#idiom
#No_8
👉 level with (someone):
➡️ to tell someone the truth, esp. when it may be unpleasant.
✓ صادق بودن با کسی/ حقیقتی رو به کسی گفتن.
✅ I’ll level with you – the salary is not particularly good.
✓ باهات روراست هستم (روراست خواهم بود)_ حقوق، چندان خوب نیست.
✅ "You can level with me," his father said. "Did you break that window?"
✓ پدرش گفت: "می تونی باهام روراست باشی، تو پنجره رو شکستی؟"
#No_8
👉 level with (someone):
➡️ to tell someone the truth, esp. when it may be unpleasant.
✓ صادق بودن با کسی/ حقیقتی رو به کسی گفتن.
✅ I’ll level with you – the salary is not particularly good.
✓ باهات روراست هستم (روراست خواهم بود)_ حقوق، چندان خوب نیست.
✅ "You can level with me," his father said. "Did you break that window?"
✓ پدرش گفت: "می تونی باهام روراست باشی، تو پنجره رو شکستی؟"
#فریزال_ورب
#No_8
#push
🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇
👉 push something back
✓ به عقب بردن/ پس زدن
✅ Maria pushed her hair back from her forehead.
ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.
👉 push around
✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)
✅ You shouldn't let him push you around like that.
تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بیادبی بهت دستور بده.
👉 push something up/down
✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی
✅ Slow sales have pushed down orders.
فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.
👉 push off
✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن
✅ Dad jumped into the rowboat and pushed off.
بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.
👉 push somebody/something towards/into etc something
✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی
✅ Philip pushed him towards the door.
فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#No_8
#push
🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇
👉 push something back
✓ به عقب بردن/ پس زدن
✅ Maria pushed her hair back from her forehead.
ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.
👉 push around
✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)
✅ You shouldn't let him push you around like that.
تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بیادبی بهت دستور بده.
👉 push something up/down
✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی
✅ Slow sales have pushed down orders.
فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.
👉 push off
✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن
✅ Dad jumped into the rowboat and pushed off.
بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.
👉 push somebody/something towards/into etc something
✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی
✅ Philip pushed him towards the door.
فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#اشتباهات_رایج
#نکته_گرامری
#No_8
🟣 تفاوت remember و remind
⬅️ الگوهای هر کدوم رو ببین:👇
👉 You remember to do something
✓ یعنی شما یادت میاد یه کاری انجام بدی.
👉 Someone reminds you to do something
✓ یعنی یکی بهتون یادآوری میکنه یه کاری انجام بدید.
مثالها رو ببین:
✅ I must remember to close the door.
باید یادم باشه در رو ببندم.
✅ He reminded me to bring my keys.
او بهم یادآوری کرد کلیدهامو بیارم.
⚠️ پس حواستون به تفاوتشون باشه و به اشتباه ازشون استفاده نکنید.
#نکته_گرامری
#No_8
🟣 تفاوت remember و remind
⬅️ الگوهای هر کدوم رو ببین:👇
👉 You remember to do something
✓ یعنی شما یادت میاد یه کاری انجام بدی.
👉 Someone reminds you to do something
✓ یعنی یکی بهتون یادآوری میکنه یه کاری انجام بدید.
مثالها رو ببین:
✅ I must remember to close the door.
باید یادم باشه در رو ببندم.
✅ He reminded me to bring my keys.
او بهم یادآوری کرد کلیدهامو بیارم.
⚠️ پس حواستون به تفاوتشون باشه و به اشتباه ازشون استفاده نکنید.
#collocation
#No_8
#opinion
🟢 کالوکیشن های رایج و خوشگل « opinion » به معنی « عقیده، نظر، فکر،... » 👇
👉 have/hold an opinion
✓ عقیده داشتن/ نظر داشتن
✅ Everyone had an opinion on the subject.
همه درباره ی موضوع نظر داشتن.
👉 form an opinion
✓ به یه نظر یا یه عقیده خاص رسیدن/ قضاوت کردن
✅ A: What do you think of this new government?
نظرت در مورد این دولت جدید چیه؟
B: it's too early to say. I haven't really formed an opinion yet.
خیییلی زوده برای گفتن. هنوز به عقیده و نظر خاصی نرسیده ام.
👉 ask someone's opinion
✓ نظر کسی رو پرسیدن
✅ If you ask my opinion, there's no need to do that.
اگه از من می پرسی(اگه نظر منو بخوای) نیازی به انجام اون کار نیست.
👉 a strong opinion
✓ یه نظر محکم و قاطع
✅ Many people have strong opinions on capital punishment.
بیشتر مردم نظرات محکم و سرسختی در مورد مجازات اعدام دارن.
👉 sb’s personal opinion
✓ نظر شخصی کسی
✅ My personal opinion is that his first film was better.
نظر شخصی من اینه که اولین فیلمش بهتر بود.
#No_8
#opinion
🟢 کالوکیشن های رایج و خوشگل « opinion » به معنی « عقیده، نظر، فکر،... » 👇
👉 have/hold an opinion
✓ عقیده داشتن/ نظر داشتن
✅ Everyone had an opinion on the subject.
همه درباره ی موضوع نظر داشتن.
👉 form an opinion
✓ به یه نظر یا یه عقیده خاص رسیدن/ قضاوت کردن
✅ A: What do you think of this new government?
نظرت در مورد این دولت جدید چیه؟
B: it's too early to say. I haven't really formed an opinion yet.
خیییلی زوده برای گفتن. هنوز به عقیده و نظر خاصی نرسیده ام.
👉 ask someone's opinion
✓ نظر کسی رو پرسیدن
✅ If you ask my opinion, there's no need to do that.
اگه از من می پرسی(اگه نظر منو بخوای) نیازی به انجام اون کار نیست.
👉 a strong opinion
✓ یه نظر محکم و قاطع
✅ Many people have strong opinions on capital punishment.
بیشتر مردم نظرات محکم و سرسختی در مورد مجازات اعدام دارن.
👉 sb’s personal opinion
✓ نظر شخصی کسی
✅ My personal opinion is that his first film was better.
نظر شخصی من اینه که اولین فیلمش بهتر بود.
Soheyl English | انگلیسی کاربردی با سهیل سام
Jasmine_Thompson_All_of_Me – @Soheyl_English
#آهنگ_نکته
#No_8
🟤 نکات مهم و کاربردی آهنگ:
نکته 1
The world is beating you down
یه فریزال ورب خوشگل داریم:
👉 (to) beat someone down
معانی مختلفی داره:
1⃣ کسی رو از ادامه انجام کاری خسته و ناتوان کردن
✅ I like the work, but the schedule just beats me down and wears on me.
من این کار رو دوست دارم، اما این برنامه منو ناتوان میکنه از ادامه و خسته م می کنه.
2⃣ کسی را وادار به کاهش قیمت کردن/ قیمت رو پایین آوردن
✅ He wanted £4,500 for the car, but I beat him down to £3,850.
او 4500 پوند واسه ماشین می خواست، اما من وادارش کردم قیمت رو تا 3850 پوند پایین بیاره.
نکته 2
You're my downfall
لغت downfall یه اسمه و به صورت مفرد به کار میره.
معنیش میشه «سقوط / (موجب) سرنگونی».
✅ Greed was her downfall.
طمع موجب سرنگونی او شد.
نکته 3
My worst distraction
میدونین که worst صفت عالی bad هست. یعنی «بدترین».
✅ This is the worst recession for fifty years.
این بدترین رکود پنجاه سال اخیر است.
⬅️ بریم یه اصطلاح باهاش یاد بگیریم:
👉 if the worst comes to the worst
اگه وضع به بدترین حالت برسه/ در بدترین شرایط
✅ If worst comes to worst and I fail the exam, I'll take it again next year.
اگه وضع به بدترین حالت برسه و من امتحان رو بیفتم، سال آینده دوباره امتحان میدم.
نکته 4
I can't stop singing
یه الگوی کاربردی:
👉 I can't stop doing something
✓ نمی تونم انجام فلان کار رو متوقف کنم
✅ I can't stop laughing.
نمی تونم خندیدن رو متوقف کنم.
✅ I can't stop loving you.
نمی تونم دست از دوست داشتنت بردارم.
#No_8
🟤 نکات مهم و کاربردی آهنگ:
نکته 1
The world is beating you down
یه فریزال ورب خوشگل داریم:
👉 (to) beat someone down
معانی مختلفی داره:
1⃣ کسی رو از ادامه انجام کاری خسته و ناتوان کردن
✅ I like the work, but the schedule just beats me down and wears on me.
من این کار رو دوست دارم، اما این برنامه منو ناتوان میکنه از ادامه و خسته م می کنه.
2⃣ کسی را وادار به کاهش قیمت کردن/ قیمت رو پایین آوردن
✅ He wanted £4,500 for the car, but I beat him down to £3,850.
او 4500 پوند واسه ماشین می خواست، اما من وادارش کردم قیمت رو تا 3850 پوند پایین بیاره.
نکته 2
You're my downfall
لغت downfall یه اسمه و به صورت مفرد به کار میره.
معنیش میشه «سقوط / (موجب) سرنگونی».
✅ Greed was her downfall.
طمع موجب سرنگونی او شد.
نکته 3
My worst distraction
میدونین که worst صفت عالی bad هست. یعنی «بدترین».
✅ This is the worst recession for fifty years.
این بدترین رکود پنجاه سال اخیر است.
⬅️ بریم یه اصطلاح باهاش یاد بگیریم:
👉 if the worst comes to the worst
اگه وضع به بدترین حالت برسه/ در بدترین شرایط
✅ If worst comes to worst and I fail the exam, I'll take it again next year.
اگه وضع به بدترین حالت برسه و من امتحان رو بیفتم، سال آینده دوباره امتحان میدم.
نکته 4
I can't stop singing
یه الگوی کاربردی:
👉 I can't stop doing something
✓ نمی تونم انجام فلان کار رو متوقف کنم
✅ I can't stop laughing.
نمی تونم خندیدن رو متوقف کنم.
✅ I can't stop loving you.
نمی تونم دست از دوست داشتنت بردارم.
#لغت
#No_8
#distribute
🟠 بریم لغت distribute رو توی چند کاربرد بررسی کنیم😊👇
1⃣ به اشتراک گذاشتن یه سری چیزها بین گروهی از مردم، به ویژه به روشی برنامه ریزی شده.
الگوش هم به این صورته:
👉 distribute something among/to somebody
✅ Clothes and blankets have been distributed among the refugees.
لباسها و پتوها بین پناهجویان توزیع شده.
2⃣ عرضه اجناس به مغازه ها و شرکت ها تا بتونن اونا رو بفروشن.
✅ Milk is distributed to the local shops every day.
شیر هر روز در مغازه های محلی توزیع می شه.
3⃣ پخش کردن چیزی توی یه منطقه بزرگ
✅ Wealth is not evenly distributed between age groups.
ثروت به طور مساوی بین گروه های سنی تقسیم نمی شه.
#No_8
#distribute
🟠 بریم لغت distribute رو توی چند کاربرد بررسی کنیم😊👇
1⃣ به اشتراک گذاشتن یه سری چیزها بین گروهی از مردم، به ویژه به روشی برنامه ریزی شده.
الگوش هم به این صورته:
👉 distribute something among/to somebody
✅ Clothes and blankets have been distributed among the refugees.
لباسها و پتوها بین پناهجویان توزیع شده.
2⃣ عرضه اجناس به مغازه ها و شرکت ها تا بتونن اونا رو بفروشن.
✅ Milk is distributed to the local shops every day.
شیر هر روز در مغازه های محلی توزیع می شه.
3⃣ پخش کردن چیزی توی یه منطقه بزرگ
✅ Wealth is not evenly distributed between age groups.
ثروت به طور مساوی بین گروه های سنی تقسیم نمی شه.
#کارگاه_جمله_سازی
#ساختارهای_کاربردی
#No_8
🟣 الگوی شماره هشت 👇🏻
📌 If I were you, I would do something
📌یعنی اگه جای تو بودم، فلان کار رو انجام میدادم.
(دقت کن شرطی نوع دوم هست و در مورد چیزهایی استفاده میشه که داریم تصور میکنیم و گاهی غیرممکن و محال هستند و یا احتمال اتفاق افتادنشون خییییییلی کمه.)
نکته: چون داریم یه موقعیت خیالی رو تصور میکنیم، به جای was از were استفاده میشه.
#ساختارهای_کاربردی
#No_8
🟣 الگوی شماره هشت 👇🏻
📌 If I were you, I would do something
📌یعنی اگه جای تو بودم، فلان کار رو انجام میدادم.
(دقت کن شرطی نوع دوم هست و در مورد چیزهایی استفاده میشه که داریم تصور میکنیم و گاهی غیرممکن و محال هستند و یا احتمال اتفاق افتادنشون خییییییلی کمه.)
نکته: چون داریم یه موقعیت خیالی رو تصور میکنیم، به جای was از were استفاده میشه.