صورت تن گو بُرو، من کیستم
نقش کم ناید چو من باقیستم
چون نَفختُ بودم از لطف خدا
نفخ حق باشم، ز نــای تن جدا
تا نیفتد بانگ نفخش این طرف
تا رهد آن گوهر از تنگین صدف
#مولانا
نقش کم ناید چو من باقیستم
چون نَفختُ بودم از لطف خدا
نفخ حق باشم، ز نــای تن جدا
تا نیفتد بانگ نفخش این طرف
تا رهد آن گوهر از تنگین صدف
#مولانا
نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
#مولانا
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
#مولانا
#آتشکده_نوبهار
ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﻡ ﯾﮏ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﮐﻬﻦ
ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﻠﺦ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ
ﺍﺳﺖ ...
ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺩﻗﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﻗﯿﻘﯽ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺳﺎﻣﺎﻧﯿﺎﻥ ﺳﺮﻭﺩﻩ
ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻟﻬﺮﺍﺳﭗ
ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﯿﺎﻧﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ﻭ ﺯﺍﻥ ﭘﺲ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ
ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ
ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻓﻼﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ
ﻣﯿﺮﻓﺘﻨﺪ ...
ﺩﻗﯿﻘﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻬﺮ
ﻣﮑﻪ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺠﻤﻊ ﺗﺎﺯﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺷﻠﻮﻍ ﻭ ﭘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺑﻮﺩﻩ :.
ﭼﻮ ﮔﺸﺘﺎﺳﭗ ﺭﺍ داد ﻟﻬﺮﺍﺳﭗ ﺗﺨﺖ
ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺑﺴﺖ ﺭﺧﺖ
ﺑﻪ ﺑﻠﺦ ﮔﺰﯾﻦ ﺷﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ
که ﯾﺰﺩﺍﻥ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ در ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﻣﺮ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪﯼ ﭼﻨﺎﻥ
که ﻣﺮ ﻣﮑﻪ ﺭﺍ ﺗﺎﺯﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ.
ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺗﺸﮑﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻣﮑﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ
ﻣﺴﺠﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺎﻡ ﻣﺴﺠﺪ "
ﻧُﻪﮔﻨﺒﺪ " ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ .
ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﻡ ﯾﮏ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﮐﻬﻦ
ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﻠﺦ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ
ﺍﺳﺖ ...
ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺩﻗﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﻗﯿﻘﯽ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺳﺎﻣﺎﻧﯿﺎﻥ ﺳﺮﻭﺩﻩ
ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻟﻬﺮﺍﺳﭗ
ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﯿﺎﻧﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ﻭ ﺯﺍﻥ ﭘﺲ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ
ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ
ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻓﻼﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ
ﻣﯿﺮﻓﺘﻨﺪ ...
ﺩﻗﯿﻘﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻬﺮ
ﻣﮑﻪ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺠﻤﻊ ﺗﺎﺯﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺷﻠﻮﻍ ﻭ ﭘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺑﻮﺩﻩ :.
ﭼﻮ ﮔﺸﺘﺎﺳﭗ ﺭﺍ داد ﻟﻬﺮﺍﺳﭗ ﺗﺨﺖ
ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺑﺴﺖ ﺭﺧﺖ
ﺑﻪ ﺑﻠﺦ ﮔﺰﯾﻦ ﺷﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ
که ﯾﺰﺩﺍﻥ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ در ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﻣﺮ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪﯼ ﭼﻨﺎﻥ
که ﻣﺮ ﻣﮑﻪ ﺭﺍ ﺗﺎﺯﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ.
ﻧﻮﺑﻬﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺗﺸﮑﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻣﮑﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ
ﻣﺴﺠﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺎﻡ ﻣﺴﺠﺪ "
ﻧُﻪﮔﻨﺒﺪ " ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ .
اصلاحیه
دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد...
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش تُرد و لطیف صبح شالیزار
دلم صبحی
سلامی
بوسه ای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند
دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد
دلم تغییر می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...
#نیما_یوشیج❌❌❌❌
جعلی
سراینده بتول مبشری
دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد...
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش تُرد و لطیف صبح شالیزار
دلم صبحی
سلامی
بوسه ای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند
دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد
دلم تغییر می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...
#نیما_یوشیج❌❌❌❌
جعلی
سراینده بتول مبشری
صبح است ساقیا
استاد شجریان
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر مرا پرشراب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم کار صواب کن
#حضرت_حافظ
صبح است ساقیا🎼
استاد:#محمدرضاشجریان 🎤
اهنگسازی:#استادپرویزمشکاتیان
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر مرا پرشراب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم کار صواب کن
#حضرت_حافظ
صبح است ساقیا🎼
استاد:#محمدرضاشجریان 🎤
اهنگسازی:#استادپرویزمشکاتیان
همه آفاق گرفتهست صدای سخنم
تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصدِ سر و چشمِ کجاندازان است
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
آستینی نگرفتم که ببوسم دستی
بوسه گر دست دهد بر قدمِ دوست زنم
باش تا یوسفم از چاه برآید بر گاه
کآورد روشنی دیده ازآن پیرهنم
نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت
من به هیچ آیه و افسون دل از او بر نکنم
نه چراغی است دل من که به بادی میرد
دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم
برس ای موکبِ نوروز خوشآوازه که باز
زحمتِ زاغِ زمستان ببری از چمنم
سایه! شعرم به دل دوست نشستهست و خوش است
کاروان برده به منزل، چه غم از راهزنم
#هوشنگ_ابتهاج
تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصدِ سر و چشمِ کجاندازان است
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
آستینی نگرفتم که ببوسم دستی
بوسه گر دست دهد بر قدمِ دوست زنم
باش تا یوسفم از چاه برآید بر گاه
کآورد روشنی دیده ازآن پیرهنم
نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت
من به هیچ آیه و افسون دل از او بر نکنم
نه چراغی است دل من که به بادی میرد
دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم
برس ای موکبِ نوروز خوشآوازه که باز
زحمتِ زاغِ زمستان ببری از چمنم
سایه! شعرم به دل دوست نشستهست و خوش است
کاروان برده به منزل، چه غم از راهزنم
#هوشنگ_ابتهاج
گر کنی یک ره نظر در شهر جان
نفرت آید مر ترا زین خاکدان
گر بیندازی نگاهی سوی دل
کم شوی در کار دنیا مشتغل
گر بیابی ذوق معنی یک نفس
تلخ گردد بر مذاقت هر نفس
گر سماع نغمه مستان کنی
گوش دل با سوی این دستان کنی
ملاصدرای شیرازی
نفرت آید مر ترا زین خاکدان
گر بیندازی نگاهی سوی دل
کم شوی در کار دنیا مشتغل
گر بیابی ذوق معنی یک نفس
تلخ گردد بر مذاقت هر نفس
گر سماع نغمه مستان کنی
گوش دل با سوی این دستان کنی
ملاصدرای شیرازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرزمین بیکران
کاری از ارکستر نوجوانان رودکی
شاعر و آهنگساز: پرواز همای
تنظیم: محمدرضا نوایی نژاد
با حضور افتخاری پرواز همای
کاری از ارکستر نوجوانان رودکی
شاعر و آهنگساز: پرواز همای
تنظیم: محمدرضا نوایی نژاد
با حضور افتخاری پرواز همای
اصلاحیه
فڪر را پَر بدهید
و نترسید ڪه از سقف عقیده برود بالاتر
فڪر باید بپرد
برسد تا سر ڪوه تردید
و ببیند ڪه میان افق باورها
ڪفر و ایمان چه به هم نزدیڪند
"فڪر اگر پَر بڪشد"
جاے این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بڪشد"
هیچڪس کافر و ننگ و نجس و مشرڪ نیست
همه پاڪیم و رها
#نیما_یوشیج❌❌❌❌
جعلی
سراینده ناشناس
۲۱
فڪر را پَر بدهید
و نترسید ڪه از سقف عقیده برود بالاتر
فڪر باید بپرد
برسد تا سر ڪوه تردید
و ببیند ڪه میان افق باورها
ڪفر و ایمان چه به هم نزدیڪند
"فڪر اگر پَر بڪشد"
جاے این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بڪشد"
هیچڪس کافر و ننگ و نجس و مشرڪ نیست
همه پاڪیم و رها
#نیما_یوشیج❌❌❌❌
جعلی
سراینده ناشناس
۲۱
ازلطف توچون جان شدم ازخویشتن پنهان شدم
ای هست توپنهان شده درهستی پنهان من
گل جامه در از دست تو،ای چشم نرگس مست تو
ای شاخه ها آبست تو،ای باغ بی پایان من
یک لحظه داغم می کشی،یکدم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی،تا وا شودچشمان من
ای جان پیش ازجان ها ای کان پیش از کان ها
ای آن پیش از آن ها،ای آن من، ای آن من،
منزلگه ما خاک نی ،گر تن بریزد باک نی
اندیشه ام افلاک نی،ای وصل توکیوان من
ای بوی تو در آه من ، وی آه تو همراه من
بربوی شاهنشاه من، شد رنگ و بو حیران من
حضرت مولانا
ای هست توپنهان شده درهستی پنهان من
گل جامه در از دست تو،ای چشم نرگس مست تو
ای شاخه ها آبست تو،ای باغ بی پایان من
یک لحظه داغم می کشی،یکدم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی،تا وا شودچشمان من
ای جان پیش ازجان ها ای کان پیش از کان ها
ای آن پیش از آن ها،ای آن من، ای آن من،
منزلگه ما خاک نی ،گر تن بریزد باک نی
اندیشه ام افلاک نی،ای وصل توکیوان من
ای بوی تو در آه من ، وی آه تو همراه من
بربوی شاهنشاه من، شد رنگ و بو حیران من
حضرت مولانا
نشان روی تو جستم به هرکجا که رسیدم
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم
َ#خواجوی_کرمانی
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم
َ#خواجوی_کرمانی
.
مه را ز فلک به طرف بام آوردن
وز روم، کلیسیا به شام آوردن
در وقت سحر نماز شام آوردن
بتوان، نتوان تو را به دام آوردن
سعدی
مه را ز فلک به طرف بام آوردن
وز روم، کلیسیا به شام آوردن
در وقت سحر نماز شام آوردن
بتوان، نتوان تو را به دام آوردن
سعدی
حرف دل
قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮصی ﻧﺒﻮﺩ
حتی ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮمی ﺑﻮﺩ،ﻭلی
ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩﻧﺒﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎی کسی ﺟﻠﻮکسی ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻭلی ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفّ ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،
ﺣﺮفی ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮکسی ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭی ﻧﺒﻮﺩ
ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎی ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ،
ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮی ﺳﺒﺰی ﻭ
ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮشی ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﻧﺒﻮﺩ،
ﭘﻴﺮﻫﻦ شیک ﻭ بی ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ
ﻫﺮ چی ﺑﻮﺩ ﺗﻮی ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻫﺮﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ،
ﺁﺭﺯﻭی ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ
ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮلی ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ
ولی الان
ﻭلی ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ
،شایدﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ،
ﻫﺮ چی ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ،
ﻭلی ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ،
ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭﻧﺪﺍﺭﻳﻢ
افسوس که دیگه دل خوش نداریم
ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪنی ﺑﻮﺩ،ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ،
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ .
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ
ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم
و ستاره ها رو می شمرديم
و دلمون به وسعت يه آسمون بود ...
اين روزها چشم ميندازيم به سقف
محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم
قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم
و يه دنيای رنگی ...
اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی
و يه دنيای خاكستری ...
قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد
، راحت می پريديم و زنگ همسايه
رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم
و كلی باهاش می خنديديم ...
اين روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا
باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم
باهاش درود كنيم ...
قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم
كه با دوستان و فاميل ارتباط داشته باشيم
چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری ...
اين روزها با "بهترین دستگاه هائ رسانه ای"
هم ، ارتباط با هم نداريم ...
قديما تو يه محله جديد هم كه
می رفتيم با دقت واشتياق
به همه جانگاه میكرديم
اين روزها دنيا را از پشت دوربينای عكاسی
و فيلمبرداری می بينيم ...
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود
و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل ...
الانم جمعه ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه ؟
قديما توی قديما موند..
قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮصی ﻧﺒﻮﺩ
حتی ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮمی ﺑﻮﺩ،ﻭلی
ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩﻧﺒﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎی کسی ﺟﻠﻮکسی ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻭلی ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفّ ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،
ﺣﺮفی ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮکسی ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭی ﻧﺒﻮﺩ
ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎی ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ،
ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮی ﺳﺒﺰی ﻭ
ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮشی ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﻧﺒﻮﺩ،
ﭘﻴﺮﻫﻦ شیک ﻭ بی ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ
ﻫﺮ چی ﺑﻮﺩ ﺗﻮی ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻫﺮﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ،
ﺁﺭﺯﻭی ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ
ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮلی ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ
ولی الان
ﻭلی ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ
،شایدﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ،
ﻫﺮ چی ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ،
ﻭلی ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ،
ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭﻧﺪﺍﺭﻳﻢ
افسوس که دیگه دل خوش نداریم
ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪنی ﺑﻮﺩ،ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ،
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ .
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ
ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم
و ستاره ها رو می شمرديم
و دلمون به وسعت يه آسمون بود ...
اين روزها چشم ميندازيم به سقف
محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم
قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم
و يه دنيای رنگی ...
اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی
و يه دنيای خاكستری ...
قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد
، راحت می پريديم و زنگ همسايه
رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم
و كلی باهاش می خنديديم ...
اين روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا
باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم
باهاش درود كنيم ...
قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم
كه با دوستان و فاميل ارتباط داشته باشيم
چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری ...
اين روزها با "بهترین دستگاه هائ رسانه ای"
هم ، ارتباط با هم نداريم ...
قديما تو يه محله جديد هم كه
می رفتيم با دقت واشتياق
به همه جانگاه میكرديم
اين روزها دنيا را از پشت دوربينای عكاسی
و فيلمبرداری می بينيم ...
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود
و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل ...
الانم جمعه ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه ؟
قديما توی قديما موند..
بیایید بیایید به گلزار بگردیم
بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم
بیایید که امروز به اقبال و به پیروز
چو عشاق نوآموز بر آن یار بگردیم
در این خاک در این خاک درین مزرعه پاک
به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم
در این غم چو زاریم در آن دام شکاریم
دگر کار نداریم در این کار بگردیم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
خیزید مخسبید که هنگام صبوح است
ستاره روز آمد چو آثار بدیدم
بیایید بیایید به گلزار بگردیم
بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم
حضرت عشق مولانا
بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم
بیایید که امروز به اقبال و به پیروز
چو عشاق نوآموز بر آن یار بگردیم
در این خاک در این خاک درین مزرعه پاک
به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم
در این غم چو زاریم در آن دام شکاریم
دگر کار نداریم در این کار بگردیم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
خیزید مخسبید که هنگام صبوح است
ستاره روز آمد چو آثار بدیدم
بیایید بیایید به گلزار بگردیم
بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم
حضرت عشق مولانا