This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اصلاحیه
باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی پیاله ها رو نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران، تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست!
با سوره ی دل اگر خدا را خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان خویش خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا می بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست!
#مولانا❌❌❌❌
جعلی
سراینده مهدی مختار زاده
باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی پیاله ها رو نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران، تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست!
با سوره ی دل اگر خدا را خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان خویش خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا می بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست!
#مولانا❌❌❌❌
جعلی
سراینده مهدی مختار زاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گنج منعم، خرمن سیم و زر است
گنج عاشق، گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهي
خندم از امیدواری های دل...
رهی معیری
گنج عاشق، گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهي
خندم از امیدواری های دل...
رهی معیری
Narouzegar
Dariush
ناروزگار
ترانه: یغما گلرویی
آهنگ: کیوان رجبی
تنظیمکننده: علی مهراسبی
خواننده: داریوش
ترانه: یغما گلرویی
آهنگ: کیوان رجبی
تنظیمکننده: علی مهراسبی
خواننده: داریوش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميکده از درس و دعای ما بود
نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان
هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوييد به می
که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکيمان جهان را مژه خون پالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سايه آن سرو سهی بالا بود
پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکايتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود
حافظ
رونق ميکده از درس و دعای ما بود
نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان
هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوييد به می
که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکيمان جهان را مژه خون پالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سايه آن سرو سهی بالا بود
پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکايتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود
حافظ
شیشهی عطرم که حیران در هوایت مدتیست
هستی خود را نمیدانم کجا گم کردهام
زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟
گندمی را زیر سنگ آسیا گم کردهام
#حسین_دهلوی
هستی خود را نمیدانم کجا گم کردهام
زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟
گندمی را زیر سنگ آسیا گم کردهام
#حسین_دهلوی
چون بمیرم ،ای نمیدانم که!
باران کُن مرا
در مسیر خویشتن از
رهسپاران کن مرا...
مُشتِ خاکم را
به پابوسِ شقایق ها ببر
وین چنین، چشم و چراغ
نوبهاران کُن مرا...
زآتشم شور و شراری
در دلِ عشاق نه
زین قِبَل دلگرمیِ
انبوه یاران کُن مرا...
خوش ندارم زیر سنگی
جاودان خفتن خموش
هرچه خواهی کُن ولی از
رهسپاران کُن مرا...
#شفیعی_کدکنی
باران کُن مرا
در مسیر خویشتن از
رهسپاران کن مرا...
مُشتِ خاکم را
به پابوسِ شقایق ها ببر
وین چنین، چشم و چراغ
نوبهاران کُن مرا...
زآتشم شور و شراری
در دلِ عشاق نه
زین قِبَل دلگرمیِ
انبوه یاران کُن مرا...
خوش ندارم زیر سنگی
جاودان خفتن خموش
هرچه خواهی کُن ولی از
رهسپاران کُن مرا...
#شفیعی_کدکنی
.
دیدهها شب فراز باید کرد
روز شد،دیده باز باید کرد...
جامه عمر را ز آب حیات
چون خضر خوش طراز باید کرد
با گل و خار ساختن مردیست
مرد را ساز ساز باید کرد
#مولانا از غزل ۹۷۰
"ساز دلتون به مهر و لبخند کوک باد"
"و نغمه های شادمان"
دیدهها شب فراز باید کرد
روز شد،دیده باز باید کرد...
جامه عمر را ز آب حیات
چون خضر خوش طراز باید کرد
با گل و خار ساختن مردیست
مرد را ساز ساز باید کرد
#مولانا از غزل ۹۷۰
"ساز دلتون به مهر و لبخند کوک باد"
"و نغمه های شادمان"
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وصل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا
هرچند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا
#ابوسعید ابالخیر رباعی ۳
دردانه کجا حوصله مور کجا
هرچند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا
#ابوسعید ابالخیر رباعی ۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را
آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا
در مجلس ما سرخوش آ برقع ز چهره برگشا
زان سان که اول آمدی ای یفعل الله ما یشا
دیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بین
در بیدلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلا
زوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شد
مستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیا
مولانا
آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا
در مجلس ما سرخوش آ برقع ز چهره برگشا
زان سان که اول آمدی ای یفعل الله ما یشا
دیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بین
در بیدلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلا
زوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شد
مستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیا
مولانا
زمانه
سما آوا
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره ی تو حجت موجه ماست
حافظ
جمال چهره ی تو حجت موجه ماست
حافظ
رویش عشق
سرآغاز کتاب من و توست
گوش کن این صدای دل یک بلبل مست
در تمنای گلی است
که به او میگوید
تا ابد
لحظه به لحظه دل من
با همه مستی و شیدایی و عشق همه تقدیم تو باد
#جعلی
#اخوان_ثالث
سرآغاز کتاب من و توست
گوش کن این صدای دل یک بلبل مست
در تمنای گلی است
که به او میگوید
تا ابد
لحظه به لحظه دل من
با همه مستی و شیدایی و عشق همه تقدیم تو باد
#جعلی
#اخوان_ثالث
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کشان کشان تو مرا کی بکشانی به نور
نشان بده تو مرا تا که نخفتم به گور
نگو روم نگو تا جان بنیوفتد شمر
بیا و تا که شوم از نفست چون بهار
امان بده که نفس تازه کنم جان جان
جوان بده که رود پیر ز جانم دوان
روح دمم که شوم از تن خاکم جدا
#محسن_چاووشی
#حضرت_مولانا
#سماع
نشان بده تو مرا تا که نخفتم به گور
نگو روم نگو تا جان بنیوفتد شمر
بیا و تا که شوم از نفست چون بهار
امان بده که نفس تازه کنم جان جان
جوان بده که رود پیر ز جانم دوان
روح دمم که شوم از تن خاکم جدا
#محسن_چاووشی
#حضرت_مولانا
#سماع
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
#حافظ
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو
سرمایهٔ گرمیست مها آتش تو
هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد
رامش کند آن زلف خوش سرکش تو
#مولانا
سرمایهٔ گرمیست مها آتش تو
هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد
رامش کند آن زلف خوش سرکش تو
#مولانا