kaveh farhadi کاوه فرهادی
1.85K subscribers
2.2K photos
455 videos
450 files
2.44K links
جستارهایی در:
- جامعه شناسی
-انسانشناسی
-انسانشناسی یاریگری
-توسعه پایدار بومی
-ایرانشناسی
-کارآفرینی فتوتی
-زیست‌بوم
- روانشناسی
- اقتصادنهادگرا
- فلسفه
-اخلاق
-فیزیک/نسبیت
- ادبیات
-شعر
- سینما
-تئاتر
👇 ارتباط با من👇
💠https://yek.link/kavehfarhadi
Download Telegram
Forwarded from محمد درویش
راه نجات #اصفهان، همان راه نجات #کرمان و #یزد است؛ راهی که مسلماً بی نیاز از چشم دوختن به #آسمان یا #سرشاخه_های_کارون است!

@darvishnameh
🔹خلاصه‌ای از تحلیلِ
#توهم_توسعه و #چالش‌های_معدن‌کاوی در #سیرجان

فرش قرمز زیر پای نابودگرانِ #محیط‌زیست

از: دکتر #ابوذر_خواجویی‌نسب

▫️ نقل است برای #ناصرالدین‌شاه، آرایش‌گری از فرنگ آوردند که سر و سبیل و چهره‌اش را چنان پیراست و آراست که شاه قاجار از تردستیِ او جمالی متفاوت از گذشته یافت. پس در برابر آیینه ایستاد و چون خود را دیگرگونه دید، جمله‌ای گفت که برای همیشه در تاریخِ ایران ماند و به ضرب المثل تبدیل شد: «به‌راستی که همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید.»

▫️ حالا قصه‌ی انتخاب #افشین‌_بهبهانی مدیر عامل معدنِ مس تخت‌گنبد، به‌عنوان کارآفرینِ برتر استانِ کرمان، شده همان حکایت «سلطان صاحب‌قران» و سر و سبیل نو‌آراسته؛ بی آن‌که بدانیم رازِ توسعه‌ی پایدار در چیست و یا از تهدیداتِ #معدن‌کاوی در منطقه‌ای که به شش تنفسیِ #سیرجان مشهور است آگاه باشیم، با استناد به یک سری آمار کلیشه‌ای، فرش قرمز را برای کسانی پهن کرده‌ایم که به بهانه‌ی کارآفرینی، چشمِ محیط زیست یک منطقه‌ی خوش آب و هوا را کور کرده‌اند!

▫️باید از انجمن توسعه‌ی استان کرمان که با رای خود امثالِ بهبهانی‌ها را در زمره‌ی کارآفرینان برتر قرار می دهند، پرسید که تعریف آنها از #توسعه چیست؟ آیا می‌دانید معدنِ فوق بر خلاف استانداردهای مکان‌یابیِ پروژه‌هاي معدنی، در منطقه‌ای (چهارگنبد) واقع شده است که فارغ از جاذبه‌‌های طبیعی شگفت‌آور، به لحاظ زیست‌محیطی نیز ارزش فراوانی برای شهرستان سیرجان دارد؟

▫️ آیا خبر دارید به‌واسطه‌ی فعالیت‌های این معدن و احداث #سدباطله آبادی‌های سرسبز #چهارگنبد در معرض تهدیدِ گرد و غبار، آلودگیِ صوتی ناشی از انفجارهای معدن، انتشار و پخش ریزدانه و رسوب‌کرده در محل سدباطله، آلودگیِ خاک و آلوده شدن آب در اثر تولیدِ زهاب‌های اسیدی قرار دارند؟ آیا از این کارآفرین برتر پرسیده‌اید که چرا بارها کارگرانِ شرکتش به دلایلی مختلفی هم‌چون عدم پرداخت حقوق، اعتصاب کرده‌اند؟

▫️سال‌هاست حل چالش‌های اقتصادی از جمله #ایجاد شغل در کنار موضوعِ حفظ #محیط‌زیست دغدغه‌ی اصلی نهادهای بین‌المللی است. از همین رو بسیاری از کشورهای دنیا در سال‌های اخیر سعی کرده‌اند، ضمن چیره شدن بر چالش‌های اقتصادی و اجتماعی، برای حفظ محیط‌زیست، موضوعِ توسعه‌ی #مشاغل‌سبز (GREEN JOBS) را به صورت جدی مدنظر خود قرار دهند.

▫️حالا ما چه کرده‌ایم؟! غنی‌ترین مناطقِ زیست‌محیطیِ‌مان را در محاصره‌ی معادنِ با مزیت اقتصادیِ پایین قرار داده‌ایم که در بهترین حالت و پس از چند دهه، ذخایر معدنیِ آنها به پایان خواهد رسید. معادنی مثل معدنِ مس #تخت‌گنبد که هیچ تضمینی نداده‌اند؛ فعالیت‌ها‌ی‌شان طبق یک برنامه مشخص و با مسئولیت‌پذیری در موردِ آثار بجا مانده و پس‌مانده همراه باشد. ما نه‌تنها تلاشی برای توسعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اقتصادسبز نکرده‌ایم بلکه در همین استانِ کرمان و شهرستانِ سیرجان اساس توسعه را بر توسعه‌ی صنایع #آب‌خواه و فاقد مزیت اقتصادی از جمله طرح‌های #فولادی گذاشته‌ایم!

▫️در گزارشی که چند سال پیش مرکزِ بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری از چالش‌های توسعه در استان #کرمان منتشر کرد، به صراحت آمده است که برخی از صنایع از جمله پتروشیمی و صنایع فولادی در این استان کویری، علاوه بر به‌وجود آوردن چالش‌های زیست‌محیطی، به دلیل تحمیل هزینه‌های زیاد، فاقد مزیت اقتصادی هستند.

▫️ این گزارش تاکید می‌کند: «در مکان‌یابی طرح‌هایِ صنعتیِ استان کرمان، #اغراض_سیاسی بر تمامیِ جنبه‌های علمی، فنی زیست‌محیطی و توسعه‌ای ارجحیت داشته و نگاه صرفاً اقتصادی مسئولان استانی به طرح‌های توسعه‌ی صنعت‌ومعدن، بدونِ در نظر گرفتنِ مسائل زیست‌محیطی، به بسیاری از معضلات از جمله مشکل #کمبودآب استان دامن زده است.

▫️ ۱۵ خرداد روز جهانیِ محیط‌زیست است. پدیده‌های نوظهوری مانند #ریزگردها هم چون مهمان ناخوانده‌ای هستند که نتیجه‌ی زیاده‌خواهی و فشار بیش از حد انسان به منابع طبیعی است، بحث تغییر اقلیم، وقوع سیلاب و انتشار گازهای گل‌خانه‌ای نیز نتیجه‌ی همین فرایند است. با وجود این، ما هم‌چنان مثل ناصرالدین شاهی هستیم که سرِ تغییر نداشت و با آرایشِ فرنگی قصد داشت خودش را به صورتی نو درآورد! ناراحت نشویم! ما همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید!

👈 نسخه‌ی کامل این تحلیل که در شماره‌ی جدید هفته‌نامه‌ی #پاسارگاد به چاپ رسیده را از طریق لینک زیر یا با لمس دکمه INSTANT VIEW بخوانید👇👇

http://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fctreaderbot.appspot.com%2Fv%2F3PVS8gieNAd5.html&rhash=1b6d4f83b7837a

via www.pasargadnews.ir


@kaveh_farhadi
kaveh farhadi کاوه فرهادی
به مناسبت 5 فروردین ماه، سالروز درگذشت #محمد_ابراهیم_باستانی_پاریزی، استاد یگانه و صاحب سبک تاریخ دانشگاه تهران 👇
به بهانه‌ی #سالمرگ زنده یاد
استاد #باستانی_پاریزی

#باستانی_پاریزی و #مصدق


✍🏻 پدرم راست می‌گفت؛ زیرا بعد از آنکه زن گرفت، کم‌کم ثروتمند شد و املاکی خرید و متولی یکی دو موقوفه هم شد، سه بار به حج رفت و مدیر مدرسه هم بود و حقوق هم داشت و روضه باشکوهی هم می‌خواند.

با عصا، کوران اگر ره دیده‌اند
در پناه خلق روشن دیده‌اند

درحاشیه، این نکته را هم عرض کنم که بالأخره پول بازنشستگی رسید، منتهی بعد از دوسال؛ وقتی که من دیگر کارمند شده‌بودم. صد البته با این مقدمات که من بدون اطلاع پدر، از #کرمان تلگرافی خیلی ساده ولی تند به نام شخص #نخست‌وزیر وقت مخابره کردم بدین شرح:

«جناب آقای دکتر مصدق! پدر پیر مردم ایران!
پدر پیر هفتادوچندساله‌ام علی‌اکبر باستانی معلم فرهنگ مدتها پیش بازنشسته شده و هنوز که هنوز است، حقوق بازنشستگی را نپرداخته‌اند. گویا منتظر رأی هیأت دولتند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره‌ روز قیامت است که هیچ! ولی اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتادسالگی را چشیده‌اید، فکری به حال این پیرمرد بفرمایید که:
مصیبت بود پیری و نیستی ...»

طولی نکشید که #حقوق_بازنشستگی دوسه‌ساله (حدود سه-چهارهزارتومان) رسید و وقتی به دست پیرمرد دادم و پیش‌نویس تلگراف خود راه برایش خواندم. پیرمرد که سخت خوشحال شده بود (و او هم مثل پدرش، یک‌سال‌ونیم دیگر ماند و پولها راخرج کرد و سپس در گذشت؛ ۱۳۳۳خ)، چشمانش برقی زد و دعایی کرد. او گفت: برو فرزند که #از_قلمت_برکت_ببینی!» بنده هم به این دعا مستظهرم.

محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ کوچه هفت پیچ، انتشارات نگاه، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ص‌ص ۴۰۱-۴۰۲.


✍🏻 پاسخ دکتر محمد مصدق
به تلگراف دکتر باستانی پاریزی:

دوست محترم!

نسبت به پرداخت حقوق بازنشستگی والد محترم، شرحی به حسابداری وزارت فرهنگ نوشته و تأکید کردم که در پرداخت تسریع نمایند. در صورتی‌که تا کنون نتیجه‌ای نگرفته باشید، خواهشمندم مجدد مرقوم فرمایید تا یادآوری شود.

مخلص آن دوست باذوق
محمد مصدق
۱۳۳۱/۴/۱۷


منبع: «مصدق به روایت تاریخ و اسناد»

#از_قلمت_برکت_ببینی!
#سالمرگ_باستانی_پاریزی

#استاد_باستانی_پاریزی
#خاطره


@kaveh_farhadi
به بهانه‌ی #سالمرگ زنده یاد
استاد #باستانی_پاریزی

#باستانی_پاریزی و #مصدق


✍🏻 پدرم راست می‌گفت؛ زیرا بعد از آنکه زن گرفت، کم‌کم ثروتمند شد و املاکی خرید و متولی یکی دو موقوفه هم شد، سه بار به حج رفت و مدیر مدرسه هم بود و حقوق هم داشت و روضه باشکوهی هم می‌خواند.

با عصا، کوران اگر ره دیده‌اند
در پناه خلق روشن دیده‌اند

درحاشیه، این نکته را هم عرض کنم که بالأخره پول بازنشستگی رسید، منتهی بعد از دوسال؛ وقتی که من دیگر کارمند شده‌بودم. صد البته با این مقدمات که من بدون اطلاع پدر، از #کرمان تلگرافی خیلی ساده ولی تند به نام شخص #نخست‌وزیر وقت مخابره کردم بدین شرح:

«جناب آقای دکتر مصدق! پدر پیر مردم ایران!
پدر پیر هفتادوچندساله‌ام علی‌اکبر باستانی معلم فرهنگ مدتها پیش بازنشسته شده و هنوز که هنوز است، حقوق بازنشستگی را نپرداخته‌اند. گویا منتظر رأی هیأت دولتند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره‌ روز قیامت است که هیچ! ولی اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتادسالگی را چشیده‌اید، فکری به حال این پیرمرد بفرمایید که:
مصیبت بود پیری و نیستی ...»

طولی نکشید که #حقوق_بازنشستگی دوسه‌ساله (حدود سه-چهارهزارتومان) رسید و وقتی به دست پیرمرد دادم و پیش‌نویس تلگراف خود راه برایش خواندم. پیرمرد که سخت خوشحال شده بود (و او هم مثل پدرش، یک‌سال‌ونیم دیگر ماند و پولها راخرج کرد و سپس در گذشت؛ ۱۳۳۳خ)، چشمانش برقی زد و دعایی کرد. او گفت: برو فرزند که #از_قلمت_برکت_ببینی!» بنده هم به این دعا مستظهرم.

محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ کوچه هفت پیچ، انتشارات نگاه، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ص‌ص ۴۰۱-۴۰۲.


✍🏻 پاسخ دکتر محمد مصدق
به تلگراف دکتر باستانی پاریزی:

دوست محترم!

نسبت به پرداخت حقوق بازنشستگی والد محترم، شرحی به حسابداری وزارت فرهنگ نوشته و تأکید کردم که در پرداخت تسریع نمایند. در صورتی‌که تا کنون نتیجه‌ای نگرفته باشید، خواهشمندم مجدد مرقوم فرمایید تا یادآوری شود.

مخلص آن دوست باذوق
محمد مصدق
۱۳۳۱/۴/۱۷


منبع: «مصدق به روایت تاریخ و اسناد»

#از_قلمت_برکت_ببینی!
#سالمرگ_باستانی_پاریزی

#استاد_باستانی_پاریزی
#خاطره


@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/CpdAbzxNALG/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

🌿 #از_قلمت_برکت_ببینی !

به بهانه‌ی #سالمرگ #محمد_مصدق
خاطره‌ای از:
استاد #باستانی_پاریزی

#باستانی_پاریزی
و
#محمد_مصدق

✍🏻 پدرم راست می‌گفت؛ زیرا بعد از آنکه زن گرفت، کم‌کم ثروتمند شد و املاکی خرید و متولی یکی دو موقوفه هم شد، سه بار به حج رفت و مدیر مدرسه هم بود و حقوق هم داشت و روضه باشکوهی هم می‌خواند.

با عصا، کوران اگر ره دیده‌اند
در پناه خلق روشن دیده‌اند

درحاشیه، این نکته را هم عرض کنم که بالأخره پول بازنشستگی رسید، منتهی بعد از دوسال؛ وقتی که من دیگر کارمند شده‌بودم. صد البته با این مقدمات که من بدون اطلاع پدر، از #کرمان تلگرافی خیلی ساده ولی تند به نام شخص #نخست‌وزیر وقت مخابره کردم بدین شرح:

«جناب آقای دکتر مصدق! پدر پیر مردم ایران!
پدر پیر هفتادوچندساله‌ام علی‌اکبر باستانی معلم فرهنگ مدتها پیش بازنشسته شده و هنوز که هنوز است، حقوق بازنشستگی را نپرداخته‌اند. گویا منتظر رأی هیأت دولتند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره‌ روز قیامت است که هیچ! ولی اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتادسالگی را چشیده‌اید، فکری به حال این پیرمرد بفرمایید که:
مصیبت بُود پیری و نیستی ...»

طولی نکشید که #حقوق_بازنشستگی دوسه‌ساله (حدود سه-چهارهزارتومان) رسید و وقتی به دست پیرمرد دادم و پیش‌نویس تلگراف خود راه برایش خواندم. پیرمرد که سخت خوشحال شده بود (و او هم مثل پدرش، یک‌سال‌ونیم دیگر ماند و پولها راخرج کرد و سپس در گذشت؛ ۱۳۳۳خ)، چشمانش برقی زد و دعایی کرد. او گفت: برو فرزند که #از_قلمت_برکت_ببینی

بنده هم به این دعا مستظهرم.

منبع نخست:
محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ کوچه هفت پیچ، انتشارات نگاه، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ص‌ص ۴۰۱-۴۰۲.

✍🏻 پاسخ دکتر محمد مصدق
به تلگراف دکتر باستانی پاریزی:

دوست محترم!

نسبت به پرداخت حقوق بازنشستگی والد محترم، شرحی به حسابداری وزارت فرهنگ نوشته و تأکید کردم که در پرداخت تسریع نمایند. در صورتی‌که تا کنون نتیجه‌ای نگرفته باشید، خواهشمندم مجدد مرقوم فرمایید تا یادآوری شود.

مخلص آن دوست باذوق
محمد مصدق
۱۳۳۱/۴/۱۷

منبع دوم: «مصدق به روایت تاریخ و اسناد»

#سالمرگ_محمد_مصدق
#چهارده_اسفند

#استاد_باستانی_پاریزی
#خاطره

#تاریخ
#تاریخ_ایران
#تاریخ_معاصر_ایران

#کودتای_28_مرداد
به بهانه‌ی #سالمرگ زنده یاد
استاد #باستانی_پاریزی

#باستانی_پاریزی و #مصدق


✍🏻 پدرم راست می‌گفت؛ زیرا بعد از آنکه زن گرفت، کم‌کم ثروتمند شد و املاکی خرید و متولی یکی دو موقوفه هم شد، سه بار به حج رفت و مدیر مدرسه هم بود و حقوق هم داشت و روضه باشکوهی هم می‌خواند.

با عصا، کوران اگر ره دیده‌اند
در پناه خلق روشن دیده‌اند

درحاشیه، این نکته را هم عرض کنم که بالأخره پول بازنشستگی رسید، منتهی بعد از دوسال؛ وقتی که من دیگر کارمند شده‌بودم. صد البته با این مقدمات که من بدون اطلاع پدر، از #کرمان تلگرافی خیلی ساده ولی تند به نام شخص #نخست‌وزیر وقت مخابره کردم بدین شرح:

«جناب آقای دکتر مصدق! پدر پیر مردم ایران!
پدر پیر هفتادوچندساله‌ام علی‌اکبر باستانی معلم فرهنگ مدتها پیش بازنشسته شده و هنوز که هنوز است، حقوق بازنشستگی را نپرداخته‌اند. گویا منتظر رأی هیأت دولتند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره‌ روز قیامت است که هیچ! ولی اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتادسالگی را چشیده‌اید، فکری به حال این پیرمرد بفرمایید که:
مصیبت بود پیری و نیستی ...»

طولی نکشید که #حقوق_بازنشستگی دوسه‌ساله (حدود سه-چهارهزارتومان) رسید و وقتی به دست پیرمرد دادم و پیش‌نویس تلگراف خود راه برایش خواندم. پیرمرد که سخت خوشحال شده بود (و او هم مثل پدرش، یک‌سال‌ونیم دیگر ماند و پولها راخرج کرد و سپس در گذشت؛ ۱۳۳۳خ)، چشمانش برقی زد و دعایی کرد. او گفت: برو فرزند که #از_قلمت_برکت_ببینی!» بنده هم به این دعا مستظهرم.

محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ کوچه هفت پیچ، انتشارات نگاه، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ص‌ص ۴۰۱-۴۰۲.


✍🏻 پاسخ دکتر محمد مصدق
به تلگراف دکتر باستانی پاریزی:

دوست محترم!

نسبت به پرداخت حقوق بازنشستگی والد محترم، شرحی به حسابداری وزارت فرهنگ نوشته و تأکید کردم که در پرداخت تسریع نمایند. در صورتی‌که تا کنون نتیجه‌ای نگرفته باشید، خواهشمندم مجدد مرقوم فرمایید تا یادآوری شود.

مخلص آن دوست باذوق
محمد مصدق
۱۳۳۱/۴/۱۷


منبع: «مصدق به روایت تاریخ و اسناد»

#از_قلمت_برکت_ببینی!
#سالمرگ_باستانی_پاریزی

#استاد_باستانی_پاریزی
#خاطره


@kaveh_farhadi
به بهانه‌ی #سالمرگ زنده یاد
استاد #باستانی_پاریزی

#باستانی_پاریزی و #مصدق


✍🏻 پدرم راست می‌گفت؛ زیرا بعد از آنکه زن گرفت، کم‌کم ثروتمند شد و املاکی خرید و متولی یکی دو موقوفه هم شد، سه بار به حج رفت و مدیر مدرسه هم بود و حقوق هم داشت و روضه باشکوهی هم می‌خواند.

با عصا، کوران اگر ره دیده‌اند
در پناه خلق روشن دیده‌اند

درحاشیه، این نکته را هم عرض کنم که بالأخره پول بازنشستگی رسید، منتهی بعد از دوسال؛ وقتی که من دیگر کارمند شده‌بودم. صد البته با این مقدمات که من بدون اطلاع پدر، از #کرمان تلگرافی خیلی ساده ولی تند به نام شخص #نخست‌وزیر وقت مخابره کردم بدین شرح:

«جناب آقای دکتر مصدق! پدر پیر مردم ایران!
پدر پیر هفتادوچندساله‌ام علی‌اکبر باستانی معلم فرهنگ مدتها پیش بازنشسته شده و هنوز که هنوز است، حقوق بازنشستگی را نپرداخته‌اند. گویا منتظر رأی هیأت دولتند. اگر این حقوق برای کفن و دفن یا ذخیره‌ روز قیامت است که هیچ! ولی اگر مربوط به دوران حیات اوست، جنابعالی که مزه هفتادسالگی را چشیده‌اید، فکری به حال این پیرمرد بفرمایید که:
مصیبت بود پیری و نیستی ...»

طولی نکشید که #حقوق_بازنشستگی دوسه‌ساله (حدود سه-چهارهزارتومان) رسید و وقتی به دست پیرمرد دادم و پیش‌نویس تلگراف خود راه برایش خواندم. پیرمرد که سخت خوشحال شده بود (و او هم مثل پدرش، یک‌سال‌ونیم دیگر ماند و پولها راخرج کرد و سپس در گذشت؛ ۱۳۳۳خ)، چشمانش برقی زد و دعایی کرد. او گفت: برو فرزند که #از_قلمت_برکت_ببینی!» بنده هم به این دعا مستظهرم.

محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ کوچه هفت پیچ، انتشارات نگاه، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ص‌ص ۴۰۱-۴۰۲.


✍🏻 پاسخ دکتر محمد مصدق
به تلگراف دکتر باستانی پاریزی:

دوست محترم!

نسبت به پرداخت حقوق بازنشستگی والد محترم، شرحی به حسابداری وزارت فرهنگ نوشته و تأکید کردم که در پرداخت تسریع نمایند. در صورتی‌که تا کنون نتیجه‌ای نگرفته باشید، خواهشمندم مجدد مرقوم فرمایید تا یادآوری شود.

مخلص آن دوست باذوق
محمد مصدق
۱۳۳۱/۴/۱۷


منبع: «مصدق به روایت تاریخ و اسناد»

#از_قلمت_برکت_ببینی!
#سالمرگ_باستانی_پاریزی

#استاد_باستانی_پاریزی
#خاطره


@kaveh_farhadi