معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
یک طایفه را ای جان منشور خطا دادی

یک قافله را ناگه اصحاب صفا کردی


#مولانا
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد


دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

#حافظ
گر طلبکار حضوری لب به غیبت وامکن
عیب خود پوشیده و از دیگران پیدا مکن

دورباش هرزه گویان است مهر خامشی
ایمنی می خواهی از زخم زبان، لب وا مکن

زنده مخلوق، چون خفاش باشد بی بصر
تحفه جان را قبول از معجز عیسی مکن

آبروی خود به گوهر کن مبدل چون صدف
هیچ جز همت، گدایی از در دل ها مکن

چون کشیدی پای در دامان تسلیم و رضا
تیغ اگر چون کوه بارد بر سرت پروا مکن

در طلاق اهل غیرت نیست رجعت، زینهار
از خداجویان تمنا دولت دنیا مکن

از سبکروحی چو کردی لنگر خود بادبان
چون کف از موج خطر اندیشه در دریا مکن

زین سیاهی منزل مقصود می گردد عیان
مرکز پرگار خود جز نقطه سودا مکن

باش چون مینای می هنگام ریزش خنده رو
وقت احسان روی خود را تلخ چون دریا مکن

نیست بیش از دست بالا کردنی معراج سنگ
با گرانجانی هوای عالم بالا مکن

از بهاران صلح کن چون غنچه گل با نسیم
در به روی هر که نگشاید ازو دل، وا مکن

تا نگردانی سبک دامان طفلان را ز سنگ
رو چو مجنون از سواد شهر در صحرا مکن

می کند شهرت پریشان صائب اوراق حواس
دربدر خود را چو خورشید جهان آرا مکن

#صائب تبریزی
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم



می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

#سعدی
ای رَفیقان راه‌ها را بَستْ یار
آهویِ لَنْگیم و او شیرِ شکار

جُز که تَسْلیم و رضا کو چاره‌یی
در کَفِ شیر نَری خونْ‌خواره‌یی

او ندارد خواب و خور چون آفتاب
روح‌ها را می‌کُند بی‌خورْد و خواب

که بیا من باش یا هم‌خویِ من
تا بِبینی در تَجَلّی رویِ من

#مولانا
رهروان کوی جانان سرخوش اند
عاشقان در وصل و هجران سرخوش اند

جان عاشق ، سربه فرمان می رود
سر به فرمان سوی جانان می رود

راه کوی می فروشان بسته نیست
در به روی باده نوشان بسته نیست

باده ما ساغر ما عشق ماست
مستی ما در سر ما عشق ماست

دل ز جام عشق او شد می پرست
مست مست از عشق او شد مست
مست

ما به سوی روشنایی می رویم
سوی آن عشق خدایی می رویم

دوستان ! ما آشنای این رهیم
می رویم از این جدایی وارهیم

نور عشق پاک او در جان ما
مرهم این جان سرگردان ما


#فریدون مشیری
من بحر تمامم و یکی قطره نیم
احول نیم و چو احولان غره نیم

گویم به زبان حال و هر یک ذره
فریاد همی کند که من ذره نیم

#مولانا
تنگ ابو الحیات زیبا😍تنگه ای که به اعتقاد عده ای از مورخان، آریوبرزن، سردار ایرانی در آن راه را بر سپـ. ـاهیان اسکندر مقدونی بست و تلفـ. ـات سنگینی بر آنان وارد ساخت.

تنگ ابو الحیات گذرگاهی است که جاده شیراز_کازرون از آن می گذرد.
من بندهٔ قرآنم اگر جان دارم
من خاک در محمد مختارم

گر نقل کند جز این کس از گفتارم
بیزارم از او وز این سخن بیزارم

#مولانا
من بر سر کویت آستین گردانم
تو پنداری که من ترا میخوانم

نی نی رو رو که من ترا میدانم
خود رسم منست کاستین جنبانم

#مولانا
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

#حضرت_سعدی
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره‌کن زندان و خود را وا رهان

چیست دنیا از خدا غافل بدن
نه قماش و نقده و میزان و زن


#مال را کز بهر دین باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول



آب در کشتی هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است


چونک مال و ملک را از دل براند
زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند

دفتر اول مثنوی شریف
نه مدح است نه ذم!

پول یا سرمایه به خودی خود چیز بدی نیست


به قول شوپنهاور


"حماقت بزرگ آن ست که آدمی برای برنده شدن در بیرون، در درون ببازد."


مولانا در مورد مادیات
پول و سرمایه را آبی می داند که درست استفاده شود در زیر کشتی است که باعث هدایت ان می شود و استفاده نادرست در درون کشتی که باعث غرق شدن ان می گردد
تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟

حافظ
قرائت لُبّ لُباب مثنوی - 37
در بیان خوف
دکتر عبدالکریم سروش

گُزیده هایی از بهترین های مثنوی
از کتاب لُب لُباب
اثر: ملاحسین کاشفی


در بیان فواید خوف
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است

گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است

گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم
گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است

گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی
گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است

گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است

گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد
گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است

                        
#فیض_کاشانی
کسی که طالب ذات و باطن حق باشد،
برایش فرقی نمی کند که محتوای وجودی آن ذات در قالب
حضرت عیسی باشد،
یا حضرت موسی یا حضرت ابراهیم و یا حضرت محمد و امام حسین.
کسانی که عقلشان در چشمشان است با ظاهر کار دارند
اهل دل با مظروف کار دارد نه ظرف آن...

#سید خلیل عالی نژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
باباطاهر

# آواز: محمدرضا شجریان
# آهنگساز: پرویز مشکاتیان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
#حافظ

جامه دران

# آواز: محمدرضا شجریان
# آلبوم: انتظار دل