مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد
بس کُشتهٔ دلزنده که بر یکدگر افتاد
حافظ
بس کُشتهٔ دلزنده که بر یکدگر افتاد
حافظ
به درویشی قناعت کن اگر سلطانیت باید
که در خلوتگه سلمان سلیمان در نمیگنجد
جهودِ نفسِ ناقص را کجا آن منزلت باشد
که تا از خود برون ناید مسلمان در نمیگنجد
#حکیم_نزاری
که در خلوتگه سلمان سلیمان در نمیگنجد
جهودِ نفسِ ناقص را کجا آن منزلت باشد
که تا از خود برون ناید مسلمان در نمیگنجد
#حکیم_نزاری
بس شب که به روز بردم اندر طلبت
بس روز طرب که دیدم از وصل لبت
رفتی و کنون روز و شب این میگویم
کای روز وصال یار خوش باد شبت
#انوري
بس روز طرب که دیدم از وصل لبت
رفتی و کنون روز و شب این میگویم
کای روز وصال یار خوش باد شبت
#انوري
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کنم
غرق تمنای توام
موجی ز دریای توام
من نخل سرکش نیستم
تا خانه در ساحل کنم
#رهی_معیری
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کنم
غرق تمنای توام
موجی ز دریای توام
من نخل سرکش نیستم
تا خانه در ساحل کنم
#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید...
#مولانا
دکلمه #احمد_شاملو
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید...
#مولانا
دکلمه #احمد_شاملو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر باده که از حضرت الله دهند
بی منت ساقی به سحرگاه دهند
خواهی که کمال معرفت دریابی
از خود بگذر تا به خودت راه دهند
شاه_نعمت_الله_ولی
بی منت ساقی به سحرگاه دهند
خواهی که کمال معرفت دریابی
از خود بگذر تا به خودت راه دهند
شاه_نعمت_الله_ولی
بایزید میگوید: من چون بحری ژرفم که نه آغازی دارم و نه پایانی
کسی از او پرسید عرش چیست؟
پاسخ داد: من
گفت کرسی چیست؟
گفت: من
و به همین سان درباره لوح و قلم چون سؤال کرد جواب داد: من
و اینچنین با پیامبران و فرشتگان اتخاذ هویت کرد
و چون سؤالکننده را متعجب دید توضیح داد که:
«هر آنکس که در خدا فانی شود و حقیقت را فراچنگ آورد او خود همه حق خواهد شد
چون او نماند خدا خویشتن را در خویش میبیند»
کسی از او پرسید عرش چیست؟
پاسخ داد: من
گفت کرسی چیست؟
گفت: من
و به همین سان درباره لوح و قلم چون سؤال کرد جواب داد: من
و اینچنین با پیامبران و فرشتگان اتخاذ هویت کرد
و چون سؤالکننده را متعجب دید توضیح داد که:
«هر آنکس که در خدا فانی شود و حقیقت را فراچنگ آورد او خود همه حق خواهد شد
چون او نماند خدا خویشتن را در خویش میبیند»
ای در تو عیانها و نهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
از ذات تو مطلقا نشان نتوان داد
کانجا که تویی بود نشانها همه هیچ
#ابوسعید_ابوالخیر
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
از ذات تو مطلقا نشان نتوان داد
کانجا که تویی بود نشانها همه هیچ
#ابوسعید_ابوالخیر
َ
مولانا
در مدرسهٔ عــــــشق اگر قال بود
کی فرق میان قال با حال بود
مولانا
در مدرسهٔ عــــــشق اگر قال بود
کی فرق میان قال با حال بود