Forwarded from اتچ بات
#ماتریکس/#بخش_دوم
بخش اول را در همین کانال جستجو کنید.
..... اما در میان این همه #ماتریکس های مختلف، داستان #شهود، چیز دیگری است. شهود مقهور هیچ #سیستمی نیست زیرا از آنها بزرگتر است. #بی بند است و به #بند هم نمی کشد. چه دست به تعریف چیزی نمی زند، قواعد و مقررات نمی سازد، نه سیستمی براه می اندازد، و نه به اسارت سیستمی می رود. حرکتش بر اساس #آیینگی است. شهود، یک قانون دارد؛ چون آیینه ای صیقلی باش. بگذار این جهان هستی، هر آنچه که هست را بر تو بتاباند. #دریافتش کن اما تعریفش نکن. و همین یک قانون را پاس بدار. آیینگی، همان #پاکی است، همان خالی بودن و هر دم خالی نگه داشتن است. همان #بی قضاوتی و بی برداشتی است. با #قواعد هیچ کس و هیچ سیستمی بازی نکردن است. بلکه آن به آن، آن را #باز تاباندن است. همواره یک "حضور خودانگیخته" بودن است. به دام #مثبت و #منفی نیفتادن و به جنگ شان ورود نکردن و بر فراز آن دو ایستادن است. نه ستاره و نه سیاره، بلکه خود آسمان بودن است. تن به #محدود ندادن و در خدمت #نامحدود بودن است. همواره با کل مراوده داشتن است. و این کار انسانهای ذهنی و غیر سالک نیست. و برای همین است که #شهود، در هر عصری اصحاب اندکی دارد. زیرا آن، با مرگ #منیّت یا همان #توقف ذهن، آغاز می شود. چیزی که انسانهای غیر سالک، #دودستی آن را چسبیده اند.
@kheradedaroun
بخش اول را در همین کانال جستجو کنید.
..... اما در میان این همه #ماتریکس های مختلف، داستان #شهود، چیز دیگری است. شهود مقهور هیچ #سیستمی نیست زیرا از آنها بزرگتر است. #بی بند است و به #بند هم نمی کشد. چه دست به تعریف چیزی نمی زند، قواعد و مقررات نمی سازد، نه سیستمی براه می اندازد، و نه به اسارت سیستمی می رود. حرکتش بر اساس #آیینگی است. شهود، یک قانون دارد؛ چون آیینه ای صیقلی باش. بگذار این جهان هستی، هر آنچه که هست را بر تو بتاباند. #دریافتش کن اما تعریفش نکن. و همین یک قانون را پاس بدار. آیینگی، همان #پاکی است، همان خالی بودن و هر دم خالی نگه داشتن است. همان #بی قضاوتی و بی برداشتی است. با #قواعد هیچ کس و هیچ سیستمی بازی نکردن است. بلکه آن به آن، آن را #باز تاباندن است. همواره یک "حضور خودانگیخته" بودن است. به دام #مثبت و #منفی نیفتادن و به جنگ شان ورود نکردن و بر فراز آن دو ایستادن است. نه ستاره و نه سیاره، بلکه خود آسمان بودن است. تن به #محدود ندادن و در خدمت #نامحدود بودن است. همواره با کل مراوده داشتن است. و این کار انسانهای ذهنی و غیر سالک نیست. و برای همین است که #شهود، در هر عصری اصحاب اندکی دارد. زیرا آن، با مرگ #منیّت یا همان #توقف ذهن، آغاز می شود. چیزی که انسانهای غیر سالک، #دودستی آن را چسبیده اند.
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
مراقب #کودک درون خود باشید
این کودک است که #صدمه میزند.
این کودک است که نمی داند چه باید بکند.
برای کودک درونت #حضور داشته باش.
از آن #لذت ببر.
اورا در #آغوش بکش و دوست داشته باش .
هر روز چیز #جدیدی یاد بگیریم
به کودک درون خود
نحوه #عشق ورزیدن به خود
نحوه #روابط خوب
نحوه ی #سالم بودن را بیاموزیم.
#اندیشه_های_دل
اثر:#لوییز_هی
#توقف افکار به دو #روش
#به_خود_یادآوری یکی از راهها
از زبان #تله👇
@kheradedaroun
این کودک است که #صدمه میزند.
این کودک است که نمی داند چه باید بکند.
برای کودک درونت #حضور داشته باش.
از آن #لذت ببر.
اورا در #آغوش بکش و دوست داشته باش .
هر روز چیز #جدیدی یاد بگیریم
به کودک درون خود
نحوه #عشق ورزیدن به خود
نحوه #روابط خوب
نحوه ی #سالم بودن را بیاموزیم.
#اندیشه_های_دل
اثر:#لوییز_هی
#توقف افکار به دو #روش
#به_خود_یادآوری یکی از راهها
از زبان #تله👇
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه کسانی بیشتر #درگیر رنج بیرونی می شوند؟
آیا به علت دردهای #کهنه خود نیست که علاقمند به #توقف بر روی دردهای بیرون از خود وتجزیه وتحلیل آن هستیم؟
#کهن_دردهای خود را شناسایی کنیم که هر چند یکبار زنده می شوند..
@kheradedaroun
آیا به علت دردهای #کهنه خود نیست که علاقمند به #توقف بر روی دردهای بیرون از خود وتجزیه وتحلیل آن هستیم؟
#کهن_دردهای خود را شناسایی کنیم که هر چند یکبار زنده می شوند..
@kheradedaroun
چطوری #روانمان را سبک كنيم؟
#بخش_اول
← تا حالا شده بعد از خوردن مایعات زیاد، یا در سرما وسط جاده در یک اتوبوس بین شهری گیر کرده باشید و مثانهتان از فشار پر شدن در حال ترکیدن باشد؟
← دیدهاید آدم #جانش به لبش میرسد؛ تمام ذهن و فکر و آرمان و آرزویش خالی شدن مثانهاش است. هیچی برایش مهم نیست. هیچی به چشمش نمی آید. هیچ آرزویی ندارد جز #توقف ماشین. تا محتویات مثانه را برون ریزی کنید.
← دیدهاید وقتی دستشویی میروید چه احساس راحتی دست میدهد؟ احساس #سبکی. آنوقت است که آزاد میشوید و دوباره به چیزهای دیگر فکر میکنید. از ته دل میگویید: راحت شدم.
#روان ما هم یک #مثانه دارد که در مسیر زندگی مدام پر و خالی میشود. آنها که مایعات بیشتری میخورند یا در معرض سرما هستند (یعنی زندگی پرتلاطمتری دارند و #سبک والگوی صحیحی برای زندگی ندارند ) مثانهشان زودتر #پُر میشود.
مثانهی روان که پر میشود آدم الکی قاطی می کند، به هم میریزد؛ اخلاقش بد میشود و جالب آنکه خودش هم نمیداند چه #مرگش است. با این تفاوت که آدم پرشدن مثانهی روان را نمی فهمد؛ فقط درد و فشارش را #حس میکند....
#ادامه دارد...
@kheradedaroun
#بخش_اول
← تا حالا شده بعد از خوردن مایعات زیاد، یا در سرما وسط جاده در یک اتوبوس بین شهری گیر کرده باشید و مثانهتان از فشار پر شدن در حال ترکیدن باشد؟
← دیدهاید آدم #جانش به لبش میرسد؛ تمام ذهن و فکر و آرمان و آرزویش خالی شدن مثانهاش است. هیچی برایش مهم نیست. هیچی به چشمش نمی آید. هیچ آرزویی ندارد جز #توقف ماشین. تا محتویات مثانه را برون ریزی کنید.
← دیدهاید وقتی دستشویی میروید چه احساس راحتی دست میدهد؟ احساس #سبکی. آنوقت است که آزاد میشوید و دوباره به چیزهای دیگر فکر میکنید. از ته دل میگویید: راحت شدم.
#روان ما هم یک #مثانه دارد که در مسیر زندگی مدام پر و خالی میشود. آنها که مایعات بیشتری میخورند یا در معرض سرما هستند (یعنی زندگی پرتلاطمتری دارند و #سبک والگوی صحیحی برای زندگی ندارند ) مثانهشان زودتر #پُر میشود.
مثانهی روان که پر میشود آدم الکی قاطی می کند، به هم میریزد؛ اخلاقش بد میشود و جالب آنکه خودش هم نمیداند چه #مرگش است. با این تفاوت که آدم پرشدن مثانهی روان را نمی فهمد؛ فقط درد و فشارش را #حس میکند....
#ادامه دارد...
@kheradedaroun
برای یک لحظه #توقف کن
سعی نکن که #معنوی باشی!
به دنبال هیچ حالت یا احساس #خاصی نباش
فقط از این لحظهی #معمولیِ زندگی #آگاه باش
آن لحظه را در آگاهی غوطه ور کن
و نسبت به آن #کنجکاو باش
اگر این لحظه، #ناآرام است، بگذار ناآرام باشد
اگر #سنگین است، بگذار #سنگین باشد
اگر #کسالتآور است، بگذار کسالت آور #باشد
لحظه را #دست نخورده رها کن و بگذار که لحظه تو را #لمس کند
در #معمولی بودنِ مقدسِ چیزها، #بیدار شو
#بودش
#پذیرش
#راستین_بودن
@kheradedaroun
سعی نکن که #معنوی باشی!
به دنبال هیچ حالت یا احساس #خاصی نباش
فقط از این لحظهی #معمولیِ زندگی #آگاه باش
آن لحظه را در آگاهی غوطه ور کن
و نسبت به آن #کنجکاو باش
اگر این لحظه، #ناآرام است، بگذار ناآرام باشد
اگر #سنگین است، بگذار #سنگین باشد
اگر #کسالتآور است، بگذار کسالت آور #باشد
لحظه را #دست نخورده رها کن و بگذار که لحظه تو را #لمس کند
در #معمولی بودنِ مقدسِ چیزها، #بیدار شو
#بودش
#پذیرش
#راستین_بودن
@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
خودت را #مشغول نگه دار. خودت را فعال نگه دار.
#توقف نکن. استراحت نکن!
هر کاری می کنی، فقط #نَنِشین.
کلی کار هست که باید انجام دهی.
وقتت را به #بطالت نگذران.
فقط یک کاری کن. هر کاری!
هر کاری به غیر از "ساکن" بودن.
هر چیزی غیر از "مواجه شدن با خودت".
استراحت #نکن!
هر کاری می کنی استراحت نکن!
استراحت کردن یعنی #مفید نبودن. یعنی بیمصرف بودن!
استراحت کردن هیچ ارزشی ندارد. هیچ!
هیچ چیز خاصی برای تو ندارد:
نه می توانی #بفروشیاش
نه چیزی را #تغییر میدهد.
نه چیزی به زندگیات #اضافه میکند.
ساکن ننشین.
آهسته نباش! متوقف نشو!
فقط به حرکت #ادامه بده!
حتی اگر خستهای، ادامه بده.
حتی اگر بیماری، افسردهای، طاقتت تمام شده، و ناتوانی، ادامه بده!
حتی اگر در حال خزیدن بر روی دست و پاهایت هستی، ادامه بده،
یا خودت را مشغول نشان بده!
حرکت کن. هر حرکتی! ولی فقط یک جا ننشین.
اگر هیچ کاری نکنی ممکن است #بمیری!
اگر در سکون، آرام بگیری ممکن است ناپدید شوی!
اگر تسلیم شوی، #نابود میشوی.
اگر دمی #بیاسایی، ممکن است مجبور شوی با خودت مواجه شوی
اگر از #دویدن دست برداری، ممکن است احساس کنی...
در سکون، ممکن است صداها #برگردند.
احساساتی که ملاقاتشان #نکردهای
خاطرات، پشیمانی ها، احساس گناه، خشم، احساس شرم.
آن زندگیِ #زیسته نشده...
شکستها
چیزهایی که نخواستهای به آنها فکر کنی.
در سکوت، چیزهایی که #هضم نشدهاند ممکن است پدیدار شوند.
بدون پرت کردنِ حواست، ممکن است مجبور شوی واقعا "نگاه" کنی..
بدون اعتیاد، ممکن است بالاخره مجبور شوی با هر آنچه که از آن فرار کرده ای مواجه شوی..
ممکن است مجبور شوی به #اسراری که از آنها مخفی میشدی، #اقرار کنی..
مجبور شوی حقیقت را بگویی
یاد بگیری خودت را عاشقانه دوست داشته باشی
مجبور شوی #ببخشی...
ممکن است مجبور شوی #بدنت را دوباره احساس کنی
و رویاهای قدیمی را #رها کنی.
ممکن است مجبور شوی تا "شخصیت"، "نقاب" و "نفس"ِ خود را از دست بدهی
ممکن است مجبور شوی #بیدار شوی.. #تغییر کنی
پس خودت را مشغول #نگه دار!
@kheradedaroun
#توقف نکن. استراحت نکن!
هر کاری می کنی، فقط #نَنِشین.
کلی کار هست که باید انجام دهی.
وقتت را به #بطالت نگذران.
فقط یک کاری کن. هر کاری!
هر کاری به غیر از "ساکن" بودن.
هر چیزی غیر از "مواجه شدن با خودت".
استراحت #نکن!
هر کاری می کنی استراحت نکن!
استراحت کردن یعنی #مفید نبودن. یعنی بیمصرف بودن!
استراحت کردن هیچ ارزشی ندارد. هیچ!
هیچ چیز خاصی برای تو ندارد:
نه می توانی #بفروشیاش
نه چیزی را #تغییر میدهد.
نه چیزی به زندگیات #اضافه میکند.
ساکن ننشین.
آهسته نباش! متوقف نشو!
فقط به حرکت #ادامه بده!
حتی اگر خستهای، ادامه بده.
حتی اگر بیماری، افسردهای، طاقتت تمام شده، و ناتوانی، ادامه بده!
حتی اگر در حال خزیدن بر روی دست و پاهایت هستی، ادامه بده،
یا خودت را مشغول نشان بده!
حرکت کن. هر حرکتی! ولی فقط یک جا ننشین.
اگر هیچ کاری نکنی ممکن است #بمیری!
اگر در سکون، آرام بگیری ممکن است ناپدید شوی!
اگر تسلیم شوی، #نابود میشوی.
اگر دمی #بیاسایی، ممکن است مجبور شوی با خودت مواجه شوی
اگر از #دویدن دست برداری، ممکن است احساس کنی...
در سکون، ممکن است صداها #برگردند.
احساساتی که ملاقاتشان #نکردهای
خاطرات، پشیمانی ها، احساس گناه، خشم، احساس شرم.
آن زندگیِ #زیسته نشده...
شکستها
چیزهایی که نخواستهای به آنها فکر کنی.
در سکوت، چیزهایی که #هضم نشدهاند ممکن است پدیدار شوند.
بدون پرت کردنِ حواست، ممکن است مجبور شوی واقعا "نگاه" کنی..
بدون اعتیاد، ممکن است بالاخره مجبور شوی با هر آنچه که از آن فرار کرده ای مواجه شوی..
ممکن است مجبور شوی به #اسراری که از آنها مخفی میشدی، #اقرار کنی..
مجبور شوی حقیقت را بگویی
یاد بگیری خودت را عاشقانه دوست داشته باشی
مجبور شوی #ببخشی...
ممکن است مجبور شوی #بدنت را دوباره احساس کنی
و رویاهای قدیمی را #رها کنی.
ممکن است مجبور شوی تا "شخصیت"، "نقاب" و "نفس"ِ خود را از دست بدهی
ممکن است مجبور شوی #بیدار شوی.. #تغییر کنی
پس خودت را مشغول #نگه دار!
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاید هنوز برایت کاملاً #روشن نباشد که هر تصمیمی میگیری، تصمیم بین یک گلایه و یک معجزه است. هر گلایهای مانند یک سپر تیره از نفرت در برابر #معجزهای است که میخواهد پنهانش کند. و وقتی تو آن را پیش چشم خود برمیافرازی، معجزهی ورای آن را نخواهی دید. اگرچه تمام این مدت در #نور انتظارت را میکشد، اما تو به جای آن، گلایههای خود را میبینی.
امروز ما به #ورای گلایهها خواهیم رفت، تا به جای آن به معجزه نظر کنیم. ما روش دیدن تو را وارونه خواهیم کرد، با اجازه ندادن به #توقف بینایی، ما در برابر سپر نفرت، منتظر نخواهیم ماند، بلکه آن را زمین میگذاریم و با ملایمت در سکوت چشمانمان را به بالا میدوزیم تا به فرزند قدسی خداوند نظر کنیم.
او در پس همهی گلایههایت #انتظار تو را میکشد. و با زمین گذاشتن آنها، او در نور #درخشندهای که پیش روی هر کسی هست، ظاهر خواهد شد. زیرا هر گلایه، سدی در برابر بینایی است، و با از #میان برخاستن آن، تو فرزند قدسی خداوند را در جایی که همیشه بوده است، خواهی دید. او در نور #میایستد، اما تو در تاریکی بودی. هر گلایهای این تاریکی را ژرفتر میکرد، و تو نمیتوانستی ببینی.
@kheradedaroun
امروز ما به #ورای گلایهها خواهیم رفت، تا به جای آن به معجزه نظر کنیم. ما روش دیدن تو را وارونه خواهیم کرد، با اجازه ندادن به #توقف بینایی، ما در برابر سپر نفرت، منتظر نخواهیم ماند، بلکه آن را زمین میگذاریم و با ملایمت در سکوت چشمانمان را به بالا میدوزیم تا به فرزند قدسی خداوند نظر کنیم.
او در پس همهی گلایههایت #انتظار تو را میکشد. و با زمین گذاشتن آنها، او در نور #درخشندهای که پیش روی هر کسی هست، ظاهر خواهد شد. زیرا هر گلایه، سدی در برابر بینایی است، و با از #میان برخاستن آن، تو فرزند قدسی خداوند را در جایی که همیشه بوده است، خواهی دید. او در نور #میایستد، اما تو در تاریکی بودی. هر گلایهای این تاریکی را ژرفتر میکرد، و تو نمیتوانستی ببینی.
@kheradedaroun
اگر نفس كشيدنتان #سالم باشد، هر چيز ديگري خود به خود سلامتش را #باز مي يابد.
نفس كشيدن، يعني زندگي، ولي مردم از آن #غافلند.
اگر قرار است در شما تحولي #رخ دهد، از طريق تغيير در نفس كشيدنتان رخ خواهد داد. همه شما اشتباه تنفس مي كنيد؛ زيرا جامعه به طرز نادرستي #شرطي شده است...
هنگاميكه كودكي به گريه مي افتد، وقتي مادرش او را از گريه كردن #منع مي كند، براي اينكه بتواند گريه اش را متوقف سازد، بايد نفسش را حبس كند؛ زيرا اين تنها راه #توقف گريه است.
((اگر نفستان را #حبس كنيد، همه چيز متوقف #مي شود. سپس به تدريج به پديده اي جامد تبديل مي شويد كه عصباني نمي شود، گريه نمي كند، اين كار را يا آن كار را #نمي كند و هزار و يك چيز ديگر. كودك آرام آرام مي فهمد كه اگر نفسهاي سطحي بكشد، همه چيز در #اختيارش خواهد بود.
اگر او كامل و طبيعي تنفس كند- همانطور كه هر كودكي در بدو تولد نفس مي كشد- #غير قابل كنترل مي شود.))
@kheradedaroun
نفس كشيدن، يعني زندگي، ولي مردم از آن #غافلند.
اگر قرار است در شما تحولي #رخ دهد، از طريق تغيير در نفس كشيدنتان رخ خواهد داد. همه شما اشتباه تنفس مي كنيد؛ زيرا جامعه به طرز نادرستي #شرطي شده است...
هنگاميكه كودكي به گريه مي افتد، وقتي مادرش او را از گريه كردن #منع مي كند، براي اينكه بتواند گريه اش را متوقف سازد، بايد نفسش را حبس كند؛ زيرا اين تنها راه #توقف گريه است.
((اگر نفستان را #حبس كنيد، همه چيز متوقف #مي شود. سپس به تدريج به پديده اي جامد تبديل مي شويد كه عصباني نمي شود، گريه نمي كند، اين كار را يا آن كار را #نمي كند و هزار و يك چيز ديگر. كودك آرام آرام مي فهمد كه اگر نفسهاي سطحي بكشد، همه چيز در #اختيارش خواهد بود.
اگر او كامل و طبيعي تنفس كند- همانطور كه هر كودكي در بدو تولد نفس مي كشد- #غير قابل كنترل مي شود.))
@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
دوست من،
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را میسوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #میشناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آنها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت میکنید میشناسم،
من سالها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حلها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهاییام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدمها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر میکرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمانهایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهاییام را از #میان بردارم، نادیدهاش بگیرم، خودم را در کار و فعالیتهای بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس میکردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر میزد
تنهاییام را میدیدم که در خیالبافیهای روزنه و کابوسهای شبانه بر در میزد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمیتوانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #میمیرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی میکنیم،
با هم #نفس میکشیم و با هم در میان علفزار راه میرویم،
زیر آسمان مینشینیم و میخندیم و میگریم.
من عشق را در #تاریکی یافتهام.
حالا دوست من
من در کنارت #مینشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #میبینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را میبینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم میکنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقهای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطهی #بیچارگیِ تو، شعلهي شفا را میبینم.
نه من نمیتوانم #اصلاحت کنم،
اما میتوانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را میسوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #میشناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آنها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت میکنید میشناسم،
من سالها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حلها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهاییام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدمها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر میکرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمانهایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهاییام را از #میان بردارم، نادیدهاش بگیرم، خودم را در کار و فعالیتهای بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس میکردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر میزد
تنهاییام را میدیدم که در خیالبافیهای روزنه و کابوسهای شبانه بر در میزد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمیتوانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #میمیرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی میکنیم،
با هم #نفس میکشیم و با هم در میان علفزار راه میرویم،
زیر آسمان مینشینیم و میخندیم و میگریم.
من عشق را در #تاریکی یافتهام.
حالا دوست من
من در کنارت #مینشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #میبینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را میبینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم میکنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقهای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطهی #بیچارگیِ تو، شعلهي شفا را میبینم.
نه من نمیتوانم #اصلاحت کنم،
اما میتوانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun