#سینماویژن 🔸غياب
غیاب یا نبودن (absence) در بنيادیترين سطح، بيانگر و نشانگر همه حالات #بازنمود (representation) است؛ به طوري که هرگاه شيئی يا جهانی غايب باشد به وسيله يک رسانه خاص بازنموده میشود. بر اساس نظريه فيلم، اين حالت غياب و حضور، در پس راهکارهای کلاسيک روايت در فيلمها، پنهان میماند. اين ديدگاه به دليل ناديده گرفتن مواضع چندگانهای که يک بيننده میتواند به هنگام تماشای فيلم اتخاذ کند، مورد انتقاد قرار گرفته است.
#آنجلو_رستیوو
غیاب یا نبودن (absence) در بنيادیترين سطح، بيانگر و نشانگر همه حالات #بازنمود (representation) است؛ به طوري که هرگاه شيئی يا جهانی غايب باشد به وسيله يک رسانه خاص بازنموده میشود. بر اساس نظريه فيلم، اين حالت غياب و حضور، در پس راهکارهای کلاسيک روايت در فيلمها، پنهان میماند. اين ديدگاه به دليل ناديده گرفتن مواضع چندگانهای که يک بيننده میتواند به هنگام تماشای فيلم اتخاذ کند، مورد انتقاد قرار گرفته است.
#آنجلو_رستیوو
#سینماویژن 🔸 کریستین متز و نگاه روانکاوانه به سینما
▫️نوشته #آنجلو_رستیوو
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#کریستین_متز (Christian Metz) در سال ١٩٧۵ در "روانکاوی و سینما: دلالتگر خیالی" کوشید شرحی کاملاً روانکاوانه از #سینما، به عنوان سیستمی دلالتکننده، ارائه دهد. وی بر مباحث پایهای #ژانلویی_بودری درباره رابطه سینما با روان استناد کرد، اما با استفاده از طیف کاملی از مفاهیم روانکاوانه، آن را به حد قابل توجهی پیچیده کرد. از جمله این موارد، مفهوم #همذاتپنداری بود. همه ما از نظر گفتاری راههایی را که با شخصیتهای گوناگون در یک قصه همذاتپنداری میکنیم، میشناسیم، اما از دیدگاه روانکاوانه اینها همیشه همذاتپنداریهای ثانوی هستند. قبل از اینکه چنین همذاتپنداریهایی ممکن شوند، سوژه انسانی باید از روی خودپسندی با خود همذاتپنداری کند. این همذاتپنداری اولیه، همچنان که در اثر اولیه #ژاک_لاکان توضیح داده شده است، هنگامی رخ میدهد که #کودک تصویر خود را در آیینه میبیند: کودک دستپاچه که بر حرکات خود تسلط ندارد، به اشتباه خود را به عنوان موجودی واحد و یگانه میبیند. آنچه که لاکان #نظمخیالی مینامد، دقیقاً به این "حسرت برای وحدت و یگانگی" در یک سوژه که به طرزی اساسی از وحدت و یگانگی فاصله دارد، مربوط میشود. پرده سینما، مانند آیینه، ما را با نیات مجازی در دنیایی مجازی نشان میدهد، اما بر خلاف آیینه، تصویر خود ما را از ما دریغ میکند. شیفتگی بدون تأمل ما به تصویر سینمایی ریشه در این یادآوری بنیادی خیالی دارید.
▫️نوشته #آنجلو_رستیوو
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#کریستین_متز (Christian Metz) در سال ١٩٧۵ در "روانکاوی و سینما: دلالتگر خیالی" کوشید شرحی کاملاً روانکاوانه از #سینما، به عنوان سیستمی دلالتکننده، ارائه دهد. وی بر مباحث پایهای #ژانلویی_بودری درباره رابطه سینما با روان استناد کرد، اما با استفاده از طیف کاملی از مفاهیم روانکاوانه، آن را به حد قابل توجهی پیچیده کرد. از جمله این موارد، مفهوم #همذاتپنداری بود. همه ما از نظر گفتاری راههایی را که با شخصیتهای گوناگون در یک قصه همذاتپنداری میکنیم، میشناسیم، اما از دیدگاه روانکاوانه اینها همیشه همذاتپنداریهای ثانوی هستند. قبل از اینکه چنین همذاتپنداریهایی ممکن شوند، سوژه انسانی باید از روی خودپسندی با خود همذاتپنداری کند. این همذاتپنداری اولیه، همچنان که در اثر اولیه #ژاک_لاکان توضیح داده شده است، هنگامی رخ میدهد که #کودک تصویر خود را در آیینه میبیند: کودک دستپاچه که بر حرکات خود تسلط ندارد، به اشتباه خود را به عنوان موجودی واحد و یگانه میبیند. آنچه که لاکان #نظمخیالی مینامد، دقیقاً به این "حسرت برای وحدت و یگانگی" در یک سوژه که به طرزی اساسی از وحدت و یگانگی فاصله دارد، مربوط میشود. پرده سینما، مانند آیینه، ما را با نیات مجازی در دنیایی مجازی نشان میدهد، اما بر خلاف آیینه، تصویر خود ما را از ما دریغ میکند. شیفتگی بدون تأمل ما به تصویر سینمایی ریشه در این یادآوری بنیادی خیالی دارید.