معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.2K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست

بی‌آنکه کسی فکند او را
از پایه‌ی خود فرو فتد پست

مرغی که تواش همای خوانی
جغدی است کز آشیان ما جست

#خاقانی
با هرکه انس گیری از او سوخته شوی

#خاقانی
با هرکه انس گیری از او سوخته شوی

#خاقانی
آبنوسم در بُن دریا نشینم با صدف
خس نٖیَم تا بر سر آیم، کف بود همتای من


#خاقانی

آبنوس: چوب سخت و سنگینی که در آب فرو می رود
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

#خاقانی
گر ، همه مملکت و ، مالِ جهان ، جمع کنیم ،

لیک ، جز پیرهنِ گور ، ز دنیا ، نَبَریم ،




پادشاها ، تو ، کریمی و رحیمی و غفور ،

دستِ ما گیر ، که درماندهٔ بی بال و پَریم ،




#پیرهن گور = کفن





#خاقانی
مَه نجویَم ،،، مَه ، مرا رویِ تو ، بس ،

گُل نبویَم ،،، گُل ، مرا رویِ تو ، بس ،





عقلِ من ، دیوانهٔ عشقِ تو شد ،

بندش ،،، از زنجیرِ گیسویِ تو ، بس ،





#خاقانی
به دعای سحری خواستمت
کارم افتاد به آهِ سحری

#خاقانی
عشق مهمان دل است و
جان و دل مهمان او

من دل و جان پیش مهمان درکشم
هر صبح دم …!


#خاقانی

تن سپر کردیم پیش تیر باران جفا

هرچه زخم آید ببوسیم و ز مرهم فارغیم

#خاقانی
این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
وین زلف عنبرینت آتش ز جان برآرد
هر بامداد خورشید از رشک خاک پایت
واخجلتا سرایان سر ز آسمان برآرد

#خاقانی
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید

یا تو به دم صبح سلامی نسپردی
یا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانید

من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید

باد آمد و بگسست هوا را زره ابر
بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید

بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد
زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید

عمری است که چون خاک جگر تشنهٔ عشقم
و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید

مرغی است دلم طرفه که بر دام تو زد عشق
خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید

خاقانی ازین طالع خود کام چه جوئی
کو چاشنی کام به کامت نرسانید

نایافتن کام دلت کام دل توست
پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید

#خاقانی
از دو عالم، دامن جان درکشم
هر صبحدم

پای نومیدی، به دامان درکشم
هر صبحدم

عشق
مهمان دل ست و
جان و دل مهمان او

من دل و جان پیش مهمان درکشم
هر صبحدم

#خاقانی
ﻣﺎ ﻗﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺩﺳﺖ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﺎﺱ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ

ﺩﺳﺖ ﺳﻮﻡ ﻣﺎﺭﺱ ﮔﺸﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ

ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﺟﻮﺭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺗﺨﺘﻪ ﻧﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ

ﺑﺎﺯﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿﻢ

#خاقانی
خواهی که شود دل تو چون آئینه
ده چیز برون کن از میانِ سینه

حرص و دغل و بُخل و حرام و غیبت
بغض و حسد و کِبر و ریا و کینه...

#خاقانی
آنجا که قضا رهزن حال تو شود
گر خانه حصار است وبال تو شود

چون رحمت حق شامل حال تو شود
صحرای گشاده حصن مال تو شود

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۱۱۵
خستگی سینهٔ ما را
خیالت مرهم است !

ای به هجران خسته مارا
خسته را مرهم فرست..

#خاقانی
گر بد دارد و گر نکو او داند
گر جرم کند و گر عفو او داند

تا زنده‌ام از وفا نگردانم سر
من بر سر اینم آن او او داند

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۱۴۳
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو

آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹
مرا تا جان بود جانان تو باشی
ز جان خوش‌تر چه باشد آن تو باشی

#خاقانی