▫️ قیام ژینا و گشایش چشماندازهای هنری:
▫️ سینما پس از جمهوری اسلامی
نوشتهی: آرش اسدی
9 نوامبر 2022
🔸 خیزش انقلابی ژینا با گذر از هفتهی هشتم، برای نخستین بار احتمال، امکان، تصور یا رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را در چشمانداز جامعهی ایران قرار میدهد. دستکم میتوان در عالم نظر، جهانی بدون رژیم ولایت فقیه را تصور کرد. به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر تاریخ معاصر ایران روا کرد، به شمار بیشمار زندگیای که جمهوری اسلامی تباه کرد، اکنون میتوان برای نخستین بار، به همان تعداد بیشمار، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه داشت.
🔸 روایت و بیان آنچه بر زندگیهای ما رفته است، بخشی از پروژهی بدیل خواهد بود. بیان خواستها، آرزوها، رویاها و حتی کابوسهای از دست رفته، از طریق زبان هنر، تنها نفی نظم مسلط جمهوری اسلامی نیست، ارزندگی آن در طرح خلاقانهی جهانی نوینی است که میتواند روزی در دسترس قرار گیرد. به پاس هر زندگیای که رژیم نابود کرد، به یاد هر تک لبخند یا گریه، میتوان گسترهای عظیم از امکانات خلاقانه برای بدیل این رژیم به وجود آورد. ساخت آینده، ساخت فردای بدون جمهوری اسلامی، میتواند بازتاب خود را در تمام این روایتها بیابد. هنر ضرورتاً وادی مجزایی از زیست روزمره نیست، کالای تجملی نیست که تنها در اختیار عدهی قلیلی باشد. قیام ژینا برای نخستین بار امکان ایجاد چشماندازهای متعددی را در برابر هنر قرار داده است. تولید و تکثیر ایدههای درخشان هنری، در همین چند هفته خود گویای اهمیت اندیشیدن به وضعیت و جایگاه آیندهی هنر است. با امحای تدریجی دستگاه سرکوبْ فرصت شکوفایی هنری پیش میآید، فرصتی که تا پیش از قیام ژینا چندان در افق دید نبود.
🔸 تداوم و تعمیق خیزش و تکمیل انقلاب، ما را با یک سوال ساده، دستکم در یک زمینهی خاص مواجه میکند: هنر پس از این تجربهی مهیب، تجربهای که هنوز فرصت تولید زبانی برای بیان کافی و وافی آن ایجاد نشده است، چگونه میتواند خود را از خوناب رژیم جمهوری اسلامی بشوید؟ آیا اساساً ممکن است انباشت دههها پلشتیای را که تارک «هنر ایرانی» را نیز دربرگرفته بود، با تغییری در قوانین فراموش کرد و به پیش رفت؟ آیا مشخصاً سینما پس از جمهوری اسلامی تداوم سینمایِ پیش از انقلاب آتی خواهد بود؟ یا یک سوال حاشیهای، چه بیان سینماییای، کدام زبان هنری، قادر به تصویر و توصیف آنچه بر ما رفت خواهد بود؟ کدام شکل تجربی سینمایی قادر خواهد بود حتا گوشهای از دهشتِ هول و سیلاب بلایی را که روزگاری جمهوری اسلامی نام داشت توصیف کند؟ چنین هنری چه نسبتی با پیش از خیزش انقلابی ژینا خواهد داشت؟ و چه سرنوشتی پیشاروی هنرمندانی خواهد بود که مستقیم و غیرمستقیم وابستهی حکومت هستند؟ عدهای از اینان اگر طناب دار به گردن نوید افکاری نینداختند اما با ساخت فیلم و تولید پروپاگاندا برای رژیم، جمهوریِ طناب دار را توجیه کردند، حرمت انسان را با هنر خود به منتهای تباهی و حقارت بردند، آیا باید فراموش کنیم؟ آن هم به طور دسته جمعی؟
🔸 در این نوشته ابتدا در اشارهای گذرا کلیتی از جریان سینمایِ رسمی ایران طرح میشود، سپس به نسبت خیزش انقلابی ژینا و بقا یا امحای جناح بااعتبارِ سینمایِ رسمی ایران، که از آن با عنوان «سینمای کارمندانِ بانک» یاد میکنیم، پرداخته میشود. در آخر به مسئولیت فردی هنرمند یا مشخصاً در این مورد خاص سینماگر اشاره میشود. در این متن، هر نوع ارجاع به ایدئولوژی جمهوری اسلامی، با در نظر گرفتن تمامیت آن به عنوان ساختاری نظامی، سرمایهداری و مذهبی پیش فرض گرفته شده است. پرواضح است که هرگونه بحث و اندیشه، یا بنا نهادن شکل سینماییِ متفاوت از جریان رو به افول کنونی، تنها در پروسهای جمعی و از خلال کنش و گفتوگویی جمعی حاصل میشود و خارج از توان و موضوعیت این نوشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fD
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#خیزش_انقلابی #هنر_انقلاب
#سینما #آرش_اسدی
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ سینما پس از جمهوری اسلامی
نوشتهی: آرش اسدی
9 نوامبر 2022
🔸 خیزش انقلابی ژینا با گذر از هفتهی هشتم، برای نخستین بار احتمال، امکان، تصور یا رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را در چشمانداز جامعهی ایران قرار میدهد. دستکم میتوان در عالم نظر، جهانی بدون رژیم ولایت فقیه را تصور کرد. به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر تاریخ معاصر ایران روا کرد، به شمار بیشمار زندگیای که جمهوری اسلامی تباه کرد، اکنون میتوان برای نخستین بار، به همان تعداد بیشمار، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه داشت.
🔸 روایت و بیان آنچه بر زندگیهای ما رفته است، بخشی از پروژهی بدیل خواهد بود. بیان خواستها، آرزوها، رویاها و حتی کابوسهای از دست رفته، از طریق زبان هنر، تنها نفی نظم مسلط جمهوری اسلامی نیست، ارزندگی آن در طرح خلاقانهی جهانی نوینی است که میتواند روزی در دسترس قرار گیرد. به پاس هر زندگیای که رژیم نابود کرد، به یاد هر تک لبخند یا گریه، میتوان گسترهای عظیم از امکانات خلاقانه برای بدیل این رژیم به وجود آورد. ساخت آینده، ساخت فردای بدون جمهوری اسلامی، میتواند بازتاب خود را در تمام این روایتها بیابد. هنر ضرورتاً وادی مجزایی از زیست روزمره نیست، کالای تجملی نیست که تنها در اختیار عدهی قلیلی باشد. قیام ژینا برای نخستین بار امکان ایجاد چشماندازهای متعددی را در برابر هنر قرار داده است. تولید و تکثیر ایدههای درخشان هنری، در همین چند هفته خود گویای اهمیت اندیشیدن به وضعیت و جایگاه آیندهی هنر است. با امحای تدریجی دستگاه سرکوبْ فرصت شکوفایی هنری پیش میآید، فرصتی که تا پیش از قیام ژینا چندان در افق دید نبود.
🔸 تداوم و تعمیق خیزش و تکمیل انقلاب، ما را با یک سوال ساده، دستکم در یک زمینهی خاص مواجه میکند: هنر پس از این تجربهی مهیب، تجربهای که هنوز فرصت تولید زبانی برای بیان کافی و وافی آن ایجاد نشده است، چگونه میتواند خود را از خوناب رژیم جمهوری اسلامی بشوید؟ آیا اساساً ممکن است انباشت دههها پلشتیای را که تارک «هنر ایرانی» را نیز دربرگرفته بود، با تغییری در قوانین فراموش کرد و به پیش رفت؟ آیا مشخصاً سینما پس از جمهوری اسلامی تداوم سینمایِ پیش از انقلاب آتی خواهد بود؟ یا یک سوال حاشیهای، چه بیان سینماییای، کدام زبان هنری، قادر به تصویر و توصیف آنچه بر ما رفت خواهد بود؟ کدام شکل تجربی سینمایی قادر خواهد بود حتا گوشهای از دهشتِ هول و سیلاب بلایی را که روزگاری جمهوری اسلامی نام داشت توصیف کند؟ چنین هنری چه نسبتی با پیش از خیزش انقلابی ژینا خواهد داشت؟ و چه سرنوشتی پیشاروی هنرمندانی خواهد بود که مستقیم و غیرمستقیم وابستهی حکومت هستند؟ عدهای از اینان اگر طناب دار به گردن نوید افکاری نینداختند اما با ساخت فیلم و تولید پروپاگاندا برای رژیم، جمهوریِ طناب دار را توجیه کردند، حرمت انسان را با هنر خود به منتهای تباهی و حقارت بردند، آیا باید فراموش کنیم؟ آن هم به طور دسته جمعی؟
🔸 در این نوشته ابتدا در اشارهای گذرا کلیتی از جریان سینمایِ رسمی ایران طرح میشود، سپس به نسبت خیزش انقلابی ژینا و بقا یا امحای جناح بااعتبارِ سینمایِ رسمی ایران، که از آن با عنوان «سینمای کارمندانِ بانک» یاد میکنیم، پرداخته میشود. در آخر به مسئولیت فردی هنرمند یا مشخصاً در این مورد خاص سینماگر اشاره میشود. در این متن، هر نوع ارجاع به ایدئولوژی جمهوری اسلامی، با در نظر گرفتن تمامیت آن به عنوان ساختاری نظامی، سرمایهداری و مذهبی پیش فرض گرفته شده است. پرواضح است که هرگونه بحث و اندیشه، یا بنا نهادن شکل سینماییِ متفاوت از جریان رو به افول کنونی، تنها در پروسهای جمعی و از خلال کنش و گفتوگویی جمعی حاصل میشود و خارج از توان و موضوعیت این نوشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fD
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#خیزش_انقلابی #هنر_انقلاب
#سینما #آرش_اسدی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قیام ژینا و گشایش چشماندازهای هنری
سینما پس از جمهوری اسلامی نوشتهی: آرش اسدی در این بین میتوان به امکانات زبانی رسانهی سینما اندیشید: سینما چه امکاناتی برای روایت زندگی دارد؟ روایت محذوفشدگان به چه شکلی میتواند در سینما بازتاب…
▫️ روایت رنج و خشم
▫️ ابعاد غیرطبیعی زلزلهی ترکیه و سوریه
نوشتهی: آرش اسدی
26 فوریه 2023
🔸 آنچه در میان تصاویر زلزلهی اخیرِ ترکیه و سوریه بیش از همه جلبنظر میکند، سرنوشت غمبار «روایتِ انقلاب» مردم سوریه است. انقلابی که اکنون بخشی از بازماندگان آن با فاجعهای طبیعی به عینیترین شکل ممکن حذف و ناپدید شدهاند، در اعماق زمین و گوشههای تاریکِ تاریخ فرو بلعیده شدهاند. گشوده شدن زمین، تجسد رنج و خشمی است که عمق و انتهایِ وادیِ آن ناپیداست.
🔸 «روایتِ انقلاب» مردم سوریه در طول تاریخ ۱۲ سالهیِ آن در مقاطع مختلف انقلاب، کنترل گفتمان خود را به ضدانقلاب سوریه واگذار کرد. با افول تدریجی انقلاب، «روایتِ انقلاب» سوریه در بنگاههای خبری به داعش، سکولاربودن حداقلی رژیم اسد در قیاس با مخالفان جهادیاش، غرقشدن زنان و مردان سوری در دریا، کوچ عظیم پناهندگان و... تقلیل یافت. در زبان دیپلماتیک و رسانهای «روایتِ انقلابِ» مردم سوریه به دال اعظم ویرانی و تلاشی یا جاهطلبی مردمانی ناشکیبا بدل شد؛ اینکه انقلاب یعنی تباهی، و هر انقلابی به انهدام و قحطی و خشکسالی سیاسی میانجامد؛ اینکه مردم سوریه به جای انقلاب باید به اصلاحات سیاسی رژیم اسد دل میبستند و بدین طریق از بازار هزارسالهی حلبِ زیبا، تلی آوار نمیساختند. از شوراهای انقلاب در منبیج یا درعا تنها «روایت» تباهی و شکست و ویرانی برجای ماند. ما شاهدان دور انقلاب سوریه، آگاهانه و ناآگاهانه روایتِ رژیم جمهوری اسلامی، رژیمِ اسد و پروپاگاندای روسیه را پذیرفتیم که تمامی این هیاهو برای هیچ بود، که مردم سوریه از اساس مسلمانانی افراطی هستند، که تمام بازماندگان و آوارگان سوری هواداران فعال داعش بوده و هستند و لاجرم مستحق مرگ و عقوبتاند. به این ترتیب از نگاه رسانهای و بیطرف، از نگاه «روایتِ رسمی» از انقلاب سوریه، عجیب نیست که زلزله این میراث شکست را به زیر خاک کشید؛ گویا طبیعت در پیِ تطهیر پلشتیهای تاریخ معاصر خاورمیانه بوده است. از این جهت، «روایتِ رسمی» انقلاب سوریه، بیانِ سکولار باوری مذهبی به جبر مکانیکیِ تاریخ است، اینکه «تقدیر» با ایجاد بلا و جنگ و مصیبت نهایتاً تعیینکنندهی غایی است.
🔸 روایتهای فردی با هر فراز و فرودیْ ردای ناخواستنیِ اجبار و سکوت را کنار میزنند و لحظهای از روایت جمعیِ سرکوبشده یا بهحاشیهرفته را آشکار میکنند. اگرکه کامیاب باشند به تجسمِ تصویری کوچک یا بزرگْ در ذهن مخاطبان خود یاری میدهند. اما زمانی که دست قهار شرایط راویان را میبلعد، چه کسی زحمت یادآوری قصهی گاه پررنج بازماندگان را به خود میدهد؟ چه بستری برای مبارزهی علیه فراموشی بر جای میماند؟ پس از اندک زمانی، داستان کسانی مثل یارا و باسل از آنِ دنیای دیگری میشود، بیربط به زندگی روزمرهی دیگران و بهآهستگی بیاهمیت و فراموش میشود.
🔸 شاید برجسته ساختن یا اشاره به وجوهِ غیرطبیعیِ زلزلهی اخیر به تلاش برای بازیابی «روایت انقلاب» مردم سوریه کمک کند. نشان دادن ابعاد غیرطبیعی این زلزله و تمایز نهادن میان شکست انقلابی و بیحاصل بودن انقلاب (فرمول روایت رسمی) گام برداشتن در مسیر برهم زدنِ معادل بدشگون و افواهی از قیام مردم سوریه است، اینکه «انقلاب سوریه معادلِ شومِ تباهی است». اشارات کوچکی که ابعاد مصنوعی و ساختهشدهیِ این زلزله را نشان دهند، تلاشی است بیاندازه ناچیز برای بازیابی روایتهای فردی جانباختگان این زلزله؛ کوششی است برای نشانه رفتن رنج و خشم آنها، اما نه به سوی انقلاب بلکه به سوی شرایط همچنان پابرجایی که زمینهساز انقلاب شدند.
🔸 این جستار کوتاه توان و امکان بررسی همهجانبه و دقیق ابعاد غیرطبیعی زلزلهیِ اخیر را ندارد، پرداختن به تبعات سیاستهای سرمایهداری در ترکیه که منجر به این فاجعهی بزرگ شد خارج از توان این مقاله است. در اینجا موضوع بحث تنها به برجسته ساختن نقش رژیم ترکیه و پروژهی اشغالگری این رژیم در تعمیق فاجعهیِ اخیر در جغرافیای سوریه محدود میشود...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3pC
📷 ترجمهی دیوارنوشتهروی آوارهای زلزله در تصویری که برای این مقاله انتخاب کردهایم: «ما مُردیم ... سپاس از یارینکردنتان.»
#آرش_اسدی
#زلزله_ترکیه_سوریه
#اقتصاد_سیاسی #خاورمیانه
#انقلاب_سوریه
#عفرین #روژاوا
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ ابعاد غیرطبیعی زلزلهی ترکیه و سوریه
نوشتهی: آرش اسدی
26 فوریه 2023
🔸 آنچه در میان تصاویر زلزلهی اخیرِ ترکیه و سوریه بیش از همه جلبنظر میکند، سرنوشت غمبار «روایتِ انقلاب» مردم سوریه است. انقلابی که اکنون بخشی از بازماندگان آن با فاجعهای طبیعی به عینیترین شکل ممکن حذف و ناپدید شدهاند، در اعماق زمین و گوشههای تاریکِ تاریخ فرو بلعیده شدهاند. گشوده شدن زمین، تجسد رنج و خشمی است که عمق و انتهایِ وادیِ آن ناپیداست.
🔸 «روایتِ انقلاب» مردم سوریه در طول تاریخ ۱۲ سالهیِ آن در مقاطع مختلف انقلاب، کنترل گفتمان خود را به ضدانقلاب سوریه واگذار کرد. با افول تدریجی انقلاب، «روایتِ انقلاب» سوریه در بنگاههای خبری به داعش، سکولاربودن حداقلی رژیم اسد در قیاس با مخالفان جهادیاش، غرقشدن زنان و مردان سوری در دریا، کوچ عظیم پناهندگان و... تقلیل یافت. در زبان دیپلماتیک و رسانهای «روایتِ انقلابِ» مردم سوریه به دال اعظم ویرانی و تلاشی یا جاهطلبی مردمانی ناشکیبا بدل شد؛ اینکه انقلاب یعنی تباهی، و هر انقلابی به انهدام و قحطی و خشکسالی سیاسی میانجامد؛ اینکه مردم سوریه به جای انقلاب باید به اصلاحات سیاسی رژیم اسد دل میبستند و بدین طریق از بازار هزارسالهی حلبِ زیبا، تلی آوار نمیساختند. از شوراهای انقلاب در منبیج یا درعا تنها «روایت» تباهی و شکست و ویرانی برجای ماند. ما شاهدان دور انقلاب سوریه، آگاهانه و ناآگاهانه روایتِ رژیم جمهوری اسلامی، رژیمِ اسد و پروپاگاندای روسیه را پذیرفتیم که تمامی این هیاهو برای هیچ بود، که مردم سوریه از اساس مسلمانانی افراطی هستند، که تمام بازماندگان و آوارگان سوری هواداران فعال داعش بوده و هستند و لاجرم مستحق مرگ و عقوبتاند. به این ترتیب از نگاه رسانهای و بیطرف، از نگاه «روایتِ رسمی» از انقلاب سوریه، عجیب نیست که زلزله این میراث شکست را به زیر خاک کشید؛ گویا طبیعت در پیِ تطهیر پلشتیهای تاریخ معاصر خاورمیانه بوده است. از این جهت، «روایتِ رسمی» انقلاب سوریه، بیانِ سکولار باوری مذهبی به جبر مکانیکیِ تاریخ است، اینکه «تقدیر» با ایجاد بلا و جنگ و مصیبت نهایتاً تعیینکنندهی غایی است.
🔸 روایتهای فردی با هر فراز و فرودیْ ردای ناخواستنیِ اجبار و سکوت را کنار میزنند و لحظهای از روایت جمعیِ سرکوبشده یا بهحاشیهرفته را آشکار میکنند. اگرکه کامیاب باشند به تجسمِ تصویری کوچک یا بزرگْ در ذهن مخاطبان خود یاری میدهند. اما زمانی که دست قهار شرایط راویان را میبلعد، چه کسی زحمت یادآوری قصهی گاه پررنج بازماندگان را به خود میدهد؟ چه بستری برای مبارزهی علیه فراموشی بر جای میماند؟ پس از اندک زمانی، داستان کسانی مثل یارا و باسل از آنِ دنیای دیگری میشود، بیربط به زندگی روزمرهی دیگران و بهآهستگی بیاهمیت و فراموش میشود.
🔸 شاید برجسته ساختن یا اشاره به وجوهِ غیرطبیعیِ زلزلهی اخیر به تلاش برای بازیابی «روایت انقلاب» مردم سوریه کمک کند. نشان دادن ابعاد غیرطبیعی این زلزله و تمایز نهادن میان شکست انقلابی و بیحاصل بودن انقلاب (فرمول روایت رسمی) گام برداشتن در مسیر برهم زدنِ معادل بدشگون و افواهی از قیام مردم سوریه است، اینکه «انقلاب سوریه معادلِ شومِ تباهی است». اشارات کوچکی که ابعاد مصنوعی و ساختهشدهیِ این زلزله را نشان دهند، تلاشی است بیاندازه ناچیز برای بازیابی روایتهای فردی جانباختگان این زلزله؛ کوششی است برای نشانه رفتن رنج و خشم آنها، اما نه به سوی انقلاب بلکه به سوی شرایط همچنان پابرجایی که زمینهساز انقلاب شدند.
🔸 این جستار کوتاه توان و امکان بررسی همهجانبه و دقیق ابعاد غیرطبیعی زلزلهیِ اخیر را ندارد، پرداختن به تبعات سیاستهای سرمایهداری در ترکیه که منجر به این فاجعهی بزرگ شد خارج از توان این مقاله است. در اینجا موضوع بحث تنها به برجسته ساختن نقش رژیم ترکیه و پروژهی اشغالگری این رژیم در تعمیق فاجعهیِ اخیر در جغرافیای سوریه محدود میشود...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3pC
📷 ترجمهی دیوارنوشتهروی آوارهای زلزله در تصویری که برای این مقاله انتخاب کردهایم: «ما مُردیم ... سپاس از یارینکردنتان.»
#آرش_اسدی
#زلزله_ترکیه_سوریه
#اقتصاد_سیاسی #خاورمیانه
#انقلاب_سوریه
#عفرین #روژاوا
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روایت رنج و خشم
ابعاد غیرطبیعی زلزلهی ترکیه و سوریه نوشتهی: آرش اسدی آنچه در میان تصاویر زلزلهی اخیرِ ترکیه و سوریه بیش از همه جلبنظر میکند، سرنوشت غمبار «روایتِ انقلاب» مردم سوریه است. انقلابی که اکنون بخش…