Ey Yare Man
Hayedeh
ای یار من
هایده
○●شعر:مولانا
○●آهنگساز: انوشیروان روحانی
هایده
○●شعر:مولانا
○●آهنگساز: انوشیروان روحانی
اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بیدین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهیدستم؟
واعظ قزوینی
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهیدستم؟
واعظ قزوینی
آنم که در این شهر، کسی نیست مرا
در باغِ جهان، قدرِ خَسی نیست مرا
در بندِ بلا، همنفسی نیست مرا
فریاد که فریادرسی نیست مرا...
#آصفی_هروی
آنم که در این شهر، کسی نیست مرا
در باغِ جهان، قدرِ خَسی نیست مرا
در بندِ بلا، همنفسی نیست مرا
فریاد که فریادرسی نیست مرا...
#آصفی_هروی
هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد
که به جاندادن من گریهٔ بسیار نکرد
هیچ سنگین دل بیرحم به غیر از تو نبود
که سرود غم من در دل او کار نکرد
#وحشی_بافقی
که به جاندادن من گریهٔ بسیار نکرد
هیچ سنگین دل بیرحم به غیر از تو نبود
که سرود غم من در دل او کار نکرد
#وحشی_بافقی
غزلی از خواجۀ اهل راز
در نظربازی ما بیخبران حيرانند
من چنينم که نمودم، دگر ايشان دانند
عاقلان نقطۀ پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در اين دايره سرگردانند
جلوهگاهِ رخِ او ديدۀ من تنها نيست
ماه و خورشيد همين آينه میگردانند
عهد ما با لب شيريندهنان بست خدا
ما همه بنده و اين قوم خداوندانند
مفلسانيم و هوای می و مطرب داريم
آه اگر خرقۀ پشمين به گرو نستانند
وصل خورشيد به شبپرّۀ اعمی نرسد
که در آن آينه صاحبنظران حيرانند
لافِ عشق و گله از يار؟! زهی لافِ دروغ!
عشقبازانِ چنين مستحقِ هجرانند
مگرم چشمِ سياهِ تو بياموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم، چه شد؟
ديو بگريزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از انديشۀ ما مغبچگان
بعد از اين خرقه صوفی به گرو نستانند
(دیوان حافظ، چاپ قزوینی ــ غنی، به اهتمام عبدالکریم جربزهدار، صص 198 – 197)
در نظربازی ما بیخبران حيرانند
من چنينم که نمودم، دگر ايشان دانند
عاقلان نقطۀ پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در اين دايره سرگردانند
جلوهگاهِ رخِ او ديدۀ من تنها نيست
ماه و خورشيد همين آينه میگردانند
عهد ما با لب شيريندهنان بست خدا
ما همه بنده و اين قوم خداوندانند
مفلسانيم و هوای می و مطرب داريم
آه اگر خرقۀ پشمين به گرو نستانند
وصل خورشيد به شبپرّۀ اعمی نرسد
که در آن آينه صاحبنظران حيرانند
لافِ عشق و گله از يار؟! زهی لافِ دروغ!
عشقبازانِ چنين مستحقِ هجرانند
مگرم چشمِ سياهِ تو بياموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم، چه شد؟
ديو بگريزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از انديشۀ ما مغبچگان
بعد از اين خرقه صوفی به گرو نستانند
(دیوان حافظ، چاپ قزوینی ــ غنی، به اهتمام عبدالکریم جربزهدار، صص 198 – 197)
از صحبت خلق، دیده بردوختهام
وز لاله، طریق صحبت آموختهام
عیبم مکن ار به ظاهر افروختهام
در باطن من نگر که چون سوختهام
#شیخ_ابوالواسع
وز لاله، طریق صحبت آموختهام
عیبم مکن ار به ظاهر افروختهام
در باطن من نگر که چون سوختهام
#شیخ_ابوالواسع
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قطعه «شفق قطبی»
از دوئت «لیرا»
پیانو و کیبورد #آرش_هژیرآزاد
ویولن #یگانه_حسینی_نیا
شبتون آرام
فرداتون زیبا
از دوئت «لیرا»
پیانو و کیبورد #آرش_هژیرآزاد
ویولن #یگانه_حسینی_نیا
شبتون آرام
فرداتون زیبا
باور نکن پای رقیبی در میان باشد
من می روم تا عشق سهم دیگران باشد
سر می گذارم روی زانویم نمی خواهم
برشانه هایت دیگر این بار گران باشد
تنها رهایم کن نگهبانی نمی خواهم
بهتر که این گنجینه دست یاغیان باشد
در شعرهایم دیگر از شیراز می گویم
حتی اگر عمری دلم در اصفهان باشد
چون زنده رود آن قدر مغرورم که میمیرم
تا نام من بی نام دریا جاودان باشد
این عشق را می خواستم روزی به هر قیمت
حالا نمی خواهم اگر هم رایگان باشد
اعظم سعادتمند
باور نکن پای رقیبی در میان باشد
من می روم تا عشق سهم دیگران باشد
سر می گذارم روی زانویم نمی خواهم
برشانه هایت دیگر این بار گران باشد
تنها رهایم کن نگهبانی نمی خواهم
بهتر که این گنجینه دست یاغیان باشد
در شعرهایم دیگر از شیراز می گویم
حتی اگر عمری دلم در اصفهان باشد
چون زنده رود آن قدر مغرورم که میمیرم
تا نام من بی نام دریا جاودان باشد
این عشق را می خواستم روزی به هر قیمت
حالا نمی خواهم اگر هم رایگان باشد
اعظم سعادتمند