خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
دون خوان گفت:
مهم نيست که تا چه حد از # خود #متاثر باشی یا دلت به حال خودت بسوزد، این مناسب زندگی یک #جنگجو نيست، تو باید #تغيير کنی.

آنچه در دنيا از همه #دشوارتر است انتخاب کردن و عهده دار شدن# منش و شخصيت یک جنگجوست. #غمگين بودن، شكایت کردن و خود را کاملا #موجه و محق دانستن هيچ فایده ای ندارد. به هيچ دردی نمی خورد که فكر کنیم دیگران ما را #آزار می دهند. هيچ کس به کسی کاری #ندارد، مخصوصا به یك #جنگجو.

تو اینجا پيش من هستی، چون می خواهی #اینجا باشی. و حالا باید مسئوليت تام این عمل را بپذیری. در این صورت تصور اینكه تو برگی در گرو باد هستی #غير قابل قبول است. بر سرنوشت خود #زاری کردن با اقتدار جور #در نمی آید. رفتار یک جنگجو یعنی در عين حال #کنترل خود و #رها کردن کامل خود!

پرسيدم:
آخر چطور ممكن است؟ انسان چگونه می تواند در عين حال هم خود را کنترل کند و هم خود را رها کند؟
جواب داد: کار #مشكلی است!!

@kheradedaroun
مطلب زیر جواب خیلی از سوالات در آن نهفته است،کسانی که ناامید شدند،افسردند،کسانی که در ذهنشان عده ای از روی نادانی یا کسب درآمدِ بیشتر تخم #جبر را کاشتند وعدم کارایی وعده هایشان را به #کارما نسبت می دهند!!،شما مختارید ،شما انتخاب می کنید که #اینجا و #اکنون رها باشید با اتکا به خودتان.


سؤال: آیا این ممکن است که دست #تقدیر {Karma} را که گفته می‌شود تا پایان بدن دوام می‌آورد ، حتی درحالیکه بدن وجود دارد نیز چیره شد؟
رامانا ماهارشی : بله. اگر عاملی که سرنوشت بر اساس او #بستگی دارد ، به عبارت دیگر نفس، که میان بدن و خویش بوجود آمده است ، در سرچشمه خودش #ادغام شود و شکل خودش را از دست بدهد ، #چگونه سرنوشتی که بر اساس او بستگی دارد بقا پیدا کند؟ !!وقتی هیچ #منی نباشد هیچ سرنوشتی{Karma} نیز وجود ندارد.

#ماهارشی

@kheradedaroun
#تنفس ما مثل پلی است که بدن‌های ما و ذهن‌های ما را #پیوند می‌دهد. در زندگی‌های روزمره خودمان، بدن‌های ما می‌توانند در یک #مکان باشند و ذهن‌های ما در مکانی دیگر – درگذشته یا در آینده. این وضعیتی از #حواس‌پرتی نامیده می‌شود. تنفس #پیوندی میان بدن و ذهن است. وقتی شروع کنید که بطور #آگاهانه و با توجه دم و بازدم کنید، بدن شما به ذهن خودتان #باز خواهد گشت و ذهن شما به بدن خودتان باز خواهد گشت. شما توانا خواهید بود که #یگانگی بدن و ذهن را درک کنید و کاملاً حاضر و کاملاً زنده در #اینجا و #اکنون شوید. شما در موقعیتی خواهید بود که در این لحظه زندگی را عمیقاً #لمس کنید.

#توجه_آگاه
#مایند_فولنس
@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
#یک_گفتگوی_شفابخش

غم: "ببخشید، می دانم که نباید #اینجا باشم.  من به زودی می روم  می دانم که لکه ای بر کمال تو هستم…”

آگاهی: «نه.  #صبر کن.  مشکلی نیست.  شما اجازه دارید اینجا باشید!  آروم باش!  کمی بمان!  دوستانت را #دعوت کن!"

غم: "یعنی من لکه ای بر #کمال تو نیستم؟"

آگاهی: «لکه؟  کمال؟  کی اون حرفای احمقانه رو بهت زد؟  چگونه می‌توانستم توسط تو یا هر کسی لکه‌دار شوم؟»

غم: "اما آنها به من #گفتند که نباید اینجا باشم!"

آگاهی: "آه، آنها فقط از شما #می ترسند، زیرا آنها نمی بینند که شما از من جدا #نیستید!  آنها سعی می کنند در چیزی به نام #آینده به چیزی به نام روشنگری برسند.  خیلی دوست داشتنی است!»

غم: "اما من نمی فهمم.  فکر کردم شادی را به من #ترجیح می دهی؟»

آگاهی: «ترجیح؟  #معنی آن چیست؟"

غم: «اوه….  خوب من می دانم که چقدر منفی هستم و…”

آگاهی: «منفی؟  آن چیست؟"

غم: "میدونی، مثبت و منفی، نور و تاریکی، بهشت ​​و جهنم، من و تو؟"

آگاهی: «نه.  هرگز در مورد آن تقسیمات نشنیده ام. من حتی نمی دانم در حال حاضر با چه کسی #صحبت می کنم!»

غم: "اوه متاسفم.  بگذارید خودم را #معرفی کنم.  من غم هستم…”

آگاهی: «غم، غمگین بودن.. #جالب هست.  می‌دانی، فقط به این دلیل است که تو آنقدر نزدیک هستی که نمی‌توانم مرزهایت را ببینم، بنابراین برایم #سخت است که تو را با هر چیزی صدا بزنم.»

غم: "اوه، تمام این مدت فکر می کردم اشتباه هستم.  فکر کردم نباید اینجا باشم.  من هرگز حتی برای چک کردن این موضوع با شما #متوقف نشدم…”

آگاهی: «بله، می دانم، #عجیب است!  همه آنها به دلایلی همین کار را می کنند.  ترس، عصبانیت، حتی درد، من نمی فهمم چرا همه آنها از من #می ترسند.  من هرگز از آنها نخواستم که #بروند.  و شادی، شادی، سعادت نیز - هرگز از آنها نخواستم که بمانند.  همه یا سعی می کنند بمانند، یا سعی می کنند از من فرار کنند!  خیلی #عجیب است.»

غم: «پس همه اجازه دارند در تو بیایند و بروند؟  منظورم این است که شما همه چیز را اجازه می دهید؟»

آگاهی: «خب... بیشتر از این!  #می بینید، من در واقع نمی توانم به چیزی اجازه دهم یا از شر چیزی خلاص شوم.  همش فقط #خودم هستم میبینی؟  حتی شما…."

غم: «یعنی….  من نیستم... من آن چیزی که فکر می کنم #نیستم...؟

آگاهی: «البته که نه فرزند عزیزم!  تو از خودم ساخته شده ای  من مثل تو و در شکل تو #می رقصم…”

غم: «من تو هستم؟  اوه پس….  پس چگونه می توانم شما را صدا کنم… آگاهی…”

"دقیقا! بودن تو بدون حس جدایی  مشکلی نیست.»

"و این جدایی #هرگز وجود نداشت".

غم:  "متاسفم که مدام #فرار کردم."

«متأسفم که احساس کردی نمی‌توانی بمانی».

"این می تواند شروع یک #دوستی زیبا باشد..."

@kheradedaroun
چه #تنها باشی و چه در #شلوغی
چه #پیر باشی، چه #جوان
چه #سالم باشی، چه #بیمار
اگر یک روز از #زندگی‌ات باقی مانده باشد یا یک دهه،
هر لحظه، هر لحظه میتواند یک #دروازه باشد
دروازه‌ای به سوی #شادی، عشق، تقدس،
دری به سوی #بینهایت

دوست من، زیبایی در چیزی نیست که به آن می‌نگری،
بلکه در این است که #چگونه نگاه می کنی…

و #شادی در کاری نیست که انجام میدهی
بلکه در این است که #چگونه انجامش میدهی.

پس با قلبی #گشاده به سوی تنهایی زندگی کن
و بگذار #بودن به هر آنچه انجام میدهی نفوذ کند
و هیچ لحظه ای را رد نکن حتی #معمولی ترین لحظه ها را.
چرا که هر #لحظه اینجاست تا به تو کمک کند، تو را #شفا دهد، تو را بیدار کند، تو را نجات دهد و تو را کامل کند…

احساس #بی قراری در شکم،
#درد در شانه‌ها
گریه‌ی یک #کودک
تابش #نور_خورشید در یک بعد از ظهر
یک تصویر، یک خاطره،
#گذار یک فکر از ذهن
#احساست به هنگام قدم زدن
هنگام #پوشیدن یک لباس
#نشستن
#ایستادن
#حمل کردن
#خم شدن
#تکیه دادن
#افتادن

احساست هنگام #صحبت کردن، سکوت کردن و چیزی برای گفتن نداشتن.

احساس #تهی بودن
و پر کردن این جای خالی با…………خودت

احساس انسان بودن
#اینجا
همین #لحظه
در این حال کنونی سیاره زمین
فقط برای یک لحظه

و #آمیختن هر آنچه که انجام میدهی با یک آگاهی سرزنده و کودکانه….

این
این
این

این، #سلطنت است.
@ kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
ما در مورد افراد دیگر #صحبت میکنیم عاشقانه ارتباط میگیریم با آنها نزاع میکنیم ارتباطمان با آنها را #پایان می دهیم،با آنها دیدار می‌کنیم آنها را درک می‌کنیم آنها را به دست می آوریم و از دست می‌دهیم ،
اما
آیا ما واقعاً به طور #مستقیم دیگران را به صورت شخصی خارج از خودمان #تجربه می کنیم.

آیا صرفاً با تصویری که از آنها ساخته ایم، ارتباط #میگیریم، به جای اینکه با کسی که آنها واقعاً در این لحظه هستند،در #اینک و #اینجا ارتباط بگیریم

آیا ما دیگران را همیشه از طریق #فیلتر های تاریخ و آینده می بینیم و آنچه را که در حال حاضر هست ،از دست #میدهیم

من چنان در تصویری گذشته از شما در تصورم از اینکه شما #چه کسی هستید ،
در #انتظاراتم از شما،
در دل شکستگی ها و ترس ها #قفل شده ام که واقعاً شما را چنان که هستید نمیبینم.
من واقعا آن چرا شما اکنون می گوید، نمیشنوم .
من گذشته را پیش از تجربه حال حاضر شما از جهان ارزش #می نهم.
چنان است که گویی پیشاپیش می دانم شما چه کسی هستید، چه می خواهید بگویید ،چه فکر می‌کنید، به چه چیزی #باور دارید
من به معنای دقیق کلمه تجربه ی شما را #پیش‌داوری کرده‌ام ،
همه ی تعصبات وناراحتی ها از اینجا شروع می شود...

ادامه دارد...
@kheradedaroun
من نمی‌خواهم تو را #اصلاح کنم،
نمی‌خواهم به تو #جوابی دهم،
نمی‌خواهم تو را #تحت تاثیر قرار دهم،
من حتی نمی‌خواهم تو را #تغییر دهم،

من فقط می‌خواهم تو را «دقیقا همان طور که هستی» #ملاقات کنم ،
فرای داستان ها و امیدها و آرزوهایت،
فرای بازی‌ها و نقاب‌هایت،
#اینجا و #اکنون

اگر اکنون سردرگمی، بگذار #سردرگم باشی
اگر ترسیده‌ای، بگذار #ترسیده باشی
اگر #بیحوصله،ای بیا با هم #بی‌حوصله باشیم!

اگر در #خشم می‌سوزی بیا با هم #بسوزیم و ببینیم چه #اتفاقی می‌افتد،

من می‌خواهم چیزی که واقعا «اینجا» هست را #ملاقات کنم.

بعد از آن شاید تغییری #شگرف ممکن شود.

@khetadedaroun
ما #همیشه سعی می‌کنیم به #آنجا برسیم، در حالی که #اینجا جایی است که #کل زندگی در آن است.

ما همه تلاش می‌کنیم به خانه #برسیم، در حالی که
شاید، ما پیشاپیش در تجربه کنونی‌مان، در خانه‌ایم اما آن را #تشخیص نمی‌دهیم.

@kheradedaroun