و آنک باشد در نصیحت دادن عشاق عشق
نیست او را حاصلی جز سخره سودا شدن
عشق بوی مشک دارد زان سبب رسوا بود
مشک را کی چاره باشد از چنین رسوا شدن
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گر چه دور افتد بایدش آن جا شدن
#مولانای_جان
نیست او را حاصلی جز سخره سودا شدن
عشق بوی مشک دارد زان سبب رسوا بود
مشک را کی چاره باشد از چنین رسوا شدن
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گر چه دور افتد بایدش آن جا شدن
#مولانای_جان
چپ و راست هر سو بِتابَم همی
سر و پای گیتی نیابم همی
یَکی بَد کُنَد نیکْ پیش آیَدَش
جَهان بنده و بخت خویش آیَدَش
یَکی جز به نیکی جَهان نَسْپَرَد
همی از نژندی فرو پژمرَد
مدار ایچ تیمار با جان به هم
به گیتی مکن جان و دل را دُژَم
یَکی دان از او هر چه آید همی
که جاوید با تو نَپاید همی
#فردوسی
#داستان_سیاوش
با آرزوی اینکه:
به مِهر و به داد و به خوی و خرَد
زمانه همی از تو رامِش برَد
سر و پای گیتی نیابم همی
یَکی بَد کُنَد نیکْ پیش آیَدَش
جَهان بنده و بخت خویش آیَدَش
یَکی جز به نیکی جَهان نَسْپَرَد
همی از نژندی فرو پژمرَد
مدار ایچ تیمار با جان به هم
به گیتی مکن جان و دل را دُژَم
یَکی دان از او هر چه آید همی
که جاوید با تو نَپاید همی
#فردوسی
#داستان_سیاوش
با آرزوی اینکه:
به مِهر و به داد و به خوی و خرَد
زمانه همی از تو رامِش برَد
تیرباران عشق خوبان را
دل شوریدگان سپر باشد
عاشقان کشتگان معشوقند
هر که زندهست در خطر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
کس ندانم که دل بدو ندهد
مگر آن کس که بی بصر باشد
عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهب عاشقان دگر باشد
پای رفتن نماند سعدی را
مرغ عاشق بریده پر باشد
#سعدی
دل شوریدگان سپر باشد
عاشقان کشتگان معشوقند
هر که زندهست در خطر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
کس ندانم که دل بدو ندهد
مگر آن کس که بی بصر باشد
عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهب عاشقان دگر باشد
پای رفتن نماند سعدی را
مرغ عاشق بریده پر باشد
#سعدی
.
نظری کن به من خسته که ارباب کرم
به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند
عاشقان را ز بر خویش مران تا بر تو
سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند
گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن
کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند
#سعدی
نظری کن به من خسته که ارباب کرم
به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند
عاشقان را ز بر خویش مران تا بر تو
سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند
گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن
کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند
#سعدی
کجای این درهی پر سایه خوابیده بودیم
که جز صدای تیهوها
و بوی آویشن بر شانههایم
چیزی را به یاد نمیآورم ؟
همیشه دلهرهی گمشدنت را داشتم
یقین داشتم وقتی بیدار شوم
تو رفتهای
و زمین دیگرگونه میچرخد
یقین دارم اما
که خواب ندیدهام
که تو در کنارم بودهای
که با تو سخن گفتهام
به سایهسار دره که رسیدهایم
تو ساقهی مرزنگوشی زیر دماغمان گرفتهای
و دیگر
چیزی به یادم نمانده است
#منوچهر_آتشی
که جز صدای تیهوها
و بوی آویشن بر شانههایم
چیزی را به یاد نمیآورم ؟
همیشه دلهرهی گمشدنت را داشتم
یقین داشتم وقتی بیدار شوم
تو رفتهای
و زمین دیگرگونه میچرخد
یقین دارم اما
که خواب ندیدهام
که تو در کنارم بودهای
که با تو سخن گفتهام
به سایهسار دره که رسیدهایم
تو ساقهی مرزنگوشی زیر دماغمان گرفتهای
و دیگر
چیزی به یادم نمانده است
#منوچهر_آتشی
بدیدم آنچه در هجر جمالش
خداوندا نبیند کس مثالش
به کنج خلوت هجران شب و روز
تسلی میدهم دل با خیالش
بود دوزخ زهجرانش کفایت
بود فردوس رمزی از وصالش
حرام است از چه قتل بی گناهان
بشرع عاشقی کرده حلالش
زمی ساقی بما دردی ببخشای
نیم گر درخور صاف زلالش
مگر مه شد مقابل با تو کافتاد
کلف بر چهره او را ز انفعالش
خرابم کرد اگر چشمش نگهدار
خداوند از آسیب و زوالش
نمیپرسی که مرغی بود ما را
گرفتار قفس چونست حالش
بهشت آندم بهشت از دست اسرار
که دید آدم فریب آن دانه خالش
#ملا هادی سبزواری
خداوندا نبیند کس مثالش
به کنج خلوت هجران شب و روز
تسلی میدهم دل با خیالش
بود دوزخ زهجرانش کفایت
بود فردوس رمزی از وصالش
حرام است از چه قتل بی گناهان
بشرع عاشقی کرده حلالش
زمی ساقی بما دردی ببخشای
نیم گر درخور صاف زلالش
مگر مه شد مقابل با تو کافتاد
کلف بر چهره او را ز انفعالش
خرابم کرد اگر چشمش نگهدار
خداوند از آسیب و زوالش
نمیپرسی که مرغی بود ما را
گرفتار قفس چونست حالش
بهشت آندم بهشت از دست اسرار
که دید آدم فریب آن دانه خالش
#ملا هادی سبزواری
در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی
بر روی تو نشیند ای ننگ زندگانی
هر ذرهای دوان است تا زندگی بیابد
تو ذرهای نداری آهنگ زندگانی
گر ز آنک زندگانی بودی مثال سنگی
خوش چشمهها دویدی از سنگ زندگانی
در آینه بدیدم نقش خیال فانی
گفتم چیی تو گفتا من زنگ زندگانی
اندر حیات باقی یابی تو زندگان را
وین باقیان کیانند دلتنگ زندگانی
آنها که اهل صلحند بردند زندگی را
وین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی
دیوان شمس/۲۹۶۱
#مولوی
بر روی تو نشیند ای ننگ زندگانی
هر ذرهای دوان است تا زندگی بیابد
تو ذرهای نداری آهنگ زندگانی
گر ز آنک زندگانی بودی مثال سنگی
خوش چشمهها دویدی از سنگ زندگانی
در آینه بدیدم نقش خیال فانی
گفتم چیی تو گفتا من زنگ زندگانی
اندر حیات باقی یابی تو زندگان را
وین باقیان کیانند دلتنگ زندگانی
آنها که اهل صلحند بردند زندگی را
وین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی
دیوان شمس/۲۹۶۱
#مولوی
سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگی عشق بر همه عقلها افزون آید.
دریغا همه جهان و جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودندی...
#عینالقضات_همدانی
ـ تمهیدات
دریغا همه جهان و جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودندی...
#عینالقضات_همدانی
ـ تمهیدات
راست گفتهاند دانایان که هر که بنام فریفته شود بنان اندر ماند و هر که بنان خیانت کند به جامه اندر ماند.
خواجه نظام الملک
سیاستنامه
خواجه نظام الملک
سیاستنامه
آخر دانی که جز از رزق معده رزق های دیگر هست: رزق قلب ست و رزق روح ست،
رزق قالب همه کس را دهند
امّا رزق دل و جان، هر کسی را ندهند.
تمهیدات
عین القضات همدانی
رزق قالب همه کس را دهند
امّا رزق دل و جان، هر کسی را ندهند.
تمهیدات
عین القضات همدانی
من ز دست تو خویشتن بکشم
تا تو دستی به خون نیالایی
تو چه دانی که بر تو نگذشته است
شب هجران و روز تنهایی
#شیخ اجل سعدی غزل ۵۱۲
تا تو دستی به خون نیالایی
تو چه دانی که بر تو نگذشته است
شب هجران و روز تنهایی
#شیخ اجل سعدی غزل ۵۱۲