#زوم #چهره
🔸ژاک دریدا | Jacques Derrida
ترجمه: #یونس_شکرخواه
#ژاک_دریدا فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی (۱۹۳۰ - ۲۰۰۴) به عنوان بنیانگذار و سرمنشأ جنبش #شالودهشکنی یا #ساختارزدایی (deconstruction) شناخته میشود.
شالودهشکنی نوعی #تحلیل_متن است که در آن شالوده #متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید. دریدا با پیروی از #نیچه معتقد است انسان نمیتواند واقعیت را بیرون از #بازنمود (representation) ببنید. کارهای او که از اواسط دهه 1960 نفوذ و تأثیر گستردهای یافت، اساس نشریه پستمدرنیسم یا فرانوگرایی را تشکیل میدهد. نظریات او در آمریکا الهامبخش جنبشی شالودهشکنانه شد که در زمینه مطالعات ادبی و تاریخ بسیار تأثیر گذار بود.
نظریههای دریدا مناظره و بحثهای علمی حادی را دامن زده است. شالودهشکنی برای برخی از مفسران به معنی قطع پیوند دعاوی سرکوبگر مبتنی بر حقیقت در دوره گفتمان مدرنیسم است. از سوی دیگر، منتقدان دریدا که معروفترین آنها یورگن هابرماس بود، شالودهشکنی را مورد حمله قرار داده و از آن به عنوان تفکری ضدخردگرایی یاد کردهاند. وی معتقد است شالودهشکنی، خرد انتقادی را نادیده میگیرد.
دریدا مدیر بخش مطالعات علوم اجتماعی در مدرسة Ecole des Hautes پاریس و استاد مدعو دانشگاههای اروپا و آمریکا بود.
▫️نویسنده: SARA GWENLLIAN JONES
🔸ژاک دریدا | Jacques Derrida
ترجمه: #یونس_شکرخواه
#ژاک_دریدا فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی (۱۹۳۰ - ۲۰۰۴) به عنوان بنیانگذار و سرمنشأ جنبش #شالودهشکنی یا #ساختارزدایی (deconstruction) شناخته میشود.
شالودهشکنی نوعی #تحلیل_متن است که در آن شالوده #متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید. دریدا با پیروی از #نیچه معتقد است انسان نمیتواند واقعیت را بیرون از #بازنمود (representation) ببنید. کارهای او که از اواسط دهه 1960 نفوذ و تأثیر گستردهای یافت، اساس نشریه پستمدرنیسم یا فرانوگرایی را تشکیل میدهد. نظریات او در آمریکا الهامبخش جنبشی شالودهشکنانه شد که در زمینه مطالعات ادبی و تاریخ بسیار تأثیر گذار بود.
نظریههای دریدا مناظره و بحثهای علمی حادی را دامن زده است. شالودهشکنی برای برخی از مفسران به معنی قطع پیوند دعاوی سرکوبگر مبتنی بر حقیقت در دوره گفتمان مدرنیسم است. از سوی دیگر، منتقدان دریدا که معروفترین آنها یورگن هابرماس بود، شالودهشکنی را مورد حمله قرار داده و از آن به عنوان تفکری ضدخردگرایی یاد کردهاند. وی معتقد است شالودهشکنی، خرد انتقادی را نادیده میگیرد.
دریدا مدیر بخش مطالعات علوم اجتماعی در مدرسة Ecole des Hautes پاریس و استاد مدعو دانشگاههای اروپا و آمریکا بود.
▫️نویسنده: SARA GWENLLIAN JONES
#رسانه 🔸 ایدئولوژی حاکم
▫️ترجمه: #یونس_شکرخواه
▫️نویسنده: #استوارت_الن
بر اساس تفکرات #مارکس و #انگلس، افکار و ایدههای طبقه حاکم در هر دوره، ایدههای حاکم بر جامعه هستند؛ یعنی طبقهای که در حکم نیروی اقتصادی و مادی جامعه است، همزمان، طبقة روشنفکر جامعه نیز هست (Marx and Engels, 1970: 64-5).
این ایدههای حاکم که #بازنمود ایدئولوژی حاکم هستند، نه باید به طبقات فرودست تحمیل شوند و نه جزو «افسانهها و تخیلات مفید» به شمار میآیند.
از دیدگاه مارکسیسم، طبقه حاکم سرمایهدار تلاش میکند تا گرایشهای حامی طبقاتی خود را با به تصویر کشیدن ایدهها، قوانین و ارزشهایش بسط و توسعه دهد. به همین دلیل این ایدههای حاکم به گونهای مطرح میشوند که انگار از جنس باورهای مردم عادی هستند و تنها عقاید و افکار صحیح و متعارف جامعه محسوب میشوند (Marx and Engels 1970: 65-6). نهادهای رسانهای تحت کنترل این طبقه حاکم قرار دارند و هر یک از آنها نیز تفکرات حاکم را با درجات مختلف بازتولید میکنند تا بیعدالتیهای ساختاری را که در جوامع سرمایه داری به وجود میآیند، توجیه کنند. رسانهها به این وسیله امکان برانگیخته شدن اعتراضات گروه رادیکال را کاهش میدهند.
STUART ALLAN
▫️ترجمه: #یونس_شکرخواه
▫️نویسنده: #استوارت_الن
بر اساس تفکرات #مارکس و #انگلس، افکار و ایدههای طبقه حاکم در هر دوره، ایدههای حاکم بر جامعه هستند؛ یعنی طبقهای که در حکم نیروی اقتصادی و مادی جامعه است، همزمان، طبقة روشنفکر جامعه نیز هست (Marx and Engels, 1970: 64-5).
این ایدههای حاکم که #بازنمود ایدئولوژی حاکم هستند، نه باید به طبقات فرودست تحمیل شوند و نه جزو «افسانهها و تخیلات مفید» به شمار میآیند.
از دیدگاه مارکسیسم، طبقه حاکم سرمایهدار تلاش میکند تا گرایشهای حامی طبقاتی خود را با به تصویر کشیدن ایدهها، قوانین و ارزشهایش بسط و توسعه دهد. به همین دلیل این ایدههای حاکم به گونهای مطرح میشوند که انگار از جنس باورهای مردم عادی هستند و تنها عقاید و افکار صحیح و متعارف جامعه محسوب میشوند (Marx and Engels 1970: 65-6). نهادهای رسانهای تحت کنترل این طبقه حاکم قرار دارند و هر یک از آنها نیز تفکرات حاکم را با درجات مختلف بازتولید میکنند تا بیعدالتیهای ساختاری را که در جوامع سرمایه داری به وجود میآیند، توجیه کنند. رسانهها به این وسیله امکان برانگیخته شدن اعتراضات گروه رادیکال را کاهش میدهند.
STUART ALLAN
#چهره #ارتباطات
🔸 لویی آلتوسر | Althusser, Louis
▫️نویسنده: #گری_مکدونگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
متولد ١٩١٨ و متوفی به سال ١٩٩٠ یکی از فیلسوفان اصلی مارکسیست در دوران اخیر است که تیزهوشی مفهومی او تحتالشعاع تراژدی شخصیاش قرار گرفته است.
#لویی_آلتوسر که در الجزایر متولد و در پاریس، در زمان جنگ جهانی دوم، به عنوان نامزد دوره لیسانس فلسفه در دانشگاه اکول نرمال سوپریور پذیرفته شد، همواره موضعی تندروانه و مشخص داشته و در آثاری مثل برای مارکس (For Marx) (که نخستین بار در سال ١٩۶۵ منتشر شد) به بازنگری مدلهای مارکسیستی پرداخته است.
اگرچه نفوذ لویی آلتوسر با نفوذ شخصیتهای دیگری چون #بارت، #دریدا و #لاکان که از متفکران #پساساختارگرا بودند، در هم آمیخت، اما قتل همسرش در سال ١٩٨٠ به دست او باعث شد تا تاریخچهای از معضلات فکری وی بر ملا شود و به همین دلیل تا زمان مرگش در بیمارستانی در پاریس، در اذهان به فراموشی سپرده شد.
بیان نظری مجدد او از #مارکسیسم که به شکلی علمی صورت گرفت، عمدتا بر مقولاتی چون #ایدئولوژی، #سوژه و #بازتولید اجتماعی متمرکز است. درک زیرکانه و برداشت پیچیده او از ایدئولوژی، وی را از هر دو جنبه #بازنمود جهان و محدودیتهای پرسش از همین جهان، در کانون سازمان اجتماعی قرار میدهد.
ایدئولوژی به سوژه شکل میدهد و این امر مشتمل است بر ساختار اجتماعی یک سوژه ظاهراًً از پیش موجود؛ از اینرو، کار انتقادی باید بر نحوه عملکرد سوژه و آگاهی افراد و همچنین بر معانیای که به صورت اجتماعی باز نمود مییابد، متمرکز باشد.
GARY MCDONGH
🔸 لویی آلتوسر | Althusser, Louis
▫️نویسنده: #گری_مکدونگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
متولد ١٩١٨ و متوفی به سال ١٩٩٠ یکی از فیلسوفان اصلی مارکسیست در دوران اخیر است که تیزهوشی مفهومی او تحتالشعاع تراژدی شخصیاش قرار گرفته است.
#لویی_آلتوسر که در الجزایر متولد و در پاریس، در زمان جنگ جهانی دوم، به عنوان نامزد دوره لیسانس فلسفه در دانشگاه اکول نرمال سوپریور پذیرفته شد، همواره موضعی تندروانه و مشخص داشته و در آثاری مثل برای مارکس (For Marx) (که نخستین بار در سال ١٩۶۵ منتشر شد) به بازنگری مدلهای مارکسیستی پرداخته است.
اگرچه نفوذ لویی آلتوسر با نفوذ شخصیتهای دیگری چون #بارت، #دریدا و #لاکان که از متفکران #پساساختارگرا بودند، در هم آمیخت، اما قتل همسرش در سال ١٩٨٠ به دست او باعث شد تا تاریخچهای از معضلات فکری وی بر ملا شود و به همین دلیل تا زمان مرگش در بیمارستانی در پاریس، در اذهان به فراموشی سپرده شد.
بیان نظری مجدد او از #مارکسیسم که به شکلی علمی صورت گرفت، عمدتا بر مقولاتی چون #ایدئولوژی، #سوژه و #بازتولید اجتماعی متمرکز است. درک زیرکانه و برداشت پیچیده او از ایدئولوژی، وی را از هر دو جنبه #بازنمود جهان و محدودیتهای پرسش از همین جهان، در کانون سازمان اجتماعی قرار میدهد.
ایدئولوژی به سوژه شکل میدهد و این امر مشتمل است بر ساختار اجتماعی یک سوژه ظاهراًً از پیش موجود؛ از اینرو، کار انتقادی باید بر نحوه عملکرد سوژه و آگاهی افراد و همچنین بر معانیای که به صورت اجتماعی باز نمود مییابد، متمرکز باشد.
GARY MCDONGH
#سینماویژن #چهره
🔸ریچارد دایر | Dyer, Richard
▫️نویسنده: #اندرو_اوترسون
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
#ریچارد_دایر پژوهشگر و منتقد انگلیسی (۱۹۵۴)، به سبب نوشتههایش درباره سیاستهای #بازنمود، شخصیتی معروف است. او در آثارش نحوه به تصویر کشیده شدن جامعه از سوی رسانهها و به ویژه نحوه عرضه شدن مردم در رسانهها را از جنبههای نژاد و جنسیت، به خوبی شالودهشکنی کرده است. وی در کتاب سفید (white) که در سال 1997 منتشر ساخت، مقوله بازنمود را به طرزی عمیقتر بازبینی و راههای نفوذ تصویرسازی نژادی را به فرهنگ معاصر غرب تحلیل کرد. تجلی کمرنگتری از این نگرانیها نسبت به بازنمود را میتوان در شیفتگی ریچارد دایر به صنعت جمعی سرگرمی یافت؛ برای مثال، آنگونه که در کتاب ستارهها (stars)، تألیف 1998 ترسیم شده، ستارهسازی هالیوود به منبعی از نمایش دائمی، با شخصیتهایی که تغییر میکنند، تبدیل شده و به شکلی سامان یافته دست یافته است. ریچارد دایر در ارزیابی درک ما از متون محبوب و رایج، تضادهای چندگانهای را به رخ میکشد که همواره بین تصویر صحنه و هویت شخصی وجود داشته است.
ANDREW UTTERSON
🔸ریچارد دایر | Dyer, Richard
▫️نویسنده: #اندرو_اوترسون
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
#ریچارد_دایر پژوهشگر و منتقد انگلیسی (۱۹۵۴)، به سبب نوشتههایش درباره سیاستهای #بازنمود، شخصیتی معروف است. او در آثارش نحوه به تصویر کشیده شدن جامعه از سوی رسانهها و به ویژه نحوه عرضه شدن مردم در رسانهها را از جنبههای نژاد و جنسیت، به خوبی شالودهشکنی کرده است. وی در کتاب سفید (white) که در سال 1997 منتشر ساخت، مقوله بازنمود را به طرزی عمیقتر بازبینی و راههای نفوذ تصویرسازی نژادی را به فرهنگ معاصر غرب تحلیل کرد. تجلی کمرنگتری از این نگرانیها نسبت به بازنمود را میتوان در شیفتگی ریچارد دایر به صنعت جمعی سرگرمی یافت؛ برای مثال، آنگونه که در کتاب ستارهها (stars)، تألیف 1998 ترسیم شده، ستارهسازی هالیوود به منبعی از نمایش دائمی، با شخصیتهایی که تغییر میکنند، تبدیل شده و به شکلی سامان یافته دست یافته است. ریچارد دایر در ارزیابی درک ما از متون محبوب و رایج، تضادهای چندگانهای را به رخ میکشد که همواره بین تصویر صحنه و هویت شخصی وجود داشته است.
ANDREW UTTERSON
#گفتمان #زوم #ارتباطات
🔸درباره گفتمان
مشخصههای زبانی و نحوی در نشریات هم میتوانند نوعی گفتمان در سطح خرد تلقی شود؛ ولی سطح کلان آن همان رابطه متن (Text) و بافت (Context) است یعنی فرایندهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر متن.
چند مثال ساده بزنم: زبان حقوق یک گفتمان است و مثلا نمیتوان به راحتی متون حقوقی را درک کرد و یا به کار برد (مگر اینکه حقوقدان باشیم) و یا مثلا ادبیاتی که پزشکها دارند و به کار میبرند نوعی گفتمان است و یا همان بحثی که قبلا در مورد زبان خبر داشتم، آن هم نگاه گفتمانی به خبر بود.
و از یک زاویه دیگر: گفتمان سوسیالیسم؛ جامعه گرائی است؛ گفتمان کمونیسم؛ برابری و یا گفتمان سرمایهداری؛ آزادی (حالا در حرف یا عمل؟).
کسانی که بحث گفتمان را مطرح میکنند، میگویند #واقعیت که خودش زبان ندارد که درباره خودش حرف بزند؛ پس همینکه افراد سعی میکنند راجع به واقعیت بگویند؛ دارند واقعیت را وارد گفتمان میکنند.
اما نگاه #میشل_فوکو متمایزتر و صریح تر است؛ او معتقد است نظام بیانی اساسا برخاسته از یک اراده معطوف به #قدرت است و منجر به باز تولید مناسبات قدرت میشود؛ (حال آنکه اگر دیدگاههای #تئون_ون_دایک را هم درباره گفتمان خوانده باشید؛ او میگوید اساسیترین نقش گفتمان؛ باز تولید ساخت اجتماعی است).
در واقع فوکو آب پاکی ریخته بر همه چیز و میگوید علم و اندیشه بشر گفتمانی است. فوکو در بحث #دیرینهشناسی میگوید همه علوم صورت گفتمانی دارند و بعد در بحث #تبارشناسی هم نتیجه میگیرد که صورتهای گفتمانی با قدرت رابطه دارند و در اصل؛ آنچه پشت صورت گفتمانی است؛ قدرت است.
کسانی که میخواهند در این زمینه تحقیق کنند؛ در نظر داشته باشند که در مباحث ارتباطی اساسا گفتمانهای معرفت شناسی را میتوان در چهار گروه طبقه بندی کرد:
▫️گفتمانهای مبتنی بر #عینیگرائی (Objectivity) که اکثرا تئوریها و بحثهای مربوط به #بازنمود (Representation) را مطرح میکنند؛
▫️گفتمانهای متمرکز بر ذهن و درک (Understanding) که بحثهای مربوط به معرفت و شناخت طرف توجه آنهاست؛
▫️گفتمانهای ساختارگرا که به دو گفتمان فوق بدبین (Suspicious) هستند؛
▫️و گفتمانهای #پساساختارگرا که به جان سه گفتمان فوق پرداختهاند و آنها را آسیب پذیر (Vulnerability) میدانند.
🔸درباره گفتمان
مشخصههای زبانی و نحوی در نشریات هم میتوانند نوعی گفتمان در سطح خرد تلقی شود؛ ولی سطح کلان آن همان رابطه متن (Text) و بافت (Context) است یعنی فرایندهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر متن.
چند مثال ساده بزنم: زبان حقوق یک گفتمان است و مثلا نمیتوان به راحتی متون حقوقی را درک کرد و یا به کار برد (مگر اینکه حقوقدان باشیم) و یا مثلا ادبیاتی که پزشکها دارند و به کار میبرند نوعی گفتمان است و یا همان بحثی که قبلا در مورد زبان خبر داشتم، آن هم نگاه گفتمانی به خبر بود.
و از یک زاویه دیگر: گفتمان سوسیالیسم؛ جامعه گرائی است؛ گفتمان کمونیسم؛ برابری و یا گفتمان سرمایهداری؛ آزادی (حالا در حرف یا عمل؟).
کسانی که بحث گفتمان را مطرح میکنند، میگویند #واقعیت که خودش زبان ندارد که درباره خودش حرف بزند؛ پس همینکه افراد سعی میکنند راجع به واقعیت بگویند؛ دارند واقعیت را وارد گفتمان میکنند.
اما نگاه #میشل_فوکو متمایزتر و صریح تر است؛ او معتقد است نظام بیانی اساسا برخاسته از یک اراده معطوف به #قدرت است و منجر به باز تولید مناسبات قدرت میشود؛ (حال آنکه اگر دیدگاههای #تئون_ون_دایک را هم درباره گفتمان خوانده باشید؛ او میگوید اساسیترین نقش گفتمان؛ باز تولید ساخت اجتماعی است).
در واقع فوکو آب پاکی ریخته بر همه چیز و میگوید علم و اندیشه بشر گفتمانی است. فوکو در بحث #دیرینهشناسی میگوید همه علوم صورت گفتمانی دارند و بعد در بحث #تبارشناسی هم نتیجه میگیرد که صورتهای گفتمانی با قدرت رابطه دارند و در اصل؛ آنچه پشت صورت گفتمانی است؛ قدرت است.
کسانی که میخواهند در این زمینه تحقیق کنند؛ در نظر داشته باشند که در مباحث ارتباطی اساسا گفتمانهای معرفت شناسی را میتوان در چهار گروه طبقه بندی کرد:
▫️گفتمانهای مبتنی بر #عینیگرائی (Objectivity) که اکثرا تئوریها و بحثهای مربوط به #بازنمود (Representation) را مطرح میکنند؛
▫️گفتمانهای متمرکز بر ذهن و درک (Understanding) که بحثهای مربوط به معرفت و شناخت طرف توجه آنهاست؛
▫️گفتمانهای ساختارگرا که به دو گفتمان فوق بدبین (Suspicious) هستند؛
▫️و گفتمانهای #پساساختارگرا که به جان سه گفتمان فوق پرداختهاند و آنها را آسیب پذیر (Vulnerability) میدانند.
#سینماویژن 🔸غياب
غیاب یا نبودن (absence) در بنيادیترين سطح، بيانگر و نشانگر همه حالات #بازنمود (representation) است؛ به طوري که هرگاه شيئی يا جهانی غايب باشد به وسيله يک رسانه خاص بازنموده میشود. بر اساس نظريه فيلم، اين حالت غياب و حضور، در پس راهکارهای کلاسيک روايت در فيلمها، پنهان میماند. اين ديدگاه به دليل ناديده گرفتن مواضع چندگانهای که يک بيننده میتواند به هنگام تماشای فيلم اتخاذ کند، مورد انتقاد قرار گرفته است.
#آنجلو_رستیوو
غیاب یا نبودن (absence) در بنيادیترين سطح، بيانگر و نشانگر همه حالات #بازنمود (representation) است؛ به طوري که هرگاه شيئی يا جهانی غايب باشد به وسيله يک رسانه خاص بازنموده میشود. بر اساس نظريه فيلم، اين حالت غياب و حضور، در پس راهکارهای کلاسيک روايت در فيلمها، پنهان میماند. اين ديدگاه به دليل ناديده گرفتن مواضع چندگانهای که يک بيننده میتواند به هنگام تماشای فيلم اتخاذ کند، مورد انتقاد قرار گرفته است.
#آنجلو_رستیوو
#سینماویژن
🔸دستاورد نظریه فیلم مستند
▫️نوشته #سیندی_وونگ
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
مقولات فیلم #مستند، تلویزیون و نقد طی یک قرن متحول شدهاند. هدف #مستندسازان مبنی بر بیان و یافتن معنا، عملاً باعث شده است فیلمهای مستند از لحاظ سوژه، سبک، نظریه، طبقهبندی و برداشت از دیگر رسانهها متمایز باشند. با این حال، منتقدان (و از جمله بسیاری از مستندسازان) نشان دادهاند دستیابی به حقیقت نه آسان است و نه بدیهی. از سوی دیگر، پیشرفتهای فناورانه که انعطاف بیشتر، پیچیدگی و طبقهبندیهای بیشتری را برای فیلمهای مستند به ارمغان آوردند، طبعاً ترفندها و در عین حال پاسخهای جدیدی نیز عرضه کردند. فیلمهای ویدئویی و غیر ویدئویی آینده را متحول خواهد کرد. در حالی که فیلمهای مستند و انواع آن به صورت تجاری به تلویزیون و فروشگاههای کرایه نوار ویدئو و سینماهای خانگی راه پیدا کردهاند، نظریه فیلم مستند، #قدرت و #بازنمود را به جای #نقد رایج فیلم بازنگری کرده است. به همین دلیل نظریه فیلم مستند و ساخت آن حوزههای پویا، بدیع و وسوسهانگیزی را در تقابل با سینمای رایج خلق میکند.
🔸دستاورد نظریه فیلم مستند
▫️نوشته #سیندی_وونگ
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
مقولات فیلم #مستند، تلویزیون و نقد طی یک قرن متحول شدهاند. هدف #مستندسازان مبنی بر بیان و یافتن معنا، عملاً باعث شده است فیلمهای مستند از لحاظ سوژه، سبک، نظریه، طبقهبندی و برداشت از دیگر رسانهها متمایز باشند. با این حال، منتقدان (و از جمله بسیاری از مستندسازان) نشان دادهاند دستیابی به حقیقت نه آسان است و نه بدیهی. از سوی دیگر، پیشرفتهای فناورانه که انعطاف بیشتر، پیچیدگی و طبقهبندیهای بیشتری را برای فیلمهای مستند به ارمغان آوردند، طبعاً ترفندها و در عین حال پاسخهای جدیدی نیز عرضه کردند. فیلمهای ویدئویی و غیر ویدئویی آینده را متحول خواهد کرد. در حالی که فیلمهای مستند و انواع آن به صورت تجاری به تلویزیون و فروشگاههای کرایه نوار ویدئو و سینماهای خانگی راه پیدا کردهاند، نظریه فیلم مستند، #قدرت و #بازنمود را به جای #نقد رایج فیلم بازنگری کرده است. به همین دلیل نظریه فیلم مستند و ساخت آن حوزههای پویا، بدیع و وسوسهانگیزی را در تقابل با سینمای رایج خلق میکند.
Forwarded from عرصههای ارتباطی
#سینماویژن #چهره
🔸ریچارد دایر | Dyer, Richard
▫️نویسنده: #اندرو_اوترسون
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
#ریچارد_دایر پژوهشگر و منتقد انگلیسی (1945)، به سبب نوشتههایش درباره سیاستهای #بازنمود، شخصیتی معروف است. او در آثارش نحوه به تصویر کشیده شدن جامعه از سوی رسانهها و به ویژه نحوه عرضه شدن مردم در رسانهها را از جنبههای نژاد و جنسیت، به خوبی شالودهشکنی کرده است. وی در کتاب سفید (white) که در سال 1997 منتشر ساخت، مقوله بازنمود را به طرزی عمیقتر بازبینی و راههای نفوذ تصویرسازی نژادی را به فرهنگ معاصر غرب تحلیل کرد. تجلی کمرنگتری از این نگرانیها نسبت به بازنمود را میتوان در شیفتگی ریچارد دایر به صنعت جمعی سرگرمی یافت؛ برای مثال، آنگونه که در کتاب ستارهها (stars)، تألیف 1998 ترسیم شده، ستارهسازی هالیوود به منبعی از نمایش دائمی، با شخصیتهایی که تغییر میکنند، تبدیل شده و به شکلی سامان یافته دست یافته است. ریچارد دایر در ارزیابی درک ما از متون محبوب و رایج، تضادهای چندگانهای را به رخ میکشد که همواره بین تصویر صحنه و هویت شخصی وجود داشته است.
ANDREW UTTERSON
🔸ریچارد دایر | Dyer, Richard
▫️نویسنده: #اندرو_اوترسون
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
#ریچارد_دایر پژوهشگر و منتقد انگلیسی (1945)، به سبب نوشتههایش درباره سیاستهای #بازنمود، شخصیتی معروف است. او در آثارش نحوه به تصویر کشیده شدن جامعه از سوی رسانهها و به ویژه نحوه عرضه شدن مردم در رسانهها را از جنبههای نژاد و جنسیت، به خوبی شالودهشکنی کرده است. وی در کتاب سفید (white) که در سال 1997 منتشر ساخت، مقوله بازنمود را به طرزی عمیقتر بازبینی و راههای نفوذ تصویرسازی نژادی را به فرهنگ معاصر غرب تحلیل کرد. تجلی کمرنگتری از این نگرانیها نسبت به بازنمود را میتوان در شیفتگی ریچارد دایر به صنعت جمعی سرگرمی یافت؛ برای مثال، آنگونه که در کتاب ستارهها (stars)، تألیف 1998 ترسیم شده، ستارهسازی هالیوود به منبعی از نمایش دائمی، با شخصیتهایی که تغییر میکنند، تبدیل شده و به شکلی سامان یافته دست یافته است. ریچارد دایر در ارزیابی درک ما از متون محبوب و رایج، تضادهای چندگانهای را به رخ میکشد که همواره بین تصویر صحنه و هویت شخصی وجود داشته است.
ANDREW UTTERSON
#زوم #مطالعاتفرهنگی
🔸 مدار فرهنگ
#مدار_فرهنگ نظریهای است که توسط #استوارت__هال، #پاول_دوگی و همکارانشان در سال ۱۹۹۷ ارائه شد. این نظریه چرخه مصرف فرهنگی را در پنج نقطه تعقیب میکند: تولید، مصرف، قاعدهمند شدن، #بازنمود و #هویت.
🔸 مدار فرهنگ
#مدار_فرهنگ نظریهای است که توسط #استوارت__هال، #پاول_دوگی و همکارانشان در سال ۱۹۹۷ ارائه شد. این نظریه چرخه مصرف فرهنگی را در پنج نقطه تعقیب میکند: تولید، مصرف، قاعدهمند شدن، #بازنمود و #هویت.
#مطالعاتفرهنگی
🔸درباره مدار فرهنگ
#مدار_فرهنگ نظریهای است که توسط #استوارت_هال، #پاول_دوگی و همکارانشان در سال ۱۹۹۷ ارائه شد. این #نظریه چرخه مصرف فرهنگی را در پنج نقطه تعقیب میکند: تولید، مصرف، قاعدهمند شدن، #بازنمود و #هویت.
🔸درباره مدار فرهنگ
#مدار_فرهنگ نظریهای است که توسط #استوارت_هال، #پاول_دوگی و همکارانشان در سال ۱۹۹۷ ارائه شد. این #نظریه چرخه مصرف فرهنگی را در پنج نقطه تعقیب میکند: تولید، مصرف، قاعدهمند شدن، #بازنمود و #هویت.