معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
°
‌‌‌شب‌ها
در انتظار سپیده
با آتشی ڪه در دل من بود ،
چون شمع، قطره قطره چڪیدم
افسوس..!
بر دریچه‌ے باد است
فانوس نیمه جان امیدم ...


#هوشنگ‌ابتهاج
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نواهای ماندگار
استاد شجریان_شب وصل
تصنیف : شب وصل

آواز : استاد #شجریان 🎤
#امشب_با_حافظ

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد
محراب ابروی تو حضور نماز من

مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
‍ حضرت_حافظ

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مدار

به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار

حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار

کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار

مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار

چو ذکر خیر طلب می‌کنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار

غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
می شنوم می شنوم آشناست
                 موسْیقیِ چشم تو در گوش من

مـوج نگاه تو همـاواز ناز
                 ریخت چو مهتاب در آغوش من


 
#هوشنگ_ابتهاج
شبای رفتن تو
معین
شبای رفتن تو


شبای رفتن تو شبای بی ستاره است

ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پاره است

آلبوم زیبای :
دنیای عشق
شعر و ترانه:
ناهید میربها
تنطیم کننده:
کارتالیان
آهنگ : معین

استاد معین
🎼🎼🎼🥀
خود را به سرِ کویَت ،

بدنامِ ابد کردم ،




از هرچه جز این کردم ،

از کرده پشیمانم ،




#امیرخسرو_دهلوی
آرزومندِ توام ، بنمای رویِ خویش را ،


ور نه ، از جانم برون کن ،،، آرزویِ خویش را ،





جان در آن زلف است ، کمتر شانه کن ، تا نگسلی ،

هم ، رگِ جانِ مرا ،،، هم ، تارِ مویِ خویش را ،





#هلالی_جغتایی
این‌جا ، کسی‌ست پنهان ،،، چون جان و ، خوشتر از جان ،

باغی به من نموده ، ایوانِ من گرفته ،



این‌جا ، کسی‌ست پنهان ،،، همچون خیال ، در دل ،

امّا فروغِ رویَش ، ارکانِ من گرفته ،



در چشمِ من نیاید ، خوبانِ جمله عالَم ،

بنگر خیالِ خوبش ، مژگانِ من گرفته ،





#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وای از آن روزی که ما دل را به دنیا باختیم
خانه مان را روی تار عنکبوتی ساختیم
یادمان رفت آن زمانی را که آدم بوده ایم
چهره خود را درون آینه نشناختیم
وای از ان روزی که خودخواهی گریبانگیر شد
بی محابا سوی تخریب شرافت تاختیم
حرمت انسان شکستیم و بدون دلهره
پیکر بی جان او را زیر پا انداختیم
گور خود را با دو دسا خویش کندیم و برآن
نوحه خواندیم و به ترحیم و عزا پرداختیم
دیر فهمیدیم با خود ما چه کردیم و چه شد
ما شرافت,آدمیت,ما خدا را باختیم
دوشینه ، فتادم به رهش ، مست و خراب ،

از نشئهٔ عشقِ او ،،، نه از بادهٔ ناب ،





دانست که عاشقم ،،، ولی می‌پرسید ،

این کیست؟ ، کجایی‌ست؟ ، چرا خورده شراب؟ ،





#فروغی_بسطامی
از این عادت نقشه کشیدن دست بردار و از نگرانی براي آینده باز بایست.
اگر فردا بیاید، آنجا خواهی بود؛ و اگر بدانی که امروز چطور زندگی کنی، اگر بدانی چگونه با شادي و رقص زندگی کنی، فرداي تو نیز سرشار از شعف و رقص خواهد بود.
این انسان رنجور است که براي آینده نقشه می کشد، چون زمان حال او چنان دردناك است که می خواهد از آن دوري کند، نمیخواهد آن را ببیند. او به فرداها می اندیشد: "روزهاي خوش خواهند آمد!" او کاملاً ناتوان است که همین لحظه را به لحظه اي خوش تبدیل کند.
این عادت کهنه و قدیمی که همه چیز را به آینده حواله بدهی و همه چیز را به تعویق بیندازي و براي آینده زندگی کنی، تمامی زندگی را از دستت خواهد ربود.

اوشو
رقص سماع

سماع در لغت به معنای شنیدن و نیز آواز و سرود است و در اصطلاح اهل تصوف عبارتست از وجد و سرور و پایکوبی عارفان و صوفیان به تنهایی یا گروهی با آداب و تشریفات ویژه .
رقص عارفانه از متاخرترین رقص های آئینی ایرانیست که قدمتی بیش از هزار سال دارد ، از زمان پیدایش اندیشه های صوفیانه و عارفانه در ایران ، از رقص به عنوان آئینی برای به خلسه رفتن ، در خود فرو شدن و یا آنچنان که پیروان این راه ذکر می گویند ، برای نزدیک شدن به عوالم بالا و آفریدگار استفاده شده است .
سابقه هزار ساله آئین صوفی گری در ایران همیشه با ذکر ممتد یک واژه و تکرار یک حرکت به صورت رقص و همراه با موسیقی بوده است .
آنچنان که حضرت مولانا در غزلی شورانگیز می فرمایند:

من که مست از می جانم ، تتناهو ، یا هو
فارغ از کون و مکانم تتناهو ، یا هو
چشم مستش چو بدیدم دلم از دست برفت
عاشق چشم فلانم تتناهو،یاهو
من به تقدیرم و تقدیر هم از ذات من است
قادر هر دو جهانم تتناهو، یاهو
تن به تن ذره به ذره همه انوار منند
زانکه خورشید نهانم ، تتناهو یا هو

آری از شناخته ترین عارفان ایرانی جلال الدین محمد بلخی ، معروف به مولوی و مولانااست ، که رقص سماع او و رهروانش همچنان بعد از هشت قرن زنده و در اقصی نقاط دنیا به عنوان رقص آئینی شناخته شده است .
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه

پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم ، برآرم یا نه !

#خیام
اَنا الحَق" تواضعی عظیم باشد
زیرا آن که می گوید " من عبد خدایم" دو وجود را اثبات می کند
یکی خود را، و یکی خدا را...
اما آن که " اَنالحَقّ" می گوید، خود را عدم کرد به باد داده، میگوید " اَنالحَقّ " یعنی " من نیستم
همه اوست، جز خدا را هستی نیست
من به کلّی عدم محضم و هیچم.

این است که مردم فهم نمی کنند، این که مردی بندگی کند برای خدا "حِسبه لِلّهِ" آخر، بندگی او در میان است
اگر چه آن بندگی برای خداست، اما او خود را می بیند و فعل خود را می بیند و خدای را می بیند،
ولی او غرق آب نباشد
غرق آب آن کس باشد که درو هیچ جنبشی و فعلی نماند
اما جنبش های او جنبش آب باشد

مولانا"فیه مافیه"

بین امواج مهت رقصٖ کنان می بینم

لطف را بین ،که به شیرینی رویا شده ای

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم

نازنینا ، تو چرا بی خبر از ما شده ای ؟

#شهریار
حکایت:

آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت.

شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست.
چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود.

يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند.
گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.

ندا آمد:
آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج...
بی‌نهایت درد دل دارم ز تو
جان اگر دارم خجل دارم ز تو

عمر در اندوه تو بردم به سر
کاشکی بودیم صد عمر دگر

تا در اندوهت به سر می‌بردمی
هر زمان دردی دگر می‌بردمی

#عطار_نیشابوری