پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
309 subscribers
31.5K photos
10.5K videos
7.29K files
8.74K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
Audio
@audiopersianlibrary
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیباکلام
راوی #نیما_شفیعی
فصل چهارم - بخش یک
تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایران
زمان : 40 دقیقه
قسمت 10
Audio
@audiopersianlibrary
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیباکلام
راوی #نیما_شفیعی
فصل چهارم :تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایران
"وضع مالکیت و زمینداری"
زمان : ۱۵ دقیقه
قسمت 11
Audio
@audiopersianlibrary
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیباکلام
راوی #نیما_شفیعی
فصل چهارم :تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایران
"وضعیت قضا و امنیت اجتماعی"
زمان : ۸ دقیقه
قسمت 12
Audio
@audiopersianlibrary
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیباکلام
راوی #نیما_شفیعی
فصل چهارم : تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایران
"فقدان امنیت فردی و اجتماعی"
زمان : ۱۶ دقیقه
قسمت 13
Audio
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیباکلام
راوی #نیما_شفیعی
فصل چهارم - تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایران
"مشروعیت پایگاه سیاسی و اجتماعی حکومت"
زمان : 34 دقیقه
قسمت 14
Audio
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیباکلام
راوی #نیما_شفیعی
فصل چهارم - تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایران
جمع بندی و نتیجه گیری
زمان : 3 دقیقه
قسمت 15
#کتاب_صوتی
#ما_چگونه_ما_شدیم
#صادق_زیبا_کلام
#اجتماعی_سیاسی
قسمتی از کتاب :
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ !
ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﻌﯿﺸﺖ ﺟﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﻟﺐ
ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺰﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺩﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻣﻼ، ﻓﺸﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ
ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ! ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ، ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﯽ ﻗﺎﺩﺭ
ﺑﻪ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﺎﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ .
... ﺑﺎ ﺯﻥ ، ﺷﺶ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻗﺪ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺪ ، ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺍﺗﺎﻕ
ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺨﺮﻭﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺁﺏ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ
ﭼﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﺑﯿﻢ ، ﭘﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ .
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﯿﺴﺖ . . . ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ، ﮐﻪ ﻣﻘﺮﺏ
ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﮔﺸﺎﯾﺸﯽ ﺩﺭ ﻭﺿﻊ
ﻣﻦ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮﺩ !
ﺁﺧﻮﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ :
ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﯾﮏ ﮔﺎﻭ ، ﯾﮏ ﺧﺮ ، ﺩﻭ ﺑﺰ ، ﺳﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ، ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺮﻍ ﻭ
ﯾﮏ ﺧﺮﻭﺱ ﺍﺳﺖ .
ﺁﺧﻮﻧﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﺮﻁ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻫﯽ
ﻫﺮﭼﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﯽ !
ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺷﺮﻁ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﻮﻝ
ﺩﺍﺩ . . . !
ﺁﺧﻮﻧﺪ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻣﺸﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺎﻭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺒﺮﯼ !
ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﺷﻔﺖ ﮐﻪ :
ﺁﻣﻼ ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﻦ ﻭ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺟﺎ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ .
ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺒﺮﻡ ؟ !
ﺁﺧﻮﻧﺪ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯽ
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﻤﮏ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ !
ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ، ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻧﺰﺍﺭ ﻧﺰﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﯾﺸﺐ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﻢ . ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻭ ﻟﮕﺪﺍﻧﺪﺍﺯﯼ
ﮔﺎﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ .
ﺁﺧﻮﻧﺪ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻮﻝ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻣﺸﺐ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﮔﺎﻭ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺮ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺒﺮﯼ !
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺍﺯ
ﻭﺿﻊ ﺧﻮﺩ ﻧﺰﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ، ﺍﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ
ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺒﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻫﻢ ﺧﺎﻧﻪ
ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺷﺪﻧﺪ !
ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﮔﻮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ، ﺳﺮﺍﭘﺎﯼ ﺯﺧﻤﯽ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ
ﭘﺎﺭﻩ ﻧﺰﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻣﮑﺎﻥ
ﭘﺬﯾﺮ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﮔﺸﺎﯾﺸﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ
ﺣﺎﺻﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !!!ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﮔﺎﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ !
ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﻣﻌﮑﻮﺱ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻧﺰﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ
ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ، ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ
ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥ ، ﺧﺮﻭﺱ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪ .
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻧﺰﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺭﻓﺖ ، ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﻭﺿﻊ ﺍﻭ ﺳﺌﻮﺍﻝ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺧﺪﺍ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﺪ ﺁﻣﻼ ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ ، ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ.ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﻢ.ﺁﻩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯾﻢ !!!
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ).
👈 دوازده قانونِ کارِ ما عبارتند از👇👇

1- قانون #عظیم : محصول زندگیت نتیجۀ همان چیزی است که #میکاری که به قانون ((علت و معلول)) معروف است.
(جز از کِشته نَدِرَوی!) هر آن چیزیکه توسط هستی به #ما برمیگردد ، همان (پندار، گفتار، کردار و احساس) ماست که در #کیهان منتشر میکنیم.
چنانچه #خواهان ((شادی ، صلح ، عشق و دوستی)) هستیم ، در نتیجه بایستی شاد ، صلح طلب ، محبوب و یک #دوست باشیم.

2- قانون #آفرینش : زندگی فقط یک اتفاق گذرا نیست، بلکه #مشارکت ما را در همه مراحل و جوانب آن میطلبد .
ما بصورت درونی و از طریق #محیط بیرونی با هستی ، در وحدتی کامل قرار گرفته ایم.
(ما جزئی هستیم از کل هستی!) هر آنچه که در محیط بیرون ، ما را #احاطه کرده است ، #کلیدی است برای شناخت درون خود.
خودت باش و آنچه را که #شایسته زندگی خود میدانی، #انجام بده.

3- قانون #فروتنی : آنچه را که با فروتنی نمیپذیری ، از هستی به تو باز خواهد گشت.
چنانچه هرکسی را که میبینیم، دشمن یا دارای خصیصه ای #منفی تلقی کنیم ، در سطح آگاهی بالایی در هستی #قرار نگرفته ایم.

4- قانون #رشد : در هر مسیری که در زندگی #حرکت کنی ، در همان مسیر #رشد خواهی کرد .
این ما هستیم که در مسیر رشد روحی باید #تغییر کنیم ، نه دیگران ؛
تنها چیزی که در زندگی به ما #تعلق دارد ، همان وجود #خودمان است و تنها عامل برای کنترل خویشتن .
هنگامیکه با احساسی قلبی از #درونمان تغییر میکنیم ، زندگیمان نیز تغییر پیدا خواهد کرد.

5- قانون #مسئولیت : هنگامیکه به #اشتباهی پی میبریم ، بدانیم که آن اشتباه از درون خود ما #سرچشمه گرفته است.
ما #بازتابی از آن چیزهایی هستیم که ما را احاطه کرده اند و هر آنچه که ما را احاطه کرده است، بازتاب دهنده ماست.
ما باید #مسئولیت هر آنچه را که در زندگیمان وجود دارد را #بر_عهده بگیریم.

6- قانون #پیوستگی : حتی اگر انجام کاری به نظرمان #بیهوده بیاید ، انجام آن تأثیر خود را در #کیهان بجا خواهد گذاشت
زیرا #پیوستگی بین تمامی اجزاء هستی وجود دارد. برداشتن هرگام، هادی و راهنمای ما بسوی برداشتن گام #بعدی است و این عمل همیشه ادامه خواهد داشت.
انجام هر کاری با برداشتن گام اول آن #شروع میشود
گام ((ابتدایی و انتهایی)) هر کاری اهمیتی #مشابه دارند ، هر دوی آنها برای به انجام رساندن کار مورد نیازند.

گذشته ، حال و آینده اجزایی جدایی ناپذیر در #کیهانند.

7- قانون #تمرکز : شما نمیتوانید در یک زمان روی #دو_موضوع تمرکز کنید. هنگامیکه بر روی ارزشهای #معنوی تمرکز میکنید ، اندیشیدن به #خشم و #طمع (تمایلات نفسانی) غیر ممکن میشود.

8- قانون #بخشش : اگر شما به حقایقی در زندگیتان #باور دارید ، موقعیتهایی برایتان پیش خواهند آمد که آنها را به #اثبات برسانید.
پیش آمدن چنان موقعیتهایی در زندگی ، #زمان_عمل به باورهایمان است (دو صد گفته، چو نیم کردار نیست).

9- قانون بودن در #اینجا و #درحال : نگاه دائمی به گذشته برای آنچه که اتفاق افتاده است ، ما را از بودن در اینجا و درحال #دور میکند (فرزند زمان خویشتن باش)
تکیه بر #افکار_قدیمی، الگوهای قدیمی رفتاری، رویاهای قدیمی و غیره ما را از داشتن افکار و الگوهای نو #محروم میکنند.

10- قانون #تغییر : تا زمانیکه نیاز به تغییر مسیر (راه نا صواب یا نادرست ) حرکت را در زندگی بیاموزیم، #تاریخ بارها برایمان تکرار خواهد شد.

11- قانون #شکیبایی و #پاداش : تمام پاداشهای هستی ، محصول تلاش در زندگیند.
پاداشهای ارزشمند و #ماندگار، نیازمند تلاشی صبورانه و مداوم هسندند. (بدون شکیبایی، شناخت خدا میسر نمیشود). نشاط حقیقی آن زمانی حاصل میشود که آنچه را که قرار است انجام دهیم و انتظار دریافت پاداش زودهنگام برای آن نداشته باشیم.

12- قانون #اهمیت و #الهام ۵: همان میزانی بدست می آوری که برایش زحمت میکشی (نابرده رنج، گنج میسر نمی شود). ارزش هر چیزی بستگی مستقیم به میزان انرژی و #خواستی دارد که صرف رسیدن به آن میشود (تداوم خواستن، #توانستن است ).

#دکترعلی_مکرمی💉💊
🔷دستگیری عامل پنچر کردن آمبولانس و جان باختن دختربچه بیمار تهرانی در کمتر از ۲۴ ساعت

صالحی، دادستان عمومی و انقلاب تهران:

🔹راننده اتوبوسی که روز سه شنبه اقدام به پنچر نمودن لاستیک های آمبولانس اورژانس کرده بود در کمتر از ۲۴ ساعت، شناسایی و دستگیر شده است.

🔹تحقیقات در خصوص این پرونده در دادسرای جنایی تهران ادامه دارد که نتایج آن متعاقباً اعلام خواهد شد.

🔹جسد دختر بچه ۲ ساله هم جهت تعیین علت فوت به پزشکی قانونی منتقل شده است.

#ما_شفافیت_می‌خواهیم
#صداقت_تلنگر_فسادستیزی

🔍شفافیت البرز🔎
سقوط اخلاقی تا کجا
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_نخست

به نام ایران و آزادی اش
درود بر روان پاک شهید ملی سپسالار و پیامبر غرور ملی مان: آبابک خرمدین


#پیش_سخن
سروده نو با ریشه داشتن اش در فرهنگ معاصر که در نمودهای دیالکتیکی اجتماعی رویکرد دارد سبب ساز جریان های مهم روشنفکری شده است. این هنر بیانی یا سروده توانسته بخش بزرگی از زیست اجتماعی انسان معاصر را به وضعیتی مشخص و معین بیانی  ساختارمند سلوک دهد‌.
در این پدیده اجتماعی دیالکتیکی- سروده نو - شرایط تبیینی و روشنگری نابی دیده می شود که نسبت به جریان های فکری و تبیینی سروده کلاسیک تفاوت عمده دارد. مثلا وضعیت #معشوق در سروده نو نسبت به سروده کلاسیک.
در سروده #کلاسیک معشوق یک تمثیل مشخص توصیفی است. گویی در پردازش معشوق فقط جلوه های ذهنی مبسوط به وضعیت بیانی هست. مثلا:
#خاقانی می گوید:
مست تمام آمده است بر در من نیمه شب
آن بت خورشیدروی و آن مه یاقوت لب (۲)

اینجا خاقانی بسان یک مینیاتور معشوق تجسم کرده آنهم با ذهنیت غنایی نشانه ای که معشوق را فقط می شود فکر کرد. یا #ابوسعید_ابی_الخیر می گوید:
دوش آمده بود آن بت بنده نواز
از ما همه لابه بود و از او همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گُنَه، قصه ما بود دراز (۳)

اینجا هم سراینده عارف از واژه #ما به مثابه من و من های وجودی سخن به میان دارد تا #دازاین اش را خاستگاهی دگر دهد ولی معشوق باز بت است.



گل های دامنت هرس کدام باغ/
در فصل داغ ها
و سر ریز کدام حادثه اند؟!

چشمان منتظرت
از سینه کدام کبوتر برگرفته ای
آهنگ ترنم سازت را،
وقتی قطار قطار  مسافر
به ایستگاه نمی رسند.

و گوشی های معیوب گوشه گیر
پیغامی نمی رسانند از طلیعه بهار!

بوی صبح می دهد دهانت
و نمی در گوشه نگاهت
چه عطری می پیچد
از لابلای حریر موها؟!

پیش از آن انفجار بزرگ
در کفش های حادثه/
دستانی که در انقباض حیات
گلبرگ های دامنت را می چینند
آرام می نویسند فرحناکی را
و شادی مطربی/
که جفت شش را به کتاب ها می برد.

هنوز هم کارد نمی برد
رگ از دسته فیروزه ای خود
تا نخود هر آش شوند
آش و لاش انگشتان
حنای خواب رنگی ندارد
وقتی شترش در هر خانه ای می خوابد
و خوابگردها /
بال پروانه های خواب را
به قصه های هزار و یک شب می برند
تا پرواز رویای هرکسی باشد
که خوابی برای تعبیر دارد
و تغییر شرایطی که می نویسند!

 



پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
#ما_درختهای_فراموشی_را
درجان خود کاشته بودیم
با انکه فصلها
در چرخه جوهری حیات
یادآور نهایت بودن بودند
ما در خودعلیه زیست خویش
به طغیان نشسته بودیم
وعشق واندوه وپریشانی
یا شادمانی وسرخوشی
در نزدمان تعابیری یکسان داشت
وقتی که از ریشه بریده بودیم
وزیستن را اندوهی گران
بر دوش میکشیدیم
ما خاطرات نه
که خود ثمر
فراموشی بودیم
بیهده در انتظار معجزتی
باری جهان انگونه نبود
که دراین چرخه
ما لذت بودن راحس کنیم
یا میل زیستن را
مابر دوش خویش
حس سنگین
مسئولیت را داشتیم
که زندگی را برما آوار کرده بود

#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا

درودها دوستان جان وقت همگی به شادیها