نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#قصه_های_من_وباران

#هفت_دقیقه_تافسادوتباهی!!

همپای باران رفته ایم پارک.
به قول خودش بپربپری هست کوچک. گردانندگان لهجه غلیظ این بساط، آن را دو قسمت کرده اند و کودکی دوساله در یک بخش مشغول بازی است.
باران اجازه میگیرد و بالا میرود پایش به محوطه نرسیده که کودک بنا می گذارد به نعره زدن.
باران خشکش میزند، جیغهای ممتد و وحشتناک مراهم کلافه کرده
پدر بچه هرچه میکند نمیتواند اورا آرام کند.
زن لهجه غلیظ دیگری میگوید:
بچه نمیخواهد کس دیگری کنارش باشد

میگویم: یعنی چه؟! آدمیزاد که دوست دارد کنار دیگران باشد. باید #کنار_هم_بودن و#بادیگران_سرکردن را یادشان داد..
فکر نکنم متوجه شدند چه میگویم.

درمیان فریادهای بچه و حیرت و مکث باران پدر بچه چیزی درگوش زن صاحب بساط میگوید و اسکناسی دوهزارتومانی میدهد به زن..

زن به باران میگوید:
دخترم بیا پایین، چند دقیقه دیگه برو بازی کن.

باران ترسیده و حیران آهسته میاید پایین...
حتما بچه ی زیاده خواه دارد یاد میگیرد که؛ #باپول و #برای_پول میتوان هرکاری کرد #هرکاری..

زن بساطچی هم حتما به خود میگوید:
خب پولش را داده...

اما او هرگز نخواهد فهمید که او #پول را بر #انسان ترجیح نهاده..

به سولماز میگویم: میبینی اینها آینه ی ما هستند. نباید کاری کنیم که باران این رشوه دادنها را مجاز بداند و...

پنج شش دقیقه ی بچه تمام شده، پدرش میخواهد او پایین بیاید، اما سناریوی قبل تکرار میشود.
بچه نعره میزند دست و پا میکوبد و خواهشهای پدر گم میشود در جیغهایی مهیب بچه..

میگویم: من هم پدرم به او محکم و قاطع بگو بیاید پایین نه با التماس، نیامد دستش را بگیر با تحکم بیارش بیرون.

نیم نگاهی به من می اندازد!!!

میگوید(به آقازاده اش): بیا بیا برویم ماشین سواری برایت بستنی هم میخرم...
بچه باعجله پایین میاید و به شتاب میدود به سوی آینده...

وبه این سان،کشور ما میشود بزرگترین کشور ِفسادپرور ِویژه خوار ِقانون گریز ِ به دیگران احترام نگذار ِدیگران را نبین ِ ِ...که البته همه ی اهالی اش بیست وچهار ساعت منتقد، مخالف و برنداز ِ فسادند..
(اکر این دست پیامها را مفید میدانید لطفا به اشتراک بگذارید)

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Forwarded from اتچ بات
#یکشنبه_های_کتاب

#قلبم_راباقلبت_میزان_میکنم

#پرویز_شاپور

#کاریکلماتور

کلاهم را در عمرم یکبار #قاضی کردم #رشوه_گیر از آب در آمد...

#الف_بامداد به طنز نوشته های کوتاه اما اغلب جانکاه ِ شاپور #کاریکلماتور نام داد کاریکاتوری که به کلمات پدید می آیند
و گویا مبدع این کار همچنان سرآمد این کار باقی مانده است.

#پرویز_شاپور با همه ی بی حرفی و کم رنگی اش در سپهر ادبیات و بویژه طنز ایران چهره ای است پررنگ تر از بسیاری که در پاریس و لندن و ال.ای و... نشسته اند و در #صدسال_تنهاییشان همچنان آروغ های روشنفکرمآبانه میزنند..

راز این حضور ماندگار، که نه مریدان ِداخلی حلواحلواش میکنند و نه #غارتگر_پیر در#اژدهای بی بی سی اش مستند پررنگ ولعاب میسازد در چیست؟!

به این رازها فکر کنیم تا بعد...

به هرحال مجموعه کاریکلماتورهای شاپور را #مروارید بارها به چاپ سپرده، مجابی و عمران صلاحی و.. بر آن یادداشت نوشته اند و شش سالی پس از مرگ غریبانه ی نویسنده اش(۱۳۷۸) به بازار آمد.

چند جمله از #شاپور را بخوانید تا عمق شگفت آور طنز تلخ و شاعرانگی شیرینش را دریابید و کتاب را بخرید...

گرچه دیگر #کامی ِ#فروغ و#پرویز هم نیست که حق التالیفهای نداده را بگیرند ارشاد هم که کلی کتاب ِ پوسانده دارد در بخش سانسورش..
چرا که #کامیار نیز دوماه قبل در حبس و تنهایی خویش درگذشت..

شاید روزی کتاب دیگری از #شاپور با نام کسی دیگر چاپ شود..دنیا را چه دیدی؟!

#دنیا قفس بزرگی است.

#در ِ قفس، پرنده ی محبوس را هوایی میکند.

#تا دسته چک توی جیبم نباشد به کسی چک نمی زنم.

#در زمان انقلاب فرانسه ریشم را با گیوتین اصلاح میکردم.

#ماهی از عرض رودخانه به دریا نمیرسد.

#در زمستان کفن پشمی میپوشم.

#سایه ام حوصله ندارد مرا دنبال کند.

#برای گربه تحقیرآمیز است با مرگ موش خودکشی کند.

#سلام کردن آسان تر از سلام نکردن است.

#زبانم فیلتر دارد.

#من به پاندول ساعت بیشتر از مجسمه ی آزادی معتقدم چون حرکت دارد.

#ابر در خودش بارید....

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#برای_احوال_خوش
دوستان عزیزم، برای بهتر شدن حالمان کارهای کوچک انجام دهیم.
کیمیای هنر، مطالعه( از قرآن گرفته تا کتاب داستان و رمان و...) وسینما یاریگر بزرگی خواهد بود.
پیشنهاد میدهم حتما این دو فیلم بسیار تاثیرگذار را ببینید.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Audio
#برای-گذر-از-گریوه

الا یا ایها الساقی...
خوانشی (متفاوت و مختصر) از نخستین غزلِ دیوان حضرت حافظ...
#دکتر-محسن-یارمحمدی
۲۷اسفند ۱۳۹۸
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#برای_جوان_ترها
#چیستی_احمدی_نژاد و #تاب_آوری_شگفت_حاکمیت_دربرابر_او..
#احمدی_ترامپ
احمدی نژاد در نظر من اهریمنی ترین چهره ی تاریخ معاصر ایران است او فقط میخواهد باشد و همه از او حرف بزنند چون میداند نفس حضور و بودنش مخرب است چنانکه علیرغم نظر رهبری در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد تا باشد و تخریب کند‌. اما او کیست و سبب اینهمه رواداری حاکمیت در برابر او چیست!؟ در ذیل فقط بخشی از رفتار و کردار او را برای فراموشکاران صرفا نقل میکنم .
محمود احمدی نژاد ( سبورجیان ، صباغیان) ۶ آبان ۱۳۳۵ در آرادان متولد شد و گویا درهمان خردسالی به فرمان پدر و همراه خانواده راهی تهران شد.
سال ۵۴ در دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد و پس از یازده سال لیسانس گرفت بلافاصله فوق لیسانس قبول شد و ۱۳۶۸‌ با مدرک فوق عضو هیات علمی دانشگاه شد.طی این سالها دوسه سالی ضمن فوق لیسانس خواندن (۱۳۶۵تا۱۳۶۷) در قرارگاه حمزه سیدالشهدا واحد رزمی مهندسی فعالیت داشت. با روی کار آمدن دولت رفسنجانی او ضمن تحصیل در دوره ی دکتری در خوی و ماکو فرمانداری کرد و به سال ۱۳۷۲ درهمان دولت هاشمی رفسنجانی استاندار استان تازه تاسیس اردبیل شد. حلقه ی #مجتبی_ثمره #صادق_محصولی #مسعود_زریبافان #علیرضا_احمدی #اسفندیار_رحیم_مشایی ( رفقای گرمابه و گلستان او) طی این سالها مستحکم شد.
تا این زمان فقط مردم اردبیل پیه وجود او و همراهانش را بر تن خویش احساس کرده بودند
اما ناگهان او در هیات یک شاکی راهی دادگاه روزنامه ی #سلام شد تا ربطی با حلقه ای پیدا کند که سعید اسلامی مدیریت اجرایی اش را به عهده داشت و متهم به همکاری با دستگاههای جاسوسی خارجی شده بود.
احمدی نژاد که در سال ۱۳۷۷ موفق نشده بود به شورای شهر راه یابد در در سال بعد ۱۳۷۸ رییس ستاد انتخاباتی رفسنجانی در نارمک شد رییس جمهور پیشین که در رده سی ام انتخابات تهران قرار داشت با ابطال آرای بیش از پانصد صندوق بیستم شد اما گویا برعکس #حداد پیام مردم را گرفت و با خردمندی از حضور در مجلس انصراف داد
استاندار برکشیده ی او، اما کوتاه نیامد؛ مراحل ترقی را با سرعت و حمایت بزرگان دیندار و پولدار و منصب دار و.. طی کرد و در سال ۱۳۸۲ شهردار به مدد شورای #چمران و #آبادگران #شهردار_تهران شد‌. مرد کوتاه قامت برای دیده شدن باید برود از شانه ی بزرگان بالا‌‌
او در دوسال شهرداری کارها کرد تا بیشتر دیده شود . با دکترای مدیریت ترافیک چراغ قرمزهای تهران را افزایش داد و مبدع #دوربرگردانهای طولانی و تباه کننده شد
بین معلمان تهران بن خرید کالا پخش کرد
و هنگام شهرداری مشغول رای جمع کردن شد تا رییس جمهور وقت به کنایه ای از او بخواهد کار شهر را معطل نگذارد اما این چهره ی #کیس وقت را برای بالا کشیدنی دیگر مناسب دید بر شانه های #سیدمحمد_خاتمی ایستاد و به مودب ترین و محبوب ترین چهره های جیم.الف نیش زد که خوب است از سعدآباد به انقلاب آمدید تا ترافیک و آب گرفتگی شهر را ببینید
احمدی نژاد با چراغی خاموش تحت مدیریتی دقیق با هاشمی در افتاد کل تاریخ انقلاب را نفی کرد و.. شد نهمین رییس جمهور ایران و طی هشت سال و پس از آن چنین کارهایی کرد
-برخورد با فرهنگسراها که آنها را کانون فساد میدانست ، تعطیلی خانه ی تئاتر ، اداره ی تئاتر ، آموزشگاه های مجسمه سازی و..
- تبدیل تورم تک رقمی به ۴۵٪
- محو درآمد نفتی حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار
-بستن قرارداد نفتی با نیروهای نظامی و انتظامی و فروش نفت به بنیاد مستضعفان
- انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی
-اتمام دلارهای صندوق ارزی که به ابداع دولت اصلاحات شکل گرفته بودتبدیل آن به صندوق نذری و محرمانه اعلام کردن موجودی آن
- تخطی از سند وشم انداز ۲۰ ساله که به امضای مقام رهبری رسیده بود و تعلیق آن
- سپردن ریاست دانشگاه تهران و علامه به غیر دانشگاهیان و بازنشسته کردن اجباری بسیاری از اساتید
- سرپیچی از حکم مقام رهبری در ابقای وزیر اطلاعات قهر ۱۱روزه و بست نشینی در خانه
-عزل وزیر امور خارجه اش که در هواپیما راهی گفتکو با کشوری گمنام بود
- ستاره دار شدن بسیاری از دانشجویان
- نفی هولوکاست و بهره مندی عجیب صهیونیستها ازین موضع گیری
- نه بار سفر به نیویورک که یکبار ۱۲۰ تن از اعضای خانواده و اقوام راهی شدند و با وجود عکسها و مدارک او همچنان نافی موضوع است
- نامه های بی پاسخ به رییس جمهور امریکا ، آنکلا مرکل ، پاپ واتیکان .. که جنتی آنها را الهامات خدا نامید
-بعدها نامه به رهبری و طلب پاسخگویی نهادهای منسوب و منصوب رهبری بادارایی ۷۰۰هزار میلیارد
- برکشیدن قاضی معزول کهریزک ( تعبیر رهبری از آن اتفاقات به جنایت ) به مقام ریاست شستا ثروتمند ترین سازمانهای کشور
- ایجاد یکشنبه ی سیاه در مجلس
- طلوع نامهایی مانند بابک زنجانی، مه آفرید خسروی ، جمشید بسم الله و ۳۰۰۰ میلیارد اختلاس و..
- نفی وجود همجنسگرا در ایران و بیانگر ممه و لو.. ادامه دارد👇👇
#پرسش_همیشه
بسیاری از مردم جهان در تعریفی عام #متدین و #مذهبی اند‌ .
روشن است که متدینان و مذهبیون خود دارای طیف های فراوانی هستند تا آنجا که گاه اگر به یک دین مرسوم مثلا مسیحیت رجوع کنیم می‌بینیم خودش انواع و اقسام دارد و خود آن انواع و اقسام هم‌ هکذا...
یا در اسلام عموما قایل به اهل سنت و شیعه اند اما هرکدام از اینها شاخه ها دارد و هر شاخه نیز شاخه ها ...تا آنجا که گاه در یک شاخه نیز معتقدانی از سوی معتقدان دیگر انکار میشوند ، طرد میشوند و حتا گمراه دانسته میشوند
کاری به فرقها، تفریقها و تفرقه ها ندارم اما می توان گفت: فصل مشترک تمام ادیان قایل بودن به نیرویی برتر و قاهر و.. به نام خداست. باور به جهان دیگر و حساب کتاب داشتن هستی، قدسی بودن برخی امور ، پیامبری و وحی ، باور به برخی درستور العملها و... از عمده ترین این اشتراکات است.
با اینحال و به گمان من همه ی کسانی که خود را متدین و مذهبی و.. می دانند باید به یک پرسش بنیادین پاسخ دهند !؟
- دین برای انسان است یا انسان برای دین ؟!
می توان این پرسش را ادامه هم داد ؛
- آیا رابطه ی #برای یک طرفه است یا تعاملی !؟ یعنی بگوییم بین اینها گفتگو است و هردو برای همند... در این صورت باز چیستی دین مساله ی اصلی خواهد بود .که مگر دین یک چیز کاملا مشخص معین متعین بلاتغییر است یا نه؟! باز در هردو صورت پاسخها و پرسشهای دیگر خواهیم داشت .
فی الحال درنگ در اینکه #دین_برای_انسان یا #انسان_برای_دین پرسشی است که باید با آن کلنجار رفت و درباره ی ابعاد بسیارش به تفکر پرداخت ....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#این_یک_نقد_نیست(۱)

- به بهانه ی چاپ کتاب #به_خاطر_بوفالوها
(نوشته ی #سهیل_سرگلزایی)
بخش (۱) #جهان_واژگان و #زبان_محاوره
وقتی(به خاطر بوفالوها) را به دست گرفتم از همان آغاز خیلی چیزها در ذهنم به سماع برخاسته بود
نخست اینکه #به_خاطر را کلا حرف اضافه میدانند و نظر من در این مورد روشن است که در زبان فارسی و عربی این دسته از کلمات برخلاف ظاهر کوچک و نام گول زننده شان بسیار بسیار مهمند.
رغب یعنی میل کرد اما رغب عنه یعنی بیزار شد
مولانا خوب یافته این را که میگوید بیداری به، یا خواب از
پس بخاطر برای خودش جهانی دارد که #برای ندارد. خاطر به معنای خطور کننده است چیزی که ناگهان میتابد به ذهن یا در ذهن
خاطر از خطر است به معنای ارزش، و توأمان شدن معنای آنچه ارزشمند است با #ریسک خودش جهانی است. و‌خاطر به معنای خود ذهن هم هست به این اعتبار که ذهن محل خطور خواطر است و خواطر در فرهنگ معرفتی ما جایگاه و پایگاهی ویژه دارد..
آری این جهان واژه است و این است که نوشتن را برای اهلش دردناک ترین شیوه ی خودکشی میکند. کسی چه میداند شاید #هدایت در انتخاب آن مرگ داشت از مرگی بسیار هولناک تر و دردآور تر می گریخت که نوشتن است.
#به_خاطر ریشه در زبانی دست کم یکی دوهزار ساله دارد و #بوفالو احتمالا هفتاد هشتاد سالی است که از پل هوایی هالیوود گذشته و در پرده های نقره ای بر ما تابیده.
بوفالویی که اگر نه خدا که بزرگترین هدیه ی خدایان محسوب میشده اند به مردمانی رها در دشتهای آزاد سرزمینی که بعدها انسان متوهم، امریکاش نامید و پوستش را قلفتی کند.
(یاد کشتار وحشیانه ی بوفالوها و پوست کندنشان در #رقصنده_با_گرگها نمی افتید؟)
آری بخاطر بوفالوها برای من ترکیبی است محصول دو زیست_جا؛ شرق_غرب_شرق
و این امر بحران می آورد. بحرانی که بیش ۱۲۰ سال است ایران اسیر آن است و چهار پنج نسلی در سطوح مختلف(دانسته و نادانسته) در تلاطم این بحر گرفتارند واین است که در آثار صد سال اخیر مفهوم_واژه ی گیجی در بسیاری از آثار ایرانیان مشهود است چیزی که در این کار هم چندین بار به صور مختلف رخ نمایانده..
خواندن بخاطر بوفالوها برای من از چند نظر لازم بود. یکیش اینکه ببینم نسل بعد از ما مه حالا دارد کم کم کار میسازد کجاست؟! فهم جهان ایشان طبعا در محصولات نهاییشان صورت میگیرد و من اهل مطالعه چه فرقی با بچه های بعد از خودم دارم که از قضا بحران آنها به سبب شتاب ناک تر شدن زندگی پرتلاطم تر از بحران ما باید باشد.
و این، در نثرهای جدید نمود دارد
اگر نسلهای اول نویسندگان صدسال اخیر حتا در پرداختن به داستانهای عامیانه( جمال زاده مثلا) اغلب از نثری تو در تو و مطنطن با جملات طولانی بهره میبرد و نسل بعد سعی کرد این را تعدیل کند که مطبوعات مردم_مخاطب و سینما و رادیو و.. در این تعدیل نقش داشت، کتابهای چاپ شده در دهه های هشتاد و نود تحت تاثیر فضای شتابنده تر رسانه های اینترنتی رفته سمت کوتاهی جملات، سر راستی و پیچیده نبودن عبارات و..
این است که اغلب نویسندگان جوان ناخوآگاه زبان محاوره را برای انتقال مطالب خود انتخاب می کنند و چون راوی اغلب اول شخص است ( نه سوم شخص قدیمی ها) زبان می رود سمت واگویه..
هرچند ممکن است مدافعان این زبان و لحن بگویند نیاز روزگار و خواست مخاطب پرورش یافته در این فضای مجاز این است و این محصول اصیل روزگار است و رسا است و.. اما من چاهی عمیق بر سر راه میبینم چاهی که اگر نویسنده بتواند اش بیرون بیاید اثری را ارائه خواهد داد که هرقدر هم زیبا باشد #تشخص ندارد. #فردیت ندارد و این نتیجه ی پناه بردن به زبانی است که ذاتا برای بیان هنری ساخته نشده است زبانی که اصلش ارتباط است بدون کمترین پارازیت در حالیکه ما می دانیم هرچه هنرمند بیشتر به مرزهای عالم متفاوت هنر نزدیک میشود رسانگی زبان فرو میریزد.چون هنرمند چیزهایی ومیبیند که حتا زبان متعالی هم تاب تاباندنش را ندارد چه برسد به زبان محاوره.
این است که شعرها و قطعات ادبی و داستانها و رمانهای روزگار ما همه شبیه هم اند و مثلا برعکس قدیمتر ها(چهل-پنجاه سال پیش و بیشتر) یک متن نمی گوید من محصول کدام کارخانه ی کیمیاگری ام. باید بگردی نام نویسنده را پیدا کنی
من شاید ناگزیر بودن و تاثیرات مثبت چنین زبان و لحنی را نتوانم کتمان کنم( راوی اول شخص اهل واگویه باید خودمانی حرف بزند امکان همذات پنداری مخاطب بیشتر می شود و..)اما می دانم این کار مثل خود نوشتن راه رفتن بر پل صراطی است که از مو نازک تر و از تیغ برنده تر است(متن از تشخص می افتد، هنرمند اسیر ذائقه ی مخاطب می شود میتواند معرف تسلط نداشتن بر متون کلاسیک باشد و..)👇👇
#یادداشت_روز
#میز_یا_میدان؟!

هرکس به هر نیتی و هر برنامه ی از پیش تعیین شده ای ،خبرهای «همه میدانند» را از زبان یکی از «از اول انقلابی ها» علنی کرده باشد یک اتفاق محوری را شکل داده و آن دوگانه ی #میز_و_میدان است.
دوگانه ای که هر انسان صاحب خردی میفهمد لازم و ملزوم زندگی در جهان قدرت محور امروزند و حذف هرکدام فقط نشان بلاهت است و مقدمه ی تیره روزی...خاصه در منطقه ای که ما زندگی می کنیم.
پس لزوم صد در صدی هردو امری بدیهی به نظر میرسد.
اگر ذهنی بگوید فلان کشورها میدان ندارند و سعادت مندانه دارند با میز زندگی میکنند یا خبر ندارد یا خود را به بی خبری می زند یا اساسا متوجه نیست.
بعید است امن تر از کشورهایی مثل استرالیا یا کانادا و حتا ژاپن داشته باشیم فقط کافیست نگاهی به بودجه های نظامیشان بکنید تا متوجه قضایا بشوید. اگر هم می خواهید سری بزنید به امن تر از آنها یعنی کشورهای حوزه ی اسکاندیناوی عیب ندارد روند رو به رشد بودجه ی نظامی امن ترین ، شاد ترین و.. بهشت ترینشان ،فنلاند، را ببینید تا متوجه رشد سالیانه ی بودجه ی #میدانشان بشوید
اگریک‌ جاهل یا متجاهل یا کلا اهل جهل منکر میدان میتواند بود افرادی هم هستند که منکر میز خواهند شد و البته هزینه ها و تباهی های ایجاد شده ی این منکران به گمانم بیشتر از دسته ی اول است. چرایی این موضوع را باید در فکر و عمل و منافع گروه منکر میز، جستجو کرد
پس اگر #میز_و_میدان دو روی سکه ی وجودی یک ملت اند و بود کشورها در نمود این سکه است ، مشکل کجاست؟!
بله مشکل در اولویت بخشیدن به هر کدام است. بگذارید واژه ی دیگری هم به کار ببرم مشکل در #برای است.
پس دو سوال داریم:
۱- میز اولویت دارد یا میدان؟
۲- میز برای میدان است یا میدان برای میز؟!
قبل از پاسخ دادن به هر پرسش، یک ذهن کارآزموده و اهل تفکر، حتما باید به مجموعه ای از پرسشهای مهم و مقدر پاسخ بدهد؛
آیا این پرسش درست است؟
اگر غلط است ، تصحیح شدنی است؟! اگر درست است یا تصحیح میشود چه زوایا و خفایایی دارد؟
مثلا آنکس که میدان را اولویت میدهد از کجا آب و نان می خورد؟! یا برعکس آنکس که نفی میدان میکند کجا خانه گرفته؟!
البته روشن است هرکدام اینها دلایلی برای اولویت خودشان دارند و بعد اثبات اولویت است که پاسخ #برای روشن می شود
حال نکته این است چه کنیم؟
ما نخستین انسانهای زمین نیستیم ، بهترینشان هم نیستیم و بدترین شان هم، و ما نخستین کسانی نیستیم که بر سر این دو راهی ایستاده ایم
ژاپن مرد میدان بود اما نهایتا فهمید با میز است که می توان به میدان برگشت
امریکا با بمب اتم نامرد میدان شد اما فهمید همه ی راهها نهایتا به میز ختم میشود. چون نمی توان تا ابد جنگید عرب جاهلی هم که اساسا زنده بودنش در گرو قتل و غارت بود این راز را فهمیده بود که چهارماه را حرام اعلام کرده بود تا در جنگ‌های پی در پی کلا محو نشوند.او غریزتا دریافته بود جنگ برای زندگی است نه برای مرگ.. جنگی که خودش فی ذاته میشود بودن یک نفر یا یک گروه بی شک خود اهریمن است.زیرا در اساطیر ما اهریمن نمی دانست جنگش پایان دارد. او پیش آگاهی نداشت و سرمست از جنگ بود، ذات اهریمن با جنگ گره خورده است جنگ باشد و بیماری و مرگ او هم هست ، جنگ نباشد او‌هم نیست. اما جهل او‌ و نداشتن پیش آگاهی (مذهبی اش میشود نداشتن نگاه آخرت بین) موجب شد بپذیرد که به جهان گیتی در آید جهان گیتی برعکس جهان مینو کرانه مند است پس هر اتفاقی هم در آن می افتد کرانه مند خواهد بود.پس اهریمن به میدان درآمد اما میدان گیتی ، میدان دنیا و این شد که شکستش را قطعی کرد.
جنگ خیر و شر در جهان مینو ازلی ابدی است
چون همه چیز ازلی ابدی است. اما جنگ در گیتی باید محدود و معدود باشد. در مینو درد نیست ، بیماری و مرگ نیست و...خونی به زمین نمی ریزد جنگش ازلی ابدی باشد ملالی نیست این دنیاست که گیاه دارد و حیوان و انسان و اینهای کرانه مند هستند که بیمار میشوند ، مرگ را میفهمند و خون دارند و خونشان زمین را رنگین می کند
باری فلسفه ی وجود موعود در فرهنگ شرقی ازین زاویه نیز قابل تامل است او خواهد آمد تا نهایتا جنگها و دردها و مرگ ها را پایان ببخشد پس مشخص است که تمام جنگها برای صلح است و صلح در پشت میز شکل میگیرد.
عجله نکنید رفتم تا اساطیر ، بر می گردم.
ژاپن مثال شرقی اش بود و آلمان مثال جهان میانه و آمریکا مثال غربی اش.
آلمانی که آغاز گر میدان بود نابود شد و تا سالها از داشتن مرد میدان محروم گشت اما وقتی توانست در پشت میزهای مهندسی و آزمایشگاهی و مطالعاتی خوب بنشیند وببیند و بسازد و... میدان خود را نیز ساخت. به صنایع و توانایی های نظامی آلمان نگاه کنید و البته قدرت صنعتی، تحقیقاتی، پزشکی و..
ادامه👇👇