دلم گرفته ، ای دوست! هوای #گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من ؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
#سیمین_بهبهانی
➖➖➖➖➖
تو #گریه میکنی و خنده میکند گلزار
از این گریستن و خنده، بدگمان شدهایم
مجالِ بستنِ عهدی به ما نداد، سپهر
سحر، شکفته و هنگامِ شب، خزان شدهایم
#پروین_اعتصامی
➖➖➖➖➖
به جای شکر گاهی صخرهها در #گریه میگویند
چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را ؟
#فاضل_نظری
➖➖➖➖➖
تو را خبر ز دل بے قرار باید و نیست
غم تو هست ولے غمگسار باید و نیست
اسیر #گریه ے بے اختیار خویشتنم
فغان ڪه در ڪف من اختیار باید و نیست
#رهی_معیرى
➖➖➖➖➖
گریه های زنی را میشنوم
که در شعر کوتاه یک مرد
بلند بلند #گریه میکند.
#کوروش_نامی
➖➖➖➖➖
بیڪِسانیم
گذاری به سرِ ما ڪه ڪند؟
مگر از #گریه
گهی بگذرد آب از سر ما...
#كلیم_كاشانی
➖➖➖➖➖
خیره آن دیده که آبش نبرد #گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود
#حافظ
➖➖➖➖➖
به کویش هرکه را در خاک و خون افتاده
می بینم
ز روی پیش بینی #گریه ام بر خویش می آید
#طالب_آملی
➖➖➖➖➖
آنقدر باش که خالی کنم از #گریه دلی
نیست چون گوهر دیگر که نثار تو کنم
#صائب_تبریزی
➖➖➖➖➖
ایرانِ من زنیست کتک خورده
با دست پاک میکند اشکش را
از انقلاب تا شبِ آزادی،
با #گریه میکشد چمدانش را...
#اهورا_فروزان
➖➖➖➖➖
بیوفایی میکنی من هم تماشا میکنم
فرصتی تازه برای #گریه پیدا میکنم
از کنارم رفتهای، اما به یادم مانده است
خاطراتی که دلم را خوش به آنها میکنم
#فریدون_مشیری
➖➖➖➖➖
تو هم رفتی و مجنون را ندیدی
به دورِ من حصارِ غم ڪشیدی
نمیشد روزِ من اندوه و #گریه
اگر دیشب به دادم می رسیدی!
#ناصر_صادقى
➖➖➖➖➖
گفتی که سیر #گریه کنم، آب روشنیست
من آتشم رفیق! عوض کن بهانه را...
#سیدسعید_صاحبعلم
➖➖➖➖➖
ای دوست غم تو سر به سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مـــرا
من #گریه و ســـوز دل نمیدانستــم
استاد تغافل تــــو آمــوخت مـــرا
#خاقانى
➖➖➖➖➖
#گریه های هر شبم مرهم برای من نشد
آن وفاداری که باید در وفای من ....نشد
درد خود گفتم برای دیگران اما چه سود
عمر من طی شد ولی او مبتلای من نشد
#محرم_زمانی
➖➖➖➖➖
شکست عهد من وگفت: هر چه بود، گذشت
به #گریه گفتمش: آری، ولی چه زود گذشت !
بهار بود و تـــــو بودیّ و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتیّ و هر چه بود، گذشت !
#ایرج_دهقان
➖➖➖➖➖
آنکه آسوٖدهی خواب است به بازویِ رقیب
بالشِ نم زده از #گریه چه می داند چیست؟
#مسیح_مسیحا
➖➖➖➖➖
نهال عشق که برگش غم است و بار افسوس
اگر ز #گریه نشد سبز صد هزار افسوس..
#کلیم_همدانی
➖➖➖➖➖
یڪ شب هوای #گریه
یڪ شب هوای فــریاد
امشب دلم
هوای تو ڪرده است...
#حسین_منزوى
➖➖➖➖➖
امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
مهد زمین ز #گریهٔ من غرق آب بود
از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود
#محتشم_کاشانی
➖➖➖➖➖
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من ؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
#سیمین_بهبهانی
➖➖➖➖➖
تو #گریه میکنی و خنده میکند گلزار
از این گریستن و خنده، بدگمان شدهایم
مجالِ بستنِ عهدی به ما نداد، سپهر
سحر، شکفته و هنگامِ شب، خزان شدهایم
#پروین_اعتصامی
➖➖➖➖➖
به جای شکر گاهی صخرهها در #گریه میگویند
چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را ؟
#فاضل_نظری
➖➖➖➖➖
تو را خبر ز دل بے قرار باید و نیست
غم تو هست ولے غمگسار باید و نیست
اسیر #گریه ے بے اختیار خویشتنم
فغان ڪه در ڪف من اختیار باید و نیست
#رهی_معیرى
➖➖➖➖➖
گریه های زنی را میشنوم
که در شعر کوتاه یک مرد
بلند بلند #گریه میکند.
#کوروش_نامی
➖➖➖➖➖
بیڪِسانیم
گذاری به سرِ ما ڪه ڪند؟
مگر از #گریه
گهی بگذرد آب از سر ما...
#كلیم_كاشانی
➖➖➖➖➖
خیره آن دیده که آبش نبرد #گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود
#حافظ
➖➖➖➖➖
به کویش هرکه را در خاک و خون افتاده
می بینم
ز روی پیش بینی #گریه ام بر خویش می آید
#طالب_آملی
➖➖➖➖➖
آنقدر باش که خالی کنم از #گریه دلی
نیست چون گوهر دیگر که نثار تو کنم
#صائب_تبریزی
➖➖➖➖➖
ایرانِ من زنیست کتک خورده
با دست پاک میکند اشکش را
از انقلاب تا شبِ آزادی،
با #گریه میکشد چمدانش را...
#اهورا_فروزان
➖➖➖➖➖
بیوفایی میکنی من هم تماشا میکنم
فرصتی تازه برای #گریه پیدا میکنم
از کنارم رفتهای، اما به یادم مانده است
خاطراتی که دلم را خوش به آنها میکنم
#فریدون_مشیری
➖➖➖➖➖
تو هم رفتی و مجنون را ندیدی
به دورِ من حصارِ غم ڪشیدی
نمیشد روزِ من اندوه و #گریه
اگر دیشب به دادم می رسیدی!
#ناصر_صادقى
➖➖➖➖➖
گفتی که سیر #گریه کنم، آب روشنیست
من آتشم رفیق! عوض کن بهانه را...
#سیدسعید_صاحبعلم
➖➖➖➖➖
ای دوست غم تو سر به سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مـــرا
من #گریه و ســـوز دل نمیدانستــم
استاد تغافل تــــو آمــوخت مـــرا
#خاقانى
➖➖➖➖➖
#گریه های هر شبم مرهم برای من نشد
آن وفاداری که باید در وفای من ....نشد
درد خود گفتم برای دیگران اما چه سود
عمر من طی شد ولی او مبتلای من نشد
#محرم_زمانی
➖➖➖➖➖
شکست عهد من وگفت: هر چه بود، گذشت
به #گریه گفتمش: آری، ولی چه زود گذشت !
بهار بود و تـــــو بودیّ و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتیّ و هر چه بود، گذشت !
#ایرج_دهقان
➖➖➖➖➖
آنکه آسوٖدهی خواب است به بازویِ رقیب
بالشِ نم زده از #گریه چه می داند چیست؟
#مسیح_مسیحا
➖➖➖➖➖
نهال عشق که برگش غم است و بار افسوس
اگر ز #گریه نشد سبز صد هزار افسوس..
#کلیم_همدانی
➖➖➖➖➖
یڪ شب هوای #گریه
یڪ شب هوای فــریاد
امشب دلم
هوای تو ڪرده است...
#حسین_منزوى
➖➖➖➖➖
امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
مهد زمین ز #گریهٔ من غرق آب بود
از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود
#محتشم_کاشانی
➖➖➖➖➖
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور / #بوته_زار
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور / #بوته_زار
#خاطرات
در خاطرات اسدالله ملک ،
نوازنده ماهر ویلون ،
خواندم که میگفت:
من در اتاقم هر روز تمرین ویلون میکردم. بعد از مدتی دیدم دختر جوانی در اتاقش که روبروی اتاق من بود نشسته و معلومه که داره به صدای ساز من گوش میده...
و روزهای بعد هم آن دختر جوان همان جا می نشست و من هم تمرین میکردم..
طولی نکشید که دلباخته اش شدم!!!
و مشتاق تر و دلباخته پرشورتراز قبل تمرین میکردم و گاهی لبخند رضایتش را حس میکردم...
عاشق شده ای ،
ای دل سودات مبارک باد . . .
بعداز مدتی یکروز دیدم دختر نیامد
دلم سخت گرفت...
روز بعدهم پیداش نشد و روز بعد هم ، دیگه انگار آب شده بود رفته بود زمین...
ملک در ادامه میگه: دیگه طاقت نیاوردم پاشدم رفتم درب خونه شون رو زدم یکی اومد بیرون من سراغ اون دختر رو گرفتم و ماجرا رو براش تعریف کردم.
اون شخص گفت پس شما نوازنده اون آهنگهایی هستین که لیلی رو ازخود،
بی خود کرده بود آره؟
من گفتم لیلی؟
پاسخ داد آره لیلی بود و مرتب ،
تعریف شما را میکرد...
گفتم خب لیلی کجا رفته؟
و اون آهی کشید و پاسخ داد
لیلی .... فوت کرد....!!!!!
من پرسیدم چرا...
پاسخ داد: لیلی از هردوپا فلج ،
و بیمار بود......
اسدالله ملک میگه خشکم زد.
همه ی بدنم مثل یه تیکه یخ شد....
لیلی . . .
لیلی من . . .
یعنی او فلج و بیمار بوده . . . ؟
میگه با پاهایی لرزان کشان کشان خودم رو به خونه رسوندم و عقده ام ترکید...
گریه برای لیلی ام . . .
گریه ی لیلی
ملک از خود بیخود میشه.
تمام وجودش پراز عشق لیلی ای ،
که دیگر نیست . . .
در این عالم نیروی درونش به جنبش درمیاد و آرشه اش روی سیم های آماده ویلون میشینه ،
و شاهکاری توامان ،
باگریه هایش برای لیلی اش ،
خلق میشه.)
عزیز :
قصه لیلی تموم شد ولی شاهکاری خلق شد که اسدالله ملک اسمش را گذاشت
#گریه_ی_لیلی
در خاطرات اسدالله ملک ،
نوازنده ماهر ویلون ،
خواندم که میگفت:
من در اتاقم هر روز تمرین ویلون میکردم. بعد از مدتی دیدم دختر جوانی در اتاقش که روبروی اتاق من بود نشسته و معلومه که داره به صدای ساز من گوش میده...
و روزهای بعد هم آن دختر جوان همان جا می نشست و من هم تمرین میکردم..
طولی نکشید که دلباخته اش شدم!!!
و مشتاق تر و دلباخته پرشورتراز قبل تمرین میکردم و گاهی لبخند رضایتش را حس میکردم...
عاشق شده ای ،
ای دل سودات مبارک باد . . .
بعداز مدتی یکروز دیدم دختر نیامد
دلم سخت گرفت...
روز بعدهم پیداش نشد و روز بعد هم ، دیگه انگار آب شده بود رفته بود زمین...
ملک در ادامه میگه: دیگه طاقت نیاوردم پاشدم رفتم درب خونه شون رو زدم یکی اومد بیرون من سراغ اون دختر رو گرفتم و ماجرا رو براش تعریف کردم.
اون شخص گفت پس شما نوازنده اون آهنگهایی هستین که لیلی رو ازخود،
بی خود کرده بود آره؟
من گفتم لیلی؟
پاسخ داد آره لیلی بود و مرتب ،
تعریف شما را میکرد...
گفتم خب لیلی کجا رفته؟
و اون آهی کشید و پاسخ داد
لیلی .... فوت کرد....!!!!!
من پرسیدم چرا...
پاسخ داد: لیلی از هردوپا فلج ،
و بیمار بود......
اسدالله ملک میگه خشکم زد.
همه ی بدنم مثل یه تیکه یخ شد....
لیلی . . .
لیلی من . . .
یعنی او فلج و بیمار بوده . . . ؟
میگه با پاهایی لرزان کشان کشان خودم رو به خونه رسوندم و عقده ام ترکید...
گریه برای لیلی ام . . .
گریه ی لیلی
ملک از خود بیخود میشه.
تمام وجودش پراز عشق لیلی ای ،
که دیگر نیست . . .
در این عالم نیروی درونش به جنبش درمیاد و آرشه اش روی سیم های آماده ویلون میشینه ،
و شاهکاری توامان ،
باگریه هایش برای لیلی اش ،
خلق میشه.)
عزیز :
قصه لیلی تموم شد ولی شاهکاری خلق شد که اسدالله ملک اسمش را گذاشت
#گریه_ی_لیلی
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟
بین برادران خودم هم زیادی ام!
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#در_برزخ_بهشت
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟
بین برادران خودم هم زیادی ام!
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#در_برزخ_بهشت
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#بوته_زار
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#بوته_زار
گفته بودم پیش از این، « گلخانه ی رنگ » من است
حال می گویم جهان، پیراهن تنگ من است
استخوان های مرا در پنجه، آخر خرد کرد
آنکه می پنداشتم چون موم در چنگ من است
دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است
از نبردی نابرابر باز می گردم! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه ی جنگ من است
مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است
از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟! کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#نیرنگ
حال می گویم جهان، پیراهن تنگ من است
استخوان های مرا در پنجه، آخر خرد کرد
آنکه می پنداشتم چون موم در چنگ من است
دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است
از نبردی نابرابر باز می گردم! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه ی جنگ من است
مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است
از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟! کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#نیرنگ