تشویش
222 subscribers
333 photos
51 videos
6 files
173 links
تشویش هزار " آیا"، وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم

..حسین منزوی..
Download Telegram
سامحيني
محمد الحجيرات
سامحيني / منو ببخش…
ترجمه
تشویش
محمد الحجيرات – سامحيني
سامحینی سامحینی علی النهر لو طاحت إیساری و یمینی
سامحینی سامحینی و هذه آخر کلمة ما بینچ و بینی

مرا ببخش مرا معذور بدار اگر دست چپ و راستم در کنار نهر از دست رفت
مرا ببخش و از من درگذر؛ این آخرین کلمه میان من و تو است.‌..
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایهٔ عنایت...

#حافظ
جگرگاهِ زمین شد رفته‌رفته یوسفستانی
ز بس بردند زیر خاک، عشاق آرزویش را..‌

غزل ۳۸۱
#صائب
کمال عشق باشد بی‌نشان و نام گردیدن
ز نقصان است گر نام و نشانی هست عاشق را

غزل ۳۸۲
#صائب
به بوی گل ز خواب بی‌خودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را!

غزل ۳۸۳❤️
#صائب
Forwarded from شعر معناگرا
بی‌لذت پروانگی، شوقی ندارد زندگی
در پیشِ چشمِ شمع‌ها، ای کاش بی‌پروا شدن

#عطیه‌سادات_حجتی | @maanagara
گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست... تو را در خیال چیست؟

جانم به‌لب رسید، چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟!

بی‌ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست

گفتم: همیشه فکر وصال تو می‌کنم
در خنده شد که: این همه فکر محال چیست؟ :))

دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست

چون حل نمی‌شود به‌سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده قیل و قال چیست
!

ای دم‌بدم به‌خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟

غزل ۷۰
#هلالی_جغتایی
قرعه بندگی خویش به‌نامم زده‌ای
این سعادت عجب‌ست! این چه مبارک فالی‌ست!

غزل ۷۴
#هلالی_جغتایی
تشویش
einshinghaf – محمدرضا شجریان - معصومه مهرعلی، بیات اصفهان و ابوعطا سال 1363
2:44

تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی؟

#سعدی
صد ره سفر به‌ملک جنون کردی و هنوز
ای دل به‌جاست عقل تو! سود سفر چه شد؟

#کلیم_کاشانی
بخت مزدور سپهر است؛ ازو شکوه مکن
هر که را شاه کشد دشمن جلاد نشد

#کلیم_کاشانی
وحشی که نیم‌کشته به خون می‌تپد ز تو
با جان مگر برون رود این اضطراب از او

غزل ۳۵۵
#وحشی_بافقی
من آن خمخانه پردازم که بدمستی نمی‌دانم
الا ای ساقی دوران! می از رطل گرانم ده

غزل ۳۶۲
#وحشی_بافقی
پاسبان حرم دل
شجریان
‍ پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم...

#غزل۳۲۴
#حافظ
پروانه‌ی او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان‌دم به دمی جان بسپارم

گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

#غزل۳۲۵❤️
#حافظ

پ‌.ن: این شعرش کلا آرایه‌های جالبی داره که تو کامنتاش گفته؛ معنی اصلی و فرعی ایهام‌های این دو بیتش رو اوردم اینجا:
پروانه = مجوز، پروانه
"دَم" دوم = لحظه، نفس
قلب = تقلبی، قلب!
روان = جاری، روح
ای خسته‌ی افتاده، بنگر که که افکندت
چون درنگری او را، هم اوت برانگیزد

#مولانا
Zendan
Mohsen Chavoshi
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

#مولانا
آنکه از تحریر نامش، نامه بوی گل گرفت
دوش در بزم آمد و هنگامه بوی گل گرفت

با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تن مجلس‌نشینان جامه بوی گل گرفت

امتحان خامه می‌کردم به وصف روی دوست
یک رقم طی شد، تمام خامه بوی گل گرفت‌...

غزل ۱۲۹
#طالب_آملی
جان به‌لب دارم و تلخ‌ست دهان... پنداری
حرف شیرینی جان هم غلط مشهورست

غزل ۱۳۲
#طالب_آملی