حسن بصری گفت: گوسفند از آدمی آگاهتر است، از آن جهت که بانگ شبان او را از چرا کردن باز دارد و آدمی را سخن خدای عزٓوجل از هوا و مراد باز نمیدارد!
📚«عطار نیشابوری_تذکرةالاولیاء»
📚«عطار نیشابوری_تذکرةالاولیاء»
خواجه بهاءالدین نقشبند رحمهالله در بازار بخارا به مستی برخورد کرد و از او روی برگردانید.
مست گفت: ای خواجه من چنان که هستم، خود را به مردم مینمایم، تو نیز چنین هستی یا نی؟
خواجه به لرزه و گریه افتاد و مکرر میگفت: تو از من بیریاتری! و مدتها سخن آن مست یاد میکرد و میگریست.
📚«شیخ شجاع شیرازی رحمهالله_انیسالناس»
مست گفت: ای خواجه من چنان که هستم، خود را به مردم مینمایم، تو نیز چنین هستی یا نی؟
خواجه به لرزه و گریه افتاد و مکرر میگفت: تو از من بیریاتری! و مدتها سخن آن مست یاد میکرد و میگریست.
📚«شیخ شجاع شیرازی رحمهالله_انیسالناس»
بهروزِ غم کسی جز سایهء من نیست یار من
ولی آنهم ندارد طاقتِ شبهای تار من
بهبلبل از دل نالان چه گویم؟ چون بهصد دستان
نیارد پیش آن گل گفت یکدرد از هزار من
شناور شو در آب دیدهام، چون مردمِ آبی
اگر خواهی که زخمی شویی از چشماینگار من
مدم سوی من افسونِ خلاص ایپارسا زیرا
کزینها برنخیزد از سر کویش غبار من
«سهیلی» گر سخن ایناست، ارباب سخن یکسر
فرو شویند دفترها ز شعر آبدار من.
امیر شیخ نظامالدین احمد
#سهیلی_جغتایی
درگذشتهٔ: ۹۰۷ یا ۹۱۸ ه.ق.
ولی آنهم ندارد طاقتِ شبهای تار من
بهبلبل از دل نالان چه گویم؟ چون بهصد دستان
نیارد پیش آن گل گفت یکدرد از هزار من
شناور شو در آب دیدهام، چون مردمِ آبی
اگر خواهی که زخمی شویی از چشماینگار من
مدم سوی من افسونِ خلاص ایپارسا زیرا
کزینها برنخیزد از سر کویش غبار من
«سهیلی» گر سخن ایناست، ارباب سخن یکسر
فرو شویند دفترها ز شعر آبدار من.
امیر شیخ نظامالدین احمد
#سهیلی_جغتایی
درگذشتهٔ: ۹۰۷ یا ۹۱۸ ه.ق.
سوالی کردم از پیرِ خرابات
که ای صافی دلت از صحبتِ دُرد
ز مرگ و زندگانی آگهم کن
کزین غم خاطرم بسیار افسرد
بگفتا گویمت رمزی که دانی
چهسان گوی سعادت میتوان برد
تکلّف گر نباشد، خوش توان زیست
تعلّق گر نباشد، خوش توان مرد.
#انسی_جامی
سده دهم ه.ق.
که ای صافی دلت از صحبتِ دُرد
ز مرگ و زندگانی آگهم کن
کزین غم خاطرم بسیار افسرد
بگفتا گویمت رمزی که دانی
چهسان گوی سعادت میتوان برد
تکلّف گر نباشد، خوش توان زیست
تعلّق گر نباشد، خوش توان مرد.
#انسی_جامی
سده دهم ه.ق.
قربانِ آن بناگوش وان برقِ گوشواره
با هم چه خوش نمایند آن صبح و این ستاره
#کلیم_کاشانی
#تابلوی_نقاشی: دختری با گوشوارهٔ مروارید
اثر: یوهانس فرمیر
با هم چه خوش نمایند آن صبح و این ستاره
#کلیم_کاشانی
#تابلوی_نقاشی: دختری با گوشوارهٔ مروارید
اثر: یوهانس فرمیر
تو از کدام بیابان میآیی
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه میآیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزهی کشیدهی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه میآیی؟
پرندگان غریبی از این کرانه میگذرند
پرندگان غریبی که هیچکدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمیگذرد
#منوچهر_آتشی
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه میآیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزهی کشیدهی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه میآیی؟
پرندگان غریبی از این کرانه میگذرند
پرندگان غریبی که هیچکدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمیگذرد
#منوچهر_آتشی
برای گفتن با دوست ، شکوه ها به دلم بود
ولــی دریغ که در روزگار ، دوســت ندیدم
رفیق اگـر تــو رسیــدی سلام مــا برسانی
کـه مــن بـه اهل وفـا و مـــروتی نرسیدم
#شهریار
ولــی دریغ که در روزگار ، دوســت ندیدم
رفیق اگـر تــو رسیــدی سلام مــا برسانی
کـه مــن بـه اهل وفـا و مـــروتی نرسیدم
#شهریار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدم عاقل میفهمه که از غمخوردن کاری ساخته نیست! میزنه زیر خنده... هر چه بادا باد!
📚#کبوتر_توی_کوزه
#هوشنگ_مرادیکرمانی
📚#کبوتر_توی_کوزه
#هوشنگ_مرادیکرمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
شاید با نظم دادن به تمام دانش هایی که از این و آن فراگرفته ام،راه به جایی بردم
شاید سرنخی به دستم آمد شاید هم دست به یک خانه تکانی ذهنی زدم و خودم به جایی رسیدم
به هرجهت زندگی دالانیست دراز یا کوتاه و به زندگی ابدی منتهی می شود چه بهتر که از این دالان دانسته گذر کنیم.
#سیمین_دانشور
پ ن : سواحل بی نظیر اطراف چابهار
، استان سیستان و بلوچستان
شاید با نظم دادن به تمام دانش هایی که از این و آن فراگرفته ام،راه به جایی بردم
شاید سرنخی به دستم آمد شاید هم دست به یک خانه تکانی ذهنی زدم و خودم به جایی رسیدم
به هرجهت زندگی دالانیست دراز یا کوتاه و به زندگی ابدی منتهی می شود چه بهتر که از این دالان دانسته گذر کنیم.
#سیمین_دانشور
پ ن : سواحل بی نظیر اطراف چابهار
، استان سیستان و بلوچستان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دیدن این خونههای قدیمی، حال دلتون رو خوب کنید👌
بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین
قرار و صبر برفتهست زین دل مسکین
ز روی زرد و دل درد و سوز سینه مپرس
که آن به شرح نگنجد بیا به چشم ببین
مولانا
قرار و صبر برفتهست زین دل مسکین
ز روی زرد و دل درد و سوز سینه مپرس
که آن به شرح نگنجد بیا به چشم ببین
مولانا
تو چه دانی که ما چه مرغانیم
هر نفس زیر لب چه می خوانیم
چون به دست آورد کسی ما را
ما گهی گنج گاه ویرانیم
چرخ از بهر ماست در گردش
زان سبب همچو چرخ گردانیم
کی بمانیم اندر این خانه
چون در این خانه جمله مهمانیم
گر به صورت گدای این کوییم
به صفت بین که ما چه سلطانیم
چونک فردا شهیم در همه مصر
چه غم امروز اگر به زندانیم
تا در این صورتیم از کس ما
هم نرنجیم و هم نرنجانیم
شمس تبریز چونک شد مهمان
صد هزاران هزار چندانیم
هر نفس زیر لب چه می خوانیم
چون به دست آورد کسی ما را
ما گهی گنج گاه ویرانیم
چرخ از بهر ماست در گردش
زان سبب همچو چرخ گردانیم
کی بمانیم اندر این خانه
چون در این خانه جمله مهمانیم
گر به صورت گدای این کوییم
به صفت بین که ما چه سلطانیم
چونک فردا شهیم در همه مصر
چه غم امروز اگر به زندانیم
تا در این صورتیم از کس ما
هم نرنجیم و هم نرنجانیم
شمس تبریز چونک شد مهمان
صد هزاران هزار چندانیم
غلط است هر که گوید
که به دل رَهَست دل را....
دل من ز غصه خون شد
دل او خبر ندارد...
وحشی_بافقی
که به دل رَهَست دل را....
دل من ز غصه خون شد
دل او خبر ندارد...
وحشی_بافقی