هاروکی_موراکامی و دیگران
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی
مجموعه داستانها، اونم وقتی که هر داستان از یک نویسندهی مختلف باشه، مثل پیدا کردن چراغ جادو میمونه. تازه اگه نویسندهاش ژاپنی باشن که دیگه نگم براتون!
کتاب "تمام آن یکشنبهها کجا رفتهاند؟" شامل 16 داستان از نویسندگان سرشناس ژاپنیه که هرکدوم برای خودشون دنیایی هستن. موراکامی، بنانا یوشیموتو، کازوئو ایشی گورو و ...
اصلا داستانهای ژاپنی انگار آدمو وارد یک خلسهی عجیب میکنن، جادو میشی و باید تا آخر دنبالشون بری ببینی از کجا سر در میاری!
بعد از "خوبی خدا" این کتاب جزو بهترین مجموعه داستانهایی هست که خوندم و راستش یه جورایی ترغیبم کرد بیشتر پیگیر نویسندههای ژاپنی باشم.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
هفت سال پیش، در یک روز سرد، تنها دو روز بعد از بازنشستگی تایهی، همسرش مرد. وقتی او تا ظهر از خواب بیدار نشد، تایهی با گفتن یک جوک به اتاق خواب رفته بود، این طوری تنبل میشی، وقتی دیگه لازم نیست رئیس خونه بره سر کار، که دریافت قلب همسرش از تپش ایستاده است. آمبولانسی او را برد و علت مرگ را خونریزی ساب آراکنوئید تشخیص دادند. تایهی به یاد میآورد که شب پیش از آن همسرش شکایت کرده بود که وجود خودش را حس نمیکند و پیش از او به رختخواب رفته بود، اما هرگز به ذهن تایهی خطور نکرده بود که او به همین سادگی قرار است بمیرد.
ص 36
📗تمام آن یکشنبهها کجا رفتهاند؟، هاروکی موراکامی، مترجم: #مژگان رنجبر، #نشر_نون، 288صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 49هزار تومان
#مجموعه_داستان_خارجی
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
#کتاب_تازه #شهریور1399
📕کتابدار آشویتس
#آنتونیو_ایتوربه
#فرنوش_جزینی
#نشر_نون
#رمان_خارجی
408صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 68000 تومان
t.me/klidar
📕کتابدار آشویتس
#آنتونیو_ایتوربه
#فرنوش_جزینی
#نشر_نون
#رمان_خارجی
408صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 68000 تومان
t.me/klidar
مشاور املاک حرفهای!😁
#چند_سطر_کتاب
«درسته روگان. من یه وقتهایی میشم یه همسایه الکلی. یه وقتهایی یه آپارتمان بالای اون آپارتمانی که بازدید توشه اجاره میکنم و مینشینم فیلمهای ناجور میبینم، اون هم با صدای خیلی خیلی بلند. اما این یکی گرونترین پکیج منه.»
و اشارهای کرد به سرتاپای خودش؛ از جورابهای بدون پاشنهاش تا زیرپوشش و بعد بالاتنهی برهنه و بعد هم آن کلاه خرگوش که گیر کرده بود و در نمی آمد. بعد گرانترین پکیجش را چنین معرفی کرد «این پکیج اسمش هست خرگوش اسهال. پکیج ویژه. وقتی این پکیج رو سفارش بدین، من اول از همه میرم تو آپارتمانی که بازدید توشه و تو توالت قایم میشم. وقتی بقیه بازدیدکنندهها بیان و در توالت رو باز کنن، با یه مرد گندهی لخت مواجه میشن که کلاه خرگوش سرشه و نشسته داره میرینه. محاله کسی بتونه با این صحنه کنار بیاد. اگه پارکت خراب باشه یا کاغذ دیواری کثیف باشه، خب میشه بازسازی کرد، ها؟ اما یه خرگوش اسهال رو که نمیشه، میشه؟»
ص 161
📗 مردم مشوش
#فردریک_بکمن
#نشر_نون
📘 @klidar
#چند_سطر_کتاب
«درسته روگان. من یه وقتهایی میشم یه همسایه الکلی. یه وقتهایی یه آپارتمان بالای اون آپارتمانی که بازدید توشه اجاره میکنم و مینشینم فیلمهای ناجور میبینم، اون هم با صدای خیلی خیلی بلند. اما این یکی گرونترین پکیج منه.»
و اشارهای کرد به سرتاپای خودش؛ از جورابهای بدون پاشنهاش تا زیرپوشش و بعد بالاتنهی برهنه و بعد هم آن کلاه خرگوش که گیر کرده بود و در نمی آمد. بعد گرانترین پکیجش را چنین معرفی کرد «این پکیج اسمش هست خرگوش اسهال. پکیج ویژه. وقتی این پکیج رو سفارش بدین، من اول از همه میرم تو آپارتمانی که بازدید توشه و تو توالت قایم میشم. وقتی بقیه بازدیدکنندهها بیان و در توالت رو باز کنن، با یه مرد گندهی لخت مواجه میشن که کلاه خرگوش سرشه و نشسته داره میرینه. محاله کسی بتونه با این صحنه کنار بیاد. اگه پارکت خراب باشه یا کاغذ دیواری کثیف باشه، خب میشه بازسازی کرد، ها؟ اما یه خرگوش اسهال رو که نمیشه، میشه؟»
ص 161
📗 مردم مشوش
#فردریک_بکمن
#نشر_نون
📘 @klidar
#کتاب_تازه #شهریور1399
📒فعل بی وفایی
#لنا_اندرشون
#نیلوفر_خوشزبان
#نشر_نون
#رمان_خارجی
304صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 55000 تومان
t.me/klidar
📒فعل بی وفایی
#لنا_اندرشون
#نیلوفر_خوشزبان
#نشر_نون
#رمان_خارجی
304صفحه/ رقعی/شومیز
قیمت: 55000 تومان
t.me/klidar
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
#کتاب_امروز
📒 جادوی موثر بیخیالی
🔹 #سارا_نایت
✍️ کلبهکتابکلیدر
بعضی کتابا دیگه زیادی جهاناولی هستن! مثلا همین کتاب جادوی موثر بیخیالی. خانم سارا نایت اولش با خوشحالی میگه از کارش استعفا داده تا برای خودش کار کنه(اصلا نگران گذران زندگی نیست!) و بعدش میره کشوی جورابای شوهرش رو به شیوه خانم ماریکاندو مرتب میکنه، بعد میبینه چه خوبه میره بقیه کشوها و کمدها رو هم به همون شیوه مرتب میکنه و دیگه هیچ نگرانیای نداره! 😐🤨
از اینا گذشته اگه کمی از دغدغههای جهانسومی گذر کردین، خوندن این کتاب میتونه جالب باشه. البته در بعضی موارد هم اشتراکاتی با ما داره. مثلا دیگه دلش نمیخواد برای جشن عروسی، جشن اسمگذاری نوزاد نوه خالهی عمه، افتتاح گالری هنرهای دوستِ دوستش و غیره نگران باشه.
به طور کلی خانم نایت نشون میده که خیلی از استرسها و نگرانیهای ما بیهوده هستن و میشه خیلی راحت و بدون عذاب وجدان اونها رو کنار گذاشت و از زندگی لذت برد.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
بعضی از چیزهایی که در لیست من هستند ممکن است سطحی یا ساده به نظر برسند، اما به شما اطمینان میدهم که اینها نشانههای واضح و قابل اندازهاند برای وقت، انرژی، یا پولی که صرف میکنم.
برای مثال، اغلب اوقات، احساس میکنم برای رفتن به باشگاه تحت فشارم، و بعد هم به خاطر نرفتن احساس گناه میکنم. با تصمیم به بیخیالی نسبت به باشگاه رفتن، خودم را از این لحظات پر از احساس گناه و نالایق بودن (و چاقی) رها میکنم و در عوض، هرروز صبح، یک ساعت اضافه میخوابم. با این کار، در وقت، انرژی و اگر حق عضویت باشگاه را هم حساب کنید، در پول نیز صرفه جویی میکنم.
ص55
📗 #جادوی_موثر_بی_خیالی (چگونه از وقت گذاشتن برای افرادی که دوست نداریم و انجام کارهایی که نمیخواهیم دست برداریم)، مترجم: #حسام_فروزان، #نشر_نون، 176صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 35هزارتومان
عنوان اصلی: The Life-Changing Magic of Not Giving a F*ck
نویسنده: #Sarah_Knight
▫️ t.me/klidarNews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📒 جادوی موثر بیخیالی
🔹 #سارا_نایت
✍️ کلبهکتابکلیدر
بعضی کتابا دیگه زیادی جهاناولی هستن! مثلا همین کتاب جادوی موثر بیخیالی. خانم سارا نایت اولش با خوشحالی میگه از کارش استعفا داده تا برای خودش کار کنه(اصلا نگران گذران زندگی نیست!) و بعدش میره کشوی جورابای شوهرش رو به شیوه خانم ماریکاندو مرتب میکنه، بعد میبینه چه خوبه میره بقیه کشوها و کمدها رو هم به همون شیوه مرتب میکنه و دیگه هیچ نگرانیای نداره! 😐🤨
از اینا گذشته اگه کمی از دغدغههای جهانسومی گذر کردین، خوندن این کتاب میتونه جالب باشه. البته در بعضی موارد هم اشتراکاتی با ما داره. مثلا دیگه دلش نمیخواد برای جشن عروسی، جشن اسمگذاری نوزاد نوه خالهی عمه، افتتاح گالری هنرهای دوستِ دوستش و غیره نگران باشه.
به طور کلی خانم نایت نشون میده که خیلی از استرسها و نگرانیهای ما بیهوده هستن و میشه خیلی راحت و بدون عذاب وجدان اونها رو کنار گذاشت و از زندگی لذت برد.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
بعضی از چیزهایی که در لیست من هستند ممکن است سطحی یا ساده به نظر برسند، اما به شما اطمینان میدهم که اینها نشانههای واضح و قابل اندازهاند برای وقت، انرژی، یا پولی که صرف میکنم.
برای مثال، اغلب اوقات، احساس میکنم برای رفتن به باشگاه تحت فشارم، و بعد هم به خاطر نرفتن احساس گناه میکنم. با تصمیم به بیخیالی نسبت به باشگاه رفتن، خودم را از این لحظات پر از احساس گناه و نالایق بودن (و چاقی) رها میکنم و در عوض، هرروز صبح، یک ساعت اضافه میخوابم. با این کار، در وقت، انرژی و اگر حق عضویت باشگاه را هم حساب کنید، در پول نیز صرفه جویی میکنم.
ص55
📗 #جادوی_موثر_بی_خیالی (چگونه از وقت گذاشتن برای افرادی که دوست نداریم و انجام کارهایی که نمیخواهیم دست برداریم)، مترجم: #حسام_فروزان، #نشر_نون، 176صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 35هزارتومان
عنوان اصلی: The Life-Changing Magic of Not Giving a F*ck
نویسنده: #Sarah_Knight
▫️ t.me/klidarNews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
📔هفته کاری چهار ساعته
#تیموتی_فریس
#سارا_حبیبیتبار
#نشر_نون
392 صفحه، رقعی، شومیز
قیمت: 69000 تومان
#روانشناسی
#کتاب_تازه #اسفند1399
#کلبه_کتاب_کلیدر
🔍جستجوی کتاب: www.klidar.ir/List
🔻ثبت سفارش:
تلگرام: @klidarbook
واتساپ: 09157070380
اینستاگرام: instaklidar
#تیموتی_فریس
#سارا_حبیبیتبار
#نشر_نون
392 صفحه، رقعی، شومیز
قیمت: 69000 تومان
#روانشناسی
#کتاب_تازه #اسفند1399
#کلبه_کتاب_کلیدر
🔍جستجوی کتاب: www.klidar.ir/List
🔻ثبت سفارش:
تلگرام: @klidarbook
واتساپ: 09157070380
اینستاگرام: instaklidar
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
#کتاب_ماه_فروردین #کلبهکتابکلیدر
📗#تو_را_به_سرزمین_ممکنها_میبرم
✅ انتخاب: #فاطمه_تقیآبادی
«تو را به سرزمین ممکنها میبرم» همانطور که از نامش پیداست سرزمینی را ترسیم میکند که مردم آن توانایی انجام هرکاری را دارند. مردمی که هیچگاه بیمار نمی شوند و با اندوه آشنا نیستند.
لوران گونل در این اثر درخشان زندگی گروهی و ارتباط با طبیعت، مثبت اندیش بودن و زندگی در حال را لازمه رسیدن به اهداف می داند و با نگاهی نو به جای راه های داشتن جامعه ای شاد و یکپارچه، عوامل ازبین بردن آرامش را ترسیم کرده و در پایان به جامعه ای راکد میرسد.
او درنهایت به مخاطب القا میکند که لازمه خوشبخت زیستن تنها باور داشتن سادگی سعادت است.
◀️(موژاک داستانش را نوشته و تمام عشق قلبی اش را صرف آن کرده بود.
خیلی دلش می خواست که قوم اش سادگی سعادت را احساس کنند؛ آن ها زندگی را برای خودشان دشوار می ساختند، آن هم برای هیچ. می خواست به آن ها بگوید که لازمه ی خوشبخت زیستن چیز زیادی نیست...)
✅بهترین دلیل برای خواندن این کتاب سادگی و زیبایی ترجمه آن و درس های پنهانش در قالب داستان است.
🔹تو را به سرزمین ممکنها میبرم، #لوران_گونل #داود_نوابی، #نشر_نون
t.me/klidarnews www.klidar.ir instagram.com/instaklidar
📗#تو_را_به_سرزمین_ممکنها_میبرم
✅ انتخاب: #فاطمه_تقیآبادی
«تو را به سرزمین ممکنها میبرم» همانطور که از نامش پیداست سرزمینی را ترسیم میکند که مردم آن توانایی انجام هرکاری را دارند. مردمی که هیچگاه بیمار نمی شوند و با اندوه آشنا نیستند.
لوران گونل در این اثر درخشان زندگی گروهی و ارتباط با طبیعت، مثبت اندیش بودن و زندگی در حال را لازمه رسیدن به اهداف می داند و با نگاهی نو به جای راه های داشتن جامعه ای شاد و یکپارچه، عوامل ازبین بردن آرامش را ترسیم کرده و در پایان به جامعه ای راکد میرسد.
او درنهایت به مخاطب القا میکند که لازمه خوشبخت زیستن تنها باور داشتن سادگی سعادت است.
◀️(موژاک داستانش را نوشته و تمام عشق قلبی اش را صرف آن کرده بود.
خیلی دلش می خواست که قوم اش سادگی سعادت را احساس کنند؛ آن ها زندگی را برای خودشان دشوار می ساختند، آن هم برای هیچ. می خواست به آن ها بگوید که لازمه ی خوشبخت زیستن چیز زیادی نیست...)
✅بهترین دلیل برای خواندن این کتاب سادگی و زیبایی ترجمه آن و درس های پنهانش در قالب داستان است.
🔹تو را به سرزمین ممکنها میبرم، #لوران_گونل #داود_نوابی، #نشر_نون
t.me/klidarnews www.klidar.ir instagram.com/instaklidar
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
آقای رِکسَم عزیز،
لطفا کمکم کنید. من کسی را نکشتهام.
#کتاب_امروز
📙 چرخش کلید
#روث_ور
✍️کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی:
خانم "روث ور" نویسندهی کتابهای جنایی، بیشتر برای کتاب "در یک جنگل تاریک تاریک" معروفه. البته اغلب کتابهای ایشون در ایران پرطرفدار بودن.
چرخش کلید هم یک رمان جناییه که در پس زمینهای مدرن پیش میره.
روئن پرستار بچهای هست که برای کار به یک خونهی دور افتاده اما خیلی خفن و پیشرفته میره. از شغل قبلیش در مهد کودک خسته شده و جدی دلش یک تغییر میخواد. چی از کار برای یک خانوادهی ثروتمند در یک خونهی دلنشین بهتر؟
اما انگار قرار نیست همه چیز خوب پیش بره. تازه اونها در یک سال، چهار بار پرستار عوض کردن، ولی دلیلش چی میتونه باشه؟
روئن در حال حاضر به جرم قتل در زندانه. ولی اصرار داره که کسی رو نکشته. باید دید میتونه یک وکیل خوب گیر بیاره تا ازش دفاع کنه؟
◀️#چند_سطر_کتاب:
متاسفم. دارم بیهدف وراجی میکنم. شاید برای همین است که آقای گیتس همیشه سعی میکند ساکتم کند. چون من با کلمات برای خودم چالهای میکنم و به جای اینکه بدانم چه زمانی تمامش کنم، همینطور به کندن ادامه میدهم. احتمالا، شما هم الان دارید دو دو تا چهارتا میکنید. به نظر نمیرسه بچهها رو خیلی هم دوست داشته باشه. آزادانه، به خشمگین شدن حین انجام وظیفه اقرار میکنه. اگه قرار باشه با چهارتا بچه سروکله بزنه و هیچ بزرگتری هم دور و برش نباشه که خودش رو پیشش خالی کنه، چه اتفاقی میافته؟
این درست همان کاری است که پلیس کرد.
ص 22
📙چرخش کلید، روث ور، مترجم: #شادی_حامدی_آزاد #نشر_نون، 360صفحه، رقعی، شومیز، چاپ سوم1400، قیمت: 89000تومان
http://www.klidar.ir
http://t.me/klidarnews
http://instagram.com/instaklidar
لطفا کمکم کنید. من کسی را نکشتهام.
#کتاب_امروز
📙 چرخش کلید
#روث_ور
✍️کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی:
خانم "روث ور" نویسندهی کتابهای جنایی، بیشتر برای کتاب "در یک جنگل تاریک تاریک" معروفه. البته اغلب کتابهای ایشون در ایران پرطرفدار بودن.
چرخش کلید هم یک رمان جناییه که در پس زمینهای مدرن پیش میره.
روئن پرستار بچهای هست که برای کار به یک خونهی دور افتاده اما خیلی خفن و پیشرفته میره. از شغل قبلیش در مهد کودک خسته شده و جدی دلش یک تغییر میخواد. چی از کار برای یک خانوادهی ثروتمند در یک خونهی دلنشین بهتر؟
اما انگار قرار نیست همه چیز خوب پیش بره. تازه اونها در یک سال، چهار بار پرستار عوض کردن، ولی دلیلش چی میتونه باشه؟
روئن در حال حاضر به جرم قتل در زندانه. ولی اصرار داره که کسی رو نکشته. باید دید میتونه یک وکیل خوب گیر بیاره تا ازش دفاع کنه؟
◀️#چند_سطر_کتاب:
متاسفم. دارم بیهدف وراجی میکنم. شاید برای همین است که آقای گیتس همیشه سعی میکند ساکتم کند. چون من با کلمات برای خودم چالهای میکنم و به جای اینکه بدانم چه زمانی تمامش کنم، همینطور به کندن ادامه میدهم. احتمالا، شما هم الان دارید دو دو تا چهارتا میکنید. به نظر نمیرسه بچهها رو خیلی هم دوست داشته باشه. آزادانه، به خشمگین شدن حین انجام وظیفه اقرار میکنه. اگه قرار باشه با چهارتا بچه سروکله بزنه و هیچ بزرگتری هم دور و برش نباشه که خودش رو پیشش خالی کنه، چه اتفاقی میافته؟
این درست همان کاری است که پلیس کرد.
ص 22
📙چرخش کلید، روث ور، مترجم: #شادی_حامدی_آزاد #نشر_نون، 360صفحه، رقعی، شومیز، چاپ سوم1400، قیمت: 89000تومان
http://www.klidar.ir
http://t.me/klidarnews
http://instagram.com/instaklidar
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
#کتاب_امروز
📘بخش دی
✍️مینا
📌بخش دی کتاب محبوب و جدید طرفداران ژانر جنایی! اگه قرار باشه این کتاب رو توی سه عبارت توصیف کنم از رعبآور، جذاب و بهشدت درگیرکننده استفاده میکنم.
اگه این کتاب رو دستتون بگیرین تا به آخرین صفحه نرسین اونو کنار نمیذارین. تا وقتی از کار "بخش دی" بیمارستانی که "ایمی" توش کار میکنه سر درنیاوردین، قرار نیست کتاب رو ببندین.
"ایمی برنر" قراره برای اولین بار شیفت شب نفرتانگیز بخش دی رو تجربه کنه. بخشی از بیمارستان که سادیستترین و عجیبترین بیمارهای روانی با اختلالات خطرناک رو نگه میدارن. جایی که با قفل امنیتی عجیبی از بیماران داخلش مراقبت میکنن.
حتی از اینم عجیبتر وقتیه که میفهمیم این اولین باری نیست که ایمی وارد این بخش میشه ولی نه به عنوان یه پزشک!
اتفاقاتی که تو این نیمشیفت شبانه قراره بیفته زندگی ایمی و تمام پرسنل و بیمارهای بخش دی رو عوض میکنه.
قطعا اگه قرار باشه یک کتاب جنایی پیشنهاد کنم که خواننده تو هر جمله یه پایان متفاوت رو تصور کنه و تا لحظهی آخر یه معمای حل نشده داشته باشه این کتاب تو صدر لیسته. استرس و هیجانی که به مخاطب منتقل میشه درست مثل اینه که از نزدیک نظارهگر همه چیزه.
یکی از مهمترین و ترسناکترین نکتهها دربارهی کتابهای فریدا مک فادن اینه که بعد از حل شدن همه چیز، تا یه آرامش نسبی برقرار میشه تو آخرین صفحه داستان کاملا برمیگرده!
شخصیتسازی دقیق و فلشبکهای بهجای داستان همراه با عاشقانهی عجیب و منحصر به فردش یه داستان ممتاز جنایی به وجود آورده که بدون شک دوستش خواهید داشت.
🔺#چند_سطر_کتاب
نمیدانم کم میخواهد چه بگوید و هیچوقت هم نمیفهمم، چون همان لحظه، صدای زنگ کر کنندهای در مقابلمان بلند میشود. هر دو جلو میرویم و یک لحظه بعد صدای تلق بلندی میشنویم. قفل درِ بخش روانپزشکی باز شده است. کمرون کنار میرود. «اول خانمها.»
بله، اولین باری که مثل یک جنتلمن رفتار میکند باید همین لحظه باشد...
وقتی در باز میشود، دلم هری پایین میریزد. تنها چیزی که میتوانم بهش فکر کنم این است که نمیخواهم در این بخش باشم. میخواهم بچرخم و از پلهها پایین بدوم و از بیمارستان خارج شوم. از ذره ذرهی کنترل نفسم استفاده میکنم تا مانع این کار شوم. واقعا، واقعا دلم نمیخواهد اینجا باشم.
و هیچکس به جز دوست صمیمی سابقم نمیتواند دلیلش را درک کند.
📘#بخش_دی، #فریدا_مک_فادن، #صبا_ایمانی، #نشر_نون
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📘بخش دی
✍️مینا
📌بخش دی کتاب محبوب و جدید طرفداران ژانر جنایی! اگه قرار باشه این کتاب رو توی سه عبارت توصیف کنم از رعبآور، جذاب و بهشدت درگیرکننده استفاده میکنم.
اگه این کتاب رو دستتون بگیرین تا به آخرین صفحه نرسین اونو کنار نمیذارین. تا وقتی از کار "بخش دی" بیمارستانی که "ایمی" توش کار میکنه سر درنیاوردین، قرار نیست کتاب رو ببندین.
"ایمی برنر" قراره برای اولین بار شیفت شب نفرتانگیز بخش دی رو تجربه کنه. بخشی از بیمارستان که سادیستترین و عجیبترین بیمارهای روانی با اختلالات خطرناک رو نگه میدارن. جایی که با قفل امنیتی عجیبی از بیماران داخلش مراقبت میکنن.
حتی از اینم عجیبتر وقتیه که میفهمیم این اولین باری نیست که ایمی وارد این بخش میشه ولی نه به عنوان یه پزشک!
اتفاقاتی که تو این نیمشیفت شبانه قراره بیفته زندگی ایمی و تمام پرسنل و بیمارهای بخش دی رو عوض میکنه.
قطعا اگه قرار باشه یک کتاب جنایی پیشنهاد کنم که خواننده تو هر جمله یه پایان متفاوت رو تصور کنه و تا لحظهی آخر یه معمای حل نشده داشته باشه این کتاب تو صدر لیسته. استرس و هیجانی که به مخاطب منتقل میشه درست مثل اینه که از نزدیک نظارهگر همه چیزه.
یکی از مهمترین و ترسناکترین نکتهها دربارهی کتابهای فریدا مک فادن اینه که بعد از حل شدن همه چیز، تا یه آرامش نسبی برقرار میشه تو آخرین صفحه داستان کاملا برمیگرده!
شخصیتسازی دقیق و فلشبکهای بهجای داستان همراه با عاشقانهی عجیب و منحصر به فردش یه داستان ممتاز جنایی به وجود آورده که بدون شک دوستش خواهید داشت.
🔺#چند_سطر_کتاب
نمیدانم کم میخواهد چه بگوید و هیچوقت هم نمیفهمم، چون همان لحظه، صدای زنگ کر کنندهای در مقابلمان بلند میشود. هر دو جلو میرویم و یک لحظه بعد صدای تلق بلندی میشنویم. قفل درِ بخش روانپزشکی باز شده است. کمرون کنار میرود. «اول خانمها.»
بله، اولین باری که مثل یک جنتلمن رفتار میکند باید همین لحظه باشد...
وقتی در باز میشود، دلم هری پایین میریزد. تنها چیزی که میتوانم بهش فکر کنم این است که نمیخواهم در این بخش باشم. میخواهم بچرخم و از پلهها پایین بدوم و از بیمارستان خارج شوم. از ذره ذرهی کنترل نفسم استفاده میکنم تا مانع این کار شوم. واقعا، واقعا دلم نمیخواهد اینجا باشم.
و هیچکس به جز دوست صمیمی سابقم نمیتواند دلیلش را درک کند.
📘#بخش_دی، #فریدا_مک_فادن، #صبا_ایمانی، #نشر_نون
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
https://instagram.com/instaklidar
📕 #کتاب_امروز
در کتابخانه پیدایش میکنی
#مهرنوش
پشت جلد نوشته برای دوستداران "کتابخانه نیمه شب"، که البته تا حد زیادی درست گفته. اما به این معنی نیست که با یک داستان تکراری طرفیم، اونم وقتی پای نویسندهی ژاپنی در میون باشه.
توی یک مدرسه، یک انجمن محلی قرار داره که با هزینه کم، کلاسهای آموزشی برای مردم منطقه فراهم میکنه و یک کتابخانهی کوچیک هم داره. خانم کتابدار عظیمالجثه، که اوقات بیکاریش کچهدوزی هم میکنه، نقطهی عطف داستانه.
این کتاب چند بخش داره که هرکدوم یک شخصیت رو محور خودش قرار میده، و هر کدوم به دلایلی سر و کارشون به کتابخونه میافته. افراد سردرگمی که نمیدونن از زندگی چی میخوان یا اینکه مسیر اشتباهی رو در پیش گرفتن.
داستان منسجم و جذاب، با ترجمهی دقیق و خوب نشر نون میتونه به افرادی کمک کنه که نیاز دارن با خودشون رو راست باشن و تصمیمات سختی بگیرن.
#چند_سطر_کتاب
به خاطر دوستیام با سایا نیست که نمیخواهم ارتباطم را با او قطع کنم، دلیلش این است که او به نوعی از من بتی ساخته و همیشه به من "فوقالعاده" میگوید. بیشتر دلم میخواهد حداقل جلوی یک نفر این توموکایی که هستم نباشم، دلم میخواهد حداقل جلوی او بتوانم ماسک جعلیای به صورتم بزنم و تصویری از خودم را نشان دهم که همیشه دلم میخواسته دیگران از من ببینند. ص31
📒 در کتابخانه پیدایش میکنی، #میچیکو_آئویاما #هادی_سالارزهی، #نشر_نون
عنوان اصلی: What You Are Looking For Is in the Library
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
در کتابخانه پیدایش میکنی
#مهرنوش
پشت جلد نوشته برای دوستداران "کتابخانه نیمه شب"، که البته تا حد زیادی درست گفته. اما به این معنی نیست که با یک داستان تکراری طرفیم، اونم وقتی پای نویسندهی ژاپنی در میون باشه.
توی یک مدرسه، یک انجمن محلی قرار داره که با هزینه کم، کلاسهای آموزشی برای مردم منطقه فراهم میکنه و یک کتابخانهی کوچیک هم داره. خانم کتابدار عظیمالجثه، که اوقات بیکاریش کچهدوزی هم میکنه، نقطهی عطف داستانه.
این کتاب چند بخش داره که هرکدوم یک شخصیت رو محور خودش قرار میده، و هر کدوم به دلایلی سر و کارشون به کتابخونه میافته. افراد سردرگمی که نمیدونن از زندگی چی میخوان یا اینکه مسیر اشتباهی رو در پیش گرفتن.
داستان منسجم و جذاب، با ترجمهی دقیق و خوب نشر نون میتونه به افرادی کمک کنه که نیاز دارن با خودشون رو راست باشن و تصمیمات سختی بگیرن.
#چند_سطر_کتاب
به خاطر دوستیام با سایا نیست که نمیخواهم ارتباطم را با او قطع کنم، دلیلش این است که او به نوعی از من بتی ساخته و همیشه به من "فوقالعاده" میگوید. بیشتر دلم میخواهد حداقل جلوی یک نفر این توموکایی که هستم نباشم، دلم میخواهد حداقل جلوی او بتوانم ماسک جعلیای به صورتم بزنم و تصویری از خودم را نشان دهم که همیشه دلم میخواسته دیگران از من ببینند. ص31
📒 در کتابخانه پیدایش میکنی، #میچیکو_آئویاما #هادی_سالارزهی، #نشر_نون
عنوان اصلی: What You Are Looking For Is in the Library
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
#کتاب_امروز
📕بازیهای میراث
✍️#مینا
زندگی ایوری گرمبز دختر نابغهی دبیرستانی با یک خبر، یک نامه و یک دیدار به عمارت هاثورنها و چهار نوهی پسری او گره میخورد.
یک عاشقانهی متفاوت در عمارتی که معما و مرگ قصد امتحان او را دارد.
اگر یک روز صبح بیدلیل شما را به دفتر مدیر خواندند دست رد به سینهی سرنوشت خود نزنید. ایوری هم هرگز انتظار دیدن یک میلیاردر جذاب با چشمان خاکستری و نگاهی نافذ را نداشت.
گریسون هاثورن، وارث بر حق توبیاس بزرگ به نمایندگی از سه برادر دیگر خود دنبال دخترکی با نام ایوری گرمبز میگردد تا سر از راز وصیتنامهی شوکهکنندهی پدربزرگش درآورد.
چهار وارث متفاوت و جذاب هاثورنها در عمارت خود به انتظار دیدار دخترکی نشستهاند که یکشبه مالک میراث آنها شده است. دختری که تا به امروز نه او را دیدهاند و نه اسم او را شنیدهاند.
دختری که قرار است تمام معماهای کودکی تا برزگسالی پدربزرگ باهوش آنها را جلوتر از آنان حل کند.
احساسات درهم پیچیدهی شخصیتها، قوانین بازی، معماهای به دقت طراحی شدهی پدربزرگ، و رازهایی از گذشته، عمارت هاثورن را در خود فرو میبرد.
#چند_سطر_کتاب
اگر به خاطر کلماتش نبود، صدایش به گوش خوشایند میآمد. زیر لب گفتم: «مردی که فکر میکنه همه چی رو میدونه. چه جدید.»
جواب داد: «دختری که زبون تندوتیزی داره.» چشمهای نقرهایش به من خیره شده و گوشههای لبش بالا رفته بودند.
پرسیدم: « تو کی هستی؟ و چی میخوای» چیزی درونم اضافه کرد، از من، از من چی میخوای؟
پسر گفت: « تنها چیزی که میخوام اینه که یه پیام برسونم.» به دلایلی که نمیتوانستم دقیق تشخیصشان دهم، ضربان قلبم تندتر شد.»
پیامی که ثابت شده رسوندنش از طرق عادی تا حدی دشواره.»
📙#بازی_های_میراث، #جنیفر_لین_بارنز، #نجلا_محقق، #نشر_نون
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar
📕بازیهای میراث
✍️#مینا
زندگی ایوری گرمبز دختر نابغهی دبیرستانی با یک خبر، یک نامه و یک دیدار به عمارت هاثورنها و چهار نوهی پسری او گره میخورد.
یک عاشقانهی متفاوت در عمارتی که معما و مرگ قصد امتحان او را دارد.
اگر یک روز صبح بیدلیل شما را به دفتر مدیر خواندند دست رد به سینهی سرنوشت خود نزنید. ایوری هم هرگز انتظار دیدن یک میلیاردر جذاب با چشمان خاکستری و نگاهی نافذ را نداشت.
گریسون هاثورن، وارث بر حق توبیاس بزرگ به نمایندگی از سه برادر دیگر خود دنبال دخترکی با نام ایوری گرمبز میگردد تا سر از راز وصیتنامهی شوکهکنندهی پدربزرگش درآورد.
چهار وارث متفاوت و جذاب هاثورنها در عمارت خود به انتظار دیدار دخترکی نشستهاند که یکشبه مالک میراث آنها شده است. دختری که تا به امروز نه او را دیدهاند و نه اسم او را شنیدهاند.
دختری که قرار است تمام معماهای کودکی تا برزگسالی پدربزرگ باهوش آنها را جلوتر از آنان حل کند.
احساسات درهم پیچیدهی شخصیتها، قوانین بازی، معماهای به دقت طراحی شدهی پدربزرگ، و رازهایی از گذشته، عمارت هاثورن را در خود فرو میبرد.
#چند_سطر_کتاب
اگر به خاطر کلماتش نبود، صدایش به گوش خوشایند میآمد. زیر لب گفتم: «مردی که فکر میکنه همه چی رو میدونه. چه جدید.»
جواب داد: «دختری که زبون تندوتیزی داره.» چشمهای نقرهایش به من خیره شده و گوشههای لبش بالا رفته بودند.
پرسیدم: « تو کی هستی؟ و چی میخوای» چیزی درونم اضافه کرد، از من، از من چی میخوای؟
پسر گفت: « تنها چیزی که میخوام اینه که یه پیام برسونم.» به دلایلی که نمیتوانستم دقیق تشخیصشان دهم، ضربان قلبم تندتر شد.»
پیامی که ثابت شده رسوندنش از طرق عادی تا حدی دشواره.»
📙#بازی_های_میراث، #جنیفر_لین_بارنز، #نجلا_محقق، #نشر_نون
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar