https://www.instagram.com/p/BY3QS0pF8Ct/
#دکتر_دینانی
#فلسفه
#ملاصدرا
#مولانا
#مرغ_باغ_ملکوتم
@kaveh_farhadi
#دکتر_دینانی
#فلسفه
#ملاصدرا
#مولانا
#مرغ_باغ_ملکوتم
@kaveh_farhadi
Instagram
غلامحسین ابراهیمی دینانی
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک بسیاری از افراد وقتی این شعر مولوی را می خوانند فکر می کنند که این بدن یک #قفس است، درست مثل یک طوطی که در قفس می گذارند؛ با این #قیاس فکر می کنند که روح هم یک مرغ است که از عالم #ملکوت آمده و بسیار هم تیز پرواز بوده که اکنون…
Forwarded from هرمنوتیک🔅میناحسنی
✅ امکان رازداری و بی تفاوتی؛ شمشیری دو لبه
🔸گئورگ زیمل یکی از خصیصه های زندگی شهری را امکان #رازداری میداند. در اجتماعات سنتی به دلیل احاطه افراد بر جوانب گوناگون زندگی یکدیگر و نزدیک بودن تماسها، فرصت برای ظهور پدیده ی راز باقی نمی ماند، برعکس جامعه شهری بستر مناسبی برای این پدیده است که موجب افزایش تحرک اجتماعی و فردگرایی می شود.
او همچنین از اصطلاحی به نام #بلازه برای توصیف نگرش سرد و بی تفاوت در زندگی شهری استفاده میکند. بلازه یعنی دلزدگی و بی تفاوتی که به نظر زیمل ویژه جوامع مدرن است و زمانی پدید می آید که اعصاب فرد در نتیجه تراکم ارتباطات آنقدر مورد تهاجم محرکهای متناقضی قرار می گیرد که به سرحد تحریک پذیری رسیده و فرد در واکنشی دفاعی نسبت به اکثر امور خنثی می شود؛ به طور مثال پدیده عبور از کنار صحنه جرم و جنایت و بی تفاوتی نسبت به آن در کلان شهرها تاییدی بر این استدلال است.
🔻در میان اندیشمندان ایرانی نیز همواره مقایسه ی زندگی شهری و روستایی (به تعبیر امروزی مدرن و سنتی) محل بحث بوده است. #ابن_خلدون غیرت و عصبیت جوامع قبیله ای را عامل جنگاوری و برتری آنان از شهریان تجمل پرست دانسته و در سوی دیگر مولوی با زبانی تیز می نویسد :
✨ده مرو ده مرد را ابله کند
عقل را بی نور و بی رونق کند!
#مولوی
#زیمل
#جامعهشناسی
#هرمنوتیک_میناحسنی
@hemenotic
🔸گئورگ زیمل یکی از خصیصه های زندگی شهری را امکان #رازداری میداند. در اجتماعات سنتی به دلیل احاطه افراد بر جوانب گوناگون زندگی یکدیگر و نزدیک بودن تماسها، فرصت برای ظهور پدیده ی راز باقی نمی ماند، برعکس جامعه شهری بستر مناسبی برای این پدیده است که موجب افزایش تحرک اجتماعی و فردگرایی می شود.
او همچنین از اصطلاحی به نام #بلازه برای توصیف نگرش سرد و بی تفاوت در زندگی شهری استفاده میکند. بلازه یعنی دلزدگی و بی تفاوتی که به نظر زیمل ویژه جوامع مدرن است و زمانی پدید می آید که اعصاب فرد در نتیجه تراکم ارتباطات آنقدر مورد تهاجم محرکهای متناقضی قرار می گیرد که به سرحد تحریک پذیری رسیده و فرد در واکنشی دفاعی نسبت به اکثر امور خنثی می شود؛ به طور مثال پدیده عبور از کنار صحنه جرم و جنایت و بی تفاوتی نسبت به آن در کلان شهرها تاییدی بر این استدلال است.
🔻در میان اندیشمندان ایرانی نیز همواره مقایسه ی زندگی شهری و روستایی (به تعبیر امروزی مدرن و سنتی) محل بحث بوده است. #ابن_خلدون غیرت و عصبیت جوامع قبیله ای را عامل جنگاوری و برتری آنان از شهریان تجمل پرست دانسته و در سوی دیگر مولوی با زبانی تیز می نویسد :
✨ده مرو ده مرد را ابله کند
عقل را بی نور و بی رونق کند!
#مولوی
#زیمل
#جامعهشناسی
#هرمنوتیک_میناحسنی
@hemenotic
✅ دل خوش سیری چند؟
🌷 دوست داشتنیتر از #لبخند_ژکوند !
( ورق بزنید! )
1️⃣ امشب میهمان ( نه چندان طبق برنامه) خبرنگاران مهربانِ زیستبوم دوست و جوانِ خبرگزاری مهر بودم. -گزارش این گفتو گوی تصویری را در آیندهای نزدیک به امید پروردگار خواهید دید. - اما قبل از آن..
وقتی در هوای دود گرفتهی تهران درون ماشین نشستم تا مرا به دفتر خبرگزاری برساند، درون ترافیک به چهرههای عابران و مسافران و.. هرچه نگاه میکردم، طرح لبخندی بر لبها نمیدیدم.. و آقای راننده جوان نیز بر این مدعا، استثنا نبود!
2️⃣ پشت چراغ قرمز اما پیرمردی سیستانی ( یا شاید هم از عزیزان افغانی) دستش را بالا برد و بطری خالیاش را لحظهای به من نشان داد، از اشاره ی دستش فهمیدم که میپرسد آب داری؟ ناخودآگاه اطرافم را نگاه کردم و با تاسف پاسخ دادم:
نه شرمندهام!
اما او دست دیگرش را به نشانهی سپاس بالا برد و بیهیچ درنگی به من لبخند زد! دندانهای قهوهایاش زیر نور آفتابِ غروبِ تهران همچنان مو و محاسنِ سپیدش میدرخشید. لبخند پیرمرد عجیب به دلم نشسته بود! لبخندی شبیه لبخند نیاکان.. عمیق، پرمعنا و صدالبته تنها لبخندی در ترافیک تهران که در غروب چهاردهم شهریور قرنِ نو به چشمم آمد..
( او همچنان بطری آبِ خالی در دست دور میشد و در ذهن من میآمد:
" آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب #مولانا )
3️⃣ از پلههای خبرگزاری آمدم پایین، ناگهان جلویِ تصویر آویخته بر دیوار، خشکم زد!
باورم نمیشد، باورتان نمیشود! روی تابلوی لبخندهای آویخته بر دیوار، انگار همان پیرمرد، خیره در چشمان من داشت نگاه میکرد و با همان دندانهای قهوهای و لبان احتمالا تشنه و بطری آبِ خالی، به خاطر من و اهالیِ شهر غبار گرفته میآورد که:
🌱 دلِ خوش سیری چند؟🌱
4️⃣ حالا نگاهِ آن پیرمرد و همهی آنانی که در این سرزمین سرشار ، با بطریهای پرآب یا حتی خالی، هنوز لبخند بر لب دارند را بیشتر از هرچیزی در جهان، بیشتر از حتی لبخند ژکوند ، دوست میدارم !
- کاوه فرهادی. ( چهاردهم شهریور ۱۴۰۱- دفتر خبرگزاری مهر )
#لبخند #لطفا_لبخند_بزنید
#شعر #دل_خوش #دل_خوش_سیری_چند #سهراب_سپهری #هشت_کتاب #مولوی #آب #آب_کم_جو_تشنگی_آور_به_دست
#عکس #تصویر #چهره #خاطره #آینه #شهر #تشنگی #انسان
#مهر #خبرگزاری_مهر #ایران #تهران #غروب_تهران
#یادداشت #کاوه_فرهادی
#smile
#iran
#picture
https://www.instagram.com/p/CiI1DOpNqua/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@kaveh_farhadi
🌷 دوست داشتنیتر از #لبخند_ژکوند !
( ورق بزنید! )
1️⃣ امشب میهمان ( نه چندان طبق برنامه) خبرنگاران مهربانِ زیستبوم دوست و جوانِ خبرگزاری مهر بودم. -گزارش این گفتو گوی تصویری را در آیندهای نزدیک به امید پروردگار خواهید دید. - اما قبل از آن..
وقتی در هوای دود گرفتهی تهران درون ماشین نشستم تا مرا به دفتر خبرگزاری برساند، درون ترافیک به چهرههای عابران و مسافران و.. هرچه نگاه میکردم، طرح لبخندی بر لبها نمیدیدم.. و آقای راننده جوان نیز بر این مدعا، استثنا نبود!
2️⃣ پشت چراغ قرمز اما پیرمردی سیستانی ( یا شاید هم از عزیزان افغانی) دستش را بالا برد و بطری خالیاش را لحظهای به من نشان داد، از اشاره ی دستش فهمیدم که میپرسد آب داری؟ ناخودآگاه اطرافم را نگاه کردم و با تاسف پاسخ دادم:
نه شرمندهام!
اما او دست دیگرش را به نشانهی سپاس بالا برد و بیهیچ درنگی به من لبخند زد! دندانهای قهوهایاش زیر نور آفتابِ غروبِ تهران همچنان مو و محاسنِ سپیدش میدرخشید. لبخند پیرمرد عجیب به دلم نشسته بود! لبخندی شبیه لبخند نیاکان.. عمیق، پرمعنا و صدالبته تنها لبخندی در ترافیک تهران که در غروب چهاردهم شهریور قرنِ نو به چشمم آمد..
( او همچنان بطری آبِ خالی در دست دور میشد و در ذهن من میآمد:
" آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب #مولانا )
3️⃣ از پلههای خبرگزاری آمدم پایین، ناگهان جلویِ تصویر آویخته بر دیوار، خشکم زد!
باورم نمیشد، باورتان نمیشود! روی تابلوی لبخندهای آویخته بر دیوار، انگار همان پیرمرد، خیره در چشمان من داشت نگاه میکرد و با همان دندانهای قهوهای و لبان احتمالا تشنه و بطری آبِ خالی، به خاطر من و اهالیِ شهر غبار گرفته میآورد که:
🌱 دلِ خوش سیری چند؟🌱
4️⃣ حالا نگاهِ آن پیرمرد و همهی آنانی که در این سرزمین سرشار ، با بطریهای پرآب یا حتی خالی، هنوز لبخند بر لب دارند را بیشتر از هرچیزی در جهان، بیشتر از حتی لبخند ژکوند ، دوست میدارم !
- کاوه فرهادی. ( چهاردهم شهریور ۱۴۰۱- دفتر خبرگزاری مهر )
#لبخند #لطفا_لبخند_بزنید
#شعر #دل_خوش #دل_خوش_سیری_چند #سهراب_سپهری #هشت_کتاب #مولوی #آب #آب_کم_جو_تشنگی_آور_به_دست
#عکس #تصویر #چهره #خاطره #آینه #شهر #تشنگی #انسان
#مهر #خبرگزاری_مهر #ایران #تهران #غروب_تهران
#یادداشت #کاوه_فرهادی
#smile
#iran
#picture
https://www.instagram.com/p/CiI1DOpNqua/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@kaveh_farhadi
Instagram
Instagram