معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود؟

گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دلست پای در بند چه سود؟

#رباعی_مولانا
سماع و تمرکز ذهنی

این تجلی و رؤیتِ خدا، مردانِ خدا را در سماع بیشتر باشد. ایشان از عالَم هستی خود برون آمده‌اند. از عالَم‌های دگر بیرون آرَدشان سماع و لِقای حق پیوندد.

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 61

پس غذایِ عاشقان آمد سماع
که دَرو باشد خیالِ اِجتِماع

#مثنوی_مولانا

سماع برای عاشقان غذای جان است و باعث تمرکز خاطر و افکار می‌شود.


واژۀ سماع در اینجا به معنای رقص سماع می‌باشد که اگر شرایط آن درست اجرا شود، نوعی تغذیۀ روانی و فکری برای سماع‌کننده است و باعث واردات قلبی می‌شود. و همچنین باعث تمرکز ذهنی انسان می‌شود و این تمرکز زمینه را برای آن واردات تقویت می‌کند.

البته در اینجا معنای لغوی سماع که به معنای شنیدن هست را نیز می توان در نظر گرفت که چون مولانا در ابیات قبل در مورد ارزندگی موسیقی صحبت می‌کرده‌اند، آن را به معنایِ گوش دادن به موسیقیِ ارزنده و فاخر هم در نظر گرفت که همین نیز می‌تواند تمرکزِ ذهنی برای انسان بیاورد و ذهنِ او را بیشتر و بهتر آمادۀ دریافت اندیشه‌هایِ الهامی کند.
پس کلاً مولانا در این بیت به اهمیتِ سماع و موسیقیِ صحیح و ارزنده برای تمرکزِ ذهنی و در نتیجه دریافت‌های شهودی تاکید می‌کند.

مولانا شخصاً سماع را به عنوان یک عادت و تمرین، بسیار انجام می‌داد و آن را بر بحث‌های بی‌فایده ترجیح می‌داد. این عادت هم از تاکیدات فراوان شمس به مولانا ایجاد شده بود و سماع نزد شمس نیز از مقام والایی برخوردار بود. و همانطور که در جملۀ بالا ذکر کرده‌اند، برای کسانی که از عالَم هستی خود بیرون آمده‌اند، سماع کمک می‌کند که از عالَم‌های دیگر نیز فراتر روند.

سَماع چیست؟ زِ پِنهانیانِ دل پیغام

#غزل_مولانا
مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

#فخرالدین_عراقی
پیش از تو خامان دگر، در جوش این دیگ جهان
بس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضا

#غزل_مولانا


📘افراد خام طبع هنگام ابتلاءات روزگار به تب و تاب می افتند اما راه خلاصی و رهایی نیافتند، نجات و رهایی تنها راضی شدن به قضای الهی است
بدیع‌الزمان فروزانفر
سخنرانی دکتر بدیع‌الزمان فروزانفر در مورد مثنوی معنوی مولانا

#سخنرانی
#بدیع‌الزمان_فروزانفر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نی به نیستان شتافت

سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق
تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق

#مثنوی_مولانا

مثنوی خوانی استاد #محمدرضا_شجریان در کنار بارگاه مولانا
ای زلف تو بند و دام عاشق
ای روی تو ناز و کام عاشق
در جستن تو بسی جهانها
بگذشته به زیر گام عاشق
بنمای جمال خویش و بفزای
در منزلت و مقام عاشق
وز شربت لطف خویش تر کن
آخر یک روز کام عاشق
وز بادهٔ وصل خویش پر کن
یک شب صنما تو جام عاشق
اکنون که همه جهان بدانست
از عشق تو ننگ و نام عاشق
بشنو جانا تو از سنایی
تا بگذارد پیام عاشق
بر عاشق اگر سلام نکنی
باری بشنو سلام عاشق
حکیم سنایی
اگه با خودت دوست بشی, هرگز تنها نمی مونی..


هر کسی اندر جهان مجنون لیلیی شدند
عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش

#غزل_مولانا
عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بود
من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش


{{{{حضرت سعدی شیخ اجل}}}}
از درد همیشه من دوا می‌بینم
در قهر و جفا لطف و وفا می‌بینم

در صحن زمین به زیر نه طاق فلک
بر هرچه نظر کنم ترا می‌بینم

#مولانای_جان
از خویش خوشم نی نباشد خوشیم
از خود گرمم نه آب و نی آتشیم

چندان سبکم به عشق کاندر میزان
از هیچ کم آیم دو من ار برکشیم

#مولانای_جان
گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی
ما چشم وفا از تو نداریم جفا کن ...!

#فیض کاشانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سماع چیست

سماع، رقصِ درون و حرکت حبّی در تعالی فکری و عشقی است. رقص روحانی درونی می‌باشد که از نقص به کمال می‌رود. هستی در رقص است چون همیشه در حال رفتن به کمال و رفتن از قوه به فعلیت است.
سماع: سرایت رقص روحانی درونی به بدن

یک دست جامِ باده و یک دست جَعدِ یار
رقصی چُنین میانهٔ میدانم آرزوست

پَرتوِ دل بود که زَد بر سَعیر
پُر شُد و بِشکافت که هَلْ مِنْ مَزید؟


حکایتی از شمس در مورد سماع


دکتر غلامحسین #ابراهیمی_دینانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کیفیت و کمیت دعا

حسین #الهی_قمشه‌ای
در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب

#مولانای_جان
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

#فخرالدین_عراقی
Che Shabha
Banan
#بنان - چه شبها
آبِ آتش ، می‌رود ،،، زان لعلِ آتش‌فامِ او ،

می‌برد آرامم از دل ، زلفِ بی آرامِ او ،



حاصلِ عمرم در ایامِ فراقش ، صرف شد ،

چون ، خلاص از عشق ،،، ممکن نیست در ایامِ او ،



بلبلان ، از بویِ گل مست‌ند و ،،، ما ، از رویِ دوست ،

دیگران ، از ساغرِ ساقی و ،،، ما ، از جامِ او ،



* آبِ آتش = آبرویِ آتش - قدر و منزلتِ آتش





#خواجوی_کرمانی
آن که سودا زدۀ چشم تو بوده‌ست ، منم ،

و آن که از هر مژه ، صد چشمه گشوده‌ست ، منم ،



آن که پیشِ لبِ شیرینِ تو ، ای چشمۀ نوش ،

آفرین گفته و ، دشنام شنوده‌ست ، منم ،



آن که خوابِ خوشم از دیده ربوده‌ست ، #تو‌یی ،

و آن که یک بوسه از آن لب نربوده‌ست ، منم ،



ای که از چشمِ رهی ، پای کشیدی چو اشک ،

آن که چون آه ، به دنبالِ تو بوده‌ست ، #منم ،





#رهی_معیری
زِ دل مِهر رخ تو رفتنی نِی
غم عشقت به هرکس گفتنی نِی

ولیکن سوزش عشق و محبت
میونِ مردمان بِنهُفتَنی نِی  ....



( باباطاهرعریان رحمه)