پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
حق با بودایی ها است. آدم های گناهکار به مرگ محکوم نمی شوند,به زندگی محکوم می شوند.


#جزء_از_کل
#استیو_تولتز
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
طبق معمول نام #خدا در خیلی از مکالمات شنیده می شد.

زندانی ها برای نگهبانان بیانیه صادر می کردند: "خدا بزرگه" خدا جزاتون رو می ده"صبر کنین خدا بشنوه شما با ما چکار می کنین."

من که از رفتار با زندانی ها خسته شده بودم، با وحشت به وضعیت اسفبار رحمانیت در دنیا فکر می کردم و یک شب با خدایشان حرف زدم.

گفتم "سلام، چرا هیچ وقت نمی گویی اگر فقط یک بار دیگر انسانی یک انسان دیگر را عذاب دهد همه چیز را تمام می کنم؟ چرا هیچ وقت نمی گویی اگر یک نفر دیگر زاری کند چون انسان دیگری پایش را روی گلویش گذاشته،دو شاخه را از برق می کشم؟

امیدوارم این ها را بگویی، سر حرفت هم بایستی.

قانونِ سه بار ارتکاب جرم مساوی است با مرگ،تنها چیزی است که باعث می شود آدمیان رفتارشان را اصلاح کنند.

خداوندا الان وقت سختگیری است.
ارفاق فایده ای ندارد.
سیل های مبهم و رانش های غیر شفاف دیگر پاسخگو نیستند.

تحمل صفر. سه جرم. اخراج.


#جزء_از_کل
#استیو_تولتز
ص626
درباره کتاب جزء از کل


نوشتن درمورد این کتاب کار آسانی نیست، باید حتما آن را خواند و از تک تک جملات آن لذت برد.

کتاب جزء از کل به راستی جزئی از یک کل را به رخ می کشد. در هر قسمت از کتاب اتفاقی در دل اتفاق دیگر وارد می شوند و خواننده نمی تواند به راحتی کتاب را کنار بگذارد و یا آن را پیش بینی کند. داستان و ماجراهای کتاب مدام اوج می گیرد و خواننده از هر صفحه آن بی نهایت لذت خواهد برد.
این کتاب اولین رمان استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا، در سطح جهان محبوبیت بسیار زیادی دارد. دومین اثر نویسنده، سعنی کتاب ریگ روان در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
استیو تولتز کتاب خود را طوفانی آغاز می کند و برخی از منتقدان بزرگ دنیا، آغاز کتاب جز از کل را یکی از بهترین آغاز‌های دوران معاصر می‌دانند. جملات ابتدایی این پاراگراف:
"هیچ وقت نمی‌ شنوید ورزشکاری در حادثه‌ ای فجیع، حس بویایی‌ اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌ مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادی‌ ام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم که نیرنگ آمیزترین تنبیهش، سوای این که عادتم بدهد هیچ چیز در جیبم نداشته باشم و مثل سگی با من رفتار شود که معبدی مقدس را آلوده کرده، ملال بود."
کتاب #جزء_از_کل
نویسنده #استیو_تولتز
مترجم #پیمان_خاکسار
• انتشارات: چشمه
• تعداد صفحات: ۶۵۶
📕 #جزء_از_کل ( پنج بخش )

استیو تولتز

🔃 پیمان خاکسار

مـعـرفـے ڪـتـاب:

کتاب جزء از کل اولین رمان نویسنده استرالیایی، استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. این کتاب در مدت زمان ۵ سال نوشته شده و در همان سال انتشار توجه زیادی را معطوف خودش کرد و نامزد دریافت جایزه بوکر شد.

استیو تولتز در مصاحبه ای در مورد خودش و کتاب جزء از کل چنین میگوید :

آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه می‌نوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می‌ نوشتم و رمان‌ هایی را آغاز می‌ کردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقه‌ ام را برای به پایان رساندن‌ شان از دست می‌ دادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط می‌ خواستم با شرکت در مسابقات داستان‌ نویسی و فیلمنامه‌ نویسی پولی دست و پا کنم تا بتوانم زندگی‌ ام را بگذرانم که البته هیچ فایده‌ای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض می‌کردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایین‌تر می‌ رفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. نوشتن یک رمان تنها قدم منطقی‌ ای بود که می‌ توانستم بردارم. فکر می‌کردم یک سال طول می‌کشد ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحت تاثیر کنوت هامسون ، لویی فردینان سلین ، جان فانته وودی آلن ، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.

این کتاب در مورد پدر و پسری است به نام های مارتین و جسپر دین که زندگی مارتین همیشه تحت تاثیر برادر ناتنی اش تری دین است. کتاب بعضی مواقع از زاویه مارتین و بعضی مواقع از زاویه دید چسپر بیان می شود که همین موضوع باعث جذاب تر شدن آن می شود. حوادث و اتفاقات موجود در کتاب بسیار زیاد هستند و هر کدام از آن ها جذابیت خاص خودش را دارد.

کتاب جزء از کل به راستی جزئی از یک کل را به رخ می کشد. در هر قسمت از کتاب اتفاقی در دل اتفاق دیگر وارد می شوند و خواننده نمی تواند به راحتی کتاب را کنار بگذارد و یا آن را پیش بینی کند. پیمان خاکسار در مقدمه کتاب می گوید:  جزء از کل کتابی است که هیچ وصفی، حتی حرف‌ های نویسنده‌ اش، نمی‌ تواند حق مطلب را ادا کند. خواندن جزء از کل تجربه‌ ای غریب و منحصر به فرد است. در هر صفحه‌ اش جمله‌ ای وجود دارد که می‌ توانید آن را نقل قول کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونه‌ اش را کمتر دیده‌ اید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماه‌ ها اسیرتان می‌ کند. به نظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده نابسنده‌ اند. این شما و این ؛ جزء از کل .

برخی از منتقدین جهانی، پاراگراف آغازین کتاب را یکی از بهترین آغاز‌های ادبی دوران معاصر می‌دانند. اگر هم این عنوان را کمی اغراق بدانیم، همچنان نمی‌توانیم زیبایی نخستین سطر‌های کتاب را انکار کنیم. شروع کتاب چیزی فراتر از حد انتظار مخاطب است. به نحوی که او را به فکری عمیق می برد. مطمئنا هر کسی این رمان را خوانده باشد شگفت زده است از اینکه استیو تولتز چقدر استادانه و به زیبایی داستان را کش می دهد. در این رمان نویسنده اتفاقات عادی و یا بیخود را شرح نمی دهد برای آنکه به تعداد صفحات کتاب اضافه کند. هر آنچه که اتفاق می افتد بی نظیر و فوق العاده است.

قطعا وقتی کتاب را بخوانید به خوبی متوجه این نکته می شوید که یک بار خواندن آن کم است. در واقع خیلی کم است. اگر به دنبال یک رمان بلند خوب هستید، قطعا این کتاب از جمله بهترین گزینه های ممکن خواهد بود ... 
پس چه می توانیم درباره #دموکراسی بگوییم جز اینکه نظامی است که نمی تواند کاری کند مردم مسئولیت دروغ هایشان را بپذیرند؟ حامیان این نظام کار آمد می گویند،خب، موقع رای گیری حسابشان را برسید! ولی چطور می توانیم چنین کاری کنیم وقتی تنها رقیب انتخاباتی یک احمق بی شرف غیر قابل انتخاب دیگر است و مجبوریم دندان قروچه کنان باز هم به یک مشت دروغگوی دیگر رای بدهیم؟ بدترین چیز #آتئیست بودن این است که بر اساس اعتقادات نداشته ام می دانم تمام این بی پدرها هیچ عقوبتی در دنیای دیگر نخواهند دید- تمام شان قسر در خواهند رفت. این خیلی ناراحت کننده است؛ هر چه را بکاری درو نمی کنی، هر چه بکاری همان جا که کاشته ای باقی می ماند.


#استیو_تولتز
#جزء_از_کل
#پیمان_خاکسار
" #عاشق شو جسپر. هیچ لذتی بالاتر از عشق نیست."
" لذت؟ یعنی یه چیزی مثل یه وان پر از آب داغ توی زمستون؟"
" آره."
" دیگه چی؟ "
" احساس می کنی زنده ای، با تمام وجودت زندگی رو حس می کنی."
" به نظر جالب می آد، دیگه چی؟"
" این قدر مست و ملنگ میشی که دستت رو با باسنت اشتباه می گیری."
بهش فکر کردم. گفتم: " بابا، تا حالا #عشق رو به عنوان لذت و محرک و عامل حواس پرتی تشریح کرده ی. چیز دیگه ای هم هست؟"
" دیگه چی می خوای؟"
" نمی دونم. یه چیز #والاتر یا #عمیق تر شاید."
" والاتر و عمیق تر؟"
" یه چیز با معنا تر؟"
"مثل چی؟"
" نمی دونم."
به بن بست رسیدیم و چشم گرداندیم سمت آسمان. آسمان شب بعد از گذر یک ستاره ی دنباله دار دیگر لطفی ندارد. می گوید بروید خانه، نمایش تمام شد.


📕 #جزء_از_کل
🖌 #استیو_تولتز
🖋 #پیمان_خاکسار
به نظر من سیاستمداران یه‌ مشت زخم پر از چرک هستند. وقتی به سیاستمداران کشورمان نگاه‌ میکنم، باورم نمیشود این موجودات «غیر قابل تحمل» واقعا انتخاب شده اند ! «حامیان» این نظام ناکارآمد می گویند؛ خب، موقع رأی گیری حساب شان را برسید امّا چطور می توانیم چنین کاری کنیم وقتی تنها رقیب انتخاباتی یه‌احمق بی‌شرف غیرقابل تحمل دیگر است و ما مجبوریم دندان قروچه کنان باز هم به یک مشت دروغگو دیگر رأی بدهیم؟بدترین چیز آتئیست بودن این است که بر اساس اعتقادات نداشته ‌ام میدانم تمام این بی‌پدرها هیچ عقوبتی نخواهند دید. تمامشان قسر در خواهند رفت. این خیلی ناراحت کننده‌ست؛ هرچه بکاری درو نمیکنی، هرچه بکاری‌ همان جا که کاشته‌ای باقی‌خواهد ماند!

#استیو_تولتز
#جزء_از_کل




.
به نظر من سیاستمداران یه‌ مشت زخم پر از چرک هستند. وقتی به سیاستمداران کشورمان نگاه‌ میکنم، باورم نمیشود این موجودات «غیر قابل تحمل» واقعا انتخاب شده اند ! «حامیان» این نظام ناکارآمد می گویند؛ خب، موقع رأی گیری حساب شان را برسید امّا چطور می توانیم چنین کاری کنیم وقتی تنها رقیب انتخاباتی یه‌احمق بی‌شرف غیرقابل تحمل دیگر است و ما مجبوریم دندان قروچه کنان باز هم به یک مشت دروغگو دیگر رأی بدهیم؟بدترین چیز آتئیست بودن این است که بر اساس اعتقادات نداشته ‌ام میدانم تمام این بی‌پدرها هیچ عقوبتی نخواهند دید. تمامشان قسر در خواهند رفت. این خیلی ناراحت کننده‌ست؛ هرچه بکاری درو نمیکنی، هرچه بکاری‌ همان جا که کاشته‌ای باقی‌خواهد ماند!

#استیو_تولتز
#جزء_از_کل




.
خائنانه ترین خیانت ها آن هایی هستند که وقتی یک جلیقه ی نجات در کمدت آویزان است به خودت دروغ می گویی که احتمالا اندازه ی کسی که دارد غرق می شود نیست. این جوری است که نزول می کنیم و همین طور که به قعر می رویم، تقصیر همه ی مشکلات دنیا را می اندازیم گردن استعمار و کاپیتالیسم و شرکت های چند ملیتی و سفیدپوستِ احمق و امریکا، ولی لازم نیست برای تقصیر اسمِ خاص درست کرد.
"نفعِ شخصی"، ریشه ی سقوطِ ما همین است و در اتاقِ هیئت مدیره و اتاقِ جنگ هم شروع نمی شود. در خانه آغاز می شود...

#جزء_از_کل
#استیو_تولتز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیکه_کتاب

ونیز، پُر از توریست‌هاییست که به کبوترهای ایتالیایی غذا می‌دهند،
ولی به کبوترهای شهرِ خودشان، محل نمی‌گذارند!


📕 #جزء_از_کل
#استیو_تولتز
✍️🌺درود صبح زیبایتان بر مدار عشق وشادی روزتان فرخ وفرهمند ایامتان به کام.جهان ما جهان ریاضی است وریاضتی در کار نیست.انچه رخ می دهد مضرب مشترک عوامل بسیاری است که عوامل انسانی دران دست بالا را دارند و هیچ رخدادی بی دلیل نیست پس جای آن دارد که کنشگران انسانی با چشم بصیرت به نقد ان بنشینند و بدون تعجبی جای پای انسان را در تخریب طبیعت و جامعه همه جا آشکار کنند.انسان که آمده بود تا احسن المخلوقات باشد با نقش مخربش در طبیعت وبا سیاسی ودون صفتی عامل انقراض گونه های بسیاری از موجودات ودر نهایت خود خواهد شد.جنگ های دوره ای،نسل کشی ها و جنگ افزارهای مخرب چهره ی جهان راتغییر داده اند وهمه ی گناه تغییرات اقلیمی برگردن انسان سنگینی می کند.به امید روزی که بشر از خودخواهی دست بردارد و اجازه ی  نفس کشیدن به زمین وسایر موجودات ساکن ان دهد

🌠
🖋️🌿گره بر مو زدی افتاد
از ان باز
گره در کار وکس نگشود این راز
گره واکن
از ابرو نیست مشکل
مزن ساز مخالف ای نظر باز
🌠
🖋️🌿سحر چرخید سیب و قفل بگشود
نظر بر چرخ کن وین راه ومقصود
جهان نو کن به آهنگی دوباره
ببین نقشی که  زد بر پرده چون بود
🌠
🖋️🌿لب شعرم گزیده شوخ چشمی
نهاده برلبش
از بوسه یشمی
گرفته دست و می رقصد به آواز
که بر ساز لبش لبخند نشمی
🌠
🖋️🌿بیقرار ساز چشم تو
نهاده دل به خوشدلی
بیشه رود را
به سور تازه خوانده است
باد در میان شاخه های بید
از زلال اب نغمه رانده است
برلبش کتاب شعر
مثنوی بر ان لبان تشنه مانده است
در تغزلی عیان
چشم های شوخ، سبز کرده بادام خیال
جنگل
از نجابتش
به اب بسته پای خویش
رود در تلاطم است و سنگ لیز
سُر نموده راه رفتن
و عروس گل چه مشک بیز
جویبار تازه در کنار
نقش گندم خیال، نقش آب
دل به پای بید می دود
گز نهاده سر به هم
نی فلوت می زند
بختیار ساقه های ترد گاف می دهند
دست می برم به موی تو
شانه تا کشیده ای به روی شانه می دود
از خیال ومستی شراب لب
غنچه می دود میان ذهن آب
تر نموده تا دهان شعر را
شبنمی زلال می چکد به روی دفتر خیال
کام تازه ای گرفته شعر من
لیز می خورد میان سینه ات
پرده های ان حجاب کهنه می درد
زیر دست من انار
تا دل تو غنج می رود
خواب صبح نرم ونازک است
وپای اسب ذهن چابک است
تا کجا که بادپای این خیال می دود
بیشه در سکوت و جشن سارها
صبح پاکشیده می رود
  خواب و تو
چه خوب می دود به سرزمین شعر
بیشه ی خیال سبز
و برلبش ترانه می رود
هی غزل غزل غزل
هرچه گفته ای اشاره می رود

   
#ایرج_جمشیدی_بینا
🌠
✍️📒توده ها هرگز عطش حقیقت را ندارند. هر کسی که بتواند توهمات آنها را فراهم کند، به راحتی صاحب آنها است.
#روانشناسی_توده_ها
#گوستاو_لوبون
🌠
✍️بعضی
از خاطرات
شبیه چاله‌های آبی هستند
که هیچ‌وقت بخار نمی‌شوند.

#جزء_از_کل
#استیو_تولتز
🌠
✍️تسلای این جهان این است که رنج مدام و پیوسته وجود ندارد. غمی می‌رود و شادی‌ای باز زاده می‌شود. این‌ها همه در تعادل‌اند. این جهان، جهان جبران‌هاست.
#یادداشت_ها
#آلبر_کامو
#گزیدهٔ_کتاب