معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاطره استاد شهریار از دوران #کودکی
مانوس شدن با قرآن و اشعار حافظ
.
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»

مهم نیست، چقدر اندوهت عمیق است
زمانی که دلت به نور خدا روشن باشد
قلبت دوباره لبخند خواهد زد.

به نام خدای همه
.
یک حبه نــــور

ۚ وَاللَّهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ ۚ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

و خدا حکم می کند؛ و هیچ بازدارنده ای برای حکمش نیست، و او در حسابرسی سریع است.

#رعد-آیه ۴۱
ما آدم ها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و " داشتن " هستیم .
ما به پدیده ها به چشم مایملک نگاه می کنیم و به آنها چنگ می زنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان .
ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم ، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم.
به جای آنکه از پول لذت ببریم ، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم، به جای آنکه به بچه هایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم ، سعی می کنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم، تا آنطور که ما می خواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم ، ایمان بیاورند ....
به جای آنکه از لحظه ای که در آن هستیم لذت ببریم ، سعی می کنیم با عکس گرفتن ، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و ....

می خواهیم همه چیز را به بهترین حالت آن حفظ کنیم . دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم .
دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است ، نو و سالم باقی بمانند ...
در همه اینها ما دنبال " ثبات" و " قرار" هستیم ، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج می شویم
نگرانی اینکه ثبات در مسایلی که به ما مربوط است ، از بین برود .

در حالی که در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد ، هیچ چیزی " همانطوری که هست باقی نمی ماند " .
و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد می بریم .

ما برای آنکه " قرار" را حفظ کنیم ، بی قرار می شویم .
اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی ثبات است و هیچ چیز پایدار نیست ، به آرامش بزرگی می رسیم .
فقط اوست که می ماند.


🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

هر لحظه از زندگیمان تصویری است
که قبلا هرگز آن را ندیده ایم
و هرگز دوباره آن را نمی بینیم
پس لذت ببریم و
هر لحظه را زیبا زندگی کنیم.
امروزت سرشار از لحظه های زیبا

🌺🌺🌺

شاد باشی
.
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی...


#سیمین_بهبهانی

۲۸ مردادماه، سالروز درگذشت زنده‌یاد سیمین بهبهانی...یادش گرامی🕯
°

جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند

چه باک زان همه دشمن چو دوست‌دار تویی



#سیمین_بهبهانی
.

با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش

نرڪَس ز چه بر سینه زد آن یار فسون ڪار؟
ترسم رسد از دیده ی بدخواه ڪَزندش




#سیمین_بهبهانی
۲۸ امرداد سالروز درگذشت سیمین بهبهانی "خلیلی"

(زاده ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران -- درگذشته ۲۸ امرداد ۱۳۹۳ تهران) نویسنده، غزلسرا و از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران

او در طول زندگی‌اش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شده‌ است. اشعار وی  موضوعاتی همچون عشق به‌ میهن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تن‌فروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر می‌گیرند. او به‌خاطر سرودن غزل فارسی در وزن‌های بی‌سابقه به «نیمای غزل» معروف است.
وی فرزند عباس خلیلی "شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام" بود. میرزا‌حسین میرزاخلیل مشهور به‌حسین خلیلی‌تهرانی که از رهبران مشروطه، عموی پدر او و ملاعلی رازی‌خلیلی‌تهرانی پدربزرگ اوست. پدرش عباس خلیلی به‌دو زبان فارسی و عربی شعر می‌گفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به‌عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمان‌های متعددی را هم به‌رشته تحریر درآورد که همگی به‌چاپ رسیدند.
مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی ارغون "مکرم‌السلطان خلعتبری" از بطن قمرخانم عظمت‌السلطنه "فرزند محمد امیرتومان و نبیره امیر هدایت فومنی" بود. فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن زنان وطن‌خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به‌عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد.
سیمین در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به‌نام خانوادگی همسرش شناخته شد. وی از این ازدواج دو پسر با نام‌های علی و حسین و یک دختر به‌نام امید دارد. ابوالحسن تهامی‌نژاد دوبلور و صداپیشه، داماد اوست. وی درسال ۱۳۴۹ از حسن بهبهانی جدا شد و در همان سال با منوچهر کوشیار که در دوران دانشجویی با او آشنا شده‌ بود، ازدواج کرد.
برخی از کتابهایی بانو بهبهانی که منتشر شده است:
سه‌تار شکسته ۱۳۳۰ جای‌پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴) چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵) مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱) رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱) خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰) دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳) گزینه اشعار (۱۳۶۷) درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸) آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹) کاغذین‌جامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲) کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳) عاشق‌تر از همیشه بخوان (۱۳۷۳) شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶) یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵) مجموعه اشعار (۲۰۰۳) یکی مثلاً این که (۲۰۰۵) با مادرم هم‌راه ـ زندگی‌نامه خود نوشت (۱۳۹۰)
شعر زمان ما (۱۳۹۱)  مجموعه اشعار سیمین بهبهانی (۱۳۹۱)

۲۸ امرداد سالروز افتتاح آرامگاه فردوسی

در ۲۸ امرداد سال ۱۳۱۳، رضاشاه شخصا مراسم بزرگداشت هزاره فردوسی و آرامگاه او را افتتاح کرد. آرامگاهی که با الهام از تخت‌جمشید و به‌ شکل مقبره کوروش‌بزرگ ساخته شد. بنایی که از سه قسمت تشکیل شد و نخستین بخش آن، میانی ترین بخش و از سنگ گوری از جنس مرمر به ابعاد ۱/۱۵ متر و حدود ۰/۵ متر ارتفاع بود و در مرکز سکوی مرمری قرارگرفت. بخش دوم شامل تالاری مربع شکل از سنگ مرمر که داخل آن با کاشی تزیین شده و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهارگوشه این تالار موجود است و تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی ایجاد شد که ویژگی‌های پرسپولیس را بیشتر به یاد می‌آورد. سومین بخش محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر که اتاق روی آن قرار گرفته و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک شد که حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگ‌های بنا را انجام داد. سنگ نوشته‌های آرامگاه به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی و از آثار طاهرزاده است.
دولت رضاشاه بودجه‌ای برای این کار نداشت چرا که دولت وی اساسا فاقد هرگونه درآمدی بود. نفت از دوره قاجار پیش فروش و با قیمت نازلی واگذار شده بود که درآمد ایران از آن در حد پول جیبی بود!! مالیات نیز رقم خاصی نبود چرا که ایران در فقر کامل بسر میبرد و تجارتی نداشت که مالیات بگیرد. صادرات دیگری نیز نبوده است. رضاشاه برای بدست آوردن پول این کار، دست به ابتکار زد و بلیط بخت آزمایی منتشر کرد. روی این بلیت، تصویری از آرامگاه فردوسی و شعری از این شاعر چاپ شده بود و از درآمد آن این بنای زیبا را ساخت.
طراحی معماری توسط هوشنگ سیحون صورت گرفت. چندسال بعد ساختمان دچار نم‌زدگی شد که حسین لرزاده معمار مشهور ایرانی با کمی تغییرات در ابعاد و اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی کرد.
در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری طرح‌هایی برای گسترش و بهسازی آرامگاه حکیم در دست اقدام دارد که در همین زمینه زمین‌ها و ساختمان‌های اطراف آرامگاه به تملک این سازمان در آمده و هرگونه ساخت و ساز تازه در حریم آرامگاه کلاً ممنوع است. با این حال متأسفانه وزارت نیرو در سال ۱۳۸۶ با نصب دکل‌های بزرگ انتقال نیروی برق دورنمای آرامگاه فردوسی را مخدوش کرد که موجب برانگیختن اعتراض عمومی شد.
صادق خلخالی در سال‌های نخستین انقلاب، قصد تخریب این آرامگاه را داشت که با ممانعت مردم خراسان روبرو شد.


سالک اینجا رسد که
تسبیحِ ذراتِ وجود شنوَد،

آیات جمال بیند
و هنوز بیرونِ کار بُود.

این را نمایش گویند "سَنُریهم آیاتنا"



#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها #جلد_اول #نامه_پنجاهم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

می‌دان که عشق را از عَشَقه گرفته‌اند
و عشقه گیاهی است که کس نبیند
     از کجا برآید و کی برآید!
  اگر یک ذره از آن بر درخت بماند
       همه درخت را فرا گیرد

سرمای زمستان آن را خشک تواند کرد.
          اما چندان باشد که
   گرمای تابستان باز پیدا آید
داغ خویش بر وی نهد
که هرگز از داغ وی خالی نباشد
و او را از صفتِ خویش بگرداند؛

     داغِ عشق بر وی ب
مانَد



            انس التائبین
       شیخ احم
د جام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

جای من خالی‌ست
جای من در عشق
جای من در
لحظه‌های بی‌دریغ اولین دیدار؛
جای من در
شوق تابستا
نی آن چشم؛
جای من در طعم لبخندی
که از دریا سخن می‌گفت،
جای من در گرمی دستی
که با خورشید نسبت داشت؛
جای من خالی‌ست.

من کجا گم کرده‌ام
آهنگ باران را؟

من کجا
از مهربانی چشم پوشیدم؟



#سید_علی_صالحی
📻 #خسرو_شکیبایی


رابعه عدویه را می‌آید
که از قافله منقطع شد
در بادیه‌ای حیران و سرگردان...
در آن بیابان زیر مغیلانی فرو آمده،
سر بر زانوی حسرت نهاده، همی‌گوید:

الهی...!
غریبم و بیمار و درویش،
غمگین
و تنها و دل‌ریش،

از غیب
آوازی شنید که:

چه اندوه بری، و چون تنهایی؟!
نه من با توام حاضر
و مونس جان توأم؟

غریب کی باشی؟
و من وطن توأم

درویش چون باشی؟
و من وکیل توأم


زبان حال از سر ناز و دلال خبر می‌دهد:

گر شوند این خلق عالم
سر به سر خصمانِ من

من روا دارم نگارا
چون
تو باشی آنِ من‌



#کشف_الاسرار_میبدی
این همای دل که خو کردست در سایه شما
جز میان شعله آذر مبادا بی‌شما

دیدمش بیمار جان را گفتمش چونی خوشی
هین بگو چون نیست میوه برمبادا بی‌شما

#مولانای_جان
روز من تابید جان و در خیالش بنگرید
گفت رنج صعب من خوشتر مبادا بی‌شما

چون شما و جمله خلقان نقش‌های آزرند
نقش‌های آزر و آزر مبادا بی‌شما

#مولانای_جان
جرعه جرعه مر جگر را جام آتش می‌دهیم
کاین جگر را شربت کوثر مبادا بی‌شما

صد هزاران جان فدا شد از پی باده الست
عقل گوید کان می‌ام در سر مبادا بی‌شما

#مولانای_جان
محمل به عزم مرحلهٔ دور بسته‌ام
ترسم که پای ناقه به سنگ حرم خورد

بت زیر خرقه کرده حرم می‌کنم طواف
قندیل کعبه وای اگر بر صنم خورد

#فیضی_دکنی
چه توان کرد که دیوار غم افتاد بلند
این بنایی‌ست که آن خانه‌برانداز نهاد

#فیضی_دکنی
هم سرم بشکست و هم خونم بریخت
کاو به دستی تیغ و دستی سنگ داشت

گرچه رویش ساده‌لوحی می‌نمود
چشم او نیرنگ در نیرنگ داشت

آن‌چه امروز از نگاهش یافتم
با اشارت‌های دوشین جنگ داشت

از میان تیغش به سختی شد برون
بس‌که از خون شهیدان زنگ داشت

#فیضی_دکنی
کدام سر که دَرو خارخار سودا نیست
کدام سینه که خاریدهٔ تمنا نیست

کدام دیده که از دیدنت فریب نخورد
کدام دل که ز عشق تو ناشکیبا نیست

کدام‌ کوه‌نوردی که سر به سنگ نزد
کدام بادیه‌گردی که خار در پا نیست

کدام عرصه که نظّاره‌گاه عشق نشد
کدام گوشه که هنگامهٔ تماشا نیست

کدام ذرّه که دیدیم و آفتاب نبود
کدام قطره که چون بنگرید دریا نیست

کدام وعده که بر روز حشر موقوف است
کدام رتبه که آن‌جا دهند این‌جا نیست

کدام سوخته «فیضی» که نور عشق نیافت
کدام خم که درین بزم پر ز صهبا نیست

#فیضی_دکنی