#فریزال_ورب
#No_8
#push
🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇
👉 push something back
✓ به عقب بردن/ پس زدن
✅ Maria pushed her hair back from her forehead.
ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.
👉 push around
✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)
✅ You shouldn't let him push you around like that.
تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بیادبی بهت دستور بده.
👉 push something up/down
✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی
✅ Slow sales have pushed down orders.
فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.
👉 push off
✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن
✅ Dad jumped into the rowboat and pushed off.
بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.
👉 push somebody/something towards/into etc something
✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی
✅ Philip pushed him towards the door.
فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#No_8
#push
🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇
👉 push something back
✓ به عقب بردن/ پس زدن
✅ Maria pushed her hair back from her forehead.
ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.
👉 push around
✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)
✅ You shouldn't let him push you around like that.
تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بیادبی بهت دستور بده.
👉 push something up/down
✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی
✅ Slow sales have pushed down orders.
فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.
👉 push off
✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن
✅ Dad jumped into the rowboat and pushed off.
بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.
👉 push somebody/something towards/into etc something
✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی
✅ Philip pushed him towards the door.
فیلیپ اونو به سمت در هول داد.