معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست

لیکن چو چاره کز غم عشق تو چاره نیست

فیض_کاشانی
عشق آن بگزین که جمله انبیا

یافتند از عشق او کار و کیا


#مولانای_جان
Adamak
Fereydoon Foroghi
فریدون فروغی
"آدمک
رسد به ظالمِ دیگر، همان ذخیره‌ی ظالم
نصیبِ تیر شود پَر چو از عقاب برآید! (صائب)
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند

#ابوسعید_ابوالخیر
منصور بدآن خواجه که در راه خدا
از پنبهٔ تن جامهٔ جان کرد جدا

منصور کجا گفت اناالحق می‌گفت
منصور کجا بود خدا بود خدا

#مولانای_جان
نمی‌دهی قدح بی

شمار اگر ساقی!

شمارِ قطره‌ی باران

کن و پیاله بده

#صائب_تبریزی
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست


سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست


در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و اودر فغان و در غوغاست


دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست


حافظ
بگذر از کوی ما
#مرضیه
بگذر از کوی ما

مرضیه

عصرتــــون بینظیر
من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم

ما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین
آنجا بیا ما را ببین کآنجا سبکبار آمدم

#مولانای_جان
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم کاینجا به دیدار آمدم

یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم

ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم

#مولانای_جان
از قاصدِ دلبر خبرِ دل طلبیدم
خاکم به دهن بِهْ، که بگویم چه شنیدم

عالم همه در چشمِ من از یأس سیه شد
جز کسوتِ پایم به برِ دهر ندیدم

آماجِ جهانِ ستمم‌ کرد ندامت
چندان که کشم آه ز دل، تیر کشیدم

دیوانه‌ام، امروز به پیشِ که بنالم؟
ای کاش عدم بشنود آوازِ بعیدم

جانا! ز خیالِ تو به خود ساخته بودم
نازت به نگاهی نپسندید شهیدم

می‌سوخت دلِ منتظر از حسرتِ دیدار
دامن زدی آخر به چراغانِ امیدم

داغت به عدم می‌برم و چاره ندارم
ای گُل! تو چه بودی‌ که مَنَت باز ندیدم؟

هیهات! به خاکم نسپردی و گذشتی
نومید برآمد کفنِ موی سپیدم

از آمد و رفتِ تو کباب‌ام، چه توان کرد؟
رفتی و چنین آمدی ای رنجِ شدیدم!

می‌گریم و چون شمع عرق می‌کنم از شرم
ای وای‌ که یک‌باره ز مژگان نچکیدم

رسمِ پَرِ بسمل ز وفا منفعلم‌ کرد
گَردی شده بر باد نرفتم، چه تپیدم؟

ای توسنِ نازِ تو برون‌تازِ تصور!
رفتم ز خود، اما به رکابت نرسیدم

انجامِ تک و تاز در این مرحله خاک است
ای اشک! منِ بی سر و پا نیز دویدم

پیشِ که درم جیب‌؟ که ‌گردونِ ستمگر
قفلم به درِ دل زد و بشکست‌ کلیدم

بیدل اگر این بود سرانجامِ محبت
دل بهرِ چه بستم به هوا؟ آهْ امیدم!

(#بیدل_دهلوی. غزلیاتِ #بیدل. تصحیح و تحقیقِ #سیدمهدی_طباطبایی و #علیرضا_قزوه.
.
من و ز کوی تو رفتن؟ زهی خیال محال
که دام زلف تو هرگز مرا رها نکند

#ادیب_نیشابوری
#محتشم_کاشانی 
#ترکیب‌بند
باز این چه شورش است که در خلق عالم است

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای
وز کین چه‌ها درین ستم‌آباد کرده‌ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای

ای زادهٔ زیاد نکرده‌ست هیچ‌گه
نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای

کام یزید داده‌ای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای

بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای

ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند
چیزی که به تو تعلق دارد
درنهایت روزی بهت میرسد

آن در بسته در واقع محافظت خداوند از تو هست
گاهی اوقات‌ صبرمان را از دست میدهیم فکر میکنیم فراموش شده ایم
عقب انداخته شده ایم
اما یاد گرفته ایم چیزی که به تو تعلق دارد
به هیچ کس دیگری نمی رسد
چیزی که اسم تو رویش نوشته شده است
در هر صورت به تو میرسد
به جای اینکه تلاش کنی
اتفاقات را وادار به رخ دادن بکنی
ارام باش، ارامش خودت را حفظ کن خداوند قدم هایت را هدایت می‌کند
هم اکنون چیزی که برای رسیدن به اهدافت
نیاز داری در مسیرت قرار داده است

#جول_اوستین
این قدر تخمی که ماندستت بباز
تا بروید زین دو دم عمر دراز

همين بذرِ اندکی که برای تو مانده است. آن را بکار و در راه خیرات بذل کن، تا از این دو لحظه، عمر دراز پیدا کنی.

تا نمردست این چراغ با گهر
هین فتیلش ساز و روغن زودتر

تا وقتی که این چراغ فروزان خموش نشده، آگاه باش و هر چه زودتر فتیله و روغنش را تنظیم کن.

چراغ باگهر می تواند اشاره به قلب باشد که باید بوسیله طاعت و ریاضت انوار قلب را هماره فروزان نگاه داشت .

هین مگو فردا که فرداها گذشت
تا بکلی نگذرد ایام کشت

آگاه باش، مبادا دائماً فردا، فردا بگویی که بسی از این فرداها گذشته است. اینک شتاب کن که فصل کشت کاملا سپری نشود.

پند من بشنو که تن بند قویست
کهنه بیرون کن گرت میل نویست

اندرز مرا گوش کن که جسم، حجابی بسیار نیرومند است، اگر دوست داری نو و تازه شوی، کهنه را بیرون کن. میل این دنیای کهنه را از قلبت بیرون کن »که این عجوز عروس هزار داماد است..« در برخی از شروح، "کهنه بیرون کن" را نوشته اند: یعنی مبدل شو از وجود طبیعی به وجود ملکوتی تا از آبدال شوی.

شرح مثنوی
... از بام پایین آمدیم، آرام
همراه با مشتی غم و شادی
و با گروهی زخم‌ها و عدّه‌ای مرهم
گفتیم بنشینیم
نزدیک‌ِ سالی مهلتش یک دَم
مثل‌ِ ظهور‌ِ اولین پرتو
مثل‌ِ غروب‌ِ آخرین عیسای‌ِ بِن مریم
مثل‌ِ نگاه‌ِ غمگنانه‌ی‌ْ ما
مثل‌ِ بچه‌ی‌ْ آدم
آنگه نشستیم و به خوبی‌ّ خوب فهمیدیم
باز آن چراغ‌ِ روز و شب خامش‌تر از تاریک
هیچیم و چیزی کم.

تهران، فروردین ۱۳۶۹
#مهدی_اخوان_ثالث
ما_من_ما
#سال_ديگر_اى_دوست_اى_همسايه
#انتشارات_زمستان
عارف _ یار که بودی
🅰 @shaeraneyenab
عارف
یارکه بودی
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم

در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم

رهی_معیری
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

#حافظ