#یادداشتهای_پریشانی
#گفتگوی_حیرانی
می گوید: فلسفه گریز از بردگی است خروج از ولایت هر اتوریته ی بالا دست است مثلا هر دستگاه فرا دستی مثل خدا، دین ، عرفان و.. ارسطو اول بار با تکیه بر عقل و استدلال دست به تقسیم بندی علوم و... زد و ...
میگویم: آیا رابطه ی مولی ( والی و ولی ) و مولی (چون مولی از کلمات اضداد است در خودش دو معنای نافی هم را دارد مثل درفرازکردن فارسی که هم به معنای درگشودن است و هم در بستن) آری آیا رابطه ی مولی با مولی ذاتی وجود انسان نیست!؟
یعنی شما در این پیشنهاد کاری که کرده اید این است فلان مولی را ( دستگاه فقه را مثلا ) حذف کرده اید و بعد فلان مولی را ( عقل یا علم و..) جای آن نشانده اید؟!
دیگر اینکه اگر از سیستمهای القا شده بر ذهن باید گریخت آیا سیستم ارسطویی یا هر سیستم دیگری ، نظام مسلط اذهان نشده؟ مولی نشده؟نوع اندیشیدن ارسطو قالب غالبی نیست که تن دادن به آن و بعد در آن ماندن ،خودش پذیرش #شحنه_ی_عقل شده؟ همان شحنه ای که در ولایت حافظ هیچ کاره نیست؟
دیگر اینکه این اژدهای نفی که چنبره زده بر اذهان ما چرا در نفی دیگران اثبات خویش میکند . متد حضرات در نفی سایر متدها همان کهن الگوی دینی مذهبی نیست که متجلی است در لا اله الا الله؟!
و باز اینکه اگر عرفان اصیل و نه مدرسی اش، تجارب و شهودات یگانه، خاص ، و کمتر آلوده به صور غیر انتزاعی باشد که هست بیشتر خروج از ولایات طاغوت نیست؟
ضمنا خروج بر باید باشد یا خروج از ؟!
من بزرگترین خبط تاریخ تفکر را ( دست کم در ذهن من و بسیاری چون من ) القای این فریب می دانم که اندیشیدن متعین شود . از قضا اندیشه هم از جنس شهود است. یعنی واحد است و تکرار ناپذیر است چه برای عارف چه برای متعلم عرفان .. اگر دوباره آن شهود با همان شیوه تکرار شود برای عارف یا متعلم عرفان این دیگر علم است. بدین قرار نا از اندیشه به علم میرسیم . علم اندیشه نیست . فلسفه وقتی است که می نویسیم وقتی است که میگوییم همین که نوشتیم و گفتیم دیگر فلسفه نیست تاریخ فلسفه است . چون امکان تکرارش را برای خود و دیگران فراهم کرده ایم علم است که تکرار پذیر است و به سنجه در می آید.
بزرگترین خیانت تاریخ تفکر به تفکر این بود که علم را جا زد به جای تفکر.. فرق هم ندارد ارسطو یا هرکس.. اتفاقا در آنچه عرفان هم می نامیم همین است. چقدر موجب خنده های هیستریک است چرخ زدنهای ملت دور و بر خاک مولانا.. اگر حتا کسی بگوید من چرخیدم و چرخیدم و خدا را در این مکاشفه دیدم به گمان من اگر حتا کاری برای خود کرده باشد ( که نکرده) برای #انسان هیچ کاری نکرده کسی که برای انسان کاری نکند برای خویش هم کاری نکرده است. چون مولانا این کار را در همان شکل واحد و خاص صورت داده است الباقی اش #ادا است.
باری تفکر و اندیشیدن بسیار بسیار مهیب تر از آن است که همه بتوانند متفکر باشند و اندیشمند. همه ی کتب و علوم موجود مقدمات اندیشه است اگر در جنگل مظلم وجود راه رفتی و راه گشودی چنانکه راهی شکل گرفت تا دیگری از آن برود تو متفکری . اما آن دیگری تابع است. اگر او از ولایت بسیاری چیزها خارج شده و گام نهاد در جای پای دیگری فقط والی اش را تغییر داده اگر بتواند راه خویش کند خود والی خویش شده است .
چنین کسی از مولی به مولی رسیده است..
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#گفتگوی_حیرانی
می گوید: فلسفه گریز از بردگی است خروج از ولایت هر اتوریته ی بالا دست است مثلا هر دستگاه فرا دستی مثل خدا، دین ، عرفان و.. ارسطو اول بار با تکیه بر عقل و استدلال دست به تقسیم بندی علوم و... زد و ...
میگویم: آیا رابطه ی مولی ( والی و ولی ) و مولی (چون مولی از کلمات اضداد است در خودش دو معنای نافی هم را دارد مثل درفرازکردن فارسی که هم به معنای درگشودن است و هم در بستن) آری آیا رابطه ی مولی با مولی ذاتی وجود انسان نیست!؟
یعنی شما در این پیشنهاد کاری که کرده اید این است فلان مولی را ( دستگاه فقه را مثلا ) حذف کرده اید و بعد فلان مولی را ( عقل یا علم و..) جای آن نشانده اید؟!
دیگر اینکه اگر از سیستمهای القا شده بر ذهن باید گریخت آیا سیستم ارسطویی یا هر سیستم دیگری ، نظام مسلط اذهان نشده؟ مولی نشده؟نوع اندیشیدن ارسطو قالب غالبی نیست که تن دادن به آن و بعد در آن ماندن ،خودش پذیرش #شحنه_ی_عقل شده؟ همان شحنه ای که در ولایت حافظ هیچ کاره نیست؟
دیگر اینکه این اژدهای نفی که چنبره زده بر اذهان ما چرا در نفی دیگران اثبات خویش میکند . متد حضرات در نفی سایر متدها همان کهن الگوی دینی مذهبی نیست که متجلی است در لا اله الا الله؟!
و باز اینکه اگر عرفان اصیل و نه مدرسی اش، تجارب و شهودات یگانه، خاص ، و کمتر آلوده به صور غیر انتزاعی باشد که هست بیشتر خروج از ولایات طاغوت نیست؟
ضمنا خروج بر باید باشد یا خروج از ؟!
من بزرگترین خبط تاریخ تفکر را ( دست کم در ذهن من و بسیاری چون من ) القای این فریب می دانم که اندیشیدن متعین شود . از قضا اندیشه هم از جنس شهود است. یعنی واحد است و تکرار ناپذیر است چه برای عارف چه برای متعلم عرفان .. اگر دوباره آن شهود با همان شیوه تکرار شود برای عارف یا متعلم عرفان این دیگر علم است. بدین قرار نا از اندیشه به علم میرسیم . علم اندیشه نیست . فلسفه وقتی است که می نویسیم وقتی است که میگوییم همین که نوشتیم و گفتیم دیگر فلسفه نیست تاریخ فلسفه است . چون امکان تکرارش را برای خود و دیگران فراهم کرده ایم علم است که تکرار پذیر است و به سنجه در می آید.
بزرگترین خیانت تاریخ تفکر به تفکر این بود که علم را جا زد به جای تفکر.. فرق هم ندارد ارسطو یا هرکس.. اتفاقا در آنچه عرفان هم می نامیم همین است. چقدر موجب خنده های هیستریک است چرخ زدنهای ملت دور و بر خاک مولانا.. اگر حتا کسی بگوید من چرخیدم و چرخیدم و خدا را در این مکاشفه دیدم به گمان من اگر حتا کاری برای خود کرده باشد ( که نکرده) برای #انسان هیچ کاری نکرده کسی که برای انسان کاری نکند برای خویش هم کاری نکرده است. چون مولانا این کار را در همان شکل واحد و خاص صورت داده است الباقی اش #ادا است.
باری تفکر و اندیشیدن بسیار بسیار مهیب تر از آن است که همه بتوانند متفکر باشند و اندیشمند. همه ی کتب و علوم موجود مقدمات اندیشه است اگر در جنگل مظلم وجود راه رفتی و راه گشودی چنانکه راهی شکل گرفت تا دیگری از آن برود تو متفکری . اما آن دیگری تابع است. اگر او از ولایت بسیاری چیزها خارج شده و گام نهاد در جای پای دیگری فقط والی اش را تغییر داده اگر بتواند راه خویش کند خود والی خویش شده است .
چنین کسی از مولی به مولی رسیده است..
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_روز
- انسان نخواهد مرد.. #رو_سیه_و_تروریستهای_مخالف_پوتین
...و همچنان تعریف انسان ادامه دارد:
از اندیشیدن تا شک کردن ، تا قصه گویی، تا خواب دیدن، تا تاریخ مند بودن ، تا ...
چیست این موجود بی انتها که هر بار یک وجهش بر ما گشوده میشود ؟!
و این روزها #انسان_و_عصیان..
چنانکه در ازل هم چنین بود و به سبب عصی ربه آدم #هبوط کرد و افتاد در دایره ی دردهای بی پایان ..
می توان اعتراض و عصیان مردان و زنان روس را از چندین منظر دید. پوتین همیشه پادشاه بگوید #تروریست یا هرکس ، هرچیز .. میتوان در ایران به ایشان گفت : فتنه ، فتنه گر، بی بصیرت، عامل خارجی و...
میتوان در فرانسه گفت : آنتی سوشیالیست های وندالیست..
یا در آمریکا گفت: لمپنیست و آنتی گلوبالیست چنان که مخالفان ترامپ می گویند یا گلوبالیست های آشوب گر بی وطن ، چنانکه ترامپ به معترضان مخالف خود می گوید و...
کاریم با هیچ کدام اینها نیست از شرق تا غرب جهان این فریادهای در گلو شکسته ی انسان است که تحت هر نام کشیده میشود بر سر اقلیت تمام برخورداری که انسان را به گروگان گرفته اند و ضجه ی درد انسان را در آورده اند.
چه ابلهند و فرومایه حاکمان جهان که نمیدانند استخوان انسان را شکسته اند و این انسان عاصی شده برایشان...
علیرغم همه ی تفاوتهای علل و عوامل و نامها و.. یک اصل بسیار بزرگ مشهود است؛
انسان در قامت رنجور انسان در گوشه و کنار جهان از حاکمان و حکومتهای شان خسته و شکسته است . حاکمانی که علیرغم تفاوتهای ظاهری یکی هستند.
همه شان انسان را برای بهره مندی و کامگیری خویش گرفته اند به گروگان و... انسان بی پناه در گوشه و کنار این خاک گهگاه فریادی میکشد از سر عصیان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- انسان نخواهد مرد.. #رو_سیه_و_تروریستهای_مخالف_پوتین
...و همچنان تعریف انسان ادامه دارد:
از اندیشیدن تا شک کردن ، تا قصه گویی، تا خواب دیدن، تا تاریخ مند بودن ، تا ...
چیست این موجود بی انتها که هر بار یک وجهش بر ما گشوده میشود ؟!
و این روزها #انسان_و_عصیان..
چنانکه در ازل هم چنین بود و به سبب عصی ربه آدم #هبوط کرد و افتاد در دایره ی دردهای بی پایان ..
می توان اعتراض و عصیان مردان و زنان روس را از چندین منظر دید. پوتین همیشه پادشاه بگوید #تروریست یا هرکس ، هرچیز .. میتوان در ایران به ایشان گفت : فتنه ، فتنه گر، بی بصیرت، عامل خارجی و...
میتوان در فرانسه گفت : آنتی سوشیالیست های وندالیست..
یا در آمریکا گفت: لمپنیست و آنتی گلوبالیست چنان که مخالفان ترامپ می گویند یا گلوبالیست های آشوب گر بی وطن ، چنانکه ترامپ به معترضان مخالف خود می گوید و...
کاریم با هیچ کدام اینها نیست از شرق تا غرب جهان این فریادهای در گلو شکسته ی انسان است که تحت هر نام کشیده میشود بر سر اقلیت تمام برخورداری که انسان را به گروگان گرفته اند و ضجه ی درد انسان را در آورده اند.
چه ابلهند و فرومایه حاکمان جهان که نمیدانند استخوان انسان را شکسته اند و این انسان عاصی شده برایشان...
علیرغم همه ی تفاوتهای علل و عوامل و نامها و.. یک اصل بسیار بزرگ مشهود است؛
انسان در قامت رنجور انسان در گوشه و کنار جهان از حاکمان و حکومتهای شان خسته و شکسته است . حاکمانی که علیرغم تفاوتهای ظاهری یکی هستند.
همه شان انسان را برای بهره مندی و کامگیری خویش گرفته اند به گروگان و... انسان بی پناه در گوشه و کنار این خاک گهگاه فریادی میکشد از سر عصیان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
به روایت آفرینش و نخستین انسان فکر میکنم و هربار چیزی بر من آشکار میشود.
داشتم به مخرب ترین عمل انسان فکر میکردم و یاد #ابلیس مرا دوباره برد به سرآغاز..
در آن ازلیت بی زمان که همه چیز از جنس معنا بود و مینو ، دوگانه ی #انسان_ابلیس به من گفت که #ابلیس نخستین سرنمون #سانسورچی است او وقتی در برابر چیزی قرار گرفت که خوش نمی داشت ، علم انکار برافراشت. انکار در واقع نادیده انگاشتن بود و #حذف یک چیز دست کم در ساحت ذهن، فکر، خیال یا ... #معنا
اما چون نمی توان چیزی را در مینو حذف کرد او قولش را با لام تاکید به آینده احاله کرد لأغوینهم اجمعین...
بعد و وقتی که آن معانی #پیکر_مند شدند، آدم و حوا در زمین زایش را تجربه کردند.
آن مینو در #گیتی مجسم و متجسد شد. و چندی بعد دوباره دوگانه ای پدیدار آمد.
#قابیل برادر خویش را خوش نمی داشت و.. عرصه ی #وجود که باشد، امکان حذف هم هست.
بنابراین، این شکل متجسد ابلیس، اینجا و در #عالم_موجود ، می توانست برادر را #همتبار خود را #سانسور کند و او را سانسور کرد.
اما دریغا و دردا با تن باقی مانده چه بایدش کرد؟!
حیران در درد و نفرینی جان فرسا که فقط #قابیلش میفهمد، نعش سند محذوف را به دوش می کشید و پای کشان و لرزان با دهانی تلخ و شور و تنی بی رمق، روز به شب می رساند و شب به روز..
تا #کلاغ آمد و شیوه ی پنهان کردن مورد حذف شده را به او آموخت..
کسی چه می داند آهی که #قابیل کشید چه بود و چگونه بود آن گاه؟!
که باید شیوه ی نهان_داشت را از مرغی می آموخت مرغی از آن سان که...
#قابیل نعش #تای دیگر خویش را نهان کرد.. اما گمان من این است که او ، هنوز معنای این نعش را که خون آلوده نیز هست، نتوانسته از دوش جان بردارد و... همچنان در افقهای بی کران با همان دهان سنگ شده در تلخی و شوری بی پایان ..چنانکه احساس میکنی خون در دهان می چرخانی و هی دست میبری به دهان و جلوی دیدگان می گیری که نمی توانی اب دهان بریزی بر خاک ببینیش که خونی نیست اما تو با دهانی خشک هی مزه مزه اش می کنی و...
-هیهات هیهات برادرکم برادرکم چه میکشی تو قابیل ؟!
و کدام عذاب الیم جانکاه تر از این؟!..
باری پدیده ی شگفتی است #سانسور همان #حذف...
و سر در این معنا داشتم که باز دریافت دیگری ویران ترم کرد؛
انسان شگفت ترین است چون اهل حذف است اما شگفت تر از خود حذف شیوه ی حذف است این چه موجودی است که توانایی اش در نابودی تا اینهمه بی انتهاست؟
چرا!؟
زیرا انسان، در حذف، آن تواناترین است که می تواند برای حذف یک #چیز خود آن #چیز را #ابزار کند. او میتواند با انسان ، انسان را با خود ، خود را ، با خدا ، خدا را حذف کند...
نمی تواند؟!
میتواند می دانید چرا؟!
چون این کامل ترین نوع حذف است و انسان این را آموخته ، چیزی که هرگز در مخیله ی هیچ کلاغ نمی گنجد...
#محسن_بارانی بهمن ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به روایت آفرینش و نخستین انسان فکر میکنم و هربار چیزی بر من آشکار میشود.
داشتم به مخرب ترین عمل انسان فکر میکردم و یاد #ابلیس مرا دوباره برد به سرآغاز..
در آن ازلیت بی زمان که همه چیز از جنس معنا بود و مینو ، دوگانه ی #انسان_ابلیس به من گفت که #ابلیس نخستین سرنمون #سانسورچی است او وقتی در برابر چیزی قرار گرفت که خوش نمی داشت ، علم انکار برافراشت. انکار در واقع نادیده انگاشتن بود و #حذف یک چیز دست کم در ساحت ذهن، فکر، خیال یا ... #معنا
اما چون نمی توان چیزی را در مینو حذف کرد او قولش را با لام تاکید به آینده احاله کرد لأغوینهم اجمعین...
بعد و وقتی که آن معانی #پیکر_مند شدند، آدم و حوا در زمین زایش را تجربه کردند.
آن مینو در #گیتی مجسم و متجسد شد. و چندی بعد دوباره دوگانه ای پدیدار آمد.
#قابیل برادر خویش را خوش نمی داشت و.. عرصه ی #وجود که باشد، امکان حذف هم هست.
بنابراین، این شکل متجسد ابلیس، اینجا و در #عالم_موجود ، می توانست برادر را #همتبار خود را #سانسور کند و او را سانسور کرد.
اما دریغا و دردا با تن باقی مانده چه بایدش کرد؟!
حیران در درد و نفرینی جان فرسا که فقط #قابیلش میفهمد، نعش سند محذوف را به دوش می کشید و پای کشان و لرزان با دهانی تلخ و شور و تنی بی رمق، روز به شب می رساند و شب به روز..
تا #کلاغ آمد و شیوه ی پنهان کردن مورد حذف شده را به او آموخت..
کسی چه می داند آهی که #قابیل کشید چه بود و چگونه بود آن گاه؟!
که باید شیوه ی نهان_داشت را از مرغی می آموخت مرغی از آن سان که...
#قابیل نعش #تای دیگر خویش را نهان کرد.. اما گمان من این است که او ، هنوز معنای این نعش را که خون آلوده نیز هست، نتوانسته از دوش جان بردارد و... همچنان در افقهای بی کران با همان دهان سنگ شده در تلخی و شوری بی پایان ..چنانکه احساس میکنی خون در دهان می چرخانی و هی دست میبری به دهان و جلوی دیدگان می گیری که نمی توانی اب دهان بریزی بر خاک ببینیش که خونی نیست اما تو با دهانی خشک هی مزه مزه اش می کنی و...
-هیهات هیهات برادرکم برادرکم چه میکشی تو قابیل ؟!
و کدام عذاب الیم جانکاه تر از این؟!..
باری پدیده ی شگفتی است #سانسور همان #حذف...
و سر در این معنا داشتم که باز دریافت دیگری ویران ترم کرد؛
انسان شگفت ترین است چون اهل حذف است اما شگفت تر از خود حذف شیوه ی حذف است این چه موجودی است که توانایی اش در نابودی تا اینهمه بی انتهاست؟
چرا!؟
زیرا انسان، در حذف، آن تواناترین است که می تواند برای حذف یک #چیز خود آن #چیز را #ابزار کند. او میتواند با انسان ، انسان را با خود ، خود را ، با خدا ، خدا را حذف کند...
نمی تواند؟!
میتواند می دانید چرا؟!
چون این کامل ترین نوع حذف است و انسان این را آموخته ، چیزی که هرگز در مخیله ی هیچ کلاغ نمی گنجد...
#محسن_بارانی بهمن ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#بازگشت_به_کلمه
#سخن فارسی( طرح و برنامه، اندیشیدن، آگاهی، ستودن، سرزنش، عشق، امید و..) و #لوگوس یونانی(که آلفا و امگا است نطق، اندیشه ،مولفه ی هستی، روح و..) و همین واژه در #عبری و #عربی میشود #کلمه ( زخم زدن، پدید آوردن ،گفتن، نطق کردن ،زبان، اندیشه و..) آنقدر در این سه ساحت وجودی انسان( آریایی، سامی و هلنی) ستایش شده که گویی خداست
هیچ کتاب سترگی در فارسی بویژه در ادوار نخستین نمی یابید که یا آغازش با ستایش سخن همراه نباشد یا تداومش و یا فرجامش.
دو هزار وپانصد سال است اهالی آکادمیای یونان در باره ی لوگوس می گویند و کتاب مقدس از کلمه می گوید که در آغاز بود و نزد خدا بود و خود خدا بود و قرآن بنای شدن را در سخن #کن خلاصه میکند که کلام است و با فرمان #إقرأ آغاز میشود و پر است از قال یقول قل
آنگونه که میبینید سخن، لوگوس، کلمه، نطق آنقدر بال و پر گسترده ای دارند که بتوانند از عرش تا فرش را در بر بگیرند
این است که میتوان آن را خرد دانست و عقل که در شکل به فعل درآمده اش سخن است و نطق
و داستان ربط این دو و نوع این ربط میرود به همان ربط خدا و خلق
وجود نخستین در وجود دومی متجلی و متبلور است و بود دومی معرف بود اولی است و این دو چنان به هم آمیخته اند که یکی اند
آنچنان معمور و باقی داشتت
تا که دهری از ازل پنداشتت
این است که هنوز ندانسته ایم که اندیشه زبان است یا زبان اندیشه و..خوش بازی ای است این بازی حیرانی
و منظورم ازین یادکردها چه بود؟!
اینکه #انسان کلمه است و زبان و اندیشه، مگر حضرتش باز نگفته بود :
ای برادر تو همه اندیشه ای
یا؛
بود آدم دیده ی نور قدیم
یا
آدمی بر قدر یک تشت خمیر
برفزود از آسمانها و اثیر
و هرچه انسان کلمه تر انسان تر و مشرف تر بر سرزمین وجود
ما برای #شدن هیچ چاره ای نداریم جز بازگشت به #کلمه ، کلمه آنگونه هستند چنانکه در این جا #شی ء همان #کلمه است و شیئیت همان کلام و # و خواست؛ اللهم أرنی الاشیاء کما هی چقدر رازآلود است
کأنه گوینده می دانسته نمود کلمه و شئی، با #بودش فاصله دارد و گاه متعارض است و متضاد
و نگفت بگذار ببینم گفت: من را #بنمایان چه رازی است در رأی و رویا؟!که این جا نشسته یعنی این دیدن از جنس رویا است یعنی نوع دیدنی که فاصله گرفته از زمین تن نه که گسسته باشد. فاصله دارد و بسیار هم فاصله دارد اما باز پایش در گل تن است
باری گویا دیدن اصیل و رؤیت اصل کلمات و اشیاء در عالم رویا امکان پذیر است عالمی میان زمین و آسمان
حال کمی می توان درک کرد که ستایش اینهمه ای حکمای ایرانی بر مستی از چه روست
مستی (نه بدمستی) انسان را میرساند به یک تعلیق یک آونگ شدن میان بود و نبود و اینجا مقام کشف است
عشق که سکرآورترین می هستی است اینجا حضوری مطلق دارد و عشق توام با فاصله در بعد زمان و مکان شراب را کهن تر و کارا تر میکند. این می تو را از تو می ستاند اما به او نمی رساند و اینجا میعاد #کشف است
جایی که اشیا و کلمات بر تو عریان میشوند آنگونه که تا جانشان آشکار میشود بر تو
پناه بردن به شراب و مواد و سکس در واقع درخواست همین #موقع است چون در همه انسان به جایی میرسد که #هست_و_نیست و چیزی که وجودی هستی است برای لحظاتی و دقایقی توسط انسان لمس میشود
حال می توان اصطلاح بی باده مست بودن و مدام مست بودن را از زاویه ای دیگر دید
نماز هم اصلش همین لحظات پیوند با عالم رویایی و عریانی است و #مواقعی که شیی از اشیا یا کلمه ای از کلمات رخسار برمیدارد از چهره ی خویش و حال میتوان سخن آن پیر را بهتر فهمید؛خوشا آنانکه دایم در نمازند
سخن این است انسان سالک باید دست کم روزی پنج بار در چنین #موقعی قرار بگیرد و جان کلمه را ببیند
و کار شیطان هیچ نیست جز پنهان کردن رخسار کلمات و اشیا یا #دگرنمود آنها چرا که دگر شدن واژه دگر شدن همه ی هستی است.
دروغ که اینهمه منفور فرهنگ ایران است ازین رو نیز هست که اهریمن بود همه چیز را به زمینی میبرد که نمودش چیز دیگر شود
خشم، آز ، شهوت و..همان زمینهایی هستند که #بودها را #نابود میکنند آنهم از راه #استحاله
همه چیز در ساحتی بر ما گشوده میشود و هرچه آن ساخت مال آن چیز باشد عریانی آن چیز بر ما راستین تر است و تمام کسانی که واژگان را به ساحتی دیگر میکشانند بی شک سربازان ابلیس اند.
استعاره ای که از ازل یک خواست داشت؛ #اغوای_بنی_آدم #غوایة چه دلبری_شیطانی_ای را درخود نهفته و میبینید چه ظرافت شگفتی دارند کلمات وقتی می نشینند در ساحت خویش
ما هیچ چاره ای نداریم جز آنکه به سخن، لوگوس،کلمه و نطق برگردیم
اگر چهره ی راستین #پدر را بفهمیم مشکل حل است و چطور بفهمیم این چهره ی راستین است؟نگران نباشید کلمه بر کسی عریان میشود که او #شده باشد
چه کسب میتواند او بشود؟
هیچکس، اینجا تنها چیز معنا دار حرکت است رسیدن دایم در مقام عریانی محض دست ماندن دست کم تا هستیم در ساحت اینگونه بودن، ممکن نیست
(ادامه👇👇)
#بازگشت_به_کلمه
#سخن فارسی( طرح و برنامه، اندیشیدن، آگاهی، ستودن، سرزنش، عشق، امید و..) و #لوگوس یونانی(که آلفا و امگا است نطق، اندیشه ،مولفه ی هستی، روح و..) و همین واژه در #عبری و #عربی میشود #کلمه ( زخم زدن، پدید آوردن ،گفتن، نطق کردن ،زبان، اندیشه و..) آنقدر در این سه ساحت وجودی انسان( آریایی، سامی و هلنی) ستایش شده که گویی خداست
هیچ کتاب سترگی در فارسی بویژه در ادوار نخستین نمی یابید که یا آغازش با ستایش سخن همراه نباشد یا تداومش و یا فرجامش.
دو هزار وپانصد سال است اهالی آکادمیای یونان در باره ی لوگوس می گویند و کتاب مقدس از کلمه می گوید که در آغاز بود و نزد خدا بود و خود خدا بود و قرآن بنای شدن را در سخن #کن خلاصه میکند که کلام است و با فرمان #إقرأ آغاز میشود و پر است از قال یقول قل
آنگونه که میبینید سخن، لوگوس، کلمه، نطق آنقدر بال و پر گسترده ای دارند که بتوانند از عرش تا فرش را در بر بگیرند
این است که میتوان آن را خرد دانست و عقل که در شکل به فعل درآمده اش سخن است و نطق
و داستان ربط این دو و نوع این ربط میرود به همان ربط خدا و خلق
وجود نخستین در وجود دومی متجلی و متبلور است و بود دومی معرف بود اولی است و این دو چنان به هم آمیخته اند که یکی اند
آنچنان معمور و باقی داشتت
تا که دهری از ازل پنداشتت
این است که هنوز ندانسته ایم که اندیشه زبان است یا زبان اندیشه و..خوش بازی ای است این بازی حیرانی
و منظورم ازین یادکردها چه بود؟!
اینکه #انسان کلمه است و زبان و اندیشه، مگر حضرتش باز نگفته بود :
ای برادر تو همه اندیشه ای
یا؛
بود آدم دیده ی نور قدیم
یا
آدمی بر قدر یک تشت خمیر
برفزود از آسمانها و اثیر
و هرچه انسان کلمه تر انسان تر و مشرف تر بر سرزمین وجود
ما برای #شدن هیچ چاره ای نداریم جز بازگشت به #کلمه ، کلمه آنگونه هستند چنانکه در این جا #شی ء همان #کلمه است و شیئیت همان کلام و # و خواست؛ اللهم أرنی الاشیاء کما هی چقدر رازآلود است
کأنه گوینده می دانسته نمود کلمه و شئی، با #بودش فاصله دارد و گاه متعارض است و متضاد
و نگفت بگذار ببینم گفت: من را #بنمایان چه رازی است در رأی و رویا؟!که این جا نشسته یعنی این دیدن از جنس رویا است یعنی نوع دیدنی که فاصله گرفته از زمین تن نه که گسسته باشد. فاصله دارد و بسیار هم فاصله دارد اما باز پایش در گل تن است
باری گویا دیدن اصیل و رؤیت اصل کلمات و اشیاء در عالم رویا امکان پذیر است عالمی میان زمین و آسمان
حال کمی می توان درک کرد که ستایش اینهمه ای حکمای ایرانی بر مستی از چه روست
مستی (نه بدمستی) انسان را میرساند به یک تعلیق یک آونگ شدن میان بود و نبود و اینجا مقام کشف است
عشق که سکرآورترین می هستی است اینجا حضوری مطلق دارد و عشق توام با فاصله در بعد زمان و مکان شراب را کهن تر و کارا تر میکند. این می تو را از تو می ستاند اما به او نمی رساند و اینجا میعاد #کشف است
جایی که اشیا و کلمات بر تو عریان میشوند آنگونه که تا جانشان آشکار میشود بر تو
پناه بردن به شراب و مواد و سکس در واقع درخواست همین #موقع است چون در همه انسان به جایی میرسد که #هست_و_نیست و چیزی که وجودی هستی است برای لحظاتی و دقایقی توسط انسان لمس میشود
حال می توان اصطلاح بی باده مست بودن و مدام مست بودن را از زاویه ای دیگر دید
نماز هم اصلش همین لحظات پیوند با عالم رویایی و عریانی است و #مواقعی که شیی از اشیا یا کلمه ای از کلمات رخسار برمیدارد از چهره ی خویش و حال میتوان سخن آن پیر را بهتر فهمید؛خوشا آنانکه دایم در نمازند
سخن این است انسان سالک باید دست کم روزی پنج بار در چنین #موقعی قرار بگیرد و جان کلمه را ببیند
و کار شیطان هیچ نیست جز پنهان کردن رخسار کلمات و اشیا یا #دگرنمود آنها چرا که دگر شدن واژه دگر شدن همه ی هستی است.
دروغ که اینهمه منفور فرهنگ ایران است ازین رو نیز هست که اهریمن بود همه چیز را به زمینی میبرد که نمودش چیز دیگر شود
خشم، آز ، شهوت و..همان زمینهایی هستند که #بودها را #نابود میکنند آنهم از راه #استحاله
همه چیز در ساحتی بر ما گشوده میشود و هرچه آن ساخت مال آن چیز باشد عریانی آن چیز بر ما راستین تر است و تمام کسانی که واژگان را به ساحتی دیگر میکشانند بی شک سربازان ابلیس اند.
استعاره ای که از ازل یک خواست داشت؛ #اغوای_بنی_آدم #غوایة چه دلبری_شیطانی_ای را درخود نهفته و میبینید چه ظرافت شگفتی دارند کلمات وقتی می نشینند در ساحت خویش
ما هیچ چاره ای نداریم جز آنکه به سخن، لوگوس،کلمه و نطق برگردیم
اگر چهره ی راستین #پدر را بفهمیم مشکل حل است و چطور بفهمیم این چهره ی راستین است؟نگران نباشید کلمه بر کسی عریان میشود که او #شده باشد
چه کسب میتواند او بشود؟
هیچکس، اینجا تنها چیز معنا دار حرکت است رسیدن دایم در مقام عریانی محض دست ماندن دست کم تا هستیم در ساحت اینگونه بودن، ممکن نیست
(ادامه👇👇)
ادامه ی #یادداشتهای_میانسالی 👆👆👆
از قضا دارند با یگانه کردن هدف و آرزو ، روش و.. همه ی جهان را یکی میکنند و اتفاقا این قدرت را دارند که همه چیز به ایشان بدهند البته نه به همه به پنج شش نفر برسد کافیست چون بنی_آدم #زوکربرگ پنداری و #گیتس_انگاری نیرومندی دارند اما این استبداد اخته و آن سرمایه داری عقیم از زادن فرزندی به نام #آرامش ناتوان است. دیکتاتوری در هر لباس اگر بتواند هرچه را متصور است بزاید قطعا در زادن #آرامش ناتوان است چون آرامش محصول رنکارنگی های بنیادین وجودی است ، فرزند ذائقه های پیچیده ی روانی است، محصول زمینهایی است که متنوعترین مواد آلی را دارند و در معرض تابش آبها و بادها و آتشهای گوناگون قرار میگیرند
درخت آرامش باید انواع #مینرال های هستی را جذب کند تا بتواند ریشه در خاک استوار کند و شاخه به آسمان برافرازد
#انسان_تک_ساحتی فقط #حمال سربزیری است که هیزم کش سونا جکوزی بالانشینان جامعه ی انسانی و جهانی است
راستی دقت کرده اید که محور جهان دیجیتال فقط و فقط پاییدن تمام و کمال انسان است محصور کردن و اسارت تام او؟
آیا این دیکتاتور بی چهره خواهد توانست انسان را مقید مطلق کند؟
چیزی که جز با تغییر تعریف انسان ممکن نیست و تمام دیکتاتور سعی شان همین است تغییر تعریف انسان..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از قضا دارند با یگانه کردن هدف و آرزو ، روش و.. همه ی جهان را یکی میکنند و اتفاقا این قدرت را دارند که همه چیز به ایشان بدهند البته نه به همه به پنج شش نفر برسد کافیست چون بنی_آدم #زوکربرگ پنداری و #گیتس_انگاری نیرومندی دارند اما این استبداد اخته و آن سرمایه داری عقیم از زادن فرزندی به نام #آرامش ناتوان است. دیکتاتوری در هر لباس اگر بتواند هرچه را متصور است بزاید قطعا در زادن #آرامش ناتوان است چون آرامش محصول رنکارنگی های بنیادین وجودی است ، فرزند ذائقه های پیچیده ی روانی است، محصول زمینهایی است که متنوعترین مواد آلی را دارند و در معرض تابش آبها و بادها و آتشهای گوناگون قرار میگیرند
درخت آرامش باید انواع #مینرال های هستی را جذب کند تا بتواند ریشه در خاک استوار کند و شاخه به آسمان برافرازد
#انسان_تک_ساحتی فقط #حمال سربزیری است که هیزم کش سونا جکوزی بالانشینان جامعه ی انسانی و جهانی است
راستی دقت کرده اید که محور جهان دیجیتال فقط و فقط پاییدن تمام و کمال انسان است محصور کردن و اسارت تام او؟
آیا این دیکتاتور بی چهره خواهد توانست انسان را مقید مطلق کند؟
چیزی که جز با تغییر تعریف انسان ممکن نیست و تمام دیکتاتور سعی شان همین است تغییر تعریف انسان..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#طرح_یک_پرسش
آیا با ظهور انسان بر صفحه ی زمین ، جهان جای بهتری شد؟
چه جهان را محصول یک اتفاق ناشعورمند گمان کنیم و طبعا زمین را نقطه ای محو بر صفحه ی موهوم وجود و انسان را محصول تداوم تغییرات و تحولات این کهنه کتاب اول آخر گم... یا نه جهان را غرق در یک شعور برتر تلقی کنیم و رطب و یابس اش را حساب شده و محفوظ در لوحی ازلی و ابدی و انسان را آخرین میوه ی خواستنی این درخت زندگی.. حق داریم بپرسیم اگر انسان نبود آیا جهان که نه خود کره ی خاکی بهتر می بود یا نه؟
کاری ندارم که بود وقتی می شود نمیتواند تصور نبودن کند کاری ندارم که آن انسان موثر گفته بودم ناخودآگاه اساسا نمی توان تصویر و تصوری از نبودن خود داشته باشد .. اینها محل بحث نیست. اگر آن جهش اتفاق نمی افتاد، اگر انسان قد راست نمی کرد و دستهاش به کار نمی افتاد ، اگر آدم عریان، تشکیلات تناسلی اش را مثل دیروز می دید، مثلا عضوی مثل دست یا دهان یا چیزی که خیلی معمولی و طبیعی است و از برهنه بودن آن، احساس #شرم نمی کرد و نامش را #شرمگاه نمی گذاشت و...پوششی از برگ نمی گذاشت رویش و... همچنان میزیست مثل تمام حیوانات برای خودش و زمین بهتر نبود؟!
اکنون آیا محصول اینهمه سال تحول را واقعا میتوان تکامل نامید؟! اتفاقاتی که در صحنه ی زمین می افتد نشان از رشد و تکامل دارد؟!
دیدن #سؤآتهما (در این روایت گویا احساس شرم نقطه ی تمایز انسان و دیگر اقوام و همانند ان ایشان است و نه عقل و..)گویا نقطه تحول عمیقی بود و جاندار غار نشین را #انسان کرد(شاملو هم ناخودآگاه تبدیل بوسه ی حیوانی را به شرم، سرآغاز انسان شدن می داند) باری این نقطه عطف دکرگون کننده موجب چه شد و چه ها پدید آورد که اکنون اینجاییم؟!
من فکر می کنم نخستین محصول شرم #پوشش است و پوشش سرآغاز دوگانکی و دورویی است و دورویی سرآغاز تباهی..
در این نوع نگاه دقیقا همان چیزی که سرآغاز رشد و اوج گرفتن دانسته می شود شروع تباهی و ویرانی هم هست..
به شرمگاه دقت کنید و از آلت تناسلی بیرون بیایید آیا این موجب شرم نمی تواند مثلا جهل شود یعنی انسانی که چشمش می افتد به جهلش از آن شرم میکند و تلاش نی کند پوششی برآن بیندازد؟ یا مثلا فقرش یا فیزیک و شکل بدنش یا ...؟!
می خواهم بگویم در طول تاریخ همان احساس شرم که موجب ترقی دانسته شده از منظر دیگر اساس سقوط است که ازقضا در تمثیل هبوط هم ما همین را داریم یعنی پس از خوردن میوه شرمگاه دیده می شود آدم و حوا شرم را درک می کنند با تمام باشندگان اهل حال بهشت متفاوت می شوند و بلافاصله از طویله ی ابلهان به جهانی دیگر #پرتاب می شوند..
این روپوش داشتن در طول تاریخ بشر موجب پدید آمدن فجایعی غیرقابل جبران شده است قرنهاست که خرافه و شامورتی بازی نقاب معنویت بر چهره زده و ابلیس با آدم رویی ، شیطان خویی را افزون کرده است..شاید تا دوران نوزایی بزرگترین دیوانسان خواری که داشته ایم همین بوده باشد اما علم ، منطق ، فلسفه، اندیشیدن خیلی جاها توانسته این نقاب را از چهره ی آن دیو کنار بزند هرچند که این رسوایی گاه منجر به پیروزی همان ابلیس شده ، چرا که بسیاری انسانها این رسوایی را رسوایی معنویت دانسته اند نه نقاب آن...
حال مرا هراسی است در صد سال اخیر که آموزش همگانی عالم گیر شده آیا نباید ترسید که اندک اندک ابلیس_جهل یاد گرفته که چهره در پس علم و دانش و.. پنهان کند؟ آیا نباید هشدار دارد که آی انسان اگر قرنها قرن هپروت را لباس و ردای زیبای دین و معنویت پوشاندند و تورا در معبد خالی از خدای این ابلیس قربانی کردند حال باید مراقب تجدید بنای این معبد در لباس علم باشی؟
همانگونه که خرافات پوچ لباس معنویت پوشیده مسلخ انسان است جهل بویناک لباس علم و فلسفه پوشیده نیز سلاخ خانه ی انسان خواهد بود و از قضا این یکی بسیار بسیار ویرانگرتر خواهد بود..
در این یادداشت من انسان را حیوان شرمنده یافتم و بزرگترین اختراعش را لباس دیدم..
شما آن نقطه ی شرم را هرچه خواستید حساب کنید و بعد به راه پنهان کردن آن شرمگاه هم بیندیشید.
برگردم به سوال نخست: آیا زمین بدون این موجود غریب که تولدش با دورویی است و هنرش درست کردن پوشش برای عیبهاش زیباتر نبود؟!
#محسن_بارانی امرداد۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#طرح_یک_پرسش
آیا با ظهور انسان بر صفحه ی زمین ، جهان جای بهتری شد؟
چه جهان را محصول یک اتفاق ناشعورمند گمان کنیم و طبعا زمین را نقطه ای محو بر صفحه ی موهوم وجود و انسان را محصول تداوم تغییرات و تحولات این کهنه کتاب اول آخر گم... یا نه جهان را غرق در یک شعور برتر تلقی کنیم و رطب و یابس اش را حساب شده و محفوظ در لوحی ازلی و ابدی و انسان را آخرین میوه ی خواستنی این درخت زندگی.. حق داریم بپرسیم اگر انسان نبود آیا جهان که نه خود کره ی خاکی بهتر می بود یا نه؟
کاری ندارم که بود وقتی می شود نمیتواند تصور نبودن کند کاری ندارم که آن انسان موثر گفته بودم ناخودآگاه اساسا نمی توان تصویر و تصوری از نبودن خود داشته باشد .. اینها محل بحث نیست. اگر آن جهش اتفاق نمی افتاد، اگر انسان قد راست نمی کرد و دستهاش به کار نمی افتاد ، اگر آدم عریان، تشکیلات تناسلی اش را مثل دیروز می دید، مثلا عضوی مثل دست یا دهان یا چیزی که خیلی معمولی و طبیعی است و از برهنه بودن آن، احساس #شرم نمی کرد و نامش را #شرمگاه نمی گذاشت و...پوششی از برگ نمی گذاشت رویش و... همچنان میزیست مثل تمام حیوانات برای خودش و زمین بهتر نبود؟!
اکنون آیا محصول اینهمه سال تحول را واقعا میتوان تکامل نامید؟! اتفاقاتی که در صحنه ی زمین می افتد نشان از رشد و تکامل دارد؟!
دیدن #سؤآتهما (در این روایت گویا احساس شرم نقطه ی تمایز انسان و دیگر اقوام و همانند ان ایشان است و نه عقل و..)گویا نقطه تحول عمیقی بود و جاندار غار نشین را #انسان کرد(شاملو هم ناخودآگاه تبدیل بوسه ی حیوانی را به شرم، سرآغاز انسان شدن می داند) باری این نقطه عطف دکرگون کننده موجب چه شد و چه ها پدید آورد که اکنون اینجاییم؟!
من فکر می کنم نخستین محصول شرم #پوشش است و پوشش سرآغاز دوگانکی و دورویی است و دورویی سرآغاز تباهی..
در این نوع نگاه دقیقا همان چیزی که سرآغاز رشد و اوج گرفتن دانسته می شود شروع تباهی و ویرانی هم هست..
به شرمگاه دقت کنید و از آلت تناسلی بیرون بیایید آیا این موجب شرم نمی تواند مثلا جهل شود یعنی انسانی که چشمش می افتد به جهلش از آن شرم میکند و تلاش نی کند پوششی برآن بیندازد؟ یا مثلا فقرش یا فیزیک و شکل بدنش یا ...؟!
می خواهم بگویم در طول تاریخ همان احساس شرم که موجب ترقی دانسته شده از منظر دیگر اساس سقوط است که ازقضا در تمثیل هبوط هم ما همین را داریم یعنی پس از خوردن میوه شرمگاه دیده می شود آدم و حوا شرم را درک می کنند با تمام باشندگان اهل حال بهشت متفاوت می شوند و بلافاصله از طویله ی ابلهان به جهانی دیگر #پرتاب می شوند..
این روپوش داشتن در طول تاریخ بشر موجب پدید آمدن فجایعی غیرقابل جبران شده است قرنهاست که خرافه و شامورتی بازی نقاب معنویت بر چهره زده و ابلیس با آدم رویی ، شیطان خویی را افزون کرده است..شاید تا دوران نوزایی بزرگترین دیوانسان خواری که داشته ایم همین بوده باشد اما علم ، منطق ، فلسفه، اندیشیدن خیلی جاها توانسته این نقاب را از چهره ی آن دیو کنار بزند هرچند که این رسوایی گاه منجر به پیروزی همان ابلیس شده ، چرا که بسیاری انسانها این رسوایی را رسوایی معنویت دانسته اند نه نقاب آن...
حال مرا هراسی است در صد سال اخیر که آموزش همگانی عالم گیر شده آیا نباید ترسید که اندک اندک ابلیس_جهل یاد گرفته که چهره در پس علم و دانش و.. پنهان کند؟ آیا نباید هشدار دارد که آی انسان اگر قرنها قرن هپروت را لباس و ردای زیبای دین و معنویت پوشاندند و تورا در معبد خالی از خدای این ابلیس قربانی کردند حال باید مراقب تجدید بنای این معبد در لباس علم باشی؟
همانگونه که خرافات پوچ لباس معنویت پوشیده مسلخ انسان است جهل بویناک لباس علم و فلسفه پوشیده نیز سلاخ خانه ی انسان خواهد بود و از قضا این یکی بسیار بسیار ویرانگرتر خواهد بود..
در این یادداشت من انسان را حیوان شرمنده یافتم و بزرگترین اختراعش را لباس دیدم..
شما آن نقطه ی شرم را هرچه خواستید حساب کنید و بعد به راه پنهان کردن آن شرمگاه هم بیندیشید.
برگردم به سوال نخست: آیا زمین بدون این موجود غریب که تولدش با دورویی است و هنرش درست کردن پوشش برای عیبهاش زیباتر نبود؟!
#محسن_بارانی امرداد۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یک_نکته
شکسپیر حواسش نبود به گمانم باید می گفت:
#سطح_یا_#عمق مسأله این است..
اغلب ما ایرانیان، دیگر عادت کرده ایم به سطوح ، در سطح زیستن ما هم خواست صاحب ثروتان و صاحب قدرتان است و تمام برنامهشان برای بردن ما سطح است...
وقتی ما سطحی باشیم هیچ اتفاق مبارکی در زندگی شخصی و اجتماعی مان پدید نخواهد آمد...
تلاشمان سطحی است، آگاهی مان سطحی است ، نیکی مان سطحی است، دوستی مان ، عشق ورزی مان، دشمنی مان و...حتا مبارزه مان با بدی نیز سطحی است.. خودمان را صاحب حق هم می دانیم و البته گناهی هم نداریم چون تمام تجارب زیسته مان در سطح اتفاق افتاده و لاجرم خروجی اش نیز سطحی است..
بگذارید یک مثال ساده بزنم:
در حالیکه #جهانخواران(زمین خوار، آب خوار، کوه خوار، جنگل خوار ، رانت خوار، زباله خوار، خداخوار و..) #انسان_سوز (لقبی که انقلابیون به دشمنان خود می دادند و چون انسانهایی سطحی بودند حالا خودشان چنین اند و بدتر) باری در حالیکه مسند نشینان و تصمیم گیران و اثرگذاران صاحب قدرت و مکنت و... این مملکت مشتی دنیا گرای بی تقوای کم خرد بی توجه به آینده اند (مثلا عیسی کلانتری) و محیط زیست این کشور دارد میسوزد و مردم با آتش کوب کوه و مرتع و جنگل را خاموش نمی کنند و میسوزند #هواپیمای_آبپاش شیکی می رود تا سواحل غرق در فساد آنتالیا و بدروم و.. را نجات دهد..
و همه فریاد می زنیم: ای وای از اینا داشتیم و نمی دانستیم؟! چرا مراتع و جنگلهای خودمان را خاموش نمی کنید و...
خب واقعا چرا؟!
یعنی شما دقت نکرده اید که امپراطوری تاریکی، سالهاست برنامه دارد که پول و ثروت و قدرت این کشور را پمپاژ کند به ترکیه و کشورهای حوزه ی خلیج فارس و حتا اروپا و امریکا... برای هر سلیقه ای مقصدی تعریف کرده تا شیردوشی کاملی را اجرا کند..
داخل ایران نه می توان لخت شد نه در ساحل عرق خورد نه پری پیکر عریان دید زد و... نگران نباشید ما برای شما قطب تعریف می کنیم پولتان را بردارید بیارید این نزدیکی ترکیه ... همه چیز فراهم است. خب هتل هم می خواهید!؟ درست می کنیم..ایران اوضاعش بد است می ترسید؟ آپارتمان هم برایتان می سازیم ... دقت دارید نامنی، ترس و... توسط خودشان ایجاد میشود تا خرده پولهایی که در نظامی ناعادلانه خودشان پخش کرده اند برگردد به جیب خودشان..
راستی می دانید ماه گذشته ایرانیان حدود سه هزار میلیارد تومن خانه خریده اند در ترکیه؟ ما می گوییم تومان اما شما بخوانید حدود۱۲۰ میلیون دلار ماهانه رفت و آمد و خرید و ... هم به درآمد آقایان اضافه کنید و بعد در همین سر تحریمی گسترش عجیب مالها و واردات عجیب برندهای ترکی را دریابید و...
خب مقصد بعدی پول دارها امارات و قطر و.. آنها هم که به سبب انسداد خودساخته ی آقایان زمین و آسمان ایران، مرفه ترین و پر درآمدترین مردم جهان شده اند و ...
اروپا ، کانادا و آمریکا هم هست..
اصلا برنامه جوری است که سرمایه ها از هر نوع ( پاک و آلوده ، کارگرعلمی و فنی و پزشکی و متخصص و مختلس و ... همه بروند جاهای دیگر جاهایی که قبلا برادران دامهای آماده را قشنگ چیده اند)
خب حالا متوجه شدید چرا هواپیمای آب پاش مثلا #بابک_زنجانی ها باید برود ترکیه نه پلاسکو یا لرستان یا کردستان ؟ چون هتل ها و منابع درآمد آقایان در معرض نابودی است.عاقل در هر کجا از منافعش دفاع خواهد کرد این امری طبیعی است.
شما این الگو را بیندازید در تمام حوزه هایی که درش پول هست ... والسلام.
@niyazestanbarsni
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شکسپیر حواسش نبود به گمانم باید می گفت:
#سطح_یا_#عمق مسأله این است..
اغلب ما ایرانیان، دیگر عادت کرده ایم به سطوح ، در سطح زیستن ما هم خواست صاحب ثروتان و صاحب قدرتان است و تمام برنامهشان برای بردن ما سطح است...
وقتی ما سطحی باشیم هیچ اتفاق مبارکی در زندگی شخصی و اجتماعی مان پدید نخواهد آمد...
تلاشمان سطحی است، آگاهی مان سطحی است ، نیکی مان سطحی است، دوستی مان ، عشق ورزی مان، دشمنی مان و...حتا مبارزه مان با بدی نیز سطحی است.. خودمان را صاحب حق هم می دانیم و البته گناهی هم نداریم چون تمام تجارب زیسته مان در سطح اتفاق افتاده و لاجرم خروجی اش نیز سطحی است..
بگذارید یک مثال ساده بزنم:
در حالیکه #جهانخواران(زمین خوار، آب خوار، کوه خوار، جنگل خوار ، رانت خوار، زباله خوار، خداخوار و..) #انسان_سوز (لقبی که انقلابیون به دشمنان خود می دادند و چون انسانهایی سطحی بودند حالا خودشان چنین اند و بدتر) باری در حالیکه مسند نشینان و تصمیم گیران و اثرگذاران صاحب قدرت و مکنت و... این مملکت مشتی دنیا گرای بی تقوای کم خرد بی توجه به آینده اند (مثلا عیسی کلانتری) و محیط زیست این کشور دارد میسوزد و مردم با آتش کوب کوه و مرتع و جنگل را خاموش نمی کنند و میسوزند #هواپیمای_آبپاش شیکی می رود تا سواحل غرق در فساد آنتالیا و بدروم و.. را نجات دهد..
و همه فریاد می زنیم: ای وای از اینا داشتیم و نمی دانستیم؟! چرا مراتع و جنگلهای خودمان را خاموش نمی کنید و...
خب واقعا چرا؟!
یعنی شما دقت نکرده اید که امپراطوری تاریکی، سالهاست برنامه دارد که پول و ثروت و قدرت این کشور را پمپاژ کند به ترکیه و کشورهای حوزه ی خلیج فارس و حتا اروپا و امریکا... برای هر سلیقه ای مقصدی تعریف کرده تا شیردوشی کاملی را اجرا کند..
داخل ایران نه می توان لخت شد نه در ساحل عرق خورد نه پری پیکر عریان دید زد و... نگران نباشید ما برای شما قطب تعریف می کنیم پولتان را بردارید بیارید این نزدیکی ترکیه ... همه چیز فراهم است. خب هتل هم می خواهید!؟ درست می کنیم..ایران اوضاعش بد است می ترسید؟ آپارتمان هم برایتان می سازیم ... دقت دارید نامنی، ترس و... توسط خودشان ایجاد میشود تا خرده پولهایی که در نظامی ناعادلانه خودشان پخش کرده اند برگردد به جیب خودشان..
راستی می دانید ماه گذشته ایرانیان حدود سه هزار میلیارد تومن خانه خریده اند در ترکیه؟ ما می گوییم تومان اما شما بخوانید حدود۱۲۰ میلیون دلار ماهانه رفت و آمد و خرید و ... هم به درآمد آقایان اضافه کنید و بعد در همین سر تحریمی گسترش عجیب مالها و واردات عجیب برندهای ترکی را دریابید و...
خب مقصد بعدی پول دارها امارات و قطر و.. آنها هم که به سبب انسداد خودساخته ی آقایان زمین و آسمان ایران، مرفه ترین و پر درآمدترین مردم جهان شده اند و ...
اروپا ، کانادا و آمریکا هم هست..
اصلا برنامه جوری است که سرمایه ها از هر نوع ( پاک و آلوده ، کارگرعلمی و فنی و پزشکی و متخصص و مختلس و ... همه بروند جاهای دیگر جاهایی که قبلا برادران دامهای آماده را قشنگ چیده اند)
خب حالا متوجه شدید چرا هواپیمای آب پاش مثلا #بابک_زنجانی ها باید برود ترکیه نه پلاسکو یا لرستان یا کردستان ؟ چون هتل ها و منابع درآمد آقایان در معرض نابودی است.عاقل در هر کجا از منافعش دفاع خواهد کرد این امری طبیعی است.
شما این الگو را بیندازید در تمام حوزه هایی که درش پول هست ... والسلام.
@niyazestanbarsni
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_روز (جام جهانی فوتبال)
- چرا مسی ، مارادونا نمیشود؟
- یا راز مارادونا
نخستین و شاید درست ترین پاسخ به این پرسش این است که؛ جان هستی همین است یکگانهگی هر انسان.
هرانسانی در عین همانندی های گاه عجیب غریب با دیگری و دیگران، یک فردیت جوهری دارد این فردیت و خاصیت جز ناموس هستی است. این تمایزها و تفاوتها روح عالم بویژه عالم انسانی است. تلاش برای نفی، نادیدن و کنار نهادن این تفاوت ها قیامی ابلهانه علیه هستی است.و آنانکه تلاش میکنند انسانها را به یک قالب درآورند و همه را یک شکل کنند هیچ بویی از خلقت رحمانی و پرمهربانی هستی نبردهاند و تن و جان را به خدمت ابلیس و شیطان سپردهاند که از قضا او نیز ناپذیرای تفاوتها و تمایزها بود و شاید همین ریشه ی خودبرتربینی اش میشد و باقی قضایا
اما پاسخ دیگر را در زندگی عادی یک انسان دارای گوشت و پوست و استخوان و عصب و.. باید جست
به گمان بسیاری #لئومسی موفقترین بازیکن تمام ادوار تاریخ فوتبال جهان - در سطح ملی و باشگاهی - است و خواهد بود. مجموعه ی حدنصابهای جنون آمیزش در کنار مجموعه جامها و مقامهای ریز و درشت از او فوتبالیستی ساخته است که بعید است کسی به حوالی این قله نیز نزدیک شود چه برسد به فتحش..
در کنار اینهمه توانایی، افتخار، ثروت و شهرت فراافسانهای، مسی انسانی بسیار کم حاشیه است او مرد خانواده است چه در مقام فرزند چه در مقام همسر یا پدر، او جز یک جنجال مالیاتی چیز دیگری نداشته، او در برخورد با زنان بسیار احترام آمیز رفتار کرده، در حد امکان دست گیر و حرمت نگه دار پیشکسوتانش بوده است از رونالدینهو تا مارادونا، گویا پر کارهای نیک برای کشورش دست به خیر هم هست، او در زمین بازی هم بیش از سایر همالان مراعی اخلاق ورزشی بوده است. غالبا سر در کار خویش داشته و اهل گذشت بوده. در بیش از ۱۸/۱۷ سال در اوج بودن شما هفده هجده رفتار ناشی از خشم یا تحقیر و توهین و...از او به یاد ندارید. او زیاد پا پی داوران نمیشود با کمپانی معیب فیفا هم کلکلی ندارد و.. به تمام معنا حرفه ای است.تمام اینها و جز اینها او را موفق ترین فوتبالیست تاریخ کرده است اما موفق ترین در ذهن مردم جهان به معنای بزرگترین، محبوبترین یا دلچسبترین نیست چرا که بسیاری از مردم جهان و حتا طرفداران پروپا قرص مسی هنوز دل در گرو جادوی افسونگری دگر دارند؛ #دیهگو_آرماندو_مارادونا.. و چرا؟!
قبلا هم نوشتهام؛ انسان، ذاتا آنهمه مثبت بودن مسی را پس میزند و روحیه ی دیونیزوسی مارادونا را در نهان می ستاید هرچند خودش نیز اهل آن بی پروایی ها نباشد
مارادونا از یک سو #دست_خدا را با خویش داشت و از سوی دیگر پای در محافل مافیای ناپل میگذاشت. گاه میلیون دلار می بخشید و گاه درمانده ی چند دلار بود. هرازگاه دختری یا پسری ادعا میکرد فرزند اوست.در زمین فوتبال معجزه میکرد و یک ملت( آرژانتین) را در برابر کثیف ترین حکومت تاریخ ( انگلستان ) غرور میبخشید و یک شهر مرده را ( ناپل دهه ی هشتاد) را یک تنه زنده میکرد. اما مقابل همان مافیای فیفا می ایستاد و کل دستگاه پسرخوب پسند فیفا را به سخره میگرفت و حافظوار نشان میداد و عیان میکرد که؛
میخور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
او در پس چهره ی متشخص عصاقورت داده های فیفا که پیر خوبشان پله بود. مافیای فاسدی را می دید که میلیونها دلار از پول مردم جهان را در راههای نامشروع خویش صرف میکنند، رشوه میدهند و میستانند و.. همچنان چهرهشان پاک و پاکیزه است چرا که پول دارند، رسانه دارند ، قدرت هم و.. مهمتر از همه توانایی ریاکاری و مردم فریبی هم.. و مارادونا یاغی برآمده از کوچههای غرق فقر و فساد بوئینس آیرس بود(همین است که ناپل سرزمین رویایی اوست نه لندن متشخص و حتا بارسلونای شیک)او از قعر جهنم فقر و در تلاشی نابودکننده خود را چنان بالا برد تا تفی شود بر چهره ی تمام ریاکاران جهان..و همین بود که تا بود مورد بی توجهی فیفا بود و حذف دردناکش به بهانه ی دوپینگ انتقامی بود که فیفای متظاهر از او و آرژانتین گرفت
آری ماردونا در کنار آن همه توانایی فوتبالی که ممکن است کسی به آنها دست یابد بیانگر ابعاد جذاب (تیره یا روشن)وجود ما انسانها هم بود
ما در کارهای مثلن منفی او ارضا و اقناع بخشهایی از وجود خودمان را میدیدیم که به هر دلیل امکان تحقششان را نداشتیم. ترس، اعتقاد، نداشتن امکان و..مانع اجرای بسیاری از خواسته های ماست اما این خواستههای قدرتمند در ما هستند و چون آیینه ای بیابند خود را در آن میبینند و البته لذت هم میبرند.
سراپا مثبت بودن و سربه راهزیستن و..چیزی نیست که مورد پسند یک #انسان_واقعی باشد.
ادامه 👇👇
@niyazestanbarani
- چرا مسی ، مارادونا نمیشود؟
- یا راز مارادونا
نخستین و شاید درست ترین پاسخ به این پرسش این است که؛ جان هستی همین است یکگانهگی هر انسان.
هرانسانی در عین همانندی های گاه عجیب غریب با دیگری و دیگران، یک فردیت جوهری دارد این فردیت و خاصیت جز ناموس هستی است. این تمایزها و تفاوتها روح عالم بویژه عالم انسانی است. تلاش برای نفی، نادیدن و کنار نهادن این تفاوت ها قیامی ابلهانه علیه هستی است.و آنانکه تلاش میکنند انسانها را به یک قالب درآورند و همه را یک شکل کنند هیچ بویی از خلقت رحمانی و پرمهربانی هستی نبردهاند و تن و جان را به خدمت ابلیس و شیطان سپردهاند که از قضا او نیز ناپذیرای تفاوتها و تمایزها بود و شاید همین ریشه ی خودبرتربینی اش میشد و باقی قضایا
اما پاسخ دیگر را در زندگی عادی یک انسان دارای گوشت و پوست و استخوان و عصب و.. باید جست
به گمان بسیاری #لئومسی موفقترین بازیکن تمام ادوار تاریخ فوتبال جهان - در سطح ملی و باشگاهی - است و خواهد بود. مجموعه ی حدنصابهای جنون آمیزش در کنار مجموعه جامها و مقامهای ریز و درشت از او فوتبالیستی ساخته است که بعید است کسی به حوالی این قله نیز نزدیک شود چه برسد به فتحش..
در کنار اینهمه توانایی، افتخار، ثروت و شهرت فراافسانهای، مسی انسانی بسیار کم حاشیه است او مرد خانواده است چه در مقام فرزند چه در مقام همسر یا پدر، او جز یک جنجال مالیاتی چیز دیگری نداشته، او در برخورد با زنان بسیار احترام آمیز رفتار کرده، در حد امکان دست گیر و حرمت نگه دار پیشکسوتانش بوده است از رونالدینهو تا مارادونا، گویا پر کارهای نیک برای کشورش دست به خیر هم هست، او در زمین بازی هم بیش از سایر همالان مراعی اخلاق ورزشی بوده است. غالبا سر در کار خویش داشته و اهل گذشت بوده. در بیش از ۱۸/۱۷ سال در اوج بودن شما هفده هجده رفتار ناشی از خشم یا تحقیر و توهین و...از او به یاد ندارید. او زیاد پا پی داوران نمیشود با کمپانی معیب فیفا هم کلکلی ندارد و.. به تمام معنا حرفه ای است.تمام اینها و جز اینها او را موفق ترین فوتبالیست تاریخ کرده است اما موفق ترین در ذهن مردم جهان به معنای بزرگترین، محبوبترین یا دلچسبترین نیست چرا که بسیاری از مردم جهان و حتا طرفداران پروپا قرص مسی هنوز دل در گرو جادوی افسونگری دگر دارند؛ #دیهگو_آرماندو_مارادونا.. و چرا؟!
قبلا هم نوشتهام؛ انسان، ذاتا آنهمه مثبت بودن مسی را پس میزند و روحیه ی دیونیزوسی مارادونا را در نهان می ستاید هرچند خودش نیز اهل آن بی پروایی ها نباشد
مارادونا از یک سو #دست_خدا را با خویش داشت و از سوی دیگر پای در محافل مافیای ناپل میگذاشت. گاه میلیون دلار می بخشید و گاه درمانده ی چند دلار بود. هرازگاه دختری یا پسری ادعا میکرد فرزند اوست.در زمین فوتبال معجزه میکرد و یک ملت( آرژانتین) را در برابر کثیف ترین حکومت تاریخ ( انگلستان ) غرور میبخشید و یک شهر مرده را ( ناپل دهه ی هشتاد) را یک تنه زنده میکرد. اما مقابل همان مافیای فیفا می ایستاد و کل دستگاه پسرخوب پسند فیفا را به سخره میگرفت و حافظوار نشان میداد و عیان میکرد که؛
میخور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
او در پس چهره ی متشخص عصاقورت داده های فیفا که پیر خوبشان پله بود. مافیای فاسدی را می دید که میلیونها دلار از پول مردم جهان را در راههای نامشروع خویش صرف میکنند، رشوه میدهند و میستانند و.. همچنان چهرهشان پاک و پاکیزه است چرا که پول دارند، رسانه دارند ، قدرت هم و.. مهمتر از همه توانایی ریاکاری و مردم فریبی هم.. و مارادونا یاغی برآمده از کوچههای غرق فقر و فساد بوئینس آیرس بود(همین است که ناپل سرزمین رویایی اوست نه لندن متشخص و حتا بارسلونای شیک)او از قعر جهنم فقر و در تلاشی نابودکننده خود را چنان بالا برد تا تفی شود بر چهره ی تمام ریاکاران جهان..و همین بود که تا بود مورد بی توجهی فیفا بود و حذف دردناکش به بهانه ی دوپینگ انتقامی بود که فیفای متظاهر از او و آرژانتین گرفت
آری ماردونا در کنار آن همه توانایی فوتبالی که ممکن است کسی به آنها دست یابد بیانگر ابعاد جذاب (تیره یا روشن)وجود ما انسانها هم بود
ما در کارهای مثلن منفی او ارضا و اقناع بخشهایی از وجود خودمان را میدیدیم که به هر دلیل امکان تحقششان را نداشتیم. ترس، اعتقاد، نداشتن امکان و..مانع اجرای بسیاری از خواسته های ماست اما این خواستههای قدرتمند در ما هستند و چون آیینه ای بیابند خود را در آن میبینند و البته لذت هم میبرند.
سراپا مثبت بودن و سربه راهزیستن و..چیزی نیست که مورد پسند یک #انسان_واقعی باشد.
ادامه 👇👇
@niyazestanbarani
#انسان_حکایتگو
به گمانم تا انسان بخواهد یقهی بودنش را از چنگ قصه بهدرآورد خیلی خیلی طول خواهد کشید. و چه بسا هیچگاه این اتفاق پدید نیاید.
جدای از قدمت بسیار طولانی قصه و قصهگویی در صحن_زیست انسانی نکتهی دیگری هم هست.
میتوان حدس زد که قصه و قصهگویی یکی دو پگاه زودتر از دانش و علم و تجربه و... به صحن_زیست انسان درآمده است. بعد طی قرنها قرن چنان با بود و نمود آدمی آمیخته شده که گویا جزئی لاینفک از انسان است. چنانکه آمد جدای ازاین قدیم بودن که در انسان بذات هم مینماید. یک مسالهی مهمتر هم هست. هنوز که هنوز است حتا تمام آنانکه عمرشان را در راه علم و دانش و تجربه و.. نهاده اند ناخودآگاه قصه میگویند. کأنه برای زنده ماندن در این هزارویکشب بودن مجبوریم هرکداممان به فراخور حال و مآل خویش شهرزاد باشیم. ( شهر و شه از نظر ریشه شناسی یکی هستند و هردو به معنای بزرگاند زاد را نیز می توان هم از زادن گرفت هم از آزاد ... زین قصه بگذرم که ..)
باری انسان هنوز در ناخودآگاه جمعی خویش از قصه عبور نکرده و حتا آن افراد فرادا هم که مینماید گذر کردهاند ازین خوان ، هنوز گذر نکردهاند.
و سبب و اسبابش قطعا مفصل است و ضمن حکایتی کوتاه به یکیش اشاره میکنم و آن این که : فقط قصه توانسته زمین و زمان را بسپرد و درنوردد و این خلاصی از چنگ زمین و زمان تمنای کدام انسان نیست؟!
باری، در معبدی، صومعهای ، دیری و... جمعی رهروان هندی معتکف بودن و تحت نظر پیری فرزانه زندهگی را درمینوردیدند تا لابد به بودهی یا فنافیالله یا... برسند. روزها به روستاهای اطراف برای کدیه می رفتند و لابد #شیئا_لله گویان سگ نفس را خوار میکردند و محصول گدایی مقدس را به معبد میبردند و.. قوانین این معبد هم بسیار بسیار سفت و سخت بود اگر کسی کوچکترین تخطی از هر قاعدهی فقهی میکرد کلا به ادنی مراحل سیر و سلوک برمیگشت از بسیاری امتیازات محروم میماند..
باری روزی دو همراه و سالک در بازگشت به معبد در گذر از رودخانه پیرزنی را دیدند که توان گذر از رودخانه نداشت. جوانک سالک جوانمردی کرد و پیرزن را بر گرده گرفت و به کرانه رساند. همراه متفقه متشرع خشم گرفت که نبایست چنین میکردی و ... سی چهل سالی گذشت و پیر فرزانه در شرف مرگ باید جانشین تعیین میکرد. پس از بسیاری تامل شیخ آن جوان اکنون میان سال را به پیری برگزید که رفیق سی چهل ساله برآشفت که او را نرسد کسوت پیری ...
شیخ پرسید از چه رو؟!
متشرع زاهد که لابد هم تبار ابلیس بود گفت من از او بهترم زیرا او سی چهل سال پیش چنین کرد و...
پیر گفت: دقیقا چه شد؟!
- دقیقا پیرزن را به گرده گرفت و بعد از گذر از رودخانه از گرده فرو نهاد
پیر نعره ای بزد که شگفتا انسان او سی سال پیش پیرزن را از گرده فرو نهاد و تو سی چهل سال است آن را در دل و سر خویش حمل میکنی .... و شیخ جان بداد چنانکه گویی هرگز از مادر نزاد...
پ.ن: بیچاره شیخ که یحتمل با خود گفته : ما را باش چه سالکانی پروردهایم ..
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به گمانم تا انسان بخواهد یقهی بودنش را از چنگ قصه بهدرآورد خیلی خیلی طول خواهد کشید. و چه بسا هیچگاه این اتفاق پدید نیاید.
جدای از قدمت بسیار طولانی قصه و قصهگویی در صحن_زیست انسانی نکتهی دیگری هم هست.
میتوان حدس زد که قصه و قصهگویی یکی دو پگاه زودتر از دانش و علم و تجربه و... به صحن_زیست انسان درآمده است. بعد طی قرنها قرن چنان با بود و نمود آدمی آمیخته شده که گویا جزئی لاینفک از انسان است. چنانکه آمد جدای ازاین قدیم بودن که در انسان بذات هم مینماید. یک مسالهی مهمتر هم هست. هنوز که هنوز است حتا تمام آنانکه عمرشان را در راه علم و دانش و تجربه و.. نهاده اند ناخودآگاه قصه میگویند. کأنه برای زنده ماندن در این هزارویکشب بودن مجبوریم هرکداممان به فراخور حال و مآل خویش شهرزاد باشیم. ( شهر و شه از نظر ریشه شناسی یکی هستند و هردو به معنای بزرگاند زاد را نیز می توان هم از زادن گرفت هم از آزاد ... زین قصه بگذرم که ..)
باری انسان هنوز در ناخودآگاه جمعی خویش از قصه عبور نکرده و حتا آن افراد فرادا هم که مینماید گذر کردهاند ازین خوان ، هنوز گذر نکردهاند.
و سبب و اسبابش قطعا مفصل است و ضمن حکایتی کوتاه به یکیش اشاره میکنم و آن این که : فقط قصه توانسته زمین و زمان را بسپرد و درنوردد و این خلاصی از چنگ زمین و زمان تمنای کدام انسان نیست؟!
باری، در معبدی، صومعهای ، دیری و... جمعی رهروان هندی معتکف بودن و تحت نظر پیری فرزانه زندهگی را درمینوردیدند تا لابد به بودهی یا فنافیالله یا... برسند. روزها به روستاهای اطراف برای کدیه می رفتند و لابد #شیئا_لله گویان سگ نفس را خوار میکردند و محصول گدایی مقدس را به معبد میبردند و.. قوانین این معبد هم بسیار بسیار سفت و سخت بود اگر کسی کوچکترین تخطی از هر قاعدهی فقهی میکرد کلا به ادنی مراحل سیر و سلوک برمیگشت از بسیاری امتیازات محروم میماند..
باری روزی دو همراه و سالک در بازگشت به معبد در گذر از رودخانه پیرزنی را دیدند که توان گذر از رودخانه نداشت. جوانک سالک جوانمردی کرد و پیرزن را بر گرده گرفت و به کرانه رساند. همراه متفقه متشرع خشم گرفت که نبایست چنین میکردی و ... سی چهل سالی گذشت و پیر فرزانه در شرف مرگ باید جانشین تعیین میکرد. پس از بسیاری تامل شیخ آن جوان اکنون میان سال را به پیری برگزید که رفیق سی چهل ساله برآشفت که او را نرسد کسوت پیری ...
شیخ پرسید از چه رو؟!
متشرع زاهد که لابد هم تبار ابلیس بود گفت من از او بهترم زیرا او سی چهل سال پیش چنین کرد و...
پیر گفت: دقیقا چه شد؟!
- دقیقا پیرزن را به گرده گرفت و بعد از گذر از رودخانه از گرده فرو نهاد
پیر نعره ای بزد که شگفتا انسان او سی سال پیش پیرزن را از گرده فرو نهاد و تو سی چهل سال است آن را در دل و سر خویش حمل میکنی .... و شیخ جان بداد چنانکه گویی هرگز از مادر نزاد...
پ.ن: بیچاره شیخ که یحتمل با خود گفته : ما را باش چه سالکانی پروردهایم ..
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#فیلمهایی_که_باید_دید
#یک_نامزدی_طولانی
چند نفر از کسانی که در میدان جنگی کشته یا زخمی شده اند در میدان نبردی جنگیده اند که جنگ خودشان بوده؟!
جنگ محصول چیست؟ چه تاثیری بر #انسان و #جوامع_انسانی دارد؟! آیا مثلا جنگ اروپایی اول که صدسال پیش پایان یافته واقعا پایان یافته؟! اثراتش چطور؟!
اگر بگویم:
#جنگ تنها پدیده ی عالم انسان است که فقط آغاز میشود و هرگز پایان ندارد. سخنی متفکرانه وعمیق برزبان آورده ام یا شعار داده ام؟!
#تن_و_روح مردم عادی، پیش از جنگ، هنگام آن و پس از آن میزبان چه احوالی بوده اند؟!
#مادران دیده به در دوخته، پدران امیدوار، فرزندان بیتاب، خواهران و برادران منتظر و...عاشقان چشم در راه چه ها کشیده و میکشند از جنگ؟!؟!
#ژان_پیِر_ژانه در #یک_نامزدی_طولانی به جنگ ِ جنگ رفته است. او بر اساس داستان #یکشنبه ی طولانی نامزدی اثر #سباستین_ژاپریسو فیلمی ساخته که #ادوره_توتو با آن معصومیت ازلی اش نقش آفرینی میکند.
#ماتیلدای_دلربا که در پاهایش نقصی هست خبر اعدام شدن(؟!) محبوبش را در جنگ اروپایی اول نمیپذیرد و سه سال تمام سردرپی یافتن او میگذارد.
ماتیلدا با همقطارهای #مانش به گفتگو مینشیند تا هر کدام روایت خاص خود را از یک اتفاق ِ مشترک بیان کنند،کاری که بُعد #هنری_فلسفی فیلم را دو چندان کند.
بیتابیهای روحی و روانی یک عاشق (آنهم یک زن) که مومنانه به صدای قلبش گوش میدهد در این فیلم دیدنی است. صدایی که در هیاهوی چرخها وصدای ماشینهای مصنوعی به چالش کشیده میشود.
لازم نیست فیلمساز و مجموعه ی فیلمسازی ریز به ریز این عوالم را جلوی چشم ببیننده قرار دهند چون باور دارم مخاطب ِ اهل به اشارتی خود لایه های نهان را درمیابد و حتا آنها را میسازد و مخاطب نااهل هم که هیچ چیز برایش فرقی نخواهد داشت.
#یک_نامزدی_طولانی از برگزیدگان ذهن و دل من است وبه همه ی عزیزانم اصرار میکنم آن را حتما ببینند تا سرانجام برسند به سکانسی که #ماتیلدا از دالانهای همیشه پاییز گذر میکند تا محبوبش را در یک آسایشگاه روانی بیابد و...
@niyazestanbarani
#یک_نامزدی_طولانی
چند نفر از کسانی که در میدان جنگی کشته یا زخمی شده اند در میدان نبردی جنگیده اند که جنگ خودشان بوده؟!
جنگ محصول چیست؟ چه تاثیری بر #انسان و #جوامع_انسانی دارد؟! آیا مثلا جنگ اروپایی اول که صدسال پیش پایان یافته واقعا پایان یافته؟! اثراتش چطور؟!
اگر بگویم:
#جنگ تنها پدیده ی عالم انسان است که فقط آغاز میشود و هرگز پایان ندارد. سخنی متفکرانه وعمیق برزبان آورده ام یا شعار داده ام؟!
#تن_و_روح مردم عادی، پیش از جنگ، هنگام آن و پس از آن میزبان چه احوالی بوده اند؟!
#مادران دیده به در دوخته، پدران امیدوار، فرزندان بیتاب، خواهران و برادران منتظر و...عاشقان چشم در راه چه ها کشیده و میکشند از جنگ؟!؟!
#ژان_پیِر_ژانه در #یک_نامزدی_طولانی به جنگ ِ جنگ رفته است. او بر اساس داستان #یکشنبه ی طولانی نامزدی اثر #سباستین_ژاپریسو فیلمی ساخته که #ادوره_توتو با آن معصومیت ازلی اش نقش آفرینی میکند.
#ماتیلدای_دلربا که در پاهایش نقصی هست خبر اعدام شدن(؟!) محبوبش را در جنگ اروپایی اول نمیپذیرد و سه سال تمام سردرپی یافتن او میگذارد.
ماتیلدا با همقطارهای #مانش به گفتگو مینشیند تا هر کدام روایت خاص خود را از یک اتفاق ِ مشترک بیان کنند،کاری که بُعد #هنری_فلسفی فیلم را دو چندان کند.
بیتابیهای روحی و روانی یک عاشق (آنهم یک زن) که مومنانه به صدای قلبش گوش میدهد در این فیلم دیدنی است. صدایی که در هیاهوی چرخها وصدای ماشینهای مصنوعی به چالش کشیده میشود.
لازم نیست فیلمساز و مجموعه ی فیلمسازی ریز به ریز این عوالم را جلوی چشم ببیننده قرار دهند چون باور دارم مخاطب ِ اهل به اشارتی خود لایه های نهان را درمیابد و حتا آنها را میسازد و مخاطب نااهل هم که هیچ چیز برایش فرقی نخواهد داشت.
#یک_نامزدی_طولانی از برگزیدگان ذهن و دل من است وبه همه ی عزیزانم اصرار میکنم آن را حتما ببینند تا سرانجام برسند به سکانسی که #ماتیلدا از دالانهای همیشه پاییز گذر میکند تا محبوبش را در یک آسایشگاه روانی بیابد و...
@niyazestanbarani
Telegram
Forwarded from اتچ بات
#فیلمهایی_که_باید_دید
#یک_نامزدی_طولانی
چند نفر از کسانی که در میدان جنگی کشته یا زخمی شده اند در میدان نبردی جنگیده اند که جنگ خودشان بوده؟!
جنگ محصول چیست؟ چه تاثیری بر #انسان و #جوامع_انسانی دارد؟! آیا مثلا جنگ اروپایی اول که صدسال پیش پایان یافته واقعا پایان یافته؟! اثراتش چطور؟!
اگر بگویم:
#جنگ تنها پدیده ی عالم انسان است که فقط آغاز میشود و هرگز پایان ندارد. سخنی متفکرانه وعمیق برزبان آورده ام یا شعار داده ام؟!
#تن_و_روح مردم عادی، پیش از جنگ، هنگام آن و پس از آن میزبان چه احوالی بوده اند؟!
#مادران دیده به در دوخته، پدران امیدوار، فرزندان بیتاب، خواهران و برادران منتظر و...عاشقان چشم در راه چه ها کشیده و میکشند از جنگ؟!؟!
#ژان_پیِر_ژانه در #یک_نامزدی_طولانی به جنگ ِ جنگ رفته است. او بر اساس داستان #یکشنبه ی طولانی نامزدی اثر #سباستین_ژاپریسو فیلمی ساخته که #ادوره_توتو با آن معصومیت ازلی اش نقش آفرینی میکند.
#ماتیلدای_دلربا که در پاهایش نقصی هست خبر اعدام شدن(؟!) محبوبش را در جنگ اروپایی اول نمیپذیرد و سه سال تمام سردرپی یافتن او میگذارد.
ماتیلدا با همقطارهای #مانش به گفتگو مینشیند تا هر کدام روایت خاص خود را از یک اتفاق ِ مشترک بیان کنند،کاری که بُعد #هنری_فلسفی فیلم را دو چندان کند.
بیتابیهای روحی و روانی یک عاشق (آنهم یک زن) که مومنانه به صدای قلبش گوش میدهد در این فیلم دیدنی است. صدایی که در هیاهوی چرخها وصدای ماشینهای مصنوعی به چالش کشیده میشود.
لازم نیست فیلمساز و مجموعه ی فیلمسازی ریز به ریز این عوالم را جلوی چشم ببیننده قرار دهند چون باور دارم مخاطب ِ اهل به اشارتی خود لایه های نهان را درمیابد و حتا آنها را میسازد و مخاطب نااهل هم که هیچ چیز برایش فرقی نخواهد داشت.
#یک_نامزدی_طولانی از برگزیدگان ذهن و دل من است وبه همه ی عزیزانم اصرار میکنم آن را حتما ببینند تا سرانجام برسند به سکانسی که #ماتیلدا از دالانهای همیشه پاییز گذر میکند تا محبوبش را در یک آسایشگاه روانی بیابد و...
@niyazestanbarani
#یک_نامزدی_طولانی
چند نفر از کسانی که در میدان جنگی کشته یا زخمی شده اند در میدان نبردی جنگیده اند که جنگ خودشان بوده؟!
جنگ محصول چیست؟ چه تاثیری بر #انسان و #جوامع_انسانی دارد؟! آیا مثلا جنگ اروپایی اول که صدسال پیش پایان یافته واقعا پایان یافته؟! اثراتش چطور؟!
اگر بگویم:
#جنگ تنها پدیده ی عالم انسان است که فقط آغاز میشود و هرگز پایان ندارد. سخنی متفکرانه وعمیق برزبان آورده ام یا شعار داده ام؟!
#تن_و_روح مردم عادی، پیش از جنگ، هنگام آن و پس از آن میزبان چه احوالی بوده اند؟!
#مادران دیده به در دوخته، پدران امیدوار، فرزندان بیتاب، خواهران و برادران منتظر و...عاشقان چشم در راه چه ها کشیده و میکشند از جنگ؟!؟!
#ژان_پیِر_ژانه در #یک_نامزدی_طولانی به جنگ ِ جنگ رفته است. او بر اساس داستان #یکشنبه ی طولانی نامزدی اثر #سباستین_ژاپریسو فیلمی ساخته که #ادوره_توتو با آن معصومیت ازلی اش نقش آفرینی میکند.
#ماتیلدای_دلربا که در پاهایش نقصی هست خبر اعدام شدن(؟!) محبوبش را در جنگ اروپایی اول نمیپذیرد و سه سال تمام سردرپی یافتن او میگذارد.
ماتیلدا با همقطارهای #مانش به گفتگو مینشیند تا هر کدام روایت خاص خود را از یک اتفاق ِ مشترک بیان کنند،کاری که بُعد #هنری_فلسفی فیلم را دو چندان کند.
بیتابیهای روحی و روانی یک عاشق (آنهم یک زن) که مومنانه به صدای قلبش گوش میدهد در این فیلم دیدنی است. صدایی که در هیاهوی چرخها وصدای ماشینهای مصنوعی به چالش کشیده میشود.
لازم نیست فیلمساز و مجموعه ی فیلمسازی ریز به ریز این عوالم را جلوی چشم ببیننده قرار دهند چون باور دارم مخاطب ِ اهل به اشارتی خود لایه های نهان را درمیابد و حتا آنها را میسازد و مخاطب نااهل هم که هیچ چیز برایش فرقی نخواهد داشت.
#یک_نامزدی_طولانی از برگزیدگان ذهن و دل من است وبه همه ی عزیزانم اصرار میکنم آن را حتما ببینند تا سرانجام برسند به سکانسی که #ماتیلدا از دالانهای همیشه پاییز گذر میکند تا محبوبش را در یک آسایشگاه روانی بیابد و...
@niyazestanbarani
Telegram