#کوتابلندآه..
آه ای درختِ تا همیشه جوان
برای آنکه بر تو بپیچد
باد،
مسیرش را
تغییر میدهد
نسیم
آرامتر میگذرد
تا راهی بیابد
به زیر پیرهن تو
بعد هم
میشود طوفان
که سر بگذارد
در اینهمه کوهها و...
بیابان ...
اردیبهشت ۱۴۰۲ #محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آه ای درختِ تا همیشه جوان
برای آنکه بر تو بپیچد
باد،
مسیرش را
تغییر میدهد
نسیم
آرامتر میگذرد
تا راهی بیابد
به زیر پیرهن تو
بعد هم
میشود طوفان
که سر بگذارد
در اینهمه کوهها و...
بیابان ...
اردیبهشت ۱۴۰۲ #محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#زنان_ونوزاییما
به گمانم ۲۰۰ سال پیش وقتی خرس #رو_سیه باکندن اعضای بدن ایران،یک ملت را بیدارکرد، #نوزایی ما آغاز شد.و اینکه ۲۰۰ سال تداوم یافته نشان ازریشهداری پایداری و نهایتن ماندگاری آناست
این زمان دراز چیزها به ما میگوید:
نوزایی در بستری زنده(ارگانیک)به نام ایران اتفاق میافتد و خودبنیاد و خوداتکاست جریانهای قدرت داخل و خارج سعی دارند آن را متوقف،مصادره و.. کنند یا به سمت دلخواسته ببرند اما این جریان ،خود، هویتی مستقل دارد وراه خودمیرود
هرچه گذشته همهی ویژهگیهای ذکر شده درجامعهی زنان نیز بسط وعمق یافته. فریب اعمال اکثر زنان دورهی پهلویها را نخورید اغلب آن نمودها تهی از #کیمیای_خودخواستهگی بود چیزیکه بنیادینترین خاصهی توسعه یا رشداست نگاهی کنید به تاریخ خودمان و نیز ۲۰ سال دگرگونی #خودناخواسته در کشور همتبارمان افغانستان.نتیجهاش چه بود؟
به هرحال حضور وظهور هر زن درهرنقطه ازبستر نوزایی ایران برای من امید بخش است.زنان این دیار سالهاست دارند دانه دانه به این روند وجریان میپیوندند و این حرکت نه متوقف شدنیست نه منحرف شدنی
اذا الشعب یوما اراد الحیات
فلابد أن یستجیب القدر
@niyazestanbarani
به گمانم ۲۰۰ سال پیش وقتی خرس #رو_سیه باکندن اعضای بدن ایران،یک ملت را بیدارکرد، #نوزایی ما آغاز شد.و اینکه ۲۰۰ سال تداوم یافته نشان ازریشهداری پایداری و نهایتن ماندگاری آناست
این زمان دراز چیزها به ما میگوید:
نوزایی در بستری زنده(ارگانیک)به نام ایران اتفاق میافتد و خودبنیاد و خوداتکاست جریانهای قدرت داخل و خارج سعی دارند آن را متوقف،مصادره و.. کنند یا به سمت دلخواسته ببرند اما این جریان ،خود، هویتی مستقل دارد وراه خودمیرود
هرچه گذشته همهی ویژهگیهای ذکر شده درجامعهی زنان نیز بسط وعمق یافته. فریب اعمال اکثر زنان دورهی پهلویها را نخورید اغلب آن نمودها تهی از #کیمیای_خودخواستهگی بود چیزیکه بنیادینترین خاصهی توسعه یا رشداست نگاهی کنید به تاریخ خودمان و نیز ۲۰ سال دگرگونی #خودناخواسته در کشور همتبارمان افغانستان.نتیجهاش چه بود؟
به هرحال حضور وظهور هر زن درهرنقطه ازبستر نوزایی ایران برای من امید بخش است.زنان این دیار سالهاست دارند دانه دانه به این روند وجریان میپیوندند و این حرکت نه متوقف شدنیست نه منحرف شدنی
اذا الشعب یوما اراد الحیات
فلابد أن یستجیب القدر
@niyazestanbarani
#درنگ_عربی
#محموددرویش
لا أعلَمُ؛
مَنْ بَاعَ الوَطَنْ
ولَکِنِّنِي
رأیْتُ مَنْ دَفعَ الثَمَنْ!
---------------- ترجمه ؛
نمیدانم ؛
وطن فروش کدام است
اما من
دیدهام چه کسانی بهای این کار را دادهاند...
پ.ن: تجاهل_العارف یکی از قابل توجهترین فنون معانی و بیان زبانهای فارسی و تازی است ...گوینده رازی را دریافته اما در بیانش خود را بیخبر مینمایاند و...
چرایی اش هم رازی است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محموددرویش
لا أعلَمُ؛
مَنْ بَاعَ الوَطَنْ
ولَکِنِّنِي
رأیْتُ مَنْ دَفعَ الثَمَنْ!
---------------- ترجمه ؛
نمیدانم ؛
وطن فروش کدام است
اما من
دیدهام چه کسانی بهای این کار را دادهاند...
پ.ن: تجاهل_العارف یکی از قابل توجهترین فنون معانی و بیان زبانهای فارسی و تازی است ...گوینده رازی را دریافته اما در بیانش خود را بیخبر مینمایاند و...
چرایی اش هم رازی است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دردستان
#یاران_موافق همه از دست شدند
- حسین زمان درگذشت..
در این بهار مرده ی بی عشق بی انسان
سر را مقیم شانه ی من کن برادر جان
سر را مقیم شانه ی من کن که مدتهاست
ابری نمی بارد بر این بیغوله ی بی نان
سر را به روی شانه ام بگذار و هق هق کن
سر را به بغض شانه ام بسپار و غم بنشان
ما گریه کردیم و قفسهامان قفس تر شد
تو گریه کن شاید دری وا شد برادر جان
تو گریه کن شاید خدای تو دری وا کرد
حتی به آنسوی عدم آنسوی گورستان
اشکی بریز و خنده بر این خشکسالی کن
اشکی بریز و خنده کن بر درد بی درمان
آه ای برادر جان برادر جان برادرجان
با سگ نکردند آنچه با ما کرده اند اینان
چاووش خوان سفره ی بی نانمان کردند
با نام آبادی چنین ویرانمان کردند
با نام آزادی صدامان را وجب کردند
ما را دچار رعشه های نیمه شب کردند
گفتند نورند و رگ مهتاب را کشتند
نا رستمان ناپدر سهراب را کشتند
زاغان غفلت برده با کبکان خرامیدند
هر کورسوی مرده را خورشید نامیدند
من در عزای خنده و لبخند می گریم
چون مادران در ماتم فرزند می گریم
من هم دلم خون است از این کابوس بی پایان
من را حریم هق هق خود کن برادر جان

آه ای برادر جان برادرجان برادر جان
با سگ نکردند آنچه با ما کرده اند اینان
ما هر دو از یک خاک و یک دنیای بن بستیم
ما هر دو بن بستیم از این رو دل به هم بستیم
این بید ها را باد و ما را درد خواهد برد
ما هر دومان آزادسروان تهی دستیم
بر سفره ی ما تهمت بی قاتقی بستند
با مرده خوراران مدیحت خوان نپیوستیم
گفتند هرگز نیستید اما ندانستند
دیوارشان اثبات خواهد کرد ما هستیم
هستیم و داد خویش از بیداد می گیریم
هستیم و می میریم و با مردن نمی میریم
در این بهار مرده ی بی برگ بی باران
من را حریم گریه ی خود کن برادرجان
سر را به خشم شانه ام بسپار و ایمن باش
دنیا پر از تاریکی است اما تو روشن باش
این کودکان آیین عیاری نمی دانند
دل دل نکن لوطی خودت داش آکل من باش
این باغ نازا را به آفت زادگان بسپار
تو جنگلی و ریشه داری ناسترون باش
با این ملیجک های دست افشان امیدی نیست
تو وارث ایل و تبار یاغی من باش
ای سنگ تیپاخورده ای دیوار پاییزی
وقت است از خواب هزاران ساله برخیزی
این روسپی در خورد نام کهنه مردان نیست
باید به مهر مادری دیگر بیاویزی
من هم دلم خون است از این کاشانه ی ویران
حالا تو دوش هق هق من شو برادرجان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یاران_موافق همه از دست شدند
- حسین زمان درگذشت..
در این بهار مرده ی بی عشق بی انسان
سر را مقیم شانه ی من کن برادر جان
سر را مقیم شانه ی من کن که مدتهاست
ابری نمی بارد بر این بیغوله ی بی نان
سر را به روی شانه ام بگذار و هق هق کن
سر را به بغض شانه ام بسپار و غم بنشان
ما گریه کردیم و قفسهامان قفس تر شد
تو گریه کن شاید دری وا شد برادر جان
تو گریه کن شاید خدای تو دری وا کرد
حتی به آنسوی عدم آنسوی گورستان
اشکی بریز و خنده بر این خشکسالی کن
اشکی بریز و خنده کن بر درد بی درمان
آه ای برادر جان برادر جان برادرجان
با سگ نکردند آنچه با ما کرده اند اینان
چاووش خوان سفره ی بی نانمان کردند
با نام آبادی چنین ویرانمان کردند
با نام آزادی صدامان را وجب کردند
ما را دچار رعشه های نیمه شب کردند
گفتند نورند و رگ مهتاب را کشتند
نا رستمان ناپدر سهراب را کشتند
زاغان غفلت برده با کبکان خرامیدند
هر کورسوی مرده را خورشید نامیدند
من در عزای خنده و لبخند می گریم
چون مادران در ماتم فرزند می گریم
من هم دلم خون است از این کابوس بی پایان
من را حریم هق هق خود کن برادر جان

آه ای برادر جان برادرجان برادر جان
با سگ نکردند آنچه با ما کرده اند اینان
ما هر دو از یک خاک و یک دنیای بن بستیم
ما هر دو بن بستیم از این رو دل به هم بستیم
این بید ها را باد و ما را درد خواهد برد
ما هر دومان آزادسروان تهی دستیم
بر سفره ی ما تهمت بی قاتقی بستند
با مرده خوراران مدیحت خوان نپیوستیم
گفتند هرگز نیستید اما ندانستند
دیوارشان اثبات خواهد کرد ما هستیم
هستیم و داد خویش از بیداد می گیریم
هستیم و می میریم و با مردن نمی میریم
در این بهار مرده ی بی برگ بی باران
من را حریم گریه ی خود کن برادرجان
سر را به خشم شانه ام بسپار و ایمن باش
دنیا پر از تاریکی است اما تو روشن باش
این کودکان آیین عیاری نمی دانند
دل دل نکن لوطی خودت داش آکل من باش
این باغ نازا را به آفت زادگان بسپار
تو جنگلی و ریشه داری ناسترون باش
با این ملیجک های دست افشان امیدی نیست
تو وارث ایل و تبار یاغی من باش
ای سنگ تیپاخورده ای دیوار پاییزی
وقت است از خواب هزاران ساله برخیزی
این روسپی در خورد نام کهنه مردان نیست
باید به مهر مادری دیگر بیاویزی
من هم دلم خون است از این کاشانه ی ویران
حالا تو دوش هق هق من شو برادرجان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
[Baradar Jan] ~[SevilMusic.Com]~
[Hossein Zaman]
#حسین_زمان
... به گمانم او نیز گوهری بود که به این زودیها مردم او را نخواهند شناخت...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... به گمانم او نیز گوهری بود که به این زودیها مردم او را نخواهند شناخت...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده
... و در هزاران سال
ما و ماه
ما و آفتاب
همسایهگان همدگر بودیم
رودخانههای خروشان
چشمههای جوشان،
نداشتیم اما
در اعماق تاریکیهای زمین
به یاری یک شمع
قناتها کندیم
و آب را
به رقص آوردیم
و خاک را پردیس
که ناگهان ابلیس...
خدا اعلان بی طرفی کرد
و ما نیز ...
همین ...
#محسن_بارانی ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... و در هزاران سال
ما و ماه
ما و آفتاب
همسایهگان همدگر بودیم
رودخانههای خروشان
چشمههای جوشان،
نداشتیم اما
در اعماق تاریکیهای زمین
به یاری یک شمع
قناتها کندیم
و آب را
به رقص آوردیم
و خاک را پردیس
که ناگهان ابلیس...
خدا اعلان بی طرفی کرد
و ما نیز ...
همین ...
#محسن_بارانی ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
اگر تو خاص و یگانه باشی - که هستی - خدای تو ، بهشت و دوزخ تو و راه زیستن و به رستگاری رسیدن تو نیز یگانه است.
راههای دیگران - هرچند زیبا و جذاب - راههای دیگران است و تو را به هیچ آرامشگاه امنی نخواهدرساند. تمام آن راهها اگر ارزشی داشته باشند بدین سبب است که تو را در یافتن مسیر و ساختن راهت یاری کنند و لاغیر ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اگر تو خاص و یگانه باشی - که هستی - خدای تو ، بهشت و دوزخ تو و راه زیستن و به رستگاری رسیدن تو نیز یگانه است.
راههای دیگران - هرچند زیبا و جذاب - راههای دیگران است و تو را به هیچ آرامشگاه امنی نخواهدرساند. تمام آن راهها اگر ارزشی داشته باشند بدین سبب است که تو را در یافتن مسیر و ساختن راهت یاری کنند و لاغیر ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..
مثل دستهای ما
عرصه تهی بود
با این ادعا که
« وای چه خوبیم »
فقط توانستیم
دست بر دست
بکوبیم..
چهگونه میشود
پر کرد
این خلأ بیانتها را
با خالی صدا ؟! ...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مثل دستهای ما
عرصه تهی بود
با این ادعا که
« وای چه خوبیم »
فقط توانستیم
دست بر دست
بکوبیم..
چهگونه میشود
پر کرد
این خلأ بیانتها را
با خالی صدا ؟! ...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#ناگزیری_امید و #همهچیزبودن_بایگانی
بیست وسه چهار سالِ پیش که اوج جوانیها بود و لابد امیدواریهای بهتر شدن اوضاع ایران، درمقدمهی مجموعه غزل «حکایت دل ما» نوشته بودم:
هوا برای رُستن خوب نبود هیچگاه خوب نبودهاست. خشونت تندبادها شاخههامان را شکست، اما چه باک «ریشه» داشتیم..
و حالا طی زمانی به درازای یک نسل کمکم از مرزهای میانسالی هم میگذرم و همچنان امیدوارم.
این امید فردای بهتر البته که توهم نیست چون در کف خیابان جوانهها و نهالها و درختهای رُسته فراوانتر شدهاند چرا که رشد و توسعه جان هستی است. و ایران نمودار شده بر صفحهی تاریخ و جغرافیا بخشی از هستی...
جامعهی ایرانی دوسده است تقلا میکند تا به سطحی بهتر از پیش درآید. این تقلا دقیقا تداعی حال کسی است که کأنه در مرداب افتاده البته که باتلاق بسیار غنی است از مواد لازمه برای رویش البته که مرداب نیلوفر هم دارد اما تقلای عنصر ایرانی برای جنگل شدن بوده است و صد البته که مرداب سدهها مگر به این راحتیها از #بودنش دست میکشد که جنگل شدن آسان باشد؟
با این حال جامعهی ما در تمام تقلاهایش بسیاری چیزها را آزموده ، به بسیاری تکیه گاهها تکیه داده، بر بسیاری موقف ها پا گذارده، بسیاری پلهها و ناپلهها را آزموده و به بسیاری شاخهها و ریسمانها چنگ زده و بسیار بسیار آموخته و اندوخته و... نهایتن به جایی رسیده که #پوست_انداختنش مینامند.
چه بخواهیم یا نه ، چه خوشمان بیاید یا نه و.. این جامعه پوست انداختهاست و به ساختی دیگر رسیده و سربه آسمانی دگر زده... و گرانیگاه امید من همین کلیدواژه است.
و آنقدر معرفت دارم که رسیدن به این نقطه را محصول سوختن جانهایی بسیار در هر قالب و هر خیال بدانم طی سالیان که نه قرنها قرن..
زیرا ذهنم #بایگانی دارد. و بزرگترین خطری که سرانجام این جریان #سربالاطلب را تهدید و تحدید میکند نداشتن بایگانی است. چیزی که از بزرگترین نقاط ضعف انسان ایرانی است و به گمانم پس از بایگانی سوزی اسکندر گجستک بود که امر بسیار بسیار خطیر بایگانی نزد عنصر ایرانی مغفول ماند مگر نزد مردم هنری کسانی مثل فردوسی و بیهقی و... واگر همین بایگانی غیر رسمی هم نبود که دیگر هیچ نشانی از ما نمانده بود.
برای اهمیت بی نظیر بایگانی دقت کنید به ستیز بیمحابای حاکمان با حافظان تاریخ راستین. تمام هنرمندان این دیار که سعی پر حفظ چیزی داشته اند که نسل پسین ببینند و بدانند و بالاتر بروند، مغضوب حاکمانی بودهاند که روایات حقیر خویش را به صحن زندگی انسانها آورده اند و اصرار کرده اند که حقیقت این است، تاریخ این است و فلاح و رستگاری از ما شروع شده است و... قاجار کل تاریخ صفویه را امحا میکرد و پهلوی کل قاجار را و ج.الف کل پهلوی که نه کل دوهزار و پانصد سال را محو میخواست و اگر قاجار با همهی ضرباتش توانست صفویه را از صحن وجود حذف کند پهلوی هم توانست و...بقیه هم میتوانند.
سخنم درباب اهمیت بی همانند بایگانی نبود که مجالی فراخ میطلبد این سخن. حرف بر سر تقلای همه جانبه ی اکثریت ایرانیان بود و پوستانداختشان..
اگر کسی بگوید همه به ویژه منتفعین صاحب قدرت و ثروت و شهرت که همراه این رستنها نیستند و آنها مانع بزرگی در راه تحقق بهتر شدن اکثریت اند و.. حرفی نیست اما قراین نشان میهد نفس جهان و نبض ایران چنان است که تغییر و دگرگونی را به همان لایههای صلب و متصلب ، تحمیل کرده است. تغییر لحن نسلهای اول نشان از تغییر وضع نسلهای دوم دارد چه برسد نسل سومی که حدودن متولدین هفتاد به بعداند..
اگر جامعه ی ایرانی یک جامعه ی زنده باشد که بی شک هست، اگر جامعه ی ایرانی یک پیکر زنده باشد که بی شک هست و اگر این پیکر پوستانداخته که انداخته قطعا تمام لایههایش چنین اند منتها به قول قرآن اگر طوعاً(میل) نباشد کرهاً(نادلخواه) است.
خلاصهی سخن اینکه نشانهی دگرگونی را میتوان در عمق و سطح این جامعه دید و بیشک فردا روز بهتری است اما در این میان هیچ کداممان نباید از امر وجودی و حیاتی #بایگانی غفلت کنیم. مترصدان زبل همیشه هستند. آنها با پاک کردن بخشهایی از حافظهی ما چیزهایی را جای آن ها خواهند گذاشت که میخواهند تا ما را آنگونه شکل دهند که به نفعشان است. برای این کار اتفاقن مخدرهای شگفتی هم ابداع و اختراع کردهاند اگر در میدان روانگردانها مادهای تولید شده که با مصرفش تمام اعمال انجام گرفته در یک بازهی زمانی از حافظهی ما #دیلیت میشود قطعا در عرصات جمعی هم مخدراتی ساختهاند که با ما چنین کنند و اگر چنین شود باز هم ما مجبوریم دوباره تخته سنگ اخوان را یک بار دیگر بگردانیم و باز بخوانیم : نوشته بود همان ..
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی ۱۴۰۲/۲/۲۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ناگزیری_امید و #همهچیزبودن_بایگانی
بیست وسه چهار سالِ پیش که اوج جوانیها بود و لابد امیدواریهای بهتر شدن اوضاع ایران، درمقدمهی مجموعه غزل «حکایت دل ما» نوشته بودم:
هوا برای رُستن خوب نبود هیچگاه خوب نبودهاست. خشونت تندبادها شاخههامان را شکست، اما چه باک «ریشه» داشتیم..
و حالا طی زمانی به درازای یک نسل کمکم از مرزهای میانسالی هم میگذرم و همچنان امیدوارم.
این امید فردای بهتر البته که توهم نیست چون در کف خیابان جوانهها و نهالها و درختهای رُسته فراوانتر شدهاند چرا که رشد و توسعه جان هستی است. و ایران نمودار شده بر صفحهی تاریخ و جغرافیا بخشی از هستی...
جامعهی ایرانی دوسده است تقلا میکند تا به سطحی بهتر از پیش درآید. این تقلا دقیقا تداعی حال کسی است که کأنه در مرداب افتاده البته که باتلاق بسیار غنی است از مواد لازمه برای رویش البته که مرداب نیلوفر هم دارد اما تقلای عنصر ایرانی برای جنگل شدن بوده است و صد البته که مرداب سدهها مگر به این راحتیها از #بودنش دست میکشد که جنگل شدن آسان باشد؟
با این حال جامعهی ما در تمام تقلاهایش بسیاری چیزها را آزموده ، به بسیاری تکیه گاهها تکیه داده، بر بسیاری موقف ها پا گذارده، بسیاری پلهها و ناپلهها را آزموده و به بسیاری شاخهها و ریسمانها چنگ زده و بسیار بسیار آموخته و اندوخته و... نهایتن به جایی رسیده که #پوست_انداختنش مینامند.
چه بخواهیم یا نه ، چه خوشمان بیاید یا نه و.. این جامعه پوست انداختهاست و به ساختی دیگر رسیده و سربه آسمانی دگر زده... و گرانیگاه امید من همین کلیدواژه است.
و آنقدر معرفت دارم که رسیدن به این نقطه را محصول سوختن جانهایی بسیار در هر قالب و هر خیال بدانم طی سالیان که نه قرنها قرن..
زیرا ذهنم #بایگانی دارد. و بزرگترین خطری که سرانجام این جریان #سربالاطلب را تهدید و تحدید میکند نداشتن بایگانی است. چیزی که از بزرگترین نقاط ضعف انسان ایرانی است و به گمانم پس از بایگانی سوزی اسکندر گجستک بود که امر بسیار بسیار خطیر بایگانی نزد عنصر ایرانی مغفول ماند مگر نزد مردم هنری کسانی مثل فردوسی و بیهقی و... واگر همین بایگانی غیر رسمی هم نبود که دیگر هیچ نشانی از ما نمانده بود.
برای اهمیت بی نظیر بایگانی دقت کنید به ستیز بیمحابای حاکمان با حافظان تاریخ راستین. تمام هنرمندان این دیار که سعی پر حفظ چیزی داشته اند که نسل پسین ببینند و بدانند و بالاتر بروند، مغضوب حاکمانی بودهاند که روایات حقیر خویش را به صحن زندگی انسانها آورده اند و اصرار کرده اند که حقیقت این است، تاریخ این است و فلاح و رستگاری از ما شروع شده است و... قاجار کل تاریخ صفویه را امحا میکرد و پهلوی کل قاجار را و ج.الف کل پهلوی که نه کل دوهزار و پانصد سال را محو میخواست و اگر قاجار با همهی ضرباتش توانست صفویه را از صحن وجود حذف کند پهلوی هم توانست و...بقیه هم میتوانند.
سخنم درباب اهمیت بی همانند بایگانی نبود که مجالی فراخ میطلبد این سخن. حرف بر سر تقلای همه جانبه ی اکثریت ایرانیان بود و پوستانداختشان..
اگر کسی بگوید همه به ویژه منتفعین صاحب قدرت و ثروت و شهرت که همراه این رستنها نیستند و آنها مانع بزرگی در راه تحقق بهتر شدن اکثریت اند و.. حرفی نیست اما قراین نشان میهد نفس جهان و نبض ایران چنان است که تغییر و دگرگونی را به همان لایههای صلب و متصلب ، تحمیل کرده است. تغییر لحن نسلهای اول نشان از تغییر وضع نسلهای دوم دارد چه برسد نسل سومی که حدودن متولدین هفتاد به بعداند..
اگر جامعه ی ایرانی یک جامعه ی زنده باشد که بی شک هست، اگر جامعه ی ایرانی یک پیکر زنده باشد که بی شک هست و اگر این پیکر پوستانداخته که انداخته قطعا تمام لایههایش چنین اند منتها به قول قرآن اگر طوعاً(میل) نباشد کرهاً(نادلخواه) است.
خلاصهی سخن اینکه نشانهی دگرگونی را میتوان در عمق و سطح این جامعه دید و بیشک فردا روز بهتری است اما در این میان هیچ کداممان نباید از امر وجودی و حیاتی #بایگانی غفلت کنیم. مترصدان زبل همیشه هستند. آنها با پاک کردن بخشهایی از حافظهی ما چیزهایی را جای آن ها خواهند گذاشت که میخواهند تا ما را آنگونه شکل دهند که به نفعشان است. برای این کار اتفاقن مخدرهای شگفتی هم ابداع و اختراع کردهاند اگر در میدان روانگردانها مادهای تولید شده که با مصرفش تمام اعمال انجام گرفته در یک بازهی زمانی از حافظهی ما #دیلیت میشود قطعا در عرصات جمعی هم مخدراتی ساختهاند که با ما چنین کنند و اگر چنین شود باز هم ما مجبوریم دوباره تخته سنگ اخوان را یک بار دیگر بگردانیم و باز بخوانیم : نوشته بود همان ..
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی ۱۴۰۲/۲/۲۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادستان
#در_اگر_نتوان_نشست..
به احتمال زیاد نمیدانید قانون اجباری آموزش به کودکان بالای هفت سال در سال ۱۲۸۸ تصویب شده است. این یعنی ۱۱۴ سال است که تلاش شده همهی ایرانیان دست کم مهارت خواندن و نوشتن داشته باشند چیزی که هرگز محقق نشده است و آمار میگوید قریب به ۹میلیون انسان ایرانی تا همین سال ۱۴۰۲ توانایی خواندن و نوشتن ندارند.(چیزی اندازه ی جمعیت سوئد ، یا مجارستان یا بلژیک مثلن)
کاری به ناتوانان عرصهی خواندن و نوشتن ندارم .
سخنم اتقاقن دربارهی دارندهگان این مهارت به ویژه فارغالتحصیلان دیپلم به بالای این مملکت است..
اکنون حدود ۱۴ میلیون دانش آموز و ۴میلیون دانشجو مشغول تحصیل اند. هر ساله بیش از یک میلیون نفر دیپلم میگیرند و این یعنی طی سی سال اخیر کشور ما ۳۰ میلیون بالای دیپلم تولید کرده است.. حال از اکثریت مردم تحول خواه و پیشرفت طلب و مدعی و طلبکار باید پرسید: چرا شمارگان کتابهای جدی حوزههای ضروری زندهگی سیصد چهارصد جلد است؟
اگر تعداد تمام باسوادان بالای دیپلم را سی میلیون نفر بگیریم ( عددی بسیار غیر واقعی زیرا باید بسی بیشتر از این رقم باشد) چرا هیچ کتابی تیراژ میلیونی ندارد؟
اگر هر ایرانی ماهی یک کتاب میخواند و سالی ۱۲ کتاب چیزی حدود چهارصدمیلیون کتاب خوانده میشد..
میدانید چهارصد میلیون کتاب مطالعه شده چه دگرکونیهای ژرفی در کشور ما ایجاد میکرد؟...
درست این است حال که مردم ما به هر دلیل توان اجرای چنین طرحی را ندارند، توقعشان را از پیشرفت و توسعه... کمتر کنند و به همین وضع راضی باشند.
تا کسر قابل توجهی از مردم ما اهل مطالعه نشوند، هیچ خورشید راستینی طلوع نخواهدکرد و ما مقیمان شب خواهیم ماند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#در_اگر_نتوان_نشست..
به احتمال زیاد نمیدانید قانون اجباری آموزش به کودکان بالای هفت سال در سال ۱۲۸۸ تصویب شده است. این یعنی ۱۱۴ سال است که تلاش شده همهی ایرانیان دست کم مهارت خواندن و نوشتن داشته باشند چیزی که هرگز محقق نشده است و آمار میگوید قریب به ۹میلیون انسان ایرانی تا همین سال ۱۴۰۲ توانایی خواندن و نوشتن ندارند.(چیزی اندازه ی جمعیت سوئد ، یا مجارستان یا بلژیک مثلن)
کاری به ناتوانان عرصهی خواندن و نوشتن ندارم .
سخنم اتقاقن دربارهی دارندهگان این مهارت به ویژه فارغالتحصیلان دیپلم به بالای این مملکت است..
اکنون حدود ۱۴ میلیون دانش آموز و ۴میلیون دانشجو مشغول تحصیل اند. هر ساله بیش از یک میلیون نفر دیپلم میگیرند و این یعنی طی سی سال اخیر کشور ما ۳۰ میلیون بالای دیپلم تولید کرده است.. حال از اکثریت مردم تحول خواه و پیشرفت طلب و مدعی و طلبکار باید پرسید: چرا شمارگان کتابهای جدی حوزههای ضروری زندهگی سیصد چهارصد جلد است؟
اگر تعداد تمام باسوادان بالای دیپلم را سی میلیون نفر بگیریم ( عددی بسیار غیر واقعی زیرا باید بسی بیشتر از این رقم باشد) چرا هیچ کتابی تیراژ میلیونی ندارد؟
اگر هر ایرانی ماهی یک کتاب میخواند و سالی ۱۲ کتاب چیزی حدود چهارصدمیلیون کتاب خوانده میشد..
میدانید چهارصد میلیون کتاب مطالعه شده چه دگرکونیهای ژرفی در کشور ما ایجاد میکرد؟...
درست این است حال که مردم ما به هر دلیل توان اجرای چنین طرحی را ندارند، توقعشان را از پیشرفت و توسعه... کمتر کنند و به همین وضع راضی باشند.
تا کسر قابل توجهی از مردم ما اهل مطالعه نشوند، هیچ خورشید راستینی طلوع نخواهدکرد و ما مقیمان شب خواهیم ماند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگستان
... نرمنرمک گفت: شهر تو کجاست؟
که علاج اهل هر شهری جداست ...
#مثنوی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... نرمنرمک گفت: شهر تو کجاست؟
که علاج اهل هر شهری جداست ...
#مثنوی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#باشد_که_زندهگی_شادی_باشد...
در اساطیر ما اهورامزدا با نورانیتاش بیشک تعبیری از زندهگی است. او با نخستین فروزهاش وهومنه (بهمن) = منش نیک پایه گذار زیستنی #سربالاطلب میشود و نقطه مقابل او اهریمن بیشک تعبیری است از مرگ.
در اساطیر ایران (برخلاف اساطیر عبرانی عربی) انسان برای زندهگی آفریده شده است.
به نام اهورامزدا که جهان را آفرید ، انسان را آفرید و شادی را برای انسان آفرید ...
در زندهگی این زن است که نماد و نمود زایش ، شادی ، آزادی و ... هرچه نور است میشود..
یادمان باشد ما به تمام چیزهایی که برای زندهگی لازم است نیاز داریم و فقط در این شکل است که اهریمن مرگ را میتوانیم پس برانیم ..
@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در اساطیر ما اهورامزدا با نورانیتاش بیشک تعبیری از زندهگی است. او با نخستین فروزهاش وهومنه (بهمن) = منش نیک پایه گذار زیستنی #سربالاطلب میشود و نقطه مقابل او اهریمن بیشک تعبیری است از مرگ.
در اساطیر ایران (برخلاف اساطیر عبرانی عربی) انسان برای زندهگی آفریده شده است.
به نام اهورامزدا که جهان را آفرید ، انسان را آفرید و شادی را برای انسان آفرید ...
در زندهگی این زن است که نماد و نمود زایش ، شادی ، آزادی و ... هرچه نور است میشود..
یادمان باشد ما به تمام چیزهایی که برای زندهگی لازم است نیاز داریم و فقط در این شکل است که اهریمن مرگ را میتوانیم پس برانیم ..
@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سروِ_سایه_فکن
به سالیان ، روزان سرد و شبان سخت ، خورشید و ماه ، آب و خاک ، نسیم و... به یاری انسان، درختی پروردند تا دستی از چوب و آهن و پرنده تیری بسازد و کمانی. کمانی پدید آمده از جانوری سپند و...
مادران و پدران سرزمینی به هزاران سال مردی...
مردی به نام آرش به لقب شیواتیر، تا روزی چکیدهی زمین و آسمانِ تبار خویش شود و تیری بیفکند برای پس راندن سپاهِ افراسیاب تاریکی..
تیری از.... دماوند تا آن سوی... آمودریا..
در سفری جانکاه از اسطوره به تاریخ ، اینک بنگرید مردی به یاری هزاران هزار، تیری افکنده تا فضا و مجال زندهگی انسانها را فراخ تر کند.
مجالِ فراخ تر فرخندهتر است چراکه انسان در چنین مجالی آزادتر است.
فردوسی آرشی است که مجال بودن و وسیع و عمیق بودن را با یکی تیر پرتابی به سوی تاریکی پدیدار کرد.
اگر در جهان مردمی وجودشان را مرهون یک تن باشند آن مردم ایرانیان اند و آن یک تن فردوسی. همان یک تنی که چکیدهی همین مردم است..
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به سالیان ، روزان سرد و شبان سخت ، خورشید و ماه ، آب و خاک ، نسیم و... به یاری انسان، درختی پروردند تا دستی از چوب و آهن و پرنده تیری بسازد و کمانی. کمانی پدید آمده از جانوری سپند و...
مادران و پدران سرزمینی به هزاران سال مردی...
مردی به نام آرش به لقب شیواتیر، تا روزی چکیدهی زمین و آسمانِ تبار خویش شود و تیری بیفکند برای پس راندن سپاهِ افراسیاب تاریکی..
تیری از.... دماوند تا آن سوی... آمودریا..
در سفری جانکاه از اسطوره به تاریخ ، اینک بنگرید مردی به یاری هزاران هزار، تیری افکنده تا فضا و مجال زندهگی انسانها را فراخ تر کند.
مجالِ فراخ تر فرخندهتر است چراکه انسان در چنین مجالی آزادتر است.
فردوسی آرشی است که مجال بودن و وسیع و عمیق بودن را با یکی تیر پرتابی به سوی تاریکی پدیدار کرد.
اگر در جهان مردمی وجودشان را مرهون یک تن باشند آن مردم ایرانیان اند و آن یک تن فردوسی. همان یک تنی که چکیدهی همین مردم است..
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..
تو ، ناگهان زیبایی
و من
حسرت نشین آینههایی
که تورا
در آغوش خویش
تصویر نکردند ....
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تو ، ناگهان زیبایی
و من
حسرت نشین آینههایی
که تورا
در آغوش خویش
تصویر نکردند ....
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#شرط_بلاغ*
اگر شما بخواهید بزرگترین مسألهی حاکمیت و تمامی ارکانش را در یک واژه خلاصه کنید آن واژه چه خواهد بود؟
من آن را در #عقب_ماندهگی یافتهام...
حاکمیت و تمامی ارکانش از قافلهی دانش و کوشش معنا دار عقب مانده است. در تمام زمینههای نرمافزاری و سختافزاری این عقب ماندهگی مشهود است.
به مفاهیم و نمودهای این دست مفاهیم در اجتماع نگاه کنید و اگر غیر از این است بفرمایید..
- خانواده و تعلیم و تربیت
- آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی و فنی و..
- محیط زیست و بحرانهای محلی ، کشوری ، منطقه ای و جهانیاش..
- ارتباطات و پیوندها (ارتباط با مردم خود ونیز دیگر کشورها، حمل و نقل هوایی و زمینی و ارتباطات اینترنتی و...)
- اخلاق
- اقتصاد و عدالت اجتماعی
- و... همه ی اینها منجر به یک عقب ماندهگی عجیبی شده است که نامش عقبماندن از ملت خویش است.
تمام حاکمان در تمام کشورها تلاششان به طرق مختلف این است که پیش از ملت گام بردارند تا ملتشان دنبالهرو ایشان باشند. لابد ایشان با غلبه بر منابع گوناگون ملتها به مردمشان قول دادهاند که درست است اینهمه ثروت و قدرت را به ما تفویض کرده اید اما ما با به خدمت درآوردن نخبهگان خردپیشه مسیری روبه آینده را برایتان ترسیم میکنیم و میسازیم تا شما به کامیابی و شادکامی در تمام عرصه های انسانی برسید. باری با چنین پیش فرض هایی حاکمان تلاش میکنند مردمشان را به طوع یا کراهت پیرو و منقاد خود کنند و ایشان را به سرمنزل سعادت برسانند. در چنین وضعی حاکمان بیشتر در موضع عملاند نه عکسالعمل.
نگاهی به تمام عرصات اجتماعی به نام ایران چه چیزی را به ما نشان خواهد داد؟ آیا مدتها نیست که مردم فرمان عمل را به دست گرفتهاند و حاکمیت و تمام ارکانش مشغول عکس العمل نیستند؟
ممکن است کسانی از هر طیفی به رد این نظر بپردازند اما آنچه من میبینم مدتهاست همین است.مردم در بسیاری امور از حاکمان و مسندنشینان مملکت خویش گذشتهاند، عبور کردهاند و... فاعتبروا یا اولی الابصار...
* من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال...
#niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شرط_بلاغ*
اگر شما بخواهید بزرگترین مسألهی حاکمیت و تمامی ارکانش را در یک واژه خلاصه کنید آن واژه چه خواهد بود؟
من آن را در #عقب_ماندهگی یافتهام...
حاکمیت و تمامی ارکانش از قافلهی دانش و کوشش معنا دار عقب مانده است. در تمام زمینههای نرمافزاری و سختافزاری این عقب ماندهگی مشهود است.
به مفاهیم و نمودهای این دست مفاهیم در اجتماع نگاه کنید و اگر غیر از این است بفرمایید..
- خانواده و تعلیم و تربیت
- آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی و فنی و..
- محیط زیست و بحرانهای محلی ، کشوری ، منطقه ای و جهانیاش..
- ارتباطات و پیوندها (ارتباط با مردم خود ونیز دیگر کشورها، حمل و نقل هوایی و زمینی و ارتباطات اینترنتی و...)
- اخلاق
- اقتصاد و عدالت اجتماعی
- و... همه ی اینها منجر به یک عقب ماندهگی عجیبی شده است که نامش عقبماندن از ملت خویش است.
تمام حاکمان در تمام کشورها تلاششان به طرق مختلف این است که پیش از ملت گام بردارند تا ملتشان دنبالهرو ایشان باشند. لابد ایشان با غلبه بر منابع گوناگون ملتها به مردمشان قول دادهاند که درست است اینهمه ثروت و قدرت را به ما تفویض کرده اید اما ما با به خدمت درآوردن نخبهگان خردپیشه مسیری روبه آینده را برایتان ترسیم میکنیم و میسازیم تا شما به کامیابی و شادکامی در تمام عرصه های انسانی برسید. باری با چنین پیش فرض هایی حاکمان تلاش میکنند مردمشان را به طوع یا کراهت پیرو و منقاد خود کنند و ایشان را به سرمنزل سعادت برسانند. در چنین وضعی حاکمان بیشتر در موضع عملاند نه عکسالعمل.
نگاهی به تمام عرصات اجتماعی به نام ایران چه چیزی را به ما نشان خواهد داد؟ آیا مدتها نیست که مردم فرمان عمل را به دست گرفتهاند و حاکمیت و تمام ارکانش مشغول عکس العمل نیستند؟
ممکن است کسانی از هر طیفی به رد این نظر بپردازند اما آنچه من میبینم مدتهاست همین است.مردم در بسیاری امور از حاکمان و مسندنشینان مملکت خویش گذشتهاند، عبور کردهاند و... فاعتبروا یا اولی الابصار...
* من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال...
#niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#محموددرویش
أمي،
على كفّيكِ تخضرُّ المُنَى
و يَطيبُ فوقَهما
ربيعُ حياتي
حِنّاء كَفّيكِ
اصطباغُ خميلةٍ حمراءَ من إستبرقِ الجناتِ..!
------------------ترجمه؛
آی مادر،
بر بستر دستان تو
آرزوها جوانه میزنند
و روی آنها
بهار زنده گیام
رنگ و بو میگیرد
خضابی که بر دست مینهی
رنگ میزند
بیشهی سرخ درختهای بهشت را ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محموددرویش
أمي،
على كفّيكِ تخضرُّ المُنَى
و يَطيبُ فوقَهما
ربيعُ حياتي
حِنّاء كَفّيكِ
اصطباغُ خميلةٍ حمراءَ من إستبرقِ الجناتِ..!
------------------ترجمه؛
آی مادر،
بر بستر دستان تو
آرزوها جوانه میزنند
و روی آنها
بهار زنده گیام
رنگ و بو میگیرد
خضابی که بر دست مینهی
رنگ میزند
بیشهی سرخ درختهای بهشت را ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،
زبان که خود آدمیست در تعریفی محصول درگیریها و چالشهای ذهنی انسان است. زبان و انسان زاینده و روینده، درگیر موضوعات و مشکلات بزرگ است. با تحمیل موضوعات و چالشهای حقیر به آدمیان، ذهن، زبان و نهایتن دنیای آنها را کوچکتر میکنند و ایشان را در دیوارهای نامرئی محدود میکنند.
این کجا که انسانی فقیر باشد و شبانه روز ذهنی درگیرِ آب و نان و خانه و خفت وخیز و... داشته باشد یا انسانی غنی و درگیر چیستیها، چراییها و چهگونهگی های عشق و آزادی و خلاقیت وجودی خویش و دیگران..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زبان که خود آدمیست در تعریفی محصول درگیریها و چالشهای ذهنی انسان است. زبان و انسان زاینده و روینده، درگیر موضوعات و مشکلات بزرگ است. با تحمیل موضوعات و چالشهای حقیر به آدمیان، ذهن، زبان و نهایتن دنیای آنها را کوچکتر میکنند و ایشان را در دیوارهای نامرئی محدود میکنند.
این کجا که انسانی فقیر باشد و شبانه روز ذهنی درگیرِ آب و نان و خانه و خفت وخیز و... داشته باشد یا انسانی غنی و درگیر چیستیها، چراییها و چهگونهگی های عشق و آزادی و خلاقیت وجودی خویش و دیگران..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#نزار_قبانی
مُواطنون؛ دُونَما وَطَنْ
مُطَاردُونَ كالعصافير على خرائطِ الزَمَنْ
مُسَافِرُونَ دُونَ أوراقٍ ومَوتي دُونما كَفَنْ
نحنُ بغايا العصرِ
كلُّ حاكمٍ يبيعُنا، ويقبضُ الثَمَنْ!
نحنُ جَوَاري القصرِ
يُرْسِلونَنَا من حُجرَةٍ لحُجْرَةٍ
من قَبْضةٍ لقَبْضةٍ
من هالِكٍ لمالِكٍ
من وَثَنٍ إلى وَثَنْ
نركضُ كالكلاب كلَّ ليلةٍ
من عَدَنٍ لطَنجَةٍ
من طَنْجَةٍ إلى عَدَنْ
نبحثُ عن قبيلةٍ تَقْبَلُنا
نبحثُ عن عائلةٍ تُعيلُنا
نبحثُ عن ستارةٍ تستُرُنا
وعن سَكَنْ
وحَولَنا أولادُنا
إحْدَودَبتْ ظهورُهُمْ وشاخُوا
وهُمْ يُفتّشونَ في المعاجمِ القديمَهْ
عن جَنَّةٍ نضيرةٍ
عن كِذْبَةٍ كبيرةٍ كبيرةٍ
تُدْعى الوَطَنْ..
-------------------- ترجمه ؛ محسن یارمحمدی
هممیهنانیم، بی هیچ میهنی
بر صفحهی زمان
همچون پرندهگان خرد
تعقیب میشویم
مسافرانیم، بی گذرنامه
مردهگانیم، بی کفن
ما روسپیان روزگارانیم
هر حاکمی میفروشدمان و قیمت مان را اخذ میکند
کنیزکان زرخرید کاخهاییم ما
از اتاقی میفرستندمان به اتاقی
از دستی به دستی
از قاتلی به مالکی
از بتی به بتی
هرشب همچون سگان پاسوخته میدویم
از عدن به طنجه
از طنجه به عدن
قبیله ای میجوییم تا بپذیردمان
یا خانوادهای
که سرپرستمان بشود
و خیمهای تا پناهمان باشد
خانهای میجوییم و
فرزندانمان کنارِ ما
کمرشان خم شده و پیر میشوند
از بس که در لغتنامههای قدیمی
به دنبال بهشت برين گشتند
به دنبال دروغی بزرگ، خیلی بزرگ
به نام وطن...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نزار_قبانی
مُواطنون؛ دُونَما وَطَنْ
مُطَاردُونَ كالعصافير على خرائطِ الزَمَنْ
مُسَافِرُونَ دُونَ أوراقٍ ومَوتي دُونما كَفَنْ
نحنُ بغايا العصرِ
كلُّ حاكمٍ يبيعُنا، ويقبضُ الثَمَنْ!
نحنُ جَوَاري القصرِ
يُرْسِلونَنَا من حُجرَةٍ لحُجْرَةٍ
من قَبْضةٍ لقَبْضةٍ
من هالِكٍ لمالِكٍ
من وَثَنٍ إلى وَثَنْ
نركضُ كالكلاب كلَّ ليلةٍ
من عَدَنٍ لطَنجَةٍ
من طَنْجَةٍ إلى عَدَنْ
نبحثُ عن قبيلةٍ تَقْبَلُنا
نبحثُ عن عائلةٍ تُعيلُنا
نبحثُ عن ستارةٍ تستُرُنا
وعن سَكَنْ
وحَولَنا أولادُنا
إحْدَودَبتْ ظهورُهُمْ وشاخُوا
وهُمْ يُفتّشونَ في المعاجمِ القديمَهْ
عن جَنَّةٍ نضيرةٍ
عن كِذْبَةٍ كبيرةٍ كبيرةٍ
تُدْعى الوَطَنْ..
-------------------- ترجمه ؛ محسن یارمحمدی
هممیهنانیم، بی هیچ میهنی
بر صفحهی زمان
همچون پرندهگان خرد
تعقیب میشویم
مسافرانیم، بی گذرنامه
مردهگانیم، بی کفن
ما روسپیان روزگارانیم
هر حاکمی میفروشدمان و قیمت مان را اخذ میکند
کنیزکان زرخرید کاخهاییم ما
از اتاقی میفرستندمان به اتاقی
از دستی به دستی
از قاتلی به مالکی
از بتی به بتی
هرشب همچون سگان پاسوخته میدویم
از عدن به طنجه
از طنجه به عدن
قبیله ای میجوییم تا بپذیردمان
یا خانوادهای
که سرپرستمان بشود
و خیمهای تا پناهمان باشد
خانهای میجوییم و
فرزندانمان کنارِ ما
کمرشان خم شده و پیر میشوند
از بس که در لغتنامههای قدیمی
به دنبال بهشت برين گشتند
به دنبال دروغی بزرگ، خیلی بزرگ
به نام وطن...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سطری_برای_تلنگر
در جامعهای که کسی [گروهی] درکی از معنای جامعه بودن ومقتضیات آن ندارد، همگان تنها برای اهداف کوتاه مدت شخصی [قبیلهای) خود اهمیت قائلند و از ظرفیتهایی که فرهنگ در اختیارشان گذاشته فقط برای تحقق منافع خود بهره میگیرند.
ایران کجاست ایرانی کیست؟ ص۱۶۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در جامعهای که کسی [گروهی] درکی از معنای جامعه بودن ومقتضیات آن ندارد، همگان تنها برای اهداف کوتاه مدت شخصی [قبیلهای) خود اهمیت قائلند و از ظرفیتهایی که فرهنگ در اختیارشان گذاشته فقط برای تحقق منافع خود بهره میگیرند.
ایران کجاست ایرانی کیست؟ ص۱۶۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#نزار_قبانی
أُريدُكِ أُنثى..
لأنَّ الحضارةَ أُنثى..
لأن القَصيدةَ أُنثى..
وسُنْبُلةَ القمح أُنثى..
وقارورةَ العطر أُنثى.
وباريسَ – بين المدائن- أُنثى..
~~~~~ترجمه؛
زن میخواهمت
چراکه تمدن زن است
قصیده زن است
خوشهی گندم زن است
و شیشهی عطر هم،
و در میان این همه شهر
تنها پاریس نیز ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نزار_قبانی
أُريدُكِ أُنثى..
لأنَّ الحضارةَ أُنثى..
لأن القَصيدةَ أُنثى..
وسُنْبُلةَ القمح أُنثى..
وقارورةَ العطر أُنثى.
وباريسَ – بين المدائن- أُنثى..
زن میخواهمت
چراکه تمدن زن است
قصیده زن است
خوشهی گندم زن است
و شیشهی عطر هم،
و در میان این همه شهر
تنها پاریس نیز ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹