kaveh farhadi کاوه فرهادی
چهارشنبه-دهم خرداد ۹۶ برنامه "ماه نشان " #شبکه_افق - (ساعت ۲۲)- برنامه ژنده موضوع #یاریگری_همگرا #واره قسمت آغازین (کاوه فرهادی) @kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/BaY8OUXlRFC/
این تصویر کودک ایرانی مرا به یاد #مهربانی و #یاریگری نهفته در فرهنگ این سرزمین می اندازد!
#یاریگری
#دگریاری
#فرهنگ_یاریگری_در_ایران
#واره
#انسانشناسی_یاریگری
@kaveh_farhadi
این تصویر کودک ایرانی مرا به یاد #مهربانی و #یاریگری نهفته در فرهنگ این سرزمین می اندازد!
#یاریگری
#دگریاری
#فرهنگ_یاریگری_در_ایران
#واره
#انسانشناسی_یاریگری
@kaveh_farhadi
Instagram
عکس| عکاسی| آموزش عکاسی
. نظر شما درباره این تصویر؟ به این تصویر چه امتیازی می دهید؟ از ۱ 🔽(کمترین امتیاز ) تا ۱۰ 🔼(بیشترین امتیاز ) 👈👈تصویر شماره: 1805 =================== 📷Photo by: @niyazi_gurgen ==================== پیج دوم ما:@zhest.akasi آموزش ارسال تصاویر: @500.pix استفاده…
✅ دل خوش سیری چند؟
🌷 دوست داشتنیتر از #لبخند_ژکوند !
( ورق بزنید! )
1️⃣ امشب میهمان ( نه چندان طبق برنامه) خبرنگاران مهربانِ زیستبوم دوست و جوانِ خبرگزاری مهر بودم. -گزارش این گفتو گوی تصویری را در آیندهای نزدیک به امید پروردگار خواهید دید. - اما قبل از آن..
وقتی در هوای دود گرفتهی تهران درون ماشین نشستم تا مرا به دفتر خبرگزاری برساند، درون ترافیک به چهرههای عابران و مسافران و.. هرچه نگاه میکردم، طرح لبخندی بر لبها نمیدیدم.. و آقای راننده جوان نیز بر این مدعا، استثنا نبود!
2️⃣ پشت چراغ قرمز اما پیرمردی سیستانی ( یا شاید هم از عزیزان افغانی) دستش را بالا برد و بطری خالیاش را لحظهای به من نشان داد، از اشاره ی دستش فهمیدم که میپرسد آب داری؟ ناخودآگاه اطرافم را نگاه کردم و با تاسف پاسخ دادم:
نه شرمندهام!
اما او دست دیگرش را به نشانهی سپاس بالا برد و بیهیچ درنگی به من لبخند زد! دندانهای قهوهایاش زیر نور آفتابِ غروبِ تهران همچنان مو و محاسنِ سپیدش میدرخشید. لبخند پیرمرد عجیب به دلم نشسته بود! لبخندی شبیه لبخند نیاکان.. عمیق، پرمعنا و صدالبته تنها لبخندی در ترافیک تهران که در غروب چهاردهم شهریور قرنِ نو به چشمم آمد..
( او همچنان بطری آبِ خالی در دست دور میشد و در ذهن من میآمد:
" آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب #مولانا )
3️⃣ از پلههای خبرگزاری آمدم پایین، ناگهان جلویِ تصویر آویخته بر دیوار، خشکم زد!
باورم نمیشد، باورتان نمیشود! روی تابلوی لبخندهای آویخته بر دیوار، انگار همان پیرمرد، خیره در چشمان من داشت نگاه میکرد و با همان دندانهای قهوهای و لبان احتمالا تشنه و بطری آبِ خالی، به خاطر من و اهالیِ شهر غبار گرفته میآورد که:
🌱 دلِ خوش سیری چند؟🌱
4️⃣ حالا نگاهِ آن پیرمرد و همهی آنانی که در این سرزمین سرشار ، با بطریهای پرآب یا حتی خالی، هنوز لبخند بر لب دارند را بیشتر از هرچیزی در جهان، بیشتر از حتی لبخند ژکوند ، دوست میدارم !
- کاوه فرهادی. ( چهاردهم شهریور ۱۴۰۱- دفتر خبرگزاری مهر )
#لبخند #لطفا_لبخند_بزنید
#شعر #دل_خوش #دل_خوش_سیری_چند #سهراب_سپهری #هشت_کتاب #مولوی #آب #آب_کم_جو_تشنگی_آور_به_دست
#عکس #تصویر #چهره #خاطره #آینه #شهر #تشنگی #انسان
#مهر #خبرگزاری_مهر #ایران #تهران #غروب_تهران
#یادداشت #کاوه_فرهادی
#smile
#iran
#picture
https://www.instagram.com/p/CiI1DOpNqua/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@kaveh_farhadi
🌷 دوست داشتنیتر از #لبخند_ژکوند !
( ورق بزنید! )
1️⃣ امشب میهمان ( نه چندان طبق برنامه) خبرنگاران مهربانِ زیستبوم دوست و جوانِ خبرگزاری مهر بودم. -گزارش این گفتو گوی تصویری را در آیندهای نزدیک به امید پروردگار خواهید دید. - اما قبل از آن..
وقتی در هوای دود گرفتهی تهران درون ماشین نشستم تا مرا به دفتر خبرگزاری برساند، درون ترافیک به چهرههای عابران و مسافران و.. هرچه نگاه میکردم، طرح لبخندی بر لبها نمیدیدم.. و آقای راننده جوان نیز بر این مدعا، استثنا نبود!
2️⃣ پشت چراغ قرمز اما پیرمردی سیستانی ( یا شاید هم از عزیزان افغانی) دستش را بالا برد و بطری خالیاش را لحظهای به من نشان داد، از اشاره ی دستش فهمیدم که میپرسد آب داری؟ ناخودآگاه اطرافم را نگاه کردم و با تاسف پاسخ دادم:
نه شرمندهام!
اما او دست دیگرش را به نشانهی سپاس بالا برد و بیهیچ درنگی به من لبخند زد! دندانهای قهوهایاش زیر نور آفتابِ غروبِ تهران همچنان مو و محاسنِ سپیدش میدرخشید. لبخند پیرمرد عجیب به دلم نشسته بود! لبخندی شبیه لبخند نیاکان.. عمیق، پرمعنا و صدالبته تنها لبخندی در ترافیک تهران که در غروب چهاردهم شهریور قرنِ نو به چشمم آمد..
( او همچنان بطری آبِ خالی در دست دور میشد و در ذهن من میآمد:
" آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب #مولانا )
3️⃣ از پلههای خبرگزاری آمدم پایین، ناگهان جلویِ تصویر آویخته بر دیوار، خشکم زد!
باورم نمیشد، باورتان نمیشود! روی تابلوی لبخندهای آویخته بر دیوار، انگار همان پیرمرد، خیره در چشمان من داشت نگاه میکرد و با همان دندانهای قهوهای و لبان احتمالا تشنه و بطری آبِ خالی، به خاطر من و اهالیِ شهر غبار گرفته میآورد که:
🌱 دلِ خوش سیری چند؟🌱
4️⃣ حالا نگاهِ آن پیرمرد و همهی آنانی که در این سرزمین سرشار ، با بطریهای پرآب یا حتی خالی، هنوز لبخند بر لب دارند را بیشتر از هرچیزی در جهان، بیشتر از حتی لبخند ژکوند ، دوست میدارم !
- کاوه فرهادی. ( چهاردهم شهریور ۱۴۰۱- دفتر خبرگزاری مهر )
#لبخند #لطفا_لبخند_بزنید
#شعر #دل_خوش #دل_خوش_سیری_چند #سهراب_سپهری #هشت_کتاب #مولوی #آب #آب_کم_جو_تشنگی_آور_به_دست
#عکس #تصویر #چهره #خاطره #آینه #شهر #تشنگی #انسان
#مهر #خبرگزاری_مهر #ایران #تهران #غروب_تهران
#یادداشت #کاوه_فرهادی
#smile
#iran
#picture
https://www.instagram.com/p/CiI1DOpNqua/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@kaveh_farhadi
Instagram
Instagram