پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
پياده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه بدر آمد و همراه ما شد و معلومی نداشت. خرامان همی رفت و ميگفت:
نه بر استری سوارم نه چو اشتر زير بارم
نه خداوند رعيت نه غلام شهريارم
غم موجود و پريشانی معدوم ندارم
نفسی ميزنم آسوده و عمری ميگذارم
اشترسواری گفتش: ای درويش کجا ميروی؟ برگرد که بسختی بميری. نشنيد و قدم در بيابان نهاد و برفت. چون به نخله محمود رسيديم توانگر را اجل فرا رسيد. درويش ببالينش فراز آمد و گفت: ما به سختي نمرديم و تو بر بختی بمردی...
شخصی همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد او بمُرد و بيمار زيست
ای بسا اسب تيزرو که بماند
که خر لنگ جان بمنزل برد
بس که در خاک؛ تندرستان را
دفن کرديم و زخم خورده نمُرد

#گلستان_سعدی - باب دوم در اخلاق درویشان
یکم اردی بهشت #روزسعدی گرامی باد. به همین مناسبت، #پوشه_صوتی #گلستان_سعدی به همت نوین کتاب گویا به پیشگاهتان پیش کش می شود. عکس: #شایان_طالع_ماسوله راویان: #احسان_چریکی و #الهام_نامی
🦋 #گلستان_سعدی


📚 #باب_دوم : در اخلاق پارسایان
📕حکایت 36: پهلوان تن و ناتوان جان

💫ناتوانی به پهلوان زورآزمايى در يك ماجرايى ناسزا گفت. پهلوان عصبانى و خشمگين شد، به طورى كه بر اثر خشم، كف از دهانش بيرون آمده بود و با هيجان شديد بر سر ناسزاگو فرياد مى كشيد، صاحبدلى از آنجا عبور مى كرد، پرسيد:

((اين پهلوان چرا اين گونه عصبانى و خشم آلود شده و نعره مى كشد؟))

گفتند: شخصى به او دشنام داده است . صاحبدل گفت: اين فرومايه، هزار من وزنه بلند مى كند، ولى طاقت ناسزايى را ندارد؟ (در بدن، پهلوان است ولى در روح و روان بسيار ضعيف و ناتوان .)

🔸لاف سر پنجگى و دعوى مردى بگذار
🔹عاجز نفس ، فرومايه چه مردى زنى
🔸گرت از دست برآيد دهنى شيرين كن
🔹مردى آن نيست كه مشتى بزنى بر دهنى

🔸اگر خود بر كند پيشانى پيل
🔹نه مرد است آنكه در او مردمى نيست
🔸بنى آدم سرشت از خاك دارد
🔹اگر خالى نباشد، آدمى نيست


@parnian_khyial
یکی از جمله صالحان به خواب دید پادشاهی را در بهشت و پارسایی در دوزخ.
پرسید که موجب درجات این چیست و سبب درکات آن که مردم به خلاف این معتقد بودند.
ندا آمد که این پادشه به ارادت درویشان به بهشت اندرست و این پارسا به تقرب پادشاهان در دوزخ.
دلقت به چه کار آید و مسحی و مرقع
خود را ز عمل‌های نکوهیده بری دار
حاجت به کلاه بر کی داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تتری دار
#گلستان_سعدی

@parnian_khyial
طوطیی با زاغ در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده میبرد و میگفت این چه طلعت مکروهست و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون یا غراب البین یا لیت بَینی و بَیْنَکَ بُعدَ المشرقین

بد اختری چو تو در صحبت تو بایستی
ولی چنین که تویی در جهان کجا باشد


عجب آنکه غراب از مجاورت طوطی هم بجان آمده بود و ملول شده، لاحول کنان از گردش گیتی همی نالید و دستهای تغابن بر یکدیگر همی مالید که این چه بخت نگون است و طالع دون و ایام بوقلمون لایق قدر من آنستی که با زاغی به دیوار باغی بر خرامان همی‌رفتمی

پارسا را بس این قدر زندان
که بود هم طویله رندان

بلی تا چه کردم که روزگارم به عقوبت آن در سلک صحبت چنین ابلهی خود رای ناجنس خیره داری به چنین بند بلا مبتلا گردانیده است

کس نیاید به پاى دیوارى
که بر آن صورتت نگار کنند

گر ترا در بهشت باشد جای
دیگران دوزخ اختیار کنند

زاهدی در سماع رندان بود
زان میان گفت شاهدی بلخی

جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته
تو هیزم خشگ در میانی رسته


#گلستان_سعدی
@parnian_khyial
@semaeshams


هر که را بوی #گلستان وصال تو رسید

همچنان رقص کنان

تا به #گلستان ننشست


#مولانا_جانم🌺
@parnian_khyial
حکیمی را پرسیدند که سخاوت پسندیده تر است یا شجاعت؟
گفت: آن را که سخاوتست به شجاعت چه حاجت.

نوشته است بر گور بهرام گور
که دست کرم به ز بازوی زور

#گلستان_سعدی
@parnian_khyial
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد. همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشست باز گفتی نه که دریای مغرب مشوشست. سعدیا سفری دیگرم در پیشست اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم.
گفتم: آن کدام سفرست؟
گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم .
انصاف از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند.
گفت: ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده‌ای و شنیده‌ای.
گفتم:
آن شنیدستى که در اقصاى غور
بار سالارى بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
۰۰
#فصل_کلاسیک_خوانی:
#سعدی_خوانی:
#گلستان باب سوم
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
📕حکایات گلستان
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته‌اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز
اذا یئسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ
کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلبِ
ملک پرسید چه می‌گوید یکی از وزرای نیک محضر گفت ای خداوند همی‌گوید وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت ملک را روی ازین سخن در هم آمد و گفت آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفته‌اند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه‌انگیز
هر که شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاق ایوان فریدون نبشته بود
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
#سعدی
#گلستان_سعدی
#باب_اول
#در_سیرت_پادشاهان
تعصب نه، تفکر...
همراه با گلستان سعدی :

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم ؛ به جامع کوفه در آمدم دلتنگ.

یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی‌کفشی صبر کردم



مرغ بریان به چشم مردم سیر
كمتر از برگ تره بر خوان است

وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است


#گلستان_سعدی
Forwarded from اخبار گلستان (ادمین ۳)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم اکنون، آق قلا همچنان در محاصره آب

اخبارلحظه ای #گلستان  👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD3-h3w7qQPPbphZgA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اختصاصی
نمایش وحدت برای کمک به سیل زدگان

بانوان و آقایان فارس، ترکمن، قزاق و افغانستانی با حضور در مسجد جامع بندرترکمن روزانه ۳۰۰۰ پرس غذا برای سیل زدگان می پزند.

اخبارلحظه ای #گلستان 
يكى از وزيران مغرور و غافل،
خانه يكى از افراد ملتش را ويران كرد،
بى‌خبر از سخن حكيمان فرزانه كه گفته‌اند:

🔸آتش سوزان نكند با سپند
🔹آنچه كند دود دل دردمند

گويند: شیر، بالاترین مقام حیوانی و سلطان در میان جانوران است و الاغ حقیرترین آنهاست. اما به همراه الاغ باربر راه رفتن بهتر است از همراهی با شير درنده.

🔸مسكين خر اگر چه بى تميز است
🔹چون بار همى برد عزيز است
🔸گاوان و خران بار بردار
🔹به ز آدميان مردم آزار

و اما ادامه داستان وزیر ... پادشاه از روى قرائن و نشانه ها، به زشتى اخلاق آن وزير غافل و مغرور پى برد، او را دستگير كرده و در زير سخت ترين شكنجه ها كشت.

🔸حاصل نشود رضاى سلطان
🔹تا خاطر بندگان نجويى
🔸خواهى كه خداى بر تو بخشد
🔹با خلق خداى كن نكويى

يكى از افرادى كه مورد ستم همان وزير قرار گرفته بود از كنار جسد او گذر كرد، وقتى كه وضع بد او را ديد، بينديشيد و گفت:

🔸نه هر كه قوت بازوى و منصبى دارد
🔹به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف
🔸توان به حلق فرو بردن استخوان درشت
🔹ولى شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف

🔸نماند ستمكار بد روزگار!
🔹بماند بر او لعنت پايدار..

📙 #گلستان_سعدی
📖 🌿🌾
جانباخته‌گان و قهرمانان گلستان
قهرمانانی که تا آخرین لحظه برای نجات جان همنوعانشان و برای امن نگه داشتن شهر تلاش کردند، قایقشان واژگون شد و جانباختند.

#سیل #گلستان
#گلستان_خوانی_های_من 5


درویشی مستجاب‌الدعوة در بغداد پدید آمد . حجاجِ یوسف [ حکمرانی که به خونریزی و سفّاک منشی شهره است ] را خبر کردند .
بخواندش و گفت : دعای ِ خیری بر من بکن .
گفت : خدایا جانش بستان .
گفت : از بهر خدا این چه دعاست ؟!
گفت : دعای خیر است تو را و جمله‌ی مسلمانان را .

ای زِبَردست ِ زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری؟
مردنت بِهْ که مردم آزاری





به‌گزین : #پارسا_نوروزی
#سعدی #گلستان_سعدی
تصحیح : #دکتر_غلاحسین_یوسفی
انتشارات : #خوارزمی
معلم کُتّابی دیدم در دیار مغرب #ترشروی تلخ گفتار بدخوی مردم آزار گدا طبع ناپرهیزگار که عیش مسلمانان به دیدن او تبه گشتی و خواندن قرآنش دل مردم سیه کردی.
جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار نه زهره خنده و نه یارای گفتار گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی.
القصه شنیدم که طرفی از خباثت نفس او معلوم کردند و بزدند و براندند و مکتب او را به #مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی.
کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و معلم دومین را اخلاق ملکی دیدند و یک یک دیو شدند به اعتماد حلم او ترک علم دادند اغلب اوقات به بازیچه فراهم نشستندی و لوح درست ناکرده در سر هم شکستندی

استاد معلم چو بود بی آزار
خرسک بازند کودکان در بازار

بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم، معلم اولین را دیدم که دل خوش کرده بودند و به جای خویش آورده. انصاف برنجیدم و لاحول گفتم که ابلیس را معلم ملائکه دیگر چرا کردند. پیرمردی ظریف جهاندیده گفت:

پادشاهی پسر به مکتب داد
لوح سیمینش بر کنار نهاد
بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد به ز مهر پدر

#سعدی
📙#گلستان



🌺 #روز_معلم_فرخنده



📚🍃
4_5967797331976784385.mp4
42.7 MB
•تصنیف ز فروردین•


سرپرست گروه
پویاخوش‌بین @pooyakhoshbin

خواننده
سیناخوش‌بین @sina_khoshbin

نوازنده #بم‌تار
عاطفه‌آقایی‌نژاد @chaqad

نوازنده #تار
تارا‌آندش @tara.andesh

نوازنده #سه‌تار
آسو‌یاری @asso_yar

نوازنده #سنتور
پریسا‌مسعودی @parisa_masoodii

نوازنده #کمانچه
آرزو‌مهاجر @arezou.mohajer

نوازنده #تمبک
صباخلیق @saba.khaligh

تنظیم : استودیو شمس @studio_shamss

تدوین : استودیو آیریس @studioo_iris

با سپاس از : @seyederfan.hosseini

#ز‌فروردین#قمرالملوک‌وزیری#یحیی‌زرین‌پنجه#روح‌الله‌خالقی#موسیقی#موسیقی‌سنتی#استودیوشمس#استودیوآیریس#گرگان#گلستان#موسیقی#تار#سه‌تار#بم‌تار#کمانچه#سنتور#تمبک#موسیقی‌ایرانی#نوروز۱۴۰۰

🔶با سپاس از
بانو « تارا اندش» هنرمند نازنین گروه بابت ارسال کلیپ ویدئوی این ترانه زیبا 🌹🌿

سیری در ادبیات💫•~🍃🌸🌼🍃~•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فکر می‌کنی از یک میلیون نفر ایرانی، چند نفر #مولانا را از اول تا آخر، فقط خوانده‌اند؟

🔺هیچ وقت فکر کرده‌اید به این موضوع؟

🔺از هزار ایرانی، وقتی از دنیا می‌روند، چند نفر از آن‌ها
#گلستان سعدی را از اول تا آخر، فقط خوانده‌‌اند؟

🔺بنابراین، من انتظار ندارم که
#سمفونی من را همهٔ مردم گوش کنند.

🔺همین که یک نفر سمفونی من را می‌شنود، برای من کافی است و خیلی
#خوشحال میشم.

▫️دکتر
#شاهین_فرهت، هنرشناس، موسیقی‌دان، استاد دانشگاه تهران، عضو فرهنگستان هنر و پدر سمفونی ایرانی در:
#شوکران دوم؛ ضبط: ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، پخش: ۸ مرداد ۱۳۹۷.
جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی.
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید
خردمندش به نرمی دل بجوید
دو صاحبدل نگه دارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم‌جویی
و گر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد بگسلانند
یکی را زشت‌خویی داد دشنام
تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن آنی
که دانم عیب من چون من ندانی
#گلستان #سعدی
#باب #چهارم
#حکایت #پنجم
✍️🌺درود صبح تان بر مدار شادی و خرد روزتان فرخ.پیشاپیش مرداد ماهتان مبارک انسان تنها موجودی است که تاریخ دارد و این تاریخ سرمایه ی ارزشمندی است که می تواند او را در درس گیری از گذشته یاری کند.اما جهالت وخود خواهی بشر گاهی او رابه تکرار مکررات وامی دارد و مسبب اشتباهات تکراری در تاریخ بشر است.اگر انسان ها بجای اندیشیدن به رویاهای دور ودراز غیرممکن به نجات خود بر می خاستند و با تجدید نظر در کردار ورفتار خود و بالا بردن سطح آگاهی ،خود را بالا می کشیدند.دست از حرص وآز وطمع بر می داشتند وجهان را امن برای همه ی جهانیان می خواستند. بی شک دنیای بهتری داشتیم وانسان های قابل اعتماد ودوست داشتنی.اما خشونت بدوی نهادینه شده در برخی گروه‌ها دسته جات وقبایل که سعی شده است بر انها رختی نو پوشانده شود  مانع اصلی نیل به هدف والای انسانی است و هنوز هم همنوع کشی و آرزوی مرگ فرقه ای دست از سر انسان ها بر نمی دارد.تا این نگاه بدوی درمان نشود و از جهالت خانه تکانی نشود.تروریسم هر روز پیراهنی عوض می کند وبا شال وکلاه رویای انسانها را به بازی می گیردو منابعی که باید سرمایه ی آیندگان باشد در پای این تفکرات بی حاصل هرز می رود.به امید بهروزی وبازگشت عقلانیت به جامعه ی انسانی
🖋️🌿صبح دلم گیر به بن بست توست
شاهد آن این قلم مست توست
تا غزلم می چکد از هر مژه
دفتر شعرم  همه پیوست توست
🖋️🌿رسید مژده که تیر از چله تا رها گشته
رسیده مقصد و هم دین ان ادا گشته
کنون که نوبت مرداد می رسد در باغ
شراب چشم درختان نصیب ما گشته

🖋️🌿دوباره ماه مرداد وگل آویز
دوباره لاله در گوشش قلاویز
هوای دلنشین کوه وصحرا
نهاده سربسر رنگی دل آویز

🖋️🌿به رشيدمرد دولت مصدق دكتر حسين فاطمى

عصر مرداد، شرجی وگرما
ذهن طوفانیُ من و دریا
موج می پاشد آب برساحل
باد، این باد داغ بر دریا
هی کشیده شلاق ومی تازد
موج در موج میشود بر پا
غرشی می کند به لب دلگیر
پای می کوبد و بلم بی پیر
ساحل وشرجی وهوای جنوب
باز گرما وذهن ها درگیر
وه که پیچیده کار تا چندی
باز هم در عتاب وخود بیتاب
فرصتی نیست در کناره آب
ذهن من هم مشوش مرداد
روزهای سیاه استبداد
روزهای تلخ وچموش
روزهای هجوم اوباشان
روزهای هجوم شعبانها
ای مرداد ماه بیدادی
ماه سرکوب اوج آزادی
ماه هل هله، ظلم واستبداد
ماه خون، ماه جنون
ماه تعطیل ازادی
روزهای سیاه این میهن
روزهای رجاله ها واهریمن
مرد طوفان به زیر می آید
شیر زخمی و گیر می آید
بسته ای هر دودست آزادی
برو اهریمن سیاه ناشادی
اجتماع دو سویه رذل
ارتجاع سیاه با اراذل پست
کودتا چی به نام فتواها
می زند زخم بر گلوی آزادی
آه مرداد ماه جنون
در بدر از تو گشته زبون
هر طرفدار ومرد آزادی
بروى گم شوی تو از تاریخ
ماه مرداد سال سیاه
ماه شوم استبداد،
ماه مرگ ازادی
           
#ایرج_جمشیدی_بینا
مردادماه ۱۳۹۸
           کانال پرنیان خیال

✍️📒
#حکایت ✏️

اعرابی را دیدم در حلقه جوهریان بصره که حکایت همی‌کرد که وقتی در بیابانی راه گم کرده بودم و از زاد معنی چیزی با من نمانده بود و دل بر هلاک نهاده که همی ناگاه کیسه‌ای یافتم پر مروارید هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندم بریانست باز آن تلخی و نومیدی که معلوم کردم که مرواریدست.


در بیابان خشک و ریگ روان
تشنه را در دهان ، چه در چه صدف
مرد بی توشه کاوفتاد از پای
بر کمربند او چه زر چه خزف



#گلستان_سعدی