▫️ نبرد فرسایش و امید
▫️ امکانها، ضرورتها و چشماندازهای خیزش انقلابی ژینا
نوشتهی: تارا بهروزیان
16 اکتبر 2022
🔸 حدود یک ماه از خیزش ژینا میگذرد. خیزشی که در مدت زمانی کوتاه لایهها و اقشار و گروههای گوناگون را با خود همراه ساخت و با پیشروی شگفتانگیز و دلاورانهی خود و رادیکالیزه کردن جامعه، کلیت رژیم را نشانه گرفته است. اما این روزها که بهرغم سرکوب گسترده، صدای خشم خروشندهی مردم پیوسته از خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ به گوش میرسد بسیاری هنوز در به کاربردن صفت انقلابی برای خیزش «زن، زندگی، آزادی» مردد هستند. این وسواس یا تردید شاید ریشههای نظری قابلتوجیهی داشته باشد، اما لحظهی انقلابی منتظر وسواسهای نظری نمیماند. دیگر نمیتوان شکلگیری ذهنیت انقلابی و کنش گستردهی همپیوند با آن را در جامعهی ایران انکار کرد. با این حال هر وضعیت انقلابی، و هر خواست جمعی انقلابی، برای تحقق انقلاب و حرکت به سمت چشماندازهای رهاییبخش و در نهایت پیروزی مستلزم تداوم، ارتقا، و پیشروی مداوم است. بهویژه هنگامی که هنوز ابزارهای متنوع و زیادی در اختیار ندارد. در چنین وضعیتی بررسی مداوم امکانها، ظرفیتها و موانع خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» اهمیتی دوچندان مییابد و یافتن راهها و راهحلهای تازه برای افزایش توان انقلابی و دمیدن خون تازه و آگاه به رگهای جنبش در مسیر مبارزهی فرسایشی با رژیم به ضرورتی عاجل بدل میشود.
🔸 تصور تغییر بنیادین و ضرورت آن در اذهان جامعه به شکلی فراگیر مشروعیت پیدا کرده است و جنبش انقلابی اینک در مرحلهی به چالش کشیدن اقتدار رژیم و نفی هژمونی آن قرار دارد اما چگونگی فرارفتن از این مرحله تعیینکنندهی گامهای بعدی است. مردم معترض از مرحلهی گسترش حرکت اعتراضی و تبدیل آن به یک جنبش انقلابی سراسری گذر کردهاند. اما همزمان، دستکم هنوز، نهادهای ویژهی خود را تشکیل ندادهاند. پرسش محوری و مشخص در این مرحله میتواند این باشد که در وضعیت کنونی، این «ما»ی جمعی شکلگرفته چگونه میتواند در مسیر مبارزه به یک مرحله بالاتر ارتقا یابد؟
🔸 مردم به هیات یک «ما» ظاهر شدهاند. اما این «ما» به هیچ وجه یک دست نیست. ویژگی «ما»ی انقلابی در معنای مترقی آن، تکثر و چندگونگی است. ارجاع به مردم به مثابهی یک کل همگن و بیشکل و حذف این تکثر و تفاوت به بهانهی اتحاد میتواند به عامل تحلیلبرندهی خصلت انقلابی آن بدل شود. تداوم و ارتقای خیزش منوط به فراخواندن مطالبات و سویههای طبقاتی، اتنیکی، جنسیتی و فرهنگیِ همواره بهحاشیهرانده شده و بازگشت این بهحاشیهراندهشدگان به متن مبارزه و جامعه است. خیزش انقلابی ژینا تا همین جا نیز گامهای بلندی در این مسیر برداشته است. بهویژه با پیشتازی زنان به عنوان بزرگترین گروه بهحاشیهراندهشده و تحت ستم؛ یعنی اکثریتی عظیم که در شبکهی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک رژیم به اقلیت بدل شده بود. یا پیشتازی کردستان به عنوان موتور محرک جنبش و همدلی عظیم میان ملیتهای ساکن ایران؛ امری که تا پیش از این شاهدش نبودیم. همهی اینها نشانههای یک گسست انقلابی است. با این حال، مشخص شدن این «ما» در گرو مشخص شدن مطالبات متمایز و متکثر درون آن هم هست. افراد و گروههای اجتماعی حول خواستها و اهداف مشخص بسیج میشوند. گرچه خواست سرنگون کردن رژیم به مثابهی جدیترین مانع بر سر راه دیگر خواستها عامل وحدتبخش جنبش انقلابی است، اما پیشروی جنبش بدون طرح بدیل ممکن نیست. برخلاف آنچه اپوزیسیون راست ترویج میکند طرح بدیل مسئلهای مربوط به فردای سرنگونی نیست. مسئلهای است که بلاواسطه و بلافاصله با وضعیت کنونی و سرنوشت آن پیوند دارد. و طرح هرگونه بدیل وضعیت موجود، ناگزیر به معنای مشخصتر و متعینتر شدن «ما» است. چرا که ادغام در جنبش از مجرای یکدستسازی نمیگذرد. ساطور «وحدت کلمه» مخل همبستگی است. تنها مادام که گروههای اجتماعی تحت انواع ستمْ تبلور خواست و منافع مشخص خود را در پیروزی جنبش ببینند، فعالانه در آن را مشارکت میکنند. بنابراین گام دیگری که میتواند به ارتقا و پیشروی و سوخترسانی به جنبش یاری رساند و از فرسایش آن جلوگیری کند، مشخص شدن خواستهای گروههای گوناگون و برجسته ساختن پیوندهای مشترک میان آنهاست...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3cW
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصابات_سراسری
#سازماندهی
#خیزش_انقلابی
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ امکانها، ضرورتها و چشماندازهای خیزش انقلابی ژینا
نوشتهی: تارا بهروزیان
16 اکتبر 2022
🔸 حدود یک ماه از خیزش ژینا میگذرد. خیزشی که در مدت زمانی کوتاه لایهها و اقشار و گروههای گوناگون را با خود همراه ساخت و با پیشروی شگفتانگیز و دلاورانهی خود و رادیکالیزه کردن جامعه، کلیت رژیم را نشانه گرفته است. اما این روزها که بهرغم سرکوب گسترده، صدای خشم خروشندهی مردم پیوسته از خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ به گوش میرسد بسیاری هنوز در به کاربردن صفت انقلابی برای خیزش «زن، زندگی، آزادی» مردد هستند. این وسواس یا تردید شاید ریشههای نظری قابلتوجیهی داشته باشد، اما لحظهی انقلابی منتظر وسواسهای نظری نمیماند. دیگر نمیتوان شکلگیری ذهنیت انقلابی و کنش گستردهی همپیوند با آن را در جامعهی ایران انکار کرد. با این حال هر وضعیت انقلابی، و هر خواست جمعی انقلابی، برای تحقق انقلاب و حرکت به سمت چشماندازهای رهاییبخش و در نهایت پیروزی مستلزم تداوم، ارتقا، و پیشروی مداوم است. بهویژه هنگامی که هنوز ابزارهای متنوع و زیادی در اختیار ندارد. در چنین وضعیتی بررسی مداوم امکانها، ظرفیتها و موانع خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» اهمیتی دوچندان مییابد و یافتن راهها و راهحلهای تازه برای افزایش توان انقلابی و دمیدن خون تازه و آگاه به رگهای جنبش در مسیر مبارزهی فرسایشی با رژیم به ضرورتی عاجل بدل میشود.
🔸 تصور تغییر بنیادین و ضرورت آن در اذهان جامعه به شکلی فراگیر مشروعیت پیدا کرده است و جنبش انقلابی اینک در مرحلهی به چالش کشیدن اقتدار رژیم و نفی هژمونی آن قرار دارد اما چگونگی فرارفتن از این مرحله تعیینکنندهی گامهای بعدی است. مردم معترض از مرحلهی گسترش حرکت اعتراضی و تبدیل آن به یک جنبش انقلابی سراسری گذر کردهاند. اما همزمان، دستکم هنوز، نهادهای ویژهی خود را تشکیل ندادهاند. پرسش محوری و مشخص در این مرحله میتواند این باشد که در وضعیت کنونی، این «ما»ی جمعی شکلگرفته چگونه میتواند در مسیر مبارزه به یک مرحله بالاتر ارتقا یابد؟
🔸 مردم به هیات یک «ما» ظاهر شدهاند. اما این «ما» به هیچ وجه یک دست نیست. ویژگی «ما»ی انقلابی در معنای مترقی آن، تکثر و چندگونگی است. ارجاع به مردم به مثابهی یک کل همگن و بیشکل و حذف این تکثر و تفاوت به بهانهی اتحاد میتواند به عامل تحلیلبرندهی خصلت انقلابی آن بدل شود. تداوم و ارتقای خیزش منوط به فراخواندن مطالبات و سویههای طبقاتی، اتنیکی، جنسیتی و فرهنگیِ همواره بهحاشیهرانده شده و بازگشت این بهحاشیهراندهشدگان به متن مبارزه و جامعه است. خیزش انقلابی ژینا تا همین جا نیز گامهای بلندی در این مسیر برداشته است. بهویژه با پیشتازی زنان به عنوان بزرگترین گروه بهحاشیهراندهشده و تحت ستم؛ یعنی اکثریتی عظیم که در شبکهی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک رژیم به اقلیت بدل شده بود. یا پیشتازی کردستان به عنوان موتور محرک جنبش و همدلی عظیم میان ملیتهای ساکن ایران؛ امری که تا پیش از این شاهدش نبودیم. همهی اینها نشانههای یک گسست انقلابی است. با این حال، مشخص شدن این «ما» در گرو مشخص شدن مطالبات متمایز و متکثر درون آن هم هست. افراد و گروههای اجتماعی حول خواستها و اهداف مشخص بسیج میشوند. گرچه خواست سرنگون کردن رژیم به مثابهی جدیترین مانع بر سر راه دیگر خواستها عامل وحدتبخش جنبش انقلابی است، اما پیشروی جنبش بدون طرح بدیل ممکن نیست. برخلاف آنچه اپوزیسیون راست ترویج میکند طرح بدیل مسئلهای مربوط به فردای سرنگونی نیست. مسئلهای است که بلاواسطه و بلافاصله با وضعیت کنونی و سرنوشت آن پیوند دارد. و طرح هرگونه بدیل وضعیت موجود، ناگزیر به معنای مشخصتر و متعینتر شدن «ما» است. چرا که ادغام در جنبش از مجرای یکدستسازی نمیگذرد. ساطور «وحدت کلمه» مخل همبستگی است. تنها مادام که گروههای اجتماعی تحت انواع ستمْ تبلور خواست و منافع مشخص خود را در پیروزی جنبش ببینند، فعالانه در آن را مشارکت میکنند. بنابراین گام دیگری که میتواند به ارتقا و پیشروی و سوخترسانی به جنبش یاری رساند و از فرسایش آن جلوگیری کند، مشخص شدن خواستهای گروههای گوناگون و برجسته ساختن پیوندهای مشترک میان آنهاست...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3cW
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصابات_سراسری
#سازماندهی
#خیزش_انقلابی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نبرد فرسایش و امید
امکانها، ضرورتها و چشماندازهای خیزش انقلابی ژینا نوشتهی: تارا بهروزیان تصور تغییر بنیادین و ضرورت آن در اذهان جامعه به شکلی فراگیر مشروعیت پیدا کرده است و جنبش انقلابی اینک در مرحلهی به چالش …
▫️ خیزش پیوسته و نقد مداوم
نوشتهی: یحیی مرادی
20 اکتبر 2022
🔸 با گسترش خیزش «زن، زندگی، آزادی» در یک ماه گذشته و حمایت چشمگیر لایههای گوناگون مردم از آنْ تداوم این جنبش به دغدغهی مهمی بدل شده است. بحرانهای اقتصادی و اجتماعی عمیق جامعهی ایران، گستردگی خیزش، طرح شعارهایی در مخالفت قاطع با حاکمیت سیاسی و تظاهرات، اعتصابات و کنشهای گوناگون سیاسی روزمره، چه در داخل و چه در خارج از کشور، این امکان را به ما میدهد تا از تبدیل آن به یک جنبش انقلابی که نظام سیاسی را به مصاف طلبیده سخن بگوییم. تاکنون ضربآهنگ خودجوش این جنبش ضامن اساسی تداومش بوده است: جنبشی که نیروی محرکش تضادها و گرهگاههایی است که بیش از چهل سال حکومت سرمایهداری مذهبی- نظامی بر جامعهی ایران تحمیل کرده است. اما نمیتوان انتظار داشت که نیروی محرک آغازین یک جنبش به تنهایی حرکت آن را تا به پایان کار تضمین کند. یک جنبش انقلابی در مسیر حرکت خود با انواع موانع روبهرو میشود که لاجرم به سیاستها، استراتژیها و تاکتیکهای گوناگونی برای غلبه بر آنها نیاز دارد. علاوه بر آن همانطور که هر جنبش انقلابی دریچههای تازهای به روی تودههای مردم میگشاید خود نیز از تجاربی که پشت سر میگذارد میآموزد. این فرایند دوسویهی آموختن و آموزاندن در تمامی مراحل بسط و گسترش جنبش عمل میکند و از دل آن میتواند کیفیتهای جدیدی پدید آید که پیش از آن ناشناخته بودند.
🔸 در این چند هفته رویکردهای گوناگونی مطرح شده که بیش از آنکه باعث گسترش این جنبش انقلابی باشد همچون مانعی در مقابل آن عمل میکند. مقابلهی نظری با چنین رویکردهایی و نشان دادن سستیها و کاستیهای آنها ضروری است. رشد یک جنبش انقلابی تا حد زیادی به نقد ضعفهایش و نهراسیدن از مواجهه با آنها منوط است.
در این مقاله بهاجمال به برخی گزارهها و رویکردهایی اشاره میشود که میتوانند مانع پیشروی جنبش شوند:
▫️ جنبش همه چیز است. نیازی به نظریهای سیاسی یا اقتصادی نیست!
▫️ تظاهرات روزانه کفایت میکند!
▫️ جنبش کنونی جنبش همه با هم است. نیازی به تمایز و تفکیک نیروهای متفاوت نیست!
▫️ مجامع و تشکلهای صنفی از پیش موجود برای جنبش انقلابی مناسب نیستند!
▫️ ایجاد صف مستقل چپ در این شرایط بیمعناست!
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3do
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#سازماندهی
#خیزش_انقلابی
#یحیی_مرادی
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: یحیی مرادی
20 اکتبر 2022
🔸 با گسترش خیزش «زن، زندگی، آزادی» در یک ماه گذشته و حمایت چشمگیر لایههای گوناگون مردم از آنْ تداوم این جنبش به دغدغهی مهمی بدل شده است. بحرانهای اقتصادی و اجتماعی عمیق جامعهی ایران، گستردگی خیزش، طرح شعارهایی در مخالفت قاطع با حاکمیت سیاسی و تظاهرات، اعتصابات و کنشهای گوناگون سیاسی روزمره، چه در داخل و چه در خارج از کشور، این امکان را به ما میدهد تا از تبدیل آن به یک جنبش انقلابی که نظام سیاسی را به مصاف طلبیده سخن بگوییم. تاکنون ضربآهنگ خودجوش این جنبش ضامن اساسی تداومش بوده است: جنبشی که نیروی محرکش تضادها و گرهگاههایی است که بیش از چهل سال حکومت سرمایهداری مذهبی- نظامی بر جامعهی ایران تحمیل کرده است. اما نمیتوان انتظار داشت که نیروی محرک آغازین یک جنبش به تنهایی حرکت آن را تا به پایان کار تضمین کند. یک جنبش انقلابی در مسیر حرکت خود با انواع موانع روبهرو میشود که لاجرم به سیاستها، استراتژیها و تاکتیکهای گوناگونی برای غلبه بر آنها نیاز دارد. علاوه بر آن همانطور که هر جنبش انقلابی دریچههای تازهای به روی تودههای مردم میگشاید خود نیز از تجاربی که پشت سر میگذارد میآموزد. این فرایند دوسویهی آموختن و آموزاندن در تمامی مراحل بسط و گسترش جنبش عمل میکند و از دل آن میتواند کیفیتهای جدیدی پدید آید که پیش از آن ناشناخته بودند.
🔸 در این چند هفته رویکردهای گوناگونی مطرح شده که بیش از آنکه باعث گسترش این جنبش انقلابی باشد همچون مانعی در مقابل آن عمل میکند. مقابلهی نظری با چنین رویکردهایی و نشان دادن سستیها و کاستیهای آنها ضروری است. رشد یک جنبش انقلابی تا حد زیادی به نقد ضعفهایش و نهراسیدن از مواجهه با آنها منوط است.
در این مقاله بهاجمال به برخی گزارهها و رویکردهایی اشاره میشود که میتوانند مانع پیشروی جنبش شوند:
▫️ جنبش همه چیز است. نیازی به نظریهای سیاسی یا اقتصادی نیست!
▫️ تظاهرات روزانه کفایت میکند!
▫️ جنبش کنونی جنبش همه با هم است. نیازی به تمایز و تفکیک نیروهای متفاوت نیست!
▫️ مجامع و تشکلهای صنفی از پیش موجود برای جنبش انقلابی مناسب نیستند!
▫️ ایجاد صف مستقل چپ در این شرایط بیمعناست!
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3do
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#سازماندهی
#خیزش_انقلابی
#یحیی_مرادی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
خیزش پیوسته و نقد مداوم
نوشتهی: یحیی مرادی جنبش انقلابی کنونی ایران در هفتههای اخیر گامهای بلندی در تغییر برآیند نیروها برداشته و تا حدی چشماندازهای مبهم گذشته را در زمینهی نحوهی پیوند حلقههای منفرد مبارزه و ایجا…
▫️ بهار رزمندگان، پاییز ستمگران
نوشتهی: کمال خسروی
۲۳ اکتبر ۲۰۲۲
🔸 خیزش انقلابی کنونی و شکلپذیری وجوه وجودیِ انقلابیاش را میتوان در تنش بیش-تعیّنی و کم-تعیّنی خصلتبندی کرد. گشایش این تنش و حل این تضاد در فرآیند جنبش اجتماعی، راههای شکلپذیریِ وجوه انقلابی را میگشاید. خصلت بیش-تعیّنی، از یکسو عمل را در قلمروی وسیعتر تسهیل میکند و راه مشارکت واقعی در کردار اجتماعی تودهوار افراد و گروههای اجتماعی متنوعی را هموار میسازد؛ از سوی دیگر، امکان تأویل انگیزهها و هدفهای این کردار را گسترش میدهد، به نحوی که ایدئولوژیهای گوناگون میتوانند با «همزیستی» در کنار یکدیگر، مشروعیت آن کردار را توجیه کنند. کم-تعیّنی، حوزهی عمل را محدود میکند و از اینرو با کمبود یا بحران تأویلها دست به گریبان است. گشایش نهایی این تنش، مبارزه و پالایش تأویلهای ناشی از بیش-تعیّنی و والایش و استحکام تأویلهای هنوز غایبِ ناشی از کم-تعیّنی را به عرصهی مبارزهی طبقاتی و نبردی هژمونیک میکشاند.
🔸بدیهی است که گشایش این تنش و حل این تضاد به سهم خود گام موثری در حل مسئلهی بسیار پراهمیت سازمانیابی و راهبری جنبش برخواهد داشت.
🔸 پراتیک خودزاینده به معنای اختراع دوبارهی همهی دانش و تجربهی مبارزات رهاییبخشِ دستکم دو سدهی پیشین در جهان نیست. پراتیک خودزاینده فقط مدعی است که نباید خودزایندگیِ پراتیک را در چارچوب انتظارات و توقعات ایدئولوژیک اسیر کرد، بلکه شکوفایی و زایندگی پراتیک را عنصر سرشتیِ آن دانست و این شکوفایی و زایندگی را در فرآیند مبارزهی سیاسی و رهاییبخش و در دیالکتیک نقد منفی/نقد مثبت، لحاظ کرد. پراتیک خودزاینده اختراع دوبارهی چرخهای شناختهشدهی مبارزه نیست، بلکه برشناسی چرخها و چرخدندههای بزرگ و کوچکی است که مبارزه و هر پراتیک مشخص میسازد؛ همچنین نگاه و رویکردی انتقادی به همهی چرخها یا دستآوردهای موجود است، چنانکه بتوان بنا بر نیازهای یک پراتیک مشخص، چرخ تازهای را جایگزین چرخی کهنه کرد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3dQ
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#کمال_خسروی
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: کمال خسروی
۲۳ اکتبر ۲۰۲۲
🔸 خیزش انقلابی کنونی و شکلپذیری وجوه وجودیِ انقلابیاش را میتوان در تنش بیش-تعیّنی و کم-تعیّنی خصلتبندی کرد. گشایش این تنش و حل این تضاد در فرآیند جنبش اجتماعی، راههای شکلپذیریِ وجوه انقلابی را میگشاید. خصلت بیش-تعیّنی، از یکسو عمل را در قلمروی وسیعتر تسهیل میکند و راه مشارکت واقعی در کردار اجتماعی تودهوار افراد و گروههای اجتماعی متنوعی را هموار میسازد؛ از سوی دیگر، امکان تأویل انگیزهها و هدفهای این کردار را گسترش میدهد، به نحوی که ایدئولوژیهای گوناگون میتوانند با «همزیستی» در کنار یکدیگر، مشروعیت آن کردار را توجیه کنند. کم-تعیّنی، حوزهی عمل را محدود میکند و از اینرو با کمبود یا بحران تأویلها دست به گریبان است. گشایش نهایی این تنش، مبارزه و پالایش تأویلهای ناشی از بیش-تعیّنی و والایش و استحکام تأویلهای هنوز غایبِ ناشی از کم-تعیّنی را به عرصهی مبارزهی طبقاتی و نبردی هژمونیک میکشاند.
🔸بدیهی است که گشایش این تنش و حل این تضاد به سهم خود گام موثری در حل مسئلهی بسیار پراهمیت سازمانیابی و راهبری جنبش برخواهد داشت.
🔸 پراتیک خودزاینده به معنای اختراع دوبارهی همهی دانش و تجربهی مبارزات رهاییبخشِ دستکم دو سدهی پیشین در جهان نیست. پراتیک خودزاینده فقط مدعی است که نباید خودزایندگیِ پراتیک را در چارچوب انتظارات و توقعات ایدئولوژیک اسیر کرد، بلکه شکوفایی و زایندگی پراتیک را عنصر سرشتیِ آن دانست و این شکوفایی و زایندگی را در فرآیند مبارزهی سیاسی و رهاییبخش و در دیالکتیک نقد منفی/نقد مثبت، لحاظ کرد. پراتیک خودزاینده اختراع دوبارهی چرخهای شناختهشدهی مبارزه نیست، بلکه برشناسی چرخها و چرخدندههای بزرگ و کوچکی است که مبارزه و هر پراتیک مشخص میسازد؛ همچنین نگاه و رویکردی انتقادی به همهی چرخها یا دستآوردهای موجود است، چنانکه بتوان بنا بر نیازهای یک پراتیک مشخص، چرخ تازهای را جایگزین چرخی کهنه کرد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3dQ
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#کمال_خسروی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بهار رزمندگان، پاییز ستمگران
نوشتهی: کمال خسروی در ابعادی جهانی/تاریخی میتوان گفت که بار دیگر ممکن است فرصتی تاریخی پیش آید و بار دیگر، چپ آماده نیست. شاید این ناآمادگی ــ بهرغم ستایش دستآوردهای تجربهی مبارزاتی و نظری مب…
📝 شکست سکوت
«باید با تمام توان از تسلیم شدن به تئوریهای توطئه و فروغلتیدن به تخطئهی جنبش پرهیز کرد؛ نه از اینرو که ممکن است این تئوریها خطا باشند، بلکه به این دلیل که دشمنان هر جنبش آزادیخواهانه و انقلابی واقعی، از هیچ کوششی برای بیاعتبار کردن آن، حتی از اختراع و شایع کردن توطئههای دروغین اِبا نخواهند داشت. برعکس، با جدی گرفتن اینگونه شواهد و با افشای آنها باید نشان داد که حتی آنجا که واقعیت دارند، آتشی را افروختهاند، که دیر یا زود، دامنگیر خود آنها نیز خواهد شد. دلنگرانان پروسواس و دلسوزی که بنا بر تجربههای بسیار، هراس دارند جنبش تهیدستان از سر ناآگاهی بازیچه و قربانی طرحها و توطئههای داخلی و خارجی شود، باید بکوشند به وظیفهی روشنگرانهشان در راستای اعتلای همین جنبش و در خدمت آن عمل کنند؛ مبادا در انکار مشروعیت و حقانیتش.»
(کمال خسروی، «شکست سکوت»، ۱۳۹۶)
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قیام_ژینا
🖋@naghd_com
«باید با تمام توان از تسلیم شدن به تئوریهای توطئه و فروغلتیدن به تخطئهی جنبش پرهیز کرد؛ نه از اینرو که ممکن است این تئوریها خطا باشند، بلکه به این دلیل که دشمنان هر جنبش آزادیخواهانه و انقلابی واقعی، از هیچ کوششی برای بیاعتبار کردن آن، حتی از اختراع و شایع کردن توطئههای دروغین اِبا نخواهند داشت. برعکس، با جدی گرفتن اینگونه شواهد و با افشای آنها باید نشان داد که حتی آنجا که واقعیت دارند، آتشی را افروختهاند، که دیر یا زود، دامنگیر خود آنها نیز خواهد شد. دلنگرانان پروسواس و دلسوزی که بنا بر تجربههای بسیار، هراس دارند جنبش تهیدستان از سر ناآگاهی بازیچه و قربانی طرحها و توطئههای داخلی و خارجی شود، باید بکوشند به وظیفهی روشنگرانهشان در راستای اعتلای همین جنبش و در خدمت آن عمل کنند؛ مبادا در انکار مشروعیت و حقانیتش.»
(کمال خسروی، «شکست سکوت»، ۱۳۹۶)
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قیام_ژینا
🖋@naghd_com
▫️ قیام ژینا و گشایش چشماندازهای هنری:
▫️ سینما پس از جمهوری اسلامی
نوشتهی: آرش اسدی
9 نوامبر 2022
🔸 خیزش انقلابی ژینا با گذر از هفتهی هشتم، برای نخستین بار احتمال، امکان، تصور یا رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را در چشمانداز جامعهی ایران قرار میدهد. دستکم میتوان در عالم نظر، جهانی بدون رژیم ولایت فقیه را تصور کرد. به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر تاریخ معاصر ایران روا کرد، به شمار بیشمار زندگیای که جمهوری اسلامی تباه کرد، اکنون میتوان برای نخستین بار، به همان تعداد بیشمار، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه داشت.
🔸 روایت و بیان آنچه بر زندگیهای ما رفته است، بخشی از پروژهی بدیل خواهد بود. بیان خواستها، آرزوها، رویاها و حتی کابوسهای از دست رفته، از طریق زبان هنر، تنها نفی نظم مسلط جمهوری اسلامی نیست، ارزندگی آن در طرح خلاقانهی جهانی نوینی است که میتواند روزی در دسترس قرار گیرد. به پاس هر زندگیای که رژیم نابود کرد، به یاد هر تک لبخند یا گریه، میتوان گسترهای عظیم از امکانات خلاقانه برای بدیل این رژیم به وجود آورد. ساخت آینده، ساخت فردای بدون جمهوری اسلامی، میتواند بازتاب خود را در تمام این روایتها بیابد. هنر ضرورتاً وادی مجزایی از زیست روزمره نیست، کالای تجملی نیست که تنها در اختیار عدهی قلیلی باشد. قیام ژینا برای نخستین بار امکان ایجاد چشماندازهای متعددی را در برابر هنر قرار داده است. تولید و تکثیر ایدههای درخشان هنری، در همین چند هفته خود گویای اهمیت اندیشیدن به وضعیت و جایگاه آیندهی هنر است. با امحای تدریجی دستگاه سرکوبْ فرصت شکوفایی هنری پیش میآید، فرصتی که تا پیش از قیام ژینا چندان در افق دید نبود.
🔸 تداوم و تعمیق خیزش و تکمیل انقلاب، ما را با یک سوال ساده، دستکم در یک زمینهی خاص مواجه میکند: هنر پس از این تجربهی مهیب، تجربهای که هنوز فرصت تولید زبانی برای بیان کافی و وافی آن ایجاد نشده است، چگونه میتواند خود را از خوناب رژیم جمهوری اسلامی بشوید؟ آیا اساساً ممکن است انباشت دههها پلشتیای را که تارک «هنر ایرانی» را نیز دربرگرفته بود، با تغییری در قوانین فراموش کرد و به پیش رفت؟ آیا مشخصاً سینما پس از جمهوری اسلامی تداوم سینمایِ پیش از انقلاب آتی خواهد بود؟ یا یک سوال حاشیهای، چه بیان سینماییای، کدام زبان هنری، قادر به تصویر و توصیف آنچه بر ما رفت خواهد بود؟ کدام شکل تجربی سینمایی قادر خواهد بود حتا گوشهای از دهشتِ هول و سیلاب بلایی را که روزگاری جمهوری اسلامی نام داشت توصیف کند؟ چنین هنری چه نسبتی با پیش از خیزش انقلابی ژینا خواهد داشت؟ و چه سرنوشتی پیشاروی هنرمندانی خواهد بود که مستقیم و غیرمستقیم وابستهی حکومت هستند؟ عدهای از اینان اگر طناب دار به گردن نوید افکاری نینداختند اما با ساخت فیلم و تولید پروپاگاندا برای رژیم، جمهوریِ طناب دار را توجیه کردند، حرمت انسان را با هنر خود به منتهای تباهی و حقارت بردند، آیا باید فراموش کنیم؟ آن هم به طور دسته جمعی؟
🔸 در این نوشته ابتدا در اشارهای گذرا کلیتی از جریان سینمایِ رسمی ایران طرح میشود، سپس به نسبت خیزش انقلابی ژینا و بقا یا امحای جناح بااعتبارِ سینمایِ رسمی ایران، که از آن با عنوان «سینمای کارمندانِ بانک» یاد میکنیم، پرداخته میشود. در آخر به مسئولیت فردی هنرمند یا مشخصاً در این مورد خاص سینماگر اشاره میشود. در این متن، هر نوع ارجاع به ایدئولوژی جمهوری اسلامی، با در نظر گرفتن تمامیت آن به عنوان ساختاری نظامی، سرمایهداری و مذهبی پیش فرض گرفته شده است. پرواضح است که هرگونه بحث و اندیشه، یا بنا نهادن شکل سینماییِ متفاوت از جریان رو به افول کنونی، تنها در پروسهای جمعی و از خلال کنش و گفتوگویی جمعی حاصل میشود و خارج از توان و موضوعیت این نوشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fD
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#خیزش_انقلابی #هنر_انقلاب
#سینما #آرش_اسدی
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ سینما پس از جمهوری اسلامی
نوشتهی: آرش اسدی
9 نوامبر 2022
🔸 خیزش انقلابی ژینا با گذر از هفتهی هشتم، برای نخستین بار احتمال، امکان، تصور یا رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را در چشمانداز جامعهی ایران قرار میدهد. دستکم میتوان در عالم نظر، جهانی بدون رژیم ولایت فقیه را تصور کرد. به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر تاریخ معاصر ایران روا کرد، به شمار بیشمار زندگیای که جمهوری اسلامی تباه کرد، اکنون میتوان برای نخستین بار، به همان تعداد بیشمار، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه داشت.
🔸 روایت و بیان آنچه بر زندگیهای ما رفته است، بخشی از پروژهی بدیل خواهد بود. بیان خواستها، آرزوها، رویاها و حتی کابوسهای از دست رفته، از طریق زبان هنر، تنها نفی نظم مسلط جمهوری اسلامی نیست، ارزندگی آن در طرح خلاقانهی جهانی نوینی است که میتواند روزی در دسترس قرار گیرد. به پاس هر زندگیای که رژیم نابود کرد، به یاد هر تک لبخند یا گریه، میتوان گسترهای عظیم از امکانات خلاقانه برای بدیل این رژیم به وجود آورد. ساخت آینده، ساخت فردای بدون جمهوری اسلامی، میتواند بازتاب خود را در تمام این روایتها بیابد. هنر ضرورتاً وادی مجزایی از زیست روزمره نیست، کالای تجملی نیست که تنها در اختیار عدهی قلیلی باشد. قیام ژینا برای نخستین بار امکان ایجاد چشماندازهای متعددی را در برابر هنر قرار داده است. تولید و تکثیر ایدههای درخشان هنری، در همین چند هفته خود گویای اهمیت اندیشیدن به وضعیت و جایگاه آیندهی هنر است. با امحای تدریجی دستگاه سرکوبْ فرصت شکوفایی هنری پیش میآید، فرصتی که تا پیش از قیام ژینا چندان در افق دید نبود.
🔸 تداوم و تعمیق خیزش و تکمیل انقلاب، ما را با یک سوال ساده، دستکم در یک زمینهی خاص مواجه میکند: هنر پس از این تجربهی مهیب، تجربهای که هنوز فرصت تولید زبانی برای بیان کافی و وافی آن ایجاد نشده است، چگونه میتواند خود را از خوناب رژیم جمهوری اسلامی بشوید؟ آیا اساساً ممکن است انباشت دههها پلشتیای را که تارک «هنر ایرانی» را نیز دربرگرفته بود، با تغییری در قوانین فراموش کرد و به پیش رفت؟ آیا مشخصاً سینما پس از جمهوری اسلامی تداوم سینمایِ پیش از انقلاب آتی خواهد بود؟ یا یک سوال حاشیهای، چه بیان سینماییای، کدام زبان هنری، قادر به تصویر و توصیف آنچه بر ما رفت خواهد بود؟ کدام شکل تجربی سینمایی قادر خواهد بود حتا گوشهای از دهشتِ هول و سیلاب بلایی را که روزگاری جمهوری اسلامی نام داشت توصیف کند؟ چنین هنری چه نسبتی با پیش از خیزش انقلابی ژینا خواهد داشت؟ و چه سرنوشتی پیشاروی هنرمندانی خواهد بود که مستقیم و غیرمستقیم وابستهی حکومت هستند؟ عدهای از اینان اگر طناب دار به گردن نوید افکاری نینداختند اما با ساخت فیلم و تولید پروپاگاندا برای رژیم، جمهوریِ طناب دار را توجیه کردند، حرمت انسان را با هنر خود به منتهای تباهی و حقارت بردند، آیا باید فراموش کنیم؟ آن هم به طور دسته جمعی؟
🔸 در این نوشته ابتدا در اشارهای گذرا کلیتی از جریان سینمایِ رسمی ایران طرح میشود، سپس به نسبت خیزش انقلابی ژینا و بقا یا امحای جناح بااعتبارِ سینمایِ رسمی ایران، که از آن با عنوان «سینمای کارمندانِ بانک» یاد میکنیم، پرداخته میشود. در آخر به مسئولیت فردی هنرمند یا مشخصاً در این مورد خاص سینماگر اشاره میشود. در این متن، هر نوع ارجاع به ایدئولوژی جمهوری اسلامی، با در نظر گرفتن تمامیت آن به عنوان ساختاری نظامی، سرمایهداری و مذهبی پیش فرض گرفته شده است. پرواضح است که هرگونه بحث و اندیشه، یا بنا نهادن شکل سینماییِ متفاوت از جریان رو به افول کنونی، تنها در پروسهای جمعی و از خلال کنش و گفتوگویی جمعی حاصل میشود و خارج از توان و موضوعیت این نوشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fD
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#خیزش_انقلابی #هنر_انقلاب
#سینما #آرش_اسدی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قیام ژینا و گشایش چشماندازهای هنری
سینما پس از جمهوری اسلامی نوشتهی: آرش اسدی در این بین میتوان به امکانات زبانی رسانهی سینما اندیشید: سینما چه امکاناتی برای روایت زندگی دارد؟ روایت محذوفشدگان به چه شکلی میتواند در سینما بازتاب…
▫️ قدرت سیاسی، قدرت انقلابی
نوشتهی: کمال خسروی
20 نوامبر 2022
🔸 هدف جستار پیشِ رو معرفی و ارزیابی مقولهی تازهی «قدرت انقلابی»، نقش و جایگاه آن در جنبش اجتماعی و تمایزش با «قدرت سیاسی» است. در پرتو این مقوله میتوان تصویر دقیقتری از کارکرد نیروهای دخیل در فرآیند انقلابی، پیش و پس از انقلاب، بهدست داد. همچنین میتوان به یاری مقولهی «قدرت انقلابی» با ابزار مفهومی مناسبتر و دقیقتری به ارزیابی تواناییها و امکانات نیروی انقلابیِ رهاییبخشی پرداخت که هدفش، با پرچم و شعار چپ، از میانْ برداشتن روابط اجتماعی استوار بر سلطه، ستم و استثمار است. بیگمان اصطلاح «قدرت انقلابی» بهعنوان توصیفی ادبی، تعبیری تازه نیست. اما هدف ما در اینجا آشناییزدایی از این اصطلاح و معرفی آن بهعنوان ابزار مفهومی و نظری تازهای است.
🔸 سنجهی پیشروی در فرآیند انقلاب، نیرویی زنده و جاری و شکلی وجودی از امر واقع است، که میتوان آنرا «قدرت انقلابی» نامید. قدرت انقلابی، هنوز قدرت سیاسی نیست، در حقیقت قدرت سیاسیِ بالقوه است که آماج مبارزهی آن قدرت سیاسی موجود و فراهمآوردنِ شرایط پیدایش قدرت سیاسی جدید است. قدرت انقلابی میتواند در مرتبهی معینی از مبارزهی طبقاتی به موقعیتی دست یابد که آن را «قدرت دوگانه» مینامند. قدرت انقلابی، نیروسنج فرآیند انقلاب بر بستر مبارزهی طبقاتی است. آنگاه که در تظاهراتی خیابانی، محله یا خیابانی از سوی انقلابیون فتح میشود و نیروهای سرکوب را تار و مار میکند، حتی زمانی که این خیابان یا محله چند صباحی بعد دوباره به دست سرکوبگران بیفتد؛ آنگاه که کارگران اعتصابی با استقامت خود کارفرمایی را ناگزیر میکنند، کارگری اخراجی را به کار بازگرداند یا دستگاه سرکوب را مجبور به آزادی کارگری زندانی میکنند، حتی اگر این پیروزی موقت و گذرا باشد؛ یا آنگاه که دانشجویان رزمنده همهی دار و دستهی سرکوبگران را (از بسیج و اوباش و حراست) از محیط دانشگاه بیرون میریزند (مانند دانشجویان دانشگاه سنندج در 25 آبان امسال)، حتی زمانیکه این شرایط پایدار نماند، همهی این موارد، لحظههایی از بروز و درخشش قدرت انقلابیاند. این قدرت، در پرتو این کامیابیها و دستآوردهای گذرا، همچون عروج یا طغیان مبارزه به مرتبهی شاخصهای تازه است که توان و ظرفیتهای انقلاب را به نمایش میگذارد.
🔸 نیروهایی که نمیخواهند پس از فروپاشی رژیم کنونی و قدرت سیاسی آن، قدرت سیاسی نوین را به نهادهای حاضر و آمادهی امروز یا نهادهای «غاصب» فردا واگذار کنند، آنها که نمیخواهند پس از انقلابی پیروزمند، از «سرقت» و «غصب» و «مصادره»ی انقلاب از سوی نهادهای سارق و غاصب گلایه کنند، باید از همین امروز و به میانجی قدرت انقلابی، نهادها و شبکههایی کارا بسازند که توانایی در اختیار گرفتن قدرت سیاسی نوین را، و هنجار و رفتار با آنرا داشته باشند. اینکه امروز بدیلهای موجود و آشنای قدرت سیاسی، نیروها و نهادهایی ارتجاعیاند، اینکه یا امتحان خود را در قالب شکلهای پوسیده و فرسوده و ستمگرانهی سلطنت دادهاند یا رویای برقراری جمهوری اسلامی دیگری را دارند، یا دخیلشان به ضریح امامزادهی قدرتهای غربی بند است، و هیچیک بخت و امکانی عینی در «سرقت» و «غصب» قدرت سیاسی را ندارند، به هیچروی به معنای آن نیست که نتوانند در خلائی سیاسی، و در قالب ترکیبهایی تازه، بساط ستم و استثمار را برای دورانی کوتاه یا بلند برقرار نگاه دارند. آنها که چنین شرایطی را کاملاً ناممکن میدانند، از قدرت موذیانهی «ایدئولوژی طبقهی متوسط» بیخبرند. باید از همین امروز در راه غلبهیافتن آرمان دگرگونی بنیادین و ریشهای بر جسم و روح مبارزه کوشید، از همین امروز باید راه بازگشت به بدیلهای ارتجاعی را بست، از همین امروز باید فریبکارانهبودنِ رویاهای «ایدئولوژی طبقهی متوسط» را چنان آشکار ساخت که دست به ریشه بردن و دگرگونیهای بنیادین، خود را همچون ضرورتی آشکار نمودار کنند، از همین امروز باید شبکههایی (چه در غالب نهادهای تجربهشده و آزمودهی تاریخی و چه در غالب نهادهای نوپدید) ساخت که پیوند درونیشان، قابلیت بسیج و اِعمال قدرتشان، توانایی کسب قدرت سیاسی نوین و تدوام قدرت انقلابی را داشته باشند. امروز هنوز دیر نیست، اما فردا خیلی دیر است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3gL
#کمال_خسروی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قدرت_انقلابی #قدرت_سیاسی
#نقد_ایدئولوژی
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: کمال خسروی
20 نوامبر 2022
🔸 هدف جستار پیشِ رو معرفی و ارزیابی مقولهی تازهی «قدرت انقلابی»، نقش و جایگاه آن در جنبش اجتماعی و تمایزش با «قدرت سیاسی» است. در پرتو این مقوله میتوان تصویر دقیقتری از کارکرد نیروهای دخیل در فرآیند انقلابی، پیش و پس از انقلاب، بهدست داد. همچنین میتوان به یاری مقولهی «قدرت انقلابی» با ابزار مفهومی مناسبتر و دقیقتری به ارزیابی تواناییها و امکانات نیروی انقلابیِ رهاییبخشی پرداخت که هدفش، با پرچم و شعار چپ، از میانْ برداشتن روابط اجتماعی استوار بر سلطه، ستم و استثمار است. بیگمان اصطلاح «قدرت انقلابی» بهعنوان توصیفی ادبی، تعبیری تازه نیست. اما هدف ما در اینجا آشناییزدایی از این اصطلاح و معرفی آن بهعنوان ابزار مفهومی و نظری تازهای است.
🔸 سنجهی پیشروی در فرآیند انقلاب، نیرویی زنده و جاری و شکلی وجودی از امر واقع است، که میتوان آنرا «قدرت انقلابی» نامید. قدرت انقلابی، هنوز قدرت سیاسی نیست، در حقیقت قدرت سیاسیِ بالقوه است که آماج مبارزهی آن قدرت سیاسی موجود و فراهمآوردنِ شرایط پیدایش قدرت سیاسی جدید است. قدرت انقلابی میتواند در مرتبهی معینی از مبارزهی طبقاتی به موقعیتی دست یابد که آن را «قدرت دوگانه» مینامند. قدرت انقلابی، نیروسنج فرآیند انقلاب بر بستر مبارزهی طبقاتی است. آنگاه که در تظاهراتی خیابانی، محله یا خیابانی از سوی انقلابیون فتح میشود و نیروهای سرکوب را تار و مار میکند، حتی زمانی که این خیابان یا محله چند صباحی بعد دوباره به دست سرکوبگران بیفتد؛ آنگاه که کارگران اعتصابی با استقامت خود کارفرمایی را ناگزیر میکنند، کارگری اخراجی را به کار بازگرداند یا دستگاه سرکوب را مجبور به آزادی کارگری زندانی میکنند، حتی اگر این پیروزی موقت و گذرا باشد؛ یا آنگاه که دانشجویان رزمنده همهی دار و دستهی سرکوبگران را (از بسیج و اوباش و حراست) از محیط دانشگاه بیرون میریزند (مانند دانشجویان دانشگاه سنندج در 25 آبان امسال)، حتی زمانیکه این شرایط پایدار نماند، همهی این موارد، لحظههایی از بروز و درخشش قدرت انقلابیاند. این قدرت، در پرتو این کامیابیها و دستآوردهای گذرا، همچون عروج یا طغیان مبارزه به مرتبهی شاخصهای تازه است که توان و ظرفیتهای انقلاب را به نمایش میگذارد.
🔸 نیروهایی که نمیخواهند پس از فروپاشی رژیم کنونی و قدرت سیاسی آن، قدرت سیاسی نوین را به نهادهای حاضر و آمادهی امروز یا نهادهای «غاصب» فردا واگذار کنند، آنها که نمیخواهند پس از انقلابی پیروزمند، از «سرقت» و «غصب» و «مصادره»ی انقلاب از سوی نهادهای سارق و غاصب گلایه کنند، باید از همین امروز و به میانجی قدرت انقلابی، نهادها و شبکههایی کارا بسازند که توانایی در اختیار گرفتن قدرت سیاسی نوین را، و هنجار و رفتار با آنرا داشته باشند. اینکه امروز بدیلهای موجود و آشنای قدرت سیاسی، نیروها و نهادهایی ارتجاعیاند، اینکه یا امتحان خود را در قالب شکلهای پوسیده و فرسوده و ستمگرانهی سلطنت دادهاند یا رویای برقراری جمهوری اسلامی دیگری را دارند، یا دخیلشان به ضریح امامزادهی قدرتهای غربی بند است، و هیچیک بخت و امکانی عینی در «سرقت» و «غصب» قدرت سیاسی را ندارند، به هیچروی به معنای آن نیست که نتوانند در خلائی سیاسی، و در قالب ترکیبهایی تازه، بساط ستم و استثمار را برای دورانی کوتاه یا بلند برقرار نگاه دارند. آنها که چنین شرایطی را کاملاً ناممکن میدانند، از قدرت موذیانهی «ایدئولوژی طبقهی متوسط» بیخبرند. باید از همین امروز در راه غلبهیافتن آرمان دگرگونی بنیادین و ریشهای بر جسم و روح مبارزه کوشید، از همین امروز باید راه بازگشت به بدیلهای ارتجاعی را بست، از همین امروز باید فریبکارانهبودنِ رویاهای «ایدئولوژی طبقهی متوسط» را چنان آشکار ساخت که دست به ریشه بردن و دگرگونیهای بنیادین، خود را همچون ضرورتی آشکار نمودار کنند، از همین امروز باید شبکههایی (چه در غالب نهادهای تجربهشده و آزمودهی تاریخی و چه در غالب نهادهای نوپدید) ساخت که پیوند درونیشان، قابلیت بسیج و اِعمال قدرتشان، توانایی کسب قدرت سیاسی نوین و تدوام قدرت انقلابی را داشته باشند. امروز هنوز دیر نیست، اما فردا خیلی دیر است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3gL
#کمال_خسروی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قدرت_انقلابی #قدرت_سیاسی
#نقد_ایدئولوژی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قدرت سیاسی، قدرت انقلابی
نوشتهی: کمال خسروی آری، راه دراز است، اما درازی راه به معنای توقف و سر فروبردن در کیسهی سازشهای طبقاتی نیست؛ آنگاه که بتوانیم شعلهی قدرت انقلابی را فروزان نگه داریم، امروز در پرتو نورش ببینیم …
▫️ نقش کارگران در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جوئل بنین
ترجمهی: حسن مرتضوی
4 دسامبر 2022
🔸 کارگران مراکشی، بحرینی، اردنی و حتی بیشتر از آن مصری و تونسی نقشی اساسی در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011 ایفا کردند. آنان همانند بسیاری از هموطنان خود از تحقیر، توهین و شکنجهی نیروهای امنیت داخلی و فسادی که گریبان همهی سپهرهای دولت را گرفته بود، تورم و افزایش نابرابری، وخیمشدن خدمات اجتماعی و سیاست خارجی تابع ایالات متحد که شکاف بین دولت و مردم را تشدید میکرد به خشم آمدند. مشارکت کارگران در خیزشها همچنین تحتتأثیر میراث دههها مبارزه علیه بازسازی نئولیبرالی اقتصادهای منطقه بود که ملازم آن بیکاری زیاد، بهویژه میان جوانان، حذف صدها هزار شغل دولتی و بیثباتکاری شاغلان بود. زنان به تناسب از بیکاری و زوال بخش دولتی آسیب بیشتری دیدهاند، زیرا سیاستهای اشتغال بخش دولتی نسبتاً برای آنها مطلوبتر است. بنابراین، برای کارگران، خیزشهای 2011 چیزی بیش از یک شورش برای بازپسگیری کرامت خود از دیکتاتوری بود. نگرانی آنها در شعارهایی که در تونس و قاهره طنینانداز شد نیز شنیده میشد: «نان، آب، بن علی، نه»، «کار، آزادی، عزت ملی» یا «نان، آزادی، عدالت اجتماعی».
🔸 این شعارها تلویحاً بیانگر رد نئولیبرالیسمی بود که خود را در همه جای کرهی زمین تحمیل میکند، «سرمایهداری وحشی»ای که در سیاستهای «اجماع واشنگتن» تجسم یافته بود: کاهش ارزش پولی، کاهش بودجهی دولتی، حذف یارانهها برای مایحتاجات اساسی، آزادسازی بازار و خصوصیسازی شرکتهای دولتی ــ همهی اقداماتی که «تثلیث نفرینشده» (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) بهشدت در کشورهای جنوب از دههی 1970 ترویج کرده است. شرکای اصلی آنها در جهان عرب، رؤسای جمهور انوار السادات (1981-1970) و حسنی مبارک (2011-1981) در مصر و زینالعابدین بنعلی (2011-1987) در تونس بودند، بدون اینکه پادشاهیهای مراکش و اردن را کنار بگذاریم.
🔸 با اینکه برخی از این جنبشها شکل شورشهای مردمی را به خود گرفتند، با این حال، ابعاد سیاسی مهمی داشتند. کنشهای جمعی کارگران و محافل مرتبط با آنها که از شدت بیسابقهای برخوردار بود، مقدم بر سقوط زینالعابدین بنعلی و حسنی مبارک به ترتیب در تونس و حتی بیشتر از آن در مصر بود. این اقدامات نه شورش محض بود و نه آنچه بیات «ناجنبشها» مینامد، یعنی اقدامات خودجوش اما سازماندهینشدهی روزانه از سوی حاشیهنشینان شهری که به فضای شهر دستدرازی میکنند، زنانی که بر حضور خود در فضای عمومی اصرار میورزند یا جوانانی که از حق خود برای «تفریحکردن» استفاده میکنند. خیر، این اعتراضات با هدف محکومکردن وخامت شرایط زندگی از زمان تصویب «برنامههای اصلاحات اقتصادی و تعدیل ساختاری» توسط تونس در سال 1986 و سپس مصر در سال 1991، با تعریف تیلی و تارو از یک جنبش اجتماعی مطابقت دارد: «کارزار پایدار طرفداری که از بازنماییهای مکرر استفاده میکند تا خود را به گستردهترین مخاطبان ممکن بشناساند و بر سازمانها، شبکهها، سنتها و همبستگیها متکی است.»...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3hF
#خاور_میانه
#خیزش_انقلابی
#جنبش_کارگری
#جوئل_بنین
#حسن_مرتضوی
👇🏼
🖋@naghd_com
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جوئل بنین
ترجمهی: حسن مرتضوی
4 دسامبر 2022
🔸 کارگران مراکشی، بحرینی، اردنی و حتی بیشتر از آن مصری و تونسی نقشی اساسی در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011 ایفا کردند. آنان همانند بسیاری از هموطنان خود از تحقیر، توهین و شکنجهی نیروهای امنیت داخلی و فسادی که گریبان همهی سپهرهای دولت را گرفته بود، تورم و افزایش نابرابری، وخیمشدن خدمات اجتماعی و سیاست خارجی تابع ایالات متحد که شکاف بین دولت و مردم را تشدید میکرد به خشم آمدند. مشارکت کارگران در خیزشها همچنین تحتتأثیر میراث دههها مبارزه علیه بازسازی نئولیبرالی اقتصادهای منطقه بود که ملازم آن بیکاری زیاد، بهویژه میان جوانان، حذف صدها هزار شغل دولتی و بیثباتکاری شاغلان بود. زنان به تناسب از بیکاری و زوال بخش دولتی آسیب بیشتری دیدهاند، زیرا سیاستهای اشتغال بخش دولتی نسبتاً برای آنها مطلوبتر است. بنابراین، برای کارگران، خیزشهای 2011 چیزی بیش از یک شورش برای بازپسگیری کرامت خود از دیکتاتوری بود. نگرانی آنها در شعارهایی که در تونس و قاهره طنینانداز شد نیز شنیده میشد: «نان، آب، بن علی، نه»، «کار، آزادی، عزت ملی» یا «نان، آزادی، عدالت اجتماعی».
🔸 این شعارها تلویحاً بیانگر رد نئولیبرالیسمی بود که خود را در همه جای کرهی زمین تحمیل میکند، «سرمایهداری وحشی»ای که در سیاستهای «اجماع واشنگتن» تجسم یافته بود: کاهش ارزش پولی، کاهش بودجهی دولتی، حذف یارانهها برای مایحتاجات اساسی، آزادسازی بازار و خصوصیسازی شرکتهای دولتی ــ همهی اقداماتی که «تثلیث نفرینشده» (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) بهشدت در کشورهای جنوب از دههی 1970 ترویج کرده است. شرکای اصلی آنها در جهان عرب، رؤسای جمهور انوار السادات (1981-1970) و حسنی مبارک (2011-1981) در مصر و زینالعابدین بنعلی (2011-1987) در تونس بودند، بدون اینکه پادشاهیهای مراکش و اردن را کنار بگذاریم.
🔸 با اینکه برخی از این جنبشها شکل شورشهای مردمی را به خود گرفتند، با این حال، ابعاد سیاسی مهمی داشتند. کنشهای جمعی کارگران و محافل مرتبط با آنها که از شدت بیسابقهای برخوردار بود، مقدم بر سقوط زینالعابدین بنعلی و حسنی مبارک به ترتیب در تونس و حتی بیشتر از آن در مصر بود. این اقدامات نه شورش محض بود و نه آنچه بیات «ناجنبشها» مینامد، یعنی اقدامات خودجوش اما سازماندهینشدهی روزانه از سوی حاشیهنشینان شهری که به فضای شهر دستدرازی میکنند، زنانی که بر حضور خود در فضای عمومی اصرار میورزند یا جوانانی که از حق خود برای «تفریحکردن» استفاده میکنند. خیر، این اعتراضات با هدف محکومکردن وخامت شرایط زندگی از زمان تصویب «برنامههای اصلاحات اقتصادی و تعدیل ساختاری» توسط تونس در سال 1986 و سپس مصر در سال 1991، با تعریف تیلی و تارو از یک جنبش اجتماعی مطابقت دارد: «کارزار پایدار طرفداری که از بازنماییهای مکرر استفاده میکند تا خود را به گستردهترین مخاطبان ممکن بشناساند و بر سازمانها، شبکهها، سنتها و همبستگیها متکی است.»...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3hF
#خاور_میانه
#خیزش_انقلابی
#جنبش_کارگری
#جوئل_بنین
#حسن_مرتضوی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نقش کارگران در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011
نوشتهی: جوئل بنین ترجمهی: حسن مرتضوی جنبشهای اعتراضی کارگری قبل از سقوط رهبران اقتدارگرای تونس و مصر را میتوان با نقش اتحادیهی کارگری همبستگی در سقوط رژیم کمونیستی لهستان در سال 1989 مقایسه ک…