معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سزای بنده آنست که چون عزّ و علا حوالت روزی بر خود کرد، هرگز بر روزی غم نخورد، و بر ضمان اللَّه تکیه کند، مصطفی (ص) گفت: «اذا احیل احدکم علی ملی‌ء فلیحتل»

اگر کسی را حوالت کنند بر مردی "ملیء" که مال دارد و توان آن دارد که کار گزارد، حوالت پذیرد، و بران ضمان وی اعتماد کند.
پس چه گویی در آفریدگار بندگان و دارنده همگان، که حوالت روزی بندگان بر خود کرد و بفضل خود ایشان را بجای آن کرد چون روا باشد که دل در دیگری بندند، یا از دیگران جویند.



#کشف_الاسرار_میبدی
چون خواهی که به وی رسی
چندت بار ِبلا باید کشید
و جرعه‌ی محنت نوش باید کرد
و جان ، بر کف باید نهاد ...


📚 #کشف_الاسرار_میبدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آری ! هر که وصل ما جوید و قرب ما خواهد ، ناچار است او را بار محنت کشیدن و شربت اندوه چشیدن.
آسـیـه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد و قربت وی خواست . گفت : خداوندا در همسایگی تو حجره ای خواهم ، که در کوی دوست حجره نیکوست ، آری نیکوست ولکن بهای آن بس گرانست ، گر هر چیزی به زر فروشند ، این را به جان و دل فروشند ، آسـیـه گفت : باکی نیست وگر به جای جانی هزار جان بودی دریغ نیست . پس آسـیـه را چهار میخ کردند و در چشم وی میخ آهنین فروبردند و او در آن تعذیب میخندید و شادمانی همی کرد ...

#کشف_الاسرار
میبدی
.

بهار سه است:
بهاری است این جهانی، آن در وقت
شادکامی است و جوانی...

دیگر بهاری است آن جهانی
نعیم باقی است و ملک جاودانی...

سه دیگر بهاری است نهانی،
اگر داری خود دانی و
اگر نداری دراز حسرتی است که در آنی...

#کشف_الاسرار_میبدی
.

بهار سه است:
بهاری است این جهانی، آن در وقت
شادکامی است و جوانی...

دیگر بهاری است آن جهانی
نعیم باقی است و ملک جاودانی...

سه دیگر بهاری است نهانی،
اگر داری خود دانی و
اگر نداری دراز حسرتی است که در آنی...

#کشف الاسرار میبدی
وى را نتوان یافت به تسبیح و نماز

تا بتکده از بتان تو خالى نکنى



#کشف الاسرار، میبدی
یکی را خود از دیدارِ ساقی
چندان شغل افتاد
که با شراب نپرداخت!

مستی از دیدارِ توست
نه از باده

آن زنان مصر که راعیل"زلیخا"را
ملامت می‌کردند در عشقِ یوسف،
چنان بیخود شدند که دست ببریدند
و جامه دریدند و آن مستیِ مشاهده
برایشان چندان غلبه داشت که نه از
دست‌بریدن خبر داشتند نه‌از جامه‌دریدن

همین بود حالِ یعقوب:
غلباتِ شوقِ دیدار یوسف
وی را بر آن داشت که

به هرچه نگرِست یوسف دید
و هرچه گفت از یوسف گفت.



#کشف_الاسرار_میبدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

حبّذا (خوشا) روزی که
خورشیدِ جلالِ تو به ما نظری کند،

حبّذا وقتی که مشتاقی از
مشاهدهٔ جمالِ تو ما را خبری دهد،

جانِ خود طعمه سازیم بازی را که
در فضای طلبِ تو پروازی کند،

دلِ خود نثار کنیم مُحبّی را که
بر سرِ کوی تو آوازی دهد...



#کشف_الاسرار_میبدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


داوود نبی گفت:
خداوندا!
چگونه دل را پاکیزه کنم و پاک گردانم؟

پاسخ شنید:
آتشِ عشق در او زن
تا هرچه به ما نسبت ندارد سوخته گردد




#کشف_الاسرار_میبدی
یاد باد منزلی که در آن عهد دوستی بستیم
       اگر آن روز و آن منزل نبود،
        دل، منزلگهِ عشق نبود

فرمان آمد: یا سیّد!
این بندگان ما که عهد ما فراموش کردند
و به غیری مشغول گشته
با یادِ ایشان ده آن روز که روح پاک ایشان
با ما عهد دوستی می بست
و دیدهٔ اشتیاق ایشان را
این توتیا می کشیدیم:((الست بربّکم))


یاد کن آن روز که دوستان در مجلس انس
از جام شراب عشق ما می آشامیدند
و به زبان حال می گفتند:


زان مِی که حرام نیست در مذهب ما
    تا بازِ عدم، خشک نیابی لب ما




      #کشف_الاسرار_میبدی
او آن خداوند است که از آسمان،
آبی فرو فرستاد یعنی باران 
که در آن آب هم حیات است و هم برکت
و هم طهارت و هم رحمت.

#کشف_الاسرار_میبدی


رابعه عدویه را می‌آید
که از قافله منقطع شد
در بادیه‌ای حیران و سرگردان...
در آن بیابان زیر مغیلانی فرو آمده،
سر بر زانوی حسرت نهاده، همی‌گوید:

الهی...!
غریبم و بیمار و درویش،
غمگین
و تنها و دل‌ریش،

از غیب
آوازی شنید که:

چه اندوه بری، و چون تنهایی؟!
نه من با توام حاضر
و مونس جان توأم؟

غریب کی باشی؟
و من وطن توأم

درویش چون باشی؟
و من وکیل توأم


زبان حال از سر ناز و دلال خبر می‌دهد:

گر شوند این خلق عالم
سر به سر خصمانِ من

من روا دارم نگارا
چون
تو باشی آنِ من‌



#کشف_الاسرار_میبدی