Soheyl English | انگلیسی کاربردی با سهیل سام
26.1K subscribers
1K photos
555 videos
13 files
720 links
👇 اینجا 👇
🎯 حرفه ای و با کیفیت آموزش میبینی
🎯 انگلیسی رو کاربردی یاد میگیری
🎯 روی مکالمات روزمره مسلط میشی

💎دوره ها و آموزش های رایگان کانال رو از دست نده💎

سایت ما 👇

www.Soheylenglish.com

آی دی پشتیبانی و ثبت نام دوره ها 👇

@Soheylsam_admin1
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فریزال_ورب

👈 بریم ببینیم کاربرد 👇
.
✔️ (to) ask about/after someone
.
چیه؟!!


👉 Www.instagram.com/soheyl_english

👱‍♂ : @soheylsam

🎓 : @soheyl_english
#فریزال_ورب
#No_1
#fall

🟡 بریم فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل fall رو با هم بررسی کنیم.

👉 fall behind
عقب افتادن.

e.g. The project has fallen behind schedule.

👉fall down
یکی از معنی هاش میشه : خراب شدن.

توی این حالت معمولاً در حالت استمراری استفاده میشه.

be falling down : if a building is falling down, it is in very bad condition.

e.g. The bridge is falling down and will need a million dollars to repair it.

👉 fall about

خنده ی زیاد. یعنی اونقدری که کنترلت رو از دست بدی.

e.g. It was so funny everyone just fell about laughing.

👉 fall apart
یه معنیش میشه: از هم پاشیدن. مخصوصاً وقتی که کنار اومدن با احساسات یا مشکلات شخصی سخت باشه.

e.g. When her husband died, she fell apart.

👉 fall for (someone / something)

1⃣ گول کسی یا چیزی رو خوردن.

e.g. He is too smart to fall for that trick.

2⃣ عاشق کسی شدن.

e.g. The man fell for the woman at the bank but was afraid to ask her for a date.
#فریزال_ورب
#No_2
#blow

🟡 بریم فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل blow به معنای «وزیدن/فوت کردن» رو
باهم بررسی کنیم:👇

👉 blow up

⬅️ می تونه سه تا معنی داشته باشه👇

1⃣ باد کردن چیزی

Could you please blow up this balloon for me?

2⃣ ترکاندن/ منفجر شدن

When the airplane crashed into the ground, it blew up immediately.

3⃣ توی محاوره هم می تونیم ازش برای بیان عصبانیت استفاده کنیم.

Mary's father blew up when she didn’t come home last night.

👉 blow out
⬅️ خاموش شدن/ خاموش کردن

The match blew out in the wind.

She blew out all the candles.

👉 blow over
⬅️ آب ها از آسیاب افتادن

It will blow over in no time.

👉 To blow someone off
⬅️ کسی رو قال گذاشتن

Akbar blew me off this morning but then asked me to meet him tonight.
#فریزال_ورب
#No_3
#Check

🟡 اینم از فریزال ورب های کاربردی و رایج check به معنی « بررسی کردن»👇

👉 check out

✓ یکی از معانیش میشه: تصفیه حساب کردن(با هتل).

We checked out at noon.
ظهر تصفیه حساب کردیم.

👉 a check_up (noun)

✓ معاینه

At this age, you should have regular check-ups.

توی این سن، بهتره که معاینات منظم داشته باشی.

👉 check up (verb)

✓ بررسی کردن / چک کردن چیزی به منظور آگاهی از درست بودن آن.

A first rule in solving any mystery is to check up the facts.

قانون اول در حل هر معمایی، بررسی کردن حقایق هست.

Bill thought he had a date with Sarah, but phoned her to check up.

بیل فکر کرد با سارا قرار داره اما بهش تلفن کرد که چک کنه( درست بودنش رو چک کنه و مطمئن بشه).


👉 keep/hold somebody/something in check

✓ چیزی یا کسی رو تحت کنترل قرار دادن

You must learn to keep your emotions in check.

باید یاد بگیری که احساساتت رو تحت کنترل قرار بدی.
#فریزال_ورب
#No_4
#pull_1

🟡 امروز می خوایم بخش اول از فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل pull به معنی «کشیدن» رو باهم بررسی کنیم👇

👉 pull someone up on

✓ یعنی کسی رو که داره یه کار اشتباهی انجام میده متوقف کنی و بهش گوشزد کنی که کارش رو تأیید نمی کنی.

I felt I had to pull her up on her lateness.

حس کردم مجبورم که تأخیرش رو بهش گوشزد کنم.

👉 pull over

✓ کنار زدن (وسیله نقلیه).

He pulled the car over.

اون ماشین رو کنار زد.

👉 pull (somebody) through

✓ وقتی از پس یه شرایط سخت مثل بیماری برمیای.

His injuries were severe but he’s expected to pull through.

صدماتش خیلی شدید بودن اما انتظار داشته که از پسش برمیاد.(بهش غلبه می‌کنه).

👉 pull somebody apart

✓ از هم پاشوندن/ پاشیدن

His drinking pulled the family apart.

الکلی شدنش، خانواده رو از هم پاشوند.
#فریزال_ورب
#No_5
#pull_2

🟡 با یه بخش دیگه ای از بررسی فریزال ورب های کاربردی فعل pull به معنی «کشیدن» در خدمتتون هستیم👇

👉 pull something off

✓ به دست آوردن موفقیت

Italy pulled off a great victory over Germany.

ایتالیا یه پیروزی بزرگ بر آلمان رو به دست آورد.

👉 pull down

1⃣ خراب کردن

My old school was pulled down.

مدرسه قدیمیم خراب شد.

2⃣ به دست آوردن(پول)

She pulls down over $100,000 a year.

اون سالی بیش از صد هزار دلار پول درمیاره.

👉 pull out

1⃣ لاین عوض کردن (شروع به حرکت کردن)

A car suddenly pulled out in front of me.

یه اتومبیل ناگهان جلوی من لاین عوض کرد.

2⃣ ایستگاه رو ترک کردن (قطار)

The train will pull out at exactly 6:30, so don't be late.

قطار دقیقاً ساعت 6:30 ایستگاه را ترک می‌کنه، پس دیر نکن.

👉 Pull yourself together

✓ این کالوکیشن خوشگل هم یعنی: خودت رو جمع و جور کنی/ با شرایط بدی که پیش میاد کنار بیای.

She lost her husband but she tried to pull herself together.

شوهرش رو از دست داد ولی تلاش کرد خودشو جمع و جور کنه.
#فریزال_ورب
#No_6
#take

🟡 فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل 'take' به معنی «گرفتن» یا «برداشتن» 👇


👉 take something away/take something (away) from something

✓ منها کردن اعداد.
Synonym : subtract

'Take four from nine and what do you get?’ ‘Five.’

'چهار تا از نه کم کن. چی به دست میاری؟' ' پنج'.

👉 take something up

✓ علاقه پیدا کردن به شروع یک فعالیت و وقت صرف آن کردن.

Akbar took painting up for a while, but soon lost interest.

اکبر یه مدت به نقاشی کردن علاقه مند شد اما زود علاقه اش رو از دست داد.

👉 take after somebody

✓ شبیه یکی از اعضای خانواده بودن (از نظر ظاهر یا رفتار).

Marry really takes after her mother.

ماری خیلی شبیه مامانشه.

👉 take something off/from somewhere

✓ برداشتن چیزی از جایی

Someone’s taken a pen from my desk.

یکی یه خودکار از روی میز من برداشته.

👉 take something off

✓ درآوردن لباس/کفش...

He sat on the bed to take his boots off.

روی تخت نشست تا بوت هاش(پوتین هاش) رو دربیاره.
#فریزال_ورب
#No_7
#get

🟡 فریزال ورب های خوشگل و رایج ابَرفعل «get»👇

👉 get away with
✓ قسر در رفتن

I parked in no-parking zone, but I got away with it. I didn't have to pay a fine.

در منطقه پارک ممنوع، پارک کردم ولی قسر در رفتم. مجبور نشدم جریمه بدم.

👉 get back to somebody

✓ جواب تلفن، نامه یا ایمیل کسی رو دادن

I sent him an email, but he never got back to me.

براش یه ایمیل فرستادم اما اون هرگز جوابمو نداد.

👉 get out of doing something

✓ از انجام کاری صرف نظر کردن/ از زیر انجام کاری در رفتن

I’ll go swimming with you if I can get out of cleaning my room.

باهات میام شنا اگه بتونم از زیر تمیز کردن اتاقم در برم.

👉 get off

✓ پیاده شدن از...

We should get off at the next stop.

باید ایستگاه بعدی پیاده شیم.

👉 get into something

✓ علاقه مند شدن به چیزی

I'm really getting into jazz these days.

من واقعاً این روزها به موسیقی جاز علاقه‌مند شدم.(دارم علاقه مند میشم).
#فریزال_ورب
#No_8
#push

🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇

👉 push something back

✓ به عقب بردن/ پس زدن

Maria pushed her hair back from her forehead.

ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.

👉 push around

✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)

You shouldn't let him push you around like that.

تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بی‌ادبی بهت دستور بده.

👉 push something up/down

✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی

Slow sales have pushed down orders.

فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.

👉 push off

✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن

Dad jumped into the rowboat and pushed off.

بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.

👉 push somebody/something towards/into etc something

✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی

Philip pushed him towards the door.

فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#فریزال_ورب
#No_9
#set

🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «set»👇

👉 to be set in someplace

1⃣ در جایی رخ دادن

The movie is set in Los Angeles in the year 2019.

فیلم در لس‌آنجلس در سال 2019 رخ می‌ده(برگزار میشه).

2⃣ در جایی قرار داشتن

The camp is set in a beautiful place in the heart of nature.

اردوگاه در مکانی زیبا در قلب طبیعت قرار داره.

👉 to set about (doing)something

✓ چیزی/ انجام کاری رو شروع کردن

She set about the business of cleaning the house.

او کسب‌وکار تمیز کردن خونه‌ها رو شروع کرد.

👉 to set something/somebody back

✓ کسی یا چیزی رو از انجام کاری یا پیشرفت عقب انداختن

Illness had set me back a couple of weeks.

بیماری، منو چند هفته ای عقب انداخته بود.

👉 set something down

✓ یادداشت کردن چیزی

I wanted to set my feelings down on paper.

می خواستم احساساتم رو روی کاغذ بنویسم.

👉 set off

عازم شدن/ راه افتادن

I’ll set off early to avoid the traffic.

زود راه می افتم تا به ترافیک نخورم.