معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.4K photos
12.5K videos
3.23K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM



می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم


#حضرت_سعدی

#محمدرضا_شجریان



به چشم‌های تو دانم که تا ز چشم برفتی

به چشم عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم


#حضرت_سعدی
هستی همیشه آغوش خود را مهربانانه بر روی شما باز خواهد داشت ... این شمايد که همیشه از آن فرار می کنید و روی مي گردانيد ... هستی و آفرینش همیشه شما را دوست داشته است ... شما کودک او بوده اید ... شما را با مهربانی در آغوش داشته و بزرگ کرده است ... اگر فکر  می کنید که گهگاهی با شما خشن بوده ، این گناه از شماست که با او جنگیده اید ... جنگ شما مشکلاتی ایجاد کرده است ، وگرنه هستی همیشه مهربان و نرم و مادرانه شما را دوست داشته و عزیز شمرده است ... شناختی که هم اکنون از خود دارید شناختی نادرست است ... زمانی موفق به شناخت واقعي خویش خواهید شد که سر سپرده هستی و تسلیم هستی شوید ... تسلیم شدن یعنی : رها کردن شخصیت های کاذب ، دور ریختن خصوصیات واهي ...

اشو
منم و شمع دل سوخته، یارب مددی

که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت

#هوشنگ_ابتهاج
..

برای خاطر عشق به من بگو‌
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه می‌کشد
نيرويم را می‌بلعد
و اراده‌ام را زايل می‌کند ؟

خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودنی مجدانه است

عشق ثمره‌ٔ خويشاوندی روحی است
و اگر اين خويشاوندی در لحظه‌ای تحقق نيابد
در طول ساليان و حتی نسل‌ها نيز
تحقق نخواهد يافت!...

#جبران_خلیل_جبران
از آمـدن و رفتـن ما ســـودی کو

    وز تار امیـــــد عمـر ما پودی کو


    چندین سر و پای نازنینــــان جهان

    می‌سوزد و خاک می‌شود دودی کو

   
    #خیام
غیر از خدا که هرگز در فکر او نبودی

هر چیز از تو گم شد ، وقت‌ِ نماز پیداست

#صائب_تبریزی
حکیمی را گفتند: فلان کس توانگر است
جواب داد وی توانگر نیست کثیرالمال است توانگری دیگر بود و فراوانی مال دیگر...

توانگری درسینه باید نه درخزینه ...

کشف الاسرار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
...وقت است که انسان به فتح روح خود بپردازد و از کوه خداوند بالا برود. هر که از کوه نورانی خداوند بالا برود از آنِ کوه خواهد شد و کوه نور در او خواهد روئید...

ایلیا «میم»
کوهنوردان کوه‌های آلپ با رسیدن به نیمه راه، در استراحتگاهی توقف می‌کنند.

صاحب آن استراحتگاه طی سالیان متمادی متوجه شده که اتفاق جالبی رخ میدهد:

وقتی کوهنوردان وارد استراحتگاه می‌شوند و گرمای آتش را حس می‌کنند و بوی غذا به مشامشان می‌رسد، برخی از آنان وسوسه می‌شوند و به همراهان خود می‌گویند:

“ما همین جا منتظر می‌مانیم تا شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین می‌رویم.”
وقتی کنار آتش می‌نشینند و آواز می‌خوانند، جرقه‌ای از خشنودی آنان را فرا می‌گیرد.

در همین هنگام بقیه گروه لباسهایشان را می‌پوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه می‌دهند.
اما حدودا سه ساعت بعد، آنان که در استراحتگاه مانده‌اند به سمت پنجره می‌روند و به بالای کوه می‌نگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند، نگاه می‌کنند!

جَوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت عمیق و غم‌انگیزی تبدیل می‌شود و متوجه می‌شوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته‌اند.

چه اتفاقی افتاد؟ راحتی موقت پناهگاه باعث از دست‌دادن باور آنها به هدفشان شد.
این اتفاق برای هر یک از ما نیز ممکن است رخ دهد.

* زندگی از دو قسمت تشکیل شده است:
«قله‌ها و پناهگاه‌ها»*

*در پناهگاه‌ها امنیت و آسایش وجود دارد و حاشیه امنی برای شما محسوب می‌شوند، اما برای تجربه ناب زندگی و صعودکردن و قرارگرفتن در اوج، باید با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.*

(" در دریای پر تلاطم زندگی،
همیشه می توان موجی را یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی می رساند ."

#ویلیام_شکسپیر)
کانال تلگرامیsmsu43@
استاد شجریان - بازآی و دل تنگ مرا
بازآی و دل تنگ مرا

قطعه ای از
آلبوم دیلمان
به کوشش کامبیز روشن روان
هنرمندان:
محمد رضا شجریان
رحمت‌الله بدیعی
هوشنگ ظریف
اسماعیل تهرانی
دستگاه : سه گاه
کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان - " افسونگر "  
همایون شجریان

               " افسونگر "  
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



دلا طمع مَبُر از لطف بی‌نهایت دوست


چو لاف عشق زدی سر بباز، چابک و چُست


به صدق کوش، که خورشید زایَد از نَفَسَت

که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست


#حضرت_حافظ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#کیهان_کلهر

#سه‌تار نوازی در مایه‌ی افشاری


سه‌تارِ مطربِ شوقم، گسسته سیمِ جانسوزم
شبانِ وادیِ عشــــقم، شکسته نای نالانم

نه جامی کو دَمَد در آتشِ افسرده‌جانِ من
نه دودی کو برآید از سرِ شوریده سامانم!...


#استاد_شهریار



ساقی بیا که از مدد بخت کارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم
راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم
شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم
ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
شعرم به یمن مدح تو صد ملک دل گشاد
گویی که تیغ توست زبان سخنورم
بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم
بوی تو می‌شنیدم و بر یاد روی تو
دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم
مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست
من سالخورده پیر خرابات پرورم
با سیر اختر فلکم داوری بسیست
انصاف شاه باد در این قصه یاورم
شکر خدا که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش می‌شنود صیت شهپرم
نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم
شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من
گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم
ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم
بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیده‌اش به گزلک غیرت برآورم
بر من فتاد سایه خورشید سلطنت
و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم
مقصود از این معامله بازارتیزی است
نی جلوه می‌فروشم و نی عشوه می‌خرم


#حضرت_حافظ
با قهرمان عشق چه سازد غرور عقل؟
از کبک مست نیست حذر شاهباز را

#صائب
چشم عاشق چراغ را ماند
تا نمیرد، نمی‌برد خوابش

#کامی_سبزواری
پيش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بيان تو ندارد سخنم

ره مگردان و نگه دار همين پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم

صبر كن اي دل غم ديده كه چون پير حزين
عاقبت مژده ي نصرت رسد از پيرهنم

چه غريبانه تو با ياد وطن می نالی
من چه گويم که غريب است دلم در وطنم

شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به چمن در فکنم؟

همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه از اين باد بلاخيز که زد در چمنم

نی جدا زان لب و دندان چه نوايی دارد
من زبی هم نفسی ناله به دل می شکنم

بی تو آری غزل سايه ندارد لطفی
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم



هوشنگ ابتهاج
🕊
شعری که استاد شهریار برای #پروین_اعتصامی سرود

دستخط : #استاد_شهریار
تاریخ: ۱۵ آبان ۱۳۴۹