شب چون به چشم اهل جهان خواب میدود
میل تو گرم، در دل بی تاب میدود
در پرده ی نهانِ دلم جای میکنی
گویی به چشم خسته تنی خواب میدود
میبوسمت به شوق و برون میشوم ز خویش
چون شبنمی که بر گل شاداب میدود
میلغزد آن نگاه شتابان به چهرهام
چون بوسهی نسیم که بر آب میدود
وز آن نگاه، مستی عشق تو در تنم
آنگونه میدود که می ناب میدود
بر دامنم ز مهر بنهْ سر، که عیب نیست
خورشید هم به دامن مرداب میدود
وزگفتگوی خلق مخور غم، که گاهگاه
ابر سیه به چهرهی مهتاب میدود
#سیمین_بهبهانی✨
#شبتون_آروم_و_به_دور_از_دلتنگى
میل تو گرم، در دل بی تاب میدود
در پرده ی نهانِ دلم جای میکنی
گویی به چشم خسته تنی خواب میدود
میبوسمت به شوق و برون میشوم ز خویش
چون شبنمی که بر گل شاداب میدود
میلغزد آن نگاه شتابان به چهرهام
چون بوسهی نسیم که بر آب میدود
وز آن نگاه، مستی عشق تو در تنم
آنگونه میدود که می ناب میدود
بر دامنم ز مهر بنهْ سر، که عیب نیست
خورشید هم به دامن مرداب میدود
وزگفتگوی خلق مخور غم، که گاهگاه
ابر سیه به چهرهی مهتاب میدود
#سیمین_بهبهانی✨
#شبتون_آروم_و_به_دور_از_دلتنگى
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند
هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کردهاند
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبود آنچه تعیین کردهاند
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
نکهت جانبخش دارد خاک کوی دلبران
عارفان آنجا مشام عقل مشکین کردهاند
ساقیا دیوانهای چون من کجا دربر کشد
دختر رز را که نقد عقل کابین کردهاند
خاکیان بیبهرهاند از جرعهٔ کاس الکرام
این تطاول بین که با عشاق مسکین کردهاند
شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست
این کرامت همره شهباز و شاهین کردهاند
#حافظ
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند
هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کردهاند
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبود آنچه تعیین کردهاند
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
نکهت جانبخش دارد خاک کوی دلبران
عارفان آنجا مشام عقل مشکین کردهاند
ساقیا دیوانهای چون من کجا دربر کشد
دختر رز را که نقد عقل کابین کردهاند
خاکیان بیبهرهاند از جرعهٔ کاس الکرام
این تطاول بین که با عشاق مسکین کردهاند
شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست
این کرامت همره شهباز و شاهین کردهاند
#حافظ
میپرسید از آن درویش که رفته بود به زیارت حکیم سنائی و باز آمده، آن متلون چه گفت؟
درویش سر پیش انداخت، گفت عالمیان متلونند. مگر کسی که ازین تلونها پاک باشد نرمک نرمک سوی خانهی خود میرود، در او نی، و اگر نه عالم سخت متلون است. آن جهود، آن ترسا، آن گبر ...
شمس تبریزی
درویش سر پیش انداخت، گفت عالمیان متلونند. مگر کسی که ازین تلونها پاک باشد نرمک نرمک سوی خانهی خود میرود، در او نی، و اگر نه عالم سخت متلون است. آن جهود، آن ترسا، آن گبر ...
شمس تبریزی
گر تو را حق آفریند زشت رُو
هان مشو هم زشت رُو ، هم زشت خُو
وَر بُرَد کفشت ، مَرو در سنگلاخ
ور دو شاخستت ، مشو تو چار شاخ
تو حسودی ، کز فلان من کمترم؟
می فزاید کمتری در اخترم
خود حسد نقصان و عیبی دیگرست
بلکه از جمله کمی ها بدترست
#مثنوی_مولانا
چندین نکته اخلاقی و آموزشی فوق العاده عالی از جناب شیخ بزرگ مولانا
اگر خداوند تورا زشت آفریده خودت اخلاق بد را نیز به آن اضافه نکن
اگر کفشت پاره است در سنگلاخ نرو اگر دو نقص داری خودت دوتا دیگر نیز به آن اضافه نکن
تو از روی حسادت میگویی مگر من از فلانی کمترین که ستاره اقبالم کم فروغ تر است
حسد خود عیب و نقصی بزرگ است قبیح تر از همه معایب و نقص ها
هان مشو هم زشت رُو ، هم زشت خُو
وَر بُرَد کفشت ، مَرو در سنگلاخ
ور دو شاخستت ، مشو تو چار شاخ
تو حسودی ، کز فلان من کمترم؟
می فزاید کمتری در اخترم
خود حسد نقصان و عیبی دیگرست
بلکه از جمله کمی ها بدترست
#مثنوی_مولانا
چندین نکته اخلاقی و آموزشی فوق العاده عالی از جناب شیخ بزرگ مولانا
اگر خداوند تورا زشت آفریده خودت اخلاق بد را نیز به آن اضافه نکن
اگر کفشت پاره است در سنگلاخ نرو اگر دو نقص داری خودت دوتا دیگر نیز به آن اضافه نکن
تو از روی حسادت میگویی مگر من از فلانی کمترین که ستاره اقبالم کم فروغ تر است
حسد خود عیب و نقصی بزرگ است قبیح تر از همه معایب و نقص ها
امنیت تنها به معنی عدم جنگ در کشور نیست، امنیت حقیقی یعنی تمام افراد جامعه بدون توجه به نژاد، دین، طبقه جنسیت و پایگاه اجتماعی از حقوق یکسان برای رشد برخوردار باشند.
# نلسون ماندلا
# نلسون ماندلا
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید
من ای گل دوست میدارم تو را کز بوی مشکینت
چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید
نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید
#سعدی
و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید
من ای گل دوست میدارم تو را کز بوی مشکینت
چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید
نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید
#سعدی
"غم یکی گنج است و رنج تو چو کان
لیک کی درگیرد این در کودکان"
#مثنوی_مولانادفترسوم
چون خوب بنگری از رنج و غم
می توانی به نعمت ها برسی,
اما نابالغان این درک را ندارند...
لیک کی درگیرد این در کودکان"
#مثنوی_مولانادفترسوم
چون خوب بنگری از رنج و غم
می توانی به نعمت ها برسی,
اما نابالغان این درک را ندارند...
ای شکران ، ای شکران ، کانِ شِکَر دارم ازو ،
بند پذیرنده نیاَم ، شور و شرر دارم ازو ،
خانۂ شادیست دلم ، غصه ندارم چکنم؟ ،
هرچه بهعالم تُرُشی ، دورم و بیزارم ازو ،
کی هِلَدَم باخود ، کی؟ ،،، می ، دِهَدَم بر سرِ می ،
گُل دِهَدَم در مَهِ دی ، بلبلِ گلزارم ، ازو ،
من ، خوش و ، تو ، نیم خوشی ،،، جهد بکن تا بچشی ،
تا قدحی می ، بکشی ،،، زانکه گرفتارم ، ازو ،
#مولانا
بند پذیرنده نیاَم ، شور و شرر دارم ازو ،
خانۂ شادیست دلم ، غصه ندارم چکنم؟ ،
هرچه بهعالم تُرُشی ، دورم و بیزارم ازو ،
کی هِلَدَم باخود ، کی؟ ،،، می ، دِهَدَم بر سرِ می ،
گُل دِهَدَم در مَهِ دی ، بلبلِ گلزارم ، ازو ،
من ، خوش و ، تو ، نیم خوشی ،،، جهد بکن تا بچشی ،
تا قدحی می ، بکشی ،،، زانکه گرفتارم ، ازو ،
#مولانا
ای برشقایق رنگِ تو ، جمله حقایق ، دنگِ تو ،
هر ذره را ، آهنگِ تو ،،، درمَطمَعِ احسانِ تو ،
رقص ، ازتو آموزد شجر ،،، پا ، باتو کوبَد شاخِ تر ،
مستی کند برگ و ثمر ،،، برچشمۂ حیوانِ تو ،
من ، مستِ چشمِ شنگِ تو ، وآن طرۂ آونگِ تو ،
وارستهایم از رنگ و بو ،،، ازبادۂ گلرنگِ تو ،
#مولانا
هر ذره را ، آهنگِ تو ،،، درمَطمَعِ احسانِ تو ،
رقص ، ازتو آموزد شجر ،،، پا ، باتو کوبَد شاخِ تر ،
مستی کند برگ و ثمر ،،، برچشمۂ حیوانِ تو ،
من ، مستِ چشمِ شنگِ تو ، وآن طرۂ آونگِ تو ،
وارستهایم از رنگ و بو ،،، ازبادۂ گلرنگِ تو ،
#مولانا
در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند،
تو هیچ شو.
انسان باید مثل گلدان باشد.
همانطور که در گلدان،
نه شکلِ ظاهر،
بلکه خلأ درون مهم است،
در انسان نیز نه ظن منیت،
بلکه معرفتِ هیچ بودن اهمیت دارد.
#الیف_شافاک
تو هیچ شو.
انسان باید مثل گلدان باشد.
همانطور که در گلدان،
نه شکلِ ظاهر،
بلکه خلأ درون مهم است،
در انسان نیز نه ظن منیت،
بلکه معرفتِ هیچ بودن اهمیت دارد.
#الیف_شافاک
ما چیزی نمی دانیم، این اولین نکته است.
بنابراین ما باید بسیار متواضع باشیم، این دومین نکته است.
دیگر آنکه نباید مدعی دانستن باشیم، در حالیکه چیزی نمیدانیم، این سومین نکته است.
این کمابیش همان رویکردی است که می خواهم آنرا رواج دهم. هر چند چشم انداز خوبی برای آن نمیبینم.
#اثر: #کارل_پوپر
بنابراین ما باید بسیار متواضع باشیم، این دومین نکته است.
دیگر آنکه نباید مدعی دانستن باشیم، در حالیکه چیزی نمیدانیم، این سومین نکته است.
این کمابیش همان رویکردی است که می خواهم آنرا رواج دهم. هر چند چشم انداز خوبی برای آن نمیبینم.
#اثر: #کارل_پوپر
ای سالک،
یکی یکی،
قدم به قدم.
راهی نیست.
راه با پیمودن پدید می آید.
با پیمودن است که راه را می سازی،
و اگر واپس بنگری،
هر آن چه میبینی،
فقط رد گام هایی است
که روزی پاهایت دوباره آنها را می پیماید.
ای سالک،
راهی نیست،
راه با پیمودن پدید می آید.
آنتونیو ماچادو
ای سالک،
یکی یکی،
قدم به قدم.
راهی نیست.
راه با پیمودن پدید می آید.
با پیمودن است که راه را می سازی،
و اگر واپس بنگری،
هر آن چه میبینی،
فقط رد گام هایی است
که روزی پاهایت دوباره آنها را می پیماید.
ای سالک،
راهی نیست،
راه با پیمودن پدید می آید.
آنتونیو ماچادو
ای دل ،،، اندر عاشقی ، تو نامِ نیکو ، تَرک کن ،
کابتدایِ عشق ،،، رسوایی و بدنامیست ؛ آن ،
اندرونِ بحرِ عشقش ،،، جامۂ جان ؛ زحمت است ،
نام و نان جُستن ، بعشق اندر ،،، دلا ؛ خامیست آن ،
#مولانا
کابتدایِ عشق ،،، رسوایی و بدنامیست ؛ آن ،
اندرونِ بحرِ عشقش ،،، جامۂ جان ؛ زحمت است ،
نام و نان جُستن ، بعشق اندر ،،، دلا ؛ خامیست آن ،
#مولانا
گفتم ز دو لعل تـو دلم خرم کن
گفتا تو برو نخست ترک غم کن
یک بوسه از آن دو لعل بربودم، گفت
کـوتـهپـایـا درازدستـی کـم کــن
#کمال_کوتهپای
گفتا تو برو نخست ترک غم کن
یک بوسه از آن دو لعل بربودم، گفت
کـوتـهپـایـا درازدستـی کـم کــن
#کمال_کوتهپای