لوح ساده✌️✌️
309 subscribers
11.2K photos
841 videos
426 files
2.23K links
Download Telegram
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
@azerbaycanvatanim
Öyrət : تربیت،تمرین،حلقه گیسو
Öyrətçi : مربی،معلم
Öyrətsəl : تعلیمی،آموزشی
Öyrətgi : طریق،سیاق،روش
Öyrətgə : فن و تکنیک آموزش
Öyrətmək : یاد دادن،آموختن،آشنا کردن،اندرز دادن،راهنمایی کردن،تحریک کردن،کوک کردن،رام کردن،مانوس کردن
Öyrətmən : معلم،استاد
Öyrətmə : آموزش،تحریک
@azerbaycanvatanim
Öyrərmə Becərmə : آموزش و پرورش
Öyrətməlik : تعلیم نامه
Öyrəcə : استدراک
Öyrəş : هم آموزی
Öyrəşdirmək : مانوس کردن،عادت دادن،دست آموز کردن،یاد دادن
Öyrəşmək : یاد گرفتن،فراگرفتن،آموختن،مانوس شدن،اخت شدن،عادت کردن،خو گرفتن
Öyrəşmə : یادگیری دسته جمعی،فراگیری
Öyrək : زمان مناسب،موسم،زمان کاشت،زادگاه،آموزش پذیری،با استعداد برای آموزش،معتاد،عادت کرده،گله مادیان،چوپان گله اسب،محل اجتماع
Öyrəm : مشق،عبرت
Öyrəmcik : مشقی
Öyrən : آشنا
Öyrənbəclik : حق التدریس
Öyrəncək : آموخته،مانوس،خو گرفته
@azerbaycanvatanim
Öyrəncə : تمرین،پژوهش،درس،محصل
Öyrəncəlik : تمرین،پژوهش،حق التدریس
Öyrənci : شاگرد،دانشجو
Öyrənci Yurdu : خوابگاه دانشجویی
Öyrənçi : معتاد،عادت کرده
Öyrənçik : مبتدی،طلبه
Öyrənmək : یاد گرفتن،آموزش دیدن،تعلیم یافتن،تحصیل کردن،اطلاع یافتن،فهمیدن،پی بردن
Öyrənmən : دانشجو،محصل
@azerbaycanvatanim
Öyrənmə : یادگیری،فراگیری،تحصیل
Öyrənməcə :  واحد درسی،ماده درسی
Öyrənmədik : مجهول،نامعلوم
Öyrənməlik : بورس،کمک هزینه تحصیل
Öyrənmiş At : اسبی که بشود آن را سوار شد،وارد سنی شده که سواری دادن را آموخته
Öyrə : آموزش
Öyrəti : پذیرفته شده،کلاسیک،دکترین
Öyrətik : عادت،تربیت
Öyrətilik : درس،متون درسی،مدرسه
Öyrətim : آموزش

Öyrədən : آموزنده،یاد دهنده
Öyrədici : آموزگار
Öyrədik : مربی،معلم،آموزش،درس
Öyrədilmək : آموزش دادن
Öyrədilən : آموزش دیده،اهلی
Öyrəşit , Öyrəşim : یادگیری
Öyrəmək : خواهش،وابسته شدن به گروه
Öyrənək : تمرین،تعلیم،پژوهش،عادت،آموزش،مدرسه
Öyrəni : درس،تعلیم
Öyrəniş : طرز آموزش،تعلیم،انس
Öyrənişmək : دست آموز شدن
Öyrənişik : آموزش،تعلیم
@azerbaycanvatanim
Öyrənik : تحصیل کرده،باسواد
Öyrənilmək : مورد بررسی قرار گرفتن،تحت تحقیق و مطالعه قرار گرفتن،آمورش دیدن
Öyrənilmə : مطالعه،آموزش،بررسی
Öyrənim : سواد،تحصیل،تربیت
Öyrənim Bəlgəsi : مدرک تحصیلی
Öyrənim Dalı : رشته تحصیلی
Öyrənimlik : بورس تحصیلی
Öyrəniv : تحقیق،پژوهش
Öyrəyik : عادت،تربیت،معاشرت ادبی

Qaynaq :
Türkcə Farsca Şahmərəsi Sözlüyü
@azerbaycanvatanim
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
🔻بوربوجوک( حشرات)

1.مگس: میلچک
2.مورچه: قاریشقا، قارینچا
3.مورچه بالدار: ماللاقاریشقا
4.سوسک : پیس پیسا
5.سوسک بالدار: سوسری
6.زنبورعسل: بال آررسی
7.زنبوربی عسل: اششگ آری سی، قیزیل آرری
8.عقرب: چایان، ایری قویروق

9.روتیل: بووه
10.پروانه: کپنگ
11.کرم: قورداق
12.کرم خاکی: یئرقورداقی
13.کرم ابریشم: ایپک قورداقی
14.ملخ: چکیرتگه
15.حلزون: ایل بیز
16.پشه : میغ میغا، هونو

17.کفش دوزک: باشماق تیکن، ننم اوغلو
18.کک: بیره
19.زالو: سولوک
20.شپش: بیت
21.موریانه: تاختا بیتی
22.گوش خیزک: قولاقا گیرن
23.هزارپا: قیرخ آیاق
24.عنکبوت : تور توخویان



@azerbaycanvatanim
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
پرندگان به تورکی
🦇🐥🦉🐓🦃🦢🦜🦅

قوُش: پرنده
قارتال: عقاب🦅
طرلان: باز
قجیر/قوزغون: کرکس لاشخور
لاچین: شاهین
قیرقی: قرقی (تورکی)
اؤردک: مرغابی🦆
سوْنا: مرغابي وحشي نر
آلاتینجا: مرغابی سیاه و سفید
باخچان: مرغابی با چشم زیبا
آنقوت: مرغابی قهوه ای
دمیر قاناد: مرغابی که در هنگام پرواز دیر اوج می گیرد
قارا باتاخ: مرغابی سیاه
آلما باش: مرغابی که سر بزرگ دارد
توْووز: طاووس🦚
کهلیک: کبک
سونا کهلیک: کبک پا برفی
قرقاوول: کلمه ای ترکی است
پخلان: فلامینگو
اوجو بینیخ/لیلان قوشو :
لک‌لک
قوُتان/سقا قوشو/دولچالی :
پلیکان
سئرچه: گنجشک
قارقا: کلاغ
دولاش: کلاغ زاغی
آلا قارقا: کلاغ سیاه و سفید
قجله : زغن
بایقوُش: جغد🦉
یاپالاق : نوع دیگری از جغد
گؤیَرچین: کبوتر🕊
آلاباختا: کبوتر چاهی
گئجه قوُشوُ/یاراسا/یاپالاق:
خفاش ، شب پره🦇
قارانقوش/هاچا قویروق :
چلچله ، پرستو
قوبا: غاز وحشي🦢
قورقور: قمري
باليق اوتان : مرغ ماهيخوار🦤
بوببو : هدهد
آغاج دلن : دارکوب
فَریک: مرغ جوان🐥
آناج: مرغ بالغ🐔
بئچه: خروس جوان
خوروز: خروس بالغ🐓
قازالاخ/چوبان آلادان:
چکاوک
موراد قوشو/اریک قاپان :
پرنده زنبور خوار
یاهی : کفتر وحشی یا کفتر چاهی با رنگ خاص طوسی و طوق بنفش
کنارکه : قناری
هیندیشقکا/ هشدرخان :
بوقلمون🦃
دوه قوشو : شتر مرغ
سیغیرچین : سار
ساری کؤینک: زردپر سرسیاه
سئوگی قوشو : مرغ عشق🦜
چولپا(چورپا):
بلدرچین های نر جوان
باغری قره : سیه سینه
دوی داغ: هوبره
تولکو قوشو :
خفاش میوه خوار🦇
داغ بئچه‌سی : سیاه خروس



@azerbaycanvatanim
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
واحدهای #اندازه گیری تورکی

اولچولر ölçülər
اوزونلوق، بوی Uzunluq-Boy: طول،درازا
اَئن Ən: عرض
حوندورلوک Hündürlük: ارتفاع
آرا Ara: مسافت، فاصله
یاریم باتمان Yarım batman: نیم من
بئش آغاج Beş Ağac :پنج کیلومتر
بیر گیروانکا Bir qırovanka: یک لیتر
کسیر Kəsir: کسر
بیر چرک Bir çərək: یک چهارم
اون آردیم On ardım: ده قدم
بیر قاریش  Bir qarış: یک وجب
بیر چووال  Bir çuval:  یک گونی
ایکی تلیس  İki təlis: دو گونی
بیر آووجئ Bir ovuc: یک مشت
بیر اتک Bir ətək: یک دامن
یئترینجه  Yetərincə: به اندازه کافی
یوزلرجه Yüzlərcə: صدها
سایسیز Saysiz: بی شمار
قالیق Qalıq: باقیمانده
ساحه Sahə:مساحت
قیرام Qıram:گرم
آغاج Ağac: شش کیلومتر
ایاق Əyaq: پا(واحد اندازه گیری طول و عرض فرش در قدیم)
دَیَر Dəğər: ارزش، قسمت
پای Pay: سهم، قسمت غذا
چکی  Çəki: وزن
اؤلچو Ölçü: اندازه
لای Lay: یک دور کامل در فرش بافتن
جوتلوق Cütlüq: به اندازه شخم زدن دو گاو در یک روز
دگیرمان Dəğirman: آبی که بتواند یک آسیاب را بگرداند (باغداری)
سورو Suru: گَلّه گوسفند و بز
ناخیر Naxır: گَلّه گاو
ایلخی İlxı: گَلّه اسب
بؤلوک Bölük: یک قسمت (مالدارلیقدا سورودن آیریلان لار) اؤرنک (مثال): بیر بولوک قوزو
بؤلوک Bölük: قسمت (در انگلیسی تبدیل به "بلوک" شده است)

✍🏻بیایید این کلمات زیبا، با معنا و
تورکی را که گاها زبان های دیگر نیز از ما به قرض گرفته اند و استفاده می کنند را به یاد داشته باشیم و در زندگی روزمره استفاده کنیم
درحالی که همچنین قدرتمندی و گستردگی در کلمات زبان مادریمان وجود دارد چرا اجازه دهیم زبانمان مورد هجوم کلمات بیگانه واقع شود؟

سالها پیش استاد شهریار چه زیبا سرودند:
تورکون دیلی تک سئوگیلی ایستکلی دیل اولماز
اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز
تورکون مَثَلی، فولکلوری دونیادا تک دیر
خان یورقانی، کند ایچره مثل دیر، میتیل اولماز


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌@azerbaycanvatanim
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۱ امرداد زادروز شیرین بیانی

(زاده ۱۱ امرداد ۱۳۱۷ تهران) نویسنده، تاریخ‌نگار، پژوهشگر و استاد دانشگاه 

او پدر و مادرش، ملکه ملک‌زاده و خانبابا بیانی هردو از استادان ایران بودند و همچنین خواهرزاده مهدی ملک‌زاده، نویسنده کتاب ۷ جلدی تاریخ انقلاب مشروطیت ایران و نوه ملک‌المتکلمین از چهره‌های سرشناس انقلاب مشروطیت است. وی در دبیرستان‌های ژاندارک و انوشیروان دادگر در رشته ادبی تحصیل کرد و کارشناسی تاریخ از دانشگاه تهران گرفت و دوره دکترا را در دانشگاه سوربن (۱۳۴۱) فرانسه گذرانید. وی در ایران در رشته‌های تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پیش از اسلام و تاریخ سیاسی،
فرهنگی و اقتصادی مغول - ایلخانی باعنوان پروفسور (استاد) در دانشگاه تهران تدریس کرد.
شیرین بیانی با اسلامی ندوشن ازدواج کرد و دو فرزند پسر دارد.

آثار:
«دمساز دوصدکیش: درباره مولانا جلال‌الدین» شیرین بیانی، تهران، انتشارات جامی ۱۳۸۴
مؤلف در این کتاب سعی کرده‌است جنبه‌های گوناگون زندگی مولانا جلال‌الدین را «با پیروی از طرز اندیشه خود وی» مورد بررسی قرار دهد. کتاب در دو بخش تدوین شده‌است. نویسنده در بخش اول به «خاندان و سرچشمه‌های فکری مولاناجلال‌الدین» می‌پردازد. تأثیر مکاتب مختلف تصوف و نیز اندیشه عرفانی شمس‌الدین تبریزی بر مولانا در این بخش مورد بحث قرار می‌گیرد. بخش دوم کتاب به «اندیشه‌های عرفانی، علمی و سیاسی مولانا» اختصاص دارد.
۱۳۷۹ - مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت
۱۳۸۱ - ایران از ورود آریاییها تا سقوط هخامنشیان، سازمان سمت
۱۳۷۷ تیسفون و بغداد در گذر زمان، انتشارات جامی
۱۳۶۷-۷۵ - کتاب سه جلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول» انتشارات مرکز نشر دانشگاهی (برنده جایزه کتاب سال ایران در سال ۱۳۷۰)
۱۳۵۵ - شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان، انتشارات دانشگاه تهران
۱۳۵۵ - هشت مقاله در زمینه تاریخ، انتشارات توس
۱۳۵۳ - ایران در برخورد با مغول، انتشارات طهوری
۱۳۵۲ - زن در ایران عصر مغول، انتشارات دانشگاه تهران
۱۳۴۳ - تاریخ آل‌جلایر، انتشارات دانشگاه تهران
ترجمه تاریخ سری مغولان

🆔
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#شیرین_بیانی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
برگی از تقویم تاریخ

۱۱ امرداد زادروز داریوش آشوری

(زاده ۱۱ امرداد ۱۳۱۷ تهران) نویسنده، زبان‌شناس و مترجم

او که دانش‌آموخته دبیرستان‌های البرز و دارالفنون و هم‌درسِ نوجوانی بهرام بیضایی و عبدالمجید ارفعی است، در نوجوانی با مطالعه نشریات حزب توده، به آن مکتب گرایش پیدا کرد. پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی عضو سازمان جوانان حزب توده بود و پس از چندی در سال ۱۳۳۶ به‌حزب زحمتکشان ملت ایران "نیروی سوم" پیوست. وی در سال ۱۳۳۷ از دارالفنون دانش‌آموخته و وارد دانشکده حقوق و علومِ سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۴۲ لیسانس اقتصاد گرفت. در همان سال در دوره دکترای اقتصاد در همان دانشکده پذیرفته شد ولی آن را نیمه‌کاره رها کرد. کار تألیف کتاب، ترجمه و نوشتن مقالات را از همین دوران آغاز کرد. او در زمان دانشجویی عضو هیئت اجرایی «جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران» به رهبری خلیل ملکی بود. نخستین کتاب او، به‌نام فرهنگ سیاسی، در روزگار دانشجویی از او منتشر شد که هنوز هم، با نام دانشنامه سیاسی، در ایران در زمینه علوم سیاسی کتاب مرجع است و تاکنون بیش از ۳۰ چاپ از آن منتشر شده است. او در همان دوران در مؤسسه انتشارات فرانکلین به‌عنوان ویراستار در دائرةالمعارف فارسی و سپس در بخش انتشارات به‌کار مشغول بوده است.

فعالیت‌ها و تحقیقات
آشوری از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران و عضو انتخاب‌شده نخستین هیئت دبیران آن بوده است (۱۳۴۸). در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در مؤسسه شرق‌شناسی دانشگاه آکسفورد در بریتانیا و دانشگاه زبان‌های خارجی توکیو تدریس کرده و عضوِ هیئت مؤلفان لغت‌نامه فارسی در مؤسسه لغت‌نامه دهخدا "وابسته به دانشگاه تهران" عضو هیئت ویراستاران دانشنامه ایرانیکا "دانشگاه کلمبیا در نیویورک" و از نویسندگان آن بوده است. همچنین سردبیری چند مجله ادبی و نیز نامه علوم اجتماعی را در مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، "وابسته به دانشگاه تهران" را به‌‌عهده داشته است.

دستاوردها و آثار:
وی در قلمروی علوم اجتماعی و فلسفه مدرن به‌ توسعه زبان فارسی از نظر دامنه واژگان و بهبود سبک نگارش یاری فراوان کرده است. او در آثارش واژگان نوترکیبی چون گفتمان، همه‌پرسی، آرمان‌شهر، رهیافت، هرزه‌نگاری، درس‌گفتار و مانند آن را به‌کار برد که معادلی برای آن در زبان فارسی وجود نداشت. فرهنگ علوم انسانی او شامل صدها ترکیب و واژه اشتقاقی تازه برای گسترش زبانِ فارسی در زمینه علوم انسانی و فلسفه است. از میان آثار او، بازاندیشی زبان فارسی، شعر و اندیشه، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ و فرهنگ علوم انسانی است. ما و مدرنیّت نام مجموعه مقاله‌هایی از اوست که در آن به‌تحلیل بحران فرهنگی جامعه ایران در مواجهه با مدرنیّت می‌پردازد. وی نویسنده عرفان و رندی در شعر حافظ است که تفسیری هرمنوتیکی از بنیادهای اندیشگی دیوان حافظ بر پایه پژوهش متن‌شناسانه تاریخی‌ است.
وی، عمده آثارش در زمینه علوم سیاسی، علوم اجتماعی، سخن‌سنجی، فلسفه، و زبان‌شناسی است. او سالهاست که با خانواده‌اش در فرانسه زندگی می‌کند. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%D8%A2%D8%B4%D9%88%D8%B1%DB%8C
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#داریوش_آشوری
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۱ امرداد زادروز ادیب‌الممالک فراهانی

(زاده ۱۱ امرداد ۱۲۳۹ گازران -- درگذشته ۳ اسفند ۱۲۹۶ یزد) ادیب، شاعر و روزنامه‌نگار دوران مشروطیت

او که ملقب به امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه بود، در ۱۵ سالگی به‌تهران آمد و به پایمردی حسنعلی‌خان امیرنظام  گروسی، به‌دستگاه طهماسب میرزا مؤیدالدوله راه یافت.
ادیب از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ق همراه امیرنظام در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، کرمانشاه به‌سر می‌برد. درسالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ق در تهران بود و  در دارالترجمه دولتی اشتغال داشت. در سال ۱۳۱۴ق بار دیگر همراه امیرنظام به آذربایجان رفت و هنگامی‌که مدرسه لقمانیه تبریز در سال ۱۳۱۶ق افتتاح شد، نیابت ریاست آنجا را عهده‌دار گردید و در همین سال روزنامه ادب را در تبریز منتشر ساخت. او در سال ۱۳۱۸ق راهی خراسان شد و انتشار روزنامه ادب را تا سال ۱۳۲۰ به‌عهده گرفت و در سال ۱۳۲۱ق به تهران آمد و سردبیر روزنامه ایران سلطانی تا سال ۱۳۲۳ بود. در این سال به بادکوبه رفت و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که به‌ترکی منتشر می‌شد، برعهده گرفت.
در سال ۱۳۲۴ق بار دیگر به‌تهران بازگشت و این بار سردبیری روزنامه مجلس به او سپرده شد. وی در سال ۱۳۲۵ روزنامه عراق عجم را در همین شهر منتشر ساخت.
در دوران استبداد محمدعلیشاه، ادیب به‌صف مشروطه‌خواهان پیوست و در سال ۱۳۲۷ق همراه با مجاهدان فاتح وارد تهران شد. در سال ۱۳۲۹ق وارد عدلیه یا دادگستری امروزی شد و تا پایان زندگی به‌ریاست چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب شد.
معتبرترین تصحیح دیوان ادیب را موسوی گرمارودی منتشرکرده است.
آرامگاه وی در شهر ری است.

🆔
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#ادیب_الممالک_فراهانی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ برخی از واحدهای سنجش طول در ایران باستان :

◀️ یک ذرع و یا یک گز : 104 تا 110 سانتی متر که هر 2 ذراع یا ارج برابر بوده با یک ذرع

◀️ یک ارش یا ارج و یا ذراع : 52 الی 55 سانتی متر که هر 2 ذراع برابر بوده با یک گز . قابل توجه آنکه اکثر سازه های سنگی هخامنشیان ، با این مقیاس است .

◀️ یک چارک : برابر با یک چهارم گز که 26 سانتی متر می شده ( حدودا ) است ولی کاربرد چارک در تمامی اوزان و طول ها ، به عنوان یک چهارم به کار می رفته است به عنوان مثال یک چارک جریب یا یک چارک من تبریز

◀️ یک گره : برابر با 5/5 الی 5/6 سانتی متر

◀️ یک بهر : برابر بوده است با نیم گره ، معادل 2/7 الی 2/8 سانتی متر

◀️ یک وجب : که نیاز به توضیح نیست این مقیاس به صورت عرفی بوده و مقیاسی رسمی نبوده است.

◀️ یک بند : یک بند انگشت

◀️ یک واحد طول که اخیرا باستان شناسان کشف نموده اند و هنوز نامی برای آن نیافته اند نیز وجود داشته که 3 میلی متر کنونی بوده و می توان گفت که یک دهم بهر ، معادل دو میلیمتر و هشت دهم میلیمتر ، مهمترین و کاربردی ترین مقیاس اندازه گیری در ایران باستان بوده است .

◀️ یک فرسخ : معادل 6000 ذرع بوده است

*⃣ چند مقیاس هم برای اندازه گیری سطوح وجود داشته که آنرا نیز بدین ترتیب شرح خواهیم داد :

◀️ یک جریب : ( این واحد سطح از آرامیان به ساسانیان وارد شد و بعد از حمله و غصب ایران توسط اعراب بادیه نشین ، وارد فرهنگ اعراب شد ) هر جریب برابر است با زمینی به طول 60 ذزاع و عرض 60 ذراع ، که می شده 3600 ذراع . از آنجا که هر ذراع 55 سانتی متر بوده حدودا می شده 33 متر در 33 متر .
با این حساب می توان گفت هر یک جریب برابر است با زمینی به مساحت تقریبی 1000 متر مربع ولی در برخی اسناد تا 1100 متر نیز لحاظ می شده است .

◀️ یک قصبه : هر یک قصبه ، زمینی به مساحت یکصد متر مربع را شامل می شده است یعنی هر جریب برابر بوده است با 10 قصبه .

مهمترین این واحدها در طول ، گز و ارش بوده و در سطح نیز واحد پر کاربرد آن ، جریب بوده است .

*⃣ واحدهای دیگری نیز به کار می رفته مانند قفیز و کیل و عشیر و ...... که به محتوای مباحث دفینه یابان مرتبط نیست به همین دلیل از ذکر آن خودداری شده است

*⃣ نمادهایی که بر مقابر موجود است معمولا با ضریب 100 برابر و یا 10 برابر رمز گشایی می شوند . برای مثال مسیر کاوش تندیس برخی از شتر های یک ذرعی را ، یکصد ذرع رمز گشایی میکنند . یا برخی از جوغن های یک گره ای را ده گره ، رمز گشایی می کنند . بنا بر این بهتر است که این مقیاسها را کاوشگران بدانند.

‌‌حسین ملاصادقی


https://t.me/amirnormohamadi1976
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
قرآن کریم به خط الیاس امیرحسنی
دراین پنج شنبه برای شادی ارواح تمام مومنین و مومنات ،علما و شهدا و صلحاومعلمان مرحوم ،بی وارث و بد وارث آیات فوق را با فاتحه ای قرائت نماییم .
🌸🌺🌸🌺🌸
Forwarded from آنادیلیم% (حاجی‌زاده)
پرندگان به تورکی
🦇🐥🦉🐓🦃🦢🦜🦅

قوُش: پرنده
قارتال: عقاب🦅
طرلان: باز
قجیر/قوزغون: کرکس لاشخور
لاچین: شاهین
قیرقی: قرقی (تورکی)
اؤردک: مرغابی🦆
سوْنا: مرغابي وحشي نر
آلاتینجا: مرغابی سیاه و سفید
باخچان: مرغابی با چشم زیبا
آنقوت: مرغابی قهوه ای
دمیر قاناد: مرغابی که در هنگام پرواز دیر اوج می گیرد
قارا باتاخ: مرغابی سیاه
آلما باش: مرغابی که سر بزرگ دارد
توْووز: طاووس🦚
کهلیک: کبک
سونا کهلیک: کبک پا برفی
قرقاوول: کلمه ای ترکی است
پخلان: فلامینگو
اوجو بینیخ/لیلان قوشو :
لک‌لک
قوُتان/سقا قوشو/دولچالی :
پلیکان
سئرچه: گنجشک
قارقا: کلاغ
دولاش: کلاغ زاغی
آلا قارقا: کلاغ سیاه و سفید
قجله : زغن
بایقوُش: جغد🦉
یاپالاق : نوع دیگری از جغد
گؤیَرچین: کبوتر🕊
آلاباختا: کبوتر چاهی
گئجه قوُشوُ/یاراسا/یاپالاق:
خفاش ، شب پره🦇
قارانقوش/هاچا قویروق :
چلچله ، پرستو
قوبا: غاز وحشي🦢
قورقور: قمري
باليق اوتان : مرغ ماهيخوار🦤
بوببو : هدهد
آغاج دلن : دارکوب
فَریک: مرغ جوان🐥
آناج: مرغ بالغ🐔
بئچه: خروس جوان
خوروز: خروس بالغ🐓
قازالاخ/چوبان آلادان:
چکاوک
موراد قوشو/اریک قاپان :
پرنده زنبور خوار
یاهی : کفتر وحشی یا کفتر چاهی با رنگ خاص طوسی و طوق بنفش
کنارکه : قناری
هیندیشقکا/ هشدرخان :
بوقلمون🦃
دوه قوشو : شتر مرغ
سیغیرچین : سار
ساری کؤینک: زردپر سرسیاه
سئوگی قوشو : مرغ عشق🦜
چولپا(چورپا):
بلدرچین های نر جوان
باغری قره : سیه سینه
دوی داغ: هوبره
تولکو قوشو :
خفاش میوه خوار🦇
داغ بئچه‌سی : سیاه خروس
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
برگی از تقویم تاریخ

۱۳ امرداد تبعید مصدق به احمدآباد

دكترمصدق كه دولتش در ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ برکنار شده بود، ۱۳ امرداد سال ۱۳۳۵ پس از تحمل سه‌سال زندان به احمدآباد "ساوجبلاغ ـ نزدیك قزوین" تبعید شد و تا پایان زندگی به‌مدت ۱۰ سال و ۷ ماه در این روستا تحت نظر بود. تبعید وی به این روستا از سوی حقوقدانان، عملی غیرقانونی اعلام شده است، زیرا این تبعید به‌حكم دادگاه نبود و به اراده دولت وقت صورت گرفته بود كه از سایه این مرد هم واهمه داشت.
دولت او را دو هفته زودتر از پایان محكومیت (این محكومیت هم غیر قانونی بود زیرا كه طبق قانون آیین دادرسی وقت، محاكمه نخست وزیر و وزیران باید در دیوان عالی كشور صورت می‌گرفت نه محكمه نظامی) از زندان خارج ساخته و به احمدآباد فرستاده بود تا بتواند او را كه هنوز زندانی محسوب می‌شد تبعید كند.
دکتر مصدق قبل از نخست وزیری هم یك بار به احمدآباد تبعید شده بود و سرانجام در احمدآباد درگذشت و در همان‌جا به‌خاک سپرده شد. آرامگاه او از ابنیه ملی ایران بشمار می‌رود.

🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#تبعید_مصدق
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
برگی از تقویم تاریخ

۱۳ امرداد زادروز ابوالحسن تهامی‌

(زاده ۱۳ امرداد ۱۳۱۷ تهران) مترجم، صداپیشه و  مدیر دوبلاژ

او در مدرسه دارالفنون و سپس در دانشسرای عالی به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت و همزمان با ورود به دانشسرا، کار هنری‌اش را با تئاتر آغاز کرد. دکتر فتح‌اله والا، مدیر وقت تئاتر تهران "واقع در خیابان لاله‌زار" که از فرانسه و انگلستان دکترای تئاتر داشت، مصمم بود تا راه جدیدی را در تئاتر ایران بگشاید. بنا بر این امتحان ورودی برگزار کرد و در این امتحان، تهامی با اجرای شعر و دکلمه‌ای، والا را بسیار شگفت‌زده ساخت. تهامی خود می‌گوید: «به همراه چنگیز جلیلوند که او نیز در این آزمون شرکت کرده‌ بود نمره بالایی (۱۹٫۵) کسب کرده و با اختلاف، در صدر پذیرفته‌شدگان بودیم.»
او در سال ۱۳۳۷ از سوی نصرت‌اله وحدت، این‌بار نیز به‌همراه چنگیز جلیلوند، به مسئولین استودیو آژیرفیلم معرفی شد. آن‌دو نخستین کار دوبله را در فیلمی هندی به‌نام کلوپ شبانه به‌ مدیریت دوبلاژ هوشنگ مرادی در همین استودیو تجربه کردند. چندی نپایید که تهامی مدیریت دوبلاژ را نیز برعهده گرفت که اولین تجربه‌اش، فیلم تپه عشق (۱۳۳۸) به‌کارگردانی ساموئل خاچیکیان بود.
وی در همان سال‌های اول با دوبله فیلم رومئو و ژولیت (۱۹۳۶) به‌کارگردانی جرج کیوکر به‌عنوان مدیر دوبلاژ شاخص شناخته شد.
در سال‌های دهه چهل، در فیلم‌های موزیکال اشک‌ها و لبخندها و بانوی زیبای من، هردو به مدیریت دوبلاژ علی کسمایی، به‌ ترتیب به‌جای کریستوفر پلامر و رکس هریسون و نیز در فیلم معما به‌جای کری گرانت توانایی‌اش را در گویندگی عرضه کرد.
او به‌جای بازیگران دیگر، کری گرانت (بابا غاز، چمن همسایه سبزتر است) دیوید نیون (۵۵ روز در پکن، کازینو رویال) ویتوریو دسیکا (کفش‌های ماهیگیر، وداع با اسلحه) جوزف کاتن (آخرین غروب) هنری فوندا (به‌من میگن هیچکس) داگلاس ویلمر (ال سید) ادموند اوبراین (پرنده‌باز آلکاتراز) جک پالانس (حرفه‌ای‌ها) والتر ماتائو (خداحافظ چارلی) الک گینس (دکتر ژیواگو) جیمز استوارت (سرگیجه - دوبله دوم) پیتر اوتول (شب ژنرال‌ها) سانجیو کومار (شعله) رکس هریسون (ظرف عسل) و ... حرف زده است و همچنین گوینده تیپ روستایی لاندوبوزانکا بوده است. او همچنین در فیلم سلطان کمدی به‌جای جری لوئیس صحبت کرده است.
دوبله فیلم‌هایی مانند «خداحافظ چارلی» دکتر فاستوس، شیر در زمستان، چه‌کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ (فیلم) «ظرف عسل» «راکی» «معما» بانی و کلاید، رام کردن زن سرکش، لوک خوش‌دست، مری پاپینز، رومئو و ژولیت (نسخهٔ زفیرلی) این گروه خشن «حرفه‌ای‌ها» «برادران کارامازوف» «کفش‌های ماهیگیر» «تعقیب» «حماسه کیبل هوگ» این فرار مرگبار، «بابا غاز» شب ایگوانا، «هملت» (کنت برانا) و ... نمونه‌هایی از کارهای شاخص تهامی در زمینه مدیریت دوبلاژ است.

وی گویندگی متن فیلم (نریشن) و همین‌طور گویندگی آنونس بسیاری از فیلم‌های سینمایی پیش از انقلاب و بعد از انقلاب را برعهده داشته‌است و برای نخستین‌بار آنونس‌گویی را به‌طور هنری و حرفه‌ای، با ادبیات ویژه مرسوم کرد.
وی مسلط به‌زبان انگلیسی و مترجم بسیاری از فیلم‌ها بوده است. همچنین ترجمه‌هایی از نمایشنامه‌های ویلیام شکسپیر توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.
او به‌عنوان روزنامه‌نگار و منتقد، اولین کسی بود که نقد دوبله فیلم را به‌صورت جدی در مطبوعات "ماهنامه سینمایی فیلم" آغاز کرد. وی همچنین نویسنده کتاب «چگونه فیلم دوبله کنیم» است.
او که داماد سیمین بهبهانی، شاعر معاصر است. همسرش خانم دکتر «امید ملاک بهبهانی» پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران است.

🆔
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#ابوالحسن_تهامی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۳ امرداد زادروز کاوه فولادی‌نسب

(زاده ۱۳ امرداد ۱۳۵۹ تهران) نويسنده، مترجم، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار ادبی و مدرس

او در سال ۱۳۸۴ مدرک کارشناسی ارشد معماری را از دانشکده‌ هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران‌مرکز دریافت کرد. پس از آن در کنار فعالیت‌های ادبی، به‌کار حرفه‌ای در زمینه معماری و تدریس این رشته در دانشگاه‌های تهران مشغول بود. در سال ۱۳۹۲ پژوهش دکترایش را در رشته‌ برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای در دانشگاه فنی برلین آغاز کرد و به عنوان (TU Berlin) پژوهشگر آزاد دانشگاه فنی برلین و عضو مرکز پژوهش‌های فنی و اجتماعی (ZTG) همین دانشگاه مشغول به‌فعالیت است. او عضو مجمع موسسان انجمن صنفی داستان‌نویسان استان تهران، عضو انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران، عضو فدراسیون جهانی روزنامه‌نگاران (IFJ) و عضو جامعه‌ی مهندسان معمار ایران است.

فعالیت‌های ادبی و پژوهشی:
وی از سال ۱۳۸۰ در کارگاه داستان‌نویسی جمال میرصادقی داستان‌نویسی را آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ در این کارگاه حضور داشت و در سال ۱۳۸۹ اولین کتابش «مزار در همین حوالی» را منتشر کرد.
در سال ۱۳۹۰ تک‌نگاری «مسجد امام تهران» را به‌ همراه همسرش نوشت. این کتابِ شکل‌گیری مسجد شاه تهران را روایت می‌کند. او مجموعه چهارجلدی «حرفه: داستان‌نویس» در زمینه داستان و داستان‌نویسی را از انگلیسی به‌ فارسی برگرداند.
در سال ۱۳۹۴ دو کتاب دیگر منتشر کرد: «جریان چهارم» در حوزه نقد ادبی، کار مشترک فولادی‌نسب، کهنسال نودهی و محمود قلی‌پور که به‌ بررسی آثار تعدادی از نویسندگان نسل چهارم داستان‌نویسی ایران می‌پردازد و «بئاتریس و ویرژیل» رمانی است نوشته یان مارتل، نویسنده کانادایی که فولادی‌نسب و کهنسال نودهی از انگلیسی به‌ فارسی ترجمه کرده‌اند.
وی در سال ۱۳۹۵ دومین کتاب داستانیِ خود «هشت و چهل‌وچهار» را منتشر کرد؛ رمانی شهری که در دوران معاصر جریان دارد و گوشه‌هایی از تاریخ معاصر تهران را نیز به‌ تصویر می‌کشد. اثر دیگر او، ترجمه‌ای است مشترک با کهنسال نودهی، «نوشتن مانند بزرگان» نام دارد در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.
این کتاب نوشته ویلیام کین، مدرس دانشگاه شهر نیویورک است و به‌بررسی و تحلیل شیوه روایت، سبک و فنون بلاغی تعدادی از نویسندگان بزرگ ادبیات جدید می‌پردازد. همچنین وی چندین مقاله در حوزه مسائل شهری از جمله «ادبیات و شهر» و «داستان شهری» نوشته‌است.
وی از سال ۱۳۹۲ آموزش داستان‌نویسی را شروع کرد و علاوه بر برگزاری کارگاه‌های داستان‌نویسی دوره‌های نظری َمختلفی را برگزار کرده. او طراح دوره‌ای به‌نام «برنامه یک‌ ساله تخصصی آموزش دانش‌های داستانی» است که از سال ۱۳۹۵ شروع شده و وی مدعی است که اولین گام برای ایجاد مدرسه خصوصی داستان‌نویسی است.

آثار
تالیف:
مزار در همین حوالی ۱۳۸۹ مجموعه داستان، تهران، نشر افراز
مسجد امام تهران ۱۳۹۰ تک‌نگاری، همراه بامریم کهنسال‌نودهی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، تهران، نشر افق
سرگذشت معماری در ایران ۱۳۹۳ همراه بامریم کهنسال‌نودهی، تهران، نشر افق
جریان چهارم ۱۳۹۴ پژوهش و نقد ادبی، همراه با محمود قلی‌پور و مریم کهنسال‌نودهی، تهران، نشر نگاه
هشت و چهل و چهار ۱۳۹۵ رمان، تهران، نشرچشمه

ترجمه:
حرفه: داستان‌نویس ۱۳۹۱، ۱۳۹۲ (چهار جلد) نقد ادبی، همراه بامریم کهنسال‌نودهی، نوشته‌ جرج کرول اوتس، جان آپدایک و سایر نویسندگان، تهران، نشرچشمه و نشر زاوش
بئاتریس و ویرژیل ۱۳۹۴ رمان، همراه بامریم کهنسال‌نودهی، نوشته‌ یان مارتل، تهران، نشرچشمه
نوشتن مانند بزرگان ۱۳۹۵ (جلد اول) نقد ادبی، همراه بامریم کهنسال‌نودهی، نوشته‌ ویلیام کین، تهران، نشرچشمه

🆔
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#کاوه_فولادی_نسب
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۳ امرداد سالروز درگذشت الکساندر گراهام‌بل

(زاده ۳ مارس ۱۸۴۷ اسکاتلند – درگذشته ۱۳ امرداد، ۳ اوت ۱۹۲۲ کانادا) مخترع تلفن

او مخترع، مبتکر و دانشمند اسکاتلندی-آمریکایی، اختراعات زیادی داشت، اما شهرت او بیشتر به‌خاطر اختراع تلفن است. از دیگر اختراعات معروف وی فلزیاب و خرپای سه بعدی یا فضا کار است.
او چندسالی به‌مدرسه نرفت اما در دوران تحصیل، شاگرد ممتازی بود. وی تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی چون پدرش ملویل بل، متخصص فیزیولوژی صدا، اصلاح گفتار و آموزش به ناشنوایان بود، تصمیم گرفت با شغل پدر امرار معاش کند.
در سال ۱۸۷۱ به‌شهر بوستون آمریکا رفت و در سال ۱۸۷۵ به‌برخی کشفیات مختلف دست یافت که سرانجام به اختراع تلفن منتهی شد.
او اظهارنامه مربوط به‌درخواست ثبت حق انحصاری اختراعش را در فوریه سال ۱۸۷۶ تسلیم کرد و امتیاز مربوط به آن چند هفته بعد به‌ وی داده شد.
حق بهره‌برداری انحصاری از این اختراع در قبال مبلغ یکصدهزار دلار به‌کمپانی «وسترن یونیون تلگراف» پیشنهاد شد، ولی کمپانی مزبور از خرید آن امتناع کرد. بنابراین او و دستیارانش در ژوئیه ۱۸۷۷ خود به تأسیس شرکتی همت گماشتند که آن شرکت در حقیقت سلف همین کمپانی «آمریکن تلفن و تلگراف» امروزین بود. تلفن از همان آغاز با توفیق تجاری بسیار بزرگی روبه‌رو شد. اکنون نیز AT&T بزرگ‌ترین تشکیلات بازرگانی خصوصی جهان است.
ظاهراً بل و همسرش که در مارس ۱۸۷۹ حدود ۱۵ درصد سهام شرکت تلفن را داشتند تصور نمی‌کردند که کمپانی آن‌ها به‌زودی تبدیل به‌شرکتی با سوددهی افسانه‌ای خواهد شد. آنها در چندماه بیشتر سهامشان را با بهای متوسط هرسهم ۲۵۰ دلار فروختند و به‌زودی ارزش سهام شرکت به یکهزار دلار رسید. در سال ۱۸۸۱ آنها باز هم دست به‌ کاری غیر عاقلانه زدند و یک سوم بقیه سهام باقی مانده را فروختند. با وجود این در سال ۱۸۸۳ ثروت او و همسرش بالغ بر یک میلیون دلار می‌شد.
وی در ۲۴ ژوئن ۱۸۷۶ به نمایشگاه صدساله صنایع گام نهاد که در فید مونت پارک فیلادلفیا برگزار شد. در این نمایشگاه، که امپراتور برزیل هم، حضور داشت، برنده جایزه ویژه شد.
پس از آن به‌ معرفی اختراعش در این زمینه پرداخت و در تالارهای زیادی سخنرانی کرد.
وی در انگلستان حتی در حضور ملکه انگلستان هم طریقه کار تلفن را اجرا کرد. او در سال ۱۸۷۸ به‌سوی آمریکا روانه شد و به‌ بوستون رفت تا به‌ دفاع از امتیاز تلفن که شرکت دسترن یونیون مدعی آن شده بود بپردازد.
او از این دادگاه سر بلند بیرون آمد و در همان سال آقای هبرد و واتسون اولین آگهی را چاپ کردند و این آگهی تأثیر شگفت‌انگیزی در مردم داشت و هرکس به‌فکر تهیه تلفن افتاد.
در سال ۱۹۱۵ یک خط تلفن سرتاسری در آمریکا برقرار شد و آن روز رئیس‌جمهور  از کاخ سفید در واشینگتن با فرماندار کالیفرنیا ارتباط برقرار کرد.

🆔
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#الکساندر_گراهام_بل
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
ناهید

🔸واژهٔ «ناهید» در فارسی صورت تحول‌یافتهٔ «اَناهتیا/آناهیتا» در زبان فارسی باستان است و این صورتِ باستانی در فارسی نو هم دیده می‌شود.

🔸واژهٔ «اَناهیتا» [anāhita] از سه جزء تشکیل شده: a-n-āhita. در فارسی باستان a- پیشوند منفی‌ساز به معنای «-نا» و -n- همخوان (صامت) میانجی (در واژه‌هایی که با واکه شروع می‌شوند) و āhita به معنای «عیب و آلودگی و آلایش». بنابراین اناهیتا یعنی «پاک و بی‌عیب و بی‌آلایش».

🔸در فارسی میانه، واژهٔ āhid به معنای «عیب و آلودگی» است و -n- همخوان (صامت) میانجی (در واژه‌هایی که با واکه شروع می‌شوند) و a- پیشوند نفی. بنابراین اَناهید همان معنای اَناهیتا را می‌دهد: «پاک و بی‌عیب و بی‌آلایش».

🔸واژهٔ «ناهید» در فارسی نو صورت تحول‌یافتهٔ «اَناهید» است که a- از ابتدای آن حذف شده است، نظیر «امرداد» و «اناب»، که تبدیل شده‌اند به «مرداد» و «ناب».

🔸با توجه به توضیحات بالا، شاید بتوانیم سیر تحول این واژه را این‌چنین ترسیم کنیم:

اَناهیتا (فارسی باستان) ← اَناهید (فارسی میانه) ← ناهید (فارسی نو)

🔸ناهید یا اَناهید یا آناهیتا یکی از خدایان ایرانی است، الههٔ بارندگی و رویش و زایندگی. به روایت کتاب دکتر ژاله آموزگار، قدمت ستایش ناهید بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زردشت می‌رسد. ناهید همتای ایزدبانو سَرَس‌وَتی در آیین ودایی، افرودیت، الههٔ عشق و زیبایی در یونان، و ایشتر، الههٔ بابلی، است. ناهید در بالاترین طبقهٔ آسمان جای گزیده است و به فرمان اورمزد باران و برف و تگرگ را فرومی‌باراند. (تاریخ اساطیری ایران، ذیل مدخل «ناهید/اَناهید»).

📎این روزها به اسطوره‌ها بسیار می‌اندیشم و به تعبیر جوزف کمبلِ اسطوره‌شناس در کمند آن اسیر شده‌ام.

#ریشه‌شناسی #اسطوره

سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
هوشیار و گوشدار

🔸در خط بسیار پیش می‌آید که صورت نوشتاری واژه با صورتی که تلفظ می‌شود همخوانی ندارد، مثلاً «خواهر» و «خوش» نوشته می‌شود و «خاهر» و «خُش» تلفظ می‌شود. این امر را «املای تاریخی» می‌نامند.

🔸املای تاریخی صورت کهن تلفظ واژه را نشان می‌دهد. این‌گونه املا شاید برای نوآموزان و آموزگاران زبان کمی ناخوشایند باشد، اما برای زبان‌شناسان تاریخی و ریشه‌شناسان دلیل‌ها و دلالت‌های راهگشایی دارد.

🔸املای تاریخی مختص زبان فارسی نیست. برای نمونه، می‌بینم که در زبان فرانسوی یا انگلیسی کلمات به گونه‌ای نوشته می‌شوند و به گونهٔ دیگری تلفظ می‌شوند. اما زبان ترکی استانبولی، به‌دلیل تازگی خط، با مسئلهٔ املای تاریخی مواجههٔ جدی پیدا نکرده، چون واژه‌ها همان‌گونه که نوشته می‌شوند تلفظ می‌شوند.

🔸در فارسی میانه یا پهلوی، واژهٔ ōšyār (هوشیار) به‌شکل wšd’l’ (یعنی هوشدار) نوشته شده است. گویی که «هوشدار» نوشته می‌شود ولی «هوشیار» خوانده می‌شود. در اینجا با املای تاریخی مواجهیم و درمی‌یابیم که «یار» در هوشیار ارتباطی به «یاری و یاوری کردن» ندارد، بلکه صورت تحول‌یافتهٔ «دار» است.

🔸این تحول در واژه‌های دیگری نیز دیده می‌شود:

آبدار ← آبیار
دامدار ← دامیار
دهدار ← دهیار
شهردار ← شهریار

🔸باید توجه داشته باشیم که در فارسی نو معمولاً هر دو صورت به کار می‌روند در دو معنای مختلف، یعنی مثلاً «دهدار» و «دهیار» در فارسی در دو معنای متفاوت به کار می‌روند (هم‌زمانی)، هرچند که دومی صورت تحول‌یافتهٔ اولی است (درزمانی).

🔸جزء اول این واژه، یعنی «هوش»، طبق یک احتمال، از «گوش» مشتق شده است. درواقع کسی که گوش دارد، یا گوشدار است، صاحب هوش و هوشداری و هوشیاری هم هست. به قول مولانا،

آدمی فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش

همچنین در جای دیگر می‌گوید:

محرم این هوش جز بی‌هوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

#واژه‌شناسی #ریشه‌شناسی #املای_تاریخی
سجاد سرگلی

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
جهنم (و دوزخ)

🔸در اینکه واژهٔ «جهنم» از عربی به فارسی آمده اختلاف‌نظری وجود ندارد، اما در اینکه از کدام زبان به عربی راه یافته اختلاف‌نظر وجود دارد. دو احتمال اصلی به قرار زیرند:

۱. «جهنم» از زبان فارسی گرفته شده و معرب واژهٔ «جَهَنّام» یا «هِنّام» است (بنگرید به: مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ذیل مدخل «جهنم»).

۲. «جهنم» از زبان عبری و واژهٔ גֵּיהִנֹּם /ge-hinnom/ گرفته شده. گِ+هینوم یعنی «درهٔ هینّوم». هینوم نام دره‌ای عمیق در نزدیکی اورشلیم است. در این دره برای مولوخ، یکی از خدایان کنعان، آتش می‌افروختند و قربانی می‌کردند. یوشیا، پادشاه یهودا، در قرن هفتم پیش از میلاد، دست به اصلاحات دینی زد و پرستش مولوخ را منع کرد و از آن پس این دره مکانی شد برای ریختن فضولات و زباله‌های شهر. لفظ «دره» در «جهنم‌دره» می‌تواند یادآور درهٔ هینّوم باشد (بنگرید به: فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، دکتر محمد حسن‌دوست، ذیل مدخل «جهنم»).

🔸در زبان فارسی برای جهنم از کلمهٔ «دوزخ» استفاده می‌شده و می‌شود.

در فارسی میانه: dōšaxv
در اوستایی: -daož-ahva
در ایرانی باستان: -dauž-ahva

کلمهٔ °dauž به معنای «بد و زشت» و کلمهٔ -ahva به معنای «هستی و حیات» است. دوزخ یعنی «حیات زشت» یا «هستیِ بد».

📎دربارهٔ معنا و مفهوم جهنم مراجعه کنید به یادداشتی با همین عنوان در کانال الهیاتیک.

#واژه‌شناسی #ریشه‌شناسی #تورات #عهد_عتیق
سجاد سرگلی


https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
زبان محاوره در شعر:

یکی از منابع کلی گزینش شاعر، زبان محاوره و عامیانه است. منبعی با ذخیره‌ای سرشار که همواره دگماتیسم واژگان شعری، استفاده از آن را ممنوع ساخته است ولی بهره‌گیری از آن در طبیعت کار شاعر است و وسوسۀ استفاده از میوۀ این درخت ممنوع در بسیاری از ادوار شعری، ذهن شاعران را رها نکرده است. شاید بتوان گفت رباعی و غزل مناسب‌ترین محل برای حضور زبان و تعابیر محاوره‌ای و عامیانه است. بیش از هزار سال پیش رودکی در این رباعی خود تاثیر و حضور زبان محاوره را نشان می دهد:
آن خر پدرت به‌ دشت خاشاک زدی
مامات دف و دو رویه چالاک زدی
آن بر سر گورها تبارک خواندی
وین بر درِ خان‌ها (=خانه‌ها) تبوراک زدی


فرّخی نیز از زبان محاوره بهره‌گیری کرده است به ویژه که زمینۀ روایی و مضامین مجاوبه و گفت و شنود مایه‌های اصلی تغزّلات و مدایح را تشکیل می‌دهد.

خسرو و شیرین نظامی گنجه‌ای نیز آکنده از کلمات و تعبیرات محاوره‌ای است. از این قبیل است واژه‌هایی نظیر «پیش کردن» در معنی بستن:
غم خسرو رقیب خویش کرده
درِ دل بر دو عالم پیش کرده


نیز استعمال «آنکاره» در معنی لطف و مغازله:
برون شد حاجبِ شَه بارشان داد
شهِ آنکاره، دل در کارشان داد


از همین مقوله است واژه «شیرینی» در معنی رشوه که نظامی آن را در جناس با کلمه «شیرین» قرار داده است:
به زر نز دلستان کز دین برآید
بدین شیرینی از شیرین برآید


حافظ شیرازی با همۀ پالایش‌ها و ویرایش‌هایی که در واژگان و ترکیبات خود صورت می‌داده است؛ پشتوانه‌ای از زبان محاوره را در شعر خود داخل کرده است. فی‌المثل: «که مپرس، بهتر از این، یعنی چه، غم مخور، چه شد» را ردیف غزل قرار می‌دهد و یا تعابیری چون: «جان من و جان شما، قربان شما و...»

در شعر معاصر فارسی بهره‌گیری از تجربه‌های زبان محاوره نمودی چشمگیر دارد و آغازگر آن را بدون شک باید نیمایوشیج دانست. این سنت پس از او نیز ادامه می‌یابد چنانکه یکی از آشکارترین‌هایش را در شعر سهراب سپهری می‌بینیم:
«یاد من باشد فردا لبِ سلخ، طرحی از بزها بردارم»
سِلخ (=سَلخ): مترادف استلخ که تلفظ محلی استخر به صورت کاملا پویا در گویش مردم نیاسر جاری است.

یا استفاده از واژگانی مثل: چُلُو، چراغک، پنیرک، تیغال و...

از این دست کاربرد زبان محاوره در آثار شاعرانی چون شاملو، یداللّه رؤیایی و... نیز یافت می‌شود.

📃مقاله: زبان شعر و واژگان شعری (با کمی دخل و تصرف)
🖊نگارنده: نصرالله امامی

https://t.me/amirnormohamadi1976