🖌گر بیارند کلید همه درهای بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
صفت عاشق صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
الکریم واذاوعده وفا..🌻🥀
#سعدی
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
صفت عاشق صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
الکریم واذاوعده وفا..🌻🥀
#سعدی
Wild World
Cat Stevens
معلّمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عِتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلّم روی؟ که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من
وجود من ز میان تو لاغری آموخت
بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده #سعدی شناوری آموخت
#سعدی
@she_re_tarr
جفا و ناز و عِتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلّم روی؟ که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من
وجود من ز میان تو لاغری آموخت
بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده #سعدی شناوری آموخت
#سعدی
@she_re_tarr
شمع و پروانه
رشید کاکاوند
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادارِ مسکین من
بِرَفت انگبینیارِ شیرین من
چو شیرینی از من به در میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلابِ درد
فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی! عشق، کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفتوگو بود شمع
به دیدار او وقت اصحاب، جمع
نرفته ز شب همچنان بهرهای
که ناگه بکشتش پریچهرهای
همی گفت و میرفت دودش به سر
که این است پایان عشق، ای پسر
اگر عاشقی خواهی آموختن
به کشتن فرج یابی از سوختن
مکن گریه بر گور مقتولِ دوست
بر او خرمی کن که مقبول اوست
اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض
فدایی ندارد ز مقصود چنگ
و گر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت، زینهار!
وگر میروی تن به طوفان سپار
#سعدی
#شعر
#دکلمه #رشید_کاکاوند
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادارِ مسکین من
بِرَفت انگبینیارِ شیرین من
چو شیرینی از من به در میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلابِ درد
فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی! عشق، کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفتوگو بود شمع
به دیدار او وقت اصحاب، جمع
نرفته ز شب همچنان بهرهای
که ناگه بکشتش پریچهرهای
همی گفت و میرفت دودش به سر
که این است پایان عشق، ای پسر
اگر عاشقی خواهی آموختن
به کشتن فرج یابی از سوختن
مکن گریه بر گور مقتولِ دوست
بر او خرمی کن که مقبول اوست
اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض
فدایی ندارد ز مقصود چنگ
و گر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت، زینهار!
وگر میروی تن به طوفان سپار
#سعدی
#شعر
#دکلمه #رشید_کاکاوند
ساز و آواز (ابوعطا)
خواننده: بانو #خاطره_پروانه
تار: استاد #هوشنگ_ظریف
غزل: حضرت #سعدی
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند....
خواننده: بانو #خاطره_پروانه
تار: استاد #هوشنگ_ظریف
غزل: حضرت #سعدی
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند....
Telegram
attach 📎
تا تو به خاطر منی
کَس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان
تا ز تو مهر بگسلم!؟؟
#سعدی
یار من خسرو خوبان ولبش شیرینست
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکینست
نکنم رو ترش ار تیز شود کز لب او
سخن تلخ چو جان در دل من شیرینست
#سیف_فرغانی
کَس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان
تا ز تو مهر بگسلم!؟؟
#سعدی
یار من خسرو خوبان ولبش شیرینست
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکینست
نکنم رو ترش ار تیز شود کز لب او
سخن تلخ چو جان در دل من شیرینست
#سیف_فرغانی
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
#سعدی_جاان
ســلام دوستان جآان
آدینه تون پر شور و نشاط☀️
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
#سعدی_جاان
ســلام دوستان جآان
آدینه تون پر شور و نشاط☀️
Audio
امروز یکی از غزلیات بسیار زیبای :#سعدی
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی چنان به نظر اول ز شخص میببری دل
که باز مینتواند گرفت نظر ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد 💫•~🍃🌸🌼🍃~•
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی چنان به نظر اول ز شخص میببری دل
که باز مینتواند گرفت نظر ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد 💫•~🍃🌸🌼🍃~•
خرم آن فرخنده طالع را که چشم
بر چنین روی اوفتد هر بامداد
مست میبیدار گردد نیم شب
مست ساقی روز محشر بامداد
#سعدی
با درود،
روشنای بامداد،
فروغ چهره های پرامید باد
وپرلبخند وشاد به هر لحظه
صبح زمستونی امروزتون
به لطافت باران وطراوت شبنم
♥️🕊 ققنوس🕊♥️
بر چنین روی اوفتد هر بامداد
مست میبیدار گردد نیم شب
مست ساقی روز محشر بامداد
#سعدی
با درود،
روشنای بامداد،
فروغ چهره های پرامید باد
وپرلبخند وشاد به هر لحظه
صبح زمستونی امروزتون
به لطافت باران وطراوت شبنم
♥️🕊 ققنوس🕊♥️
Az Man Chera Ranjidei
Homayoun Shajarian @RozMusic.com
ای
#یار ناسامان
من از #من چرا
رنجیده ای...
#سعدی
🎙#همایون_شجریان
#درود روزتون دلپسند
❤️🌺❤️
#یار ناسامان
من از #من چرا
رنجیده ای...
#سعدی
🎙#همایون_شجریان
#درود روزتون دلپسند
❤️🌺❤️
جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بیحرمتی همیکرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی.
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید
خردمندش به نرمی دل بجوید
دو صاحبدل نگه دارند مویی
همیدون سرکشی و آزرمجویی
و گر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد بگسلانند
یکی را زشتخویی داد دشنام
تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن آنی
که دانم عیب من چون من ندانی
#گلستان #سعدی
#باب #چهارم
#حکایت #پنجم
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید
خردمندش به نرمی دل بجوید
دو صاحبدل نگه دارند مویی
همیدون سرکشی و آزرمجویی
و گر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد بگسلانند
یکی را زشتخویی داد دشنام
تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن آنی
که دانم عیب من چون من ندانی
#گلستان #سعدی
#باب #چهارم
#حکایت #پنجم
Telegram
attach 📎
Ham Ghatâr
Pallett Band
با من بیا تا بهار...
🎶 #موسیقی
#هم_قطار
گروه #پالت
#امید_نعمتی
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
#سعدی
🎶 #موسیقی
#هم_قطار
گروه #پالت
#امید_نعمتی
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
#سعدی
Ham Ghatâr
Pallett Band
با من بیا تا بهار...
🎶 #موسیقی
#هم_قطار
گروه #پالت
#امید_نعمتی
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
#سعدی
۰
🎶 #موسیقی
#هم_قطار
گروه #پالت
#امید_نعمتی
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
#سعدی
۰