معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
«بهار ِعمر» خواه، ای دل! وگرنه این چمن، هر سال
چو نسرین، صد گل آرَد بار و چون بلبل، هزار آرَد

حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوشنگ ابتهاج :
حافظ اگر زنده بود شجریان را غرق در بوسه می‌کرد...😍
حسن تو ز آسیبِ نگاهِ هوس آلود
چون مجلسِ بر همزده اسباب نماید

"میلی" شده پابسته ی آن زلف و بچشمش
مژگان تو چون خنجر قصاب نماید

#میلی هروی
ز ضعف تن ، دل پر داغم از درون پیداست

چو لاله داغ درون من از برون پیداست

همیشه کینۀ ما بود در دل تو ، ولی

نهفته بود از این پیش تر ، کنون پیداست

خیال کشتن ما کرده ای ، نهفته مدار

ز سر گرانی اَت ای تُرکِ مست چون پیداست

مپرس طالع ما ، چون ز حال ابتر ما

نشان بخت بد و طالع زبون پیداست

ز جام عشق شرف مست گشته ای ، دیگر

ز چشم های تو کیفیت جنون پیداست


#شرف جهان قزوینی
Az Man Bogzar
Alireza Ghorbani
🎶 علیرضا قربانی
🍂 غمگین چو پاییزم، از من بگذر

آهنگساز: زنده‌یاد همایون خرّم
ترانه‌سرا: زنده‌یاد تورج نگهبان
یوسف گمگشته_استاد شجریان
@hoshang_ebtehhaj
باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت

ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون می آید از پیراهنش

ای برادرها خبر چون می برید ؟
این سفر آن گرگ یوسف را درید

یوسف من پس چه شد پیراهنت ؟
برچه خاکی ریخت خون روشنت ؟

بر زمین سرد خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو

تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه می جوشد شب و روز از دلم



#هوشنگ_ابتهاج
#بایزید با مریدان بر سفره نشسته نان میخورد ، ناگاه برخاست و مریدان را بفرمود به پیشواز مردی که با دو سگ سیاه که با زنجیر ازقفای خود میکشاند روید واحترام بسیار کنید و به اینجا دعوت کنید ،
مرد آمد و بر سفره بنشست و خود نان بخورد و به سگ ها نان بداد و برفت ، مریدان بایزید را گفتند این چه بود که کردی و سگ بر سفره آمد و نان از خوردن بینداخت ، بایزید بفرمود آن مرد
#منصور_حلاج بود و آن دو سگ سیاه
سگ نفس او بود و فرق است میان آن کس که سگ نفس خود از پشت بکشاند و آنکه سگ او را از پیش براند...

#تذکره_الاولیا / #عطار_نیشابوری
سالکان کسانی هستند که ابواب غرفه‌های نور را با صبر و اخلاص می‌کوبند.

#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
همهٔ عارفان گفته‌اند كه سالك بايد اهل طلب باشد.
طلب يكى از مهم‌ترين وادى‌هاى سلوك است.
طلب اگر حقيقى باشد،
شخص آماده‌است بهاى آن را بپردازد،
وگرنه با كوچكترين مانع از جا در می‌رود.
پرداختِ بهاى طلب، همان قربانى كردن است.
چون هيچ كمالى مفت و بى‌هزينه به دست نمى‌آيد؛ ما انسان‌ها هر لحظه در حال قربانى كردن هستيم،
منتهى بعضى‌ها، خوبى را قربانى بدى مى‌كنند
و بعضى برعكس، بدى‌ها را قربانى خوبى‌ها.
با اينكه همهٔ آئين‌هاى معنوى داراى رسمِ قربانى هستند، ولى غالباً اين رسم در پوسته و قشرِ ظاهر خلاصه مى‌شود، حال‌آنكه قربانى بايد درونى باشد.
يعنى زشتى‌هاى نفس قربانىِ والايى‌ها و كمالات اخلاقى گردد.
دروغ، قربانى راستى گردد، كينه، قربانى مهربانى و...
بدين ترتيب با قربانى كردن بدى‌ها جامعه‌اى بهشتى برپا مى‌گردد.

#كريم_زمانى
شجریان
رفتم در میخانه
رفتم درِ مِی‌خانه
محمدرضا شجریان
تار: محمدرضا لطفی
تنبک: مجید خلج
‏یکم مهرماه زادروز خسرو آواز ایران حضرت استاد محمدرضا شجریان گرامی باد 🌹

‏پاییزی که شروعش با سالگردِ تولد تو باشد، بی شک پادشاه فصل هاست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد❤️
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار

هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار

کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

#حافظ
ای خوش آن کس که به سودای تو حالی دارد

فارغ از محنت ایام خیالی دارد

خرم آن دل که به هم صحبتی باد بهار

با نگاری به لب جوی وصالی دارد

حاصل عمر به بیهوده ز کف خواهد داد

آن که از حاصل ایام ملالی دارد

غافل از حال دل مردم صاحب نظر است

نازنینی که دل افروز جمالی دارد

هم چو طوسی هوس روضه ی رضوان نکند

هر که دل در گرو حور مثالی دارد


#ادیب طوسی
از راه وفا گاه زما یاد توان کرد

گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد


صید دل من لایق تیغ تو اگر نیست

در راه خدا آخرش آزاد توان کرد


نالم، مگر از ناله به رحم آورم آن دل

اما که چه با خوی خداداد توان کرد


زین بعد کسی ناله من نشنود آری

تا چند مگر ناله و فریاد توان کرد؟


مستم ز می عشق چنان کز پس مرگم

صد میکده از خاک من آباد توان کرد


انصاف کجا رفت ببین مدرسه کردند

جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد


منمای به زهّاد ره کوی خرابات

این ره نه به هر بوالهوس ارشاد توان کرد


با غیر صفایی مه من عهد وفا بست

دل را به چه امید دگر شاد توان کرد


#ملا احمد نراقی
Ashke Mahtab
MohammadReza Shajaryan
تصنیف 🎧 اشکِ مهتاب
شعر 👤 سیاوش کسرایی
آهنگساز 🎼 حسن یوسف زمانی
نوازندگی 👥 فرامرز پایور
آواز 🎙 محمدرضا شجریان
برای انسان‌ها زمان هرگز دوباره تکرار نمی‌شود و هیچ‌گاه دوباره به آن صورت که یک وقتی بود بر نمی‌گردد و وقتی احساسات آدم تغییر کرد یا رو به زوال گذاشت دیگر هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند کیفیت اولیه را به آن برگرداند ...


ارنستو ساباتو
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی زیبای تو دیدن در دولت بگشاید

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید

رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید

نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید

گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید

دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید

با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید

گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید

چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید

سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن
نظری گر بربایی دلت از کف برباید

 سعدی

تقدیم به خسرو آواز ایران استاد شجریان جان
نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟

راه ششصد ساله‌‏ای از دفتر حافظ
تا غزل‌‏های شما، ها، می‌‏شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم

پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟

می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را
همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم

اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا، می‌شناسیدم

اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا می‌‏شناسیدم؟

در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را می‌شناسیدم

مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی می‌‏شناسیدم

من همانم مهربان سال‌‏های دور
رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟

#حسین_منزوی
کرده ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون

من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده ام




#حسین_منزوی