تشویش
247 subscribers
336 photos
51 videos
6 files
181 links
تشویش هزار " آیا"، وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم

..حسین منزوی..
Download Telegram
تشویش
سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم #غزل۳۷۰ #سعدی
پیش از این خاطر من خانه‌ی پرمشغله بود
با تو پرداختمش وز همه عالم رُفتم

#غزل۳۷۰
#سعدی
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

#غزل۳۷۹
#سعدی
میان خلق ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم، چرا به سر ندویدم؟!

#غزل۳۸۱
#سعدی
وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم...

#غزل۳۸۳
#سعدی
Dar Havaye Sahar
Arman Garshasbi
1:33
می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم
که من بی‌دل بی‌یار نه مرد سفرم

پای می‌پیچم و چون پای دلم می‌پیچد
بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم

#غزل۳۸۳
#سعدی
تشویش
روان تشنه برآساید از وجود فرات مرا فرات ز سر برگذشت و تشنه‌ترم! #غزل۳۸۵ #سعدی
تو نیز اگر نشناسی مرا، عجب نبود
که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم

#غزل۳۸۵
#سعدی
Forwarded from تشویش (Armita)
قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند
میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم

#غزل۳۸۴
#سعدی
#تشویش
سر من دار که چشم از همگان در دوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم

#غزل۳۸۸ ❤️
#سعدی
تشویش
einshinghaf – محمدرضا شجریان - معصومه مهرعلی، بیات اصفهان و ابوعطا سال 1363
2:44

تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی؟

#سعدی
در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم...

#غزل۳۹۰
#سعدی
من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم
طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم

خواهی به لطفم گو بخوان، خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بنده‌ام ناچار فرمان می‌برم

درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم

ای ساربان آهسته رو... با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری، من بار هجران می‌برم

ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم

#غزل۳۹۲❤️
#سعدی
آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف
تو کجا و من سرگشته کجا می‌نگرم...

#غزل۳۹۳
#سعدی
من این خیال نبندم که دانه‌ای به مراد
میان این همه تشویش دام برگیرم‌...

#غزل۳۹۶
#سعدی
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد...
من‌بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

گفتی به غمم بنشین، یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا؛ بنشینم و برخیزم!

#غزل۴۰۱
#سعدی
گرچه دانم که به وصلت نرسم، بازنگردم
تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم...

#غزل۴۰۲
#سعدی
تا خبر دارم از او، بی‌خبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم

پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم...

#غزل۴۰۹
#سعدی
Parishan
Mohsen Chavoshi
ای خوب‌تر از لیلی، بیم است که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم

#غزل۴۱۲
#سعدی
به چه کار آید این بقیت جان
که به معشوق برنیفشانم؟

#غزل۴۱۶
#سعدی
تو خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت خویش دانم!

#غزل۴۱۸
#سعدی