Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۶ امرداد زادروز لیلا درخش
(زاده ۶ امرداد ۱۳۵۷ تهران) شاعر، شاهنامهپژوه، مدرس و مستندساز
او تز دکتریاش را با عنوان "بررسی زمينه اساطير در خاورميانه" ارائه داد و با راهنمایی استادان: جلال خالقی مطلق، ميرجلاالدين كزازی، ژاله آموزگار و… از آن دفاع کرد. از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ به عنوان مدرس هنرهای زیبا و از سال ۱۳۷۸ بهعنوان دبیر فرزانگان تهران مشغول به تدریس شد. همچنین مدير فرهنگی موسسه زنان و سرطان است و از ۱۳۷۸ به عنوان منتقد و فیلمنامهنویس با بنیاد سینمایی ایران همكاری دارد.
در کارنامه هنری، علمی و پژوهشی او ساخت چهار مستند به سفارش سازمان زندانها، آموزش و پرورش و بهزيستی، پژوهش در زمینههای گوناگونی چون حوزه نقد ادبی، حوزه تحول زبانهای قومی و ملی، برندسازی اساطير ايران، حماسه گرجستان، اساطير آذری و… ساخت تلهفیلم و کارگردانی تئاتر، همکاری با خبرگزاری فراتاب، نقد و بررسی آثار ادبی و ادبيات نمايشی ايران و جهان، تالیف سه دوره ادبيات تخصصی كنكور درس عروض و قافيه، استادیاری دانشگاه، تالیف كتاب هفت خوشه ادب، همکاری با موسسات قلمچی و مرآت بهعنوان مولف، تالیف مجموعه مقالات نقد داستاننويسان معاصر و ترجمه اشعارِ شاعرانِ دیده میشود.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#لیلا_درخش
۶ امرداد زادروز لیلا درخش
(زاده ۶ امرداد ۱۳۵۷ تهران) شاعر، شاهنامهپژوه، مدرس و مستندساز
او تز دکتریاش را با عنوان "بررسی زمينه اساطير در خاورميانه" ارائه داد و با راهنمایی استادان: جلال خالقی مطلق، ميرجلاالدين كزازی، ژاله آموزگار و… از آن دفاع کرد. از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ به عنوان مدرس هنرهای زیبا و از سال ۱۳۷۸ بهعنوان دبیر فرزانگان تهران مشغول به تدریس شد. همچنین مدير فرهنگی موسسه زنان و سرطان است و از ۱۳۷۸ به عنوان منتقد و فیلمنامهنویس با بنیاد سینمایی ایران همكاری دارد.
در کارنامه هنری، علمی و پژوهشی او ساخت چهار مستند به سفارش سازمان زندانها، آموزش و پرورش و بهزيستی، پژوهش در زمینههای گوناگونی چون حوزه نقد ادبی، حوزه تحول زبانهای قومی و ملی، برندسازی اساطير ايران، حماسه گرجستان، اساطير آذری و… ساخت تلهفیلم و کارگردانی تئاتر، همکاری با خبرگزاری فراتاب، نقد و بررسی آثار ادبی و ادبيات نمايشی ايران و جهان، تالیف سه دوره ادبيات تخصصی كنكور درس عروض و قافيه، استادیاری دانشگاه، تالیف كتاب هفت خوشه ادب، همکاری با موسسات قلمچی و مرآت بهعنوان مولف، تالیف مجموعه مقالات نقد داستاننويسان معاصر و ترجمه اشعارِ شاعرانِ دیده میشود.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#لیلا_درخش
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ «چند ضربالمثلِ جذّابِ رایج در جهان»
❇️ یکیدو روزی است که کتابِ «دایرةالمعارفِ ضربالمثلهای جهان»* را میخوانم. هنگامِ مطالعه، نکاتِ گوناگونی نظرم را جلبکرد. بهویژه مشابهتهای بسیاری از ضربالمثلهای زبانهای گوناگون که میتوان "ضربالمثلهای موازی خواندشان. این نمونههای مشابه، بیشتر ریشه در خردِ جمعیِ و تجربههای موازیِ آدمی دارد.
◀️ تعدادِ ضربالمثلهای فارسی در این اثر بهنسبت اندک است. البته برخی از مواردی که گویندهشان "ناشناس" دانستهشده نیز یا اصالتاً ایرانی است و یا در فارسی نیز رایج است.
◀️ بلاغت و ادبیّتِ ضربالمثلها تاحدّی شبیهِ تمهیداتِ شعری است؛ بهویژه که برخی از ضربالمثلها یک بیت، بخشی از یک بیت یا سطری از یک شعر هستند. از منظرِ والاییِ پیام یا معنا نیز گاه حکمتی که در یک ضربالمثل نهفته با اثرگذاریِ برترین آثارِ ادبی برابریمیکند.
◀️ چند ضربالمثلِ زیبا از این مجموعه که از جنبهٔ جمالشناختی بهنظرم جالب آمدهاند:
_ هیچ بالشی به نرمیِ وجدانِ آسوده نیست [فرانسوی] (ص ۶۳۹).
_ شانسِ عاری از شعور، مثلِ کیسهای پر از سوراخ است [عبری] (ص ۳۹۸).**
_ ازبینِ ده دلّالِ ازدواج، تنها نُه نفر دروغمیگویند! [چینی] (ص ۲۹۵).
_ سُرفه و عشق را نمیتوان پنهانکرد [رومی] (ص ۴۶۳).
_ خبرِ بد، بال دارد [فرانسوی] (ص ۲۳۲).
_ سودِ قرض، بدونِ باران رشدمیکند [عبری] (ص ۱۰۹).
_ زندگی بسانِ لیسیدنِ عسل از خار است [مجارستانی] (ص ۳۴۹).
_ سوراخ، آبرومندانهتر از وصله است [ایرلندی] (ص ۷۴).
_ خرگوش و دروغ بهسرعت تکثیر میشوند [اسپانیایی] (ص ۲۸۲).
_ نقاشی و جنگ را از دور بهتر میتواندید [ریچاردِ بیچاره] (ص ۴۸۳).
_ گرسنگی، بهترین آشپز است! [ رومی] (ص ۵۵۴).
* گردآوریِ جان. آر. استون، ترجمهٔ بهزادِ رحمتی، انتشاراتِ نقشِ سیمرغ، ۱۳۸۸.
** بهسببِ اهمیتِ کارکردیِ ایجاز در ضربالمثلها، برخی از این نمونهها را میشد موجزتر به فارسی برگرداند. مثلاً همین نمونه: شانسِ عاری از شعور، مثلِ کیسهای سوراخ است.
https://t.me/amirnormohamadi1976
❇️ یکیدو روزی است که کتابِ «دایرةالمعارفِ ضربالمثلهای جهان»* را میخوانم. هنگامِ مطالعه، نکاتِ گوناگونی نظرم را جلبکرد. بهویژه مشابهتهای بسیاری از ضربالمثلهای زبانهای گوناگون که میتوان "ضربالمثلهای موازی خواندشان. این نمونههای مشابه، بیشتر ریشه در خردِ جمعیِ و تجربههای موازیِ آدمی دارد.
◀️ تعدادِ ضربالمثلهای فارسی در این اثر بهنسبت اندک است. البته برخی از مواردی که گویندهشان "ناشناس" دانستهشده نیز یا اصالتاً ایرانی است و یا در فارسی نیز رایج است.
◀️ بلاغت و ادبیّتِ ضربالمثلها تاحدّی شبیهِ تمهیداتِ شعری است؛ بهویژه که برخی از ضربالمثلها یک بیت، بخشی از یک بیت یا سطری از یک شعر هستند. از منظرِ والاییِ پیام یا معنا نیز گاه حکمتی که در یک ضربالمثل نهفته با اثرگذاریِ برترین آثارِ ادبی برابریمیکند.
◀️ چند ضربالمثلِ زیبا از این مجموعه که از جنبهٔ جمالشناختی بهنظرم جالب آمدهاند:
_ هیچ بالشی به نرمیِ وجدانِ آسوده نیست [فرانسوی] (ص ۶۳۹).
_ شانسِ عاری از شعور، مثلِ کیسهای پر از سوراخ است [عبری] (ص ۳۹۸).**
_ ازبینِ ده دلّالِ ازدواج، تنها نُه نفر دروغمیگویند! [چینی] (ص ۲۹۵).
_ سُرفه و عشق را نمیتوان پنهانکرد [رومی] (ص ۴۶۳).
_ خبرِ بد، بال دارد [فرانسوی] (ص ۲۳۲).
_ سودِ قرض، بدونِ باران رشدمیکند [عبری] (ص ۱۰۹).
_ زندگی بسانِ لیسیدنِ عسل از خار است [مجارستانی] (ص ۳۴۹).
_ سوراخ، آبرومندانهتر از وصله است [ایرلندی] (ص ۷۴).
_ خرگوش و دروغ بهسرعت تکثیر میشوند [اسپانیایی] (ص ۲۸۲).
_ نقاشی و جنگ را از دور بهتر میتواندید [ریچاردِ بیچاره] (ص ۴۸۳).
_ گرسنگی، بهترین آشپز است! [ رومی] (ص ۵۵۴).
* گردآوریِ جان. آر. استون، ترجمهٔ بهزادِ رحمتی، انتشاراتِ نقشِ سیمرغ، ۱۳۸۸.
** بهسببِ اهمیتِ کارکردیِ ایجاز در ضربالمثلها، برخی از این نمونهها را میشد موجزتر به فارسی برگرداند. مثلاً همین نمونه: شانسِ عاری از شعور، مثلِ کیسهای سوراخ است.
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#صرب_المثل
#گرگ_باران_دیده_یا_گرگ_بالان_دیده_یا_گرگ_پالان_دیده_یا_کرک_باران_دیده
✳️ بخش : اول
« کی چون رخ من، دیده یاران دیده؟
کی همچو خزان من، بهاران دیده؟
من شیر نَرَم، رمیده زین بیشه خشک
گرچه مثل است: گرگ باران دیده.«
مسیح کاشانی
✳️ حکیم رکنالدین مسعود کاشانی متخلّص به «مسیح»، از شاعران پُرگوی فارسی است که به گفته نصرآبادی، «اشعارش قریب به صد هزار بیت است» (ج ۱، ۳۱۲). دیوان کامل اشعار او به چاپ نرسیده و این رباعی او را ما از کتاب بهار عجم (ج ۳، ۱۷۷۸) برگرفتیم.
«گرگ باران دیده» کنایه از آدم سرد و گرم چشیده است و از حدود ۹۰۰ سال پیش تا امروز، به همین عبارت، در متون نظم و نثر فارسی بهکار رفته و مورد استفاده عامه مردم قرار گرفته است. وجه تسمیه این تعبیر، مثل بسیاری از تعابیر و مصطلحات کهن، مبهم است و همین ابهام، بعضی نویسندگان را به فکر انداخته که با تغییرات دلبخواهی در مثل، آن را معنیدار کنند. البته یک وجه تسمیه عامیانه برای آن وجود دارد: «ظاهر آن است که گرگ بچه از باران میترسد و در وقت باران، از سوراخ خود بر نمیآید؛ هرچند گرسنه و تشنه باشد. اما چون گرگی بیرون خانه خود باشد و از اتفاقات، او را باران در گیرد و ببیند که از او آفتی و ضرری به این نمیرسد، بار دیگر دلیر میشود و از باران خائف نمیگردد»
(بهار عجم).
نظامی گنجوی قدیمیترین شاعری است که به این اصطلاح تمثل جُسته (شرفنامه، ۱۸۸):
ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر
که گرگینه پوشد بهجای حریر
ضیاء نخشبی (۷۵۱ق) هم این مثل را بهکار بُرده (طوطی نامه، ۱۴۰) :
روزی در این باب، با گرگ مشورت کرد؛ گرگی کهنه بود باران دیده.
✅ شاعران دوره صفوی از قبیل صائب، سلیم تهرانی، میرنجات، اشرف مازندرانی، مخلص کاشی و دیگران، بارها مثل «گرگ باران دیده» را در شعر خود آوردهاند (رک. فرهنگ اشعار صائب، ج 2، ۶۲۵؛ مصطلحات الشعراء، ۲۱۱؛ امثال و حکم، ج ۳، ۱۳۰۰)
«ترسیدن گرگ از باران»، به احتمال بسیار، برگرفته از باورهای عامیانه کهن در مورد حیوانات است و نباید با آن به گونه یک گزاره علمی برخورد کرد و در پی صدق و کذب آن برآمد. بعضی نویسندگان امروزی، دچار همین خطا شدهاند و دنبال دستاویزهای بهتری برای توجیه منطقی این اصطلاح بر آمدهاند که گزارش آن در پی میآید.
ادامه دارد ... .
https://t.me/amirnormohamadi1976
#گرگ_باران_دیده_یا_گرگ_بالان_دیده_یا_گرگ_پالان_دیده_یا_کرک_باران_دیده
✳️ بخش : اول
« کی چون رخ من، دیده یاران دیده؟
کی همچو خزان من، بهاران دیده؟
من شیر نَرَم، رمیده زین بیشه خشک
گرچه مثل است: گرگ باران دیده.«
مسیح کاشانی
✳️ حکیم رکنالدین مسعود کاشانی متخلّص به «مسیح»، از شاعران پُرگوی فارسی است که به گفته نصرآبادی، «اشعارش قریب به صد هزار بیت است» (ج ۱، ۳۱۲). دیوان کامل اشعار او به چاپ نرسیده و این رباعی او را ما از کتاب بهار عجم (ج ۳، ۱۷۷۸) برگرفتیم.
«گرگ باران دیده» کنایه از آدم سرد و گرم چشیده است و از حدود ۹۰۰ سال پیش تا امروز، به همین عبارت، در متون نظم و نثر فارسی بهکار رفته و مورد استفاده عامه مردم قرار گرفته است. وجه تسمیه این تعبیر، مثل بسیاری از تعابیر و مصطلحات کهن، مبهم است و همین ابهام، بعضی نویسندگان را به فکر انداخته که با تغییرات دلبخواهی در مثل، آن را معنیدار کنند. البته یک وجه تسمیه عامیانه برای آن وجود دارد: «ظاهر آن است که گرگ بچه از باران میترسد و در وقت باران، از سوراخ خود بر نمیآید؛ هرچند گرسنه و تشنه باشد. اما چون گرگی بیرون خانه خود باشد و از اتفاقات، او را باران در گیرد و ببیند که از او آفتی و ضرری به این نمیرسد، بار دیگر دلیر میشود و از باران خائف نمیگردد»
(بهار عجم).
نظامی گنجوی قدیمیترین شاعری است که به این اصطلاح تمثل جُسته (شرفنامه، ۱۸۸):
ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر
که گرگینه پوشد بهجای حریر
ضیاء نخشبی (۷۵۱ق) هم این مثل را بهکار بُرده (طوطی نامه، ۱۴۰) :
روزی در این باب، با گرگ مشورت کرد؛ گرگی کهنه بود باران دیده.
✅ شاعران دوره صفوی از قبیل صائب، سلیم تهرانی، میرنجات، اشرف مازندرانی، مخلص کاشی و دیگران، بارها مثل «گرگ باران دیده» را در شعر خود آوردهاند (رک. فرهنگ اشعار صائب، ج 2، ۶۲۵؛ مصطلحات الشعراء، ۲۱۱؛ امثال و حکم، ج ۳، ۱۳۰۰)
«ترسیدن گرگ از باران»، به احتمال بسیار، برگرفته از باورهای عامیانه کهن در مورد حیوانات است و نباید با آن به گونه یک گزاره علمی برخورد کرد و در پی صدق و کذب آن برآمد. بعضی نویسندگان امروزی، دچار همین خطا شدهاند و دنبال دستاویزهای بهتری برای توجیه منطقی این اصطلاح بر آمدهاند که گزارش آن در پی میآید.
ادامه دارد ... .
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#صرب_المثل
#گرگ_باران_دیده_یا_گرگ_بالان_دیده_یا_گرگ_پالان_دیده_یا_کرک_باران_دیده
✳️ بخش : دوم ( پایانی )
◀️ گرگ بالان دیده
نخستین بار، مؤلف برهان قاطع (۱۰۶۲ق) معنی جدید بالان را وارد فرهنگ لغات پارسی کرد: «تله که بدان جانوران را گیرند» (ج ۱، ۲۲۵). بعد از او، عبدالرشید حسینی تتوی، مؤلف فرهنگ رشیدی (۱۰۶۴ ق) به استناد همین قول، یا به اجتهاد خود، «گرگ بالان دیده» را جایگزین «گرگ باران دیده» کرد: «بالان: تله جانوران. و از اینجاست که در مثل سایر است که کسی که مجرّب در امور باشد، او را گرگ بالان دیده گویند، یعنی تله دیده و عوام به غلط باران دیده گویند. و ظاهراً بعضی به واسطه تغییر لهجه، بالان را باران خواندند؛ چنانکه شایع است میان راء و لام» (ج ۱، ۲۰۸). رشیدی که برای معانی دیگر بالان، شواهدی از متون نظم فارسی آورده، در مورد بالان به معنی تله، هیچ نقلی که مؤید این معنی تازه باشد، اقامه نکرده است. تعبیر «گرگ بالان دیده» از فرهنگ رشیدی به کتابهای لغت و امثال راه یافته است.
◀️ گرگ پالان دیده
مؤلف بهار عجم (۱۱۵۲ق) بر قول رشیدی ایراد وارد کرده، و پیشنهاد دیگری دارد: «تغلیط رشیدی که گرگ باران دیده غلط است و صحیح بالان دیده است، غلط باشد و صحیح پالان دیده به بای فارسی مرادف آن است. چه، بازیگران ولایت، گرگ را پالان بندند، چنانچه از اهل زبان شنیده شده و به تحقیق پیوسته» (ج ۳، ۱۷۷۸). همین حرف را سیالکوتی (۱۱۸۰ق) در مصطلحات الشعراء و محمد پادشاه (۱۳۰۶ ق) در فرهنگ آنندراج تکرار کردهاند.
◀️ کُرک باران دیده
فیروز منصوری در مقالهای که به سال ۱۳۵۷ در مجله «هنر و مردم» به چاپ رسانده، بر آن است که شکل درست این اصطلاح، کُرک باران دیده است: «صورت اصلی کلمه، گرگ نیست بله کرک است؛ یعنی پوستین باران دیده که در آن باران تأثیر نمیکند. بدیهی است که باران، گرگ را مجرّب و آزموده نمیکند. بلکه باران، کُرک ـ پوستین یا لباسهای چرمی ـ را از بوته آزمایش در میآورد و از مرحله تجربه میگذراند» (ش ۱۸۹ ـ ۱۹۰؛ ص ۵۸). برداشت استحسانی ایشان، با شواهد موجود همخوانی ندارد و آشکار است که منظور شاعران قدیم ما در ابیاتی که آوردهاند، همان گرگ بیابانی است نه کُرک چرمین. ایجاد تناسب میان گرگ و روباه و سگ و شیر نر در اشعار مورد اشاره، مؤید این مسئله است. در حیرتم که ایشان در باب عبارت ضیاء نخشبی که میگوید شیر ـ سلطان جنگل ـ با گرگ باران دیده مشورت کرده، چه تعبیری دارند؟
◀️ بنابراین، در تعبیر «گرگ باران دیده»، گرگ همان گرگ بیابانی است و باران همان مائده آسمانی؛ و نحوه کاربرد مثل در متون قدیم و جدید، بر این امر گواه است؛ سایر حدسیات و پیشنهادات، از حمایت متون و پشتوانه کاربرد عوام و خواص بیبهره است.
❇️ استاد سیدعلی میرافضلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
#گرگ_باران_دیده_یا_گرگ_بالان_دیده_یا_گرگ_پالان_دیده_یا_کرک_باران_دیده
✳️ بخش : دوم ( پایانی )
◀️ گرگ بالان دیده
نخستین بار، مؤلف برهان قاطع (۱۰۶۲ق) معنی جدید بالان را وارد فرهنگ لغات پارسی کرد: «تله که بدان جانوران را گیرند» (ج ۱، ۲۲۵). بعد از او، عبدالرشید حسینی تتوی، مؤلف فرهنگ رشیدی (۱۰۶۴ ق) به استناد همین قول، یا به اجتهاد خود، «گرگ بالان دیده» را جایگزین «گرگ باران دیده» کرد: «بالان: تله جانوران. و از اینجاست که در مثل سایر است که کسی که مجرّب در امور باشد، او را گرگ بالان دیده گویند، یعنی تله دیده و عوام به غلط باران دیده گویند. و ظاهراً بعضی به واسطه تغییر لهجه، بالان را باران خواندند؛ چنانکه شایع است میان راء و لام» (ج ۱، ۲۰۸). رشیدی که برای معانی دیگر بالان، شواهدی از متون نظم فارسی آورده، در مورد بالان به معنی تله، هیچ نقلی که مؤید این معنی تازه باشد، اقامه نکرده است. تعبیر «گرگ بالان دیده» از فرهنگ رشیدی به کتابهای لغت و امثال راه یافته است.
◀️ گرگ پالان دیده
مؤلف بهار عجم (۱۱۵۲ق) بر قول رشیدی ایراد وارد کرده، و پیشنهاد دیگری دارد: «تغلیط رشیدی که گرگ باران دیده غلط است و صحیح بالان دیده است، غلط باشد و صحیح پالان دیده به بای فارسی مرادف آن است. چه، بازیگران ولایت، گرگ را پالان بندند، چنانچه از اهل زبان شنیده شده و به تحقیق پیوسته» (ج ۳، ۱۷۷۸). همین حرف را سیالکوتی (۱۱۸۰ق) در مصطلحات الشعراء و محمد پادشاه (۱۳۰۶ ق) در فرهنگ آنندراج تکرار کردهاند.
◀️ کُرک باران دیده
فیروز منصوری در مقالهای که به سال ۱۳۵۷ در مجله «هنر و مردم» به چاپ رسانده، بر آن است که شکل درست این اصطلاح، کُرک باران دیده است: «صورت اصلی کلمه، گرگ نیست بله کرک است؛ یعنی پوستین باران دیده که در آن باران تأثیر نمیکند. بدیهی است که باران، گرگ را مجرّب و آزموده نمیکند. بلکه باران، کُرک ـ پوستین یا لباسهای چرمی ـ را از بوته آزمایش در میآورد و از مرحله تجربه میگذراند» (ش ۱۸۹ ـ ۱۹۰؛ ص ۵۸). برداشت استحسانی ایشان، با شواهد موجود همخوانی ندارد و آشکار است که منظور شاعران قدیم ما در ابیاتی که آوردهاند، همان گرگ بیابانی است نه کُرک چرمین. ایجاد تناسب میان گرگ و روباه و سگ و شیر نر در اشعار مورد اشاره، مؤید این مسئله است. در حیرتم که ایشان در باب عبارت ضیاء نخشبی که میگوید شیر ـ سلطان جنگل ـ با گرگ باران دیده مشورت کرده، چه تعبیری دارند؟
◀️ بنابراین، در تعبیر «گرگ باران دیده»، گرگ همان گرگ بیابانی است و باران همان مائده آسمانی؛ و نحوه کاربرد مثل در متون قدیم و جدید، بر این امر گواه است؛ سایر حدسیات و پیشنهادات، از حمایت متون و پشتوانه کاربرد عوام و خواص بیبهره است.
❇️ استاد سیدعلی میرافضلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
به هم، Ulaşmaq
اوْلاناق: امکان، Olanaq
اوْلای: اتفاق، خبر، حادثه، Olay
اولدوز: ستاره، Ulduz
اولقون: کامل، Ulqun
اولگو: الگو، Ülgü
اولو: بؤیوک، متعال، مقدس، Ulu
اوْلوس: مردم، ملت، خلق، Olus
اومماق: چشمداشت، توقع داشتن، منتظر بودن، Ummaq
اومو - کوسو: توقع و رنجش، قهر و ناز، Umu - Kusu
اومو: توقع، Umu
اوموز: کتف، Umuz
اومولماز: غیر قابل انتظار، Umulmaz
اوْنوتقان: فراموشکار، Onutqan
اوْنوتماق: از یاد بردن،فراموش کردن، Onutmaq
اوْنودولماز: فراموش نشدنی، Onudulmaz
اوْنورقا: ستون فقرات، Onurqa
اوْو: صید، Ov
اوْوا: جلگه، Ovaاوْولاق: شکارگاه، Ovlaq
اوْووتماق: دیلهتوتماق، ساکت ائتمک، ساکت کردن، راضی کردن، بازداشتن از گریه با حرف زدن و تسلی دادن، Ovutmaq
اوْوولماق: ساییده شدن، Ovulmaq
اویار: تناسب، Uyar
اوْیانیش: بیداری، Oyanış
اویغو: خواب، چرت؛ رویا، Uyğu
اویغون: مناسب، لایق، درخور، همخوان، هم آهنگ، Uyğun
اوْیماق: ائل – اوبا، Oymaq
اوْیناش: فاسق، رفیق غیر مشروع زن یا مرد، Oynaş
اوْیوق: حفره، Oyuq
اوْیون: بازی، Oyun
آیاز: هوای صاف و خیلی سرد، Ayazایاق: ساغر، Ayaq
آیاقچی: پادو، Ayaqçı
ایپک: ابریشم، İpək
@azerbaycanvatanim
اوْلاناق: امکان، Olanaq
اوْلای: اتفاق، خبر، حادثه، Olay
اولدوز: ستاره، Ulduz
اولقون: کامل، Ulqun
اولگو: الگو، Ülgü
اولو: بؤیوک، متعال، مقدس، Ulu
اوْلوس: مردم، ملت، خلق، Olus
اومماق: چشمداشت، توقع داشتن، منتظر بودن، Ummaq
اومو - کوسو: توقع و رنجش، قهر و ناز، Umu - Kusu
اومو: توقع، Umu
اوموز: کتف، Umuz
اومولماز: غیر قابل انتظار، Umulmaz
اوْنوتقان: فراموشکار، Onutqan
اوْنوتماق: از یاد بردن،فراموش کردن، Onutmaq
اوْنودولماز: فراموش نشدنی، Onudulmaz
اوْنورقا: ستون فقرات، Onurqa
اوْو: صید، Ov
اوْوا: جلگه، Ovaاوْولاق: شکارگاه، Ovlaq
اوْووتماق: دیلهتوتماق، ساکت ائتمک، ساکت کردن، راضی کردن، بازداشتن از گریه با حرف زدن و تسلی دادن، Ovutmaq
اوْوولماق: ساییده شدن، Ovulmaq
اویار: تناسب، Uyar
اوْیانیش: بیداری، Oyanış
اویغو: خواب، چرت؛ رویا، Uyğu
اویغون: مناسب، لایق، درخور، همخوان، هم آهنگ، Uyğun
اوْیماق: ائل – اوبا، Oymaq
اوْیناش: فاسق، رفیق غیر مشروع زن یا مرد، Oynaş
اوْیوق: حفره، Oyuq
اوْیون: بازی، Oyun
آیاز: هوای صاف و خیلی سرد، Ayazایاق: ساغر، Ayaq
آیاقچی: پادو، Ayaqçı
ایپک: ابریشم، İpək
@azerbaycanvatanim
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
✅دَری خستهلیکلرینین تورکجه،فارسجا آدلاری
قابار :::: تاول ، پینه
چیبان ::::: دمل چرکی، کورک
چیویزه،چیبیزه ::: جوش ،اکنه
سولوق،سولوخ :::تاول پوست در اثر سوختگی
قوتور ::: بیماری قارچی پوست
میخچا ::: میخچه ، پینه دست و پا
زیگیل،زیییل ::: زگیل (تورکجه)
ایت دیرسگی ::: گل مژه چشم
دمیرو :::: بیماری قارچی پیشرفته
اوچوق ::: تبخال
خورا :::: جزام
یارالی ،خورالی ::: زخم زیلی
چوموراماق :::: شاختادا ،سویوقدا ، زیغ چومور ایچینده قالمیش ال،آیاقین اوز طرفینین چاتداماقینا چوموراماق دئیرلر
@azerbaycanvatanim
قابار :::: تاول ، پینه
چیبان ::::: دمل چرکی، کورک
چیویزه،چیبیزه ::: جوش ،اکنه
سولوق،سولوخ :::تاول پوست در اثر سوختگی
قوتور ::: بیماری قارچی پوست
میخچا ::: میخچه ، پینه دست و پا
زیگیل،زیییل ::: زگیل (تورکجه)
ایت دیرسگی ::: گل مژه چشم
دمیرو :::: بیماری قارچی پیشرفته
اوچوق ::: تبخال
خورا :::: جزام
یارالی ،خورالی ::: زخم زیلی
چوموراماق :::: شاختادا ،سویوقدا ، زیغ چومور ایچینده قالمیش ال،آیاقین اوز طرفینین چاتداماقینا چوموراماق دئیرلر
@azerbaycanvatanim
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
تورکجه اوز آنا دیلیمیزده سوزجوکلر
بیلیم = علم
بیلیمسل = علمی (bilimsəl)
بیرئی = فرد (birey)
بیرئیسل = فردی (bireysəl)
بیلیک = اطلاعات،دانسته
بیلدیریش = اعلان،اطلاعات
بیلگی = دانش ،معلومات
بیلگی سایار = کامپیوتر،رایانه
بیلگیلندیرمک = آگاهی دادن،مطلع ساختن
باسقین= هجوم (basqın)
باسقینچی = مهاجم
باسقینچیلیق = تهاجم
باسقی = فشار(باسقیسی آلتیندا=زیر ِفشار ِ)
بلیرتی = معرف،نمایانگر،نمود (bəlirti)
بلیرگین = معروف،شناخته شده (bəlirgin)
بلیرسیز = نامعلوم،ناشناخته،مبهم
بلیرسیزلیک = ابهام
بلیرتج = قید(دردستورزبان) (bəlirtəc)
بولماق =پیداکردن (bulmaq)
بیلمک = دانستن (bilmək)
بولوش = یافته (buluş)
بولوشماق = همدیگر رایافتن،ملاقات
@azerbaycanvatanim
بیلیم = علم
بیلیمسل = علمی (bilimsəl)
بیرئی = فرد (birey)
بیرئیسل = فردی (bireysəl)
بیلیک = اطلاعات،دانسته
بیلدیریش = اعلان،اطلاعات
بیلگی = دانش ،معلومات
بیلگی سایار = کامپیوتر،رایانه
بیلگیلندیرمک = آگاهی دادن،مطلع ساختن
باسقین= هجوم (basqın)
باسقینچی = مهاجم
باسقینچیلیق = تهاجم
باسقی = فشار(باسقیسی آلتیندا=زیر ِفشار ِ)
بلیرتی = معرف،نمایانگر،نمود (bəlirti)
بلیرگین = معروف،شناخته شده (bəlirgin)
بلیرسیز = نامعلوم،ناشناخته،مبهم
بلیرسیزلیک = ابهام
بلیرتج = قید(دردستورزبان) (bəlirtəc)
بولماق =پیداکردن (bulmaq)
بیلمک = دانستن (bilmək)
بولوش = یافته (buluş)
بولوشماق = همدیگر رایافتن،ملاقات
@azerbaycanvatanim
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۷ امرداد سالروز درگذشت بهروز ثروتیان
(زاده ۱۱ مهر ۱۳۱۶ میاندوآب -- درگذشته ۷ امرداد ۱۳۹۱ کرج) استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی
او فارغالتحصیل مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، نظامیشناس و پژوهشگر بود و از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۲ با دانشگاه آزاد واحد کرج همکاری داشت. پس از آن تا زمان درگذشت، به تصحیح غزلیات حافظ و تحقیق درباره تفسیر صفیعلیشاه مشغول بود.
نخستین کتاب وی در ابتدای دهه ۱۳۵۰ با عنوان «بررسی فر در شاهنامه فردوسی» از سوی انتشارات موسسه تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شد. او تحقیقات و آثار بسیاری در حوزه نظامیشناسی داشت.
آثار این پژوهشگر بهشرح زیر است: «مخزنالاسرار» «لیلی و مجنون» «خسرو و شیرین» «هفت پیکر «شرفنامه» «اقبالنامه» نقد و بررسی دستنویسها و نسخ علمی «غزلیات حافظ» «شرح غزلیات حافظ» «فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایسالفنون» «بررسی فر در شاهنامه فردوسی» «تصحیح جاودان خرد» «پیر طریقت گفت» (سخنان خواجه عبداله انصاری) «بیان در شعر فارسی» «فن بیان در آفرینش خیال» «الفبانامه فارسی برای بیگانگان بهزبان اسپرانتو» «روایات گهربار» (گزیدهای از تفسیر کشفالاسرار) «طنز و رمز در الهینامه» «خسرو و شیرین» «نظامی گنجهای» «لیلی و مجنون نظامی گنجهای» «گنج رازها» (بازنویسی و تلخیص مخزنالاسرار نظامی گنجهای) «خسرو و شیرین» (بازنویسی و تلخیص) «آیینه اسکندر» (بازنویسی و تلخیص شرفنامه) «اقبال اسکندری» (بازنویسی و تلخیص اقبالنامه) «نقد آرزوها» (بازنویسی و تلخیص مثنوی الهینامه) «مرغان صحرای عشق» (بازنویسی و تلخیص منطقالطیر) «درخت طوبی» «رویای عشق در مثنوی گل و نوروز» «گزیده مخزنالاسرار» «آیینه غیب نظامی گنجهای در مثنوی مخزن الاسرار» «سلام بر حیدربابا» «اندیشه و هنر در شعر نیمایوشیج» «قصههای خوب خوب: قصههای برگزیده کلیله و دمنه بهزبان ساده» «اندیشههای نظامی گنجهای» «سرودههای بیگمان حافظ» «صدای پای آب» (نقد و بررسی اشعار سهراب سپهری) «شرح و نقد غزلیات شمس تبریزی» «الفبای شکل خیال در مثنوی گل و نوروز» «زندگی و شعر عطار نیشابوری» «حافظ غزللرینی تورکجه یازسایدی» «نامههای حافظ» «بازنویسی و نقد المعجم فی معاییر اشعار العجم»، «راز عشق در لیلی و مجنون نظامی گنجهای» «شرح مخزنالاسرار نظامی گنجهای» «شرح راز منطقالطیر عطار» «شرح ساده گلشن راز» «بشنو از نی» (شرح ساده مثنوی معنوی)، «شهریار ملک سخن با منظومه فارسی سلام بر حیدربابا» «هفت افسانه خیالانگیز در هفت پیکر نظامی گنجهای» «علی (ع) در تفسیر کشفالاسرار میبدی» «دیوان نیر تبریزی» «اولیای ذکر در تذکرةالاولیا عطار» «غزلیات سعدی» «هنر و اندیشه نظامی گنجهای» «کشمکش زندگی در جنگل کلیله و دمنه» «لذت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی» «زنان افسانهای در آثار نظامی گنجهای» «عشق پرشور شهریار و پری» «فیه ما فیه» «خردنامههای ایران باستان» «صفیعلیشاه و تفسیرش»
آرامگاه وی در قطعه ۱۲ بهشت سکینه کرج است.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#بهروز_ثروتیان
۷ امرداد سالروز درگذشت بهروز ثروتیان
(زاده ۱۱ مهر ۱۳۱۶ میاندوآب -- درگذشته ۷ امرداد ۱۳۹۱ کرج) استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی
او فارغالتحصیل مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، نظامیشناس و پژوهشگر بود و از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۲ با دانشگاه آزاد واحد کرج همکاری داشت. پس از آن تا زمان درگذشت، به تصحیح غزلیات حافظ و تحقیق درباره تفسیر صفیعلیشاه مشغول بود.
نخستین کتاب وی در ابتدای دهه ۱۳۵۰ با عنوان «بررسی فر در شاهنامه فردوسی» از سوی انتشارات موسسه تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شد. او تحقیقات و آثار بسیاری در حوزه نظامیشناسی داشت.
آثار این پژوهشگر بهشرح زیر است: «مخزنالاسرار» «لیلی و مجنون» «خسرو و شیرین» «هفت پیکر «شرفنامه» «اقبالنامه» نقد و بررسی دستنویسها و نسخ علمی «غزلیات حافظ» «شرح غزلیات حافظ» «فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایسالفنون» «بررسی فر در شاهنامه فردوسی» «تصحیح جاودان خرد» «پیر طریقت گفت» (سخنان خواجه عبداله انصاری) «بیان در شعر فارسی» «فن بیان در آفرینش خیال» «الفبانامه فارسی برای بیگانگان بهزبان اسپرانتو» «روایات گهربار» (گزیدهای از تفسیر کشفالاسرار) «طنز و رمز در الهینامه» «خسرو و شیرین» «نظامی گنجهای» «لیلی و مجنون نظامی گنجهای» «گنج رازها» (بازنویسی و تلخیص مخزنالاسرار نظامی گنجهای) «خسرو و شیرین» (بازنویسی و تلخیص) «آیینه اسکندر» (بازنویسی و تلخیص شرفنامه) «اقبال اسکندری» (بازنویسی و تلخیص اقبالنامه) «نقد آرزوها» (بازنویسی و تلخیص مثنوی الهینامه) «مرغان صحرای عشق» (بازنویسی و تلخیص منطقالطیر) «درخت طوبی» «رویای عشق در مثنوی گل و نوروز» «گزیده مخزنالاسرار» «آیینه غیب نظامی گنجهای در مثنوی مخزن الاسرار» «سلام بر حیدربابا» «اندیشه و هنر در شعر نیمایوشیج» «قصههای خوب خوب: قصههای برگزیده کلیله و دمنه بهزبان ساده» «اندیشههای نظامی گنجهای» «سرودههای بیگمان حافظ» «صدای پای آب» (نقد و بررسی اشعار سهراب سپهری) «شرح و نقد غزلیات شمس تبریزی» «الفبای شکل خیال در مثنوی گل و نوروز» «زندگی و شعر عطار نیشابوری» «حافظ غزللرینی تورکجه یازسایدی» «نامههای حافظ» «بازنویسی و نقد المعجم فی معاییر اشعار العجم»، «راز عشق در لیلی و مجنون نظامی گنجهای» «شرح مخزنالاسرار نظامی گنجهای» «شرح راز منطقالطیر عطار» «شرح ساده گلشن راز» «بشنو از نی» (شرح ساده مثنوی معنوی)، «شهریار ملک سخن با منظومه فارسی سلام بر حیدربابا» «هفت افسانه خیالانگیز در هفت پیکر نظامی گنجهای» «علی (ع) در تفسیر کشفالاسرار میبدی» «دیوان نیر تبریزی» «اولیای ذکر در تذکرةالاولیا عطار» «غزلیات سعدی» «هنر و اندیشه نظامی گنجهای» «کشمکش زندگی در جنگل کلیله و دمنه» «لذت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی» «زنان افسانهای در آثار نظامی گنجهای» «عشق پرشور شهریار و پری» «فیه ما فیه» «خردنامههای ایران باستان» «صفیعلیشاه و تفسیرش»
آرامگاه وی در قطعه ۱۲ بهشت سکینه کرج است.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#بهروز_ثروتیان
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۷ امرداد سالروز درگذشت بدرالزمان قریبگرکانی
(زاده ۱ شهریور ۱۳۰۸ تهران – درگذشته ۷ امرداد ۱۳۹۹ تهران) زبانشناس و تنها بانوی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و چهره ماندگار
او در سال ۱۳۳۶ از دانشگاه تهران مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی گرفت و یک سال بعد برای تحصیل در زبانهای باستانی ایران، با گرفتن بورس تحصیلی از دانشگاه پنسیلوانیا به ایالات متحده آمریکا رفت و مدرک کارشناسی ارشد گرفت. برای یک سال نیز در دانشگاه میشیگان مشغول به تحصیل آواشناسی شد و در این مدت علاوه بر زبان سانسکریت، زبانشناسی هند و اروپایی را نیز آموخت. وی در سال ۱۳۴۰ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان اول، به دانشگاه کالیفرنیا، برکلی وارد شد و با راهنمایی والتر هنینگ به پژوهش پرداخت و پایاننامه دکترایش را با عنوان تحلیل ساختاری فعل در زبان سُغدی نوشت.
پس از یک سال از بازگشت به ایران، در دانشگاه شیراز با رتبه استادیاری به مدت چهار سال و نیم به آموزش زبان فارسی باستان، زبان پهلوی، و تاریخ زبان فارسی پرداخت. سپس بار دیگر با دریافت فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و همزمان با پژوهش، مدتی را به عنوان استاد مدعو در دانشگاه یوتا زبان فارسی درس داد و یک ترم نیز به عنوان پژوهشگر در دانشگاه هاروارد پژوهش کرد و بار دیگر به دانشگاه شیراز بازگشت.
در سال ۱۳۷۷ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و در سال ۱۳۷۸ به سمت سرپرست گروه گویششناسی این فرهنگستان انتخاب شد و در سال ۱۳۸۳ نیز مدیریت گروه زبانهای ایرانی فرهنگستان را بهعهده گرفت.
او که بیش از دو دهه عضو شورای علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود، در همایش دوم، جزو چهرههای ماندگار (۱۳۸۱) ایران شناخته شد. دو کتاب زبانهای خاموش (۱۳۶۵) و فرهنگ زبان سُغدی (۱۳۷۴) از آثار او به عنوان کتاب سال از طرف وزارت ارشاد برگزیده شدند.
وی نیز برنده جایزه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی (۱۳۷۷) بود.
در دی ۱۳۸۷ هفدهمین قالیچه ابریشم جایزه ادبی تاریخی بنیاد موقوفات محمود افشار به او اهدا شد.
کتاب «جشننامه بدرالزمان قریب» به کوشش زهره زرشناس و ویدا نداف با مقالاتی از ژاله آموزگار، ابوالقاسم اسماعیلپور، ایرج افشار و منوچهر ستوده، از سوی نشر طهوری برای بزرگداشت کارهای وی منتشر شده است.
او علاقه ویژهای به محمد مصدق داشت و قصیدهای برای وی سرود و توسط عبدالکریم قریب، به مصدق رساند. مصدق هم عکسی را با نام و تاریخ و امضا برای وی فرستاد.
فیلم مستند زندگی و آثار بدرالزمان قریب "با زبان خاموش" نام دارد.
آثار:
تحلیل ساختار فعل در زبان سُغدی (انگلیسی)
زبانهای خاموش - نوشته یوهانس فریدریش - ترجمه یداله ثمره و بدرالزمان قریب (کتاب سال ایران در سال ۱۳۶۶)
داستان تولد بودا
فرهنگ سُغدی (سغدی - فارسی - انگلیسی)
کشف کتیبه پهلوی در چین
وسنتره جاتکه، داستان تولد بودا به روایت سُغدی
تاریخچه گویششناسی در ایران
مطالعات سُغدی (مجموعه مقالات)
پژوهشهای ایرانی باستان و میانه
قطوفالربیع (اصول فقه به شعر عربی).
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#بدرالزمان_قریب_گرکانی
۷ امرداد سالروز درگذشت بدرالزمان قریبگرکانی
(زاده ۱ شهریور ۱۳۰۸ تهران – درگذشته ۷ امرداد ۱۳۹۹ تهران) زبانشناس و تنها بانوی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و چهره ماندگار
او در سال ۱۳۳۶ از دانشگاه تهران مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی گرفت و یک سال بعد برای تحصیل در زبانهای باستانی ایران، با گرفتن بورس تحصیلی از دانشگاه پنسیلوانیا به ایالات متحده آمریکا رفت و مدرک کارشناسی ارشد گرفت. برای یک سال نیز در دانشگاه میشیگان مشغول به تحصیل آواشناسی شد و در این مدت علاوه بر زبان سانسکریت، زبانشناسی هند و اروپایی را نیز آموخت. وی در سال ۱۳۴۰ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان اول، به دانشگاه کالیفرنیا، برکلی وارد شد و با راهنمایی والتر هنینگ به پژوهش پرداخت و پایاننامه دکترایش را با عنوان تحلیل ساختاری فعل در زبان سُغدی نوشت.
پس از یک سال از بازگشت به ایران، در دانشگاه شیراز با رتبه استادیاری به مدت چهار سال و نیم به آموزش زبان فارسی باستان، زبان پهلوی، و تاریخ زبان فارسی پرداخت. سپس بار دیگر با دریافت فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و همزمان با پژوهش، مدتی را به عنوان استاد مدعو در دانشگاه یوتا زبان فارسی درس داد و یک ترم نیز به عنوان پژوهشگر در دانشگاه هاروارد پژوهش کرد و بار دیگر به دانشگاه شیراز بازگشت.
در سال ۱۳۷۷ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و در سال ۱۳۷۸ به سمت سرپرست گروه گویششناسی این فرهنگستان انتخاب شد و در سال ۱۳۸۳ نیز مدیریت گروه زبانهای ایرانی فرهنگستان را بهعهده گرفت.
او که بیش از دو دهه عضو شورای علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود، در همایش دوم، جزو چهرههای ماندگار (۱۳۸۱) ایران شناخته شد. دو کتاب زبانهای خاموش (۱۳۶۵) و فرهنگ زبان سُغدی (۱۳۷۴) از آثار او به عنوان کتاب سال از طرف وزارت ارشاد برگزیده شدند.
وی نیز برنده جایزه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی (۱۳۷۷) بود.
در دی ۱۳۸۷ هفدهمین قالیچه ابریشم جایزه ادبی تاریخی بنیاد موقوفات محمود افشار به او اهدا شد.
کتاب «جشننامه بدرالزمان قریب» به کوشش زهره زرشناس و ویدا نداف با مقالاتی از ژاله آموزگار، ابوالقاسم اسماعیلپور، ایرج افشار و منوچهر ستوده، از سوی نشر طهوری برای بزرگداشت کارهای وی منتشر شده است.
او علاقه ویژهای به محمد مصدق داشت و قصیدهای برای وی سرود و توسط عبدالکریم قریب، به مصدق رساند. مصدق هم عکسی را با نام و تاریخ و امضا برای وی فرستاد.
فیلم مستند زندگی و آثار بدرالزمان قریب "با زبان خاموش" نام دارد.
آثار:
تحلیل ساختار فعل در زبان سُغدی (انگلیسی)
زبانهای خاموش - نوشته یوهانس فریدریش - ترجمه یداله ثمره و بدرالزمان قریب (کتاب سال ایران در سال ۱۳۶۶)
داستان تولد بودا
فرهنگ سُغدی (سغدی - فارسی - انگلیسی)
کشف کتیبه پهلوی در چین
وسنتره جاتکه، داستان تولد بودا به روایت سُغدی
تاریخچه گویششناسی در ایران
مطالعات سُغدی (مجموعه مقالات)
پژوهشهای ایرانی باستان و میانه
قطوفالربیع (اصول فقه به شعر عربی).
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#بدرالزمان_قریب_گرکانی
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
درست بنویسیم.pdf
1.3 MB
نام کتاب: درست بنویسیم
نگارنده: احمد ″شمس″
ویراستار: فروزان ″فرزام″
نسخه: رایانهیی(برقی)
گاهشمار: تابستان ۱۴۰۳ خورشیدی
https://t.me/amirnormohamadi1976
نگارنده: احمد ″شمس″
ویراستار: فروزان ″فرزام″
نسخه: رایانهیی(برقی)
گاهشمار: تابستان ۱۴۰۳ خورشیدی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
ضرب المثل چیست؟
ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی:داستان زدن) است.
کلمه” مثل ” عربی است و کلمه فارسی آن “ متل ” است . وقتی مثل گفتن صورت بی ادبانه پیدا کند آن را متلک می گویند .
در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است . بعضی از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .
هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثل های بیشتری در آن وجود دارد و در زبان فارسی نیز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .
مثل ها چند نوعند ؟
• عبارت مثل گاهی کوتاه است و در دو یا سه کلمه خلاصه می شود مانند (فیل و فنجان ) که می فهماند دو چیز از جهت کوچکی و بزرگی با هم تناسب ندارند . این مثل در اصل دارای 5 کلمه بوده ( آب دادن فیل با فنجان ) ولی معمولا با همان دو کلمه به اصل مثل اشاره میکند .
• عبارت مثل گاهی دراز است مانند ( آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار را می کنند ولی ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم می شود ) چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه که از مس است کمتر است .
• مثل گاه یک عبارت ساده است و گاه یک خط شعر
( شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ اپ خورد گه دانه دانه )
تمثیل در لغت به معنای مثل آوردن، تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر، نگاشتن پیکر و نمودن صورت چیزی، عقوبت و عبرت دیگران گردانیدن آمده است.
وقتی گویندهای برای بیان مقصود خود، مطلبی حکیمانه به کار برد که ادعای او را اثبات کند، او از تمثیل بهره جسته است؛ مثلاً: «عالم بیعمل به زنبور بیعسل ماند»؛ (گلستان سعدی)
و یا: «شیخ گفت: مثل ادب کردن احمق را، چون آب است در زیر حنظل، هر چند بیشتر خورد تلختر گردد.» (اسرار التوحید)
در این جملات گوینده خواسته است با بهرهگیری از یک عبارت مورد قبول عامه، تأثیر سخنش را دو چندان کند.
واقعیت این است که تمثیل شاخهای از تشبیه است و از همین رهگذر عنوان تشبیه تمثیلی هم در کتابهای بلاغت فراوان دیده میشود.
وجه شباهت تمثیل و تشبیه در آن است که در هر دو، بین دو چیز مقایسه و شباهتی صورت میگیرد. در تشبیه این شباهت تخیلی است؛ مثل شبیه کردن سخنان شیرین به قند؛ مانند: بگشای لب که قند فراوانم آرزوست؛ (مولوی) اما، در تمثیل این مقایسه براساس استدلالی خیالی از جانب گوینده صورت میگیرد؛ مثل:
سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش میبالد
چو حمالی است کز بار گران بر خویش میبالد
(صائب)
منبع:اینترنت
https://t.me/amirnormohamadi1976
ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی:داستان زدن) است.
کلمه” مثل ” عربی است و کلمه فارسی آن “ متل ” است . وقتی مثل گفتن صورت بی ادبانه پیدا کند آن را متلک می گویند .
در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است . بعضی از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .
هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثل های بیشتری در آن وجود دارد و در زبان فارسی نیز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .
مثل ها چند نوعند ؟
• عبارت مثل گاهی کوتاه است و در دو یا سه کلمه خلاصه می شود مانند (فیل و فنجان ) که می فهماند دو چیز از جهت کوچکی و بزرگی با هم تناسب ندارند . این مثل در اصل دارای 5 کلمه بوده ( آب دادن فیل با فنجان ) ولی معمولا با همان دو کلمه به اصل مثل اشاره میکند .
• عبارت مثل گاهی دراز است مانند ( آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار را می کنند ولی ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم می شود ) چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه که از مس است کمتر است .
• مثل گاه یک عبارت ساده است و گاه یک خط شعر
( شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ اپ خورد گه دانه دانه )
تمثیل در لغت به معنای مثل آوردن، تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر، نگاشتن پیکر و نمودن صورت چیزی، عقوبت و عبرت دیگران گردانیدن آمده است.
وقتی گویندهای برای بیان مقصود خود، مطلبی حکیمانه به کار برد که ادعای او را اثبات کند، او از تمثیل بهره جسته است؛ مثلاً: «عالم بیعمل به زنبور بیعسل ماند»؛ (گلستان سعدی)
و یا: «شیخ گفت: مثل ادب کردن احمق را، چون آب است در زیر حنظل، هر چند بیشتر خورد تلختر گردد.» (اسرار التوحید)
در این جملات گوینده خواسته است با بهرهگیری از یک عبارت مورد قبول عامه، تأثیر سخنش را دو چندان کند.
واقعیت این است که تمثیل شاخهای از تشبیه است و از همین رهگذر عنوان تشبیه تمثیلی هم در کتابهای بلاغت فراوان دیده میشود.
وجه شباهت تمثیل و تشبیه در آن است که در هر دو، بین دو چیز مقایسه و شباهتی صورت میگیرد. در تشبیه این شباهت تخیلی است؛ مثل شبیه کردن سخنان شیرین به قند؛ مانند: بگشای لب که قند فراوانم آرزوست؛ (مولوی) اما، در تمثیل این مقایسه براساس استدلالی خیالی از جانب گوینده صورت میگیرد؛ مثل:
سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش میبالد
چو حمالی است کز بار گران بر خویش میبالد
(صائب)
منبع:اینترنت
https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
اشعار ضرب المثلی
حسن حاج صدری
قسمت اول
ضرب المثل ها سخنان حکیمانهٔ موجز و پر مغزی است که در ذهن و زبان مردم جاری و ساری می شود و معمولاً اندرزی حکیمانه یا داستانی عبرت آموز در خود نهفته دارد
در همه فرهنگها و زبانها ضرب المثل وجود دارد هر ملتی که تاریخ دراز دامن و تمدنی کهن داشته باشد حجم ضرب المثل هایش بیشتر است
مردم معمولاً برای آنکه مقصود خود را بهتر و موثرتر بفهمانند از ضرب المثل استفاده میکنند چون ضرب المثل حکمت فشرده ای است که از دل یک فرهنگ زاییده می شود
معمولا این ضرب المثل ها را شاعران حکیمان و اندیشمندان میآفریند که گاهی یک مصراع یا یک بیت است و گاهی یک جمله و عبارت منثور است که مورد توجه و تامل قرار میگیرد و مردم با برداشتی مناسب آن را در موقعیتی مناسب به کار میگیرند
ضرب المثل ها چون تجلی فرهنگ، اندیشه و آداب و عادات مردم یک جامعه است در واقع رسالتی تربیتی و آموزشی هم به عهده دارند
آنچه باعث میشود سخنان حکیمانه و نغز شاعران به صورت ضرب المثل درآید و در ذهن و زبان مردم جاری شود به چند عامل مهم بازمیگردد:
فصاحت و روانی آن سخن، رسایی و شیوایی، ایجاز و اختصار، مفاهیم و معانی نغز و کمال یافته و جامع الاطراف، سرعت انتقال، سهولت تلفظ و حفظ آن سخن، قدرت جذب و سرعت انتشار، موسیقی گوشنواز و آهنگ زیبا باعث می شود شعری که حاصل تخیل و اندیشه شاعر است به سرعت رواج پیدا کرده به صورت ضرب المثل در آید
در زبان فارسی اشعار و سخنان سعدی، مولانا ،صائب تبریزی ،حافظ، نظامی و فردوسی به نظر میرسد بیش از شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته باشند و در بین خواص و عامه مردم رایج شده اند
بیش از همه شاعران پارسی گوی سعدی جایگاه برتر و والاتری دارد زیرا صدها سخن و شعر حکیمانه و هنرمندانه او به صورت ضرب المثل درآمده است
سعدی در بوستان و گلستان مفاهیم عالی تربیتی، اخلاقی و اجتماعی را با جادوی کلام خود وهنر ویژه اش بر ذهن و زبان مردم جاری ساخته و این مهم صورت نگرفته جز آن که او حاصل تجربه های زندگی را با حکمت ایرانی درآمیخته و به منصه ظهور رسانده است
ابیات زیر از سعدی و شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته اند
🔰سعدی:
🔹با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
🔹امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیرتوامید نیست شرمرسان
🔹عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
🔹از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
🔹به پایان آمداین دفترحکایت همچنان باقیست
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
🔹از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است
🔹گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
🔹پرتونیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
🔹اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار
🔹 این دغل دوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی نام
❇️ مطلب ارسالی از : کانال ادب واندیشه
https://t.me/amirnormohamadi1976
حسن حاج صدری
قسمت اول
ضرب المثل ها سخنان حکیمانهٔ موجز و پر مغزی است که در ذهن و زبان مردم جاری و ساری می شود و معمولاً اندرزی حکیمانه یا داستانی عبرت آموز در خود نهفته دارد
در همه فرهنگها و زبانها ضرب المثل وجود دارد هر ملتی که تاریخ دراز دامن و تمدنی کهن داشته باشد حجم ضرب المثل هایش بیشتر است
مردم معمولاً برای آنکه مقصود خود را بهتر و موثرتر بفهمانند از ضرب المثل استفاده میکنند چون ضرب المثل حکمت فشرده ای است که از دل یک فرهنگ زاییده می شود
معمولا این ضرب المثل ها را شاعران حکیمان و اندیشمندان میآفریند که گاهی یک مصراع یا یک بیت است و گاهی یک جمله و عبارت منثور است که مورد توجه و تامل قرار میگیرد و مردم با برداشتی مناسب آن را در موقعیتی مناسب به کار میگیرند
ضرب المثل ها چون تجلی فرهنگ، اندیشه و آداب و عادات مردم یک جامعه است در واقع رسالتی تربیتی و آموزشی هم به عهده دارند
آنچه باعث میشود سخنان حکیمانه و نغز شاعران به صورت ضرب المثل درآید و در ذهن و زبان مردم جاری شود به چند عامل مهم بازمیگردد:
فصاحت و روانی آن سخن، رسایی و شیوایی، ایجاز و اختصار، مفاهیم و معانی نغز و کمال یافته و جامع الاطراف، سرعت انتقال، سهولت تلفظ و حفظ آن سخن، قدرت جذب و سرعت انتشار، موسیقی گوشنواز و آهنگ زیبا باعث می شود شعری که حاصل تخیل و اندیشه شاعر است به سرعت رواج پیدا کرده به صورت ضرب المثل در آید
در زبان فارسی اشعار و سخنان سعدی، مولانا ،صائب تبریزی ،حافظ، نظامی و فردوسی به نظر میرسد بیش از شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته باشند و در بین خواص و عامه مردم رایج شده اند
بیش از همه شاعران پارسی گوی سعدی جایگاه برتر و والاتری دارد زیرا صدها سخن و شعر حکیمانه و هنرمندانه او به صورت ضرب المثل درآمده است
سعدی در بوستان و گلستان مفاهیم عالی تربیتی، اخلاقی و اجتماعی را با جادوی کلام خود وهنر ویژه اش بر ذهن و زبان مردم جاری ساخته و این مهم صورت نگرفته جز آن که او حاصل تجربه های زندگی را با حکمت ایرانی درآمیخته و به منصه ظهور رسانده است
ابیات زیر از سعدی و شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته اند
🔰سعدی:
🔹با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
🔹امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیرتوامید نیست شرمرسان
🔹عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
🔹از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
🔹به پایان آمداین دفترحکایت همچنان باقیست
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
🔹از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است
🔹گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
🔹پرتونیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
🔹اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار
🔹 این دغل دوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی نام
❇️ مطلب ارسالی از : کانال ادب واندیشه
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
🔼🔼🔼
☯اشعار ضرب المثلی
✍حسن حاج صدری
⏪قسمت دوم
🔰سعدی:
🔹نام نیک رفتگان ضایع مکن
تابماندنام نیکت یادگار
🔹علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد دریغ سود نداردچو رفت کار از دست
🔹ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
🔹بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشودصافی تادرنکشدجامی
🔹ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
🔹سفله را قوت مده چندان که مستولی شود
گرگ را چندانکه دندان تیز تر خونریزتر
🔹گاوان و خران بار بردار
به ز آدمیان مردم آزار
🔹ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
🔹سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔹ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند
🔹علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل درتونیست نادانی
🔹اندرون از طعام خالی دار
تا درو نور معرفت بینی
🔹هرکه نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد
🔹گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
🔹مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
🔹قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
🔹عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
🔹تونیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
🔹گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تورا چه حاصل
🔹صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی
🔰حافظ:
🔹هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
🔹در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
🔹خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
🔹باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد
🔹با خرابات نشینان به کرامات ملاف
هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد
🔹سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیدهٔ روشنایی
🔹ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
🔹تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
🔹گرمسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بودفردایی
🔹افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
🔰مولانا:
نام احمد نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه هامل می شود
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت هست از وی رو متاب
از پی هر گریه آخر خنده ای است
مرد آخر بین مبارک بنده ای است
هیچ آداب و ترتیبی مجوی
هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه ای در خورد پیل
گفت شخصی خوب ورد آورده ای
لیک سوراخ دعا گم کرده ای
بر سماع راست هر کس چیرنیست طعمه ی هر مرغکی انجیر نیست
چونکه با کودک سروکارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
🔰صابٔب تبریزی:
زلیخا مرد ازاین حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد مستمع صاحب سخن رابر سر شوق آورد
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
خمیرمایه دکان شیشه گر سنگ است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
آنچه دلم خواست نه آن می شود
هرچه خدا خواست همان می شود
🔰بابا افضل کاشانی :
گر دایرهٔ کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست
🔰فردوسی :
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت
پسر کاو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
🔰همام تبریزی:
موقوف التفاتم تا کی رسد اجازت از دوست یک اشاره از ما به سر دویدن
🔰شرف قزوینی:
بلا ندیده دعا را شروع باید کرد
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
خوب گیرد جام را ساقی به دست
کارنیکوکردن ازپرکردن است
🔰زرگر اصفهانی:
پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
🔰جامی:
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارت های ابرو
🔰قائم مقام فراهانی:
روزگار است این که گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
🔰خیام:
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
🔰شهریار:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
🔰عطار:
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
❇️ مطلب ارسالی از : کانال ادب واندیشه
https://t.me/amirnormohamadi1976
☯اشعار ضرب المثلی
✍حسن حاج صدری
⏪قسمت دوم
🔰سعدی:
🔹نام نیک رفتگان ضایع مکن
تابماندنام نیکت یادگار
🔹علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد دریغ سود نداردچو رفت کار از دست
🔹ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
🔹بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشودصافی تادرنکشدجامی
🔹ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
🔹سفله را قوت مده چندان که مستولی شود
گرگ را چندانکه دندان تیز تر خونریزتر
🔹گاوان و خران بار بردار
به ز آدمیان مردم آزار
🔹ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
🔹سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔹ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند
🔹علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل درتونیست نادانی
🔹اندرون از طعام خالی دار
تا درو نور معرفت بینی
🔹هرکه نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد
🔹گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
🔹مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
🔹قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
🔹عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
🔹تونیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
🔹گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تورا چه حاصل
🔹صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی
🔰حافظ:
🔹هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
🔹در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
🔹خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
🔹باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد
🔹با خرابات نشینان به کرامات ملاف
هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد
🔹سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیدهٔ روشنایی
🔹ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
🔹تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
🔹گرمسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بودفردایی
🔹افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
🔰مولانا:
نام احمد نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه هامل می شود
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت هست از وی رو متاب
از پی هر گریه آخر خنده ای است
مرد آخر بین مبارک بنده ای است
هیچ آداب و ترتیبی مجوی
هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه ای در خورد پیل
گفت شخصی خوب ورد آورده ای
لیک سوراخ دعا گم کرده ای
بر سماع راست هر کس چیرنیست طعمه ی هر مرغکی انجیر نیست
چونکه با کودک سروکارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
🔰صابٔب تبریزی:
زلیخا مرد ازاین حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد مستمع صاحب سخن رابر سر شوق آورد
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
خمیرمایه دکان شیشه گر سنگ است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
آنچه دلم خواست نه آن می شود
هرچه خدا خواست همان می شود
🔰بابا افضل کاشانی :
گر دایرهٔ کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست
🔰فردوسی :
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت
پسر کاو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
🔰همام تبریزی:
موقوف التفاتم تا کی رسد اجازت از دوست یک اشاره از ما به سر دویدن
🔰شرف قزوینی:
بلا ندیده دعا را شروع باید کرد
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
خوب گیرد جام را ساقی به دست
کارنیکوکردن ازپرکردن است
🔰زرگر اصفهانی:
پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
🔰جامی:
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارت های ابرو
🔰قائم مقام فراهانی:
روزگار است این که گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
🔰خیام:
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
🔰شهریار:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
🔰عطار:
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
❇️ مطلب ارسالی از : کانال ادب واندیشه
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ فرق متل با مثل در چیست؟
❇️ زبان شکلی از حیات است و با ما زندگی می کند و همگام با ما تکامل می یابد. جمع بزرگی از انسان ها با زبان تکامل می یابند و جمع بزرگ دیگری خود تکامل دهندگان زبان هستند. در سده های ششم و هفتم هجری مولوی توانست زبان شعر فارسی و پس از آن زبان گفت و گویی را از بسیاری از پیچیدگی ها آزاد سازد.
ضرب المثل چيست ؟
ضرب المثل ، سخن كوتاه و مشهوري است كه به قصه اي عبرت آميز يا گفتاري نكته آموز اشاره مي كند و جاي توضيح بيشتر را مي گيرد .كلمه” مثل ” عربي است و كلمه فارسي آن “ متل ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند .
در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد . و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .
مثل ها چند نوعند ؟
*.عبارت مثل گاهي كوتاه است و در دو يا سه كلمه خلاصه مي شود مانند : فيل و فنجان ؛ كه مي فهماند دو چيز از جهت كوچكي و بزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي 5 كلمه بوده : آب دادن فيل با فنجان ؛ ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره مي كنند .
*.عبارت مثل گاهي دراز است مانند : آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار را مي كنند ولي ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم مي شود ؛ چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه كه از مس است كمتر است .
*.مثل گاه يك عبارت ساده است و گاه يك خط شعر : شتر در خواب بيند پنبه دانه
گهي لپ اپ خورد گه دانه دانه
مثل ها از كجا مي آيند ؟
*.بعضي از مثلها حاصل پندهاي دانايان يا پيشوايان مذهبي يا تجربه هاي زندگي مردم است .
اينگونه مثل ها را حكمت مي نامند .
*.بعضي گفتار اشخاص نامدار تاريخي يا عادي بوده كه در موقع خاصي خيلي بجا و مناسب بوده و از بس به ذوق ديگران خوش آمده مشهور شده است .
*.بسياري از مثل ها نتيجه داستاني است ، خواه حقيقي يا افسانه اي باشد . در حالي كه مردم از داستان اصلي آن ممكنست بي خبر باشند و يا ممكنست در هر شهري به صورتي نقل شود .
*.بعضي از مثلها از يك قطعه شعر معروف گرفته شده است مانند،: از ماست كه بر ماست ؛ كه از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است.
مثل هاي منظوم گاه ساخته و پرداخته شاعر است و گاهي از مثل هاي ساده گرفته شده و در شعر زيبا و مناسبي جا افتاده و جانشين مثل قديمتر شده است .
مثل چه فايده دارد ؟
*.دانشمندان تاريخ و جامعه شناس در بررسي روحيات و اخلاق گذشتگان از مثل هاي جاري هر محلي استفاده مي كنند .
*.دانستن مثل ها گفتن و نوشتن را آسان مي كند . چون اين جمله ها كوتاه و زيباست و بر دل مينشيند و گفتگوي دراز را كوتاه مي كند و اگر در جاي خود استفاده شود اثر حرف بيشتر مي شود.
توجه :
درست به كار بردن مثل هم خودش يك هنر است . اگر در جاي نامناسب گفته شود و يا با موضوعي كه در ميان است مطابق نباشد ممكن است صورت متلك به خود گيرد
❇️ ارسالی از کانال : قند پارسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
❇️ زبان شکلی از حیات است و با ما زندگی می کند و همگام با ما تکامل می یابد. جمع بزرگی از انسان ها با زبان تکامل می یابند و جمع بزرگ دیگری خود تکامل دهندگان زبان هستند. در سده های ششم و هفتم هجری مولوی توانست زبان شعر فارسی و پس از آن زبان گفت و گویی را از بسیاری از پیچیدگی ها آزاد سازد.
ضرب المثل چيست ؟
ضرب المثل ، سخن كوتاه و مشهوري است كه به قصه اي عبرت آميز يا گفتاري نكته آموز اشاره مي كند و جاي توضيح بيشتر را مي گيرد .كلمه” مثل ” عربي است و كلمه فارسي آن “ متل ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند .
در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد . و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .
مثل ها چند نوعند ؟
*.عبارت مثل گاهي كوتاه است و در دو يا سه كلمه خلاصه مي شود مانند : فيل و فنجان ؛ كه مي فهماند دو چيز از جهت كوچكي و بزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي 5 كلمه بوده : آب دادن فيل با فنجان ؛ ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره مي كنند .
*.عبارت مثل گاهي دراز است مانند : آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار را مي كنند ولي ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم مي شود ؛ چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه كه از مس است كمتر است .
*.مثل گاه يك عبارت ساده است و گاه يك خط شعر : شتر در خواب بيند پنبه دانه
گهي لپ اپ خورد گه دانه دانه
مثل ها از كجا مي آيند ؟
*.بعضي از مثلها حاصل پندهاي دانايان يا پيشوايان مذهبي يا تجربه هاي زندگي مردم است .
اينگونه مثل ها را حكمت مي نامند .
*.بعضي گفتار اشخاص نامدار تاريخي يا عادي بوده كه در موقع خاصي خيلي بجا و مناسب بوده و از بس به ذوق ديگران خوش آمده مشهور شده است .
*.بسياري از مثل ها نتيجه داستاني است ، خواه حقيقي يا افسانه اي باشد . در حالي كه مردم از داستان اصلي آن ممكنست بي خبر باشند و يا ممكنست در هر شهري به صورتي نقل شود .
*.بعضي از مثلها از يك قطعه شعر معروف گرفته شده است مانند،: از ماست كه بر ماست ؛ كه از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است.
مثل هاي منظوم گاه ساخته و پرداخته شاعر است و گاهي از مثل هاي ساده گرفته شده و در شعر زيبا و مناسبي جا افتاده و جانشين مثل قديمتر شده است .
مثل چه فايده دارد ؟
*.دانشمندان تاريخ و جامعه شناس در بررسي روحيات و اخلاق گذشتگان از مثل هاي جاري هر محلي استفاده مي كنند .
*.دانستن مثل ها گفتن و نوشتن را آسان مي كند . چون اين جمله ها كوتاه و زيباست و بر دل مينشيند و گفتگوي دراز را كوتاه مي كند و اگر در جاي خود استفاده شود اثر حرف بيشتر مي شود.
توجه :
درست به كار بردن مثل هم خودش يك هنر است . اگر در جاي نامناسب گفته شود و يا با موضوعي كه در ميان است مطابق نباشد ممكن است صورت متلك به خود گيرد
❇️ ارسالی از کانال : قند پارسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ برگردان به فارسی تعدادی از ضرب المثل های آذربایجانی
🔹 مردن با روی سرخ، به از زندگی با روی زرد
🔹با کور همسفره شو ولی خدا را بالای سرت ببین
🔹زمستان می گذرد و رو سیاهی برای ذغال می ماند
🔹مردم برآنکه سوار بر الاغ قمه بندد، می خندند.
🔹مال آقا بر باد می رود و جان نوکران
🔹در فصل میوه چینی، گوش های باغبان سنگین می شود.
🔹یک لقمه اگر چه شکم سیر نمی کند ولی محبت می افزاید.
🔹بگذار سیل تو را ببرد ولی از پل نامردان مگذر. بگذار شیر تو را بدرد ولی به سایه ی روبه صفتان پناه مبر.
🔹هر که از ایلش عقب بماند، نصیب دسته ی گرگان می شود.
🔹اسب مرده است و عید سگان است.
🔹اگر می خواهی روستایی را بچاپی (غارت کنی)، کدخدا را از خودت راضی کن.
🔹اگر زمین شخم سفت باشد، گاوهای ورزا همدیگر را مقصر می دانند.
🔹از ترس گرگ، سگان را کول کرده ایم.
🔹اگر همسایه ات بدذات است، یکباره کوچ کن و خودت را خلاص کن و اگر دندانت درد می کند یکبار بکش و خودت را خلاص کن؛ ولی امان از اولاد ناخلف که نمی توانی کاری بکنی.
🔹خواستند ابرو را درست کنند، چشم را هم درآوردند.
🔹برای اسب خریدن جوانان را با خود ببر ولی برای انتخاب زن، از پیران کمک خواه
🔹به شتر گفتند گردنت چرا کج است؟ گفت مگر کجایم صاف است که گردنم نباشد؟
🔹دعوا کنندگان آشتی می کنند و رو سیاهی برای سخن چینان می ماند.
🔹اگر برای خان سفال لازم باشد، کوزه ی رعیت بیچاره را می شکند.
🔹دنیا برای مومن زندان است و برای کافر میدان
🔹در کوره ده الاغ پیدا شود نر و ماده بودنش پیشکش
🔹فلک (روزگار) کلاهی دارد بس الوان.
🔹اگر چوپان از ته دل بخواهد، از میش های گله هم برای مهمان شیر می دوشد.
🔹وقتی شکم سیر باشد، چه چیزهایی که به ذهن آدم نمی رسد.
🔹چشم خلق، سنگ ترازوی ارزش آدمی است.
🔹عروس رقصیدن بلد نیست، می گوید اتاق کج است.
🔹به ارمنی گفتند شاهدت کو؟ رفت و میخانه چی را آورد.
🔹 قابله که دوتا شود، بچه سر و ته می آید.
🔹مرد تفش را دوباره نمی لیسد (زیر حرفش نمی زند)
🔹اگر نان دادی، سیرش کن و اگر زدی بخوابانش.
🔹به جای اینکه متاعت متاع خوبی باشد، بهتر است بازارت بازار خوبی باشد.
🔹باغبان دستش به گلابی نمی رسد، می گوید آن را هم برای پدرم خیرات کردم.
🔹پای سیاه و پای سفید هنگام عبور از رودخانه مشخص می شود (رفیقت را هنگام مشکلات بشناس)
🔹زخم شمشیر بهتر شود ولی زخم زبان، هرگز
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔹 مردن با روی سرخ، به از زندگی با روی زرد
🔹با کور همسفره شو ولی خدا را بالای سرت ببین
🔹زمستان می گذرد و رو سیاهی برای ذغال می ماند
🔹مردم برآنکه سوار بر الاغ قمه بندد، می خندند.
🔹مال آقا بر باد می رود و جان نوکران
🔹در فصل میوه چینی، گوش های باغبان سنگین می شود.
🔹یک لقمه اگر چه شکم سیر نمی کند ولی محبت می افزاید.
🔹بگذار سیل تو را ببرد ولی از پل نامردان مگذر. بگذار شیر تو را بدرد ولی به سایه ی روبه صفتان پناه مبر.
🔹هر که از ایلش عقب بماند، نصیب دسته ی گرگان می شود.
🔹اسب مرده است و عید سگان است.
🔹اگر می خواهی روستایی را بچاپی (غارت کنی)، کدخدا را از خودت راضی کن.
🔹اگر زمین شخم سفت باشد، گاوهای ورزا همدیگر را مقصر می دانند.
🔹از ترس گرگ، سگان را کول کرده ایم.
🔹اگر همسایه ات بدذات است، یکباره کوچ کن و خودت را خلاص کن و اگر دندانت درد می کند یکبار بکش و خودت را خلاص کن؛ ولی امان از اولاد ناخلف که نمی توانی کاری بکنی.
🔹خواستند ابرو را درست کنند، چشم را هم درآوردند.
🔹برای اسب خریدن جوانان را با خود ببر ولی برای انتخاب زن، از پیران کمک خواه
🔹به شتر گفتند گردنت چرا کج است؟ گفت مگر کجایم صاف است که گردنم نباشد؟
🔹دعوا کنندگان آشتی می کنند و رو سیاهی برای سخن چینان می ماند.
🔹اگر برای خان سفال لازم باشد، کوزه ی رعیت بیچاره را می شکند.
🔹دنیا برای مومن زندان است و برای کافر میدان
🔹در کوره ده الاغ پیدا شود نر و ماده بودنش پیشکش
🔹فلک (روزگار) کلاهی دارد بس الوان.
🔹اگر چوپان از ته دل بخواهد، از میش های گله هم برای مهمان شیر می دوشد.
🔹وقتی شکم سیر باشد، چه چیزهایی که به ذهن آدم نمی رسد.
🔹چشم خلق، سنگ ترازوی ارزش آدمی است.
🔹عروس رقصیدن بلد نیست، می گوید اتاق کج است.
🔹به ارمنی گفتند شاهدت کو؟ رفت و میخانه چی را آورد.
🔹 قابله که دوتا شود، بچه سر و ته می آید.
🔹مرد تفش را دوباره نمی لیسد (زیر حرفش نمی زند)
🔹اگر نان دادی، سیرش کن و اگر زدی بخوابانش.
🔹به جای اینکه متاعت متاع خوبی باشد، بهتر است بازارت بازار خوبی باشد.
🔹باغبان دستش به گلابی نمی رسد، می گوید آن را هم برای پدرم خیرات کردم.
🔹پای سیاه و پای سفید هنگام عبور از رودخانه مشخص می شود (رفیقت را هنگام مشکلات بشناس)
🔹زخم شمشیر بهتر شود ولی زخم زبان، هرگز
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#ضرب_المثل
#باش_تا_صبح_دولتت_بدمد_!
❇️ این مصراع که از کمال الدین اصفهانی شاعر قرن هفتم هجری است، در مواردی بکار میرود که آدمیبه آثار و نتایج نهایی اقدامات خود که شمه ای از آن بروز و ظهور کرده باشد به دیده تأمل و تردید بنگرد. در آن صورت مصراع بالا را بر زبان میآوردند، تا مخاطب به فرجام کارش با نظر اطمینان و یقین نگاه کند. این مصراع بر اثر واقعه تاریخی زیر به صورت ضرب المثل درآمده است.
کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین اصفهانی از شاعران نامدار و آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در قرن هفتم هجری است. چون در خلق معانی تازه و مضامین بکر دقت و باریک اندیشی داشت به "خلاق المعانی" معروف گردیده است.
در عصر و زمان کمال، اوضاع داخلی و اجتماعی اصفهان بر اثر اختلافات مذهبی، شافعیه و حنفیه به قدری مغشوش و ناامن بود که این شاعر حساس را به ستوه آورده نقل میکنند که اصفهانیها را با این دو بیتی نفرین کرده است:
ای خداوند هفت سیاره
پادشاهی فرست خونخواره
عدد مردمان بـیـفـزایـد
هر یکی را کند دو صد پــاره
از قضای روزگار، نفرین کمال به هدف اجابت نشست و به چشم خویش دید که سربازان مغول در سال 633 هجری شافعیه و حنفیه، هر دو را تمامی کشتند و آن شهر را که تا این تاریخ از دستبرد آن قوم خونریز محفوظ مانده بود، با خاک برابر کردند. کمال در آن باب چنین گفت:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید
بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
بعد از واقعه قتل عام اصفهان، کمال الدین اصفهانی در خانقاهی که جهت خود در بیرون شهر ترتیب داده بود، گوشه عزلت گرفت و دو سال در آن خانقاه به سر برد و اهل شهر و محلات به جهت احترام و اعتمادی که نسبت به کمال الدین داشتند "رخوت و اموال را به زاویه او پنهان کردند و آن جمله در چاهی بود در میان سرای.
یک نوبت مــغــول بـچـه ای کمان در دست به زاویه کمال درآمده سنگی بر مرغی انداخت، زه گیر از دست او بیفتاد، غلطان به چاه رفت. به طلب زه گیر سر چاه را بگشادند و آن اموال بیافتند و کمال را مطالبه دیگر اموال کردند تا در شکنجه هلاک شد."
باری به طوری که اهل ادب و تحقیق میدانند، همان طوری که امروزه از دیوان خواجه شیراز فال میگیرند، قبل از آنکه صیت شهرت حافظ در مناطق پارسی زبان به اوج کمال برسد، ایرانیان و پارسی زبانان از دیوان کمال الدین اصفهانی که قدمت و تقدم شهرت داشت، فال میگرفتند و حتی بعد از مشهور شدن حافظ نیز اگر احیاناً دیوانش در دسترس نبود مانعی نمیدیدند که دیوان کمال را به منظور تفأل مورد استفاده قرار دهند، کما اینکه در آن تاریخ که خبر قیام شاه عباس کبیر و حرکت وی از خراسان به سمت قزوین (پایتخت اولیه سلاطین صفوی) در اردوی پدرش سلطان شایع شد، سران قوم و همراهان سلطان محمد برای اطلاع و آگاهی از عاقبت کار و سرانجام مبارزه پدر و پسر که یکی به منظور از دست ندادن تاج شاهی و دیگری به قصد جلوس بر تخت سلطنت ایران فعالیت میکرده اند دست به تفأل زدند و از دیوان کمال اصفهانی که در دسترس بود یاری جستند. اسکندر بیک منشی راجع به این واقعه چنین نوشته است:
«... بالجمله چون این خبر سعادت اثر در اردو شایع گشت، همگان را موجب استعجاب میگردید تا غایت در دودمان صفوی چنین امری وقوع نیافته بود. راقم حروف از صدراعظم قاضی خانالحسینی استماع نمودم که در سالی که نواب سکندر شأن در قراباغ قشلاق داشت، خواجه ضیاءالدین کاشی مشرف آلکساندرخان به اردو آمده بود، از من سؤال نمود که: "خبر پادشاهی شاهزاده کامران در خراسان وقوع دارد یا نه؟" من در جواب گفتم که: "بلی، به افواه چنین مذکور میشود، اما هنوز به تحقق نپیوسته". دیوان کمال اسماعیل در میان بود، خواجه مشارالیه، احوال شاهزاده را از آن کتاب تفأل نمود، در اول صفحه یمنی این قطعه برآمد:
خسرو تاجبـخــش و شـاه جـهـان/
کـه ز تـیـغـش زمـانـه بـر حـذرست
تـحـفــه چــرخ سـوی او هــر دم /
مـــژده فـتــح و دولــت دگــرســت
رأی او پـیـر و دولـتـش بــرنـاست/
دست او بحر و خنجرش گهرست
آسمان دوش با خـــرد میگـفـت/
که به نزدیک ما چنین خبر اســت
که بگـیـرد به تـیـغ چون خورشید /
هر چه خورشید را بر آن گذر است
خردش گفت، تـو چــه پـنـداری /
عرصـه مـلـک او هـمـیـن قـدرست؟
نه، کـه در جـنـب پـادشـاهی او/
هـفـت گـردون هـنـوز مـخـتـصـراست
بـاش تــا صـبـح دولـتـت بـدمـد /
کـایـن هـنـوز از نـتــایـج سـحر است»
چنانکه میدانیم پیشگویی کمال در قطعه بالا به تحقق پیوست و سلطان محمد در ذیقعده سال 996 هجری که ماده تاریخ آن به حروف ابجد "ظل الله" میشود در قزوین تاج شاهی را بر سر پسرش عباس میرزا گذاشت که به شاه عباس موسوم گردید و مصراع مورد بحث از آن تاریخ و به سبب همین واقعه بر سر زبانها افتاده، صورت ضرب المثل پیدا کرده است.
https://t.me/amirnormohamadi1976
#باش_تا_صبح_دولتت_بدمد_!
❇️ این مصراع که از کمال الدین اصفهانی شاعر قرن هفتم هجری است، در مواردی بکار میرود که آدمیبه آثار و نتایج نهایی اقدامات خود که شمه ای از آن بروز و ظهور کرده باشد به دیده تأمل و تردید بنگرد. در آن صورت مصراع بالا را بر زبان میآوردند، تا مخاطب به فرجام کارش با نظر اطمینان و یقین نگاه کند. این مصراع بر اثر واقعه تاریخی زیر به صورت ضرب المثل درآمده است.
کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین اصفهانی از شاعران نامدار و آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در قرن هفتم هجری است. چون در خلق معانی تازه و مضامین بکر دقت و باریک اندیشی داشت به "خلاق المعانی" معروف گردیده است.
در عصر و زمان کمال، اوضاع داخلی و اجتماعی اصفهان بر اثر اختلافات مذهبی، شافعیه و حنفیه به قدری مغشوش و ناامن بود که این شاعر حساس را به ستوه آورده نقل میکنند که اصفهانیها را با این دو بیتی نفرین کرده است:
ای خداوند هفت سیاره
پادشاهی فرست خونخواره
عدد مردمان بـیـفـزایـد
هر یکی را کند دو صد پــاره
از قضای روزگار، نفرین کمال به هدف اجابت نشست و به چشم خویش دید که سربازان مغول در سال 633 هجری شافعیه و حنفیه، هر دو را تمامی کشتند و آن شهر را که تا این تاریخ از دستبرد آن قوم خونریز محفوظ مانده بود، با خاک برابر کردند. کمال در آن باب چنین گفت:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید
بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
بعد از واقعه قتل عام اصفهان، کمال الدین اصفهانی در خانقاهی که جهت خود در بیرون شهر ترتیب داده بود، گوشه عزلت گرفت و دو سال در آن خانقاه به سر برد و اهل شهر و محلات به جهت احترام و اعتمادی که نسبت به کمال الدین داشتند "رخوت و اموال را به زاویه او پنهان کردند و آن جمله در چاهی بود در میان سرای.
یک نوبت مــغــول بـچـه ای کمان در دست به زاویه کمال درآمده سنگی بر مرغی انداخت، زه گیر از دست او بیفتاد، غلطان به چاه رفت. به طلب زه گیر سر چاه را بگشادند و آن اموال بیافتند و کمال را مطالبه دیگر اموال کردند تا در شکنجه هلاک شد."
باری به طوری که اهل ادب و تحقیق میدانند، همان طوری که امروزه از دیوان خواجه شیراز فال میگیرند، قبل از آنکه صیت شهرت حافظ در مناطق پارسی زبان به اوج کمال برسد، ایرانیان و پارسی زبانان از دیوان کمال الدین اصفهانی که قدمت و تقدم شهرت داشت، فال میگرفتند و حتی بعد از مشهور شدن حافظ نیز اگر احیاناً دیوانش در دسترس نبود مانعی نمیدیدند که دیوان کمال را به منظور تفأل مورد استفاده قرار دهند، کما اینکه در آن تاریخ که خبر قیام شاه عباس کبیر و حرکت وی از خراسان به سمت قزوین (پایتخت اولیه سلاطین صفوی) در اردوی پدرش سلطان شایع شد، سران قوم و همراهان سلطان محمد برای اطلاع و آگاهی از عاقبت کار و سرانجام مبارزه پدر و پسر که یکی به منظور از دست ندادن تاج شاهی و دیگری به قصد جلوس بر تخت سلطنت ایران فعالیت میکرده اند دست به تفأل زدند و از دیوان کمال اصفهانی که در دسترس بود یاری جستند. اسکندر بیک منشی راجع به این واقعه چنین نوشته است:
«... بالجمله چون این خبر سعادت اثر در اردو شایع گشت، همگان را موجب استعجاب میگردید تا غایت در دودمان صفوی چنین امری وقوع نیافته بود. راقم حروف از صدراعظم قاضی خانالحسینی استماع نمودم که در سالی که نواب سکندر شأن در قراباغ قشلاق داشت، خواجه ضیاءالدین کاشی مشرف آلکساندرخان به اردو آمده بود، از من سؤال نمود که: "خبر پادشاهی شاهزاده کامران در خراسان وقوع دارد یا نه؟" من در جواب گفتم که: "بلی، به افواه چنین مذکور میشود، اما هنوز به تحقق نپیوسته". دیوان کمال اسماعیل در میان بود، خواجه مشارالیه، احوال شاهزاده را از آن کتاب تفأل نمود، در اول صفحه یمنی این قطعه برآمد:
خسرو تاجبـخــش و شـاه جـهـان/
کـه ز تـیـغـش زمـانـه بـر حـذرست
تـحـفــه چــرخ سـوی او هــر دم /
مـــژده فـتــح و دولــت دگــرســت
رأی او پـیـر و دولـتـش بــرنـاست/
دست او بحر و خنجرش گهرست
آسمان دوش با خـــرد میگـفـت/
که به نزدیک ما چنین خبر اســت
که بگـیـرد به تـیـغ چون خورشید /
هر چه خورشید را بر آن گذر است
خردش گفت، تـو چــه پـنـداری /
عرصـه مـلـک او هـمـیـن قـدرست؟
نه، کـه در جـنـب پـادشـاهی او/
هـفـت گـردون هـنـوز مـخـتـصـراست
بـاش تــا صـبـح دولـتـت بـدمـد /
کـایـن هـنـوز از نـتــایـج سـحر است»
چنانکه میدانیم پیشگویی کمال در قطعه بالا به تحقق پیوست و سلطان محمد در ذیقعده سال 996 هجری که ماده تاریخ آن به حروف ابجد "ظل الله" میشود در قزوین تاج شاهی را بر سر پسرش عباس میرزا گذاشت که به شاه عباس موسوم گردید و مصراع مورد بحث از آن تاریخ و به سبب همین واقعه بر سر زبانها افتاده، صورت ضرب المثل پیدا کرده است.
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ ۱۸ ضرب المثل و معادل هی قرآنی آنها
۱- هر گلی بزنی سر خودت زدی
🔶 إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ
اگر نیکی کنید ، به خودتان نیکی می کنید
اسراء آیه ی 7
🌟💫🌟💫🌟
۲- بی گدار به آب نزن
🔶 وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ
و با دستهایتان خود را به هلاکت نیفکنید
بقره آیه ی195
🌟💫🌟💫🌟
۳- آشپز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک
🔶 لوکان فیهما آلهة إلاّ اللّٰه لفسدتا
اگر بود در میان آسمان و زمین معبودانی دیگر، هر آینه تباه می شدند آن دو ( و نظام هستی بهم میخورد)
انبیاء آیه ی 22
🌟💫🌟💫🌟
٤- از تو حرکت از خدا برکت
🔶 وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً
و هر کس مهاجرت کند در راه خداوند( برای آسایش و گشایشِ اُمورش) ، جایگاه بسیار خواهد یافت
نساء آیه ی100
🌟💫🌟💫🌟
۵- اگر علی ساربونه میدونه شترش رو کجا بخوابونه
🔶 اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ
خداوند بهتر میداند کجا قراردهد رسالتش را
انعام آیه ی124
🌟💫🌟💫🌟
۶- مور همان به که نباشد پرش
🔶 وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ
و اگر بگشاید خداوند روزی را برای بندگانش ، هر آینه ظلم و طغیان کنند در زمین
شوری آیه ی27
🌟💫🌟💫🌟
۷- یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
🔶 فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
پس هر کجا روی گردانید، پس آنجا ذات خداوند است
بقره آیه ی 115
🌟💫🌟💫🌟
۸-به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔶 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
ای کسانی که ایمان آوردید! برای چه می گویید آنچه را انجام نمی دهید؟
صف آیه ی 2
🌟💫🌟💫🌟
۹- نه چندان بخور کز دهانت بر آید
نه چندان که از ضعف جانت بر آید
🔶 وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا
و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بستهدار، و نه بسیار باز و گشادهدار، که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست
اسرا آیه ی29
🌟💫🌟💫🌟
۱۰- شتر دیدی ندیدی
🔶 وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا
هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند، بزرگوارانه از آن درگذرند
فرقان آیه ی 72
🌟💫🌟💫🌟
۱۱- گر به دولت برسی مست نگردی مردی
🔶 کلا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى
حقا كه انسان سركشى مى كند همين كه خود را بى نياز پندارد.
علق آیات 6 و7
🌟💫🌟💫🌟
۱۲- کبوتر با کبوتر باز با باز
*کند هم جنس با هم جنس پرواز
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته ی زنانی بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند.
نور آیه ی26
🌟💫🌟💫🌟
۱۳-تو مو می بینی و من پیچش مو
إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ
همانا من چیزی می بینم که شما نمی بینید
انفال آیه ی 48
🌟💫🌟💫🌟
۱٤- ماه پشت ابر نمی ماند
🔶 الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ
الان آشکار شد حقیقت
یوسف آیه ی 51
🌟💫🌟💫🌟
۱۵-تو را به خیر و ما را به سلامت
🔶 لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِینِ
برای شما دین شما و برای من دین من
کافرون آیه ی6
۱۶- هر آنکس که دندان دهد نان دهد.
🔶 نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ
ما روزی میدهیم شما را و آنها را
انعام آیه ی151
🌟💫🌟💫🌟
۱۷- در نا امیدی بسی امید است
🔶 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه
ترجمه ؛ناامید نشوید از رحمت خداوند
زمر آیه ی 39
🌟💫🌟
۱۸- از پس هر گریه آخر خنده ای است.
🔶 *إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
همانا با هر سختی آسانی است
◀️ تدوین و گردآوری توسط : مبلغین کشوری مترجمی زبان قرآن زیر نظر صاحب طرح *استاد سید علی حسینی یزدی
.
https://t.me/amirnormohamadi1976
۱- هر گلی بزنی سر خودت زدی
🔶 إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ
اگر نیکی کنید ، به خودتان نیکی می کنید
اسراء آیه ی 7
🌟💫🌟💫🌟
۲- بی گدار به آب نزن
🔶 وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ
و با دستهایتان خود را به هلاکت نیفکنید
بقره آیه ی195
🌟💫🌟💫🌟
۳- آشپز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک
🔶 لوکان فیهما آلهة إلاّ اللّٰه لفسدتا
اگر بود در میان آسمان و زمین معبودانی دیگر، هر آینه تباه می شدند آن دو ( و نظام هستی بهم میخورد)
انبیاء آیه ی 22
🌟💫🌟💫🌟
٤- از تو حرکت از خدا برکت
🔶 وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً
و هر کس مهاجرت کند در راه خداوند( برای آسایش و گشایشِ اُمورش) ، جایگاه بسیار خواهد یافت
نساء آیه ی100
🌟💫🌟💫🌟
۵- اگر علی ساربونه میدونه شترش رو کجا بخوابونه
🔶 اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ
خداوند بهتر میداند کجا قراردهد رسالتش را
انعام آیه ی124
🌟💫🌟💫🌟
۶- مور همان به که نباشد پرش
🔶 وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ
و اگر بگشاید خداوند روزی را برای بندگانش ، هر آینه ظلم و طغیان کنند در زمین
شوری آیه ی27
🌟💫🌟💫🌟
۷- یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
🔶 فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
پس هر کجا روی گردانید، پس آنجا ذات خداوند است
بقره آیه ی 115
🌟💫🌟💫🌟
۸-به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔶 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
ای کسانی که ایمان آوردید! برای چه می گویید آنچه را انجام نمی دهید؟
صف آیه ی 2
🌟💫🌟💫🌟
۹- نه چندان بخور کز دهانت بر آید
نه چندان که از ضعف جانت بر آید
🔶 وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا
و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بستهدار، و نه بسیار باز و گشادهدار، که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست
اسرا آیه ی29
🌟💫🌟💫🌟
۱۰- شتر دیدی ندیدی
🔶 وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا
هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند، بزرگوارانه از آن درگذرند
فرقان آیه ی 72
🌟💫🌟💫🌟
۱۱- گر به دولت برسی مست نگردی مردی
🔶 کلا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى
حقا كه انسان سركشى مى كند همين كه خود را بى نياز پندارد.
علق آیات 6 و7
🌟💫🌟💫🌟
۱۲- کبوتر با کبوتر باز با باز
*کند هم جنس با هم جنس پرواز
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته ی زنانی بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند.
نور آیه ی26
🌟💫🌟💫🌟
۱۳-تو مو می بینی و من پیچش مو
إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ
همانا من چیزی می بینم که شما نمی بینید
انفال آیه ی 48
🌟💫🌟💫🌟
۱٤- ماه پشت ابر نمی ماند
🔶 الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ
الان آشکار شد حقیقت
یوسف آیه ی 51
🌟💫🌟💫🌟
۱۵-تو را به خیر و ما را به سلامت
🔶 لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِینِ
برای شما دین شما و برای من دین من
کافرون آیه ی6
۱۶- هر آنکس که دندان دهد نان دهد.
🔶 نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ
ما روزی میدهیم شما را و آنها را
انعام آیه ی151
🌟💫🌟💫🌟
۱۷- در نا امیدی بسی امید است
🔶 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه
ترجمه ؛ناامید نشوید از رحمت خداوند
زمر آیه ی 39
🌟💫🌟
۱۸- از پس هر گریه آخر خنده ای است.
🔶 *إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
همانا با هر سختی آسانی است
◀️ تدوین و گردآوری توسط : مبلغین کشوری مترجمی زبان قرآن زیر نظر صاحب طرح *استاد سید علی حسینی یزدی
.
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ ضرب المثل عربی با معادل های فارسی شان
1- اليد الواحدة لا تصفّق 🖐 يك دست صدا ندارد
2- وهب الأمير ما لا يملك 👳 از كيسه خليفه می بخشد
3.هل يصلح العطّار ما أفسد الدّهر 💧 آب رفته به جوی باز نيايد
4. من يمدح العروس إلّا أهلها 💁 هيچ كس نميگويد ماست من ترش است
5.من كثر كلامه كثر ملامه 📢 پرگو خطاگوست
6.من قرع باباً و لجّ و لج 🙇 عاقبت جوينده يابنده است (گفت پیغمبر که چون کوبی دری، عاقبت زان در برون آید سری)
7- من طلب العلي سهر الليالي 🔐 گنج خواهي در طلب رنجي ببر
8- من طلب شيئاً وجدّ وجد 🗞 عاقبت جوينده يابنده بود
9- من طلب أخاً بلا عيب بقي بلا أخ. 💎 گل بيخار خداست يا كجاست
10- من حفر بئراً لأخيه وقع فيها 🤕 چاه مكن بهر كسی اول خودت دوم كسی
11- من جدّ وَجَد 📖 عاقبت جوينده يابنده بود
12- من صارع الحقّ صرعه ✂️ با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد
13- تسمع بالمعیدي خير من أن تراه 😉 آواز دهل شنيدن از دور خوش است
14- المحنه إذا شاعت سهلت 🏃 مرگ به انبوه، جشن باشد
15- لكلّ فرعون موسي 👥 دست بالای دست بسيار است
16. لكلّ مقام مقال ✍ هر سخن جايی و هر نكته مكانی دارد
17 ماحكّ جلدك مثل ظفرك 💪 كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
18ماهكذا تورد يا سعد الإبل 🔒 راهش اين نيست اين ره كه تو میروی به تركستان است
19 الكلام يجرّ الكلام 🗣 حرف حرف میآورد
20 كلم اللسان أنكی من كلم السنان 👣 زخم زبان از زخم شمشير بدتر است
21- كالمستجير من الرّمضاء بالنّار 🚨 از چاله به چاه افتادن از بيم مار در دهان اژدها رفتن
22- كلّ رأس به صداع 🚊 هر سری دردی دارد
23- كلّ شاة تناط برجليها 🤔 هر كس را در قبر خود می گذارند
24- لا تؤخر عمل اليوم إلي غدٍ 🌞 كار امروز را به فردا ميفكن
25- لا يؤخذ المرء بذنب أخيه 🎃 گناه ديگری را بر تو نخواهند نوشت
26- لكلّ جديد لذّه 💐 نو كه آمد به بازار كهنه شود دل آزار
27- لكلّ صارم نبوةٌ 🍃 انسان جايزالخطا است
28- لا يُلدغ المرء من جحر مرّتين 🐮 آدم يك بار پايش در چاله میرود
29- علی نفسها جنت براقش 😫 خودم كردم كه لعنت بر خودم باد
30- عند الشدائد تعرف الإخوان 🙏 دوست آن باشد كه گيرد دست دوست در پريشان حالی و درماندگی
31- غاب القطّ إلعب يا فار 👁 حال ميدان برايت خالی شده هر چه ميخواهی بكن
32- فعل المرء يدلّ علي أصله 💓 از كوزه همان برود تراود كه در اوست
33- فوق كلّ ذي علم عليم 🌥 دست بالای دست بسيار است
34- كالشمس في رابعه النهار ☀️ مثل روز روشن
35- كلام الليل يمحوه النهار 🌪 كنايه بر كسی كه به قول خود عمل نمیكند
36- قاب قوسين أو أدني 🌤 كنايه از بسيار نزديك بودن
37- الصبر مفتاح الفرج ☂ گر صبر كنی زغوره حلوا سازی
38- الطيور علي أشكالها تقع 👨👨👧👧 كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز
39- عاد بخفّي حنين ـ عاد صفر اليدين 🚶 دست خالی بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت
40- عصفور في اليد خير من عشره علي الشجرة 💐 سركه نقد به زحلوای نسيه
41- ربّ سكوت أبلغ من كلام 😌 چه بسا سكوتی كه از سخن گفتن شيواتر است
42- السكوت أخو الرّضا 😳 سكوت علامت رضاست
43- سبق السيف العذل 🎋 ديگر كار از كار گذشت
44- زاد الطّين بلّة 😖 خواست ابرويش را درست كند زد چشمش را كور كرد
45- رحم الله إمريء عمل عملاً صالحاً فأتقنه(پیامبر(ص) ) ⛑ كار نيكو كردن از پر كردن است
46- حبة حبة تصبح قبةً 💦 قطره قطره جمع گردد وانگهی دريا شود
47- الحسود لا يسود 🌚 حسود هرگز نياسود
48- الحقّ مرّ 🕸 حرف حق تلخ است
49- خير الأمور أوسطها 🍒 اندازه نگهدار كه اندازه نكوست
50- خير البرّ عاجله ⛷ در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
51- خير الناس من ينفع الناس ⛓ بهترين مردم كسی است كه به مردم نفعی برساند
52- خير الكلام ما قلّ و دلّ 🔍 كم گوی و گزيده گوی چون درّ تا جهان زاندك شود پر
53- خالف تُعرف 📡 مخالفت كن و مشهور شو
54- أين الثری و أين الثريّا ⚖ اين كجا و آن كجا تفاوت از زمين تا آسمان است
55- بات يشوي القراح 📑 آه ندارد كه با ناله سودا كند
56- بلغ السّكين العظمَ 🌡 كارد به استخوان رسيد كاسة صبرش لبريز شد
57- بيضة اليوم خيٌر من دجاجة الغد 🔮 سركه نقد به زحلوای نسيه است
58. لا کرامة لنبي فی وطنه 🎭 مرغ همسایه غاز است
59. أخوک أم ذئبٌ 🏇 رفیق دزد و شریک غافله
60 الأرض الواطئة تشرب ماءها و ماء غیرها 👈 افتادگی آموز اگر طالب فیضی
61.مأربة ولا حفاوةٌ: 🦂 سلام گرگ بی طمع نیست
62.ما استتر من قاد الجملَ 🔬 شتر سواری دولا دولا نمیشه
.
https://t.me/amirnormohamadi1976
1- اليد الواحدة لا تصفّق 🖐 يك دست صدا ندارد
2- وهب الأمير ما لا يملك 👳 از كيسه خليفه می بخشد
3.هل يصلح العطّار ما أفسد الدّهر 💧 آب رفته به جوی باز نيايد
4. من يمدح العروس إلّا أهلها 💁 هيچ كس نميگويد ماست من ترش است
5.من كثر كلامه كثر ملامه 📢 پرگو خطاگوست
6.من قرع باباً و لجّ و لج 🙇 عاقبت جوينده يابنده است (گفت پیغمبر که چون کوبی دری، عاقبت زان در برون آید سری)
7- من طلب العلي سهر الليالي 🔐 گنج خواهي در طلب رنجي ببر
8- من طلب شيئاً وجدّ وجد 🗞 عاقبت جوينده يابنده بود
9- من طلب أخاً بلا عيب بقي بلا أخ. 💎 گل بيخار خداست يا كجاست
10- من حفر بئراً لأخيه وقع فيها 🤕 چاه مكن بهر كسی اول خودت دوم كسی
11- من جدّ وَجَد 📖 عاقبت جوينده يابنده بود
12- من صارع الحقّ صرعه ✂️ با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد
13- تسمع بالمعیدي خير من أن تراه 😉 آواز دهل شنيدن از دور خوش است
14- المحنه إذا شاعت سهلت 🏃 مرگ به انبوه، جشن باشد
15- لكلّ فرعون موسي 👥 دست بالای دست بسيار است
16. لكلّ مقام مقال ✍ هر سخن جايی و هر نكته مكانی دارد
17 ماحكّ جلدك مثل ظفرك 💪 كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
18ماهكذا تورد يا سعد الإبل 🔒 راهش اين نيست اين ره كه تو میروی به تركستان است
19 الكلام يجرّ الكلام 🗣 حرف حرف میآورد
20 كلم اللسان أنكی من كلم السنان 👣 زخم زبان از زخم شمشير بدتر است
21- كالمستجير من الرّمضاء بالنّار 🚨 از چاله به چاه افتادن از بيم مار در دهان اژدها رفتن
22- كلّ رأس به صداع 🚊 هر سری دردی دارد
23- كلّ شاة تناط برجليها 🤔 هر كس را در قبر خود می گذارند
24- لا تؤخر عمل اليوم إلي غدٍ 🌞 كار امروز را به فردا ميفكن
25- لا يؤخذ المرء بذنب أخيه 🎃 گناه ديگری را بر تو نخواهند نوشت
26- لكلّ جديد لذّه 💐 نو كه آمد به بازار كهنه شود دل آزار
27- لكلّ صارم نبوةٌ 🍃 انسان جايزالخطا است
28- لا يُلدغ المرء من جحر مرّتين 🐮 آدم يك بار پايش در چاله میرود
29- علی نفسها جنت براقش 😫 خودم كردم كه لعنت بر خودم باد
30- عند الشدائد تعرف الإخوان 🙏 دوست آن باشد كه گيرد دست دوست در پريشان حالی و درماندگی
31- غاب القطّ إلعب يا فار 👁 حال ميدان برايت خالی شده هر چه ميخواهی بكن
32- فعل المرء يدلّ علي أصله 💓 از كوزه همان برود تراود كه در اوست
33- فوق كلّ ذي علم عليم 🌥 دست بالای دست بسيار است
34- كالشمس في رابعه النهار ☀️ مثل روز روشن
35- كلام الليل يمحوه النهار 🌪 كنايه بر كسی كه به قول خود عمل نمیكند
36- قاب قوسين أو أدني 🌤 كنايه از بسيار نزديك بودن
37- الصبر مفتاح الفرج ☂ گر صبر كنی زغوره حلوا سازی
38- الطيور علي أشكالها تقع 👨👨👧👧 كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز
39- عاد بخفّي حنين ـ عاد صفر اليدين 🚶 دست خالی بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت
40- عصفور في اليد خير من عشره علي الشجرة 💐 سركه نقد به زحلوای نسيه
41- ربّ سكوت أبلغ من كلام 😌 چه بسا سكوتی كه از سخن گفتن شيواتر است
42- السكوت أخو الرّضا 😳 سكوت علامت رضاست
43- سبق السيف العذل 🎋 ديگر كار از كار گذشت
44- زاد الطّين بلّة 😖 خواست ابرويش را درست كند زد چشمش را كور كرد
45- رحم الله إمريء عمل عملاً صالحاً فأتقنه(پیامبر(ص) ) ⛑ كار نيكو كردن از پر كردن است
46- حبة حبة تصبح قبةً 💦 قطره قطره جمع گردد وانگهی دريا شود
47- الحسود لا يسود 🌚 حسود هرگز نياسود
48- الحقّ مرّ 🕸 حرف حق تلخ است
49- خير الأمور أوسطها 🍒 اندازه نگهدار كه اندازه نكوست
50- خير البرّ عاجله ⛷ در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
51- خير الناس من ينفع الناس ⛓ بهترين مردم كسی است كه به مردم نفعی برساند
52- خير الكلام ما قلّ و دلّ 🔍 كم گوی و گزيده گوی چون درّ تا جهان زاندك شود پر
53- خالف تُعرف 📡 مخالفت كن و مشهور شو
54- أين الثری و أين الثريّا ⚖ اين كجا و آن كجا تفاوت از زمين تا آسمان است
55- بات يشوي القراح 📑 آه ندارد كه با ناله سودا كند
56- بلغ السّكين العظمَ 🌡 كارد به استخوان رسيد كاسة صبرش لبريز شد
57- بيضة اليوم خيٌر من دجاجة الغد 🔮 سركه نقد به زحلوای نسيه است
58. لا کرامة لنبي فی وطنه 🎭 مرغ همسایه غاز است
59. أخوک أم ذئبٌ 🏇 رفیق دزد و شریک غافله
60 الأرض الواطئة تشرب ماءها و ماء غیرها 👈 افتادگی آموز اگر طالب فیضی
61.مأربة ولا حفاوةٌ: 🦂 سلام گرگ بی طمع نیست
62.ما استتر من قاد الجملَ 🔬 شتر سواری دولا دولا نمیشه
.
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
⭐️⭐️ مقالهٔ ۳۱ ⭐️⭐️
«تفاوت کنایه با ضربالمثل»
دکتر حسن ذوالفقاری
(عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و از مؤلفان قدیمی کتابهای درسی و مدیر گروه آموزش فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
کنایه به عنوان یک شگرد زبانی یا یک آرایه، در زبان و ادبیات کاربرد فراوانی دارد. اما در عین سادگی گاه تعریف و تعیین دقیق مرز آن با برخی دیگر از الگوهای زبانی و آرایههای ادبی دشوار مینماید.
در این مقاله دکتر حسن ذوالفقاری، کوشیده است با بررسی دقیق تعاریف، انواع و ویژگیهای زبانی و ادبی «کنایه»، تمایز و مرز آن را با مواردی مانند مجاز، استعاره و از همه مهتر «ضرب المثل» مشخص کند. چنان که دبیران گرامی بهتر میدانند بررسی و آموزش «مقایسهای» مباحث، باعث یادگیری عمیقتر و بهتر تکتک آنها میشود.
#مقاله
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from azerbaycanvatanim (Yabancı)
💥اسامی حیوانات ترجمه تورکی
جئیران، مارال، قیزال، کوپکر آهو:
آهو بره (بچه): جویور، اه یلیک
آهو ماده: ینک
اردک: ؤردک، بیلی
اردک ماهی: دورنا بالیغی
اردک نر: سونا
اردک وحشی: چؤل ؤرده یی
از انواع اردک ها: آینالی، گوله ین قوش، فیتله ین جوره، جوره
اسب: آت
اسب ابلق: گه ین آت
اسب اصیل: جنیس آت
اسب باری (بارکش): انک، یابی، یوک آتی
اسب به رنگ زرد و روشن: قولا
اسب بور: آل آت
اسب پروار: کوهلن آت
اسب رام نشده: قارا یهر، قولان، داش تولک
اسب آبی: دنیز آیغیری، دنیز آتی
اسب سرخ موی: کهر، کورن آت
اسب گاوی: قوشقو
اسب ماده: قولون لو
اسب مسابقه: جیدیر آتی
اسب نر: آیقیر
اسب یدک: کوتل
کره اسب: دایچا، قولون
الاغ: ئششک، ولاق، وزون قولاق
باز: توغان (دوغان)، سونقور، شونقار، شاهباز، قیرغی، قیزیل قوش، ال قوشو، ووچوقوش، لاچین، ترلان، باز
ببر: قاپلان
بز: کئچی
بز شش ساله: آزمان
بز کوهی: الیک، گییک، قارپاچا، داغ کئچی سی
بز نر: تکه، سییز، ئرکج
بز یکساله: چپش
بزغاله: کئچی جیک، وْغلاق
بلبل: بولبول
بلدرچین: بیلدیرچین
جغد: بایقوش، یاپلاق، گئجه قوشو، بایقو، یاراسا
گنجشک: سئرچه
جوجه: تویوق بالاسی، یاورو، قوش جوغاز، جوجه
جوجه پر در نیاورده: اتنه، اتجه، اتجه بالا، زیلغا، اتمتن، توکلسه میس قوش بالاسی
جوجه خروس: بئچه، چورپا، چولپا
جوجه مرغ: فره
جوجه تیغی: کیرپی
خروس: خوروز
خروس جنگی: دالاشقان خوروز
خرگوش: دووشان
خرگوش اهلی: آدا دووشانی
بچه خرگوش: دووشان جیق
خرمگس: موزالان، بویه لک، آت میلچه یی، گیگووون
خفاش: یاراسا، پالاز قولاق، گئچه قوشو
خوک: دونوز، دونقوز، پورسوق، قانماز
خوک آبی: سو پیشی
خوک بچه: چوشقا
خوک وحشی: قابان
روباه: تولکو، شله قویروق
راسو: میشووول
شاهین: یتی قانادلی، آلیجی، ییرتیجی، قوش
از انواع شاهین ها: قاراقوش، قارتال، قیرغی، توغان، دوغان، ترلان، سونقور، شونقار، کرکینجک، لاچین
شتر: ده وه
شتر ماده: آروانا، دیشی ده وه، هاچامایا
شتر نر: ئرکک ده وه
شتر نر جوان: بوغور
شترمرغ: ده وه قوشو
طاووس: توووز
عقاب: قارتال، قیزیل قوش، قارا قوش
قوچ: ئرکک قویون
قوچ وحشی: آرغالی، آرخا
قورباغه: قورباغا
قورباغه خشکیزی: قورقور باغالاری
بچهی قورباغه: چومچه قویروق
کلاغ: قارغا
کلاغ رنگی: زیبیل لیک تویوقلاری
کلاغ زاغی: دولاش، دولاشا
کلاغ سیاه: زاغ، قارقارغا، قوزغون
کلاغ سیاه و سفید: آلا قارغا
کبک: ککلیک، چیل
کبوتر: گویرچین
کبوتر چاهی (صحرایی): آلاباختا
کبوتر حرم: مچید و زییارت خانالاردا یاشایان گویرچین
کرکس: لئش قارتالی، ساققاللی قارتال، توغلو گورتون، چالاغان، قوزغون
گاو میش: جامیش، گامیش، کل
گاومیش دو ساله: آوارا، بالاق
گاومیش نراخته نشده (تخمی): کله، کل
نوزاد گاومیش: پوتوق
گربه: پیشیک، مستان
گربه آبی: سو پیشی یی
گربه پوست پلنگی: تکیر پیشیک
گربه کور: نانکور
گربه ماهی: خول بالیغی، ناققا، ناخا
گربه وحشی: قامیش پیشی یی، دله، واشاق، مییو پیشی یی، یابانی پیشیک
گرگ: جاناوار، قورد، قارا آغیز
گوساله: بوزوو
گوساله گاومیش: پوتوق، آوارا، خوتک گوساله ماده: دوگه
گوساله نر: جونگه، دانا
گوسفند: قویون
گوسفند پشمی: یونلوق، یون وئرن قویون
گوسفند دنبه دار: دیمیق
گوسفند دو ساله: دویج
گوسفند گوش دراز: کوره قویون
گوسفند نر: قوچ
@azerbaycanvatanim
جئیران، مارال، قیزال، کوپکر آهو:
آهو بره (بچه): جویور، اه یلیک
آهو ماده: ینک
اردک: ؤردک، بیلی
اردک ماهی: دورنا بالیغی
اردک نر: سونا
اردک وحشی: چؤل ؤرده یی
از انواع اردک ها: آینالی، گوله ین قوش، فیتله ین جوره، جوره
اسب: آت
اسب ابلق: گه ین آت
اسب اصیل: جنیس آت
اسب باری (بارکش): انک، یابی، یوک آتی
اسب به رنگ زرد و روشن: قولا
اسب بور: آل آت
اسب پروار: کوهلن آت
اسب رام نشده: قارا یهر، قولان، داش تولک
اسب آبی: دنیز آیغیری، دنیز آتی
اسب سرخ موی: کهر، کورن آت
اسب گاوی: قوشقو
اسب ماده: قولون لو
اسب مسابقه: جیدیر آتی
اسب نر: آیقیر
اسب یدک: کوتل
کره اسب: دایچا، قولون
الاغ: ئششک، ولاق، وزون قولاق
باز: توغان (دوغان)، سونقور، شونقار، شاهباز، قیرغی، قیزیل قوش، ال قوشو، ووچوقوش، لاچین، ترلان، باز
ببر: قاپلان
بز: کئچی
بز شش ساله: آزمان
بز کوهی: الیک، گییک، قارپاچا، داغ کئچی سی
بز نر: تکه، سییز، ئرکج
بز یکساله: چپش
بزغاله: کئچی جیک، وْغلاق
بلبل: بولبول
بلدرچین: بیلدیرچین
جغد: بایقوش، یاپلاق، گئجه قوشو، بایقو، یاراسا
گنجشک: سئرچه
جوجه: تویوق بالاسی، یاورو، قوش جوغاز، جوجه
جوجه پر در نیاورده: اتنه، اتجه، اتجه بالا، زیلغا، اتمتن، توکلسه میس قوش بالاسی
جوجه خروس: بئچه، چورپا، چولپا
جوجه مرغ: فره
جوجه تیغی: کیرپی
خروس: خوروز
خروس جنگی: دالاشقان خوروز
خرگوش: دووشان
خرگوش اهلی: آدا دووشانی
بچه خرگوش: دووشان جیق
خرمگس: موزالان، بویه لک، آت میلچه یی، گیگووون
خفاش: یاراسا، پالاز قولاق، گئچه قوشو
خوک: دونوز، دونقوز، پورسوق، قانماز
خوک آبی: سو پیشی
خوک بچه: چوشقا
خوک وحشی: قابان
روباه: تولکو، شله قویروق
راسو: میشووول
شاهین: یتی قانادلی، آلیجی، ییرتیجی، قوش
از انواع شاهین ها: قاراقوش، قارتال، قیرغی، توغان، دوغان، ترلان، سونقور، شونقار، کرکینجک، لاچین
شتر: ده وه
شتر ماده: آروانا، دیشی ده وه، هاچامایا
شتر نر: ئرکک ده وه
شتر نر جوان: بوغور
شترمرغ: ده وه قوشو
طاووس: توووز
عقاب: قارتال، قیزیل قوش، قارا قوش
قوچ: ئرکک قویون
قوچ وحشی: آرغالی، آرخا
قورباغه: قورباغا
قورباغه خشکیزی: قورقور باغالاری
بچهی قورباغه: چومچه قویروق
کلاغ: قارغا
کلاغ رنگی: زیبیل لیک تویوقلاری
کلاغ زاغی: دولاش، دولاشا
کلاغ سیاه: زاغ، قارقارغا، قوزغون
کلاغ سیاه و سفید: آلا قارغا
کبک: ککلیک، چیل
کبوتر: گویرچین
کبوتر چاهی (صحرایی): آلاباختا
کبوتر حرم: مچید و زییارت خانالاردا یاشایان گویرچین
کرکس: لئش قارتالی، ساققاللی قارتال، توغلو گورتون، چالاغان، قوزغون
گاو میش: جامیش، گامیش، کل
گاومیش دو ساله: آوارا، بالاق
گاومیش نراخته نشده (تخمی): کله، کل
نوزاد گاومیش: پوتوق
گربه: پیشیک، مستان
گربه آبی: سو پیشی یی
گربه پوست پلنگی: تکیر پیشیک
گربه کور: نانکور
گربه ماهی: خول بالیغی، ناققا، ناخا
گربه وحشی: قامیش پیشی یی، دله، واشاق، مییو پیشی یی، یابانی پیشیک
گرگ: جاناوار، قورد، قارا آغیز
گوساله: بوزوو
گوساله گاومیش: پوتوق، آوارا، خوتک گوساله ماده: دوگه
گوساله نر: جونگه، دانا
گوسفند: قویون
گوسفند پشمی: یونلوق، یون وئرن قویون
گوسفند دنبه دار: دیمیق
گوسفند دو ساله: دویج
گوسفند گوش دراز: کوره قویون
گوسفند نر: قوچ
@azerbaycanvatanim