من رند خراباتم ایمن ز کراماتم
در گوشهٔ میخانه دائم به مناجاتم
سر حلقهٔ رندانم ساقی حریفانم
نه زاهد و درویشم ، سلطان خراباتم
من آینهٔ اویم ، در آینه او جویم
از ذوق سخن گویم آسوده ز طاماتم
خواهی که صفات او در ذات یکی بینی
مجموع صفاتش بین در آینهٔ ذاتم
من سید عشاقم بگزیدهٔ آفاقم
در هر دو جهان طاقم اینست کراماتم
#شاه_نعمتالله_ولی
در گوشهٔ میخانه دائم به مناجاتم
سر حلقهٔ رندانم ساقی حریفانم
نه زاهد و درویشم ، سلطان خراباتم
من آینهٔ اویم ، در آینه او جویم
از ذوق سخن گویم آسوده ز طاماتم
خواهی که صفات او در ذات یکی بینی
مجموع صفاتش بین در آینهٔ ذاتم
من سید عشاقم بگزیدهٔ آفاقم
در هر دو جهان طاقم اینست کراماتم
#شاه_نعمتالله_ولی
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
#حافظ جان
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
#حافظ جان
مردمان سه گروهند:
گروهی آنند که نه آزرده با تو آزار دارند
وگروهی آنند که بیازاری بیازارند
وگروهی آنند که بیازاری نیازارند
و اینان جوانمردانند...
شيخ ابوالحسن خرقانی
گروهی آنند که نه آزرده با تو آزار دارند
وگروهی آنند که بیازاری بیازارند
وگروهی آنند که بیازاری نیازارند
و اینان جوانمردانند...
شيخ ابوالحسن خرقانی
مدد از تنبورم
مهرداد ملکی
منم و تنبور و شورم مدد از تنبورم
مدد از مهنه* از ماهان از نيشابورم
مدد از نور از نور از نور از نورت از نورم
مدد از شيخ خرقانى ز دم ربّانى
مدد از پير بسطامى مدد از سلطانى
مدد از فيض كاشانى از غوث گيلانى🎻🎻
مدد از مهنه* از ماهان از نيشابورم
مدد از نور از نور از نور از نورت از نورم
مدد از شيخ خرقانى ز دم ربّانى
مدد از پير بسطامى مدد از سلطانى
مدد از فيض كاشانى از غوث گيلانى🎻🎻
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می کنی
هوشنگ ابتهاج
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می کنی
هوشنگ ابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باور آدمهای ساده را خراب نکن
آدمهای ساده با تو تا ته خط می آیند
و اگر بی معرفتی ببینند، قهر نمی کنند!
میمیرند
مرگِ پروانه را آیا دیده ای؟
پروانه با یک تلنگر میمیرد
#سیمین_بهبهانی
آدمهای ساده با تو تا ته خط می آیند
و اگر بی معرفتی ببینند، قهر نمی کنند!
میمیرند
مرگِ پروانه را آیا دیده ای؟
پروانه با یک تلنگر میمیرد
#سیمین_بهبهانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دل میستاند از من و جان میدهد به من
آرام جان و کام جهان میدهد به من
هوشنگ ابتهاج
همایون شجریان
آرام جان و کام جهان میدهد به من
هوشنگ ابتهاج
همایون شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تمام علوم اولیای الهی در
بسم الله به ودیعه نهاده شده ؛
پس بسم الله برای ولی الهی ،
قائم مقام تمام اسماء الله است.
#فتوحات_مکیه
#شیخ_ابن_عربی
بسم الله به ودیعه نهاده شده ؛
پس بسم الله برای ولی الهی ،
قائم مقام تمام اسماء الله است.
#فتوحات_مکیه
#شیخ_ابن_عربی
ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست
رخ بر رخش مدار! که آن یار نازکست..
مولوی
رخ بر رخش مدار! که آن یار نازکست..
مولوی
حریف :
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
«حافظ»
دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صفنشینان نیکخواه
«حافظ»
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
«حافظ»
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
«حافظ»
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
«حافظ»
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
«حافظ»
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
«خیام»
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
«مولوی»
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
«مولوی»
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
«حافظ»
دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صفنشینان نیکخواه
«حافظ»
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
«حافظ»
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
«حافظ»
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
«حافظ»
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
«حافظ»
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
«خیام»
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
«مولوی»
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
«مولوی»
تو
اگر از من
دوری میگزینی
برای آن است که مرا مهذّب گردانی
آخر تو فرزانگی و خِرَدی
که بی تو من مهذّب نتوانم شد
اگر نه امید دیدار تو
همیشه با من بود
این جدایی را
یک دم تحمل نمیتوانستم کرد
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس_تبریزی
ترجمهی غزل ۳۱۹ ابیات ۲ و ۶
اگر از من
دوری میگزینی
برای آن است که مرا مهذّب گردانی
آخر تو فرزانگی و خِرَدی
که بی تو من مهذّب نتوانم شد
اگر نه امید دیدار تو
همیشه با من بود
این جدایی را
یک دم تحمل نمیتوانستم کرد
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس_تبریزی
ترجمهی غزل ۳۱۹ ابیات ۲ و ۶
من در آن معرض نیستم
که تو را سفر فرمایم.
من
بر خود
نهم سفر را
جهت صلاح کار شما.
زیرا فراق پزنده است.
من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم،
سفرِ من برای برآمدن کار توست،
اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟
در کعبه باشم و یا در استنبول تفاوت نکند.
الّا آن است که البته فراق پخته میکند
و مُهذّب میکند.
اکنون مهذّب و پختۀ وصال اولیتر،
یا پختۀ فراق؟
اینکه در وصال پخته شود
و چشم باز کند کجا،
و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود،
تا کی در پرده راه یابد؟
چه ماند بِدانکه
در اندرون پرده باشد مقیم؟
#حضرت_شمس_تبریزی
که تو را سفر فرمایم.
من
بر خود
نهم سفر را
جهت صلاح کار شما.
زیرا فراق پزنده است.
من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم،
سفرِ من برای برآمدن کار توست،
اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟
در کعبه باشم و یا در استنبول تفاوت نکند.
الّا آن است که البته فراق پخته میکند
و مُهذّب میکند.
اکنون مهذّب و پختۀ وصال اولیتر،
یا پختۀ فراق؟
اینکه در وصال پخته شود
و چشم باز کند کجا،
و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود،
تا کی در پرده راه یابد؟
چه ماند بِدانکه
در اندرون پرده باشد مقیم؟
#حضرت_شمس_تبریزی
آینه جان! آینه! پناه به روحت!
در تو گریزم که کس نجویدم اسرار.
لانهٔ زنبور لحظههاست مرا عمر
میگَزد و میگریزد،
آه!
چه دشوار!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
در تو گریزم که کس نجویدم اسرار.
لانهٔ زنبور لحظههاست مرا عمر
میگَزد و میگریزد،
آه!
چه دشوار!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایقِ صحبت بزم تو شدن، آسان نیست
#هوشنگ_ابتهاج
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایقِ صحبت بزم تو شدن، آسان نیست
#هوشنگ_ابتهاج